[هشتمین دفتر فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی]
آ ، ا
آب آشامیدنی potable water, drinking water
[محیطزیست] آبی که برای نوشیدن دارای کیفیت مناسب است
آباَبر water cloud
[جَوّ] اَبری که به طور کامل از قطرههای آب مایع تشکیل شده باشد
آب اَبَرسرد supercooled water
[جَوّ] آب مایع در دمای کمتر از نقطه انجماد
آب بارششو precipitable water
[جَوّ] کل بخارِ آبِ موجود در ستونی قائم از جوّ با سطح مقطع واحد در بین دو تراز مشخص که معمولاً برمبنای ارتفاع مقدار آبی است که در صورت تبدیل تمام بخار به مایع در ظرفی با همان سطح مقطع قابلجمعآوری است
متـ . بخارآب بارششو precipitable water vapour
آببَرندگی washout
[محیطزیست] وضعیتی که در آن جریان بیش ازحد سیال موجب خروج جامدات از حوض هوادهی یا زلالساز میشود
آب بطری bottled water
[محیطزیست] آب آشامیدنی عرضهشده در ظروف پلاستیکی یا شیشهای
آبِ خنککن cooling water
[محیطزیست] آبی که در فرایندهای صنعتی معمولاً برای خنککردن چگالندهها بهکار میرود
آب خنککن تکگذر once-through cooling water
[محیطزیست] آبخنککنی که تنها یک یا دو بار در سامانه گردش میکند
آبدار juicy, succulent
[ فنّاوری غذا] ویژگی ماده غذایی که در بافت آن آب فراوانی وجود دارد
آبداری juiciness, succulence
[فنّاوری غذا] کیفیتی دریافتنی مربوط به حس چشایی که ناشی از وجود آب در ماده غذایی است
آبسپاری aquatic disposal,
water burial, fluvial funeral, river burial
[باستانشناسی]نوعی تدفین که در آن جسد را در آب رود یا دریا رهامیکنند
آبسنگ reef
[-> اقیانوسشناسی، جغرافیا، زمین] نوار یا باریکهای از صخره یا ماسه یا مرجان یا سازههای دستساز در نزدیکی سطح آب یا برآمده از آن
آبسنگ حاشیهای fringing reef, shore reef
[->اقیانوسشناسی، زمین] آبسنگی که مستقیماً به ساحل قاره یا جزیره متصل است
آبسنگ سدی barrier reef
[->اقیانوسشناسی، زمین] نوعی آبسنگ مرجانی که آبهای آزاد آن را از خشکی جدا کرده است
آبسنگ مرجانی coral reef
[->اقیانوسشناسی، جغرافیا، زمین] آبسنگ حاصلاز ترکیباتآهکی مرجانی
آب سوختوسازی metabolic water,
water of combustion
[ تغذیه] آب حاصل از سوختوساز کربوهیدراتها و پروتئینها و چربیها
آبفشانی syringing
[زراعت] پاشیدن آب بر روی پوشش گیاهی: الف) برای از میان بردن انرژی انباشتی در برگها در نتیجه تبخیر؛ ب) برای رفع کمبود آب برگ و جلوگیری از پژمردن آن؛ ج) برای زدودن شبنم و یخ و مواد ترشحشده از سطح پوشش گیاهی
آبکاست محسوس sensible water loss
[ تغذیه] دفع آب از طریق ادرار و مدفوع و عرق
آبکاست نامحسوس insensible water loss
[ تغذیه] دفع آب به صورت بخار از سطح بدن و از طریق تنفس
آبگشت boat trip
[گردشگری] سفر آبی برای گذراندن اوقات فراغت
آتش پایدار continuous fire
[نظامی] آتشی که با آهنگ یکنواخت و بدون هیچ توقفی برای تنظیم یا تصحیح آتش اجرا میشود
آتش پخشیده distributed fire
[نظامی] آتشی که در منطقه هدف پخش میشود تا بیشترین کارایی را در پی داشته باشد
آتش تراش grazing fire
[نظامی] آتشی که تقریباً موازی با سطح زمین اجرا میشود و مرکز مخروط آن از یکمتری سطح زمین تجاوز نمیکند
آتش درخواستی on-call fire, on-call
[نظامی] آتش طرحریزیشدهای که با درخواست یگانهای پشتیبانیشونده بر روی هدفهای معین اجرا میشود
آتشسپارستان cremation cemetery,
urnfield
[باستانشناسی] مکانی که از آن برای به خاک سپردن یا قراردادن بقایای سوزاندهشده اجساد مردگان استفاده میکنند
آتشسپارگاه crematory, crematorium
[باستانشناسی ] جایی که در آن مردهها را میسوزانند
آتشسپاری cremation, incremation, Incineration,
artificial heat decomposition
[باستانشناسی ] سوزاندن جسد مردگان
آتشسپاری در گور primary cremation
[باستانشناسی ] سوزاندن جسد یک فرد در درون تل هیزم در یک قبر
آتش سرکوب suppressive fire
[نظامی ] آتشی که سامانه سلاح دشمن یا اطراف آن را نشانه میرود تا عملکرد آن را تحتالشعاع قرار دهد
آتش طرحریزیشده prearranged fire
[نظامی] آتشی که از پیش برنامهریزی و علیه اهداف یا منطقه هدفِ مشخص در زمان تعیینشده و برای مدت معین اجرا میشود
آتش غلتان searching fire
[نظامی] آتشی که با تغییر پیدرپی ارتفاع لوله توپ در عمق مواضع دشمن اجرا میشود
آتش مؤثر fire for effect,
FFE
[نظامی] حجم آتشی که باید به سمت هدف اجرا شود تا نتیجه مطلوب به دست آید
آج tread element
[تایر] هر یک از بخشهای مجزای نقش رویه، با شکلهای هندسی مختلف، مانند دنده یا نوار، که با شیار از یکدیگر جدا شدهاند و در مجموع، نقش رویه را تشکیل میدهند
آجقطعه tread block
[تایر ] نوعی آج یا بخش مجزایی از نقش رویه به شکل چندوجهی با مقاطع مثلثی یا گرد یا چهارگوش
آجقطعه شانه shoulder block
[تایر ] آجقطعهای که روی شانه یعنی بین رویه و دیواره قرار دارد
آجنوار tread rib, rib ۱, tread bar
[تایر] بخشی از رویه که به صورت نوار دورتا دور تایر امتداد دارد و شیارهای تایر آنها را از یکدیگر تفکیک میکند
آخوری تراورس ← آخوری ریلبند
آخوری ریلبند crib
[ریلی] فضای میان دو ریلبند
متـ . آخوری تراورس
آذرآوار اصلی essential pyroclast
[زمین] آذرآواری با منشأ ماگما
آذرآوار تصادفی accidental pyroclast
[زمین] آذرآواری متشکل از قطعات غیرآتشفشانی یا آتشفشانی نامرتبط
آذرآوار سنگی lithic clast
[زمین ] آذرآواری متشکل از سنگهای پیشین یا قطعات سنگهای آذرین و دگرگونی و رسوبی یا قطعاتی از گدازههای قبلی واقع در یک مجرای آتشفشانی که در نهشتهای آذرآواری جای گرفتهاند
آذرآوار فرعی accessory pyrcolast
[زمین] آذرآوار متشکل از قطعات مخروط آتشفشانی یا گدازههای قدیمیتر
آذرخش چنگالی forked lightning
[جَوّ] شکل معمول تخلیه الکتریکی اَبربهزمین که همیشه قابل رؤیت است
آذرخش رگهای streak lightning
[جَوّ] آذرخشی معمولی ناشی از تخلیه الکتریکی اَبربهزمین که کاملاً متمرکز در یک آذرخش راه تک و نسبتاً مستقیم به نظر میرسد
آذرخش زیگزاگی zigzag lightning
[جَوّ] آذرخشی معمولی ناشی از تخلیه الکتریکی اَبربهزمین که آذرخشراه آن تک و خیلی نامنظم به نظر میرسد
آراگیاه accent plant
[زراعت] گیاهی، هرسشده یا طبیعی، که در زیباترین شکل خود قرار دارد
آرامگاه tomb
[باستانشناسی] هر سازه مختص تدفین انفرادی یا جمعی مردگان
آرامگاه پلهای step tomb
[باستانشناسی] آرامگاهی با سکویی پلهای
آرامگاه تکحجرهای single chambered tomb
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای یک حجره
آرامگاه چلیپایی cruciform chamber
[باستانشناسی] نوعی آرامگاه خرسنگی که در آن دالان و اتاق تدفین و سه طاقنما بنایی چلیپا شکل میسازند
آرامگاه چندحجرهای multi-chambered tomb
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای چند حجره
آرامگاه حجرهای chambered tomb
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای یک یا چند حجره
آرامگاه حجرهای چاهی shaft-and-chambered tomb
[باستانشناسی] آرامگاهی حجرهای که در انتهای یک چاه عمودی ساخته شده است
آرامگاه سکویی platform tomb
