[هشتمین دفتر فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی]
ط
طبقه اَبر cloud etage
[جَوّ] هر یک از طبقات در نظام طبقهبندی اَبر براساس ارتفاع اَبر مطابق با ردهبندی WMO شامل: الف) طبقه بالا: بین ۳ تا ۸ کیلومتر؛ ب) طبقه میانی: بین ۲ تا ۴ کیلومتر؛ ج) طبقه پایین: از نزدیک سطح زمین تا ۲ کیلومتر
طبیعتگردی احیاگر restoration ecotourism
[گردشگری] نوعی طبیعتگردی متمرکز بر بازپروری محیطزیست و بازسازی صدمات واردشده بر آن که امکان مشارکت داوطلبان را نیز فراهم میکند
طبیعتگردی تخصصی hard ecotourism,
active ecotourism, deep ecotourism,
eco-specialist ecotourism
[گردشگری] نوعی طبـیعتگردی با گرایش به سفرهای تخصصی و طـولانی در طبیـعت بـکر و نیمـهبکر با حـداقل خـدمـات در گروههای کوچک
طبیعتگردی عمومی soft ecotourism,
passive ecotourism,
shallow ecotourism,
popular ecotourism,
eco-generalist ecotourism
[گردشگری] نوعی طبیعتگردی با گرایش به سفرهای چندمنظوره و کوتاه به مناطقی با خدمات مناسب
طراحی اطلاعات information design
[ کتابداری ] صورتبندی و ارائه اطلاعات به گونهای که به بهترین شکل نیازهای کاربران را پاسخ گوید
طراحی شکستایمن fail-safe design
[درونشهری، ریلی، هوایی] طراحی سامانه به نحوی که در صورت بروز شکست به پایان رساندن مأموریت بدون آسیب دیدن افراد یا سامانههای حیاتی امکانپذیر باشد
طرح آتش artillery fire plan table
[نظامی] جدول آماجهای طرحریزیشده حاوی دادههای لازم برای شلیک زمانبندیشده گلولهها
طرح جداسازی تردد
traffic separation scheme, TSS
[دریایی] طرح جداسازی مسیر حرکت کشتیها در مناطق پُرتردد
طرح چیدمان ← طرح چیدمان میزها
طرح چیدمان میزها table plan
[گردشگری] نحوه چیدن میزها در فضایی بزرگ و در مراسم خاص به طوری که صندلی هر شخص از پیش مشخص باشد و خدمات به شایستهترین وجه ارائه شود
متـ . طرح چیدمان
طرح سفر voyage plan
[دریایی] طرحی برای یک سفر مشخص که در آن مواردی نظیر سوختگیری، بار، خدمه، بنادر مقصد، برنامه سفر و امور مالی پیشبینی میشود
طوقه bead
[تایر] بخشی از تایر که بر روی رینگ (rim) مینشیند و شامل سیمهای فولادی با استحکام کششی زیاد است که لایههایی لاستیکی دورتادور آنها را میپوشاند
متـ . طوقه تایر tyre bead
طوقهبازکن bead expander
[تایر] دستگاه مخصـوص سوار کردن تایرهای بیتـویی بر روی رینگ (rim) که مانع خروج باد تایر میشود و با آن طوقههای تایر را بر روی نشیمن طوقه قرار میدهند
طوقهپوش chafer
[تایر] نواری مرکب از لاستیک و رسن بر روی طوقه تایر که در برابر سایش مقاوم است و از آسیب دیدن طوقهها، در تماس با رینگ (rim)، جلوگیری میکند
طوقه تایر ← طوقه
طولافزایش elongation
[ژنشناسی] افزایش طول یک زنجیره نوکلئوتیدی با اضافه شدن نوکلئوتیدهای جدید یا افزایش طول زنجیره پلیپپتیدی با اضافه شدن آمینواسیدهای جدید
طول مدار circuit length
[هوایی] طول مسیری که جریان در تونل مداربسته طی میکند
طیف ارتعاشی vibrational spectrum
[فیزیک] طیفی مولکولی که بر اثر گذار بین ترازهای ارتعاشی پدید میآید
طیفنمایی یونشی تشدیدی
resonance ionization spectroscopy,
RIS
[شیمی] روشی در طیفنمایی که در آن تکاتمهای یک گاز با کمک لیزری که اتم را یونیده میکند شناسایی میشوند
طیور fowl
[ فنّاوری غذا] انواع پرندگانی که برای تخمگذاری یا تولید گوشت نگهداری میشوند
ظ
ظرف غبار dustfall jar
[محیطزیست] ظرف دهانهبازی که با آن ذرات درشت معلق در هوا را برای اندازهگیری و تجزیه شیمیایی جمعآوری میکنند
ظرفیت آبپذیری پسماند
moisture-holding capacity
[محیطزیست] مقدار آبی که پس از اشباع اولیه و زهکشی طبیعی در پسماند جامد باقی میماند
ظرفیت بالقوه potential capacity
[درونشهری ] ظرفیت یک حرکت خاص در نزدیکی تقاطع اصلی ـ فرعیِ بدون چراغ به فرض آنکه با سایر حرکات تداخل نداشته و دارای خط عبور مخصوص به خود باشد
ظرفیتتکمیل booked up
[گردشگری] وضعیتی که در آن تمام اتاقها یا صندلیها ذخیره شده است
ظرفیت خط مشترک shared-lane capacity
[درونشهری] ظرفیت یک خط عبور در تقاطع بدون چراغ راهنمایی برای گذر خودروِ سواری در واحد زمان که در آن دو یا سه حرکت مختلف امکانپذیر باشد
ظرفیت عبور مسافر person-capacity
[درونشهری] حداکثر مسافری که میتواند از یک نقطه از معبر یا حریم حمل و نقل در واحد زمان، در شرایط عادی بدون خطر یا تأخیر یا محدودیت عبور کند
ظرفیت فشرده crush capacity
[درونشهری] حداکثر تعداد مسافری که در یک وسیله نقلیه میگنجند
ظرفیت کل آهنگیری
total iron-binding capacity, TIBC
[تغذیه] معیار پیوندپذیری پلاسمای خون با یونهای آهن سهظرفیتی
ظرفیت نشسته seated capacity seating capacity,
[درونشهری ] تعداد صندلیهای یک وسیله نقلیه عمومی
ع
عادی ordinario, ordinary, ord.
[موسیقی] دستور و شیوهای برای بازگشت به شیوه عادی نوازندگی بعد از قسمتی که در آن از فن نوازندگی خاصی استفاده شده است
عامل آغازش initiation factor
[ژنشناسی] هر یک از پروتئینهایی که در شروع ترجمه یا رونویسی نقش دارند
عامل پادپایانش ← پادپایانگر
عایق insulator
[ژنشناسی] هریک از توالیهای دِنا که به پروتئینهای ویژه متصل میشوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص میکنند
متـ . عنصر مرزبند boundary element
عایق فامینهای chromatin insulator
عایق فامینهای ← عایق
عدد باریونی baryon number
[فیزیک] عدد کوانتومی درنظرگرفتهشده برای ذرات بنیادی به این ترتیب که به هر باریون عدد ۱+ و به پادباریون عدد ۱- و به ذرههای غیرباریونی عدد صفر نسبت داده میشود
عدد چرخش winding number
[ریاضی] تعداد دفعاتی که یک خم بسته مفروض در جهت پادساعتگرد حول نقطهای غیرواقع بر خودش میچرخد
عدد ردهای class number
[ریاضی] برای هر گروه متناهی، تعداد ردههای مزدوجی دوبهدو متمایز آن گروه
عدد کوانتومی ارتعاشی vibrational quantum number
[فیزیک] عددی که معرف انرژی ارتعاشی هستههای موجود در مولکول است
عدد مقیاس scale number
[ نقشهبرداری] مخرج یک مقیاس کسری
عدم امنیت غذایی food insecurity
[ تغذیه] دسترسی محدود یا نبود دسترسی به غذای مناسب از راههای متعارف اجتماعی
عدم تعهد nonalignment
[سیاسی] موضعگیری ضداستعماری اکثر کشورهای جهان سوم که جویای هویت جمعی مستقل از شرق و غرب بودند
عرشه بالگرد helideck
[هوایی] محلی مشخص بر روی سکوی نفتی یا عرشه کشتی برای نشست و برخاست بالگرد
عرصههای مناسب تفریحی suitable recreation acres
[گردشگری] عرصههایی که میتوان در آنها در چارچوب طرحی خاص انواع تفریحات را فراهم کرد
عرصههای نامناسب تفریحی unsuitable recreation acres
[گردشگری] عرصههایی که یا به جهت وجود حریم امنیتی و مخاطرات ایمنی عمومی و زیستگاههای آسیبپذیر حیات وحش و محوطههای تاریخی و فعالیتهای صنعتیِ ناسازگار در آنها یا به سبب موانع عارضهنگاشتی یا خصوصی بودن املاک برای ایجاد امکانات تفریحی مناسب نیستند
عرض جوی bed width
[زراعت] فاصله میان دو پشته (dole) مجاور
عرض مؤثر پیادهرو effective walkway width
[درونشهری] عرض قابل استفاده پیادهرو برای عابران پیاده که برابر است با عرض کل پیادرو منهای محل انتظار عبور از چراغ یا پیشآمدگی ساختمانها یا دیگر موانع موجود
عَرعَر Ailanthus
[گیاهی] سردهای درختی یا درختچهای از عَرعَریان که در نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری پراکنده است؛ برگهای این گیاهان متناوب با برگچههای کوچک و میوه آنها معمولاً مانند میوه افرا بالدار است
عَرعَریان Simaroubaceae
[گیاهی] تیرهای از ناتَرَکسانان (Sapindales) با سیزده سرده درختی و ۹۵۰ گونه که در تمامی نواحی گرمسیری میرویند؛ برگهای آنها که از تعدادی برگچه حول یک محور تشکیل شده است به صورت متناوب در طول ساقه قرار گرفتهاند؛ بیشتر گونههای این تیره گلهای کوچک و پوست تلخ و میوههای گوشتی دارند که گاهی بالدار هستند
عَشَقه Hedera
[گیاهی] سرده همیشهسبز بالارونده بهندرت درختچهای از عشقهایان با حدود پنج گونه که معروفترین آنها با ریشههای هوایی مجهز به صفحات چسبنده هستند که منشأ ساقهای دارند؛ برگهای آنها سه تا پنجلَپی و گاهی بدون لَپ و گلهای آنها کوچک مایل به سبز است؛ رقمهای باغبانی و جغرافیایی متعددی از گونه معروف عَشَقه (H. helix) وجود دارد
عصاره extract
[فنّاوری غذا] عطر و طعمدهندههای تغلیطشدهای که از منابعی چون گیاهان و گوشت و مخمر و میوهها استخراج و استحصال میشوند
عصاره گوشت meat extract
[فنّاوری غذا] مادهای که از جوشاندن گوشت در آب به دست میآید و بهعنوان طعمدهنده غذا به کار میرود
عصاره گوشت گاو beef extract
[فنّاوری غذا] مادهای قابل حل در آب که از جوشاندن گوشت چرخکرده گاو به دست میآید و بهعنوان طعمدهنده کاربرد فراوان دارد
عفونت infection
[علوم سلامت] تهاجم و تکثیر ریزاندامگانهای بیماریزا در بافتهای بدن که ممکن است به بیماری منجر شود
عفونت فرصتطلب opportunistic infection
[ میکرب] عفونت ناشی از اندامگانی که معمولاً باعث بیماری نمیشود، مگر در شرایطی که دستگاه ایمنی بدن آسیب دیده باشد
عقده complex
[روانشناسی] مجموعه یا نظامی از اندیشهها یا تکانههای مرتبط و دارای بار عاطفی مشترک که تأثیری نیرومند و معمولاً ناآگاهانه بر نگرش و رفتار دارد
عقده اَختگی castration complex
[روانشناسی] احـساسها و خیالپردازیهای پسربچه در پیوند با از دست دادن اندام تناسلی نرینه
عقده ادیپ Oedipus complex
[روانشناسی] تـعارض عشق به والد ناهمجنس و رقابت با والد همجنس در یک رابطه مثلثی میان کودک و پدر و مادر
عقده الکترا Electra complex
[روانشناسی] عشق دختر به پدر و حسادت به مادر و سرزنش مادر برای محروم کردن او از داشتن آلت تناسلی نرینه
عقل جمعی multiple advocacy
[سیاسی] باوری که تصمیم جمعی را برتر و عقلانیتر از تصمیم فردی میداند
عکسبرداری نقشهسازی mapping photography,
cartographic photography
[ نقشهبرداری ] عکسبرداری بهمنظور نقشهسازی
علامت اضطرار distress signal
[دریایی ] علامتی که نشانگر وضعیت اضطراری در کشتی است
علامت عَرَضی accidental
[موسیقی ] علامتی در نتنویسی که به صورت مقطعی برای تغییر زیروبمی به اندازه معین یا بیاثر کردن علائم تغییردهنده قبلی به کار میرود
علف هفتبند Polygonum
[ گیاهی ] سردهای از علفهفتبندیان که اغلب در مناطق معتدل شمالی میرویند و شکل رویشی آنها بسیار متنوع و از علفی خوابیده (prostrate) یکساله پنجسانتیمتری گرفته تا علفی افراشته (erect) چندساله سه تا چهار متری و درختی چوبی چندساله ۲۰ تا ۳۰ متری و بالارونده است و برخی از گونههای این سرده آبزی هستند و به صورت گیاهان آبی شناور در آبگیرها میرویند؛ برگهای آنها دارای لبههای صاف و شکلهای متنوعی است و گلهایشان کوچک و به رنگهای صورتی یا سفید یا سبز است که در تابستان به صورت خوشههای متراکم از محل اتصال برگها یا انتهای ساقهها میرویند
علفهفتبندیان Polygonaceae
[گیاهی] تیرهای از میخکسانان با حدود ۴۵ سرده و ۸۰۰ گونه که بندهای متورم (node joints) بسیاری در طول ساقههای آنها وجود دارد و دانههای فراوان تولید میکنند
علوم سلامت health sciences
[علوم سلامت] شاخهای از علوم کاربردی که با سلامت انسان سروکار دارد
عمق جوی bed depth
[زراعت] فاصله میان کف شیار یا جوی (furrow) و بلندترین نقطه پشته (dole)
عمق شیار tread depth, skid depth
[تایر ] فاصـله سطح رویه تا کف شیـارها که بر مبنای اینـچ بیان میشود
عمقیجذب deep feeder
[زراعت] ویژگی گیاهی که ریشه فعال آن در اعماق خاک قرار دارد
عملیات آبخاکی amphibious operation
[نظامی] حمله دریا به خشکی نیروهای زمینی و دریایی به مواضع دشمن با ناوها و شناورهای نیروبَر
عملیات پشتیبانی از صلح
peace support operation, PSO
[سیاسی] اصطلاحی عام برای هر گونه فعالیت مرتبط با صلحبانی یا صلحآفرینی یا برقراری صلح
عناب Ziziphus
[گیاهی] سردهای از عنابیان درختچهای یا درختی کوچک خاردار خزاندار یا همیشهسبز با ۴۰ گونه که در مناطق معتدل و نیمهگرمسیری جهان میرویند؛ برگهای آنها کامل با آرایش متناوب و دارای سه رگبرگ اصلی قاعدهای است و گلهایشان کوچک به رنگ سبز متمایل به زرد و میوههای آنها شفت خوراکی و اغلب خیلی شیرین است
عنابیان Rhamnaceae
[گیاهی] تیرهای از گلسرخسانان اغلب درختی یا درختچهای و گاهی بالارونده با حدود ۵۰ سرده و ۹۰۰ گونه که گسترش جهانی دارند و در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری تنوع بسیار دارند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متقابل یا فراهم یا مارپیچی است که در برخی سردهها تبدیل به خار شده و گلهایشان شامل چهار یا پنج کاسبرگ و چهار یا پنج گلبرگ و گاهی بدون گلبرگ با تقارن شعاعی است
عنصر آغازگر initiator element,
INR element, Inr
[ژنشناسی] توالیهای کوتاه در پیشبَرها که برای آغاز رونویسی لازماند
متـ . آغازگر۱ initiator ۱
بستک آغازگر initiator box
آغازگاه رونویسی transcription initiation site
عنصر افزایشگر ← افزایشگر
عنصر بسکم ultra trace element
[تغذیه] ماده کانیایی که به مقدار بسیار ناچیز در بدن وجود دارد و نیاز بدن به آن بسیار کم است
عنصر خاموشگر ← خاموشگر
عنصر مرزبند ← عایق
عهدنامه صلح peace treaty,
treaty of peace
[سیاسی] عهدنامهای که میان سران کشورهای درگیر برای پایان دادن به جنگ امضا میشود
عیارافزایی upgrading
[زراعت] بازفراوری محموله بذر شامل جدا کردن بذرهای نامطلوب و جز آن برای بالا بردن کیفیت بذرهای باقیمانده در مقایسه با بذرهای اولیه
عیب مجاز allowable defect
[جنگل] عیبی که مانع از قرار گرفتن دار یا الوار یا گِردهبینه در یکی از حوزههای درجهبندی نشود
غ
غار گدازهای lava cave
[زمین] غاری که بر اثر فرایندهای آتشفشانی ایجاد شده باشد
غذادهی انتقالی transitional feeding
[تغذیه] فرایند تغییر روش غذارسانی از یک صورت به صورت دیگر
غذادهی رودهای enteral feeding
[تغذیه] رساندن مواد غذایی به لوله گوارش از طریق دهان، با لوله یا بدون لوله
غذادهی قطرهای متناوب intermittent drip feeding
[ تغذیه] غذادهی با فرمول رودهای (enteral formula) که در زمانهای خاصی از شبانهروز در حجم کم و با سرعتی بیشتر از تغذیه قطرهای پیوسته صورت میگیرد
غذادهی لولهای gavage feeding tube feeding,
[ تغذیه] رساندن غذاهای مایع با مواد مغذی متعادل از طریق لوله به بدن
غذادهی لولهای رودهای enteral tube feeding
[ تغذیه] نوعی غذادهی لولهای که در آن لوله رساننده مواد غذایی مستقیماً وارد روده میشود
غذافرینگی food jag
[تغذیه] حالتی که در آن فرد غذایی را که پیشتر از آن تنفر داشته است بسیار دوست میدارد یا برعکس
غذای شبیهسازیشده simulated food
[فنّاوری غذا] غذایی که برای شبیـه شدن به نوع دیـگری از غذا فراوری شده است
غذای فوری fast food
[عمومی] ۱. غذایی که بهسرعت آماده شود و در اختیار مشتری قرار گیرد ۲. غذاخوری عرضهکننده غذای فوری
غرقهخوست drowned atoll
[ اقیانوسشناسی] خوستی ـ که در زیر سطح آب قرار دارد
غلافی Monochoria
[گیاهی] سردهای از گیاهان علفی مردابی یا آبزی چندساله یا در شرایط نامساعد یک ساله با هشت گونه که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری افریقا و آسیا و استرالیا میرویند؛ ساقه آنها ایستاده یا خزنده و گُلآذینشان خوشهای یا شبه چتری است که در جوانی غلافهای برگمانند پهنی آن را در بر میگیرد؛ گلهای این سرده شش پرچم با تخمدانی سهخانهای و تخمکهای فراوان در هر خانه دارد؛ و گلهای این گیاه یا دُمگل ندارند یا دُمگلشان کوتاه است و قطعات آنها تقریباً تا قاعده جداازهم هستند؛ میوه آنها پوشینه حجرهگشای سهکفهای است
غلافیان ← پونتهدریائیان
غلظت زمینه background concentration
[محیطزیست] غلظت طبیعی یک ماده در محیطی معین پیش از دخالت انسان
متـ . تراز زمینه background level
غلظت کُشنده پنجاهدرصد
lethal concentration fifty, LC۵۰
[محیطزیست] غلظتی از یک آلاینده که با آن پنجاه درصد از اندامگانهای مورد آزمایش از بین میروند
متـ . غلظت نیمکُش
غلظت میکربکُشی microbicidal concentration
[ میکرب] محدوده غلظتی از میکربکُش که در آن میکربکُشی صورت میگیرد
غلظت نیمکُش ← غلظت کُشنده پنجاهدرصد
غلهمومیایی corn mummy
[باستانشناسی] پیکرک انسانریخت تدفینی در مصر باستان که آن را از ترکیب خاک رس و شن و ماسه و دانه غلات میساختند و بعد از نوارپیچی در کنار مرده قرار میدادند
غنیساز شیر مادر human milk fortifier
[تغذیه] مکملی که برای برآوردن نیازهای تغذیهای فزاینده نوزادان نارس به شیر مادر افزوده میشود
غیبت غیرموجه French leave
[دریایی] غیبت بدون اجازه
غیرمسری non-contagious
[علوم سلامت] ویژگی بیماریای که مسری نیست
غیرمسلح کردن de-arming, safing
[نظامی ] تغییر وضعیت سلاح یا مهمات از حالت آماده به آتش به حالت ضامن
متـ . ضامن کردن
ف
فاپ ← فرایندهای اکسایش پیشرفته
فاز شبهپایدار metastable phase
[شیمی] وضعیتی که در آن یک ماده به صورت جامد یا مایع یا بخار باقی میماند، در حالی که در چنین شرایطی انتظار میرود ناپایدار باشد
فاصله تراورس ← فاصله ریلبند
فاصله ریلبند tie spacing
[ریلی] فاصله میان محورهای دو ریلبند متوالی
متـ . فاصله تراورس
فاصله گذر اشباع saturation headway
[درونشهری] متوسط فاصله گذر وسایل نقلیه در صفی اشباع و در حال حرکت در یک تقاطع چراغدار
فاصله گذر تداخلی interference headway
[درونشهری ] فاصله گذری که بهحدی نزدیک به هم است که یک وسیله نقلیه میتواند باعث اختلال یا تأخیر در حرکت وسیله نقلیه بعدی شود
فاصله گذر مقرر policy headway
[درونشهری ] فاصله گذر ازپیشتعیینشده که به تناسب ظرفیت نسبت به تقاضا بستگی ندارد
فاصلهیابی ranging
[نظامی] فرایند تعیین فاصله هدف به روشهای گوناگون، از روشهای دستی گرفته تا استفاده از رادار
فاضلاب خاکستری grey water,
grey wastewater, sullage
[محیطزیست] فاضلاب عاری از ادرار و مدفوع
فاضلابروِ اصلی main sewer
[محیطزیست] فاضلابروی که یک یا چند فاضلابروِ نیمهاصلی به آن تخلیه میشود
فاضلابروِ فرعی lateral sewer
[محیطزیست] لولهای که فاضلاب منازل و واحدهای تجاری به آن وارد میشود
فاضلابروِ نیمهاصلی submain sewer
[محیطزیست] فاضلابروی که شماری فاضلابروِ فرعی به آن تخلیه میشود
فاضلاب سیاه black water
[محیطزیست] فاضلاب حاوی ادرار و مدفوع
فانوس دریایی lighthouse
[دریایی ] سازهای در خشکی که دارای چراغ یا چراغهایی است و از آن بهعنوان علامت دریایی استفاده میشود
فرااَبَرصوتی high supersonic,
highly supersonic
[هوایی ] ویژگی پرنده یا شارهای که سرعت آن از ۴ تا ۶ ماخ است
فرابینی ← مراقبت۲
فراروانشناسی metapsychology
[روانشناسی] توصیف نظریه یا عقاید عمومی فروید در بالاترین سطح انتزاع که شامل دستگاه روانی، مانند فرومن و آنمن و فرامن، و توزیع انرژی در چارچوب آن میشود
فرازیرصوتی high subsonic, highly subsonic
[هوایی] ویژگی پرنده یا شارهای که سرعت آن در محدوده بالایی سرعت زیرصوتی باشد
فراصوتشناسی ultrasonics
[فیزیک] بررسی و کاربرد امواج صوتی با بسامد فراتر از آستانه شنوایی گوش انسان
فراگریزانه ultracentrifuge
[فیزیک] دستگاه مرکزگریزانهای که میدان مرکزگریزی آن ممکن است بالغ بر صدهزار برابر میدان گرانش باشد
فرامن superego
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، مولفه اخلاقی شخصیت که بازنمود معیارهای جامعه و تعیینکننده معیارهای فرد در ارزشگذاری درست و نادرست است
فراورده گوشتی بازساخته
restructured meat product,
reconstituted meat product
[فنّاوری غذا] فراوردهای گوشتی که از مخلوط کردن و ترکیب قطعات ریز گوشت تشکیل شده است
فراورده گوشتی سرد charcuterie product
[فنّاوری غذا] انواع محصولات گوشتی غالباً پخته و سرد شامل انواع فراوریشده و دودی و نمکسود
فراهمساز اطلاعات information provider, IP
[کتابداری] فرد یا سازمانی که مسئول فراهمسازی اطلاعات یک دادگان است
فرایند رشد چسبیده attached-growth process,
fixed-film process, fixed-growth process,
biofilm process
[محیطزیست] تصفیه زیستی فاضلاب که در آن ریزاندامگانهایی که عامل تبدیل مواد آلی فاضلاب هستند به یک محیط ساکن مانند قلوهسنگ یا پلاستیک چسبیدهاند
فرایند رشد معلق suspended-growth process
[محیطزیست] روشی در تصفیه زیستی فاضلاب که در آن میکروبها و رشدمایه (substrate) به حالت معلق در داخل مایع نگهداری میشوند
فرایند صلح peace process
[سیاسی ] مذاکرات و اقدامات دیپلماتی مستمر برای حل و فصل اختلاف یا کشمکش در موردی خاص و برقراری صلح
فرایند واپایش خوردگی corrosion control process
[ خوردگی] فرایندی برقشیمیایی که بر مبنای الگوی منحنیهای قطبش آندی یا کاتدی به یکی از چهار نوع آندی یا کاتدی یا آمیخته آنـدی ـ کاتدی یا مقاومتواپاییده طبقهبنـدی میشود
فرایندهای اکسایش پیشرفته
advanced oxidation processes
[محیطزیست] آن دسته از روشهای تصفیه شیمیایی که در آنها مواد آلی و معدنی آب یا فاضلاب از طریق اکسایش حذف میشود
اختـ . فاپ AOPs
فرسایش برخورد مایع liquid-impingement erosion
[ خوردگی] کم شدن سطح یک ماده جامد که پیوسته در معرض ضربههای ناشی از قطرات مایع یا بخار است
فرسایش ـ خوردگی erosion-corrosion
[ خوردگی] فرایند توأم فرسایش و خوردگی بر اثر حرکت شاره که در نتیجه آن سطح فلز از بین میرود و خوردگی تسریع میشود
فرسایش ـ خوردگی کاواکی
cavitation erosion-corrosion
[ خوردگی] آسیب خوردگی ناشی از فرایند توأم کاواکزایی و فرسایش و خوردگی
فرسایش یونی ion erosion
[ خوردگی] خراب شدن ماده بر اثر برخورد یونها با یکدیگر
فرصت تفریحی recreation opportunity, RO
[گردشگری] موقعیتی که در آن فرد میتواند با شرکت در یک فعالیت تفریحی خاص در محلی معین از نوعی تجربه تفریحی و مزایای آن بهرهمند شود
فرصتطلب opportunist
[ میکرب] اندامگانی که به طور طبیعی بیخطر است، اما در میزبانی که مقاومت او کاهش یافته است بیماریزا میشود
فرضهای بستاری closure assumptions
[جَوّ] تقریبهایی که در میانگین رِینولدز معادلههای تلاطم برای حل متغیرهای شارش و تلاطم به کار میرود
فرضیه ملال از جنگ war-weariness hypothesis
[سیاسی] فرضیهای که بر پایه آن جنگ طولانی موجب فرسودگی میشود و دولتها تا مدتی تمایل ورود به یک جنگ دیگر را از دست میدهند
فرغون پشتکار track dolly, rail dolly, pony car
[ریلی] افزارهای متشکل از چرخ ـ محور با لبه و کفی شبیه به فرغون برای حمل مصالح خط به صورت دستی در مسافتهای کوتاه
فرمانده بازگردانی salvage master,
wreck master ۱
[دریایی] کسی که مسئول عملیات بازگردانی است
فرمانده درصحنه on-scene coordinator,
on-scene commander, OSC
[دریایی] یکی از افراد واحدهای جستجو و نجات که برای هماهنگی عملیات در یک منطقه خاص برگزیده میشود
فروپاشی مصنوعی artificial disintegration
[فیزیک] تبدیل هستهای هستههای اتم ناپایداری که به طور مصنوعی تولید میشوند
فروپاشی هیدروژنی hydrogen disintegration
[ خوردگی] ایجاد ترکهای عمیق داخلی در فلز بر اثر نفوذ هیدروژن که موجب از هم پاشیدن فلز میشود
فرورَوی drift-down
[هوایی] کاهش برنامهریزیشده ارتفاع هواگرد
فروزیرصوتی lowly subsonic low subsonic,
[هوایی] ویژگی پرنده یا شارهای که سرعت آن در محدوده پایینی سرعت زیرصوتی از صفر تا ۴/۰ ماخ باشد
فرومن id
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، بخشی از دستگاه روانی که سائقهای مرگ و زندگی را در بر میگیرد
فرونشانی quenching
[فیزیک] پدیدهای که در آن تکانه زاویهای متوسط الکترون بر اثر میدان الکتریکی شدید کاهش مییابد
فرهنگ گورآهونی Catacomb Grave culture
[باستانشناسی] نوع خاصی از فرهنگ گورخانی متعلق به دشتهای اوراسیا از حدود ۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰ ق. م. که در آن اسکلت و گورنهادهها را در دیوارهای یک چاه کمعمق میگذاشتند و چاه را پر میکردند و با تلی از سنگ و خاک میپوشاندند
فرهنگ گورالواری Timber-Grave culture,
Srubnaya culture
[باستانشناسی ] نوع خاصی از فرهنگ گورخانی متعلق به نواحی استپی جنوب روسیه در عصر مفرغ که مشخصه آن گورهایی است حاوی بقایای استخوانها و زین و یراق اسب و شواهدی دیگر از پرورش اسب
فرهنگ گورپشتهای Tumulus culture,
Tumulus Bronze Age,
Tumulus period
[باستانشناسی ] فرهنگ باستانشناختی ویژه مناطق مختلفی از اوراسیا که به حدود ۱۵۰۰ تا ۱۲۰۰ ق. م. بازمیگردد و مشخصه آن وجود تپههای تدفینی است
فرهنگ گورچالی Pit-Grave culture,
Yamnaya culture,
[باستانشناسی ] نوع خاصی از فرهنگ گورخانی متعلق به نواحی استپی جنوب روسیه در هزاره سوم ق.م. که مشخصه آن روستاهای بارودار و تدفینهای گورچالی در زیر گورتلهاست
فرهنگ گورخانی Kurgan culture, grave culture
[باستانشناسی ] فرهنگ نیمهکوچروی (seminomadic) که در حدود ۳۵۰۰ ق. م. در دشتهای روسیه شکل گرفت و بهتدریج در سرزمینهای اطراف گسترش یافت
فرهنگ ناشنوایان Deaf culture
[ شنواییشناسی] زبان و آداب و رسوم و باورهای مشترک جامعه ناشنوایان (Deaf community) پیشزبانی که خردهفرهنگی مستقل محسوب میشود
فزونی قیمت مبدأ
supplement for place of departure
[گردشگری] زیاد بودن قیمت پایه سفر با توجه به تغییر در مبدأ حرکت مسافر
فشارخون بارداری gestational hypertension
[تغذیه] پرفشاری خون بعد از هفته بیستم بارداری، بدون وجود پروتئین در ادرار
فشار روانی رزمی ـ عملیاتی
combat and operational stress
[نظامی] فشار روانی ناشی از رخدادهای تنشزا در هنگام عملیات نظامی جنگی یا غیرجنگی که باعث واکنشهای عاطفی و فکری و جسمی و رفتاری قابل پیشبینی در نیروهای نظامی میشود
فشارسنج ← پیمانه فشار
فشردگی diminution
[موسیقی] تمهیدی که در آن دیرشِ نتهای یک لحن به یک نسبت کاهش مییابد
فشردهساز اَبَرصوتی supersonic compressor
[هوایی] فشردهساز محوری (axial compressor) که در آن سرعت شاره نسبت به طول کل پرّههای چرخانه یا پرّههای ایستانه یا هر دو اَبَرصوتی است و در هر مرحله، امواج ناشی از ضربههای مایل بیشترین فشار ممکن را ایجاد میکند