[باستانشناسی ] آرامگاه تکحجرهای یا چندحجرهای که ارتفاع آن مساوی یا کمتر از پهنای آن است
آرامگاه صخرهای sepulture rock-cut tomb,
[باستانشناسی] گوری که در سنگ یا صخره کنده شده باشد
متـ . گوردخمه
آرامگاه کندویی beehive tomb tholos tomb,
[باستانشناسی ] آرامگاهی که از سنگ و به شکل کندو ساخته شده است
آرامگاه یادمانی mausoleum
[باستانشناسی ] آرامگاهی بزرگ و باشکوه که در آن جسد در اتاقی بالاتر از سطح زمین قرار دارد
آرایش حبه domain arrangement
[->پروتگانشناسی] تعداد و نحوه قرار گرفتن حبهها در یک پروتئین معین
آرایش ضربدری weaving configuration
[درونشهری] نحوه طراحی خطهای عبور و چگونگی امتداد یافتن آنها در محدوده ضربدری
آرایه پروتئین ← تراشه پروتئین
آرایه کارکرد پروتئین protein function array
[->پروتگانشناسی] هر ریزآرایهای (microarray) که پپتیدها یا پروتئینها در حالت طبیعی به طور ثابت بر روی آن قرار میگیرند
آزادراه راهباندار metered freeway
[درونشهری] آزادراهی که ورود به آن با چراغ راهنمایی در راهگرد واپایش میشود
آزادسوزانی open burning
[محیطزیست] سوزاندن پسماند در فضای باز بدون نظارت و واپایش
آزادگردهافشان open pollinated
[زراعت، گیاهی] ویژگی گل یا گیاهی که باروری آن به طور طبیعی صورت میگیرد
آزادگردهافشانی open pollination
[زراعت، گیاهی] گردهافشانی ناشی از انتشار آزاد یا طبیعی گرده در میان گیاهان یک گونه
آزمون جوشپذیری weldability test
[متالورژی ] آزمونی برای سنجش جوشپذیری یک ماده
آزمون خوردگی corrosion test
[->خوردگی] آزمونی برای تعیین میزان مقاومت به خوردگی یک فلز در محیطهای خورنده با روشهای مختلف
آزمون خوردگی شتابیافته accelerated corrosion test
[->خوردگی] آزمونی که در آن با شبیهسازی محیطی و اضافه کردن موادخورنده به محیط، اثر خوردگی بر تجهیزات صنعتی را در زمان کوتاهتری بررسی میکنند
آزمون خوردگی شتابیافته تنشی
stress-accelerated corrosion
[->خوردگی] نوعی آزمون خوردگی شتابیافته که در آن با اعمال تنشهای پیاپی سرعت خوردگی افزایش مییابد
آزمون رَهش drop test
[هوایی ] آزمونی که در آن مدل هواپیمای در دست ساخت از بالون یا بالگرد یا در تونل فروچرخش برای بررسی فروچرخش یا مشخصههای دیگر رها میشود
آزمون شناسایی identification test
[روانشناسی] آزمون هوش کلامی که در آن آزمونشونده اشیا یا بخشهایی از اشیا را در یک تصویر شناسایی میکند
آزمون طول عمر شتابیافته accelerated life test
[->خوردگی] آزمونی که در آن با افزودن مواد خورنده به محیط، طول عمر ماده را در زمانی کوتاهتر از معمول بررسی و تعیین میکنند
آزمونگاه test section, orking section, test chamber
[هوایی ] بخشی از تونل باد که مدل یا هر شیء مورد آزمایش در آن قرار میگیرد
آزمون نقشه map test
[ نقشهبرداری] هر شیوهای که برای آزمودن یا بازبینی درستی نقشه بهکار رود
آزمون هوازدگی شتابیافته accelerated weathering
[->خوردگی] آزمونی برای بررسی اثرات تخریبی عوامل جوّی بر روی فلز از طریق شبیهسازی در آزمایشگاه
آسایش well-being
[علوم سلامت] داشتن زندگی خوب و احساس رضایت خاطر
آستری innerliner, liner
[تایر ] داخلیترین لایه تایر بیتویی که مانع خروج هوا از داخل تایر میشود
آسمان اَبری cloudy sky
[جَوّ] آسمان با پوشش اَبر بیش از چهارهشتم
آسمان اَریخت amorphous sky
[جَوّ] آسمانی با اَبرهای پارهپاره که در آن معمولاً اَبر بالاتر یا لایه زبرین دارای بارش است
آسمانپا coelostat
[->نجوم رصدی ] ابزاری مجهز به ساعتران که همواره نقطه ثابتی از آسمان را دنبال میکند
آسمانپیسه mackerel sky
[جَوّ] آسمانی با مقدار قابل توجهی اَبر پرساکومهای یا فرازکومهای با اجزای کوچک، شبیه به فلسهای ماهی ماکرو
آسمان خشکی land sky
[جَوّ] ظاهر نسبتاً تیره سطح زیرین یک لایه اَبر هنگامی که در بالای خشکیِ عاری از برف قرار میگیرد
آسمان دریا water sky
[جَوّ] ظاهر تیره سطح زیرین یک لایه اَبر هنگامی که در بالای پهنه وسیع آب قرار میگیرد
آسمان کماَبر sky slightly clouded
[جَوّ] آسمان با کل پوشش اَبر یکهشتم یا دوهشتم
آسیب خوردگی corrosion damage
[->خوردگی] اثر خوردگی زیانبار بر کارکرد بخشهای مختلف یک سامانه، اعم از فلز و محیط
آسیب سیاهی سفتی خشکی dark firm dry defect, DFD
[ فنّاوری غذا] حالت نامطلوبی که در آن با اسیدی شدن بافتها گوشت ظاهری تیره پیدا میکند و سفت میشود
آسیب شنوایی HI hearing impairment ۱,
[->شنواییشناسی] کاستی و نارسایی در ساختار و کارکرد دستگاه شنوایی در نتیجه نابهنجاریهای کالبدشناختی و کاراندامشناختی و روانشناختی
آسیب فرسایشی ـ کاواکی cavitation erosion damage
[->خوردگی] از بین رفتن پیشرونده سطح ماده اصلی بر اثر کاواکزایی و فرسایش توأم
آسیب کمرنگینرمیتراویدگی
pale soft exudative defect, PSE
[ فنّاوری غذا] کاهش قابلیت نگهداری آب و کمرنگ شدن گوشت بر اثر اسیدی شدن و تولید لاکتیک اسید زیاد
آشکارساز فروسرخ infrared detector
[->نجوم رصدی] ابزاری برای آشکارسازی امواج فروسرخ
آغاز سفر beginning of the journey
[ گردشگری ] تاریخ و ساعت ارائه اولین خدمت گردشگری به مسافر مطابق با قرارداد
آغازش initiation
[ژنشناسی] ۱. نخستین واکنش برای ساخت یک ترکیب، بهویژه مولکول بسپاری ۲. نخستین مرحله همتاسازی یا رونویسی یا ترجمه
آغازگاه ترجمه ← رمزه آغازش
آغازگاه رونویسی ← عنصر آغازگر
آغازگر۱ ← عنصر آغازگر
آغازگر۲ ← رمزه آغازش
آقطی Sambucus
[ گیاهی] سردهای از آقطیان با حدود ده گونه عمدتاً درختچهای یا درختی کوتاه که اغلب گونههای آن بومی جنگلهایمعتدل یا نیمهگرمسیری هر دو نیمکره زمین هستند؛ این گیاهان به دلیل درختچههای زینتی و گیاهان جنگلی و میوههای ستهای که دارند از اهمیت خاصی برخوردارند
آکورد درگشته altered chord
[موسیقی ] آکوردی که در آن یک یا چند نغمه با استفاده از علائم عَرَضی تغییر میکند
آلاد ← آلایندههای آلی دیرپا
آلاله Ranunculus
[گیاهی] سردهای بزرگ از آلالهایان با حدود ۶۰۰ گونه غالباً علفی چندساله یا گاهی یک یا دوساله که دارای گلهایزرد براق یا سفید یا بهندرت قرمز هستند
آلالهایان Ranunculaceae
[گیاهی] تیرهای از آلالهسانان اغلب علفی با حدود ۶۲ سرده و ۲۲۵۲ گونه که به طور گستردهای در تمام نواحی معتدل و نیمهگرمسیری پراکندهاند؛ برگهایآنها معمولاً متناوب و ساده یا منقسم با قاعدهای غلافمانند و گلهایشان دارای تقارن شعاعی یا نامنظم است و معمولاً دو تا پنج کاسبرگ و گلبرگ جداازهم دارد، اما گاهی تعداد گلبرگها بیشمار است؛ مادگی و پرچمهایشان نیز معمولاً بیشمار و همیشه از قطعات مجزا تشکیل شده است
آلالهسانان Ranunculales
[ گیاهی ] راستهای از دولپهایهای علفی با هشت تیره و حدود ۳۲۰۰ گونه که کاسبرگ اغلب آنها بیش از دوتا و پرچمهایشان زیاد و برچههای آنها جدا از هم و گردههای آنها سهدریچهای است
آلایش offal, variety meats
[ فنّاوری غذا] اجزای غیرگوشتی لاشه مانند قلوه و جگر و روده که بهعنوان غذا مصرف میشوند
آلایشگیری evisceration
[ فنّاوری غذا] فرایند باز کردن شکم و تخلیه اندامهای درونی دام
آلاینده معیار criteria pollutant
[محیطزیست] هر یک از آلایندههای عمدهای که در استانداردهای ملی و احیاناً بینالمللیِ هوا برای سلامتی انسان مضر تلقی میشود
آلایندههای آلی دیرپا persistent organic pollutants
[محیطزیست] موادی شیمیایی که در محیط به مدت نسبتاً طولانی باقی میمانند و با ورود به زنجیره غذایی، در بافتهای زنده متراکم میشوند و بر سلامت انسان و محیط آثار نامطلوب دارند
اختـ . آلاد POPs
آلودگی از مواد مغذی nutrient pollution
[محیطزیست] آلودگی منابع آب بر اثر ورود مقادیر زیاد مواد مغذی
آلودگی بیرونی infestation
[علوم سلامت] وجود عامل بیماریزا بر سطوح خارجی بدن
آلودگی منبع نقطهای point source pollution
[محیطزیست] آلودگی ناشی از یک منبع مشخص
متـ . آلودگی نقطهای
آلودگی نقطهای ← آلودگی منبع نقطهای
آلومینیمپوشانی calorising
[->خوردگی ] ایجاد پوشش محافظ با استفاده از پودر آلومینیم بر روی سازههای آهنی و فولادی با حرارتدهی
آلیهای دیرتجزیه refractory organics
[محیطزیست] مواد آلی پایدار و غالباًٌ نامحلولی که در فرایندهای تصفیه زیستی فاضلاب تجزیهناپذیر یا کمتجزیهپذیرند
آماربرداری ← دارشماری
آماربرداری اجرایی operational inventory
[جنگل] آماربرداری فشرده، از یک عرصه کوچک جنگلی با هدف برداشت
آماربرداری جامع ntegrated inventory
[جنگل] نوعی آماربرداری برای تأمین نیازهای چندوجهی و دورهای
آماربرداری خطی line-plot survey, line transect
[جنگل] نوعی روش نمونهبرداری که در آن از خطوط قطعه نمونههایی که در بازههایمنظم در طول مسیرهای آماربرداری قرارگرفتهاند، استفادهمیشود
آماربرداری سردستی reconnaissance inventory
[جنگل] آماربرداری مقدماتی و گسترده با برآورد سطحی و بدون جزئیات و بدون استفاده از روشهای نمونهبرداری علمی
آماربرداری مدیریتی management inventory
[جنگل] آماربرداری تفصیلی و فشرده در محدودههای دارای مدیریت واحد، به منظور تهیه طرح جامع مدیریت جنگل
آماربرداری مدیریتی حجم management-volume inventory
[جنگل] آماربرداری از حجم و سطحِ مقطع و مرگ و میر تودههای جنگلی که دادههای لازم برای ارزیابی امکانات جنگلورزی (silviculture) است
آماربرداری مستمر جنگل continuous forest inventory
[جنگل] نظامی برای آماربرداری که در آن قطعه نمونههای دائمی در سرتاسر واحد مدیریت جنگل پراکندهاند و در بازههای زمانی منظمی مکرراً اندازهگیری میشوند تا حجم کل و رشد و کاهش منابع تعیین شود
متـ . نمونهبرداری مستمر dynamic sampling
آماربرداری منطقهای regional inventory
[جنگل] آماربرداری تفصیلی و گسترده از جنگل با هدف برنامهریزی در سطح منطقهای یا استانی
آمایش گوشت meat conditioning
[فنّاوریغذا] فرایندی که در آن گلیکوژن موجود در ماهیچههای حیوانات ذبحشده به لاکتیکاسید تبدیل میشود و بافت گوشت بهبود مییابد
آموزش سلامت health education
[علوم سلامت] برنامههای آموزشی برای عموم مردم به منظور حفظ و بهبود سلامت جامعه
آمیژگی chimerism
[ژنشناسی ] آمیختگی یاختهها یا مولکولهای دِنا و پروتئینهایی با خاستگاههای ژنی متفاوت
آمیژه chimera
[ژنشناسی ] موجود زنده یا بافت یا مولکولی که از ترکیب اجزایی با خاستگاههای ژنی متفاوت به وجود آمده باشد
آمینواسید محدودکننده limiting amino acid
[ تغذیه] آمینواسیدی ضروری که به مقدار کم در بدن وجود دارد و ساخت پروتئین به آن وابسته است و نبود نوعی خاص از آن سبب کاهش میزان ساخت پروتئین در بدن میشود
آناناس Ananas
[ گیاهی ] سردهای از آناناسیان با گیاهان بارده که بومی مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری امریکاست، اما در دیگر مناطق نیز دیده میشود؛ بر اساس مطالعات زیستشناسی مولکولی جدید این سرده فقط یک گونه دارد
آنتن ناوشی nutating antenna
[فیزیک] آنتنی که در آن یک دوقطبی، بدون تغییر قطبش، در مداری دایرهای به دور محور بازتابگر شلجمی حرکت میکند
آنزیم پروتئینکاف ← زیمایه پروتئینکاف
آنزیم ویژهبُر ← دروننوکلئاز ویژهبُر
آنمن ego
[روانشناسی ] ۱. حس آگاهانه از خود، یعنی از همه پدیدههای روانشناختی و فرایندهایی که با آن مرتبط است، مانند نگرشها و ارزشها و توجهات فردی ۲. در روانکاوی، مؤلفهای از شخصیت که با جهان بیرون سروکار دارد و به ویژه فرد را قادر میسازد تا درک کند، دلیل بیاورد، مشکلگشایی کند و به فرمان فرامن تکانههای غریزی فرومن را تنظیم کند
آنمن آرمانی ego-ideal, self-ideal
[روانشناسی ] در نظریه روانکاوی، تصور آنمن از آرزوهای مثبت و آنچه آرزو میکند باشد یا به دست آورد
آنمنپذیر ego-syntonic
[روانشناسی ] در نظریه روانکاوی، ویژگی تکانهها و افکار و آرزوهایی که مطلوب آنمن است
آنمن ـ روانشناسی ego-psychology
[روانشناسی ] رویکردی روانشناختی که در آن بر عملکردهای آنمن برای واپایش تکانهها و تعامل با محیط بیرون تأکید میشود
آنمنکاوی ego analysis
[روانشـناسی] در روانکاوی، شـیوهای متمـرکز بر کـشف نقاط قوت و ضعف آنمن و آشکار ساختن شیوههای دفاعی آن در برابر تکانههای نامقبول
آنمنناپذیر ego-dystonic, ego-alien
[روانشناسی ] در نظریه روانکاوی، ویژگی تکانهها و افکار و آرزوهایی که مطلوب آنمن نیست
آویز hanger
[درونشهری] قطعهای که کابین یا صندلی یا سایر افزارههای حمل مسافر را به کابل کشنده/ بافه کشنده متصل میکند
آویز آونگی pendulum suspension
[درونشهری ] نوعی سامانه تعلیق بالاسری برای اتوبوسهای برقی که انعطافپذیری بیشتر به کابل/ بافه و سرعت بیشتر به اتوبوس بهویژه در قوسها میبخشد
آهکی calcareous
[زمین ] ویژگی مادهای که حاوی کلسیمکربنات است
آهنربای طبیعی lodestone, Hercules stone,
leading stone, loadstone
[ژئوفیزیک] اکسید آهن مغناطیسی یا ماگنتیت طبیعی که دارای قطبایی است و اجسام آهنی را میرباید
آهنگ تنفس respiration rate, specific oxygen,
uptake rate, SOUR
[محیطزیست] آهنگ مصرف اکسیژن بر اثر واکنشهای زیستی
آهنگ خوردگی corrosion rate
[ خوردگی ] میزان خوردگی در واحد زمان
آئرودینامیک اَبَرصوتی supersonic aerodynamics
[فیزیک، هوایی] شاخهای از آئرودینامیک که در آن شارش اَبَرصوتی بررسی میشود
آینه اَبرنما cloud mirror
[جَوّ] آینهای که در اَبرنمای آینهای به کار میرود
آیین آمرزش funerary cult, burial cult
[باستانشناسی ] مراسمی که بستگان متوفی با حضور روحانیان، ضمن تقدیم نثارها، برای شادی روح درگذشته در مقبره وی به جای میآوردند
آیین تدفین mortuary ritual,
mortuary rite
[باستانشناسی ] مراسمی آیینی و نمادین که شرکتکنندگان در حین تدفین درگذشتگان و پس از آن به جا میآوردند
آییـننامه باکوب ← آییـننامه بینالمـللی امنـیت کشتـیها و تسهیلات بندری
آییننامه بما ← آییننامه بینالمللی مدیریت ایمنی
آییننامه بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندری
international ship and port facility code
[دریایی] آییـننامهای که سازمان بیـنالمللی دریانوردی بـرای تأمین و ارتقای امنـیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست
اختـ . آییننامه باکوب ISPS code
آییننامه بینالمللی مدیریت ایمنی
international safety management code
[دریایی] آییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای حصول اطمینان از مدیریت ایمنی کشتیها و جلوگیری از آلودگی محیطزیست تدوین کرده و لازمالاجراست