فضای اطلاعاتی information space
[کتابداری] مجموعهای از دستاوردها و عوامل و ابزارهایی که سبب میشود اطلاعات ذخیره و بازیابی و احتمالاً جابهجا شود
فضای ایمنگاه fouling space
[ریلی] سطح داخلی دوراهه در نزدیکی ایمنگاه که در آنجا در هنگام فعالیت کارگران نیاز به تمهیدات ایمنی خاصی است
فضای سنجهای metric space
[ریاضی ] زوج مرتب که در آن یک مجموعه ناتهی است و سنجهای در است
فضای سنجهپذیر metrisable space
[ریاضی] فضایی توپولوژیک مانند که بتوان در آن سنجهای چنان تعریف کرد که توپولوژی حاصل از آن، همان توپولوژی فضای باشد
فضای متناهیبُعد finite dimensional space
[ریاضی] هر فضای بُرداری متناهیمولد
فضای نیمسنجهای semimetric space
[ریاضی] مجموعهای که در آن یک نیمسنجه تعریف شده باشد
فعالسازی ژن ← کُنانش ژن
فعالیت تفریحی recreation activity
[ گردشگری ] تفریحی که فرد بهدلخواه برای انبساط خاطر و لذت در آن شرکت میکند
فلات بازالتی ← فلات گدازه
فلات فشاری ← خیز گدازه
فلات گدازه lava plateau
[زمین] تختزمینی بلند و وسیع یا بلندی سرتخت با وسعت صدها یا هزاران کیلومترمربع که بستر آن از توالی ضخیمی از جریان گدازه تشکیل شده است
متـ . فلات بازالتی basaltic plateau
فلاتیخ highland ice
[جَوّ] بخشی یکپارچه و محدود از خشکییخ بر روی فلاتی نسبتاً تخت که زمینِ زیر آن دیده میشود
فلج اطلاعاتی information paralysis
[کتابداری] وضعیتی که در آن اطلاعاتِ بیشازحد سبب بروز اشکال در تعیین روابط و استخراج دانش و اطلاعات معنیدار میشود
فلز پایه base metal, parent metal
[متالورژی] فلز اصلی که جوشکاری بر روی آن انجام میشود
فلز جوش weld metal, filler metal
[متالورژی] فلزی که بر اثر ذوب یا به روش دیگر، اتصال ایجاد میکند
فلسگیری scaling
[ فنّاوری غذا] فرایند جدا کردن فلسها از پوست ماهی
فلفل سیاه Piper
[گیاهی] سردهای از فلفلسیاهیان علفی یا درختچهای یا بالارونده با ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ گونه که اهمیت اقتصادی و بومشناختی بسیار دارند
فلفلسیاهسانان Piperales
[ گیاهی ] راستهای کوچک از دولپهایهای علفی یا درختچهای یا بالارونده چوبی با حدود ۳۶۰۰ گونه که در سه تیره طبقهبندی میشوند و بسیاری از آنها مانند فلفل سیاه و زرآوند کاربرد دارویی دارند و برخی نیز در مناطق معتدل بهعنوان گیاه زینتی کاشته میشوند
فلفلسیاهیان Piperaceae
[گیاهی] تیرهای از فلفلسیاهسانان علفی یا بالارونده چوبی با هفت یا هشت سرده و حدود ۲۰۰۰ گونه و پراکنش گرمسیری که گیاهان آنها بودار و گلهای کوچک آنها در گلآذین سنبلچه (spikelet) آرایش یافته است
فلوتوار ← کمانهکشی فلوتوار
فنجُرم technocrime
[نظامی] اقدامی مجرمانه که در ارتکاب آن از فنّاوریهای جدید و پیشرفته استفاده شود
فواره گدازه lava fountain
[زمین] فورانی از گدازه که از شکافه یا دهانه آتشفشان به طور قائم بیرون میریزد
فوریت urgency
[دریایی] وضعیتی که در آن کشتی یا فردِ سوار بر آن نیاز به کمک دارد
متـ . وضعیت فوریتی
فیزیک اَبر cloud physics
[جَوّ] دانش مربوط به خواص فیزیکی اَبر و فرایندهایی که درون آن رخ میدهد
فیله tenderloin
[فنّاوری غذا] لطیفترین بخش راسته که در بالای قلوهگاه قرار دارد
فیلهگیری filleting
[ فنّاوری غذا] جدا کردن گوشت از استخوان و تهیه برشهای پهن و طویل از آن
فینه guyot, tablemount
[ اقیانوسشناسی، زمین] نوعی کوه دریایی که قلّه صاف و تخت دارد و ارتفاع آن میتواند از ۳ تا ۴۰۰۰ متر باشد
ق
قابخوابی racking
[دریایی] تغییرشکل عرضی چارچوب کشتی یا بارگُنج به دلیل فشارهای واردآمده به آن
قابل انتقال transmissible
[علوم سلامت] ویژگی آنچه میتواند از فرد یا گونهای به دیگری منتقل شود
قابل ناوبَری navigable
[دریایی] ویژگی آبراهی با پهنا و عمق مناسب برای عبور شناور
متـ . ناوشپذیر
قابلیت اعتماد حملونقل عمومی transit reliability
[درونشهری] عملکرد واقعی حملونقل عمومی با توجه به برنامه که بر شاخصهایی مانند زمان انتظار و تمایل مسافر به استفاده دائم از خدمات و زمان کل سفر و سطح مسافرگیری تأثیر میگذارد
قابلیت ناوبَری navigability
[دریایی] حالت یا شرایط آبی که مناسب ناوبَری باشد
متـ . ناوشپذیری
قارچایستان fungistatic
[ میکرب] هر ماده یا عاملی که رشد و تکثیر دستِکم برخی از انواع قارچهای موجود در فضای تحت اثر خود را متوقف میکند
قارچخوار mycophage
[ میکرب] ویروسی که باعث عفونت و تلاشی (lysis) قارچ میشود
قارچخونی fungemia, mycethemia,
mycohemia
[ میکرب] وجود قارچ در خون
قارچشناسی mycology
[ میکرب] دانش مطالعه قارچها
قارچشناسی بالینی clinical mycology
[ میکرب] شاخهای از قارچشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی ناشی از عوامل قارچی میپردازد
قارچشناسی پزشکی medical mycology
[ میکرب] شاخهای از قارچشناسی که به مطالعه قارچهای بیماریزا در انسان میپردازد
قارچشناسی مولکولی molecular mycology
[ میکرب] مطالعه قارچها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
قاعده طوقه bead face, bead ledge, bead sole
[تایر] بخشهای تخت ناحیه طوقه، بین پاشنه (heel) و پنجه (toe)، که بر روی نشیمن طوقه قرار میگیرد
قاعده مساحت area rule
[هوایی] قاعدهای ناظر بر توزیع موزون سطح مقطع در محور طولی هواپیماهای تراصوتی یا اَبَرصوتی برای به حداقل رساندن پسار
قاعده هشتتایی octet rule, chemical octet rule
[شیمی] قاعدهای که بر مبنای آن اکثر اتمها در هنگام پیوندش، غالباً الکترونهایی را از دست میدهند یا میگیرند یا به اشتراک میگذارند تا لایه بیرونی آنها هشتالکترونی و پایدار شوند
قالب اطلاعاتی information format,
information presentation
[کتابداری] صورت و ظاهر اطلاعات که رسانه و شیوه ارائه را نیز دربرمیگیرد
قایق بادبانی ← شناور بادبانی
قایق موتوری ← شناور موتوری
قایق نجات life boat
[نظامی] قایق آمادهای که به امکانات نجات در شب و روز مجهز است و میتوان آن را به سرعت به آب انداخت
قایق نورانی ← شناور نورانی
قدرتسپاری devolution,
power-sharing ۱
[سیاسی] واگذاری قدرت از حکومت مرکزی به یک نهاد حکومتی محلی
قرص علوفه wafered hay, pelleted feed
[زراعت] قطعه کوچک و قرصمانندی که از فشردهسازی علوفه خشک درست میکنند
قرقره بافه ناقل straw drum
[جنگل] قرقره کوچکی بر روی داربَر که بافه ناقل از روی آن میگذرد
متـ . قرقره کابل ناقل
قرقره بشکهای drum barrel
[جنگل] قرقرهای که بافه به دور آن میپیچد
قرقره کابل ناقل ← قرقره بافه ناقل
قرقره کلاف bull block
[جنگل] قرقره اصلیِ دکلِ داربَر در بینهبَری نیمهمعلق
قرمزپوسه red rot, red heart decay
[جنگل] هر نوع پوسیدگی چوب که نمود آن به رنگ قرمز یا قرمز ارغوانی باشد
قضیه رسته بئر Baire category theorem
[ریاضی] قضیهای که بر طبق آن هر فضای سنجهای کامل یک مجموعه رستهدوم است
قضیههای تناهی finiteness theorems
[ریاضی] قضیههایی درباره اشیای مختلف در هندسه جبری، حاکی از آنکه آن اشیا به تعدادی متناهی پارامتر بستگی دارند یا مجموعههایی متناهی تشکیل میدهند
قضیه همگرایی مغلوب
dominated convergence theorem
[ریاضی] قضیهای بیانگر اینکه اگر در فضای اندازه دنبالهای از توابع اندازهپذیر (measurable function) مانند تقریباً همهجا به تابع همگرا باشد و به ازای هر ، از یک تابع انتگـرالپذیر لُبِـگ نابیشتر باشد، آنگاه انتـگرالپذیر اسـت و
قطاربینه boom
[جنگل] زنجیرهای از قطعات گِردهبینه بر روی آب که با زنجیر یا بافه به هم متصل میشوند و از آنها برای هدایت یا جلوگیری از پراکنده شدن گِردهبینههای شناور استفاده میشود
قطبایی وارون reversed polarity,
reversed magnetic field
[ژئوفیزیک] ماندهقطبایی سنگها که در خلاف جهت قطبایی کنونی میدان مغناطیسی زمین است
قطبیت polaritly
[سیاسی] نقش محوری پیدا کردن یک یا دو یا چند قدرت بزرگ در نظام بینالملل
قطر باپوست diameter outside bark, DOB
[جنگل] قطر ساقه درخت یا سطحِ مقطع بینه شامل بخش چوبی و پوست
قطر بیپوست diameter inside bark, DIB
[جنگل] قطر بخش چوبی ساقه درخت یا سطحِمقطع گِردهبینه بدون احتساب پوست
قطرک اَبر cloud droplet ۱
[جَوّ] قطره اَبر کوچکی که آهسته سقوط میکند
قطر کمینه minimum diameter
[جنگل] قطر باپوست درختان سر پا که قطع درختان با قطری کمتر از آن مجاز نیست
قطر کُنده stump diameter
[جنگل] قطر باپوست یا بیپوست درخت در محل ارتفاع کُنده درخت (۳۰ سانتیمتر بالای سطح زمین)
قطره اَبر cloud drop, cloud droplet ۲
[جَوّ] هر ذره کروی آب مایع با قطر چند میکرون تا چندده میکرون که از میعان بخار آب بر روی ذرات هواویز نمگیر تشکیل میشود
قطر یقه basal diameter
[جنگل] قطر درختچه و نهال در محل یقه آن
قطعهآزمون خوردگی corrosion coupon
[خوردگی] قطعهای فلزی یا آلیاژی به صورت تیغه یا نوار یا لوله که برای پایش و اندازهگیری فرایندهای خوردگی در تجهیزات صنعتی به کار میرود
قطعهسنگ آتشفشانی volcanic block
[زمین ] آذرآواری با اندازه بیش از ۶۴ میلیمتر که در حالت جامد از آتشفشان به بیرون پرتاب میشود و منشأ آن ممکن است اصلی یا فرعی یا تصادفی باشد
قطعهشویی pickling
[ خوردگی] فرایند زدودن زنگ از سطح فلز با غوطهورسازی آن در محلول اسیدی
قطعهشویی کاتدی cathodic pickling
[ خوردگی] قطعهشویی برقکافتی که در آن قطعه مورد نظر کاتد واقع میشود
قطعه نمونه sample plot, sample unit
[جنگل] قطعهای از جنگل که بهعنوان نمونهای از پهنهای بزرگتر انتخاب میشود
قطعه نمونه جدول محصول
yield-table sample plot, yield plot
[جنگل] قطعه نمونه مورد استفاده در تهیه جدولمحصول
قطعه نمونه دائم permanent growth plot,
permanent sample plot,
permanent inventory plot
[جنگل] قطعه نمونهای که از آن در بازههای چندساله در اندازهگیریها استفاده میشود
قطعه نمونه موقت temporary sample plot
[جنگل] قطعه نمونهای که از آن تنها یک بار در اندازهگـیری استفاده میشود
قطعههای گسلیـ پلکانی en echelon fault blocks
[زمین ] کمربندی که در آن قطعات منفرد گسل روندی ۴۵ درجه نسبت به روند اصلی گسل دارند
قفسه حوله و ملافه linen cupboard
[ گردشگری] قفسهای برای نگهداری انواع حوله و ملافه در مهمانخانهها
قلاب hook
[ میکرب] ساختار پروتئینی خمیدهشکلی که به رشته متصل میشود
قلاب انتهایی butt hook, bull hook
[جنگل] قلاب سنگینی که به تجهیزات انتهایی بسته میشود و خفتها به آنها وصل میشوند
قلاب کشش drawbar hook
[جنگل] قلاب متصل به میل کشش تراکتور برای تسهیل اتصال خفتها
قلاب گازانبری end hook
[جنگل] قلابهای نوکتیزی که برای بارگیری در سر قطورتر بینه نصب شدهاند
قلوهگاه flank
[ فنّاوری غذا] بخش بدون استخوان و ورقشکل لاشه که بین دنده و ران است
قله اَبر cloud top
[جَوّ] برای هر اَبر یا لایه معینی از آن، بالاترین تراز جوّ که در آن ذرات اَبر قابل مشاهده است
قلیاباری alkalosis
[ تغذیه] وضعیتی که بر اثر افزایش غلظت قلیا یا کاهش ذخایر اسیدی در خون و بافتهای بدن ایجاد و به افزایش pH خون منجر میشود
قلیاباری تنفسی respiratory alkalosis
[تغذیه] قلیاباری ناشی از افزایش تنفس و از دست رفتن دیاکسید کربن
قلیاباری خونکاستی contraction alkalosis
[تغذیه] قلیاباری سوختوسازی ناشی از بازجذب (reabsorption) آب و سدیم در پی کاهش حجم خون در کلیهها
قلیاباری سوخت و سازی metabolic alkalosis
[ تغذیه] قلیاباری ناشی از باقی ماندن قلیا پس از سوختوساز یا کمبود اسیدهای کانیایی یا تثبیتشده
قلیاباری سوخت و سازی جبرانی
compensated metabolic alkalosis
[ تغذیه] نوعی قلیاباری که در آن با کاهش دم و بازدم، pH خون به حالت عادی بازمیگردد
قلیادوست alkali-loving
[زراعت] ویژگی گیاهی که برای رشد بیشینه به محیط قلیایی نیاز دارد
قندپوسته glycocalyx
[ میکرب] لایهای از پلیساکاریدها یا گلیکوپروتئینها که روی بسیاری از یاختهها را میپوشاند
قواعد روانکاوی analytic rules
[روانشناسی] سه قاعده اصلی که زیگموند فروید برای درمان در روانکاوی برشمرد: تداعی آزاد، خویشتنداری، مقابله با کنشنمایی احساسات و رخدادها
قوس ترکیبی compound curve
[درونشهری، ریلی] قوسی که شامل دو یا چند قوس ساده با شعاعهای مختلف در یک جهت باشد
قوس چپگرد left-hand curve
[درونشهری، ریلی] قوسی که گردش آن به سمت چپ است
قوس راستگرد right-hand curve
[درونشهری، ریلی] قوسی که گردش آن به سمت راست است
قوس ساده simple curve, plane curve
[درونشهری، ریلی] قوسی که دارای شعاع ثابت است
قوس معکوس reverse curve
[درونشهری، ریلی] دو قوس متوالی با سمتهای متفاوت
قیچ Zygophyllum
[گیاهی] سـردهای از قیچیان یک ساله علفی یا چندساله بوتهای با حـدود ۵۰ گونه که در نواحی خشـک و نیمـهخشک افـریقا و مدیترانه و آسیای میانه و استرالیا میرویند؛ شاخههای آنها گوشتی و بـدون کرک و برگهایشـان اغلب متقـابل و ساده و معمـولاً دمبرگدار یا بـدون دمبرگ و گوشتی و بدون کرک است؛ گلهای آنها منفرد و جانبی و معمولاً دُمگلدار با یک مرکز سبزرنگ و حاشیه غشایی است
قیچسانان Zygophyllales
[گیاهی] راستهای از گیاهان گلدار علفی یا درختچهای بهندرت نیمهانگلی با دو تیره و ۲۷ سرده و حدود ۳۰۰ گونه که عمدتاً در نواحی گرمسیری و خشک معتدل یا نواحی شور میرویند؛ گلهای زیبای این راسته دارای گلپوشی معمولاً پنجقسمتی با غدد شهددار برای گردهافشانی به وسیله زنبور است
قیچیان Zygophyllaceae
[گیاهی] تیرهای از قیچسانان اغلب درختچهای یا درختی کوچک با ۳۰ سرده و ۲۳۵ گونه که بیـشتر در محیطهای بیابانی یا نواحی شور معتدل و نواحی گرمـسیری میرویند؛ برگهای آنها به شکل متقابل یا مارپیچ و گلهای پنجقسمتی آنها معمولاً دارای ده بساک است که هـر کـدام یک غـده و یک نوشجای (nectary disk) مشخص دارد
قیف انفجار crater
[نظامی] فـرورفتگی یا گودالی که بر اثـر انفـجار در سطح زمین ایجاد میشود و بسته به بزرگی و عمق انفجار، شکل بشقابی یا مخروطی دارد
قیفه collector
[هوایی] دهانه ورودی ناقوسشکل در پاییندست جریان آزمونگاه تونل جتباز
قیمت پایه basic price
[گردشگری] پایینترین قیمت عرضهشده برای یک کاروان خاص یا خدمات گردشگری
قیمت سفر travel price
[گردشگری] کل مبلغی که مسافر باید برای تمام خدمات گردشگری قیدشده در قرارداد سفر بپردازد
ک
کابل پشتیبان ← بافه پشتیبان
کابل ضمیمه ← بافه ضمیمه
کابل کشنده haul rope
[درونشهری] کابل/ بافهای که با حرکت قرقره اتوبوس هوایی را به حرکت درمیآورد
متـ . بافه کشنده
کابل مهار ← بافه مهار
کابل ناقل ← بافه ناقل
کاج مطبق Araucaria
[ گیاهی ] سردهای از مطبقکاجیان مخروطی با تقریباً نوزده گونه همیشهسبز و بلندقامت با شاخههای فراهم و برگهای سخت و تخت نوکسوزنی؛ گیاهان این سرده در برزیل و شیلی و گینهنو و کالدونیای جدید و جزیره نورفولک و استرالیا میرویند
کاجسانان Pinales
[گیاهی] راستهای از کاجتباران (Pinopsida) که تمام مخروطیان کنونی را در بر میگیرد؛ این راسته پیش از این مخروطیسانان (Coniferales) نامیده میشد؛ صفت بارز همه کاجسانان داشتن ساختارهای زایشی معروف به مخروط است
کارتخوان farecard reader
[درونشهری] دستگاهی که میزان اعتبار کارت کرایه را مشخص میکند
کارخانه فراوری گوشت meat-processing plant
[فنّاوری غذا] کارخانهای که در آن گوشت خام و پخته فراوری و بستهبندی میشود
کارد سنگری trench knife
[نظامی] کارد مخصوصی برای سربازان مستقر در سنگر
کاردک scraper
[ خوردگی] افزارهای که از آن اغلب به همراه توپک (pig) برای زدودن رسوب از خطوط لوله استفاده میشود
کارد و چنگال cutlery
[گردشگری] ابزاری مانند کارد و چنگال و قاشق که جزء وسایل غذاخوری محسوب میشوند
کارست بازمانده relict karst,
fossil karst
[زمیـن] کارستی قدیمی که پـس از تشـکیل هـیچگاه با رسـوب پوشیده نشده است
کارستچال رُمبشی collapse sinkhole
[زمین] نوعی کارستچال که بر اثر رُمبش غارهای زیرین به وجود آمده است
کارشاره working fluid
[هوایی] شارهای که از آن برای انتقال انرژی در سامانه یا تونل باد به منظور مطالعه جریان در پیرامون جسم استفاده میکنند
کارکرد آنمن ego function
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، فعالیتهای گوناگون آنمن مانند درک جهان بیرون و خودآگاهی و مشکلگشایی
کار مجازی virtual work
[فیزیک] کار انجامشده در جابهجایی مجازی
کارمزد بازگردانی salvage ۲
[دریایی] دستمزدی که بابت بازگردانی پرداخت میشود
کاستی قیمت مبدأ
reduction for place of departure
[ گردشگری] کم بودن قیمت پایه سفر با توجه به تغییر در مبدأ حرکت مسافر
کاسنی Cichorium
[گیاهی] سرده علفی چندساله شیرابهدار بدون زمینساقه با ساقههای منفرد ایستاده برگدار با تقریباً شش گونه خودرو و دو گونه زراعی که یکی از آنها آندیو است؛ این گیاهان در اروپا و ناحیه مدیترانه و از جنوب تا اتیوپی پراکنده هستند
کافت گالاپاگوس Galapagos rift
[ اقیانوسشناسی، زمین] شکاف بین صفحات پوسته زمین از جزایر گالاپاگوس به سمت امریکای جنوبی که از نظر زمینشناختی و اجتماعهای زیستیِ مجرایِ گرمابی بسیار حائز اهمیت است
کاف جرقه فرونشانشی quenched spark gap
[فیزیک] کاف جرقهای که بهسرعت وایونشپذیر است
کاکائو Theobroma
[گیاهی] سـردهای از کاکائوئیان درختی با حدود بیست گونه که در جنگلهای گرمسیری نواحی مرکزی و جنوبی امریکا میرویند؛ برگهای آنها تخممرغی تا بیضیشکل به رنگ سبز تیره براق و با بافت چرمی است و سطح آنها بدون کرک یا دارای کرکهای پراکنده ستارهای است و گلهایشان کوچک و از سفـید مایل به زرد تا صورتی کمرنگ است که به صورت گروهی در خوشههایی که مستقیم از تنه میروید، قرار دارند
کاکائوئیان Sterculiaceae
[گیاهی] تیرهای از پنیرکسانان درختی یا درختچهای یا بالارونده یا علفی با حدود ۶۸ سرده و ۷۰۰ گونه که در نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ برگهایشان ساده یا مرکب یا دمبرگدار با آرایش متناوب و حاشیه پهنک (lamina) آنها دندانهدار یا کامل است و گلهایشان معمولاً منظم و گاهی نامنظم و معمولاً پنجپر است
کاکتوس Opuntia
[گیاهی] سردهای از کاکتوسیان با ساقه خزنده و بندبند و گوشتی و مسطح با ساقههای کوتاه سیخکدار (areolar) و بهندرت با تیغهای دراز حدود سه سانتیمتر؛ گلهای گیاهان این سرده دوجنسی و منظم و منفرد زردرنگ است و میوه آنها به شکل سته قرمزـ بنفش به عرض پنج تا هشت سانتیمتر است که پستانداران کوچک آن را میخورند
کالای گمرکی bonded stores,
bonded goods, bonded cargo
[دریایی] کالایی که در انبار گمرک تا پرداخت هزینهها و عوارض گمرکی نگهداری میشود
کانون پُرمسافر major activity centre,
MAC, activity centre area
[درونشهری] محدودهای که ویژگی آن حجم زیاد سفر با وسایل نقلیه عمومی و شخصی است
کانونش محوری axial focusing
[هوایی] متمرکز کردن امواج ضربه منعکسشده از دیواره تونل اَبَرصوتی بر روی محور اصلی آن
کانی بازمانده relict mineral
[زمین] کانی باقیمانده از یک سنگ اولیه
کاوشخواه analysand
[روانشناسی] فردی که تحت درمان روانکاوی است
کاوند آزمون هیدروژنی hydrogen test probe
[ خوردگی] وسیلهای فلزی یا آلیاژی برای پیشبینی آسیبهای هیـدروژنی که اساس کار آن تعیین سرعت نفوذ هیدروژن در فلز یا آلیاژ است
کاوند دِنایی DNA probe
[ژنشناسی] هر یک از قطعات کوتاه و ویژه دِنا که برای شناسایی و آشکارسازی یک ژن یا قطعهای ویژه از یک ژنگان ساخته میشود
متـ . کاوند ژنی gene probe, genetic probe
کاوند رِنایی RNA probe
[ژنشناسی] قطعه کوتاه و ویژهای از رِنا که بهعنوان کاوند در آزمایشهای دورگهسازی به کار میرود
کاوند ژنی ← کاوند دِنایی
کاهش ماده خشک dry matter disappearance
[زراعت] کاهش وزن خشک علوفه که برای هضم در آزمایش به کار میرود
کَبَر Capparis
[گیاهی] سردهای از کَبَریان درختچهای خاردار با تقریباً ۵۰ گونه که در مناطق مدیترانهای پراکنده هستند؛ از غنچههای کَبَر اروپایی در تهیه ترشی استفاده میشود
کَبَره درخت bark pocket
[جنگل] زائده پوستی، گاه همراه با گره، که در حین رشد درخت تشکیل میشود
کتونباری ketosis
[ تغذیه] وضعیت ناشی از سوخت و سازی که در آن سرعت تولید ذرات کتونی در بدن بیش از سرعت مصرف آنهاست
کُد واکاوی بینالمللی
international analysis code, IAC
[جَوّ] کُد بـینالمللی برای مـخابره جزئیـات واکاویـهای نقـشه همدیدی
کرایه تابع زمان time-of-day fare
[درونشهری] کرایهای که نرخ آن در طول روز و بسته به شرایط تغییر میکند
کرایه تکسکهای single-coin fare
[درونشهری] کرایهای که با یک سکه یا بهامهر پرداخت میشود
متـ . تکسکهای
کرایه حجمی on the measurement,
on the measure
[درونشهری، دریایی، ریلی] کرایه فرستی که بر اساس حجم آن محاسبه میشود
کرایهگیر farebox
[درونشهری] افزارهای که سکه، اسکناس، بلیت، بهامهر یا جز آن را بابت کرایه از مسافر میپذیرد
کرایه مُک exact fare
[درونشهری] نوعی کرایه حمل و نقل عمومی که در آن مسافر باید برای پرداخت کرایه خود پول خُرد لازم را همراه داشته باشد
کرایه منطقهای zone fare, zoned fare
[درونشهری] کرایهای که بر اساس تقسیمبندی جغرافیایی محدوده خدماتی تعیین میشود
کربن فعال پودری powdered activated carbon, PAC
[محیطزیست] نوعی کربن فعال با قطر دانهای کمتر از ۵۰ میکرون که آن را به صورت دوغاب به آب میافزایند تا ترکیبات آلی، به ویژه مواد مولد بو و طعم را جذب کند
کربن فعال دانهای granular activated carbon, GAC
[محیطزیست] نوعی کربن فعال با قطر دانهای ۱/۰ میلیمتر و سطح تماس بالا در واحد جرم که از آن برای جذب ترکیبات آلی در بستر صافی یا محفظه تماس استفاده میکنند
کربوهیدرات تخمیرپذیر fermentable carbohydrate
[ تغذیه] کربوهیدراتی که در برابر فعالیت آنزیمها/ زیمایههای تجزیهکننده نشاسته در بزاق دهان حساس است
کرفس Apium
[گیاهی] سردهای علفی از کرفسیان با حدود بیست گونه که معروفترین آنها کرفس (A. graveolens) است؛ گیاهان این سرده بومی ناحیه مدیترانه و خاورمیانه هستند که یونانیهای باستان و رومیها بهعنوان طعمدهنده و چینیهای باستان بهعنوان دارو از آن استفاده میکردند؛ کرفس با دمبرگهای درشت و آبدار و گوشتی و ایستاده از اواخر قرن هجده میلادی گسترش پیدا کرده است
کرفسسانان Apiales
[گیاهی] راستهای از گیاهان گلدار شامل دو تیره عشقهایان با ۷۰۰ گونه و چتریان با ۳۰۰۰ گونه علفی یا چوبی که در مناطق معتدل میرویند و دارای برگهای مرکب و لَپدار و مجاری ترشحی کاملاً تکوینیافته و معطر هستند؛ تخمدان آنها دوبرچهای و میوهشان خشک است که پس از رسیدن از میان به دو نیم میشود و هر نیمه یک دانه دارد
کُرک fimbria
[ میکرب] هر یک از رشتههای پروتئینی نازک بر روی سطح برخی یاختههای میکربی
کرمپوسال vermicompost
[محیطزیست] نوعی پوسال که برای تهیه آن از گونههای مختلف کرم در تجزیه پسماندهای غذایی و گیاهی استفاده میکنند
کرم چوب wood worm
[جنگل] اصطلاحی عمومی برای کرمینه (larva) انواع حشراتی که در حفرههای ایجادشده در چوب زندگی میکنند
کُرنش اصلی principal strain
[فیزیک] تغییر طول جسم در امتداد یکی از محورهای اصلی کُرنش
کُرنش برشی shear strain, detrusion
[فیزیک] تغییر شکل ناشی از جابهجایی صفحات موازی در جسم جامد
کُرنش زاویهای angle strain
[شیمی] حالتی که در آن زاویه پیوند از مقدار معمول آن دور شده باشد
کُرنش صفحهای plane strain
[فیزیک] تغییر شکل جسمی که در آن جابهجایی همه نقاط جسم به موازات یک صفحه مشخص است
کُرنش کششی tensile strain
[فیزیک] افزایش طول جسم که ناشی از تأثیر نیروی خارجی است
کژفهمی mirror image
[سیاسی] برداشت نادرست ناشی از سوءظن رقیبان به یکدیگر
کسر مجاز پوست bark allowance
[جنگل] درصدی از حجم تنه درخت که با توجه به قطر پوست و بر حسب تعرفه یا قرارداد میتوان از آن کسر کرد
کشت culture
[ میکرب] ۱. محصول رشد نوع خاصی از ریزاندامگانها در یک محیط مناسب۲. رشد دادن ریزاندامگانها تحت شرایط واپایششده
کشتار slaughter
[فنّاوری غذا] کشتن دام و طیور برای تولید گوشت
متـ . سلاخی
کشتارگاه slaughterhouse
[فنّاوری غذا] محلی که در آن کشتار دام و طیور در محیطی بهداشتی انجام میشود
کشت انتخابی selective culture
[ میکرب] کشتی ـ که در آن ریزاندامگانها در محیطی عموماً جامد و حاوی افزودنیهایی که موجب رشد یک گونه خاص میشود، رشد میکنند
کشت اولیه primary culture
[ میکرب] کشت حاصل از تلقیح (inoculation) میکرب برگرفته از محیط طبیعی
کشت بافت tissue culture
[ میکرب] کشت یا نگهداری بافتهای زنده در محیط مایع یا ژلهای در شرایط آزمایشگاهی
کشت بیهوازی anaerobic culture
[ میکرب] کشت در شرایط بیهوازی و در غیاب اکسیژن
کشت پِتری Petri dish culture
[ میکرب] کشتی که در آن میکربها در سطح محیطی جامد، معمولاً آگار یا ژلاتین، و در ظرف پتری رشد میکنند
متـ . کشت سطحی plate culture
کشت پیوسته continuous culture
[ میکرب] کشتی که در آن محیط مایع به طور پیوسته تجدید میشود
متـ . کشت جاری continuous-flow culture
کشت تکانشی shake culture
[ میکرب] نوعی کشت در مایع که در آن با حرکت مداوم و هوادهی امکان رشد میکربهای هوازی فراهم میشود
کشت جاری ← کشت پیوسته
کشت خالص pure culture
[ میکرب] کشت حاوی یک سویه میکربی خالص
کشت درشیب slant culture,
slope culture
[ میکرب] کشت بر روی یک محیط جامد شیبدار در لوله آزمایش
کشت در مایع liquid culture, broth culture
[ میکرب] کشت حاصل از تلقیح (inoculation) میکربها در یک محیط مایع
کشت سطحی ← کشت پِتری
کشت سنبهای stab culture
[ میکرب] نوعی کشت که در آن تلقیح (inoculation) از سطح تا عمق محیط کشت جامد انجام میشود
کشت کُلَشی stubble cropping
[زراعت] روشی که در آن گیاه بر روی کُلَش سال گذشته کاشته میشود
کشت کهنه old culture
[ میکرب] کشتی ـ که برای مدتزمان طولانی نگهداری شده است و درنتیجه تغییرات مخربی در آن روی داده است
کشت مخلوط mixed culture
[ میکرب] کشت حاوی دو یا چند نوع ریزاندامگان
کشت همگام synchronous culture,
synchronised culture