اختـ . آییننامه بما ISM code
آییننامه وسحاف MODU code
[دریایی] آییننامهای که ضوابط ساخت واحد سیار حفاری فراساحل و تجهیزات آن را تنظیم میکند
اَبر اَبَرسرد supercooled cloud
[جَوّ] اَبر تشکیلشده از قطرههای آب مایع اَبَرسرد
اَبَربارزیت ← بیشبارزیت
اَبر بالا high cloud
[جَوّ] اَبر متعلق به طبقه بالا شامل اَبرهای پرسا و پرساکومهای و پرساپوشنی
متـ . اَبر تراز بالا high-level cloud
اَبر طبقه بالا high etage
اَبر پایین low cloud
[جَوّ] اَبر متعلق به طبقه پایین شامل اَبرهای پوشنی و پوشنکومهای
متـ . اَبر تراز پایین low-level cloud
اَبر طبقه پایین low etage
اَبر تراز بالا ← اَبر بالا
اَبر تراز پایین ← اَبر پایین
اَبر تراز میانی ← اَبر میانی
اَبر ردیاب cloud tracer
[جَوّ] اَبری که از جابهجایی آن بهعنوان معیار حرکت هوا استفاده میشود
اَبر زیرجبههای subfrontal cloud
[جَوّ] اَبری که در تودههوای سرد و در ارتفاعی پایینتر از منطقه جبههای تشکیل میشود
اَبرساز nepheloscope ۱
[جَوّ] ابزار آزمایشگاهی تولید اَبر با فرایند میعان
اَبر سدی barrage cloud
[جَوّ] نواری از اَبر کوهساری ضخیم که در پی صعود جریان هوای مرطوب، بر روی قله سدِ راه آن تشکیل میشود
اَبرشناسی nephology
[جَوّ] دانشی که به مطالعه اَبرها میپردازد
اَبر طبقه بالا ← اَبر بالا
اَبر طبقه پایین ← اَبر پایین
اَبر طبقه میانی ← اَبر میانی
اَبر فرعی accessory cloud
[جَوّ] اَبری که شکلگیری و تداوم آن بستگی به وجود یکی از سردههای اَبر اصلی دارد
اَبر فعال active cloud
[جَوّ] رستهای از اَبر کومهای که میتواند آلایندههای هوا را از لایه مرزی جوّ در جوّ آزاد منتشر کند
اَبرکاوی nephanalysis
[جَوّ] واکاوی نقشه همدیدی با تمرکز بر نوع و مقدار اَبر و بارش
اَبر کوهساری orographic cloud
[جَوّ] هـر اَبـری در کوهسـتان کـه از بـالابری کوهـساری (orographic lifting) هوای مرطوب حاصل میشود
اَبر گرم warm cloud
[جَوّ] اَبری دارای آب مایع و فاقد یخ که ترازهای آن در دمای کمتر از صفر درجه سلسیوس نیست
اَبَرگریزانه supercentrifuge
[فیزیک] دستگاه مرکزگریزانهای که برای چرخش با سرعتهای زیاد طراحی میشود
اَبر میانی medium cloud
[جَوّ] اَبر متعلقبه طبقهمیانی شامل اَبرهای فرازکومهای و فرازپوشنی و باراپوشنی
متـ . اَبر تراز میانی medium-level cloud, middle-level cloud
اَبر طبقه میانی middle etage
اَبر نافعال passive cloud
[جَوّ] اَبری کومهای که دیگر از لحاظ دینامیکی با فروهنجها و فراهنجها به لایه مرزی جوّ وصل نیست
اَبرناکیسنج nephometer,
nephelometer
[جَوّ] هر ابزاری که با آن مقدار اَبرناکی را اندازهگیری کنند
اَبرنما nephoscope
[جَوّ] ابزاری برای تعیین سمت و سرعت نسبی حرکت اَبر
اَبرنمای آینهای mirror nephoscope
[جَوّ] اَبرنمایی که در آن حرکت اَبر را از بازتاب آن در یک آینه میتوان مشاهده کرد
متـ . اَبرنمای بازتابی reflecting nephoscope
اَبرنمای بازتابی ← اَبرنمای آینهای
اَبرنمای بِسون ← اَبرنمای شانهای
اَبرنمای دید مستقیم direct-vision nephoscope
[جَوّ] نوعی اَبرنما که در آن دیدبان حرکت ابر را با نگاه مستقیم در اَبرنما مشاهده میکند
اَبرنمای شانهای comb nephoscope
[جَوّ] نوعی اَبرنمای دیدمستقیم که در آن میلههایی به طور قائم و در فاصلههای مساوی بر روی میلهای افقی که خود بر روی پایهای قائم و چرخشپذیر استوار است، نصب شدهاند
متـ . اَبرنمای بِسون Besson nephoscope
اَبرنمای شبکهای grid nephoscope
[جَوّ] نوعی اَبرنمای دیدمستقیم شامل شبکهای میلهای که به صورت افقی در انتهای محوری قائم و چرخشپذیر نصب شده است
اَبر یخبلور ice-crystal cloud
[جَوّ] اَبری که به طور کامل یا تقریباً کامل از یخ بلور تشکیل شده است
ابزار پیمایش survey instrument
[علوم سلامت] پرسشنامه یا برگه مصاحبه یا گزارش آزمایشات و هرآنچه در پیمایش از آن استفاده میشود
ابزار نجومی astronomical instrument
[->نجوم رصدی] هر نوع تلسکوپ و آشکارساز و متعلقاتِ آنها که برای رصد به کار میرود
اتاقک جرقه صوتی sonic spark chamber
[فیزیک] اتاقک جرقهای با دو صدابَر که در آن با اندازهگیری زمان دریافت صدا، محل تولید جرقه شناسایی میشود
اتاقک قرار settling chamber
[هوایی ] بخشی از تونل باد در بالادست آزمونگاه که در آن سرعت جریان بهشدت کم میشود و تلاطم جریان پیش از ورود به آزمونگاه و شتابگیریِ مجدد از بین میرود
اتوبوس کوچک middle bus
[درونشهری ] وسیله نقلیه عمومی بزرگتر از مینیبوس و کوچکتر از اتوبوس با گنجایش ۲۵ مسافر
اثر الاکلنگی yo-yo effect
[ تغذیه] وضعیتی ناشی از کاهش و افزایش وزن فرد به طور متناوب در طول زندگی
اثرانگشت اجزا
peptide fragmentation fingerprint,
PFF
[->پروتگانشناسی ] الگوی خاصی از اجزای یک انگشتنگاره پپتیدی
اثرانگشت پروتگان proteomic fingerprint
[->پروتگانشناسی] الگویی از پروتئینها که نشانگر وضعیت خاصی در سامانه زیستی است
اثر خوردگی corrosion effect
[->خوردگی] تغییری که در نتیجه خوردگی در بخشهای مختلف یک سامانه به وجود میآید
اثر دیواره wall effect
[هوایی] تأثیر دیواره موجود در محل آزمون تونل باد بر نتایج اندازهگیری
اجاره charter
[دریایی] اجاره کردن کشتی در چارچوب یک قرارداد
اجاره زمانی time charter ۱
[دریایی ] اجاره کشتی برای مدتزمانی مشخص که در طی آن کشتی با خدمه و تجهیزات در ازای پرداخت کرایه توافقشده در اختیار اجارهکننده قرار میگیرد
اجاره سفری voyage charter
[دریایی ] قرارداد اجاره کشتی برای سفری مشخص
اجاره صرفاً کشتی bareboat charter, demise charter,
bare-hull charter, bare-pole charter
[دریایی] نوعی اجاره زمانی که در آن اجارهکننده بسیاری از اختیارات مالک کشتی را دارد و کشتی را بدون خدمه و ملزومات اجاره میکند
اجارهکننده charterer
[دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که کشتی را اجاره میکند
اجارهکننده زمانی time charterer
[دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که کشتی را برای مدت زمان معینی اجاره میکند
اجارهنامه زمانی time charter ۲ time charter party,
[دریایی] اجارهنامهای میان مالک و اجارهکننده که برای مدتزمان مشخصی تنظیم میشود
اجارهنامه سفری voyage charter party
[دریایی] اجارهنامهای که شرایط اجاره برای سفری مشخص در آن ذکر شده است
اجرای باکمانه coll’arco, arco, c.a.
[موسیقی ] دستوری برای برگشت به کمانهکشی، پس از گذری که به شکل زخمهای یا هر شیوه دیگری غیر از کمانهکشی اجرا میشود
متـ . باکمانه
اجرای چوبکمانهای col legno
[موسیقی ] شیوهای برای نواختن سازهای زهیِ کمانهای که در آن به جای زه کمانه از چوب کمانه استفاده میشود
متـ . چوبکمانهای
اجرای زخمهای plucked pizzicato, pizz.,
[موسیقی ] دستور یا شیوه خاصی از نوازندگی در سازهای کمانهای که در آن به جای کمانه کشیدن سیمها با انگشت سبابه کشیده میشوند
متـ . زخمهای
اجرای متصل legato
[موسیقی] شیوهای در اجرای دو یا چند نغمه متوالی که در آن نغمات به صورت پیوسته و بدون انقطاع شنیده میشوند
متـ . متصل
اجرای مقطّع staccato, stac.
[موسیقی] شیوهای در اجرای نغمهها که در آن معمولاً نصف ارزش زمانی نغمه اجرا و نصف دیگر آن به سکوت تبدیل میشود
متـ . مقطّع
احتراق خوددوام autogenous combustion,
autothermic combustion
[محیطزیست] احتراقی که در آن گرمای ناشی از سوختن مواد آلی لجن برای تبخیر رطوبت موجود و تداوم احتراق کافی است و جز برای شروع، نیازی به سوخت کمکی نیست
احتمال ذهنی subjective probability
[ریاضی] احتمال رخداد پیشامدی بر اساس قضاوت یا باور ذهنی شخص
اختر Canna
[ گیاهی ] تنها سرده اختریان با حدود ۵۰ گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
اخترپا siderostat
[->نجوم رصدی ] ابزاری مجهز به ساعتران که حرکت ظاهری ستارهها را در آسمان دنبال میکند
اختلال تبدیلی conversion disorder
[روانشناسی ] نوعی اختلال جسمانیشکل (somatoform) که در آن بیمار از لحاظ حرکتی یا حسی یا هر دو دچار اختلال میشود، ولی این اختلال منشأ روانشناختی دارد
اخگره cinder
[زمین ] قطعه آذرآواری ریزدانه با اندازه بین ۴ تا ۳۲ میلیمتر
ارابه مدل model cart
[هوایی] ارابهای چرخدار و اغلب بزرگ و مجهز که نیروسنج یا دُمگیر یا مدل هواگرد بر روی آن نصب میشود و کل مجموعه همراه با اتصالات و تجهیزات برقی و مانومتریک (manometric) در داخل آزمونگاه تونل باد قرار میگیرد
ارتفاع برابرسینه breast height
[جنگل] ارتفاع استاندارد از سطح زمین، عموماً برابر با ۳۷/۱ متر، که در آن قطر و محیط تنه ثبت میشود
ارتفاع کِشَند height of tide
[->اقیانوسشناسی، جوّ، نقشهبرداری] فاصله عمودی سطح آب از سطح مبنای کِشَندی (chart datum) در هر زمان
ارتقای سلامت health promotion
[علوم سلامت] فرایندی که در طی آن مردم میتوانند سلامت خود را واپایش کنند و بهبود بخشند
ارزش غذایی nutritive value feeding value,
[زراعت] خصوصیات کیفی خوراک دام که مشخصکننده ارزش آن است
ارزیابی منطقه area assessment
[نظامی] گردآوری پیوسته اطلاعات به دستور فرمانده در خلال عملیات که ممکن است اطلاعات پیشین را تأیید یا تکمیل یا تصحیح یا رد کند
ارغوان Cercis
[گیاهی] سردهای از ارغوانیان درختچهای بلند یا درختی کوتاه خزاندار با شش تا ده گونه بومی امریکای شمالی و اروپای جنوبی و آسیا که به دلیل داشتن گلهای بهاره زیبا فراوان کشت میشوند؛ برگهای ساده و دایرهای یا قلبیشکل این گیاهان و همچنین گلهایارغوانی آنها که در اوایل بهار بر روی ساقههایبرهنه و بدونبرگ ظاهر میشود از ویژگیهای بارز آنهاست
اَزمَلَک Smilax
[ گیاهی ] سردهای از اَزمَلَکیان بالارونده چوبی یا خاردار با ۳۰۰ تا ۳۵۰ گونه که در نواحی معتدل و گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند
اَزمَلَکیان Smilacaceae
[ گیاهی ] تیرهای از سوسنسانان علفی یا بالارونده چوبی، دارای زمینساقه با سه سرده و حدود ۳۷۰ گونه و برگهای ساده با آرایش متناوب و گاهی با بافت چرمی که ساقه و حاشیه برگهای آنها اغلب تیغدار و گلآذین آنها چتری است
اسپرک Reseda
سردهای علفی و درختچهای از اسپرکیان با حدود ۶۰ گونه که بومی اروپا و شمال افریقا و بخشهایی از آسیا هستند، اما در جاهای دیگر نیز پراکندگی گسترده دارند؛ چندین گونه آن از گیاهان باغی معروف است
اسپرکیان Resedaceae
تیرهای از کلمسانان با شش سرده و ۷۰ گونه، شامل گیاهان غالباً علفی یکساله یا دوساله یا چندساله که در نواحی معتدل تا نیمهگرمسیری اروپا و غرب آسیا و نیز در خاورمیانه و امریکای شمالی و افریقای جنوبی پراکندهاند
استبرق Calotropis
[ گیاهی] سردهای از استبرقیان شیرابهدار که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ گلهای آنها معطر است و در برخی از کشورهای جنوب شرقی آسیا از آنها دستهگل درست میکنند
استحکام کششی tensile strength
[فیزیک] بیشترین تنش کششی تحملپذیر برای هر ماده بیآنکه گسیختهشود
استحکام کششی نهایی ultimate tensile strength
[فیزیک] بیشینه باری که نمونهای از جسم در برابر کشش میتواند تحمل کند
استحکام نهایی ultimate strength
[فیزیک] بیشترین تنش تحملپذیر برای هر ماده بیآنکه تغییرشکل دائمی دهد یا شکسته شود
استخوانخانه ossuary, osteotheke
[باستانشناسی] مکانی روباز یا مسقف برای گردآوری استخوان اجساد
استخوانزدایی boning [ فنّاوری غذا] جدا کردن استخوان از انواع گوشت
استخوانزدایی سرد cold boning
[ فنّاوری غذا] جدا کردن استخوان از لاشهای که پس از ذبح به مدت ۴۸ ساعت در دمای یک تا دو درجه سلسیوس نگهداری شده است
استخوانزدایی گرم hot boning
[ فنّاوری غذا] جدا کردن استخوان از لاشهای که پس از ذبح در دمای ۱۶ درجه سلسیوس دماآمایی شده است
استخوانزدایی مکانیکی mechanical boning
[فنّاوریغذا] جداکردناستخوان از لاشه با تجهیزاتمخصوص استخوانزدایی
استخوان غار ossuary cave
[باستانشناسی] غاری که از آن به عنوان مردهخانه برای نگهداری استخوانهای اجساد استفاده میشد
استخوانگیری deboning
[فنّاوری غذا] جداکردن قطعات کوچک گوشتی که پس از استخوانزدایی هنوز به استخوانها چسبیده است
اَستودان astudan, astodan
[باستانشناسی] گوردخمهای که تدفین در آن مبتنی بر سنتهای دین زرتشت بوده است
اسفناج Spinacia
[گیاهی] سرده دوپایه علفی یکساله افراشته، بدون کرک با سه گونه که در آسیای مرکزی و غربی رشد میکنند، برگهای این گیاهان دمبرگدار و متناوب و گلهایشان تکجنسی است
اسقاطی junk
[محیطزیست] مواد فراوریشده یا فراورینشده مناسب برای بازمصرف یا بازیافت
اسیدباری acidosis
[ تغذیه] وضعیتی که بر اثر افزایش غلظت اسید یا کاهش ذخایر قلیایی در خون و بافتهای بدن ایجاد میشود و به کاهش pH خون منجر میشود
اسیدباری تنفسی respiratory acidosis
[ تغذیه] اسیدباری ناشی از باقی ماندن دیاکسید کربن در ششها به صورت حاد یا مزمن
اسیدباری سوختوسازی metabolic acidosis
[ تغذیه] اسیدباری ناشی از افزایش اسیدهای غیرآلی یا کاهش بیکربنات یا هر دو
اسید چرب امگا۳ omega-۳ fatty acid
[ تغذیه] اسید چربی که اولین پیوند دوگانهاش بر روی سومین کربن انتهای متیلی واقع است
اسید چرب امگا۶ omega-۶ fatty acid
[ تغذیه] اسید چربی که اولین پیوند دوگانهاش بر روی ششمین کربن انتهای متیلی واقع است
اسید چرب بس بسیار بلند زنجیر
ultra long-chain fatty acid, ULCFA
[ تغذیه] اسید چربی با دنباله کربنی به طول ۳۰ تا ۳۸ کربن
اسید چرب بسیاربلندزنجیر
very long-chain fatty acid, VLCFA
[ تغذیه] اسید چربی با دنباله کربنی به طول ۲۴ تا ۲۸ کربن
اسید چرب ترانس trans-fatty acid
[تغذیه] اسید چربی که اتمهای هیدروژن متصل به کربنهای درگیر در پیوند دوگانهاش، در دو سوی پیوند قرار دارند
اسید چندپروتونی polyprotic acid
[شیمی] اسیدی با بیش از یک پروتون اخراجشدنی
اسید دوپروتونی diprotic acid
[شیمی] اسیدی که در آن دو اتم هیدروژن یونشپذیر در مولکول وجود دارد
اسیددوست acid-loving, acidophilus, acidophilic
[جنگل، زراعت، گیاهی] ویژگی گیاهی که برای رشد بیشینه به محیط اسیدی نیاز دارد
اشتراک حبه domain sharing
[ پروتگانشناسی] حضور یک حبه ویژه در پروتئینهای متفاوت
اُشتُرک کِشَند tidal bore
[ اقیانوسشناسی، جوّ] موجی که در پایرود (estuary) در هنگام مَد پدید میآید
اشک کباب dripping
[فنّاوری غذا] چربی فراورینشدهای که در هنگام طبخ غذا از بافتهای پرچربی یا استخوانهای گوسفند یا گاو و نیز در هنگام کباب کردن از گوشت خارج میشود
اصلاح جزئی minor modification