[ میکرب] کشتی که در آن تمام یاختهها از نظر چرخه رشد و تقسیم تقریباً در یک مرحله قرار دارند
کشت هوازی aerobic culture
[ میکرب] کشت در شرایط هوازی و در مجاورت اکسیژن مولکولی
کشت یاخته cell culture
[ میکرب] کشت یا نگهداری یاختههای حیوانی در شرایط آزمایشگاهی
کشتی بادبانی ← شناور بادبانی
کشتی بازگردانی ← شناور بازگردانی
کشتی بیجرثقیل gearless ship, gearless,
gearless carrier
[دریایی] هر کشتی که بر روی عرشه جرثقیل نداشته باشد و برای بارگیری و تخلیه از جرثقیلهای اسکله استفاده کند
کشتی جرثقیلدار geared ship
[دریایی] کشتی مجهز به جرثقیل
کشتیدار ship’s husband
[دریایی ] شخصی که از طرف مالک کشتی مسئولیت رسمی اداره امور کشتی را بر عهده دارد
کشتی راهده ← شناور راهده
کشتی راهگیر ← شناور راهگیر
کشتی شکسته shipwreck ۳, wreck ۳
[دریایی] کشتی غیرقابل استفادهای که به هر دلیل از جمله طوفان یا برخورد با مانع سخت به گِل نشسته یا غرق شده یا متروک شده باشد
کشتی نورانی ← شناور نورانی
کِشَند روزانه diurnal tide
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، نقشهبرداری ] کِشَندی که در آن در یک روز قمری یک فراکِشَند و یک فروکِشَند رخ میدهد
کِشَند زمین Earth tide
[ژئوفیزیک] حرکت دورهای پوسته زمین بر اثر کشش ماه یا خورشید یا هر دو
کِشَند نجومی astronomical tide
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] کِشَند حاصل از گرانش ماه و خورشید
کِشَند نیمروزانه semidiurnal tide
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] کِشَندی که در آن در یک روز قمری دو فراکِشَند و دو فروکِشَند با ارتفاع تقریباً برابر رخ میدهد
کِشَند هواشناختی meteorological tide
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، نقشهبرداری] تغییر سطح آب بر اثر عوامل هواشناختی مانند فشار جوّ و باد
کشور صاحب بندر port state
[دریایی] کشوری که قوانین و مقررات بندری خود را بر کشتیهای سایر کشورها اعمال میکند
کشور صاحبپرچم flag state,
flag government
[دریایی] کشوری که شناور در آنجا به ثبت رسیده است و قوانین همان کشور بر آن حاکم است
کشیدگی augmentation
[موسیقی] تمهیدی که در آن دیرشِ نتهای یک لحن به یک نسبت افزایش مییابد
کفه سدی barrier flat
[ اقیانوسشناسی] پهنهای که بین مرداب شور (salt marsh) و تپههای ماسهای جزایر سدی (barrier island) واقع است
کلاف rib ۴, side
[موسیقی] دیواره یا دیوارههای عمودی بین صفحه زیر و صفحه صوتی در زهصداهایی مثل ویلن و سنتور
کلامانگیخته logogenic
[موسیقی] ویژگی نوعی موسیقیِ آوازی که در آن کلام کاملاً غالب است و استقلال نحویِ لحن از کلام، در صورت وجود، بسیار اندک است
کلانبلور megacryst
[زمین] بلور یا دانه موجود در سنگ آذرین یا دگرگونی که بهوضوح درشتتر از خمیره پیرامون خود است
کلانبلوری megacrystic
[زمین] ویژگی بافتی که در آن بلورهای درشت یا کلانبلورها در خمیرهای ریزتر قرار دارند
کلانبومشناسی اطلاعات
macro-ecology of information
[کتابداری] مطالعه روابط متقابل مردم و سازمانها و فنّاوریها با محیطهای اطلاعاتی در مقیاس منطقهای یا بینالمللی
کلانکانی macromineral,
bulk element
[تغذیه] ماده کانیایی که نیاز بدن به آن صد میلیگرم در روز یا بیشتر است
کلانمغذی macronutrient
[ تغذیه] مادهای مغذی که منبع عمده تأمین انرژی و مواد سازنده اندامگانهاست، شامل آب و کربوهیدراتها و پروتئینها و چربیها
کلاه میرحسن Acantholimon
[گیاهی] سردهای از کلاهمیرحسنیان که از جنوب شرقی اروپا تا آسیای مرکزی و جنوب امریکا پراکندهاند و در باغهای صخرهای نیز کاشته میشوند
کلاهمیرحسنیان Plumbaginaceae
[ گیاهی ] تیرهای از میخکسانان اغلب چندساله علفی و بهندرت بالارونده یا درختچهای با حدود ۲۴ سرده و ۷۷۵ گونه که گسترش جهانی دارند و در گستره وسیعی از استوا تا قطب شمال بهخصوص در خاکهای شور و باتلاقها و سواحل دریا میرویند؛ گلهایشان کامل است و گردهافشانی آنها اغلب به وسیله حشرات انجام میشود
کل پوشش اَبر total cloud cover
[جَوّ] کسری از آسمان پنهانشده با کل اَبرهای مرئی
کُلَش stubble
[زراعت] بخش باقیمانده ساقه گیاهان علفی که پس از برداشت سر پا میماند
کُلَشرو stubble crop
[زراعت] گیاهی که از بقایای کُلَش سال قبل بروید
کلم Brassica
[گیاهی] مهمترین سرده از کلمیان با تقریباً ۴۰ گونه در برّ قدیم که شامل انواع کلم زراعی و خردل و شلغم میشود
کمانهکشی اُفتان ricochet, jeté, gettato
[موسیقی] معمولاً در کمانهکشی راست، ضربه کمانه به نحوی که نیمه بالایی آن بر روی سیم انداخته شود و بر اثر وزن خود چندین بار بر روی سیم ارتعاش کند
متـ . اُفتان
کمانهکشی پرّان sautillé, bounced,
bouncing, jumped
[موسیقی] نوعی کمانهکشی که در آن با وسط کمانه ضربهای بر روی سیم زده میشود به گونهای که یک بار و به صورت خفیف بر روی سیم پرش کند
متـ . پرّان
کمانهکشی چپ up-bow
[موسیقی] در نواختن سازهای زهیِ کمانهای، حرکت کمانه از نوک به سمت پاشنه
کمانهکشی راست down-bow
[موسیقی] در نواختن سازهای زهیِ کمانهای، حرکت کمانه از پاشنه به سمت نوک
کمانهکشی فلوتوار flautando, flautato
[موسیقی ] دستوری برای اجرای کمانهکشی در سازهای زهی که در آن، ساز با نزدیک کردن کمانه به رودسته یا با کم کردن فشار کمانه نواخته میشود و صدای آن به صدای فلوت نزدیک میشود
متـ . فلوتوار
کمانهکشی مستقل portato, louré
[موسیقی] نوعی کمانهکشی بین وضعیت متصل و مقطّع که در آن هر یک از نتها با ارزش زمانیِ کامل و به صورت جدا نواخته میشود
متـ . مستقل
کمتوانی شنوایی hearing disability
[ شنواییشناسی] هرگونه محدودیت آسیبشنوایی که سبب محدودیت در فعالیتهای روزانه شخص میشود
کمخونی خونکافتی hemolytic anemia
[تغذیه] کمخونی ناشی از تخریب اکسایشی گویچههای قرمز بالغ
کمشنوا۱ hard-of-hearing ۱, HOH,
hearing impaired
[ شنواییشناسی] فردی که اُفت شنوایی ملایم تا شدید دارد
کمشنوا۲ hard-of-hearing ۲
[ شنواییشناسی ] ویژگی فردی که اُفت شنوایی ملایم تا شدید دارد
کمشنوایی hearing loss ۲, hearing impairment ۲,
hypoacusis
[ شنواییشناسی] وضعیتی که در آن حساسیت شنوایی به درجات مختلف کاهش یافته است
کمشنوایی خفیف slight hearing loss,
slight hearing impairment
[ شنواییشناسی ] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از ۱۵ تا ۲۵ دسیبل است
کمشنوایی شدید severe hearing loss,
severe hearing impairment
[ شنواییشناسی ] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از ۷۱ تا۹۰ دسیبل است
کمشنوایی عمیق ← ناشنوایی
کمشنوایی متوسط moderate hearing loss,
moderate hearing impairment
[ شنواییشناسی ] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از ۴۱ تا ۵۵ دسیبل است
کمشنوایی ملایم mild hearing loss,
mild hearing impairment
[ شنواییشناسی] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از ۲۶ تا ۴۰ دسیبل است
کمشنوایی نیمهشدید
moderately severe hearing loss,
moderately severe hearing impairment
[ شنواییشناسی ] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از ۵۶ تا ۷۰ دسیبل است
کمفشار بسته closed low
[جَوّ] کمفشاری که خط همفشار یا خط پَربند آن را در بر گرفته است
کمقندخونی بازگشتی rebound hypoglycemia
[تغذیه] کاهش قند خون بر اثر قطع ناگهانی تغذیه وریدی تام
کمکافزار شنوایی assistive listening device, ALD
[ شنواییشناسی] هر یک از انواع دستگاههایی که برای تقویت شنوایی و افزایش نسبت نشانک/ سیگنال به نوفه به کار میرود و معمولاً به صدابَر بیسیم مجهز است
کملاکتازی hypolactasia
[ تغذیه] کاهش میزان یا فعالیت آنزیم/ زیمایه لاکتاز در روده که منجر به نابردباری لاکتوزی میشود
کمماهیچگی sarcopenia
[ تغذیه] وضعیتی که در آن جرم ماهیچههای اسکلتی بر اثر سالخوردگی یا کمبودهای غذایی کم میشود
کمنیاز nonfastidious
[ میکرب] باکتریهایی که به تغذیه پیچیده نیاز ندارند
کموزنی underweight
[ تغذیه] حالتی که در آن وزن بدن پانزده تا بیست درصد کمتر از وزن استاندارد است
کُنانش ژن gene activation
[ژنشناسی] فعالسازی هدایتشده و منظم ژنهای منفرد در طی رشد و نمو موجود زنده
متـ . فعالسازی ژن
کنجد Sesamum
[گیاهی] سردهای از کنجدیان که در نقاط گرمسیری آسیا میرویند و دارای دانههای خوراکی سرشار از روغن هستند
کنجدیان Pedaliaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان با حدود سیزده سرده و ۵۰ گونه که ساقه و برگهای آنها با کرکهای لعابدار پوشیده شده و میوه اغلب آنها قلابدار یا شاخدار است
کنشگر نادولت non-state actor
[سیاسی ] هر کنشگر بینالمللی که دولت نباشد
کنشگر یکپارچه unitary actor
[سیاسی] کنشگر بینالمللی، معمولاً یک دولت، که در نظریه واقعگرایی ماهیتی یکپارچه دارد و فرایند تصمیمگیری در سیاست خارجی آن با وجود تغییر در اوضاع سیاسی و جابهجایی تصمیمگیران پیوسته ثابت است
کوارک quark
[فیزیک] بنیادیترین جزء سازنده هادرونها
کوب آذرخش lightning stroke
[جَوّ] پیشگام (leader) و کوب برگشتِ آن در تخلیه الکتریکی اَبربهزمین
کوب اصلی ← کوب برگشت
کوب برگشت return stroke
[جَوّ] درخشندگی شدیدی که در آخرین مرحله هر کوب آذرخش ناشی از تخلیه الکتریکی اَبربهزمین، از زمین به سوی پایه اَبر بالا میرود
متـ . کوب اصلی main stroke
کوبک mallet
[موسیقی] نوعی کوبه برای نواختن سازهای کوبهای با دسته و سری به شکلهای مختلف
کوبنشست slamming
[هوایی] برخورد چرخهای جلو یا عقب ارابه فرود شاسیدار با زمین با سرعت عمودی بیشتر از سرعت هواپیما، به دلیل سرعت افزوده ناشی از چرخش تیرک شاسی (bogie)
کوتاهقدی stunting, stunted growth
[تغذیه] وضعیت فردی که قد او از حد استاندارد کوتاهتر است
کوژ یخبندانی frost heave
[ریلی] برآمدگی بخشی از خط که ناشی از یخ زدن بستر در نواحی دارای تجمع آب است
کولهخاس Ruscus
[گیاهی] سردهای از کولهخاسیان نیمهدرختچهای چندساله و همیشهسبز با شش گونه که بومی غرب و جنوب اروپا هستند؛ ساقه آنها منشعب و پرشاخه و برگهایشان ریز و فلسمانند و غیرفتوسنتزی (non-photosynthetic) است و گلهایشان کوچک و سفید و در مرکز بنفش است
کولهخاسیان Ruscaceae
[گیاهی] تیرهای از مارچوبهسانان بالارونده یا درختچهای با حدود سه سرده و حدود نُه گونه با گسترش جهانی که در مناطق معتدل تنوع بسیار دارند؛ برگهای آنها معمولاً در حد فلس کاهش یافته و دارای آرایش فراهم یا متقابل یا متناوب است و گلآذینشان خوشهمانند است
کومهای یاختهباز open-cell cumulus
[جَوّ] اَبرهای کومهای با ترتیب چندضلعی یا بیضیوار که مرکز آنها بیاَبر است
کوهان خورکِشَندی solar tidal bulge
[ اقیانوسشناسی] برآمدگیهای قرینه توده آب در دو طرف زمین که به علت موقعیت خورشید نسبت به زمین ایجاد میشود
کوهان کِشَندی tidal bulge
[ اقیانوسشناسی، زمین] برآمدگیهای قرینه توده آب در دو طرف زمین که به علت موقعیت ماه و خورشید نسبت به زمین ایجاد میشود
کوهان ماهکِشَندی lunar tidal bulge
[ اقیانوسشناسی] برآمدگیهای قرینه توده آب در دو طرف زمین که به علت موقعیت ماه نسبت به زمین ایجاد میشود
کوه بازمانده relict mountain,
mountain of circumdenudation,
remainder mountain
[زمین] کوهی متشکل از سنگهای مقاوم که پس از فرسایش سنگهای نامقاوم اطراف باقی مانده است
کوهیار mountain guide
[گردشگری] فرد واجد شرایطی که گردشگران را در مناطق کوهستانی هدایت و همراهی میکند
کهور Prosopis
[گیـاهی] سردهای از گیاهان درختـی یا درختچهای گرمسیری یا نیمهگرمسیری
کهوریان Mimosoidae, Mimosaceae
[گیاهی] تیرهای از باقلاسانان چوبی خاردار معمولاً درختچهای یا درختی کوتاه با حدود ۶۰ سرده و ۳۰۰۰ گونه که برگهای آن غالباً مانند جانوران در برابر تماس حساس است
کیفیت اطلاعات information quality, IQ
[کتابداری] دقت و جامعیت و روزآمدی و سودمندی اطلاعات برای تصمیمگیری
کیفیتسنجی اطلاعات information quality assessment
[ کتابداری ] تعیین سطح رضایت کاربران از اطلاعات ارائهشده
کیفیت هوای آزاد ambient air quality
[محیطزیست] میزان غلظت گوگرددیاکسید در هوای آزاد
کیوی Actinidia
[گیاهی] سردهای از کیویان چوبی غالباً دوپایه که بومی نواحی معتدل شرق آسیا هستند و در سرتاسر چین و تایوان و کره و ژاپن و هندوچین تا جنوب شرق سیبری پراکندهاند؛ ارتفاع درختچههای این سرده حداکثر شش متر است و ارتفاع بالاروندههای آنها که در سایه درختان رشد میکنند ممکن است به ۳۰ متر برسد
کیویان Actinidiaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان چوبی بالارونده و درختچهای یا درختی بومی نواحی معتدل و نیمهگرمسیری آسیا و امریکای مرکزی و جنوبی که برگهای متناوب مارپیچی با حاشیهای کامل یا ارهای دارند؛ گلهای آنها به صورت منفرد یا مجتمع در گرزنهای انتهایی قرار گرفته است؛ گلبرگها و کاسبرگهای آنها آزاد و تعداد پرچمها زیاد و از پشت بههمچسبیده است؛ این گیاهان تکپایه یا دوپایه یا دوجنسی هستند
گ
گامهای همپایه parallel scales
[موسیقی] گامهایی که دارای بنمایههای یکسان و مقامهای متفاوتاند
گاو cattle
[فنّاوری غذا] پستاندار نشخوارکننده و بزرگپیکر و شکافتهسمی که به خانواده گاویان تعلق دارد
گاوآهن کُلَش stubble plough
[زراعت] گاوآهنی که برای برگرداندن زمین کُلَشدار طراحی شده است
گاوزبان Borago
[ گیاهی ] سردهای از گاوزبانیان کرکدار یکساله به ارتفاع ۶۰ سانتیمتر که امروز در مناطق مختلف اروپا و بریتانیای کبیر و امریکای شمالی کشت میشوند؛ برگهای گیاهان این سرده درشت و زبر و مستطیلی و گلهای آنها ستارهمانند و به رنگ آبی روشن است که در گرزنهایی آویخته قرار دارند؛ پنج بساک زردرنگ گل آنها، مخروطی را در وسط ستاره گل تشکیل میدهند
گاو ماده cow
[فنّاوری غذا] گاو ماده بالغ
گاو نر bull
[فنّاوری غذا] گاو نر بالغ اختهنشده
گاو نر اخته steer
[فنّاوری غذا] گاو نر اختهشده
گباک ← گواهینامه بینالمللی امنیت کشتی
گداختن rendering
[فنّاوری غذا] فرایند حرارتدهی قطعات خردشده بافتهای چربیدار حیوانی در مقیاس صنعتی برای تهیه چربی
گدازگاه fusion zone, weld fusion zone
[متالورژی] منطقهای از فلز پایه که در سطح جوش ذوب میشود
گدازه بالشی pillow lava
[زمین] گدازهای با ساختاری بالشمانند
متـ . گدازه بیضیوار ellipsoidal lava
گدازه بیضیوار ← گدازه بالشی
گدازه قطعهسنگی block lava,
blocky lava
[زمین] گدازهای که سطح آن از قطعات زاویهدار تشکیل شده است
گذار ارتعاشی vibrational transition
[فیزیک] گذار بین دو حالت کوانتیده مولکولی که انرژیهای ارتعاشی متفاوت دارند
گذر جوش weld pass, weld run
[متالورژی] تکعبور اسباب جوشکاری در طول یا عرض قطعه که در طی آن فلز جوش به طور پیوسته ذوب میشود
گذرگوشه circulation area
[درونشهری] بخشی از گوشه پیادهرو برای استقرار عابرانی که قصد گذر از خیابان را دارند
گرانی ظاهری ← شتاب گرانی
گرانی نسبی relative gravity
[ژئوفیزیک] اختلاف گرانی اندازهگیریشده در دو نقطه
گردآوری اطلاعات information gathering
[ کتابداری] عمل جمعآوری اطلاعات
گردان هوایی squadron ۱
[نظامی] یگان هوایی در هر یک از نیروهای نظامی، اعم از هوایی و دریایی و جز آن
گردش بسته closed circulation
[جَوّ] شارش شاره درون یک خط جریان بسته
گردشگری تلفیقی ACE tourism
[گردشگری] نوعی گردشگری چندمنظوره که ترکیبی است از گردشگری پرماجرا و گردشگری فرهنگی و طبیعتگردی که در آن به معرفی آن دسته از برنامههای گردشگری میپردازند که ترکیبی از تجربه و جاذبه و انگیزش است
گردشگری طبیعتکاه consumptive tourism
[ گردشگری ] نوعی گردشگری که در آن گردشگر با ماهیگیری و شکـار مبادرت به اسـتخراج منابع طبیـعی از محیـط و مصرف آنها میکند
گردشگری طبیعتمحور nature-based tourism
[گردشگری] هر نوع گردشگری که عمدتاً بر جاذبههای طبیعت استوار است
گردن chuck
[فنّاوری غذا] بخشی از لاشه دام که از پس سر آغاز میشود و تا دندهها ادامه دارد
گردهافشانی واپایشی controlled pollination
[زراعت] نوعی گردهافشانی که در آن گلهای گیاه را در کیسههایی قرار میدهند تا در زمان مناسب با گرده گیاه دلخواه بارور شوند بیآنکه در معرض گرده گیاهان دیگر قرار گیرند
گُرده جوش weld bead
[متالورژی] مادهای که در یک گذر جوش در عرض اتصال مینشیند
گرمازایی اجباری obligatory thermogenesis
[ تغذیه] بخشی از اثر گرمایی غذا که صرف تأمین انرژی لازم برای گوارش و جذب و سوختوساز مواد غذایی میشود
گرمازایی اختیاری facultative thermogenesis
[تغذیه] بخشی از اثر گرمایی غذا که تحت تأثیر اعصاب همحس، افزون بر گرمازایی اجباری، مصرف میشود
گروه آبخاکی amphibious group
[نظامی] بخشی از نیروی آبخاکی که با هدایت یک فرمانده عملیات آبخاکی مشخصی را انجام میدهند
گروهدرمانی روانکاوانه psychoanalytic group
psychotherapy
[روانشناسی] نوعی گروهدرمانی که در آن از مفاهیم و اصول و شیوههای اساسی روانکاوی مانند تداعی آزاد و تحلیل مقاومت و تفسیر رؤیا استفاده میشود
گروهزدگی groupthink
[سیاسی] وضعیتی که در آن فرصت نقد و ارزیابی آرای گوناگون از اعضای یک سازمان یا گروه گرفته میشود و آنها به جای اظهارنظر شخصی ناچار با دیدگاه غالب همسو میشوند
گروه شاهد control group
[علوم سلامت] گروهی که با گروه دارای متغیر وابسته (در مطالعه موردشاهدی) یا با گروه دارای متغیر مستقل (در مطالعات همگروهی و تجربی) مقایسه میشود
متـ . شاهدها controls
گروه متناهیمولد finitely generated group
[ریاضی] گروهی که با تعدادی متناهی عضو تولید شود
گریز و فرار evasion and escape
[نظامی] عملیاتی که خروج نیروهای نظامی را از مناطق دشمن یا مناطق تحت نظر او ممکن میسازد
گز Tamarix
[گیاهی] سردهای از گزیان درختی یا درختچهای همیشهسبز یا خزاندار با حدود ۵۰ تا ۶۰ گونه که بومی نواحی خشک اوراسیا یا افریقا هستند و معمولاً در خاکهای شور میرویند و میتوانند شرایط قلیایی را نیز تحمل کنند؛ برگهای آنها فلسمانند است و در طول ساقه با هم همپوشانی دارند و معمولاً از نمک پوشیده شدهاند و گلهایشان از سفید تا صورتی است که در سنبلههای متراکم قرار دارند
گزارش سفر voyage report
[دریایی] گزارشی که فرمانده یک شناور برای صاحب کشتی یا اجارهکننده کشتی تنظیم میکند و شامل اطلاعات مختلف از قبیل ورود به بنادر و خروج از آنها و بارگیری و تخلیه و مصرف سوخت و وضعیت جوّی است
گزنه Urtica
[گیاهی] سردهای از گزنهایان علفی چندساله با حدود ۳۰ تا ۴۵ گونه که به طور وسیعی در امریکای شمالی و اروپا میرویند؛ برگهای آنها نرم و دندانهدار و متقابل است و مانند سایر قسمتهای هوایی گیاه با کرکهای گزنده و غیرگزنده پوشیده شده است؛ گلهایشان کوچک و سبز بسیار کمرنگ و دارای چهار یا پنج گلبرگ یا بیگلبرگ است که به شکل متراکم در گلآذینهای طویل قرار دارند
گزنهایان Urticaceae
[گیاهی] تیرهای از گلسرخسانان درختچهای یا علفی یا بالارونده و بهندرت درختی با ۴۹ سرده و ۵۵۰ گونه که در تمام جهان میرویند؛ برگهای آنها گوشواره (stipule) دارد و حاشیهشان معمولاً کامل است و گلهایشان غالباً تکجنسی، اما گیاه یکپایه یا دوپایه است
گزیان Tamaricaceae
[ گیاهی ] تیرهای از میخکسانان اغلب علفی یا درختی کوچک یا درختچهای با چهار سرده و ۱۲۰ گونه بومی نواحی خشک آسیا و اروپا و افریقا که بسیاری از آنها در خاکهای شور میرویند؛ برگهای آنها معمولاً فلسمانند و به طول یک تا پنج میلیمتر است و در طول ساقه با یکدیگر همپوشانی دارند و در برخی گونهها با ترشحات نمک پوشیده شدهاند؛ گلهای آنها کوچک و منظم و چهار تا پنج پر یا بهندرت ششپر است
گستردهساز گوشت meat extender
[ فنّاوری غذا] جزئی غیرگوشتی که برای بهبود طعم و بافت و ظاهر و خواص تغذیهای نامیزههای گوشت به آن افزوده میشود
گسترش هامشی broadside spread
[ژئوفیزیک] نوعی آرایش در لرزهنگاری بازتابی که در آن محل چشمه آشکارا خارج از خط گسترش قرار دارد
گستره ← گستره صوتی
گستره بهینه tessitura
[موسیقی] گستره صوتی خاصی از یک بخش، بهویژه بخش آوازی، که در قیاس با کل گستره آن بخش، از آن بیشتر استفاده میشود
گستره پذیرفتنی کلانمغذی
acceptable macronutrient
distribution range, AMDR
[تغذیه] حـد دریافت کربوهیدرات و چربی و پروتئین به طوری که مواد مغذی مورد نیاز تأمین شود و خطر بیماریهای مزمن کاهش یابد
گستره تراصوتی transonic range
[فیزیک، هوایی] گسترهای از سرعتهای جسم متحرک در شاره که در فاصله میان دو سرعت به شرح زیر قرار گیرند: ۱. سرعتی که در آن فقط یک نقطه از جسم نسبت به شاره با سرعتی بیش از سرعت صوت حرکت کند ۲. سرعتی که در آن تمام نقاط جسم نسبت به شاره با سرعتی بیش از سرعت صوت در حرکت باشد
گستره صوتی range, compass
[موسیقی] طیف کامل صدای یک ساز یا صدای انسان، از بمترین تا زیرترین نغمه
متـ . گستره
گستره کِشَند tide range,
range of tide, tidal range
[ اقیانوسشناسی] اختلاف ارتفاع میان یک فراکِشَند و فروکِشَند متوالی
گسیختگی ژنی gene disruption
[ژنشناسی] غیرفعالسازی یک ژن با درنهش قطعهای دیگر از دِنا در آن
گشت یکروزه ساحلی shore excursion
[گردشگری] گشت یکروزه برنامهریزیشده در حین گشتهای دریایی
گفتاواز recitative
[موسیقی] گونهای آواز تکخوانی در نمایش موسیقایی که در آن گفتار بازیگر بیشتر جنبه موسیقایی پیدا میکند
گفتاواز خشک recitativo secco,
recitativo semplice
[موسیقی] گفتاوازی که تنها با سازهایی همراهی میشود که صدای بم را اجرا میکنند
گفتاواز مقید recitativo obbligato
[موسیقی] گفتاوازی که سازهای همراهیکننده آن، علاوه بر اینکه فضای هماهنگ را فراهم میکنند، بخشی از فضای لحنی یا انگارهای را نیز اجرا میکنند
گفتاواز همراهیشونده
recitativo accompagnato,
recitativo stromentato
[موسیقی] گفتاوازی که با همراهی سازگان/ ارکستر اجرا میشود
گفتاهنگ speech song
[موسیقی] نوعی آواز دکلمهوار که بین گفتار و آواز قرار میگیرد
گُل ← شبکه
گُلِ آتشی Phlox
[ گیاهی] سردهای از گُلآتشیان علفی چندساله یا نیمهدرختچهای بهندرت یکساله با حدود ۵۰ گونه در امریکای شمالی و یک گونه در سیبری که اغلب آنها زینتی هستند؛ گلهای آنها بهندرت منفرد و غالباً با گُلآذین انتهایی خوشهای منشعب (panicle) هرمی است، کاسه آنها لولهای یا استکانی ـ لـولهای است که اغلب کرکهای غدهای دارد؛ جام گل آنها قیفشکل و بهندرت لولهای باریک یا صاف یا کرکدار با لَپهای کامل یا دوقسمتی تخممرغی یا مستطیل است؛ پرچمهای آنها کوتاه و بههمپیوسته و محصور در جام است؛ برگهای گیاهان این سرده کامل است و در پایین ساقه متقابل و در بالای ساقه متناوب است
گُلآتشیان Polemoniaceae
[ گیـاهی ] تیرهای از خـلنگسانان علفی یـک یا چـند ساله یا بهندرت چوبی با هجده سرده و ۳۰۰ گونه که اغلب در امـریکای شـمالی میرویند، ولی در نواحی معتدل غرب امـریکای جنـوبی و اوراسیا نیز یافت میشـوند؛ گلهای لولـهای پنج لَپی قیـفشکل آنـها به صـورت خوشـه یا سـرمانند است؛ تخـمدان این گیاهان سـهحجـرهای اسـت و خامـههای آنـها بـه سـه کـلاله باریـک منتهی میشود
گُل آفتابی Cistus
[ گیاهی ] سردهای از گلآفـتابیان درختچهای کوتاه یا مـتوسط با هجده گونه که بومی نواحی مدیترانهای هستند و از قدیم در باغبانی به کار میرفتهاند؛ این سرده دارای تعدادی گیاه دوررگه باغی است که در نواحی گرم و اغلب در باغهای صخرهای کشت میشوند؛ گلهای این گیاهان درشت و منفـرد و به رنگهای سفید و صورتی و ارغوانی است که اغلب یک لکه درشت زرد یا تیره در قاعده گلبرگ دارند، برگهای آنها بوی نافذی دارد و اغلب دارای انگمهای بهشدت قابل اشتعال هستند
گُل استکانی Campanula
[گیاهی] سردهای از گلاستکانیان علفی یکساله و دوساله و چـندساله با حدود ۳۰۰ گونه که بومی نواحی معتدل شمالی و مدیترانهای و کوههای مناطق گرمسیری هستند، گلهای آنها زنگولهای و معمولاً آبیرنگ است و بسیاری از آنها بهعنوان گیاهان زینتی پرورش داده میشوند
گُل جالیز Orobanche
[گیاهی] سردهای علفی انگلی با حدود ۱۵۰ گونه از گلجالیزیان که عمدتاً بومی مناطق معتدل نیمکره شمالی هستند
گُلجالیزیان Orobanchaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان علفی انگلی یا نیمهانگلی یک یا چندساله با حدود ۱۸۰ سرده و ۲۰۰۰ گونه که در غالب نقاط جهان مانند مناطق معتدل اوراسیا و امریکای شمالی و جنوبی و قسمتهایی از استرالیا و زلاندنو و مناطق گرمسیری پراکندهاند؛ گونههای انگلی آنها بدون سبزینهاند و فتوسنتز (photosynthesis) نمیکنند، اما نیمهانگلیها قادر به فتوسنتز هستند؛ بسیاری از سردههای آن پیشتر جزء گلمیمونیان محسوب میشدند
گُل حسرت Colchicum
[گیاهی] سردهای از گلحسرتیان علفی با حدود ۳۰ گونه که بومی اوراسیا هستند؛ گلهای آنها بدون ساقه و شبیه گل زعفران است که در پاییز میشکفد و به آنها زعفران پاییزه یا چمنزار گفته میشود؛ میوه آنها پوشینه سهحجرهای است که در بهار، زمانی که برگها ظاهر میشوند، میرسد
گُل ساعتی Passiflora
[گیاهی] سردهای از گلساعتیان بالارونده یا درختچهای یا بهندرت علفی با حدود ۵۰۰ گونه که برگهای آنها بدون کرک و لَپدار است
گُلساعتیان Passifloraceae
[گیاهی] تیرهای از مالپیگیسانان درختی یا درختچهای یا بالارونده با حدود ۱۸ سرده و ۵۳۰ گونه که اغلب در مناطق استوایی میرویند
گُل سرخ Rosa
[گیاهی] سردهای از گلسرخیان درختچهای ایستاده یا بالارونده تیغدار با تعداد بسیاری گونه خودرو و اهلی که بیشتر بومی آسیا هستند، اما تعدادی هم بومی اروپا و شمال امریکا و شمالغربی افریقا هستند؛ گلها اغلب معطرند و بر اثر دستکاری ژنی در رنگ گلبرگ آنها تنوع بسیار ایجاد شده است؛ برگها متناوب و مرکب شانهای (pinnately compound) و برگچههایشان دندانهدار و تخممرغی است
گُلسرخیان Rosaceae
[گیاهی] تـیرهای از گلسرخسـانان درخـتی یا درختـچهای یا بوتـهای خزاندار یا گاهی همیـشهسبز با حـدود ۱۰۰ سـرده و ۲۰۰۰ گونه که گسترش جهانی دارند، اما بیشتر در نواحی معتدل نیمکره شمـالی میرویند؛ برگهای آنها سـاده یا مرکب شـانهای (pinnately compound) و معمولاً با آرایش مارپیچی و در برخی گونهها به شکل متقابل است و گلهایشان رنگارنگ با پنج گلبرگ و پنج کاسبرگ و تعداد فراوانی پرچم با آرایش مارپیچی است