[هوایی ] تغییر در طراحی هواگرد به نحوی که صلاحیت پروازی و مشخصههای زیستمحیطی آن تغییر نکند
اصلاح کلی major modification
[هوایی ] انجام هرگونه تغییر در طراحی یک هواگرد که در نتیجه آن دریافت گواهینامه جدید اجتنابناپذیر است، زیرا تغییر وزن و حدود گرانیگاه (centre of gravity limits) و استحکام سازه و کارایی و کارکرد منبع توان و مشخصههای پروازی و زیستمحیطی و صلاحیت پروازی آن باید تأیید شود
اضافهکرایه add fare
[ درونشـهری ] ۱. کـرایه اضافـه بـرای تغـییر درجـه بلـیت ۲. پرداخت کرایه اضافه در مقصد در سامانهای که کرایه براساس مسافت اخذ میشود و اعتبار باقیمانده در بلیت کمتر از کرایه واقعی است
اضافه مالیات پرچم flag surtax
[دریایی ] مالیاتی اضافی که کشورها از کشتیهایی که پرچم آنها را ندارند، دریافت میکنند
اضطراب اَختگی castration anxiety, castration fear
[روانشناسی] اضطراب پسربچه از اخته شدن به دست پدر به دلیل احساسات جنسی نسبت به مادر
اضطرار distress
[دریایی ] وضعیتی که در آن کشتی یا فردِ سوار بر آن با خطر جدی روبهروست و نیاز به کمک آنی دارد
متـ . وضعیت اضطراری
اطلاعآمایی information handling
[ کتابداری ] فرایند فراهمآوری، سازماندهی، ذخیرهسازی، بازیابی، تحلیل، اشاعه، تبیین، بازاریابی و روزآمدسازی انواع اطلاعات
اطلاعات روادید visa information
[گردشگری] اطلاعات مربوط به اخذ مجوز قانونی برای ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات ساختمند structured information
[کتابداری] اطلاعات تحلیلشدهای با اجزا و بخشهایی که خود دارای اجزا و بخشهای ریزتری هستند
اطلاعات سازمانی departmental intelligence
[نظامی] اطلاعاتی که هر اداره یا سازمان دولتی برای انجام وظایف خود به آن نیاز دارد
اطلاعات فراغتی ـ ورزشی
information about sport and leisure facilities
[ گردشگری ] ریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
اطلاعات مضبوط recorded information
[ کتابداری ] اطلاعاتی که در هر نوع رسانهای ثبت یا ضبط شده باشد
اطلاعات مقصد destination information
[ گردشگری ] اطلاعات عمومی و کاربردی درباره مقصد که پاسخگوی نیاز مسافران است
اطلاعات ناساختمند unstructured information
[ کتابداری ] اطلاعاتی که بهوضوح بخشبندی نشده است
اطلاعات نیمساختمند semi-structured information
[ کتابداری ] نوعی اطلاعات که از اطلاعات ساختمند و ناساختمند تشکیل شده است
اطلاعات ورود entry information about a country
[گردشگری] اطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات هزینههای محلی information about typical costs
[ گردشگری ] اطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعاتی شدن informationalisation
[کتابداری] فرایند پیشرفتاجتماعی در انتقالاز جامعهصنعتی به جامعهاطلاعاتی
اطلاعافزار information artifact,
information ware, infoware
[ کتابداری ] هر نوع افزاری که بتوان اطلاعات را در آن ذخیره و بازیابی کرد یا احتمالاً تغییر شکل داد
اطلاعپالی information foraging
[ کتابداری ] جستجوی اطلاعات بهویژه با استفاده از راهبردهایی شبیه به جستجوی علف در علفخواران
اطلاعدهندگی informativeness
[ کتابداری ] توانایی یک منبع در اطلاعدهی به کاربران برای افزایش رضایتمندی آنان
اطلاعشیدایی infomania
[ کتابداری ] کنکاش مداوم و افراطی برای کسب و پخش اطلاعات و دانش که در نتیجه آن فرد از توجه کافی به امور اساسی زندگی خود باز میماند
اطلاعگزار information agent
[کتابداری] فرد یا سازمانی که نیازهای اطلاعاتی کاربران یا فراهمسازان خدمات اطلاعاتی را رفع میکند
اطلاعگزاری ← بنگاه اطلاعگزاری
اطلاعنگاری information mapping,
infomapping
[کتابداری] فن تحلیل و ساماندهی و ارائه اطلاعات در یک سازمان به گونهای که محتوای آن بتواند آسانتر و سریعتر در اختیار مدیران و کارکنان قرار گیرد
اطلاعنگاشت information graphics, infographics
[ کتابداری] بازنمود نگاشتاری اطلاعات یا دادهها یا دانش
اعلام وصول delivery note, DN
[دریایی] مدرکی که نشان میدهد جای کالا برای بارگیری در کشتی از پیش ذخیره شده است و همراه با کالا به افسر اول یا بارشمار ارائه میشود
اُفتان ← کمانهکشی اُفتان
اُفت شنوایی hearing loss ۱, HL
کاهش حساسیت شنوایی
اُفت شنوایی آمیخته mixed hearing loss
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی رسانشیای که با اُفت شنوایی حسی ـ عصبی همراه است
اُفت شنوایی اکتسابی acquired hearing loss,
adventitious hearing loss
[->شنواییشناسی] نوعی اُُفت شنوایی که پس از رشد گفتار و زبان رخ میدهد و ناشی از عوامل غیروراثتی است
اُفت شنوایی پسحلزونی
retrocochlear hearing loss
[->شنواییشناسی] نوعی اُفت شنوایی ناشی از اختلال در بخشهای پس از حلزون شنوایی
اُفت شنوایی حسی ـ عصبی
sensorineural hearing loss,
sensory-neural hearing loss, SNHL
[->شنواییشناسی] هر یک از انواع اُُفت شنوایی ناشی از اختلال در حلزون یا عصب شنوایی
اُفت شنوایی رسانشی conductive hearing loss
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی ناشی از اختلال در رسانش هوایی یا استخوانی علیرغم عملکرد بهنجار حلزون
اُفت شنوایی عضوی organic hearing loss
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی ناشی از آسیب کالبدشناختی یا کار اندامشناختی در دستگاه شنوایی
اُفت شنوایی غیرعضوی nonorganic hearing loss
[->شنواییشناسی] هر گونه اُفت شنوایی که علت آشکار کالبدشناختی یا کاراندامشناختی نداشته باشد
متـ . اُفت شنوایی کارکردی functional hearing loss
اُفت شنوایی کارکردی← اُفت شنوایی غیرعضوی
اُفت شنوایی کمینه minimal hearing loss
[->شنواییشناسی ] هر یک از انواع اُفت شنوایی حسی ـ عصبی که به کمترین تدابیر درمانی نیاز دارند، شامل اُفت شنوایی حسی ـ عصبی یکطرفه، اُفت شنوایی حسی ـ عصبی دوطرفه ملایم و اُفت شنوایی حسی ـ عصبی بسامدبالا
اُفت شنوایی مادرزاد congenital hearing loss
[->شنواییشناسی] نوعی اُفت شنوایی که معمولاً پیش از تولد یا در هنگام آن رخ میدهد
اُفت شنوایی نانشانگانی nonsyndromic hearing loss
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی ناشی از انتقال وراثتی جورفامتنی نهفته یا بارز که با علائم و نشانههای دیگر همراه نیست
اُفت شنوایی نشانگانی syndromic hearing loss
[->شنواییشناسی] نوعی اُفت شنوایی همراه با اختلالات پزشکی دیگر که مجموعاً نشانگان خاصی را تشکیل میدهند
اُفت شنوایی نوفهزاد noise-induced hearing loss, NIHL
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی ناشی از نوفهگیری شدید و مستمر
افزایتن enhanceosome
[ژنشناسی] همتافتی با ساختار سهبعدی که از عوامل رونویسی و پروتئینهای متصلشونده به افزایشگر تشکیل شده است
افزایشگر ehancer,
strong positive element, SPE,
upstream activator sequence, UAS
[ژنشناسی] یک توالی دِنا که موجب افزایش میزان رونویسی ژنها در بافتهای خاص میشود
متـ . عنصر افزایشگر enhancer element
توالی افزایشگر enhancer sequence
افزایشگر رونویسی transcriptional enhancer
افزایشگر رونویسی ← افزایشگر
افلاطونگرایی Platonism
[ریاضی] مکتبی در فلسفه ریاضی که بر اساس آن اشیای منطقی و ریاضی مستقل از ذهن انسان هستند
افولباور declinist
[سیاسی] فرد معتقد به افولباوری
افولباوری declinism
[سیاسی] باور یا اعتقاد به روبهکاهش بودن توان و موقعیت نسبی قدرتهای جهانی
اقلام حیاتی critical item
[نظامی] تسلیحات یا موادی که از لحاظ نظامی اهمیت ویژه دارند، ولی موجودی آنها اندک است
اقلیم پیرایخساری periglacial climate
[جَوّ] اقلیم ویژه مناطق کاملاً همجوار با کلاهک یخی یا یخسار قارهای
اقلیم کلاهک یخی ice-cap climate
[جَوّ] اقلیم مناطق کلاهک یخی جهان که دمای آن به اندازهای پایین است که یخکاست آن هرگز بیش از انباشت سالانه یخ و برف آن نیست
متـ .اقلیم یخبندان frost climate
اقلیم یخبندان دائمی perpetual frost climate
اقلیم یخبندان ← اقلیم کلاهک یخی
اقلیم یخبندان دائمی ← اقلیم کلاهک یخی
الحاق حبه domain fusion
[->پروتگانشناسی] تلفیق دو یا چند توالی ساختگی یا طبیعی نامرتبط در یک مولکول دِنای منفرد که حبههای پروتئین خاصی را رمزگذاری میکنند
الکتروحلزوننگاری
electrocochleography, ECochG,
ECoG, cochleography
[->شنواییشنـاسی ] آزمونی بـرای بررسی عملـکرد حلزون و عصب هشـتم جمجمهای با ثبت پتانسیلهای برانگـیخته شنوایی حاصل از آنها
متـ . حلزوننگاری
الکترود استاندارد هیدروژن
standard hydrogen electrode,
standard reference half-cell
[شیمی] الکترود پلاتین در یک مولار اسید در مجاور گاز هیدروژن در فشار یک بار
الکترود کمکی auxiliary electrode,
secondary electrode
[شیمی] الکترودی که جریان را به الکترود مورد آزمایش منتقل میکند
الکترود مرجع reference electrode
[شیمی ] الکترود قطبشناپذیری که پتانسیلهای تکرارپذیر بالایی تولید میکند و در اندازهگیری pH و آنالیز قطبشنگاری به کار میرود
الکترودودوَکنگار electronystagmograph
[->شنواییشناسی] دستگاهی برای انجام الکترودودوَکنگاری
الکترودودوَکنگاری electronystagmography, ENG
[->شنواییشناسی] آزمونی برای بررسی عملکرد دستگاه دهلیزی گوش درونی که در آن با قرار دادن الکترودهایی در اطراف چشم دودوَک را ثبت میکنند
الکتروقلبنگاره درونقلبی
intracardiac electrocardiogram
[پایه پزشکی] نواری که بر روی آن تغییرات پتانسیل الکتریکی ناشی از فعالیت الکتریکی قلب به کمک الکترود مستقر در درون قلب ثبت میشود
الکتروقلبنگاره سرخنایی
esophageal electrocardiogram
[پایه پزشکی ] نواری که بر روی آن تغییرات پتانسیل الکتریکی ناشی از فعالیت الکتریکی قلب به کمک الکترود واردشده به درون مری ثبت میشود
الکتروماهیچهنگار electromyograph
[پایه پزشکی ] ابزاری برای الکتروماهیچهنگاری
الکتروماهیچهنگاره electromyogram
[پایه پزشکی ] آنچه در الکتروماهیچهنگاری بر روی نوار الکتروماهیچهنگار ثبت میشود
متـ . نوار ماهیچه
الکتروماهیچهنگاری electromyography, EMG
[پایه پزشکی] روشی برای ثبت الکتریکی فعالیت برونیاختهای ماهیچهها در حالت استراحت
الکترومغزنگار electroencephalograph
[پایه پزشکی ] ابزاری برای الکترومغزنگاری
الکترومغزنگاره electroencephalogram, EEG
[پایه پزشکی] نواری که بر روی آن پتانسیل ناشی از جریان خودانگیخته یاختههای عصبی مغز از روی جمجمه ثبت میشود
متـ . نوار مغز
الکترومغزنگاری electroencephalography
[پایه پزشکی] ثبت پتانسیل یاختههای عصبی مغز از روی جمجمه
الکترومغزنما electroencephaloscope
[پایه پزشکی ] ابزاری برای نمایش پتانسیل یاختههای عصبی مغز از روی جمجمه
امتیاز پرچم flag waiver
[دریایی ] امتیازی که کشوری، علیرغم برخورداری از ناوگان ملی، بـرای حمل کالاهای خود به کشـتیهای تحت پرچـم دیگر کشورها واگذار میکند
امضای پروتگان proteome signature
[->پروتگانشناسی] الگوهای خاصی از زیرپروتگانهای مختلفِ یک سامانه زیستی در زمان و مراحل تکوینیِ معین
امنیت اطلاعات information security,
INFOSEC
[کتابداری] محافظت از سامانههای اطلاعاتی در مقابل دسترسیهای غیرمـجاز یا دستکاری اطلاعات در مرحله ذخیرهسازی یا پردازش یا انتقال
اموال بازگشته salvage ۱
[دریایی ] تمامی اموال شامل کشتی و بار و ملحقات مربوط به آن که در فرایند بازگردانی نجات داده میشود
متـ . بازگشته
انار Punica
[ گیاهی ] سردهای کوچک از اناریان درختی کوچک یا درختچهای بارده و خزاندار که مهمترین گونه این سرده انار معمولی است؛ گونه دیگر آن بومی جزیره سوکوتراست با گلهایی به رنگ صورتی و میوهای با طعم ترشتر از انار معمولی
اناریان Punicaceae
[ گیاهی] تیرهای از موردسانان با یک سرده و دو گونه و برگهای ساده با آرایش مارپیچی و بدون گوشواره (stipule) که گلهای آنها به صورت پیرامادگی (perigynous) است با پنج تا هشت کاسبرگ و گلبرگ و شمار فراوانی پرچم و برچه که به نهنج چسبیدهاند؛ میوه آنها که در زیر کاسهای پایا قرار دارد دارای پوست چرمی و تعداد زیادی دانه و برگهای گوشتی است
انبارگاه مرکزی concentration yard
[جنگل] محل نگهداری چوب کاغذ برای بارگیری مجدد و انتقال به کارخانه کاغذسازی
انباشت accumulation
[جَوّ] در یخسارشناسی، مقدار برف یا دیگر شکلهای آب جامد که به یخسار یا میدان برف افزوده میشود
انباشت برف snow accumulation
[جَوّ] عمق برف بر روی زمین از زمان شروع بارش یا از زمان دیدبانی قبلی
متـ . ژرفای برف snow depth
انتقال ۱ transference
[روانشناسی] در روانکاوی، برونفکنی (projection) احساسات و آرزوهای ناخودآگاهانه فرد به روانکاو، یعنی برونفکنی آن دسته از احساسات و آرزوهایی که در اصل معطوف بودهاند به افراد مهم زندگی فرد در دوران کودکیاش، مانند پدر و مادر
انتقال ۲ transmission
[علوم سلامت] رفتن عامل بیماریزا از یک میزبان به میزبان دیگر
انتقال وارون countertransference
[روانشـناسی] واکنشهای ناخـودآگاه درمانگر به بیـمار و فرایند انتقال او که بر پایه نیازها و تعارضهای روانشناختی شخصیِ درمانگر شکل میگیرد
انجمن بازگردانی salvage association, SA
[دریایی ] تشکیلاتی با نمایندگانی در سراسر جهان که به امور بازگردانی رسیدگی میکنند
انجمن حمایت و جبران خسارت
protection and indemnity club,
P and I club, pandi club,
protection and indemnity association
[دریایی ] انجمنی متشکل از مالکان کشتیها برای حمایت از آنان و جبران خساراتی که بیمههای دریایی عادی آنها را نمیپردازند
انحراف مغناطیسی magnetic deviation
[ژئوفیزیک] زاویه میان نصفالنهار مغناطیسی و محور صفحه قطبنما
اندامگان نشانگر آلودگی pollution indicator organism
[محیطزیست] گونههای گیاهی یا جانوری که در آبهای آلوده مشاهده میشوند و وجودشان دلیل بر آلودگی خاصی در آب است
انرژی ارتعاشی vibrational energy
[فیزیک] اختلاف انرژی مربوط به دو حالت یک مولکول دواتمی هنگامی که در یک حالت، از چرخش آن و در حالت دیگر، از ارتعاش آن صرفنظر میشود
انرژی انتقالی translational energy
[فیزیک] انرژی جنبشی ناچرخشی جسم یا سامانه که برابر است با نصف حاصلضرب جرم در مجذور سرعت مرکز جرم
انرژی رزونانس resonance energy
[شیمی ] تفاوت بین انرژی پتانسیل گونه مولکولی و ساختار سهیم دارای کمترین انرژی پتانسیل
انرژی کِشَند tidal energy
[ اقیانوسشناسی] انرژی موجود در کِشَندی که از یک حوضه به داخل دریای آزاد جریان مییابد
انرژی گرمایی thermal energy
[فیزیک] انرژی خاص نوترون گرمایی در دمای اتاق که در حدود ۰۲۵/۰ الکترونولت است
انرژی مصرفی فعالیت بدنی
energy expended in physical activity
[ تغذیه] انرژی مصرفشده در فعالیتهای ارادی و غیرارادی بدن
اختـ . اِنفاب EEPA
انزواطلب isolationist
[سیاسی] ۱. فرد معتقد به انزواطلبی دولت ۲. دولتی که از مشارکت فعال در امور بینالملل دوری میجوید