گُل شرابی Calycanthus
[گیاهی] سردهای از گلشرابیان با دو گونه درختچهای کوتاه و زینتی با پوست معطر و گلهایی با بوی شیرین که بومی امریکای شمالی هستند؛ این گیاهان دارای برگهایی ساده با حاشیهای صاف و آرایشی متقابل هستند و گلبـرگهای آنـها ارغوانی ـ قهوهای تا قـرمز ماگنولیامانند و همسان با کاسبرگهاست؛ نهنج میوهدار آنها گلابی یا تخممرغشکل است و تعداد زیادی فندقه تکدانهای خشک دارد
گُل شیپوری Arum
[گیاهی] سردهای چندساله با غده کروی یا تخممرغی با حدود پانزده گونه که در اروپا و ناحیه مدیترانه و شمال افریقا و غرب آسیا پراکندهاند؛ برگهای این گیاهان غلافدار با پهنک پیکانی و آرایش مارپیچی است که در قاعده پهن شدهاند و گلهای آنها تکجنسی و فاقد گلبرگ است
گُل صدتومانی Paeonia
[گیاهی] تنها سرده از گلصدتومانیان که اغلب آنها علفی چندساله به ارتفاع نیم تا یکونیم متر و برخی از آنها به صورت درختچههای یکونیم تا سه متری هستند و برگهایشان مرکب با بریدگیهای عمیق و گلهایشان درشت به رنگهای سفید و زرد و قرمز و اغلب معطر است و در اواخر بهار و اوایل تابستان شکفته میشود؛ این گیاهان بومی آسیا و جنوب اروپا و غرب امریکای شمالی هستند
گُلصدتومانیان Paeoniaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خاراشکنسانان اغلب علفی چندساله با یک سرده و حدود ۳۳ گونه به ارتفاع نیم تا یکونیم متر که برگهایشان مرکب با لَپهای عمیق و گلهایشان بزرگ و اغلب معطر است که در اواخر بهار و اوایل تابستان به رنگهای مختلف از جمله قرمز و سفید و زرد دیده میشود
گُل کاغذی Bougainvillea
[گیاهی] سردهای با حدود چهار تا هجده گونه از گلکاغذیان که بومی امریکای جنوبی هستند
گُلکاغذیان Nyctaginaceae
[گیاهی] تیرهای از میخکسانان با حدود ۳۳ سرده و ۲۹۰ گونه که اغلب به طور گسترده در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری و به تعداد کمی در مناطق معتدل پراکنده هستند و میوه منحصربهفردی به نام گلمیوه (anthocarp) و دانههای گرده خیلی بزرگی (بزرگتر از ۱۰۰ میکرون) دارند
گُل مغربی Oenothera
[گیاهی] سردهای علفی از گلمغربیان با حدود ۱۲۵ گونه که برخی یکساله و برخی دوساله و برخی دیگر چندساله هستند و بومی امریکای شمالی و جنوبی به شمار میآیند
گُلمغربیان Onagraceae, Oenotheraceae
[گیاهی] تیرهای از موردسانان اغلب علفی با حدود بیست سرده و ۶۴۰ گونه که از مناطق شمالی گرفته تا مناطق جنوبی گرمسیری پراکنده هستند و آرایش برگهای آنها غالباً متقابل یا چرخهای با جام و کاسه چهارقطعهای و مادگی غالباً تحتانی است
گُلمیمونی Antirrhinum
[گیاهی] سردهای از گلمیمونیان علفی با حدود بیست گونه که در غرب امریکای شمالی و غرب منطقه مدیترانه میرویند؛ گلهای آنها لولهای با تقارن دوطرفه و معمولاً بزرگ با دهانه بسته لبمانند است که مانع ورود اغلب حشرات بهجز زنبورهای قوی میشود
گُلمیمونیان Scrophulariaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان علفی یک یا چندساله با ۲۸۰ سرده و ۳۰۰۰ گونه که گسترش جهانی دارند، اما بیشتر در مناطق معتدل و کوهستانهای مناطق گرمسیری میرویند؛ گلهای آنها اغلب تقارن دوطرفه و گاهی شعاعی دارد و برگهایشان ساده یا بریده شانهای (pinnately) با آرایش متقابل یا متناوب یا گاهی فراهم است
گِلیناز Mollugo
[گیاهی] سردهای از گِلینازیان علفی با ۳۵ گونه که در نواحی گرمسیری یافت میشوند؛ با اینکه برخی از گیاهان این سرده مصرف دارویی یا خوراکی دارند، در مجموع ارزش اقتصادی چندانی ندارند
گِلینازیان Molluginaceae
[گیاهی] تیرهای از میخکسانان علفی یکساله یا چندساله یا بهندرت درختچهای کرکدار یا بدون کرک با پانزده سرده و حدود ۱۰۰ گونه که قبلاً جزو تیره بزرگ علففرشیان (Aizoaceae) محسوب میشدند؛ آرایش برگهای آنها متناوب و متقابل یا چرخهای با حاشیه کامل و گلهایشان معمولاً دوجنسی بدون گلبرگ یا با گلبرگهای کوچک با منشأ ناپرچمی (staminodal) است و میوه آنها فندقه یا پوشینه سه تا پنجشکافی است
گما ← گواهینامه مدیریت ایمنی
گنبدی شدن doming
[ فنّاوری غذا] جمع شدن ماده غذایی در هنگام پخت
گِنِتوم Gnetum
[گیاهی] تنها سرده از گِنِتومیان درختی یا درختچهای یا بالارونده همیشهسبز با حدود۳۰ تا ۳۵ گونه که در مناطق گرمسیری پراکندهاند؛ گیاهان این سرده برخلاف سایر بازدانگان دارای آوند چوبی هستند
گِنِتومسانان Gnetales
[گیاهی] سردهای چوبی از بازدانگان خشکیپسند که اساساً فسیلی از آنها یافت نشده است، اما اجداد آنها را نهاندانگان میدانند
گِنِتومیان Gnetaceae
[گیاهی] تیرهای از گِنِتومسانان از بازدانگان گرمسیری که فقط یک سرده با حدود ۳۰ گونه دارد؛ بیشتر گونههای افریقایی این تیره درختی و اغلب رقمهای آسیایی آن بالاروندههای چوبی هستند و سایر گونههای آن در مناطق نوگرمسیری (neotropics) رشد میکنند؛ برگهای گیاهان این تیره پهن با رگبندی (veining) مشبک ظاهراً شبیه به نهاندانگان است
گنجایش معادل سواری
automobile equivalent unit, AEU
[درونشهری] میزان گنجایش خودروبَر برای حمل وسایل نقلیه که با توجه به مساحت اشغالشده با خودروها در مقایسه با یک خودروِ استاندارد یا سواری محاسبه میشود
گنجینه تاب fold library
[ پروتگانشناسی] دادگانی شامل ساختارهای سهبعدی که هر یک معرف یک تابِ حبه (domain fold) شناختهشده است
گندم Triticum
[گیاهی] سردهای از گندمیان که دارای برگهای بلند با ساقههای اغلب توخالی و گلآذینی با ۲۰ تا ۱۰۰ گل است و گلها در واحدهای دو تا ششتایی به نام سنبلچه (spikelet) قرار دارند که از بین آنها دو یا سه تا بارور میشود؛ دانه آن یکی از قدیمیترین و مهمترین غلات زراعی است
گندمیان Poaceae, Gramineae
[گیاهی] تیرهای از گندمسانان با حدود ۷۰۰ سرده و ۱۲۰۰۰ گونه که ۲۰ درصد از پوشش گیاهی زمین را پوشانده است و غالب غلات و بسیاری از علوفهها و همچنین بامبو را شامل میشود و از همین رو، بیشترین اهمیت اقتصادی را برای انسان دارد
گواهی آسیبدیدگی certificate of damage,
certificate of survey ۱
[دریایی] برگهای که بازرس در تأیید آسیبدیدگی کشتی یا بار یا تجهیزات صادر میکند و جزئیات حادثه و میزان خسارت در آن قید میشود
گواهی ابطال ثبت certificate of deletion
[دریایی] مدرکی که مأمور ثبت بندر صارکننده گواهی پس از ابطال ثبت کشتی صادر کند
گواهی انبار مواد مصرفی certificate of sea stores
[دریایی] گواهی که مأموران گمرک پس از مهروموم انبار آذوقه و لوازم کشتیهایی که مبدأ حرکت آنها بنادر خارجی بوده است صادر میکنند
گواهی پذیرش ردهبندی
certificate of first entry classification
[دریایی] تأییدیهای مبنی بر پذیرش شناوری خاص در مؤسسه ردهبندی
گواهی سلامت شناور certificate of pratique,
free pratique, bill of health,
certificate of free pratique
[دریایی] گواهیای که مسئول بهداشت یک بندر در تأیید سلامت شناور ورودی و عاری بودن از بیماریهای مسری صادر میکند
گواهی عضویت certificate of entry
[دریایی ] گواهی انجمن حمایت و جبران خسارت که پس از طی مراحل به کشتیهای مالکانی که عضو انجمن هستند تعلق میگیرد
گواهی مالکیت certificate of ownership,
owner’s oath for license
[دریایی] مدرکی که مالکیت کشتی را مشخص میکند و باید پیش از ثبت کشتی یا اخذ پروانه ارائه شود
گواهینامه بَرازش certificate of fitness
[دریایی] گواهینامهای که پس از بازرسی کشتی برای تأیید قابلیت حمل نوع خاصی از بار صادر میشود
گواهینامه بهداشت شناور
ship sanitation certificate, SSC,
ship sanitation control certificate
[دریایی] گواهینامهای که مسئولان بهداشت بندر پس از بازرسی همه جوانب بهداشتی شناور صادر میکنند
گواهینامه بینالمللی امنیت کشتی
international ship security
certificate
[دریایی] گواهینامهای که پس از گذراندن ممیزیهای لازم و حصول اطمینان از انطباق سامانه امنیتی کشتی با الزامات آییننامه بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندری صادر میشود
اختـ . گباک ISSC
گواهینامه ثبت certificate of registry,
ship’s certificate of registry,
ship’s register
[دریایی] مدرکی که ریز مشخصات شناور از قبیل بندر ثبت و شماره ثبت و نام شناور و تابعیت آن و نام و مشخصات مالک و مشخصات موتور در آن نوشته میشود
گواهینامه ردهبندی certificate of classification,
classification certificate
[دریایی] گواهینامهای که یکی از انجمنهای ردهبندی صادر و در آن رده شناور را مشخص میکند
گواهینامه مدیریت ایمنی
safety management certificate
[دریایی] گواهینـامهای که پس از گـذراندن ممـیزیهای لازم و حصول اطمینان از انطباق سامانه ایمنی کشتی با الزامات آییننامه بینالمللی مدیریت ایمنی صادر میشود
اختـ . گما SMC
گواهینامه معافیت از واپایی بهداشتی
ship sanitation control exemption certificate
[دریایی] گواهینامهای که در پی احراز شرایط لازم و صدور گواهینامه بهداشت صادر میشود و به منزله معافیت ششماهه شناور از واپایی بهداشتی است
گواهی وارسی certificate of survey ۲
[دریایی] گواهیای که پس از هر نوع وارسی صادر میشود
گودال رُمبشی collapse depression
[زمین] گودالی بیضیشکل یا کشیده در سطح جریان گدازه که حاصل رُمبش تمام یا بخشی از سقف یک تونل گدازه است
گور grave, burial ۲
[باستانشناسی] مکانی برای تدفین انسان و گاهی حیوان
گور آشفته disturbed burial
[باستانشناسی] گور دستخوردهای که کل یا بخشی از محتویات آن از وضعیت نخستین خارج شده باشد
گورآهون catacomb, catacomb grave
[باستانشناسی] نوعی گورستان زیرزمینی با دالانها و حجرههای متعدد در روم باستان که از جمله مشهورترین آنها در زیر شهر رم قرار دارد
گورابه crypt
[باستانشناسی] سردابهای که معمولاً در زیر معابد یا بناهای مذهبی قرار دارد و بعضی اوقات مردگان را در آن پنهان میکردند و در آن مراسم دعا بر پا میشد
گورالوار timber grave
[باستانشناسی] نوعی گورلان با ساختار چوبی مربوط به فرهنگ هند و اروپاییان دشتهای اوراسیا
گور بازبسامان rearticulated burial,
false extended burial,
placed bone burial
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد بر خلاف حالت طبیعی آن دوباره ساماندهی شده است
گوربان mortuary priest
[باستانشناسی] فردی در عهد باستان که برای اجرای مناسک خاکسپاری و نیایش و اهدای پیشکش روزانه در یک آرامگاه به خدمت گماشته میشد
گور بسامان articulated burial,
proper burial, formal burial
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد در حالت طبیعی قرار دارد
گور بیتوشه unaccompanied burial
[باستانشناسی] گوری که در آن هیچگونه دستساخته یا گورنهادهای به همراه جسد وجود نداشته باشد
گور پارهبسامان partial articulated burial,
mutilated burial
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد به تکههایی تقسیم شده است و فقط بخشهایی از آن در حالت طبیعی و منظم قرار دارد
گورپشته tumulus, round barrow
[باستانشناسی] گورتپهای با قاعده دایرهشکل که در ایران اغلب به عصر آهن تعلق دارد
گور پلهای stepped grave
[باستانشناسی] گوری که پلهای حفر شده است
گورپوش grave cover, grave slab
[باستانشناسی] سنگی که برای پوشاندن روی گور به کار میرود
گورپیکره effigy
[باستانشناسی] مجسمه یا نقشی بر روی اثر یادمانی یا سنگ قبر
گور تاقی burial vault
[باستانشناسی] گورخانهای سنگی یا آجری که غالباً دارای پوششی قوسی است
گورتپه burial mound, grave mound
[باستانشناسی] تپه بزرگی از خاک و سنگ که در هنگام تدفین بر روی گور ساخته میشد
گورتل barrow
[باستانشناسی] گورتپهای مختص بریتانیا
گورتلان barrow cemetery,
barrow field
[باستانشناسی] گورستانی متشکل از چندین گورتل
گور توشهدار accompanied burial
[باستانشناسی] گوری که در آن به همراه جسد، دستساختهها یا گورنهادههایی نیز دفن شده باشد
گورجامه grave-cloth, burial cloth
[باستانشناسی] پارچه یا جامهای که برای پوشاندن جسد در هنگام تدفین به کار میرود
گور جمعی mass grave
[باستانشناسی] گوری که حاوی بقایای درهمریخته چند جسد یا بخشهایی از اجساد و گاه چند جسد کامل باشد
گور جنگاور warrior burial
[باستانشناسی] گوری شامل جسد یا بقایای جسد یا خاکستر جنگجوی جوشنپوش و خودبرسرنهاده و مجموعهای از جنگافزارها
گورچال pit grave
[باستانشناسی] گور کمعمقی در بستر صخره یا در زیر یک گورخان
گور چاهی shaft grave, shaft tomb
[باستانشناسی] گوری که در آن گورخانه در انتهای یک چاه عمودی قرار گرفته است
گور چندبخشی segmented cist
[باستانشناسی] گورِ صندوقی خرسنگی (megalithic) یا گونهای اتاق تدفین که با سنگ یا خشت به چند بخش تفکیک شده است
گور چندتایی multiple grave
[باستانشنـاسی] گوری که در آن چند جسـد کامل و یکـپارچه وجود داشته باشد
گورخان kurgan
[باستانشناسی] پشتهای از خاک و سنگ که بر روی یک گور زیرزمینی یا گورلان ساخته میشد
گورخانه burial chamber
[باستانشناسی] اتاقی سنگی یا چوبی که در آن به اشکال مختلف تدفین صورت گرفته باشد
گور دالاندار passage grave, passage tomb
[باستانشناسی] گونهای آرامگاه حجرهای یا خرسنگی (megalithic) که برای رسیدن به آن باید از یک دالان باریک سنگی گذشت
گور دالاندار بزرگ developed passage grave
[باستانشناسی] گوری یادمانی از دوره نوسنگی پایانی با یک یا چند حجره سنگی که در زیر تپهای به قطر بیش از ۳۵ متر قرار دارد و دسترسی به آن از طریق یک دالان سنگی دراز امکانپذیر است
گور دالاندار چندحجرهای multiple passage grave
[باستانشناسی] گونهای گور دالاندار کوچک دوره نوسنگی، دارای دو حجره یا بیشتر، در زیر یک تپه واحد
گور دالاندار کوچک simple passage grave
[باستانشناسی] گوری یادمانی از دوره نوسنگی آغازین و میانه با یک یا چند حجره سنگی که در زیر تپهای به قطر کمتر از ۳۵ متر قرار دارد و دسترسی به آن از طریق یک دالان سنگی کوتاه امکانپذیر است
گوردخمه ← آرامگاه صخرهای
گورستان cemetery
[باستانشناسی] مکانی برای دفن مردگان
گورستان چندآیینی mixed cemetery
[باستانشناسی] گورستانی که گورهای آن نشان از آیینهای مختلف داشته باشد
گورستان شاهی Royal Cemetery
[باستانشناسی] محوطهای در جنوب میانرودان دارای دوهزار و پانصد آرامگاه متعلق به اواخر سلسلههای آغازین تا سلسله سوم اور
گورستان شهری urban cemetery
[باستانشناسی] گورستانی معمولاً بزرگ که غالباً در داخل یا نزدیک شهر قرار دارد
گورسنگ ledger stone, ledger
[باستانشناسی] قطعهسنگ تختی که روی گور را با آن میپوشانند
گور صندوقی cist grave,
cist tomb, cist
[باستانشناسی] گوری از سنگ یا خشت یا آجر به شکل صندوق که جسد و گورنهادهها را داخل آن قرار میدادند
گورلان mortuary house
[باستانشناسی] سازهای از چوب یا سنگ شبیه به خانه در زیر گورتل یا گورتپه که از آن بهعنوان گور استفاده میشد
گور لانهکبوتری columbarium
[باستانشناسی] هر یک از گورها یا خاکستردانهایی که در یک مجموعه به صورت طبقهطبقه در دیوار تعبیه شده باشد
گورلایه burial layer, burial level
[باستانشناسی] لایهای که دربرگیرنده یک یا چند تدفین باستانی است
گورمان mortuary enclosure
[باستانشناسی] سازهای از خاک و سنگ و چوب برای حفظ اجساد، پیش از تدفین گروهی آنها
گورمیدان grave field
[باستانشناسی] گورستان باستانی، بهویژه در عصر مفرغ و آهن اروپا، بدون سازههای روزمینی مانند گورنشان یا سنگافراشت (orthostat)
گور نابسامان disarticulated burial,
bone scatter burial,
bone tumbled burial,
tumbled bone burial,
disordered burial,
dismantled burial, bunched burial
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد پراکنده یا درهمریخته است
گورنبشته epitaph
[باستانشناسی] نوشته کوتاهی که به یاد متوفی بر سنگِقبر او مینگارند
گورنشان grave marker, burial marker
[باستانشناسی] هر شیئی که محل یک گور را مشخص کند
گورنهاده grave goods, burial goods
[باستانشناسی] مجموعه دستساختهها و اشیایی مانند جواهرات و رزمافزارها و غذاها که در هنگام تدفین جسد با او در گور نهاده میشد، با این اعتقاد که بعد از مرگ به کار متوفی بیاید
گور نیمبسامان semi-articulated burial,
articulated fragment, burial of parts
[باستانشناسی] گوری که در آن نیمی از بقایای استخوانی یک جسد به حالت منظم و طبیعی قرار دارد و بخشهای دیگر درهمریخته و نامنظم است
گورهای کانونی focal grave
[باستانشناسی] گورهایی که به سبب وجود گوری شاخص در پیرامون آن ایجاد شدهاند و ساختاری متفاوت با سایر گورهای گورستان پیدا کردهاند
گوساله calf
[فنّاوری غذا] گاو نر یا گاو مادهای که کمتر از هشت ماه سن داشته باشد
گوشاب Potamogeton
[گیاهی] سردهای آبزی اغلب چندساله از گوشابیان که بیشتر در آب شیرین میروید و دارای زمینساقه است و برگها اغلب بهجز در محل گلدهی ساقه، متقابل هستند
گوشابیان Potamogetonaceae
[گیاهی] تیرهای از قاشقواشسانان چندساله آبزی با حدود دو سرده و ۱۰۰ گونه که پهنک (blade) برگ آنها شناور یا غوطهور است و ساقه آنها معمولاً بندبند و گلهایشان چهارپر و بدون گلبرگ است و میوه آنها به صورت فندقه یک تا چهارتایی یا شفت کوچک (druplet) است
گوشبان hearing protection device, HPD,
ear defender
[ شنواییشناسی] وسیلهای حفاظتی که با پوشاندن گوش یا بستن مجرای گوش بیرونی خطر افت شنوایی نوفهزاد را کاهش میدهد
متـ . محافظ شنوایی hearing protector
محافظ گوش ear protector
گوشپوش earmuff
[شنواییشناسی] نوعی گوشبان که لالهگوش را بهطور کامل میپوشاند
گوشت آبنمکی brined meat
[ فنّاوری غذا] گوشت نگهداریشده در آبنمک
گوشت بزغالهشیری capretto
[فنّاوری غذا] گوشت کمچربی بزغاله زیر پنجماهی که فقط با شیر تغذیه شده باشد
گوشت خشک dried meat
[ فنّاوری غذا] گوشتی که برای نگهداری آن را خشک کردهاند
گوشتزدایی excarnation,
decarnation, flesh picking,
skeletalization,
mechanical defleshing, defleshing
[باستانشناسی] زدودن پوست و گوشت و دیگر بافتها از استخوان مرده
گوشت سیاهبُرش dark cutting meat,
black beef, dark cutter beef
[فنّاوری غذا] گوشتی که در نتیجه سیاهبُرشی رنگی تیره و کیفیتی نازل دارد
گوشت شکار game meat
[فنّاوری غذا] گوشت پرندگان یا حیواناتوحشی یا پرورشی که شکار شدهاند
گوشت عملآمده cured meat
[فنّاوری غذا] گوشتی که با افزودن مواد عملآور، مانند نمکطعام و مواد تثبیتکننده رنگ، فراوری شده است
گوشت قلقلی meat ball
[فنّاوری غذا] فراورده گوشتی تهیهشده از گوشت چرخکرده که آن را به شکل گلوله درمیآورند و سپس میپزند
گوشت کمچربی lean
[فنّاوری غذا] گوشتی که چربی بسیار کمی دارد
گوشت گاو beef
[فنّاوری غذا] گوشت گاو اعم از گاو نر و گوساله و گاو ماده و گاو نر اخته و ورزا
گوشت گوساله veal
[فنّاوری غذا] گوشت گوسالهای که قبل از بیست هفتگی کشتار شده باشد
گوشتمایه forcemeat stuffings
[فنّاوری غذا] مخلوط چرخشده و پرادویه گوشت و پیاز و سبزیجات و زبره مغز نان
گوشت مرغ chicken ۱, chicken meat ۱
[فنّاوری غذا] گوشت مرغ اعم از خروس بالغ و خروس اخته و مرغ بالغ و جوجهخروس و جوجه گوشتی و جوجه نابالغ
گوشت مرغ بالغ hen meat
[فنّاوری غذا] گوشت مرغی که بیش از هجده ماه سن داشته باشد
گوشت مرغ گوشتی broiler meat,
chicken meat ۲, broiler muscles
[فنّاوری غذا] گوشتی که از مرغ گوشتی به دست میآید
گوشگیر earplug
[ شنواییشناسی] نوعی گوشبان که درون مجرای گوش بیرونی قرار میگیرد و آن را به کلی میبندد
گوشوارکی Euonymus
[گیاهی] سردهای از گوشوارکیان درختچهای یا بالارونده چوبی یا درختی کوتاه با حدود ۱۷۰ گونه که بومی مناطق معتدل آسیا و امریکای شمالی و اروپا هستند؛ این سرده شامل تعداد زیادی گونه درختچهای زینتی معروف است
گوشهترک toe crack
[متالورژی] ترکی که معمولاً در گوشههای جوش به وجود میآید و با حرکت بر روی سطح فلز پایه امتداد مییابد
گوشهجوش fillet weld
[متالورژی] نوعی جوش بین دو صفحه تقریباً عمودبرهم به گونهای که مقطع جوشپرکن تقریباً مثلثشکل شود
گوفه trawl, trawl net
[دریایی] تور ماهیگیری بزرگی به شکل قیف که از دو طرف به تختههایی متصل و معمولاً به دنبال شناور در بستر دریا کشیده میشود
گوفهکِش trawler
[دریایی] نوعی شناور ماهیگیری که با استفاده از گوفه صید میکند
گوفهکِشی trawling
[دریایی] صید آبزیان با گوفه
گوه تسمه belt edge wedge,
belt edge insert,
shoulder belt wedge
[تایر ] نواری لاستیکی که بر لبه تسمه تایرهای رادیال (radial tyre) قرار داده میشود تا بر دوام آنها بیفزاید
گویچه وارفته molten globule
[ پروتگانشناسی] دستهای از مولکولها که از نظر ساختاری به هم وابستهاند و بهسرعت به یکدیگر تبدیل میشوند و بهکُندی به یک ساختار فضایی منحصربهفرد بدل میشوند
گیابنداک phytobezoar
[تغذیه] تودهای متشکل از باقیماندههای هضمنشده گیاهی که ممکن است باعث انسداد لوله گوارش شود
گیاستروژن phytoestrogen
[تغـذیه] ترکیبات شـبیه به استروژن که از مـنابع غذایی گیاهی تأمین میشوند
گیامایه phytochemical
[تغذیه] ماده غیرمغذی و فعال زیستی که به طور طبیعی در گیاهان وجود دارد و در کاهش خطر ابتلا به سـرطان و بیماریهای قلبی ـ عروقی سودمند است
گیاهپالایی phytoremediation
[محیطزیست] پالودن یا تصفیه خاک و آب زیرزمینی آلوده با استفاده از گیاهان یا درختان
گیاهسوز phytotoxic
[محیطزیست] ویژگی ماده زیانبار برای گیاهان
گیاهسوزی phytotoxicity
[محیطزیست] میزان زیانباری ماده گیاهسوز برای رشد گیاه
گیاه ناخواسته volunteer plant,
volunteer
[زراعت] گیاه یا محصولی که بر اثر ریزش بذر یا وجود بقایای گیاهان روییده باشد
گیرانداز entanglement ۱
[نظامی] تور خاصی که پلیس ضدشورش از آن برای متوقف ساختن خودرو یا به دام انداختن تظاهرکنندگان استفاده میکنند
گیرنده شیمیایی chemoreceptor,
chemoceptor
[پایه پزشکی] گیرندهای که با مواد شیمیایی تحریک میشود
گیرنده مکانیکی mechanoreceptor
[پایه پزشکی] گیرندهای که با پیچش یا فشار مکانیکی تحریک میشود
گیرنده مکانیکی آستانهبالا ← دردگیرنده مکانیکی
ل
لادبَست immurement, wall burial
[باستانشناسی] نوعی اعدام که در آن فرد را در لای دیوار بنا قرار میدادند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد
لادن Tropaeolum
[گیاهی] سردهای از لادنیان یک یا چندساله علفی با حدود ۸۰ گونه که بومی امریکای جنوبی و مرکزی هستند و تعدادی از گلهای معروف باغچهای را شامل میشوند؛ گلهایشان معمولاً زیبا و رنگ آنها اغلب بسیار روشن است و دارای پنج گلبرگ و تخمدان سهبرچهای و یک لوله شهد قیفشکل هستند که در پشت گل قرار دارد و برگهایشان سپرشکل است که در مرکز به دمبرگ متصل میشود
لادنیان Tropaeolaceae
[گیاهی] تیرهای از کلمسانان علفی یک یا چندساله با سه سرده و ۹۲ گونه که در نواحی معتدل و نیمهگرمسیری و گرمسیری میرویند؛ برگهای آنها دارای آرایش متناوب یا متقابل و مسطح و دمبرگدار است و گلهایشان منفرد و محوری (axillary) و معمولاً بسیار نامنظم و در برخی موارد تا حدودی نامنظم با گلپوشی جداجام و جداکاسه است
لاشه carcass
[فنّاوری غذا] جسد حیوان بهویژه چهارپا یا پرندهای که برای مصارف غذایی و استحصال گوشت کشتار میشود
لاشهپیرایی dressing ۳
[فنّاوری غذا] مجموعهفرایندهای بعد از کشتار دام شامل زدودن مو و پر و پشم و پوستکَنی و پاک کردن و آلایشگیری و شستشوی لاشه
لانهزنبوری honeycomb
[هوایی] شبکهای از ماهیوارها یا صفحات تخت متقاطع در مقطعی از تونل باد یا مجرای سیال برای از بین بردن تلاطم جریان سیال
لایگان ۱ band, pocket
[تایر] مجموعهای از چند لایه که بر استوانهای فلزی (drum) بر روی هم قرار میگیرند و جزء سازنده مَنجید تایر هستند
لایگان ۲ level ۱
[باستانشناسی] یک واحد لایهنگاشتی متشکل از چند لایه که دربرگیرنده مجموعهای از بناها و اشیای متعلق به یک مرحله فرهنگی است
لایه layer, level ۲, strata
[باستانشناسی] بخشی متشکل از چند رگه در لایهنگاری که از لایه بالاتر و پایینتر خود متمایز است
لایه اَبر cloud layer
[جَوّ] آرایهای از اَبرها با پایههای تقریباً همتراز که لزوماً از یک نوع نیستند
لایهبندی نهان cryptic layering
[زمین] لایهبندی ناشی از تغییرات ترکیب کانیها از پایین به بالا در یک توالی سنگ آذرین لایهای
لایه رشد growth layer
[جنگل] لایهای از چوب یا پوست که ظاهراً در خلال یک دوره رشد به وجود میآید
لبگذاری embouchure, lip
[موسیقی] روش گذاشتن دهان و لب بر روی برخی سازها بهخصوص فلوت و سازهای بادیِ زبانهدار و برنجی
لتهگور flat grave
[باستانشناسی] چاله ساده بیضیشکل یا چهارگوشی که جسدی در آن دفن شده باشد
لجن آهکی calcareous ooze
[زمین] رسوب ژرفدریایی دریامیانی با دستِکم ۳۰ درصد بازمانده اسکلتی آهکی
لجن اولیه primary sludge
[محیطزیست] لجنی که در واحد تصفیه اولیه فاضلاب تولید میشود
لجن ثانویه secondary sludge
[محیطزیست] لجنی که در حوض تهنشینی ثانویه فاضلاب تولید میشود
لجن خام raw sludge,
undigested sludge
[محیطزیست] لجنی که هیچگونه عملیات هضم هوازی یا بیهوازی بر روی آن انجام نشده باشد
لجن رشتهای filamentous sludge
[محیطزیست] لجن فعالی که در آن ریزاندامگانهای رشتهای بسیاری وجود دارد
لچکی napperon, slip cloth
[گردشگری] رومیزی کوچکی که برای تمیز نگهداشتن رومیزی بزرگتر بر روی آن میاندازند
لحنانگیخته melogenic
[موسیقی] ویژگی نوعی موسیقیِ آوازی که در آن نحوهای موسیقایی و کلامی در هم تنیده شدهاند
لرزانک گوشت aspic, aspic gelée,
aspic jelly
[فنّاوری غذا] لرزانک شفاف و خوشطعمی که از عصاره رقیق (stock) گوشت یا ماهی و اغلب با افزودن ژلاتین تولید میشود
لرزش vibrato
[موسیقی] اُفتوخیز ملایم زیروبمیِ یک نغمه به منظور تقویت یا غنی کردن صوت
لرزهزمینساخت seismotectonics
[ژئوفیزیک] مطالعه رابطه میان رخداد زمینلرزه و فرایندهای زمینساختی
لعابلایه slime layer
[ میکرب] ترشحات منتشرشده از سطح باکتریها که بهسستی بر روی باکتری چسبیدهاند
لغو cancellation, canc., can.
[گردشگری] به هم خوردن هرگونه قرارداد یا قرار ازپیشتعیینشده
لغو به خواست مسافر
cancellation by the traveller
[گردشگری] فسخ قرارداد سفر یا خدمات گردشگری به خواست مسافر قبل از استفاده از آن
لفاف طوقه bead wrapper
[تایر] نواری از منسوج آغشته به لاستیک که به دور طوقه میپیچند تا مغزه طوقه در حین ساخت و شکلگیری و پخت تایر، جابهجا نشود و تغییر شکل پیدا نکند
لقمهسوخاری fritter
[ فنّاوری غذا] قطعهغذایی که آن را پس از پوشاندن با خمیرابه، در روغن غوطهور و سرخ میکنند
لقمهمرغ chicken nugget
[فنّـاوری غذا] فراورده آغشـته به پودر نان که از گـوشت مـرغ استخوانزداییشده تهیه میشود
لکه برونچوب sapstain
[جنگل] لکهای که در برونچوب ظاهر میشود، بهویژه لکهای که عامل قارچی آن موجب پوسیدگی نمیشود
لکهزدایی pickling smut
[ خوردگی] زدودن لکهها از سطح فلز پس از قطعهشویی
لنگریخ anchor ice, bottom ice
[جَوّ] یخ چسبیده به بستر رودخانهها و دریاچهها و دریاهای کمعمق، صرفنظر از ماهیت شکلگیری آن
لوازم تختخواب bedding
[گردشگری] اقلامی مانند تشک و ملافه و بالش که روی تخت میگذارند تا شخص بتواند بر روی آن بخوابد
لوازم شخصی خدمه crew’s effect
[دریایی] لوازم شخصی مورد استفاده روزمره خدمه کشتی
لوله شوک shock tube
[هوایی] تونل بادی که در پژوهشهای فوقِصوتی کاربرد دارد و در آن سیال با فشار بالا جریان مییابد و در آزمونگاه به سرعت بسیار بالایی میرسد
لوله گدازه lava tube
[زمین] مجرای مسقف گدازه مذاب در دهانه فورانی یا محل تزریق زیرپوستهای گدازه
متـ . تونل گدازه lava tunnel
لوئی Typha
[گیاهی] سردهای از لوئیان علفی تکپایه با حدود پانزده گونه که در زیستگاههای مرطوب جهان مخصوصاً نیمکره شمالی میرویند؛ برگـهای آنها متنـاوب و معمولاً قاعـدهای و بـه یک سـاقه سـاده بدون گره متـصل است و گلهای تکجنـسی آنها در گـلآذین سنـبله (spike) متراکم قرار دارد و گردهافشانی در آنها با باد انجام میشود؛ گل نر به یک جفت پرچم و کرک تقلیل یافته است و تعداد زیادی از گلهـای ماده در زیـر گـل نر بر روی سـاقه تشـکیل یک سـنبله سوسیس شکل میدهند
لوئیان Typhaceae
[گیاهی] تیرهای از گندمسانان بزرگ علفی مردابی با یک سرده و حدود پانزده گونه با پراکندگی جهانی و برگهای طویل و کامل و گلهای تکجنسی که در یک سنبله قهوهایرنگ قرار میگیرند
لیبیدو ← زیستمایه
م
ماتریس صفر null matrix, zero matrix
[ریاضی] ماتریسی که همه درایههای آن صفر است
مادراَبر mother-cloud
[جَوّ] اَبری که اَبر دیگری از آن پدید آمده یا شکل گرفته است
ماده خشک dry matter, DM
[زراعت] مواد باقیـمانده از یک گیاه پس از خشک کردن کامل آن در کوره
ماده نگهدارنده چوب wood preservative
[جنـگل] مادهای شیمیایی یا ترکیبی از مواد شیمیایی که چوب را به آن آغـشته میکنند تا در برابر حمله انـدامگانهای مخرب مقاوم شود
مارانتا Maranta
[گیاهی] سردهای از مارانتائیان همیشهسبز و کُندرشد با حدود بیست گونه که بومی نواحی گرمسیری مانند آسیای جنوب غربی و غرب هندوستان هستند؛ این گیاهان دارای زمینساقه هستند که بهطور طبیعی به شکل تودهای چندساله میروید؛ برگهای آنها غیرمنقسم است و دمبرگی غلافی دارد و گلهای کوچک آنها سه گلبرگ و دو ناپرچمی (staminode) گلبرگنمای درشتتر از گلبرگها دارد
مارانتائیان Marantaceae
[ گیاهی ] تیرهای از زنجبیلسانان با حدود ۳۱ سرده و ۵۵۰ گونه از گیاهان علفی چندساله با زمینساقه که بومی جنگلهای گرمسیری مرطوب یا باتلاقی بهویژه در امریکا و افریقا و آسیا هستند؛ اعضای این تیره تنوع بسیار دارند و گیاهانی نیمانند یا علفی با برگهای گسترده یا بوتههای متراکم به ارتفاع تقریباً دو متر را شامل میشوند
مارتینی Proboscidea
[گیاهی] سردهای از مارتینیان/ شاخبزیان یکساله علفی کرکدار غدهای و بدبو با حدود هشت گونه که در امریکای جنوبی و جنوب امریکای شـمالی پراکندهاند؛ برگهای این گیاهان متناوب یا متقابل به شکل تخممرغ یا قلب با دمبرگ بلند است و گلهای آنها دوجنسی و نامنظم با دو لَپ در خوشههای پنجسانتیمتری است
متـ . شاخ بزی
مارتینیان Martyniaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان علفی یک یا چندساله، گاه با ریشه غدهای، دارای چهار سرده و سیزده گونه که محدود به برّ جدید هستند؛ گیاهان این تیره کرکهای لعابداری دارند که حالتی چسبناک و لزج به برگها و ساقه میدهد و میوههای آن قلابدار یا شاخدار است
متـ . شاخبزیان
مارچوبه Asparagus
[گیاهی] سردهای از مارچوبهایان ایستاده یا بالارونده و غالباً تاحدودی چوبی با نزدیک به ۳۰۰ گونه که از سیبری تا افریقای جنوبی به صورت بومی میرویند؛ معروفترین گونه آن (A. officinalis) را برای اسـتفاده از ساقه گوشتـی و تـردش میکارنـد و به عـنوان سـبزی مصرف میکنند؛ چند گونه افریقایی آن بهعنوان گیاهان زینتی پرورش داده میشود؛ برگهای حقیقی این گیاهان به صورت فلسهای کوچکی درآمده است و گلهای کوچک و سبز متمایل به زرد آنها در بهار و میوههای سته قرمزشان در پاییز پدیدار میشود
مازِریون Daphne
[گیاهی] سردهای درختچهای از مازِریونیان با حدود ۵۰ گونه بومی اوراسـیا که برای ظاهر و گـلهای زیبایـشان در بسـیاری از نـواحی کاشته میشوند
مازِریونیان Thymelaeaceae
[گیاهی] تیرهای از پنیرکسانان اغلب درختی یا درختچهای و گاهی بالارونده و علفی با ۴۴ سرده و حدود ۵۰۰ گونه که تنوع آنها عمدتاً در نیمکره جنوبی است و بسیاری از گونههای آن در افریقا و استرالیا میرویند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متقابل یا متناوب یا فراهم و حاشیه پهنک آنها کامل است و لوله گلهای آنها ظاهراً جام یا کاسه دارد، اما درواقع یک نهنج میانتهی است
مازهمَکِش lumbar puncture,
spinal puncture, thecal puncture,
rachiocentesis, spinal tap
[پایه پزشکی] بیرون کشیدن مایع مغزینخاعی از بین مهرههای سوم و چهارم کمر برای تشخیص یا درمان
ماسوره خودانهدامی self-destroying fuse,
self-detonating fuse
[نظامی] ماسورهای برای انفجار و انهدام مرمی یا گلوله یا موشک پیش از اصابت به هدف
ماسوره ضامندار boresafe fuse
[نظامی] ماسورهای که ضامن آن مانع انفجار گلوله پیش از خروج از دهانه لوله میشود
ماسهسنگ آهکی calcareous sandstone
[زمین] ماسهسنگی با مقدار فراوانی کلسیمکربنات
ماشک Vicia
[گیاهی] سرده علفی یک یا چندساله و اغلب بالارونده از باقلائیان با حدود ۱۴۰ گونه که بومی اروپا و آسیا و افریقا هستند و برای خوراک انسان و دام و تقویت زمین کاشته میشوند
ماشین پارسنگبردار cribbing machine, cribber,
ballast cribber
[ریلی] ماشینی برای برداشتن پارسنگ میان دو ریلبند
متـ . پارسنگبردار
ماشین تعویض تراورس ← ماشین تعویض ریلبند
ماشین تعویض ریلبند tie inserter/extractor,
sleeper replacing machine
[ریلی] ماشینی که ریلبندهای معیوب را از زیر ریل خارج میکند و به جای آنها ریلبندهای جدید قرار میدهد
متـ . ماشین تعویض تراورس
ماکیان poultry
[فنّاوری غذا] انواع پرندگان اهلی که برای تخمگذاری یا تولید گوشت نگهداری میشوند
ماگنولیا Magnolia
[گیاهی] سردهای از ماگنولیائیان درختی یا درختچهای با حدود ۲۲۵ گونه که بومی امریکای شمالی و مرکزی و هیمالیا و شرق آسیا هستند و به دلیل گلهای معطر و برگهای زیبا از اهمیت بسیاری برخوردارند
ماگنولیائیان Magnoliaceae
[گیاهی] تیرهای از ماگنولیاسانان درختی یا درختچهای با حدود هفت سرده و ۲۳ گونه که بعضی از گیاهان آن همیشهسبزند، اما بیشتر آنها خزاندارند و برخلاف تیرههای دیگر ماگنولیاسانان، گوشوارههای (stipules) نسبتاً بزرگی دارند که در هنگام باز شدن برگها میریزند
ماگنولیاسانان Magnoliales
[ گیاهی ] راستهای از دولپهایهای درختچهای یا بالارونده یا درختی با پنج تیره و حدود ۱۵۴ سرده و ۳۰۰۰ گونه که با برخی راستههای دیگر، شاخه ماگنولید (magnoliid) را تشکیل میدهند که از شاخههای ابتدایی در درخت تکاملی نهاندانگان محسوب میشود
مالک بدل disponent owner
[دریایی] فرد حقیقی یا حقوقی که خود مالک کشتی نیست و آن را از مالک اصلی اجاره زمانی کرده و به فرد سومی اجاره داده است
مالک کشتی shipowner
[دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که صاحب کشتی یا دارای سهمی از آن است و تمامی مقررات و الزامات قانونی کشور صاحبپرچم را میپذیرد
مالک ـ مدیر کشتی managing owner
[دریایی] یکی از شریکهای کشتی که از طرف دیگر شرکا تمامی اختیارات به او تفویض شده است و تمامی امور کشتی از قبیل تحویل کالا و دریافت اجاره و انتخاب نماینده را انجام میدهد
مالیات محصول yield tax
[جنگل] مالیاتی که بر ارزش هر واحد از محصول بهرهبرداریشده وضع میشود
مأموریتپذیر mission capable
[نظامی] ویژگی هواگردی که از امکانات و تجهیزات لازم برای انجام مأموریت برخوردار است
ماندگاه layover zone
[درونشهری] مکانی مشخص برای توقف وسایل نقلیه عمومی که در نزدیکی آخر مسیر یا آخر خط یا در نقطه بازگشت قرار دارد
مانده residue
[ پروتگانشناسی] هریک از اجزای سازنده یک درشتمولکول
مانده آمینواسید amino acid residue
[ پروتگانشناسی] آنچه بعد از ترکیب دو یا چند آمینواسید برای تشکیل پپتید از هر آمینواسید باقی میماند
ماندهمغناطش همدما
isothermal remanent magnetization, IRM
[ژئوفیزیک] ماندهمغناطشی که صرفاً ناشی از تأثیر میدان مغناطیسی مستقیم و بدون تغییر دما است
مانع entanglement ۲
[نظامی] هر یک از موانع ایذایی که در مقابل خاکریزها یا ورودی سازههای ساده نظامی برای تأخیر در ورود مهاجمان قرار میدهند
ماهخورکِشَند lunisolar tide
[ اقیانوسشناسی] اجزای کِشَندی هماهنگ که بخشی از آنها حاصل اثر گرانش ماه یا خورشید است و بخشی دیگر که چهارده روز یکبار روی میدهد حاصل مجموع کِشَند آنهاست
ماهکِشَند lunar tide
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] جزئی از کِشَند که فقط بر اثر گرانش ماه ایجاد میشود
ماهیچه ریل rail fillet
[ریلی] پرشدگی محل اتصال میان تاج ریل و جان ریل و نیز میان جان ریل و پایه ریل
ماهیچهلرزه fasciculation
[پایه پزشکی] انقباض ضعیف و موضعی و غیرارادی ماهیچهها که از روی پوست قابل دیدن است و ناشی از فعالیت خودبهخودی دستهای از تارهای ماهیچهای است
ماهیچهلرزه انقباضی contraction fasciculation
[پایه پزشکی ] پریدن ضعیف و موزون ماهیچه در حین انقباضهای تقریباً غیرارادی یا ناشی از طرز استقرار بدن
مایع قطعهشویی pickle liquor, pickling solution, pickle
[ خوردگی] اسیدی که پوسته اکسیدی را از سطح فلز میزداید
مبدأ همتاسازی replication origin,
origin of replication, origin, ori site, ori
[ژنشناسی] توالی خاصی از همتایه که همتاسازی دِنا از آن آغاز میشود
مبدل زنگ rust converter
[ خوردگی] ماده شیمیایی شامل مواد معدنی و آلی که برای تبدیل زنگارهای سطح فلز به لایهای محافظ به کار میرود و مانع نفوذ رطوبت و زنگزدگی بازگشتی میشود
متانزا methanogen
[محیطزیست] ریزاندامگانی که در محیطهای بیهوازی یافت میشود و متان یکی از محصولات سوختوساز آن است
متصل ← اجرای متصل
متوسط طول سفر average trip length
[درونشهری] نسـبت مجموع مسافتهای طیشده توسط مسافر به تعداد سفرها
متون تدفینی funerary texts
[باستانشناسی] مجموعهای از نبشتههای مصری درباره مرگ و زندگی پس از مرگ که از آنها، از اواخر پادشاهی کهن تا افول تمدن مصر، در تدفین و مناسک مربوط به آن استفاده میکردند
مثلث پادکی pedal triangle
[ریاضی] مثلثی که رئوس آن پای سه ارتفاع مثلث مفروض است
مجتمع طبیعی ـ تفریحی ecoresort complex
[گردشگری] آمیزهای از اقامتگاه و جاذبه طبیعی که ویژگیهای تفریحگاه و بومکلبه را با هم دارد
مجتمع کشتارگاهی abattoir
[ فنّاوری غذا] مجموعهامکاناتی شامل محل نگهداری دام و خط کشتار و سردخانه و تجهیزات فراوری محصولات جانبی و تصفیه فاضلاب
مجرای اطلاعاتی information channel
[کتابداری] مجرایی که از طریق آن اطلاعات در یک جامعه رد و بدل میشود
مجمعالجزایر archipelago ۲
[ اقیانوسشناسی] مجموعه بزرگی از جزایر نزدیک به هم
مجمعالجزایر شمالگانی Arctic archipelago
[ اقیانوسشناسی] مجمعالجزایری بین کانادا و گرینلند
مجموعه پیشافشرده precompact set
[ریاضی] مجموعهای در فضای سنجهای که به ازای هر بتوان آن مجموعه را با تعداد متناهی از گویهای باز به شعاع و مرکزهایی در آن مجموعه پوشاند
مجموعه حلاّل resolvent set
[ریاضی] برای عنصر از یک جبر باناخِ مختلطِ یکهدار، مکمل طیف
مجموعه خطی مستقل linearly independent set
[ریاضی] مجموعهای از بُردارهای یک فضای بُرداری مانند ، با این ویژگی که اگر ، آنگاه همه ها صفر باشند
مجموعه خطیوابسته linearly dependent set
[ریاضـی] مجموعهای از بُردارهای یک فضای بُرداری که خطی مستقل نباشد
مجموعه رستهاول set of first category, meager set
[ریاضی] اجتماعی شمارا از مجموعههای هیچجاچگال
مجموعه رستهدوم set of second category,
nonmeager set
[ریاضی] مجموعهای که رستهاول نباشد
مجموعه ماندهای residual set,
co meager
[ریاضی] مجموعهای که مکمل آن یک مجموعه رستهاول باشد
مجموعه موردها case series
[علوم سلامت] دستهای از موردها با مشخصههای مشترک که میتوان از آنها برای توصیف جنبههایی از وضعیتشان استفاده کرد
مجموعه نسبیباز relatively open set
[ریاضی] هر عضو توپولوژی نسبی
مجموعه نسبیبسته relatively closed set
[ریاضی] مکمل یک مجموعه نسبیباز
مجموعه نسبیفشرده relatively compact set
[ریاضی] زیرمجموعهای از یک فضای توپولوژیک که بستار آن فشرده باشد
مجموعه هیچجاچگال nowhere dense set
[ریاضی] مجموعهای در یک فضای توپولوژیک که درون بستار آن تهی است
مجوز حمل کالای خطرناک
document of compliance ۲
[دریایی] مدرکی که برای حصول اطمینان از انطباق وضعیت انبارهای کشتی با مقررات و الزامات آییننامه حمل کالای خطرناک صادر میشود
محافظ شنوایی ← گوشبان
محافظ گوش ← گوشبان
محدوده اتوبوسپذیر transit-supportive area,
bus coverage area
[درونشهری] محدودهای دارای جمعیت متراکم یا اشتغال مناسب که بتواند مسافر لازم برای یک سامانه حمل و نقل عمومی ساعتی با مسیر ثابت را تأمین کند
محدوده بلیتداران fare paid area,
paid area
[درونشهری] محوطهای محصور با مانع یا دروازه ورودی یا سازههای دیگر در ایستگاه یا پایانه که به کسانی که کرایه خود را پرداخت کردهاند اختصاص داده شده است
محدوده سبقت ممنوع no passing zone
[درونشهری] بخشی از یک راه دوطرفه دوخطه که سبقت گرفتن در یک یا هر دو جهت آن ممنوع است
محدوده کارگاهی work zone
[درونشهری] بخشی از راه که عملیات نگهداری و ساختوساز در آن صورت میگیرد و در نتیجه بر تعداد خطوط عبور وسایل نقلیه و نحوه تردد آنها اثر میگذارد
محدوده لحنی ambitus
[موسیقی] محدوده گردش نغماتِ یک لحن
محصول yield ۳
[جنگل] مقدار واقعی یا تخمینی چوب یا گیاه یا جانوری که از جنگل یا زیستگاه حیاتوحش میتوان برداشت کرد
محصول جنبی marginal crop
[زراعت] محصولی که معمولاً هدف اصلی تولیدکننده نیست و اهمیت کمتری دارد
محصول چَراپذیر crop pasture
[زراعت] محصول کشاورزی که معمولاً باید آن را برداشت کرد، اما به ضرورت میتوان برای چَرای دام از آن استفاده کرد
محصول خوردگی corrosion product
[ خوردگی] آنچه در نتیجه خوردگی مواد به وجود میآید
محصول سرپا standing crop
[زراعت] محصول آماده برداشت در مزرعه
محل بمباران bomb site,
bombing site, bombarded site
[نظامی] منطقهای که ساختمانهای آن را بمب ویران کرده است
محلول پُرفشار hypertonic solution
[شیمی] محلولی که فشار اسمزی آن بیشتر از محلول مجاور است
محلول کمفشار hypotonic solution
[شیمی] محلولی که فشار اسمزی آن کمتر از محلول مجاور است
محور اصلی تنش principal axis of stress
[فیزیک] محوری عمود بر یکی از سه صفحه متعامد در نقطهای از جسم که در آن تنش برشی وجود ندارد
محور اصلی کُرنش principal axis of strain
[فیزیک] محوری عمود بر یکی از سه صفحه متعامد در نقطهای از جسم که در آن کُرنش برشی وجود ندارد
محوطه تدفینی burial site, grave site
[باستانشناسی] محوطهای که جوامع انسانی اجساد یا بقایای مردگان خود را در آن به خاک میسپردند
محوطه سنگچین cairnfield
[باستانشناسی] محوطهای متشکل از مجموعه سنگچینها
محوطه گمرکی bonded area
[دریایی] محوطهای تحت نظارت گمرک که کالای ترخیصنشده را در آنجا نگهداری میکنند
محیط اطلاعاتی information environment
[کتابداری] مجموعهای از افراد یا سازمانها یا سامانههایی که به گردآوری و پردازش و انتشار اطلاعات میپردازند
متـ . سامانه اطلاعاتی information system
محیط انسانساخت built environment
[محیطزیست] هر محیطی که انسان ساخته باشد و بستری برای فعالیت او فراهم کند
محیطبانی اطلاعات information environmentalism
[کتابداری] جنبشی که درصدد کاهش آلودگیِ ناشی از سرریز اطلاعات و آثار آن بر زندگی مردم است
محیط بهینهدما neutral thermal environment
[تغذیه] محیطی با دمایی مناسب که در آن شیرخوار کمترین انرژی را برای حفظ دمای بدن مصرف میکند
محیطزیست انسان human environment
[محـیطزیست] محیطزیست طـبیعی و فیزیکی انسان و ارتباط انسان با آن
مخارج سفر voyage expenses
[دریایی] هزینههایی که به طور مستقیم به انجام سفر مربوط میشود، شامل دستمزد خدمه و سوختگیری و عملیات راهنمایی و یدککشی و عوارض بندری، ولی هزینههای عادی عملیاتی کشتی از قبیل تعمیر رادار و مخارج اقامت خدمه در مهمانخانه را در بر نمیگیرد
مخروط اخگری cinder cone
[زمین] برآمدگی مخروطشکلی که بر اثر انباشت واریزههای آتشفشانی در اطراف دهانه به وجود میآید
مخروط خاکستر ash cone
[زمین] مخروطی آتشفشانی متشکل از خاکستر نامتراکم
مخروط خروجی exit cone
[هوایی] بخشی از تونل باد که هوا از آزمونگاه به درون آن جریان مییابد
مخروط سنگ پا scoria cone
[زمین] مخروطی آتشفشانی که از پوسته اخگری حفرهدار بر روی سطح گدازه بازالتی یا آندزیتی تشکیل شده است
مخروط ورودی entrance cone
[هوایی] بخشی از تونل ایفل که در بالادست آزمونگاه قرار دارد
مخروطهای تدفینی funerary cones
[باستانشناسی] مخروطهای سفالی توپُر به طول ۱۰ تا ۳۰ سانتیمتر که به صورت افقی در سردر مقابر مصری قرار داده میشد و نام و عناوین متوفی بر قسمت تحتانی مخروط حک میشد
مدارک سفر travel documentation
[گردشگری] گشتبرگ و دیگر مدارکی که به مسافر امکان میدهد تا از خدمات گردشگری و اطلاعات مربوط به آنها بهرهمند شود
مدت ماندگاری holdover time
[هوایی] مدتزمانی تخمینی که در طی آن شاره ضدیخ میتواند مانع از تشکیل برفک (frost) یا یخ یا انباشت برف بر روی سطوح هواگرد بر روی زمین شود
مدل دینامیکی dynamic model
[هوایی] مدلی که ابعاد و جرم و لَختی آن معرف هواگرد در مقیاس اصلی است
مدلِ رشد و محصول growth-and-yield model
[جنگل] مجموعهای از روابط که به صورت معادلاتی در برنامههای رایانهای گنجانده میشود و بر مبنای شرایط ابتدایی تشکیل توده، برآوردی از رشد آن در آینده و نحوه مدیریت آن ارائه میدهد
مدل رَهشی drop model
[هوایی] هواپیمای مدلی با دقت آئرودینامیکی و دینامیکی بالا که از چوب بالسا ساخته میشود و در هوای ساکن یا تونل فروچرخش رها میشود
مدل کشسان elastic model
[هوایی] مدلی که ابعاد و توزیع جرم و سفتی آن با رفتار هواکشسانی (aeroelastic) هواپیمای تماممقیاس متناسب است
مدولهساز فراصوتی نور ultrasonic light modulator
[فیزیک] وسیلهای حاوی شاره که با استفاده از امواج فراصوتی، نور گذرنده از شاره را مدوله میکند
مدیر تفریحات کشتی cruise director
[گردشگری] فردی که در کشتیهای سیاحتی مسئول برنامههای سرگرمی و گشتوگذار در ساحل است
مدیر گشت tour manager,
tour escort, tour director
[گردشگری] فردی که از طرف گشتپرداز بر جریان سفر و اجرای گشتنامهها مدیریت و نظارت دارد
مدیریت سفر voyage management
[دریایی] روند مدیریت یک سفر دریایی
مدیریت فاصله گذر headway management
[درونشهری] روشی مدیریتی در عملکرد واحدهای حملونقل عمومی که به جای تبعیت از زمانبندی در یک مسیر بر حفظ فاصله معین بین واحدها تأکید دارد
مدیریت یکپارچه پسماند جامد
integrated solid waste management,
integrated waste management
[محیطزیست] ترکیبی از روشهای گوناگون مدیریت پسماند جامد شامل کاهشدرمبدأ و بازچرخش و احتراق و دفن و پوسش
مراسم تشییع funeral
[باستانشناسی] مراسم مربوط به خاکسپاری یا آتشسپاری
مراقبت ۱ care
[علوم سلامت] خدماتی که متخصصان سلامت بهمنظور کمک به بیماران ارائه میکنند
مراقبت ۲ surveillance
[علوم سلامت] جمعآوری و تحلیل و تفسیر مستمر و سامانمند دادههای مربوط به یک بیماری یا وضع سلامت همگانی
متـ . فرابینی
مراقبت غذادهی لولهای tube feeding care
[ تغذیه] پرستاری و مدیریت بیماری که با لوله غذادهی میشود
مراقبت نامحسوس ghost surveillance
[نظامی] مراقبت محتاطانه و فراگیر به دور از دید هدف مورد نظر
مراقبتهای سلامت health care
[علوم سلامت] خدماتی که متخصصان بهداشت یا بهداشتکاران برای حفـظ یا پایـش یا ارتقا یا بازیابی سلامـت به فرد یا جامعه ارائه میدهند
مربی ورزش sport instructor
[گردشـگری] فرد واجد شرایطی که ورزش خاصی را به گردشگران میآموزد
مرجان coral
[اقیانوسشناسی، زمین] ۱. گروهی از موجودات کفزی (benthos) وابسته به رده آنتوزوآ (Anthozoa) که به صورت منفرد یا جمعی زندگی میکنند ۲. اسکلت آهکی باقیمانده از گروهی از موجودات کفزی وابسته به رده آنتوزوآ
مرحله پیشتناسلی pregenital phase
[روانشناسی ] در نظریه روانکاوی، مرحلهای که هنوز سائق جنسی در نواحی تناسلی متمرکز نشده است
مرحله تعیینکننده سرعت
rate-determining step,
rate-limiting step
[شیمی] کُندترین مرحله در سازوکار یک واکنش که سرعت کلی واکنش را تعیین میکند
مرحله دهانی دگرآزارانه oral-sadistic phase
[روانشناسی] دومین دوره از مرحله تحول روانی ـ جنسی که در آن کودک نگرشهای احساسی دوگانه نسبت به مادر پیدا میکند و پرخاشگری خود را با گاز گرفتن پستان نشان میدهد
مرحله مقعدی دگرآزارانه anal-sadistic stage
[روانشناسی] در روانکاوی فرویدی، همان مرحله مقعدی است که در طی آن کودک با احتباس (retention) یا دفع مدفوع دگرآزاری میکند و ارضاء میشود
مرخصی leave
[دریایی] مجوز معافیت از وظایف و ترک کشتی
مرخصی پزشکی sick leave
[دریایی، نظامی] معافیت از وظایف به دلیل بیماری
مرخصی ساحلی shore leave, liberty
[دریایی] مجوز ترک کشتی و معافیت از وظایف به مدت کمتر از چهل و هشت ساعت
مرخصی طولانیمدت long leave
[دریایی] مجوز مرخصی برای مدتی بیش از چهل و هشت ساعت
مردهخانه charnel house, charnel
[باستانشناسی] گورستان یا در کاربرد امروزی، خانه یا سردابی که اجساد یا استخوانهای آنها را در آن مینهند
مردهمرد ← بینه مهار
مردهنقاب death mask,
funerary mask, burial mask
[باستانشناسی] نقابی که با قالبگیری از چهره جسد تهیه میشود
مرز جوش weld junction
[متالورژی] حدّفاصل میان فلز جوش و تَفگاه
مرز حلقه رشد growth-ring boundary
[جنگل] محدوده بیرونی حلقه رشد
مرز دوقلویی twin boundary
[فیزیک] مرز دانهای که ساختارهای شبکهای بلور نسبت به آن قرینه یکدیگرند
مرغ chicken ۲
[فنّاوری غذا] پرنده اهلی متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان که عموماً برای تولید گوشت یا تخممرغ پرورش داده میشود
مرغ بالغ hen
[فنّاوری غذا] پرنده ماده بالغ اهلی متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان که بیش از هجده ماه سن داشته باشد
مرغ چرخکرده chicken mince,
ground chicken
[ فنّاوری غذا] گوشت چرخکرده حاصل از مرغ
مرغ گوشتی broiler, chicken broiler,
broiler chicken
[فنّاوری غذا] نژادهای زودرشد مرغ که معمولاً در ظرف ۹ تا ۱۲ هفته برای تولید گوشت پرورش داده میشوند
مرمری شدن marbling
[فنّاوری غذا] به وجود آمدن رگههای چربی بین ماهیچههای دام همزمان با افزایش سن
مزاحمت دیواره wall constraint
[هوایی] مزاحمت دیوارههای آزمونگاه بهدلیل ناهمراستایی با جریان سیال که موجب واپیچش جریان حول مدل میشود
مزارستان graveyard
[باستانشناسی] محدودهای برای تدفین مردگان در پیرامون یک بنای مذهبی
مزایای فرصتهای تفریحی recreation benefits
[گردشگری] دستاوردهای مثبت یا پیشرفتهای حاصل از مشارکت مردم در فرصتهای تفریحی
مژک cilium
[ میکرب] زائده رشتهمانندی که به تعداد فراوان بر روی سطح یاخته یافت میشود و به تغذیه و جابهجایی آن کمک میکند
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
مژکداران ciliophora
[ میکرب] شـاخهای از تکیاختـهها که سطح آنها با مژک پوشیده شده است
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
مسافت اُفت decay distance
[ اقیانوسشناسی] فاصلهای که موج اقیانوس پس از تشکیل طی میکند تا به موج مرده تبدیل شود
مسافر ایستاده standees
[درونشهری] تعداد مسافران ایستاده در یک وسیله نقلیه عمومی
مسافر جانشین replacement of a traveller
[گردشگری] شخص ثالثی که بر طبق شرایط مندرج در قرارداد مسافرتی میتواند به جای مسافر اصلی از خدمات گردشگری استفاده کند
مسافرشمار خودکار
automatic passenger counter, APC
[درونشهری] سامانهای خودکار برای شمارش مسافران ورودی و خروجی یک وسیله نقلیه عمومی
مسافرکیلومتر passenger kilometers
[درونشهری] تعداد کل مسافران سامانه حمل و نقل عمومی در واحد زمان ضربدر مسافت سفر به کیلومتر
مستقل ← کمانهکشی مستقل
مسری contagious
[علوم سلامت] ویژگی بیماری واگیرداری که مستقیماً از یک میزبان به میزبان دیگر منتقل میشود
مسلح کردن arming
[نظامی] تغییر وضعیت سلاح یا مهمات از حالت ضامن به حالت آماده برای شروع آتش
مسواک Salvadora
[گیاهی] سردهای از مسواکیان درختی کوچک یا درختچهای با پنج گونه که بومی خاورمیانه است؛ تنه آنها کج و معوج با قطر کمتر از ۳۰ سانتیمتر است و پوست تنهشان سفید و خشن و پوست ریشه قهوهای روشن است و برگهای بالغ آنها ضخیم و چرمی و گلهایشـان کوچک و سفید متمایل به سبز است؛ بوی این گیاهان شبیه به شاهی و مزه آنها گرم و تند است
مسواکیان Salvadoraceae
[ گیاهی ] تیرهای از کلمسانان درختی یا درختچهای با سه سرده و حدود دوازده گونه که در مناطق گرم و خشک میرویند و گلهای منظم و کوچک و معمولاً چهارپر دارند که در گلآذینهای دستهای (fascicles) به صورت مجتمع قرار گرفتهاند و برگهای آنها ساده و علفی یا چرمی با آرایش کامل و متقابل است
مسیر path
[درونشهری] در برنامهریزی شهری، مجموعهای از رابطها که در آن همیشه گره پایانیِ رابط قبلی در حکم گره آغازینِ رابط بعدی است
مسیر برآورد cruise line
[جنگل] مسیر حرکتی که در طول آن دادهها به صورت پیوسته در بازههای ازپیشتعیینشده ثبت میشود
مسیر تبادل تجمعی
associative interchange pathway
[شیمی] مسیر آن دسته از واکنشهای جانشینی که در آنها سرعت واکنش تحت تأثیر ماهیت لیگاند ورودی قرار میگیرد، ولی بسیاری از مولکولهای واسط مشاهده نمیشوند
مسیر موج مماسی tangential wave path
[فیزیک] مسیر موج رادیوییِ درحالانتشاری که موازی سطح زمین است
مسئله بستار closure problem
[جَوّ] مشکلی در نظریه تلاطم ناشی از فزونی مجهولها بر معادلهها
مسئول کشتی شکسته wreck master ۲
[دریایی ] فردی که صاحب کشتی شکسته یا بازگردان، مسئولیت مراقبت از کشتی شکسته و اموال آن را به او واگذار میکند
مشارکت در قدرت ← همفرمانی
مشاوره مسافرتی travel consulting
[گردشگری] ارائه اطلاعات و توصیههای لازم از طرف دستاندرکاران گردشگری به مسافران یا مشتریها
مشی دانشمحور knowledge-based platform
[ گردشگری] رویکردی در گردشگری در دهه ۹۰ میلادی که در آن کوشش میشد مشیهای قبلی را از طریق تأکید بر استفاده درست از فنون علمی در شناخت گردشگری ارتقا دهند
مشی سازگار adaptancy platform
[گردشگری] رویکردی پرطرفدار در گردشگری از دهه ۸۰ میلادی که در آن گزینههایی مانند گردشگری پایدار و طبیعتگردی به گزینههایی دیگر مانند گردشگری انبوه ترجیح دارد
مشی سودمحور advocacy platform
[گردشگری] رویکرد حاکم بر گردشگری پیش از دهه ۷۰ میلادی در نظام سرمایهداری که در آن گردشگریِ بیشتر به معنای سود بیشتر بود، بدون توجه به تبعات زیانبار این رویکرد بر منابع طبیعی
مطالعه بومشناختی ecological study
[علوم سلامت] مطالعهای تحلیلی که در آن واحد تحلیل به جای فرد، جمعیت یا گروههای افراد است
مطالعه پیگیر follow-up study
[علوم سلامت] هر گونه مطـالعه آیندهنگر که بر روی فرد یا جمعیت انجام شود
مطالعه تجربی experimental study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که در آن پژوهشگر عمداً یک یا چند عامل را تغییر میدهد و سایر شرایط مطالعه را ثابت نگه میدارد تا اثرات این کار را تحلیل کند
مطالعه تحلیلی analytical study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه برای آزمون فرضیه یا تعیین رابطه میان حداقل دو متغیر
مطالعه توصیفی descriptive study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که منحصراً برای توصیف توزیع متغیرهای موجود طراحی میشود
مطالعه راهنما pilot study,
pilot investigation
[علوم سلامت] بررسی و آزمون اولیه و محدود روشها و فرایندهایی که در صورت داشتن قابلیت اجرا در یک مطالعه بزرگتر و در سطح وسیعتر مورد استفاده قرار خواهد گرفت
مطالعه شیوع ← مطالعه مقطعی
مطالعه طولی longitudinal study
[علوم سلامت] هر گونه مطالعهای که بر روی یک گروه در طول زمان انجام شود
مطالعه مداخلهای interventional study,
intervention study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که مستلزم تغییر عمدی در بعضی از متغیرهای مستقل است
مطالعه مشاهدهای observational study,
nonexperimental study
[علوم سلامت] مطالعه همهگیرشناختی که هیچگونه مداخلهای در آن انجام نمیشود و دادهها از طریق مشاهده جمعآوری میشود
مطالعه مقطعی cross-sectional study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که در آن شیوع یا ارتباط متغیرهای مورد نظر در شرایط موجود در یک جامعه معین و در مقطع زمانی خاصی بررسی میشود
متـ . مطالعه شیوع prevalence study
مطالعه موردشاهدی case control study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که در آن سابقه متغیرهای مستقل در دو گروه دارای متغیر وابسته و فاقد آن مقایسه میشود
مطالعه موردهمگروهی case cohort study
[علـوم سلامت] مطالعهای که در آن کل همگروه بهعنوان شاهد انتخاب میشود
مطالعه موردی case study
[علوم سلامت] مطالعه یک مورد با دقت فراوان و ذکر جزئیات آن
مطالعه همگروهی cohort study
[علوم سلامت] مطالعهای تحلیلی که در آن زیرگروههای یک جمعیت معین بر مبنای میزان مواجهه (exposure) با یک عامل مشخص در حال و گذشته ارزیابی میشوند
مطالعه همگروهی آیندهنگر prospective cohort study
[علوم سلامت] نوعی مطالعه همگروهی که در آن دو گروه را در زمان حال زیر نظر میگیرند و بیماری آنها را در آینده نیز پیگیری میکنند
مطالعه همگروهی تاریخی ← مطالعه همگروهی گذشتهنگر
مطالعه همگروهی گذشتهنگر
retrospective cohort study
[علوم سلامت] نوعی مطالعه همگروهی که در آن دادهها از زمان گذشته جمعآوری میشود و در آینده پیگیری نمیشود
متـ . مطالعه همگروهی تاریخی historical cohort study
معادله یونی کل total ionic equation
[شیمی] معـادله یک واکنش شیمیـایی که در آن تمـام یونـهای واکنشدهندهها نشان داده میشود
معادله یونی نهایی net ionic equation
[شیمی] معادله شیمیایی یک واکنش در محلول که در آن یونهای تماشاچی (یا ناظر) حذف شدهاند تا تغییر شیمیایی واقعی را نشان دهند
معلولیت شنوایی hearing handicap
[ شنواییشناسی] هر عیب ناشی از آسیبشنوایی یا کمتوانی شنوایی که فرد را از انجام فعالیتهای معمول بازدارد
معیارهای کیفیت هوا air quality criteria
[محیطزیست] سطحی از آلودگی هوا و مدت تماس با آن که چنانچه از آن اندازه فراتر رود، اثرات منفی بر تندرستی و بهزیستی میگذارد
مغز پساپیشین diencephalon,
interbrain, betweenbrain
[پایه پزشکی] بخش انتهایی پیشامغز که به میانمغز متصل است
مغز پیشاپسین metencephalon,
afterbrain
[پایه پزشکی] بخش پیشین پسمغز که به میانمغز متصل است
مغز پیشین telencephalon, endbrain
[پایه پزشکی] یکی از دو قسمت پیشمغز که مخ را تشکیل میدهد
مغزه core
[ریاضی] برای زیرگروهی از یک گروه، بزرگترین زیرگروه نرمال جزء آن زیرگروه
مغزه طوقه bead core, bead bundle
[تایر] بخش میانی طوقه، شامل چندین سیم که با آمیزهای لاستیکی پوشیده شدهاند و به شکل حلقه درآمدهاند
مغناطیسسنج مطلق absolute magnetometer
[ ژئـوفیـزیک ] دستگـاهی بـرای انـدازهگیـری شـدت مـیدان مغناطیسی بدون ارجاع به نتایج حاصل از دستگاههای مغناطیسی دیگـر
مقادیر روزانه مبنا
daily reference values, DRVs
[تغذیه] مجموع مقادیر مندرج در برچسبهای اطلاعات تغذیهایِ مواد غذاییِ مصرفی در طول روز، فارغ از هرگونه توصیه تغذیهای
مقاومت resistance
[روانشناسی] در رواندرمانی، تصمیم آگاهانه یا ناآگاهانه برای عدم همکاری با درمانگر در برخی زمینهها
مقاومت انتقالی transference resistance
[روانشناسی] در روانکاوی، مقاومت بیمار در برابر طرح موضوعات ناخودآگاهانه، با سکوت یا ابراز احساسات عشق یا نفرت منتقلشده از روابط گذشته، به شخص روانکاو
مقاومت به خوردگی corrosion resistance
[ خوردگی] توانایی فلز در برابر خوردگی در یک محیط خورنده
مقاومت سایشی abrasion resistance
[ خوردگی] توانایی ماده برای حفظ ظاهر و ساختار اولیه، هنگامی که در معرض مالش (rubbing) یا کاردکزنی (scraping) یا برخورد (impingement) قرار میگیرد
مقدار روزانه daily value, DV
[ تغذیه] اصطلاحی بر روی برچسبهای مواد غذایی، حاوی دو دسته اطلاعات مرجع (بهدرصد) که یکی مربوط به دریافتهای روزانه و دیگری مربوط به مقادیر روزانه مبنا است و برای راهنمایی مصرفکنندگان در انتخاب رژیم غذایی سالم درج میشود
مقطّع ← اجرای مقطّع
مقیاس اسمی ← مقیاس اصلی
مقیاس اصلی principal scale
[نقشهبرداری] مقیاس کره سادهشدهای برای توصیف بیضوی زمین که معادل نسبت شعاعهای آن دو به یکدیگر است
متـ . مقیاس اسمی nominal scale
مقیاس توصیفی verbal map scale
[نقشهبرداری] نسبت یک فاصله کوتاه بر روی نقشه به همان فاصله بر روی بیضوی زمین که با یک جمله بیان میشود
مقیاس چرخندی cyclonic scale
[جَوّ] مقیاس سامانههای پُرفشار و کمفشار کوچنده (یا امواج چرخندی) وَردسپهر با طولِموج ۱۰۰۰ تا ۴۰۰۰ کیلومتر
متـ . مقیاس همدیدی synoptic scale
مقیاس دینامیکی dynamic scale
[هوایی ] نسبت جریان پیرامون مدل به جریان پیرامون هواگرد
مقیاس زنگزدگی rust grade scale
[ خوردگی ] مقیاسی که مقدار زنگزدگی فلز را در واحد سطح نشان میدهد
مقیاس سرعت speed scale
[ نقشهبرداری ] نوعی مقیاس ترسیمی که با استفاده از آن میتوان آهنگ سرعت کشتی برداشت یا مسافتی را که در یک زمان مشخص طی کرده است بهراحتی تعیین کرد
مقیاس طبیعی ← مقیاس عددی
مقیاس ظرفیت حمل deadweight scale,
displacement scale
[دریایی] جدولـها و نمودارهایی که نشاندهنده مقدار بار بارگیریشده بر حسب تن با توجه به موجودی سوخت و دیگر عوامل و نیز آبخور کشتی در آب شور یا شیرین است
مقیاس عددی numerical scale
[نقشهبرداری] نسبت ابعاد خطی نقشه به ابعاد خطی واقعی بیانشده
متـ . مقیاس طبیعی natural scale
مقیاس کسری fractional scale
مقیاس عرضی latitude scale
[نقشهبرداری] نوعی مقیاس ترسیمی که در آن کنارههای شرقی و غربی نقشه بر حسب درجه و دقیقه تقسیمبندی میشود
مقیاس کسری ← مقیاس عددی
مقیاس کناری border scale
[نقشهبرداری] مقیاسی که در امتداد لبه نقشه رسم میشود
مقیاس لگاریتمی logarithmic scale
[نقشهبرداری] مقیاسی که بر اساس لگاریتم اعداد همفاصله پیاپی مدرج شده باشد
مقیاس معادل equivalent scale
[ نقشهبرداری ] نسبت فاصله کوتاهی بر روی نقشه به فاصله نظیر آن بر روی زمین
مقیاس نسبی ← مقیاس ویژه
مقیاس نقشه map scale
[نقشهبرداری] نسبت فاصله میان دو نقطه بر روی نقشه به فاصله همان دو نقطه بر روی زمین
مقیاس ویژه particular scale
[نقشهبرداری] نسبت یک فاصله بسیار کوتاه بر روی نقشه در هر نقطه و در هر جهت به طول بیضوی که در تهیه نقشه از آن استفاده شده است
متـ . مقیاس نسبی relative scale
مقیاس همدیدی ← مقیاس چرخندی
ملت دولتجو non-state nation
[سیاسی] ملت یا قومی که برای تشکیل کشور مستقل خود تلاش میکند
ملخ اَبَرصوتی supersonic propeller
[هوایی] ملخی که بخش اعظم سطح پرّههای آن برای کار در سرعت نسبی اَبَرصوتی طراحی شده است
ملزومات پارچهای linen,
household linen
[گردشگری] پوشاک یا پیشبند یا ملزومات پارچهای تخت یا ملزومات پارچهای میز یا ملزومات حولهای که از الیاف کتان بافته شده باشد
ملزومات پارچهای تخت bed linen,
bedclothes
[ گردشگری] ملزومات پارچهای قابل شستشوی تخت، مانند ملافه و شمد و روبالشی
ملزومات پارچهای میز table linens
[گردشگری] رومیزی و دستمال سفره و بقیه ملزومات پارچهای که برای مهیا ساختن و چیدن میز غذا به کار میرود
ملزومات حولهای bathroom linen
[گردشگری] انواع حوله و دیگر ملزومات پارچهای که در حمام کاربرد دارد
ملی ـ بینالمللی intermestic
[سیاسی] ویژگی موضوعات پیش روی یک دولت که هم جنبه داخلی و هم جنبه بینالمللی دارد
منبع اطلاعاتی information source,
information resource
[کتابداری] هر سازمان یا شخص یا مدرکی که اطلاعات از آن اخذ میشود
منبع پهنهای area source
[محیطزیست] منابع آلودگی پرشمار در یک منطقه
منبع ثابت stationary source
[محیطزیست] ساختمان یا سازه یا تأسیساتی که در هوا آلاینده منتشر میکند یا ممکن است منتشر کند
منبع متحرک mobile source
[محیطزیست] هر شیء متحرک انتشاردهنده آلودگی
منبع نانقطهای non-point source
[محیطزیست] آلودگی از یک منطقه گسترده و نه از نقطهای معین
منبع نقطهای point source
[محیطزیست] هر منبع آلودگی منفرد قابل تشخیص
مَنجید carcass, casing ۲
[تایر] استخوانبندی یا بخشی از ساختار تایر، شامل لایههایی که از یک طوقه تا طوقه دیگر کشیده شدهاند و تسمهها و رویه بر آن قرار میگیرند
منحنی قد ـ سن height-for-age curve
[ تغذیه] نوعی منحنی برای ارزیابی قد کودک در سنهای مختلف در مقایسه با منحنی استاندارد
منحنی وزن ـ سن weight-for-age curve
[ تغذیه] نوعی منحنی برای ارزیابی رشد و وزن کودک در سنهای مختلف در مقایسه با منحنی استاندارد رتبهبندی درصدی وزن
منحنی وزن ـ قد weight-for-length curve
[ تغذیه] نوعی منحنی برای ارزیابی رشد و قد کودک در سنهای مختلف در مقایسه با منحنی استاندارد بدون در نظر گرفتن سن
منش نراندامهای ← شخصیت نراندامهای
منشور یخی ice prism
[جَوّ] یخبلوری با سطح بلورین کاملاً آشکار در سطح قاعدهها و وجهها
منطقه آتش zone of fire
[نظامی] منطقهای که در تیررس یک یگان زمینی یا یک کشتی پشتیبان است
منطقه تجمع assembly area
[نظامی] منطقه استقرار یگان پیش از آغاز عملیات، برای تدارک مقدمات لازم
منطقه توجه area of interest
[نظامی] منطقه تحت فرمان فرمانده که متناسب با اهداف جاری عملیات، منطقه نفوذ و مناطق همجوار آن را شامل میشود و تا خاک دشمن نیز گسترش مییابد
منطقه جداسازی separation zone
[دریایی] منطقهای که در آن مسیر حرکت کشتیها در چارچوب طرح جداسازی تردد از هم جدا شده است
منطقه صوتی register
[موسیقی] بخش خاصی از گستره صوتیِ یک ساز یا صدای انسان یا قطعه موسیقی
منطقه ورودممنوع vessel exclusion zone
[دریایی] منطقهای در دریا که کشتیهای عبوری و قایقهای ماهیگیری حق ورود به آن را ندارند
منطقه ویژه special area
[دریایی] منطقهای در دریا که به دلیل شرایط بومشناختی و اقیانوسشناختی و حجم تردد نیاز به اجرای روشهای خاص برای پیشگیری از آلودگی دارد
منظرگشت panoramic tour
[گردشگری] مشاهده نمای کلی یک شهر یا منطقه بدون بازدید از آن
منظره ← دید
منورانداز اضطرار distress gun
[دریایی] وسیلهای که از آن برای پرتاب منور چتری استفاده میکنند
مواجهه انباشتی cumulative exposure
[محیطزیست] مجموع دفعاتی که یک اندامگان در مدتی معین با یک ماده شیمیایی تماس پیدا میکند
موبنداک trichobezoar
[ تغذیه] تـودهای متشکل از مو که ممکن است باعث انسداد لوله گوارش شود
موج اطلاعاتی information wave
[کتابداری] مرحلهای از تمدن که در آن صنایعِ متکی بر پردازش اطلاعات در زمره عوامل غالب در اقتصاد هستند
موج جبهه سرد cold-front wave
[جَوّ] سامانهای کمفشار که در امتداد جبهه سرد گسترش مییابد
موج جبهه گرم warm-front wave
[جَوّ] سامانهای کمفشار که در امتداد جبهه گرم گسترش مییابد
موجزدگی surging
[هوایی] نقص در عملکرد تونل باد که مشخصه آن ضربانهای بسامد پایین یا غیرمعمول در سرعت و جریان و فشار است
موج کِشَندی tide wave, tidal wave
[ اقیانوسشناسی، زمین] موجی که بر اثر نیروهای کِشَندزا به وجود میآید و دوره تناوب بلندی دارد
موج مستقیم direct wave
[ژئوفیزیک] موجی که فاصله میان چشمه و گیرنده را مستقیم میپیماید
موخور Loranthus
[گیاهی] سردهای از موخوریان نیمهانگلی که بر روی شاخههای درختان چوبی رشد میکنند
موخوریان Loranthaceae
[ گـیاهی ] تیـرهای از صـندلسانـان درخـتی یـا درختـچهای با حدود ۶۵ سرده و ۸۵۰ گونه انگلی گلدار که برخی از گیاهشناسان یـازده سـرده و ۴۵۰ گـونه شنـاخـتهشـده بـه نـام دارواش (mistletoe) از تیره دارواشیان (Viscaceae) را نیز در درون این تیره قرار دادهاند
مورد case
[علوم سلامت] ۱. فردی که بیماری یا اختلال یا وضعیتی خاص دارد ۲. بیماری یا شرایط خاص مورد مطالعهای که در یک فرد یا جمعیت یا گروه خاص مشاهده میشود
مورد Myrtus
[ گیـاهی] سـرده درختچهای همیشـهسبز یا درختـی کوتـاه با یک یا دو گونه از موردیان که بومی جنوب اروپا و افریقای شمالی هستند
موردیان Myrtaceae
[گیاهی] تیـرهای از موردسانان درختچهای یا درختی با حدود ۱۵۰ سرده و ۳۳۰۰ گونه که بیشتر در نواحی گرمسیری پراکنده هستند و برگهای اغلب آنها چرمی با غدههای ترشحی روغنی است و برخی از اعضای آن مانند اوکالیپتوس از نظر اقتصادی اهمیت بسیار دارد
موقعیت تَرازش level-off position
[هوایی] موقعیتی که در آن هواگرد به افزایش یا کاهش ارتفاع خاتمه میدهد و حرکت نسبتاً افقی را آغاز میکند
موگیابنداک trichophytobezoar
[تغذیه] تودهای متشکل از مو و باقیماندههای هضمنشده گیاهی که ممکن است باعث انسداد لوله گوارش شود
موگیری dehairing
[فنّاوری غذا] جدا کردن مو از پوست لاشه از طریق در آب جوش قرار دادن یا کز دادن یا روشهای شیمیایی
مولکول چنداتمی polyatomic molecule
[شیمی] مولکولی با بیش از دو اتم
مومیایی mummy
[باستانشناسی] جسد انسان یا حیوان که بافتهای آن به شیوه طبیعی یا مصنوعی حفظ شده باشد
مومیایی کردن mummification
[باستانشناسی] روشی برای حفظ جسد که در آن امعا و احشا و مغز را پیش از خواباندن جسد در کربنات سدیم از بدن خارج میکردند و سپس در نوارهای پارچهای میپیچیدند
مومیایینقاب mummy mask,
mummy portrait
[باستانشناسی] نقابی گچی یا چوبی که سیمای متوفی را بر روی آن نقش میکردند و آن را بر روی سر جسد مومیاییشده قرار میدادند
مویَک pilus
[ میکرب] زائده رشتهمانند ظریفی که به تعداد فراوان در سطح برخی از باکتریها یافت میشود و خصوصیات پادگنی و عملکردهای جنسی یاخته از آن منشأ میگیرد
مویَکینه pilin
[ میکرب] پروتئین تشکیلدهنده مویَک باکتری
مِه اَبَرسرد supercooled fog
[جَوّ] مِه دارای قطرکهای آب مایع در دمای پایینتر از صفر درجه سلسیوس
مهاربند bedding ground
[جنگل] محل بستن بالون بینهبَری
مهار تراورس ← مهار ریلبند
مهار تکانه impulse control
[روانشناسی] تحت اختیار درآوردن تکانههای جنسی و پرخاشگرانه
مهار ریلبند tie anchor, ballast check,
sleeper anchor, ballast anchor
[ریلی] قطعهای از سـنگ یا بتـن که برای ایـجاد مقاومـت اضافی میان پارسنگ و عرشه پلهای بتنی کار میگذارند
متـ . مهار تراورس
مهارلایه breaker
[تایر] منسوجی با پوشش لاستیکی که بین مَنجید و رویه قرار میگیرد و ضمن حفاظت از مَنجید، رویه را نیز تقویت میکند
مهرهشکاف spina bifida,
hydrocele spinalis, cleft spine
[پایه پزشکی] شکاف مادرزاد مهرهها به صورت آشکار یا پنهان
مهرهشکاف آشکار spina bifida manifesta,
spina bifida aperta
[پایه پزشکی] مهرهشکافی ـ که از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص است و شامل همه انواع مهرهشکافهای کیسهای و شمار اندکی از انواع مهرهشکافهای پنهان نیز میشود
مهرهشکاف پسین spina bifida posterior
[پایه پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی به سمت پسین ستون مهرهها رخ دهد
مهرهشکاف پنهان spina bifida occulta
[پایه پزشکی] مهرهشکافی که آسیبهای آن درون ستون مهرهها باقی میماند و از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص نیست
مهرهشکاف پیشین spina bifida anterior
[پایه پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی به سمت پیشین ستون مهرهها رخ دهد و اغلب با رشد ناقص احشا/ اندرونه (viscera) شکمی و صدری همراه است
مهرهشکاف کیسهای spina bifida cystica
[پایه پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی کیسهمانندی شکل میگیرد
مهماتبَر ← ناو مهماتبَر
مهمات تهدیدنگر threat-oriented munitions
[نظامی] مهماتی که برای خنثیسازی تهدیدهای معینی در نظر گرفته میشود
مهمات عملنکرده dud
[نظامی] مهماتی که از ابتدا آن طور که باید مسلح نشده یا پس از مسلح شدن عمل نکرده است
میاندکل intermediate support spar
[جنگل] دکل درختی واقع در بین سردکل و تهدکل برای نگهداری سیمنقاله چنددهانه
میانگین خیز کِشَند mean rise of tide
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] ارتفاع میانگین فراکِشَند بالای سطح مبنا
میانگین سرعت قطعهراه space mean speed,
average travel speed
[درونشهری] میانگین سرعت جریان عبور که با توجه به نسبت طول یک قطعه از راه به میانگین زمان سفر وسایل نقلیه در آن قطعه محاسبه میشود
میانگین سرعت لحظهای time mean speed
[درونشهری ] میانگین سرعت خودروهایی که از یک نقطه در راه یا خط عبور گذر میکنند
میانلا body ply insert, squeegee,
insulation
[تایر] لایه بسیار نازک لاستیکی که موجب کاهش تمرکز تنش بین لایهها میشود
میانمغز mesencephalon, midbrain,
midbrain vesicle
[پایه پزشکی] بخشی از مغز که از بخش میانی سه حفره اولیه لوله عصبی رویانی تکوین مییابد
میانمغزبُری mesencephalotomy
[پایه پزشکی] ایجاد برشهایی در میانمغز بهویژه در صفحه اتصالی مسیرهای درد، برای تسکین درد
میخک Dianthus
[گیاهی] سردهای از میخکیان اغلب علفی کوتاه یکساله یا چندساله با حدود ۳۰۰ گونه که در حاشیه باغها میرویند؛ تمام گونههای این سرده عمدتاً بومی نیمکره شرقی هستند و در نواحی مدیترانهای یافت میشوند
میخک درختی Pittosporum
[گیاهی] سردهای از کرفسسانان با ۲۰۰ گونه درختی یا درختچهای به ارتفاع ۲ تا ۳۰ متر که دارای برگهای ساده با آرایش مارپیچی یا فراهم و حاشیه صاف یا کمی موّاج و گلهای خوشبو به صورت منفرد یا چتری یا دیهیم است؛ میوه آنها پوشینه چوبی دارد و دانههایشان با ماده صمغمانندی پوشیده شده است
میخکدرختیان Pittosporaceae
[گیاهی] تیرهای از کرفسسانان درختی یا درختچهای یا بالارونده با ده سرده و ۲۰۰ گونه که در مناطق استوایی و گرمسیری میرویند
میدان برف snowfield
[جَوّ] ۱. پهنه وسیعی از زمین پوشیده از برف یا یخ با سیما و ترکیبی نسبتاً هموار و یکنواخت ۲. در یخسارشناسی، منطقهای با پوشش برف دائمی
میدان خاکستر ash field
[زمین] ناحیه کم و بیش مشخصی پوشیده از خاکستر آتشفشانی
میدان گدازه lava field
[زمین] ناحیه کموبیش مشخصی پوشیده از روانههای گدازه
میدان گرانی gravity field,
gravitational field
[ژئوفیزیک] میدان ربایش گرانشی در سطح یک سیّاره یا دیگر اجسام آسمانی
متـ . میدان گرانی زمین Earth’s gravity field
میدان گرانی زمین ← میدان گرانی
میدان یخ ice field
[جَوّ] پهنهای وسیع از یخِ دریایخ یا کلاهک یخی یا فلاتیخ
میزان تعدیلیافته adjusted rate
[علوم سلامت] سنجهای که میزان یک رخداد را در یک جمعیت در مدت زمان معین با استفاده از روش تعدیل معین میکند
میزان جریان پیاده pedestrian flow rate
[درونشهری] تعداد افرادی که از یک نقطه در واحد زمان عبور میکنند
میزان جریان خدمتدهی service flow rate
[درونشهری] حداکثر تعداد افراد یا وسایل نقلیهای که میتوانند به طور پیوسته در وضعیت عادی و در زمان مشخص از قطعهای از راه مطابق با مقررات و با حفظ سطح کارایی تردد کنند
میزان خام crude rate
[علوم سلامت] سنجهای که فراوانی وقوع یک رخداد را در کل جمعیت در مدت زمان معین نشان میدهد
میزان کانی استخوان bone mineral content, BMC
[تغذیه] مقدار استخوان تجمعیافته در بدن قبل از قطع رشد که بر حسب گرم در یک سانتیمتر مکعب استخوان بیان میشود
میزان ویژه specific rate
[علوم سلامت] سنجهای که فراوانی وقوع یک رخداد را در یک زیرگروه خاص از جمعیت در مدت زمان معین نشان میدهد
میکرب microbe
[ میکرب] ۱. اندامگانهای میکروسکوپی شامل برخی جلبکها و باکتریها و قارچها و تکیاختهها و ویروسها ۲. هر اندامگان میکروسکوپی بیماریزا
میکربایستان microbistatic
[ میکرب] هر ماده یا عاملی که رشد و تکثیر دستِکم برخی از انواع میکربهای موجود در فضای تحت اثر خود را متوقف میکند
میکربشناسی microbiology
[ میکرب] مطالعه ریزاندامگانها و ارتباطات و اثرات آنها بر دیگر اندامگانها و نیز محیط
میکربشناسی بالینی clinical microbiology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی میپردازد
میکربشناسی پزشکی medical microbiology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به مطالعه میکربهای بیماریزا در انسان میپردازد
میکربشناسی صنعتی industrial microbiology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به نحوه استفاده از میکربها یا فراوردههای میکربی برای تولید مواد غذایی و کالاهای آرایشی و بهداشتی و جز آن در مقیاس صنعتی یا تجاری میپردازد
میکربشناسی محیطی environmental microbiology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به مطالعه برهمکنش میکربها و محیطزیست میپردازد
میکربشناسی مولکولی molecular microbiology
[ میکرب] مطالعه میکربها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
میکربکُش microbicide
[ میکرب] هر ماده یا عاملی که میکربهای موجود در فضای تحت اثر خود را میکشد
میکروسکوپ فراصوتی ← ریزبین فراصوتی
میلجوش stud weld
[متالورژی] اتصال میان یک میله یا پایه و قطعه اصلی
مِیلسنج inclinometer
[ژئوفیزیک] وسیلهای برای اندازهگیری زاویه مِیل مغناطیسی
میله اتصال tie bar
[درونشهری] میله فولادی خمیدهای که در محل اتصال دالهای بتنی (slab) برای جلوگیری از جدا شدن آنها از یکدیگر کار میگذارند
میله محافظ fuse pin, fuse bolt
[هوایی] اتصال ضعیف مکانیکی در نقطه پُرتنش سازه مانند موتور و ارابه فرود
مینروب mine sweeper
[نظامی] شناور چوبی پیشرفتهای که به موتورهای غیرمغناطیسی و تجـهیزات ویژه روبش مـینهای ضربـتی و صـوتی و مغناطیسی مجهز است
مینروبی mine sweeping
[نظامی] جمعآوری مینهای دریایی با مینروب
مین ضربهای contact mine
[نظامی] مینی که به محض اصابت به چیزی منفجر میشود
مینگذار mine layer, mine planter ship
[نظامی] شناوری که ویژه مینگذاری طراحی و ساخته شده است
مین مغناطیسی magnetic mine
[نظامی] مینی که در میدان مغناطیسی هدف عمل میکند
ن
ناتَرَک Dodonaea
[گیاهی] سردهای درختچهای یا درختی با برگهای متناوب و چسبناک و میوه پوشینه مشبک که در نواحی گرمسیری میرویند
ناتَرَکیان Sapindaceae
[گیاهی] تیرهای از ناتَرَکسانان (Sapindales) با حدود ۱۳۵ سرده و ۱۶۰۰ گونه که عمدتاً در نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری مرطوب بهویژه در نواحی گرمسیری امریکا فراوان یافت میشوند؛ گونههای آنها درختی و درختچهای و بالارونده و علفی پیچنده است
ناتنی halfsib
[ژنشناسی] هر یک از افرادی که تنها دارای یک والد مشترک هستند
ناتنیآمیزی halfsib mating
[ژنشناسی] آمیزش بین زادههایی که تنها یک والد مشترک دارند
ناخالصی impurity
[محیطزیست] مادهای که ناخواسته با ماده مورد نظر آمیخته شده است
ناخونآهن non-heme iron
[تغذیه] آهنی که از منابع گیاهی به دست میآید و به خوبی خونآهن جذب نمیشود
نارون Ulmus
[گیاهی] سردهای از نارونیان با حدود هجده گونه درختی جنگلی و سایهانداز زینتی که در مناطق معتدل شمالی میرویند و بسیاری از آنها به خاطر ارتفاع زیاد و شاخ و برگ زیبا کاشته میشوند؛ برگهای آنها دارای قاعده نامتقارن با حاشیه دوبار دندانهای است و گلهای بدون گلبرگ آنها قبل از پیدایش برگها در خوشههایی در محل گرههای ساقه ظاهر میشوند
نارونیان Ulmaceae
[گیاهی] تیرهای از گلسرخسانان درختی یا درختچهای همیشهسبز یا خزاندار با پانزده سرده و ۲۰۰ گونه که در نواحی معتدل شمالی میرویند؛ برگهای آنها معمولاً ساده با آرایش متناوب و حاشیهای صاف یا دندانهدار و قاعدهای معمولاً نامتقارن است و دارای گلهای غالباً کوچک تکجنسی یا دوجنسی هستند
نازیستزایی abiogenesis
[ژنشناسی] به وجود آمدن خودبهخودی موجود زنده از مواد بیجان
متـ . زایش خودبهخودی spontaneous generation
ناشنوا۱ deaf ۱
[ شنواییشناسی] فردی که آستانه شنوایی دو گوش او بیش از ۹۰ دسیبل است
ناشنوا۲ deaf ۲
[ شنواییشناسی] ویژگی فردی که آستانه شنوایی دو گوش او بیش از ۹۰ دسیبل است
ناشنوایی deafness, anacusis
[ شنواییشناسی] کمشنوایی بسیار عمیق با آستانه شنوایی بیش از ۹۰ دسیبل که در آن فراگیری زبان گفتاری بدون تقویتکننده و روشهای آموزشی ویژه امکانپذیر نیست
متـ . کمشنوایی عمیق profound hearing impairment,
profound hearing loss
ناشنوایی پسازبانی postlingual deafness,
postlinguistic deafness
[شنواییشناسی] نوعی ناشنوایی که پس از رشد گفتار و زبان رخ میدهد
ناشنوایی پیشازبانی prelingual deafness,
prelinguistic deafness
[ شنواییشناسی] نوعی ناشنوایی که پیش از رشد گفتار و زبان رخ میدهد
ناشنوایی مادرزاد congenital deafness
[ شنواییشناسی] کمشنوایی عمیقی که معمولاً پیش از تولد یا در هنگام آن رخ میدهد
ناشنوایی مرکزی central deafness
[ شنواییشناسی] نوعی ناشنوایی ناشی از آسیبدیدگی مسیرهای عصبی یا اختلال در مرکز شنوایی مغز
ناقل دِنا DNA vector
[ژنشناسی] هر گونه ساختار دِنایی، مانند ژنگان ویروسها، که بتواند اطلاعات ژنی را از یک یاخته به یاخته دیگر منتقل کند
ناقل دوکارکردی shuttle vector, bifunctional vector
[ژنشناسی] ناقلی که قادر به همتاسازی در دو گونه نامرتبط است
نامتقارنی اطلاعاتی information asymmetry
[کتابداری] وضعیتی ناظر بر تراکنش اطلاعاتی که در آن اطلاعات یک طرف بیشتر یا بهتر از طرف مقابل است
نامسنگ namestone
[باستانشناسی] سنگی که بر روی آن عباراتی کنده شده باشد و از آن برای مشخص کردن گور یا هر محل دیگری استفاده کرده باشند
نامولد nongenerator
[ریاضی] عضوی از گروه مفروض که بتوان آن را از هر مجموعه مولد که شامل این عنصر است، حذف کرد
نامیزه گوشت meat emulsion
[ فنّاوری غذا] فراورده گوشتی شامل نامیزههای سوسیس و دیگر نامیزههای مصرفی در صنعت گوشت که از دو فاز پیوسته، یعنی پروتئین و آب، و پراکنده، یعنی ذرات چربی، تشکیل شده است
ناوبَری navigation
[درونشهری، دریایی، ریلی، هوایی ] علم و مهارت هدایت و واپایی وسایل نقلیه اعم از دریایی و هوایی و ریلی و درونشهری و جادهای
ناوتیپ flotilla
[نظامی] ۱. نوعی تقسیمبندی اداری ـ پشتیبانی نیروها در نیروی دریایی شامل دو یا چند ناوگروه ۲. نوعی سازماندهی راهکنشی یا عملیاتی در نیروی دریایی شامل دو یا چند ناوگروه و همراه با ناو سرفرماندهی یا ناو پشتیبانی (tender) یا هر دو
ناو جنگی man of war, fighting ship,
armed naval ship, warship
[نظامی] کشتی جنگی یا کشتی دریایی مسلح و شناورهایی مانند آنها که متعلق به نیروی دریایی است
ناودسته division
[نظامی] ۱. پایهایترین تقسیمبندی اداری ـ پشتیبانی نیروها در نیروی دریایی چه بر روی کشتی و چه در ساحل ۲. نوعی سازماندهی راهکنشی یا عملیاتی در نیرویدریایی که زیرمجموعه ناوگروه و شامل دو یا چند ناو است
ناوش nutation
[فیزیک] تغییرات منظم زاویه بین محور چرخش و محور حرکت تقدیمی
متـ . رقص محوری
ناوشپذیر ← قابل ناوبَری
ناوشپذیری ← قابلیت ناوبَری
ناوش فضای اطلاعاتی navigation of information space
[کتابداری] پویش میان مصنوعات و کارگزاران و ابزارهای اطلاعاتی و تمام فعالیتهایی که به این منظور صورت میگیرد
ناوک آغازین primitive groove
[پایه پزشکی] ناودان کوچک میانی در امتداد طولی شیار آغازین رویان
٭ ناوک در اینجا به معنای ناودان یا شیار کوچک است.
ناوگان رزمی task fleet
[نظامی] واحدی شامل تعدادی یگان شناور و پروازی برای انجام یک مأموریت خاص که ممکن است استمرار داشته باشد
ناوگروه squadron ۲
[نظامی] ۱. نوعی تقسیمبندی اداری ـ پشتیبانی نیروها در نیروی دریایی، بزرگتر از ناودسته و کوچکتر از ناوتیپ ۲. نوعی سازماندهی راهکنشی یا عملیاتی در نیروی دریایی شامل دو ناودسته یا بیشتر
ناوگروه آبخاکی amphibious squadron
[نظامی] مجموعه چند ناو نیروبَر هجومی(assault shipping) آبخاکی که برای حمل نیروها و تجهیزات در عملیات هجومی آبخاکی مورد استفاده قرار میگیرد
ناو مهماتبَر ammunition ship
[نظامی] ناوی جنگی که ویژه حمل مهمات برای ناوها و هواگردهای نیروی دریایی طراحی شده یا تغییر کاربری داده است
متـ . مهماتبَر
ناهماهنگی anharmonicity
[شیمی] میزان انحراف ارتعاش یک مولکول از حرکت یک نوسانگر متناظر با آن
ناهمسطحسازی grade separation
[درونشهری] جداسازی عمودی در تقاطعها با استفاده از سازههای ناهمسطح
ناهمگنی اطلاعاتی information heterogeneity
[کتابداری] وجود تفاوتهای نحوی و ساختاری و معنایی در میان سامانههای مختلف اطلاعاتی
نجوم بالونی balloon astronomy
[ نجوم رصدی] مطالعه اجرام آسمانی در لایههای بالای جوّ و آشکارسازی تابش الکترومغناطیسی در طولِموجهایی که به سطح زمین نمیرسد، از طریق تجهیزاتی که بر روی بالون نصب میشود
نجوم پرتوایکس X-ray astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که به مطالعه پرتوهای نجومی در بازه طیفی پرتو ایکس میپردازد
نجوم پرتوگاما gamma-ray astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که به مطالعه پرتوهای گاما از چشمههای فرازمینی میپردازد
نجوم راداری radar astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که اجرام داخل منظومه شمسی را از طریق ارسال و دریافت بازتاب امواج رادیویی مطالعه میکند
نجوم رادیویی radio astronomy
[ نجوم رصدی] مطالعه اجرام آسمانی از طریق آشکارسازی و تحلیل امواج الکترومغناطیسی در بازه طولِموجهای رادیویی
نجوم فرابنفش ultraviolet astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که به مطالعه پرتوهای نجومی در بازه طیفیِ فرابنفش میپردازد
نجوم فرابنفش فرین
extreme ultraviolet astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از نجوم فرابنفش که به مطالعه پرتوهای نجومی در بازه ۱۰ تا ۹۰ نانومتر میپردازد
نجوم فروسرخ infrared astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که به مطالعه پرتوهای الکترومغناطیس در بازه طیفی فروسرخ میپردازد
نجوم ماهوارهای satellite astronomy
[ نجوم رصدی] مطالعه اجرام نجومی به کمک ابزارهای رصدی سوار بر ماهوارهها
نجوم موشکی rocket astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که در آن به مطالعه تابش الکترومغناطیسی اجرامی میپردازند که در ارتفاعات بیش از چهارصد کیلومتری زمین با فرستادن موشک قابل دستیابی است
نجوم نوترینو neutrino astronomy
[ نجوم رصدی] رصد و مطالعه چشمههای نوترینوی خورشیدی و فراخورشیدی
نخاعبرونی myelocele
[پایه پزشکی] بیرونزدگی لوله عصبی به علت آسیب یا نارسایی ستون مهرهها
نخاعگشادگی syringomyelia,
cavitary myelitis, hydrosyringomyelia,
Morvan’s syndrome, myelosyringosis,
syringomyelic syndrome,
syringomyelus
[پایه پزشکی] افزایش حجم و قطر مجرای مرکزی نخاع
نخاعی ـ مغزپسینی myelencephalospinal
[پایه پزشکی] مربوط به مغز پسین و نخاع
نخاعی ـ مغزپیشاپسینی metencephalospinal
[پایه پزشکی] مربوط به مغز پیشاپسین و نخاع
نراندامه phallus
[روانشناسی] بازنمود روانی قضیب
نراندامهمدار phallocentric
[روانشناسی] ویژگی دیدگاهی مبتنی بر این باور که نراندامه یک هستیبخش مقدس و منبع قدرت یا نماد باروری است
نراندامهمداری phallocentrism
[روانشناسی ] دیدگاهی که بر نقش محوری نراندامه در مسائل روانی تأکید دارد
نرخ ساعت اوج peak hour price
[درونشهری] نرخ کرایه در ساعات اوج
نرخ کرایه حجمی measurement rate
[دریایی] نرخ کرایه فرست کالاهای حجمی
نرخگذاری ساعت اوج peak hour pricing
[درونشهری] تعیین نرخ کرایه در ساعات اوج
نرمچوب softwood
[جنگل] چوب درختان سوزنیبرگ و برخی درختان سختچوبی ـ که از لحاظ ساختاری دارای چوب نرم هستند
نرمخراب fail-soft
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی سامانهای که علیرغم بروز خرابی، وقفهای در عملکرد آن روی نمیدهد و تنها کارایی آن کاهش مییابد
نسبت اوج به مبنا peak/base ratio,
peak/off-peak ratio
[درونشهری] ۱. نسبت تعداد وسایل نقلیه عمومی در ساعات اوج به ساعت مبنا ۲. نسبت تعداد مسافر جابهجاشده در ساعات اوج به ساعت مبنا
نسبت پیوندزنی grafting ratio
[شیمی] در همبسپارش پیوندی، نسبت بسپار پیوندخورده به بسپار اولیه
نسبت تبادل تنفسی
respiratory exchange ratio, RER
مقدار کربندیاکسید تولیدشده در بدن تقسیم بر مقدار اکسیژن مصرفی در هنگام دگرگشت دریافت رژیمی
نسبت تنگش contraction ratio
[هوایی] ۱. نسبت سطح مقطع بیشینه به سطح مقطع آزمونگاه در تونل باد زیرصوتی ۲. نسبت سطح مقطع ابتدای تنگه به سطح مقطع گلویی در تونل باد اَبَرصوتی
نسبت سبز green ratio
[درونشهری] نسبت زمان سبز مؤثر برای حرکت در یک تقاطع چراغدار به مدت چرخه
نسبت سنی age ratio
[جنگل] نسبت درختان جوان به بالغ که ممکن است معیاری برای حاصلخیزی باشد
نسبت ظرفیت حمل deadweight ratio,
deadweight displacement coefficient
[دریایی] نسبت ظرفیت حمل به میزان جابهجایی آبخور در حالت بارگیریشده
نسبت مساحت area ratio
[هوایی] نسبت مساحت بال به مجذور اندازه دهانه آن
نسبت منظری aspect ratio,
aspect ratio of wings
[هوایی] نسبت مجذور دهانه بال (wingspan) به مساحت آن
نشانفرست beacon
[درونشهری، مخابرات، هوایی] فرستنده ـ گیرندهای با بُرد کوتاه که ارتباط بین وسایل نقلیه و مدیریت حملونقل را امکانپذیر میسازد
نشانفرست چندجهته non-directional beacon,
non-directional radio beacon, NDB
[هوایی ] نشانفرست رادیویی از جمله تجهیزات زمینیای است که برای هدایت هواگرد در همه جهات نشانک ارسال میکند
نشانفرست همراه personal locator beacon
[نظامی] نشان فرست رادیویی مکاننما و دوسویهای که در مواقع اضطراری و در طی عملیات امداد و نجات امکان ردیابی نفرات را فراهم میکند
نشانگان بازغذادهی refeeding syndrome
[تغذیه] نشانگانی شامل افزایش میزان برخی مواد کانی در خون بر اثر ورود ناگهانی مواد مغذی به آن، عموماً پس از یک دوره محرومیت غذایی، که ممکن است منجر به مرگ فرد شود
نشانگان خستگی اطلاعاتی
information fatigue syndrome, IFS
[کتابداری] خستگی و فشار ناشی از مواجهه با حجم زیاد اطلاعات
نشانگان خستگی مزمن chronic fatigue syndrome, CFS
[روانشناسی ] بیماری مزمنی با علت ناشناخته که مشخصههای آن عبارت است از خستگی و کاهش فعالیت جسمی و علائمی شبیه به آنفلوانزا و گاه افسردگی
نشانگان سوخت و سازی metabolic syndrome
[ تغذیه] مجموعه اختلالات سوختوسازی که ویژگی آنها مقاومت در برابر انسولین است
نشانگر حد رفتگی tread wear indicator, TWI
[تایر] زائدههایی در کف شیارهای رویه در عمق اینچی که در صورت رفتگی آج تا آن عمق، تایر غیرقابلاستفاده میشود
نشانگر زیستی biological indicator, bioindicator
[محیطزیست] هر یک از ردههای گوناگون ریزاندامگانهایی که میتوان از آنها به عنوان شاخص سطوح آلودگی ترکیبات آلی استفاده کرد
نشانگر ژنشناختی genetic marker
[ژنشناسی] شاخص ژنگانی یا رُخنمودی که بهآسانی بتوان آن را تشخیص داد
نشانواره logo
[عمومی] نمادی خاص یک شرکت یا سازمان به صورت تصویر یا علامت یا طرح، برای تشخیص سریع و راحت آن
نشانه گِل و برف mud and snow, M&S, M/S, M+S
[تایر] نشانهای بر دیواره تایر که مشخص میکند تایر در زمستان، در هنگام برف و گل و سرما، کارکرد مطلوبی دارد
نشیمن طوقه bead seat
[تایر ] ناحیه داخلی رینگ (rim) که تایر بر روی آن قرار میگیرد و آببندی هم میشود
نظارت آزادراه freeway surveillance
[درونشهری] پایش و واپایش لحظهبهلحظه عملکردهای آزادراه
نظریه ترابُرد transport theory
[فیزیک] شاخهای از مکانیک آماری و نظریه جنبشی که با توصیف آماری پدیدههای ترابُرد مولکولها سروکار دارد
نظریه چرخه سلطه long-cycle theory
[سیاسی ] نظریهای که بر پایه آن تحولات نظام بینالملل الگویی مشخص و تکراری دارد به نحوی که پس از پایان یک دوره طولانی و فراگیرِ چیرگیِ یک قدرت بر بخش مهمی از جهان دورهای دیگر آغاز میشود که معمولاً با جنگ همراه است
نظریه دومؤلفهای نوترینو
two-component neutrino theory
[فیزیک] نظریهای که بر اساس آن جرم سکون نوترینو و پادنوترینو هر دو صفر است و اسپین نوترینو همیشه با جهت حرکت آن پادموازی و اسپین پادنوترینو با جهت حرکت آن همسو است
نظریه سرشتها character theory
[ریاضی] شاخهای از جبر مجرد که به بررسی سرشتهای گروهی میپردازد
نظریه صلح مردمسالاران democratic peace theory
[سیاسی] نظریهای مشعر بر اینکه نظامهای مردمسالار علیه یکدیگر نمیجنگند
متـ . صلح مردمسالاران democratic peace
نفوذسنج penetrometer
[فنّاوری غذا] ابزاری برای اندازهگیری سفتی موادغذایی، بهویژه میوهها، بر اساس عمق نفوذ کاوند، تحت فشار مشخص
نفوذسنجی penetrometry
[فنّاوری غذا] اندازهگیری سفتی مواد غذایی با نفوذسنج
نقش دندهای lug shape, lug pattern
[تایر] نوعی نقش رویه که در آن شیارها ناپیوسته و عمود بر محیط تایر است
نقش دندهنواری rib-lug shape,
rib-lug pattern
[تایر] نوعی نقش رویه که مرکب از نقش نواری و نقش دندهای است
نقش رویه tread pattern,
tread design, tread ۲
[تایر] طرح نظاممندی از آجها و شیارها و شیارکها بر رویه تایر
نقش قطعهای block shape, block pattern
[تایر] نوعی نقش رویه متشکل از تکقطعههایی که شیارهای آنها به یکدیگر پیوسته است
نقش متقارن symmetrical tread pattern
[تایر] نوعی نقش رویه که در آن طرح دو طرف خط مرکزی رویه همسان است
نقش نامتقارن asymmetrical tread design,
nonsymmetrical tread design
[تایر] نوعی نقش رویه که در آن طرح دو طرف خط مرکزی رویه ناهمسان است
نقش نواری rib shape, ribs, rib pattern
[تایر] نوعی نقش رویه که متشکل از نوارهای موازی است
نقشه اختصاصی arbitrary map
[نقشهبرداری] نقشهای که به سفارش یک شرکت یا سازمان خاص برای مقاصد خاص تهیه میشود
نقشه برجسته relief map
[نقشهبرداری] نقشهای که پستیبلندیهای یک ناحیه را با برآمدگی و فرورفتگی نسبی سطح نقشه منعکس میکند
نقشه برهمکنش پروتئینها
protein-protein interaction map,
protein interaction map, protein linkage map
[پروتگانشناسی] نقشه شبکه پیچیدهای از برهمکنشهای اجزای یک پروتگان در زمانی معین
نقشه بزرگمقیاس large-scale map
[ نقشهبرداری] عموماً نقشهای که در مقیاس ۱۰۰۰۰ : ۱ تا ۵۰۰ : ۱ تهیه شده باشد
نقشه بومی native map
[نقشهبرداری] نقشه منطقهای که کشوری دیگر از طریق نهادهای دولتی یا خصوصی خود تهیه میکند
نقشه بیان پروتئین protein expression map
[پروتگانشناسی] توصیف فراوانی و توزیع درونیاختهایِ پروتگان و همچنین تغییرات پساترجمهای (post-translational) آنها در زمانی معین
نقشه پروتگان proteome map
[ پروتگانشناسی] توصیف ترسیمیِ فراوانی و کمیت و توزیع تمام اجزای یک پروتگان در زمان معین
نقشه پیشنگاشت manuscript map
[نقشهبرداری] طرح اولیه نقشه که از منابع مختلف مانند برداشت زمینی یا عکس هوایی تألیف و تهیه میشود
نقشه ترکیبی composite map
[نقشهبرداری] نقشهای که از ترکیب دو یا چند نقشه با محدوده جغرافیایی و دستگاه مختصات مرجع واحد به دست میآید
نقشه تصویرسنجشی photogrammetric map
[نقشهبرداری] نقشه عارضهنگاشتی که با تصویرسنجی و استفاده از عکسهای هوایی و نقاط واپایش زمینی تهیه میشود
متـ . نقشه تصویرسنجی
نقشه تصویرسنجی ← نقشه تصویرسنجشی
نقشه چندوجهی polyhedric map,
polyhedral map
[نقشهبرداری] نقشه زمین یا یک جسم کروی بر سطح یک چندوجهی بسته
نقشه خاصمنظوره special-purpose map
[نقشهبرداری] نقشهای که برای یک منظور ویژه طراحی میشود
نقشه راهنما index map, key map
[نقشهبرداری] نقشهای که نشان میدهد مجموعه اطلاعات مرتبط با هم مانند نقشههای مختلف و عکسهای هوایی و دادههای آماری و اطلاعات توصیفی زمین در کجا یافت میشود
نقشه راهنمای عکسی photographic index map,
photo index map, photo index
[نقشهبرداری] نقشه راهنمایی که سطح پوششدادهشده در هر عکس را با یک مجموعهعکس از آن منطقه نشان میدهد
نقشه رسمی official map
[نقشهبرداری] نقشهای که حریم معابر یا دیگر زمینهای شهری را در حال و آینده نشان میدهد و مراجع دولتی و قضایی آن را به رسمیت میشناسند
نقشه رقمی digital map
[نقشهبرداری] نقشهای که در واقع به صورت مجموعهای از ارقام است و کاربرد رایانهای دارد
نقشه زمینوار geoidal map
[نقشهبرداری] نقشهای که ارتفاع زمینوار را نسبت به بیضوی مرجع با استفاده از منحنی میزان نشان میدهد
نقشهسازی تصویرسنجشی
photogrammetric mapping
[نقشهبرداری] نوعی نقشهسازی که در آن منبع اصلی دادهها عکس است
متـ . نقشهسازی تصویرسنجی
نقشهسازی تصویرسنجی ← نقشهسازی تصویرسنجشی
نقشهسازی ساحلی coastal mapping
[نقشهبرداری] تهیه نقشه از ناحیه ساحلی
نقشهسازی هممقدار isoplethic mapping,
isopleth mapping, isarithmic mapping
[نقشهبرداری] تهیه نقشهای که در آن یک کمیت با مقادیر همارز در نقشه نشان داده میشود
نقشهسازی هوایی aerial mapping
[نقشهبرداری] تهیه نقشه با استفاده از عکسهای هوایی
نقشه شدآمد traffic-circulation map,
circulation map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن مسیرهای اصلی و مسیرهای جانشین برای تنظیم شدآمد نشان داده میشود
نقشه شناسایی reconnaissance map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن اطلاعات بهدستآمده از برداشت شناسایی و دادههای بهدستآمده از دیگر منابع یکجا عرضه میشود
نقشه شهری urban map, city map
[نقشهبرداری] نقشه یک شهر یا منطقه شهری
نقشه طبقهبندی زمین land-classification map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن انواع خاک و سنگ با سایه یا رنگ خاص نشان داده میشود
نقشه طبیعی physical map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن سطح زمین و کف اقیانوسها و برجستگیها، و نیز پدیدههای طبیعی مانند جریانهای اقیانوسی و باتلاقها و کویرها نشان داده میشود
نقشه طبیعیمصور physiographic pictorial map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن عوارض با استفاده نظاممند از مجموعهای استاندارد شامل علائم و نگارههای قراردادی و بر اساس تصویر سادهشده آن عوارض نشان داده میشود
نقشه عاممنظوره general-purpose map
[نقشهبرداری] نقشهای که گستره وسیعی از اطلاعات مورد نیاز کاربران مختلف را ارائه میکند
نقشه عکس بازنگریسته photo-revised map
[نقشهبرداری] نقشه عارضهنگاشتی یا مسطحاتی که با روشهای تصویرسنجشی بازنگری شده است
نقشه عمومی general map
[ نقشهبرداری] نقشهای که انواع عارضههای جغرافیایی را نشان میدهد
نقشه کوچکمقیاس small-scale map
[نقشهبرداری] عموماً نقشهای که در مقیاس ۵۰۰۰۰ : ۱ تا ۲۵۰۰۰۰ : ۱ تهیه شده باشد
نقشه مغناطیسی magnetic map, magnetic chart
[نقشهبرداری] نوعی نقشه خاصمنظوره که پراکندگی یکی از عناصر مغناطیسی را سدهبهسده نشان میدهد
نقشه میانمقیاس medium-scale map,
intermediate-scale map
[نقشهبرداری] عموماً نقشهای که در مقیاس ۱۰۰۰۰ : ۱ تا ۵۰۰۰۰ : ۱ تهیه شده باشد
نقشه نظامی military map
[نقشهبرداری] نقشهای که برای اهداف نظامی تهیه میشود
نقشهنگاری برهمکنش پروتئینها
protein interaction mapping, PIM
[ پروتگانشناسی] فرایند تهیه نقشه برهمکنش پروتئینها
نقشهنگاری بیان پروتئین
protein expression mapping, PEM
[ پروتگانشناسی] توصیف فراوانی و توزیع درونیاختهای تمام پپتیدها و پروتئینهای اندامهای زیستی تحت شرایط کاراندامشناختی در زمانی معین
نقشهنگاری پروتگان proteome mapping
[پروتگانشناسی] دستهبندی تمام پروتئینهای یک سامانه زیستی در زمانی معین با استفاده از فنّاوری پروتگانشناختی و انعکاس ژنهای فعال بدون در نظر گرفتن بقیه ژنهای آن ژنگان در نقشه ژنی ترسیمشده
نقشهنگاری حبه domain mapping
[پروتگانشناسی] شناسایی حبههای خاص یک پروتئین که خصوصیات ساختاری و عملکردی دارند
نقشهنگاری وانهشی deletion mapping
[ژنشناسی] روشی که در آن با استفاده از وانهشهای همپوشان جایگاه یک ژن ناشناخته را بر روی یک فامتن یا یک نقشه پیوستگی (linkage map) تعیین میکنند
نقشه نیمکره hemispherical map
[ نقشهبرداری] نقشه نیمه استوایی یا نیمههای نصفالنهاری زمین
نقشه همانحراف isogonic map
[نقشهبرداری] نقشهای که در امتداد خطوط آن انحراف مغناطیسی در یک تاریخ مشخص ثابت است
نقشه هممقدار isoplethic map,
isarithmic map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن نقاط همکمیت به هم وصل شدهاند
نقشه هوانوردی aeronautical chart
[ نقشهبرداری] نقشهای که برای ناوبری هوایی طراحی میشود
نقش یکسویه directional tread design
[تایر] نوعی نقش رویه، که برای عملکرد بهتر تایر، در جهتی خاص طراحی شده است
نقص ستیغ عصبی neural crest defect
[تغذیه] نقص مادرزادی بر اثر مصرف ترکیبات مشابه ویتامین آ که منجر به لبشکری شدن و ناهنجاری در چهره و دریچه قلب میشود
نقطه تسلیم yield point
[فیزیک] کمترین تنشی که در آن، بدون افزایش تنش، تغییرشکل مومسان (plastic defermation) جسم ادامه مییابد
متـ . تنش تسلیم yield stress
نقطهجوش spot weld
[متالورژی] هر یک از جوشهای فاصلهداری که عموماً به صورت دایره دیده میشود
نقطه رهاسازی بمب bomb release point
[نظامی ] نقطهای که هواگرد پس از رسیدن به آن بمب را به سوی هدف رها میکند
نقطههای همقطر antipodal points, antipodes
[ریاضی] دو نقطه که در دو سر قطر یک کرهاند
نگاره چگالی density log
[ژئوفیزیک] منحنی چاهنگاره حاصل از پرتوزایی القایی که نشاندهنده چگالی کپهای سنگها و شارههای درون آنهاست
متـ . نگاره گاما ـ گاما gama-gama log
نگاره گاما ـ گاما ← نگاره چگالی
نگاشت دوخطی ← صورت دوخطی
نگاشت مجموعهمقدار set valued map,
set-valued function
[ریاضی] برای دو مجموعه و ، نگاشتی که به هر عضو از زیرمجموعهای از نسبت دهد
نگاشت نیمخطی semilinear mapping
[ریاضی] نگاشتی مانند از فضای بُرداری بر روی میدان به فضای بُرداری بر روی میدان ، به طوری که به ازای هر و هر
که در آن نگاشت یک خودریختی است
نگاشت همقطری antipodal map
[ریاضی] نگاشتی از کره واحد به که هر نقطه کره را به قرینهاش مینگارد
نگهداری چوب wood preservation
[جنگل] استفاده از فنّاوری برای پیشگیری از تخریب چوب به وسیله اندامگانهای زنده و حریق
نگینی کردن dicing
[فنّاوری غذا] خرد کردن مواد غذایی به مکعبهای کوچک
نماتوب ← نمایه توده بدن
نماد اَبر cloud symbol
[جَوّ] هریک از اندیشهنگاشتهای ویژه که معرف مهمترین یا فراوانترین اَبرهاست
نمادسازی symbolisation, symbolism
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی در روانکاوی که از طریق آن اندیشهها و امیال و تکانههای ناخودآگاه به اشکال متفاوت بیان میشود
نماد نراندامه phallic symbol
[روانشناسی] هر شیء یا تصویری که بازنمایانگر اندام تناسلی نرینه باشد
نمایش representation
[ریاضی] یک همریختی از گروهی مفروض به گروهِ همه ماتریسهای مربعی ناتکین با درایههای واقع در یک میدان
نماینده مالک کشتی shipowner’s agent
[دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که برای تأمین نیازهای کشتی در بنادر به نیابت از مالک کشتی اقدامات لازم را انجام میدهد
نمایه پروتئینی انسان human protein index, HPI
[ پروتگانشناسی] فهرست توصیفی جامعی از پروتئینهای یاختهها و بافتها و اندامهای انسان اندیشورز
نمایه توده بدن body-mass index,
Quetelet’s index
[تغذیه] شاخصی که از تقسیم وزن بدن بر حسب کیلوگرم بر مجذور قد بر حسب متر محاسبه میشود
اختـ . نماتوب BMI
نمایه قندخونی glycemic index
[ تغذیه] رتبهبندی اثر مصرف یک ماده غذایی واحد بر قند خون در قیاس با یک کربوهیدرات مبنا
نمدار Tilia
[گیاهی] سردهای از نمداریان درختی بزرگ خزاندار با حدود ۳۰ گونه که در نواحی معتدل شمالی میرویند؛ برگهایشان قلبشکل و معمولاً نامتقارن است و در کنار پرچمهای گل فلسی گلبرگمانند وجود دارد
نمداریان Tiliaceae
[گیاهی] تیرهای از پنیرکسانان درختی یا درختچهای و گاهی علفی با حدود ۵۰ سرده و ۴۵۰ گونه که در تمام جهان میرویند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متناوب یا مارپیچی و حاشیه پهنک آنها کامل یا بریدهبریده است و گلهایشان منظم و منفرد سه تا پنجپر است و گاه به صورت مجتمع در گلآذین قرار دارند
نمودار profile ۲, graph-chart, graph
[روانشناسی] نگارهای که در آن نمرههای یک فرد یا گروهی از افراد در آزمونهای مختلف بازنمایی میشود
نمودار همسانخوردگی isocorrosion diagram
[ خوردگی] نموداری که رفتار خوردگی ثابتی را در برابر تغییرات حاصل از دما و ترکیبات شیمیایی محیط نشان میدهد
نمونهبردار حجمِ زیاد high volume sampler
[محیطزیست] افزارهای برای اندازهگیری و تجزیه هواویزهای آلاینده هوای آزاد در حجم زیاد
نمونهبردار قطره اَبر cloud-drop sampler
[جَوّ] ابزاری که قطرکهای اَبر را برای تعیین اندازه یا ناخالصی آنها جمع میکند
نمونهبرداری خطبرخوردی
line-intercept method
[جنگل] نمونهبرداری پوشش گیاهی از طریق ثبت گیاهانی که خودشان یا سایه آنها خط اندازهگیری را قطع میکند
نمونهبرداری مستمر ← آماربرداری مستمر جنگل
نوآرایی فامتنی chromosomal rearrangement
[ژنشناسی ] نوعی اَبیراهی فامتنی که در آن تکههایی از فامتن با آرایش جدید در کنار یکدیگر قرار میگیرند
نوار تزیینی decorative rib
[تایر] نواری برجسته در پیرامون دیواره تایر که جنبه زینتی دارد
نوار دگرشکل deformation band
[زمین] بخش مسطح در دانه یک کانی که دچار نوعی دگرشکلی در قیاس با بخشهای مجاور شده است
نوار سپر buffer strip
[زراعت] نواری از گیاهان کمارتفاع مانند شبدر که برای جلوگیری از فرسایش خاک در میان ردیفهای کشت اصلی میکارند
نوار شکنجی kink band
[زمین] نوعی نوار دگرشکل در بلورها یا سنگهای نازکلایه و برگوار که در آن سوگیری شبکه یا برگوارگی در نتیجه لغزش تغییر کرده است
نوار قطرسنج diameter tape
[جنگل] نوعی وسیله اندازهگیری مدرّج که با آن از طریق اندازهگیری محیط ساقه یا گِردهبینه همزمان اندازه قطر درخت مشخص میشود
نوار ماهیچه ← الکتروماهیچهنگاره
نوار محافظ kerbing rib, kerbstone rib
[تایر] نوار برجستهای بر روی بخش بالایی دیواره تایر برای محافظت از تایر در صورت برخورد با جدول معبر
نوار مغز ← الکترومغزنگاره
نوارنمونه sample strip
[جنگل] نوار باریک و درازی از جنگل که از آن بهعنوان یک قطعه نمونه استفاده میشود
نواری Zostera
[گیاهی] سردهای از نواریان اغلب چندساله علفی با حدود دوازده گونه که بر روی بسترهای شنی یا خورها به صورت غوطهور یا تاحدودی شناور میرویند؛ برگهای این گیاهان نواری بلند به رنگ سبز روشن با حدود یک سانتیمتر پهناست و ساقه کوتاه آنها از زمینساقهای سفید و منشعب میروید؛ گلهای آنها در غلاف قاعده برگها احاطه شده است
نواریان Zosteraceae
[گیاهی] تیرهای از قاشقواشسانان علفی دریایی چندساله با سه سرده و هجده گونه که در بیشتر دریاهای نواحی معتدل به صورت غوطهور میرویند؛ زمینساقه آنها زیرزمینی خزنده یا غدهای و ساقه آنها پهن و برگهایشان خطی و غلافدار است و گلهای تکجنسی آنها در ردیفهای عمودی در غلاف برگ در یک طرف ساقه میشکفد و فاقد گلپوش است
نوترون فراگرمایی epithermal neutron
[فیزیک] نوترون با انرژی بیش از ۰۲/۰ و کمتر از ۱۰۰ الکترونولت
نوترینو neutrino
[فیزیک] ذره پایدار بدون بار از خانواده لپتونها که برهمکنش بسیار ضعیفی با ماده دارد
نوترینوی الکترونی electron neutrino
[فیزیک] ذرهای که به همراه الکترون، نسل اول لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط به صورت چپگرد وجود دارد
نوترینوی تاؤ tau neutrino
[فیزیک] ذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط به صورت چپگرد وجود دارد
نوترینوی میونی muon neutrino
[فیزیک] ذرهای که به همراه میون، نسل دوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط به صورت چپگرد وجود دارد
نوتوانبخشی شنوایی auditory habilitation,
aural habilitation
[ شنواییشناسی] افزایش توان ارتباطی شنیداری ـ گفتاری افراد دارای آسیب شنوایی مادرزاد با استفاده از سمعک و تربیت شنوایی و گفتاردرمانی و لبخوانی و ارتباط دستی (manual communication)
متـ . توانبخشی شنوایی۲
نورافکن سقفیاب ceiling projector,
cloud searchlight, ceiling light
[جَوّ] نوعی نشانگر ارتفاع اَبر که در آن از یک چراغ جستجو برای ارسال باریکه نور نازکی به پایه اَبر استفاده میکنند
نور قطبیده polarized light
[فیزیک] نوری که بُردار میدان الکتریکی آن جهتگیری ثابتی دارد
نور قطبیده دایرهای circular polarized light
[فیزیک] باریکه نوری که بُردار الکتریکی آن را میتوان به دو مؤلفه متعامد با دامنههای مساوی و با اختلاف ۴/۱ طولِموج تقسیم کرد
نور ناقطبیده unpolarized light
[فیزیک] نوری که جهتگیری بُردار میدان الکتریکی آن تصادفی است
نوعدوستی altruism
[روانشناسی] به فکر دیگران بودن به صورتی غیرخودخواهانه و انجام دادن کارهایی برای تأمین منافع آنان بدون در نظر گرفتن منافع شخصی
نوفهگیری noise exposure
[ شنواییشناسی] قرار گرفتن در معرض نوفه که میزان آن به دو عامل مدتزمان و دفعات آن بستگی دارد
نوفهگیری شغلی
occupational noise exposure
[ شنواییشناسی] قرار گرفتن در معرض نوفههای شدید در محیط کار
نوکسوختگی tip burn
[زراعت] بافتمردگی نوک برگ در نتیجه تنش آب ناشی از باد و نمک و تجمع سم
نوواقعگرایی neorealism, new realism
[سیاسی] نگرشی در سیاست بینالملل که ضمن پذیرش مبانی واقعگرایی، بر تأثیر ساختار نظام بینالملل بر تعامل دولتها تأکید دارد
متـ . واقعگرایی ساختاری structural realism
نهشت اسیدی acidic deposition
[محیطزیست] پدیدهای شیمیایی و جوّی که در آن ترکیبات گوگرد و نیتروژن پس از طی فرایندهای شیمیایی در جوّ به حالت اسیدی درمیآیند و به صورت خشک یا تر بر سطح زمین مینشینند
نهشت یون فلزی metal ion deposition
[ خوردگی] فرایندی که در آن فلز نجیبتر بر روی فلز فعالتر به صورت رسوب مینشیند و ناحیه کاتدی ایجاد میکند و در نتیجه خوردگی دوفلزی بر روی فلز فعالتر را افزایش میدهد
نیروسنج تکفنره single-spring flexure
[هوایی] نیروسنجی در تونل باد که در آن، بازویی معمولاً عمودی مدل را در نقطهای حفظ میکند؛ این نقطه در محل اتصال نازک شده است تا مانند یک مفصل عمل کند و فقط به نیروها یا جفتنیروهای (couples) حول همان محور حساس باشد
نیروسنج تونل باد wind-tunnel balance,
aerodynamic balance, balance
[هوایی] دستگاهی برای اندازهگیری نیروها و گشتاورهای وارد بر مدل تحت آزمایش در تونل باد
نیروسنج ششمؤلفهای six-component balance
[هوایی] نیروسنج تونل بادی که همزمان نیروها و گشتاورها را حول هر سه محور اندازهگیری میکند
نیروسنج غلتش rolling balance
[هوایی] نیروسنج تونل بادی که نیروها و گشتاورها را در هنگام غلت مدل حول محور موازی با جریان هوا اندازهگیری میکند
نیروسنج فنرضربدری crossed-spring balance
[هوایی] نیروسنج تونل بادی که مفصلهای آن دو یا چند فنر تخت دارد که به صورت ضربدری یکدیگر را قطع میکنند و در محورهای معین خمشِ تقریباً بدون اصطکاکی ایجاد میکنند
نیروی آبخاکی amphibious force
[نظامی] ترکیبی از یگانهای شناور نیروهای دریایی و زمینی و نیز نیروهای پشتیبانی سازماندهیشده و آموزشدیده برای انجام عملیات آبخاکی
نیروی کِشَندزا tide-generating force,
tide-producing force
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] نیروی گرانشی ایجادکننده کِشَند
نیلوفر آبی Nymphaea
[گیاهی] سردهای از نیلوفرآبیان با حدود ۵۰ گونه که در سرتاسر کره زمین پراکنده هستند و برگهای آنها یک چاک شعاعی از پیرامون به سمت دمبرگ دارد
نیلوفرآبیان Nymphaeaceae
[گیاهی] تیرهای از نیلوفرسانان آبزی با حدود سه سرده و ۷۵ گونه و ریشه مستقر در بسترهای آبی با برگ و گلهای شناور بر سطح آب که برگ برخی از آنها تقریباً گرد با قاعده فرورفته است و برگ برخی دیگر درشت و گرد و کاملاً پیوسته است
نیلوفرآبیسانان Nymphaeales
[گیاهی] راستهای از دولپهایها که شامل نیلوفر آبی و برخی گیاهان آبزی دیگر است
نیمپهنا half-width
[ژئوفیزیک] برای تابعی که دارای مقدار بیشینه است و در دو طرف آن تابع بهسرعت کاهش مییابد، فاصله میان دو مقدار از متغیر مستقل که در آنها مقدار تابع، نصف مقدار بیشینه است
نیمرخ profile ۳
[روانشناسی ] طرحی کلی از ویژگیهای شخصیتی فرد
نیمسنجه semimetric
[ریاضی ] برای مجموعه مفروض ، تابعی نامنفی مانند بر به طوری که:
الف) به ازای هر از ، ،
ب) به ازای هر و از ، ،
پ) بـه ازای هـر و و از ،
نیمشقه کردن middle cutting
[ فنّاوری غذا] فرایند بریدن یک شقه به دو نیمه
و
واپاشی جوش weld decay
[خوردگی] نوعی خوردگی مرزدانهای که بر اثر تغییرات متالورژیکی در ناحیه جوشکاری به وجود میآید
واپایش تابش emission control
[نظامی] استفاده گزینشی و مهارشده از فرستندههای الکترومغناطیسی یا صوتی یا جز آن برای افزایش توانمندیهای فرماندهی و نظارت
واپایش خرابیایمن fail-safe control
[درونشهری، ریلی، هوایی] نوعی واپایش خودکار که در هنگام خرابیِ سامانه افزاره واپاییده آن را حفظ میکند
واپایی حجم volume regulation, volume control
[جنگل] روشی مستقیم برای واپایش و تعیین حجم قابل برداشت معمولاً به صورت سالانه با استفاده از محاسباتی که بر اساس حجم و رویش موجودی سر پا صرفنظر از سطح انجام میشود
واپر ← واحد آمادهسازی پرواز
واپسروی regression
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که از طریق آن فرد، هنگامی که اضطراب برآمده از مشکلات بیرونی یا تعارضهای درونی او را تهدید میکند، به مرحله عقبتری از رشد بازمیگردد
واپسزنی repression
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، سازوکاری دفاعی و ناآگاهانه که از طریق آن فرد میکوشد تا تصورات مرتبط با یک سائق را به ناخودآگاه برگرداند یا در آنجا نگاه دارد
واپیچش نقشه map distortion
[نقشهبرداری] تغییر شکل عوارض بر روی بیضوی که بر اثر ترسیم آنها بر روی سطح دوبعدی ایجاد میشود
متـ . دگرشکلی نقشه map deformation
واتابیدگی unfolded state
[پروتگانشناسی] وضعیتی که در آن دسته پرشماری از مولکولها که از نظر ساختار فضایی با یکدیگر متفاوتاند بهسرعت به یکدیگر تبدیل میشوند
واجدایش segregation ۲
[ژنشناسی] جدا شدن دگرههای یک ژن از یکدیگر در تقسیم کاستمانی
واحد آمادهسازی پرواز air staging unit
[نظامی] یگانی که در فرودگاه صحرایی مستقر میشود و کلیه امور پذیرش و نگهداری و تعمیر و آمادهسازی پرواز هواگردها و واپایش نفرات و بار را بر عهده دارد
اختـ . واپر
واحد بیتقارن asymmetric unit
[فیزیک] کوچکترین بخش ساختار بلور که با استفاده از آن گروه فضایی ساختار کل بلور به دست میآید
واحد رونویسی transcription unit, TU
[ژنشناسی] قطعهای از دِنا که بین محل آغازش و پایانش رونویسی با رِنابسپاراز قرار دارد
واحد سیار حفاری فراساحل
mobile offshore drilling unit
[دریایی] واحدی برای حفاری در بستر دریا که میتوان آن را بهآسانی از مکانی به مکان دیگر جابهجا کرد
اختـ . وسحاف MODU
وادادگی کاتدی cathodic disbondment
[ خوردگی] از بین رفتن چسبندگی میان پوشش و زیرآیند (substrate) آن بر اثر واکنش کاتدی
وارسی آغاز اجاره on-hire survey
[دریایی] وارسی وضعیت کلی کشتی در ابتدای دوره اجاره که یک بازرس مستقل آن را انجام میدهد
وارسی پایان اجاره off-hire survey
[دریایی] وارسی کشتی پس از پایان دوره اجاره و در زمان تحویل به مالک کشتی برای مقایسه وضعیت کنونی آن با وضعیت آن در زمان اجاره
وارونوشتاز reverse transcriptase,
RNA-dependent DNA polymerase, RTase
[ژنشناسی] زیمایهای که رِنای تکرشتهای و آغازگر را الگوی ساخت دِنای دورشتهای (double-stranded DNA) قرار میدهد
وارونویسی reverse transcription
[ژنشناسی] ساخت دِنا از روی الگوی رِنا با وارونوشتاز
واژگونی۱ overturning
[جَوّ] تبادل سریع هوا بین ترازهای مختلف در نتیجه نیروهای شناوری
واژگونی۲ ← واژگونی همرفتی
واژگونی همرفتی convective overturn
[جَوّ] آمیختگی توده آب لایهلایه بر اثر تغییر چگالیِ ناشی از تغییر دما
متـ . واژگونی۲ overturn
واسپارش disposal, burial ۳
[باستانشناسی] رها کردن جسد در آب یا قرار دادن آن در خاک یا آتش یا هوا
واسپارش تکمرحلهای simple disposal
[باستانشناسی] واسپارشی که در یک مرحله انجام میشود
واسپارش چندمرحلهای ← تدفین پسین
واقعگرایی realism
[سیاسی] نگرشی در سیاست که مبتنی است بر حقایق موجود و عمل بر اساس آنچه هست، نه آنچه باید باشد
متـ . واقعگرایی کلاسیک classical realism
واقعگرایی ساختاری ← نوواقعگرایی
واقعگرایی ساختاری تدافعی
defensive structural realism
[سیاسی] نظریهای که بنا بر آن دولتها برای حفظ توازن در برابر دولتهای سلطهجو قدرت خود را افزایش میدهند
واقعگرایی ساختاری تهاجمی
offensive structural realism
[سیاسی] نظریهای که بنا بر آن دولتها برای تضمین امنیت خود در نظام بینالملل باید قدرت خود را تا جای ممکن افزایش دهند
واقعگرایی کلاسیک ← واقعگرایی
واقعگرایی نوسنتی ← واقعگرایی نوکلاسیک
واقعگرایی نوکلاسیک neoclassical realism
[سیاسی] نوعی واقعگرایی که بیشتر بر انگیزههای موجود در پس سیاست خارجی دولتها و تأثیر عوامل داخلی بر رفتار خارجی آنها تأکید میورزد تا بر ساختار جهانی و عوامل جهانی مؤثر بر رفتار خارجی دولتها
متـ . واقعگرایی نوسنتی neotraditional realism
واکشت subculture
[ میکرب] عمل تهیه یک کشت تازه از کشت قبلی
واکنشسازی reaction formation
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، سازوکاری دفاعی که از طریق آن تکانههای ناپذیرفتنی یا تهدیدکننده ناخودآگاه انکار میشود و صورتهای مقابل جای آنها را در خودآگاه میگیرد
واکنشگاه فراگرمایی epithermal reactor
[فیزیک] واکنشگاهی/ رآکتوری هستهای که در آن عامل پدیدآورنده شکافت نوترون فراگرمایی است
متـ . رآکتور فراگرمایی
واکنشگاه گرمایی thermal reactor
[فیزیک] واکنشگاهی/ رآکتوری هستهای که در آن عامل پدیدآورنده شکافت نوترون گرمایی است
متـ . رآکتور گرمایی
واگذاری هواگرد
handover, aircraft handover, handoff
[نظامی] فرایند انتقال نظارت یک هواگرد، از یک مراقب پرواز به مراقب پرواز دیگر
والایش sublimation
[روانشناسی] ارضای ناخودآگاهانه سائقهای ناپذیرفته جنسی یا پرخاشگرانه از مسیر اجتماعی پذیرفته و گاه حتی ستودنی
وانهش deletion
[ژنشناسی] حذف شدن یک نوکلئوتید تا چند ژن از دِنا
متـ . حذف
وجهه اجتماعی social persona,
public image
[باستانشناسی ] بازتاب هویت اجتماعی شخص در تدفین
وَراژنگان epigenome
[ژنشناسی] مجموعه اطلاعات وَراژنی در یک ژنگان، از جمله عوامل مؤثر در نقشبست ژنی
وَراژنگانشناسی epigenomics
[ژنشناسی ] مجموعه روشهایی که از آنها برای تجزیهوتحلیل شاخصهای وَراژنگانی مانند متیلگذاری (methylation) دِنا استفاده میشود
ورزآوری tumbling
[ فنّاوری غذا] ورز دادن گوشت معمولاً در یک استوانه دوّار که در آن قطعات مکرراً روی هم میافتند
ورقه مخروطی cone sheet
[زمین] توده نفوذی ورقهای که در نتیجه نفوذ ماگما در یک شکستگی مخروطی به وجود آمده است
ورود check-in
[گردشگری] وارد شدن و ثبتنام در واحدهای اقامتی
ورودی entrance fee, admission fee
[گردشگـری] مبلغی که برای ورود به جایی ماننـد نمایشـگاه پرداخت میشود
ورودی اَبَرصوتی supersonic inlet
[هوایی] ورودی هوا در مدخل و در طول مجرای تونل باد برای جریان اَبَرصوتی که از اجزای لازم برای تغییر هندسی یا تولید امواج ناشی از ضربه مایلِ چسبیده (attached oblique shock) است
وَریادگاره secondary relics
[باستانشناسی] اشیایی که با تنیادگاره قدیسان در تماس بوده است و در قرون وسطی و امروز در مذهب کاتولیک اهمیت دارد
وزن مجاز رویهمچینی allowable stacking weight
[دریایی] حداکثر باری که در هنگام رویهمچینی بر هر یک از چهار ستون بارگُنج میتوان وارد کرد
وسایل غذاخوری tableware
[ گردشگری] ظروفی که برای غذا خوردن از آنها استفاده میشود، از قبیل بشقاب و لیوان و کارد و چنگال
وسایل غذاخوری یکنفره place setting
[گردشگری] یک دست وسایل غذا خوردن مخصوص یک نفر
وسحاف ← واحد سیار حفاری فراساحل
وسیله زمینی هدایتپذیر از دور
unmanned ground vehicle
[نظامی] وسیله زمینی و سبک و قابل حملی که با عبور از کانالهای آب و فاضلاب و سردابها قادر به انجام عملیات نظامی در مناطق شهری است
اختـ . زهپاد UGV
وضعیت اضطراری ← اضطرار
وضعیت تردد traffic conditions
[درونشهری] شرایط ناظر بر وسایل نقلیه بر اساس تنوع آنها و توزیع جهتی جریان عبور و نحوه استفاده از خطوط عبور و ویژگی رانندگان آنها در یک محدوده ترددی معین
وضعیت راه roadway conditions
[درونشهری] مشخصات هندسی یک معبر شامل نوع آن و شمار خطوط عبور و پهنای آنها در دو جهت و عرض شانه و سرعت درنظرگرفتهشده در طراحی و مسیربندی افقی و عمودی
وضعیت رودررو head-on situation
[دریایی] وضعیتی که در آن دو شناور موتوری از دو جهت مخالف یا تقریباً مخالف به یکدیگر نزدیک میشوند
وضعیت فوریتی ← فوریت
وقفه در آتش hang fire
[نظامی] وضعیتی که در آن عملکرد سامانه آتش با تأخیر یا اخلال همراه است
ویرایش نقشه map editing, map edit
[نقشهبرداری] اصلاح یا اضافه کردن یا کم کردن نمادها و دادهها و حروف و ارقام و بازنگری کلی در محتوا و شکل نقشه پیش از چاپ
ویرایش وانهشی deletion editing
[ژنشناسی] شکلی از ویرایش رِنا که در آن نوکلئوتیدها از رونوشت حذف میشوند
ویروسشناسی virology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به مطالعه ویروسها و بیماریهای ناشی از آنها میپردازد
ویروسشناسی بالینی clinical virology
[ میکرب] شاخهای از ویروسشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی ناشی از عوامل ویروسی میپردازد
ویروسشناسی پزشکی medical virology
[ میکرب] شاخهای از ویروسشناسی که به مطالعه ویروسهای بیماریزا در انسان میپردازد
ویروسشناسی مولکولی molecular virology
[ میکرب] مطالعه ویروسها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
ویروسمیزی viruria
[ میکرب] وجود ویروس در ادرار
ویریون virion, viral particle, virus particle
[ میکرب] ویروس در مرحلهای از چرخه زندگی خود که در محیط خارج از یاخته در بدن یافت میشود و الزاماً شامل ماده ژنی و پوشه است
ویژگیهای اجتماعی تفریحکده
social attributes setting
[گردشگری] خصوصیات یا مشخصههای یک تفریحکده که تجربههای تفریحی بر اساس آنها تعریف و از یکدیگر متمایز میشوند
ویژهگاه آزمون test diamond
[هوایی] ناحیهای در آزمونگاه تونل اَبَرصوتی که در آن مدل و جریان در هر لحظه الزاماً ثابت هستند
هـ
هادیراه گود open cut guideway
[درونشهری] هادیراهی که پایینتر از سطح طبیعی زمین و در گودی قرار دارد
هادیراه هوایی elevated guideway
[درونشهری] هادیراه ناهمسطح بر روی سازهای که ارتفاع ایمن را برای وسایل نقلیه درحالحرکت بر سطح زمین فراهم میکند
هدف پرارزش high-payoff targets
[نظامی] هدفی که خارج ساختن آن از چنگ دشمن به طرز محسوسی موجب موفقیت عملیات نیروهای خودی شود
هزارنی Butomus
[گیاهی] سرده چندساله آبزی از تیره هزارنیایان با یک گونه که بومی اوراسیاست و امروز در سرتاسر منطقه معتدل شمالی پراکنده است
هزینه اتاقتکی single room supplement
[گردشگری] هزینه اضافی اقامت در یک اتاق دونفره یا بیشتر بدون هماتاقی
هزینه بازگردانی ← پاداش بازگردانی
هزینه سفر voyage costs
[دریایی] هزینههای یک سفر مشخص شامل سوخت مصرفی، هزینههای بندری، عوارض آبراه، یدککشی، دستمزد خدمه، نگهداری، تعمیرات، بیمه، کالاهای مصرفی و روغنهای مصرفی
هسته اَبر cloud nucleus
[جَوّ] ذراتی در جوّ که مرکز تشکیل قطرک یا ذره یخ هستند
هسته تابیار folding nucleus
[پروتگانشناسی] تعداد نسبتاً محدودی از ماندههای آمینواسید یک پروتئین نوساخته و هنوز واتابیدهای که با برهمکنش، داربستی (scaffold) تشکیل میدهند که بقیه پروتئینها به دور آن متراکم میشوند
هستهزایی nucleosynthesis
[فیزیک] تولید هستههای اتمی بر اثر واکنشهای هستهای در دما و فشار بالا
هستههای میعان اَبر cloud condensation nuclei
[جَوّ] ذرههای هواویز نمگیر در جوّ که ممکن است بهعنوان هستههای قطرکهای ابر عمل کنند
اختـ . هماب CCN
هشتتایی باریونی baryon octet
[فیزیک] مجموعهای از هشت ذره با پاریته (parity) مثبت و اسپین ۲/۱ که الگویی متقارن دارند
هماب ← هستههای میعان اَبر
هماَبرناکی isoneph
[جَوّ] در نقشههای همدیدی، خطی که از نقاط دارای اَبرناکی یکسان میگذرد
همارز سوخت و سازی metabolic equivalents, MET
[ تغذیه] مقدار انرژی مصرفی بر مبنای مقدار اکسیژن مصرفی در دقیقه در ازای هر کیلوگرم وزن بدن
همازمینوار cogeoid
[ژئوفیزیک] سطحی همپتانسیل که به سبب تغییر پتانسیل زمینوار بر اثر انتقال جرم از بالای زمینوار به زیر آن، به وجود میآید
همانندسازی identification
[روانشناسی] فرایند همسانانگاری خود با دیگران و پذیرش ویژگیها و دیدگاههای آنها
همانندسازی برونفکنانه projective identification
[روانشناسی] گونهای برونفکنی تعاملی که به طور طبیعی یا در مقام سازوکاری دفاعی به کار میرود و از طریق آن فرد حالات درونی و دفاعی خود را صرف فردی دیگر میکند
همبسپار پیوندی graft copolymer
[شیمی] همبسپاری با یک زنجیر بسپاری (بسپار A) که به آن یک یا چند زنجیر بسپاری از بسپاری دیگر (بسپار B) متصل است
همبسپار دستهای block copolymer, block polymer
[شیمی] همبسپاری که در آن واحدهای تکرارشونده متفاوت A و B و غیره در توالیها یا دستههای بلند قرار دارند و به طور خطی به هم متصلاند
همبسپارش دستهای block copolymerisation
[شیمی] همبسپارشی که در آن تکپارهای همسان در توالیهای بلند به هم متصل میشوند
همبسپار کاتورهای random copolymer,
ideal copolymer
[شیمی] همبسپاری که در آن واحدهای تکرارشونده متفاوت در طول زنجیر به طور تصادفی ردیف شدهاند
همپا escort ۱
[عمومی] یک یا چند نفر که شخصی را به منظور محافظت یا احترام همراهی میکنند
متـ . همپایان
همپایی escort ۲
[عمومی] همراهی کردن شخصی به منظور محافظت از او به وسیله یک یا چند نفر
همپیوستگی equicontinuity
[ریاضی ] خصوصیتی برای خانواده از توابع مختلط بر فضای سنجهای به طوری که به ازای هر مثبت، عدد مثبتی مانند یافت شود که به ازای هر از و هر و از ، اگر ، آنگاه
همتاسازی دوسویه bidirectional replication
[ژنشناسی] نوعی همتاسازی دِنا که در آن دوشاخههای همتاسازی در دو جهت مخالف هم پیش میروند
همتافت ژنی gene complex
[ژنشناسی] مجموعهای متشکل از دو یا چند ژن نزدیک به هم بر روی قطعهای از یک فامتن که از نظر کارکردی به یکدیگر مرتبط هستند
همتافت همرفتی میانمقیاس
mesoscale convective complex
[جَوّ] زیرمجموعهای از سامانههای همرفتی میانمقیاس با سپراَبری گسترده و دایرهشکل و دیرپا و سرد
اختـ . همهم MCC
همجا sympatric
[زراعت، گیاهی] ویژگی گونههای یک محیط جغرافیایی
همجوشانی اطلاعات ← یکپارچهسازی اطلاعات
همخونی consanguinity
[ژنشناسی] خویشاوندی به علت داشتن دستِکم یک نیای مشترک
همسفران group riders
[درونشهری] مسافرانی که مبدأ و مقصدشان یکی است و با یک وسیله نقلیه همراه هم سفر میکنند
همسفری group riding
[درونشهری] سفر با یک وسیله نقلیه به همراه هم و با مبدأ و مقصد مشترک
همفرمانی power-sharing ۲
[سیاسی] مشارکت در تشکیل دولت بر پایه ائتلاف میان دو یا چند حزب
متـ . مشارکت در قدرت
همکشت coculture
[ میکرب] کشت همزمان دو یا چند نوع یاخته در یک محیط
همکنشگان interactome, protein interactome
[ پروتگانشناسی] شبکه کاملی از برهمکنشهای فیزیکی و کارکردی پروتئینها به صورت پایدار یا گذرا در درون یک یاخته در دوره زمانی معین
همکنشگانشناسی interactomics
[پروتگانشناسی] مجموعهروشهایی که برای تفکیک و خالصسازی و توصیف صفات اختصاصی پروتئینها و شناسایی و توصیف مولکولی برهمکنشهای آنها بر دیگر پروتئینهای یاخته به کار میرود
همکوک course
[موسیقی] گروهی از سیمها شامل یک یا دو یا سه عضوِ سیمی که در صورت داشتن بیش از یک عضوِ سیمی باید دارای کوک یکسان باشند
همگروه cohort
[علوم سلامت] گروهی از افراد منتخب از میان یک جمعیت مشخص که دارای خصوصیت یا تجربه مشترک هستند
همگشت ← جهش همگشتی
همهگیرشناسی تغذیهای nutrition epidemiology
[تغذیه] مطالعه تغذیه و رژیم غذایی از منظر سببشناسی (etiology) و بیماریزایی و پیشگیری از بیماری
همهم ← همتافت همرفتی میانمقیاس
هوابشم air hoar ۱
[جَوّ] نهشتی از بشم بر روی اجسام موجود در بالای سطح زمین
هواخواری aerophagia, aerophagy, gastrospiry
[تغذیه] بلعیدن هوا عموماً در هنگام خوردن غذا
هواده مکانیکی mechanical aerator
[محیطزیست] افزارهای مکانیکی برای هوادهی به مایع
هوادهی مکانیکی mechanical aeration
[محیطزیست] وارد کردن هوا به مایع با افزاره مکانیکی
هوازی اجباری obligate aerobe
[محیطزیست] ریزاندامگانی که فقط در مجاورت با اکسیژن محلول میتواند زنده بماند
هواسپاری surface disposal,
earth burial, aerial burial, sky burial
[باستانشناسی] نوعی تدفین که در آن جسد را بر روی زمین یا درخت یا صخره یا سکو مینهند
هواگرد اَبَرصوتی بیصدا
quiet supersonic aircraft
[هوایی] هواگردی اَبَرصوتی که غرش صوتی آن به زمین نرسد و جلب توجه نکند
هواگرد باسرنشین manned aircraft
[نظامی] هواگردی که ترابری و هدایت پرواز آن را نیروی انسانی بر عهده دارد
هواگرد بیسرنشین unmanned aircraft
[نظامی] هواگردی که در انجام مأموریتهای مختلف نظامی به صورت خودکار یا از راه دور هدایت میشود
هواگرد تبدیلپذیر convertible aircraft
[هوایی] هواگردی که به سرعت از مسافری به باری یا از باری به مسافری تبدیلپذیر است
هواگرد تلفیقی composite aircraft
[هوایی] مجموع دو هواگرد بهیکدیگرپیوسته که تا قبل از برخاست، حـکم هواگردی واحد را دارنـد، اما پس از برخـاست، از یکدیـگر جدا میشـوند و به دو هـواگرد مستقـل بدل میشـوند و جـداگانه پرواز میکنند
هواگرد تندتبدیل quick-change aircraft
[هوایی ] هواگردی که تجهیزات داخلی آن ظرف چند دقیقه از مسافری به باری تبدیلپذیر است
هواگرد سربار parasite,
parasite aircraft, parasite airplane
[هوایی] هواگردی که به نیروی پیشران و نیروی برآر هواگرد مادر متکی است و آن را یا با هواگرد مادر یدک میکشند یا در خارج یا داخل بدنه آن سوار میکنند
هواگرد مادر parent, mother ship,
mother, parent aircraft,
mother ship aircraft, mother aircraft
[هوایی] هواگرد اصلی در هواگرد تلفیقی یا حامل هواگرد سربار
هوای آزاد ambient air, open air
[محیطزیست] بخشی از جوّ که عموم مردم در بیرون ساختمانها به آن دسترسی دارند
هوای اولیه primary air,
primary airflow
[هوایی] قسمتی از هوای ورودی موتور توربینی که برای متراکم شدن و مصرف در محفظه احتراق از درون هسته موتور عبور میکند و از خروجی آن خارج میشود
هوای ثانویه secondary air,
secondary airflow,
secondary fan airflow
[هوایی ] قسـمتی از هوای ورودی موتور توربینی که قبل از ورود به فشردهساز از خروجی کنارگذر (bypass) خارج میشود و بخشی از رانش موتور را ایجاد میکند
هوفامینه euchromatin
[ژنشناسی] بخشهای کمرنگتر و کمتراکمتر فامینه که حاوی ژنهای بیانشونده است
هیمه آتشسپاری funeral pyre,
funeral pile
[باستانشناسی] پشتهای از چوب و مواد سوختنی برای سوزاندن جسد
ی
یاختمان cellome
[ژنشناسی] مجموعه مولکولهای یک یاخته و برهمکنش زمانی و مکانی آنها
یاختمانشناسی cellomics
[ژنشناسی] مجموعه روشهایی که از آنها برای بررسی و تجزیه و تحلیل و شناسایی کارکردهای یاخته استفاده میکنند
یاختههای باز open cells
[جَوّ] آرایه منظمی از تکههای آشکار اَبر به صورت شبکهای از اَبر لایهای
یاختههای بسته closed cells
[جَوّ] ساختار اَبرهای همرفتی میانمقیاس با ظاهر و اندازههای نسبتاً یکسان که شبکهای از هوای صاف آنـها را از هـم جدا میکند
یادآوری ۲۴ساعته ۲۴-hour recall
[تغذیه] روشی برای ارزیابی تغذیه که در آن فرد تمام اقلام غذایی را که در بیست و چهار ساعت گذشته خورده است گزارش میکند
یادگاره relic
[باستانشناسی] آثار و بقایای فرهنگی کهن بهویژه آنها که دارای ارزش مذهبی و نمادین هستند
یادمان تدفینی funerary monument
[باستانشناسی] اثری یادمانی که در بسیاری از فرهنگها و تمدنها بر روی گور یا در کنار آن برای درگذشتگان برپا میشود
یال اسبی ← زانیشلیا
یالاسبیان ← زانیشلیائیان
یخ بسته fast ice, land fast ice
[جَوّ] دریایخی که به علت اتصال به ساحل بیحرکت است
یخبلورمِه ← یخمِه
یخ پَر ice feathers,
frost feathers
[جَوّ] نـوعی بشـم که بر روی بادخـور اجـسام زمیـنی یا بـر روی هواپـیمای در حـال گذر از لایـه هوای سـرد به لایـه هـوای گـرم تـشکیل میشود
یخپوزه ice foot
[جَوّ] یخ بستهای که تا خط مد محکم به ساحل چسبیده است و کشند بر آن تأثیر نمیگذارد
یخپوسته۱ ice crust ۱
[جَوّ] نوعی برفپوسته به صورت لایه یخ ضخیمتر از پوسهپوسته (film crust) بر روی سطح برف
یخپوسته۲ ice crust ۲, ice rind
[جَوّ] لایه سخت و نازک دریایخ یا یخ رودخانه یا یخ دریاچه
یخ تابهای pancake ice
[جَوّ] انباشتی تقریباً دایرهای از خاکهیخ با قطر کمتر از ۳ متر با لبههایی که بر اثر برخورد برجستگی پیدا کرده است
یختود pack ice, ice pack
[جَوّ] تمام دریایخ، بهجز یخ بسته، که ممکن است به طور قابل ملاحظهای جابهجا و دچار دگرشکلی شود
یختود باز open pack ice
[جَوّ] یختودی با تختهیخهای بهندرت بههمچسبیده که ۵۰ تا ۸۰ درصد سطح آب را پوشانده است
یختود بسته close pack ice
[جَوّ] یختودی با تختهیخهای غالباً بههمچسبیده که ۷۰ تا ۸۰ درصد سطح آب را پوشانده است
یخ چربیگون grease ice, ice fat,
lard ice
[جَوّ] پوسته نازکی از خاکهبلورها که بر روی سطح دریا به هم بسته میشوند و ظاهری تیره و چربیگون ایجاد میکنند
یخچشمک ice blink
[جَوّ] منطقه نسبتاً روشن سطح زیرین اَبر که بر اثر بازتاب نور از یخ ایجاد میشود
یخ درونخشکی inland ice
[جَوّ] نام قدیمی برگه یخ (ice sheet) گرینلند
یخ دریاچه lake ice
[جَوّ] یخی که بر سطح دریاچه تشکیل شده باشد
یخ رودخانه river ice
[جَوّ] یخی که بر سطح رودخانه تشکیل شده باشد
یخ زیر خاک ← زمینیخ
یخ زیر زمین ← زمینیخ
یخسار بازمانده relict glacier
[زمین] بازمانده یک یخسار قدیمیتر و بزرگتر
یخ سوزنکی ← خاکهبلور
یخشار icefall
[جَوّ] بخشی از یخسار که بر اثر افزایش ناگهانی و شدید شیب در هم شکسته میشود و فرو میریزد
یخ شمعکی candle ice
[جَوّ] نوعی دریایخ واپاشیده متشکل از منشورها یا استوانههای یخی که راستای آنها عمود بر سطح یخ اصلی است
متـ . یخ قلمی penknife ice
یخ فسیلی fossil ice
[جَوّ] زمینیخِ مناطق همیشهیخبندان یا مناطقی که دمای امروزی آنها برای تشکیل آن مناسب نیست و در گذشته زمینشناختی تشکیل شده است
یخ فشاری pressure ice
[جَوّ] دریایخ یا یخ رودخانه یا یخ دریاچهای که بر اثر تنشهای جانبی ناشی از باد یا جریان آب یا جزرومد یا موج تغییر شکل داده است
یخ قلمی ← یخ شمعکی
یخگُل ice flowers
[جَوّ] ۱. بافت ظریفی از بشم که گاهی در حجم زیاد بر سطح برف یا یخ تشکیل میشود ۲. یخبلورهایی که بر سطح آب آرامی که بهکُندی در حال انجماد است تشکیل میشوند
یخمِه ice fog, frozen fog, frost fog,
frost flakes, air hoar ۲, rime fog
[جَوّ] نوعی مِه که از ذرات یخ معلق در هوا تشکیل میشود
متـ . یخبلورمِه ice-crystal fog
یدککش بازگردانی salvage tug,
wrecking tug
[دریایی] یدککشی که از آن برای بازگردانی شناورهای آسیبدیده و در معرض خطر، گاه در موقعیتهای اضطراری، استفاده میشود
یراق تابوت coffin fitting
[باستانشناسی] اجزای الحاقی تزیینی یا غیرتزیینی که جزو بدنه اصلی تابوت نیست، مانند دسته و زهوار و بست
یکای اتووش Eötvös unit
[ژئوفیزیک] یکای گرادیان گرانش یا انحنا
یکپارچگی اطلاعات information integrity
[ کتابداری] همبستگی و درستی و همگونی و قابل اعتماد بودن محتوا و فرایندها و نظامهای اطلاعاتی
یکپارچهسازی اطلاعات
information integration, II
[کتابداری] ایجاد پیوستگی میان اطلاعات منابع مختلف که از مفاهیم و زمینهها و صورتهای متفاوت تشکیل شده است
متـ . همجوشانی اطلاعات information fusion
یگانهگرایی monism
[روانشناسی] دیدگاهی مبتنی بر اینکه واقعیت از جوهر واحدی تشکیل شده است
یون چنداتمی polyatomic ion
[شیمی ] یونی که در آن دو یا چند اتم با هم پیوند اشتراکی دارند