انزواطلبی isolationism
[سیاسی] سیاست دوری جستن از مشارکت فعال در امور بینالملل
انعام بازگردانی salvage money
[دریایی ] انعامی که به خدمه کشتی بازگردانی پرداخت میشود
اِنفاب ← انرژی مصرفی فعالیت بدنی
انکار denial
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که در آن افکار و احساسات و اعمال و وقایع دردناک و ناپذیرفته با بیرونراندن از خودآگاه نادیده انگاشته میشود
انکارگر denier
[روانشناسی] فردی که از سازوکار دفاعی انکار استفاده میکند
انگشتنگاری پپتید ← انگشتنگاری پروتئین
انگشتنگاری پروتئین protein fingerprinting
[ پروتگانشناسی] روشی برای شناسایی و توصیف یک پروتئین با کمک تقسیم پروتئینکافتی (proteolytic) جزئی که الگوی قطعات پپتیدی خاصِ آن پروتئین را ارائه میکند
متـ . انگشتنگاری پپتید peptide fingerprinting
انگشتنگاری خودکار live scan
[نظامی] ثبت الکترونیکی اثر انگشت بدون نیاز به کاغذ و جوهر
انگشته رویدار zinc finger
[->پروتگانشناسی] حبهای حاوی فلز روی با اتصالات عرضی که در پروتئینهای متصلشونده به دِنا مشترک است
انگل parasite
[->میکرب] موجودی که به طور اجباری یا اختیاری در درون یا بر روی موجود زنده دیگر زندگی میکند و برای ادامه زندگی به میزبان نیازمند است
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
انگلشناسی parasitology
[->میکرب] شاخهای از زیستشناسی و پزشکی که به جنبههای مختلف همزیستی و بیماریهای انگلی و روابط انگل و میزبان میپردازد
انگلشناسی بالینی clinical parasitology
[->میکرب] شاخهای از انگلشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی ناشی از عوامل انگلی میپردازد
انگلشناسی پزشکی medical parasitology
[->میکرب] شاخهای از انگلشناسی که به مطالعه انگلهای بیماریزا در انسان میپردازد
انگلشناسی مولکولی molecular parasitology
[->میکرب] مطالعه انگلها و برهمکنش آنها با میزبانها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
انگلکُش parasiticide
[->میکرب] هر ماده یا عاملی که انگلهای موجود در محیط تحت اثر خود را میکشد
انگور Vitis
[ گیاهی ] سردهای از انگوریان بالارونده با حدود ۶۰ گونه که عمدتاً در نیمکره شمالی میرویند؛ گلهای آنها پنجپر و تکجنسی یا با عملکردی تکجنسی است و اکثر گونههای آن یا اصلاً کاسه ندارند یا کاسه آنها تحلیل رفته و گلبرگهایشان در نوک به هم چسبیده و یکپارچه شده است، اما در قاعده از هم جدا هستند و برگهایشان سبز و لَپی یا دندانهدار است
انگورسانان Vitales
[ گیاهی ] راستهای از گیاهان گلدار بالارونده با یک تیره و پانزده سرده و حدود ۸۵۰ گونه که بیشتر در نواحی گرمسیری یا معتدل گرم میرویند
انگوریان Vitaceae
[ گیاهی ] تیرهای از انگورسانان بالارونده یا درختچهای یا بهندرت علفی با پانزده سرده و ۷۰۰ گونه که در سراسر جهان میرویند؛ برگهای آنها همیشهسبز یا خزاندار غالباً ساده و گاهی مرکب با آرایش متقابل یا متناوب است و گلهایشان منظم و معمولاً چهار یا پنجپر است
انهدام بهفرمان ← سامانه انهدام بهفرمان
اوراقچی کشتی ship breaker
[دریایی] فردی که اوراقسازی کشتیهای قدیمی و فرسوده را انجام میدهد
اوراقسازی کشتی shipbreaking
[دریایی ] اوراق کردن کشتیهای قدیمی و فرسوده برای استفاده از قطعات و فلزات آنها
اهرم دستی crank handle
[ریلی] ابـزاری بـرای راهاندازی دسـتی ماشین سوزن الکتریکی و الکتروهیدرولیکی
ایالت province
[->اقیانوسشناسی] بخشی از آب دریا یا اقیانوس که از نظر ویژگیهای ژرفایی (bathymetric elements) با نواحی اطراف متفاوت است
[زمین] پهنهای گسترده با سیماهای (features) مشابه که در مجموع یک واحد شناخته میشود
ایالت اقیانوسی oceanic province
[->اقیانوسشناسی] ناحیهای که عمق آن از ۲۰۰ متر بیشتر است
ایالت پایابی neritic province
[->اقیانوسشناسی ] ناحیهای که از خط کرانه تا عمق ۲۰۰ متر را دربرمیگیرد
ایالت تپهمغاکی abyssal hill province
[->اقیانوسشناسی] مناطق ژرفاقیانوسی پوشیده از تپههای مغاکی
ایمنانگاشته generally recognized as safe, GRAS
[ تغذیه] ویژگی فهرستی از اجزای غذا که مصرف آنها از سوی نهادهای ایمنی غذایی بیخطر اعلام میشود
ب
بادپوسته wind crust
[جَوّ] نوعی برفپوسته که بر اثر فشار ناشی از وزش باد بر روی برف موجود تشکیل شده باشد
بادتختال wind slab
[جَوّ] نوعی برفپوسته که در نتیجه وزش باد به صورت تکهبرف سخت و فشردهای بر روی قسمتهای مناسب مینشیند
بادزدگی wind burn, wind injury
[زراعت] تغییر رنگ و پژمردگی برگهای گیاه بر اثر وزش باد شدید در زمان خاصی از دوره رویش
بادکِشَند wind tide, wind setup
[->اقیانوسشناسی، جوّ، زمین] اختلاف سطح تراز آب ساکن، بین بخشهای بادسو و بادپناه توده آب، بر اثر تنش باد
بادنجان Solanum
[ گیاهی ] سردهای از بادنجانسانان علفی پهنبرگ یا بالارونده یا بوتهای یا درختچهای یا درختی کوچک یک یا چندساله با ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ گونه که تنوع و گسترش جهانی دارند و شامل گیاهان خوراکی ارزشمند و همچنین شماری گیاهان سمی هستند؛ برگهای آنها معمولاً کرکدار و پهن و متناوب است و گلها اغلب بر روی محور برگی یا نزدیک آن به شکل منفرد یا خوشههای کمگل میروید و کاسه آنها پیوسته و جامشان منظم است
بادنجانیان Solanaceae
[ گیاهی] تیرهای از بادنجانسانان علفی یا درختی یا درختچهای یا بالارونده با حدود ۹۵ سرده و بیش از۲۰۰۰ گونه که در امریکای مرکزی و جنوبی بیشترین تنوع را دارند، اما در مناطق سرد اصلاً نمیرویند؛ برگهای آنها متناوب است و اغلب سطحی کرکدار و چسبناک دارد و گلهایشان معمولاً مخروطی یا قیفشکل با پنج گلبرگ پیوسته است
بار آب مایع liquid water loading
[جَوّ] مقدار آب مایع موجود در یک بستههوا به صورت قطرکهای اَبر یا باران یا یخ که معمولاً بر حسب درصد یا بر مبنای کسری از وزن یا حجم آن بستههوا بیان میشود
باران اَبَرسرد supercooled rain
[جَوّ] بارش به صورت مایع در دمای کمتر از انجماد
بارانپوسته rain crust
[جَوّ] نوعی برف پوسته ناشی از یخ زدن دوباره بلورهای سطحی برف که بارش باران آنها را ذوب یا نمدار کرده است
بارانداز landing
[جنگل] منطقه پاکسازیشدهای در جنگل که در آن بینهها را برای انتقال به خارج از جنگل در کامیون بارگیری میکنند
بار برنامهریزیشده طرح scheduled design load
[درونشهری] حداکثر مسافری که بنگاه حمل و نقل برای سوار شدن در یک وسیله نقلیه عمومی در مدتزمان معین پیشبینی میکند
باربندی packing
[دریایی] بستن بارها به صورت ایمن
بارپذیری bearing strength
[جنگل] مقدار وزنی که هر نوع خاک یا بستر میتواند تحمل کند
بار جهشی mutational load
[ژنشناسی] تجمع ژنهای نامطلوب یا زیانبار حاصل از جهشهای پیدرپی در خزانه ژن یک جمعیت
متـ . بار ژنی genetic load, genetic burden
بار حجمکرایه measurement rated cargo
[دریایی] باری که کرایه فرست آن را بر اساس حجم اشغالشده محاسبه میکنند
باردارشدن اَبر cloud electrification
[جَوّ] فرایندی که در آن اَبر باردار میشود
بار ژنی ← بار جهشی
بار قندخونی glycemic load
[تغذیه] حاصلضرب نمایه قندخونی غذا در میزان کربوهیدرات موجود در آن
بارگذاری گلیکوژن glycogen loading,
glycogen supercompensation
[ تغذیه] همراه کردن رژیمهای سرشار از کربوهیدرات با تمرینهای بدنی که ماهیچهها را قادر به ذخیرهسازیِ بیش از ظرفیت گلیکوژن میکند
بارگشایی unpacking
[دریایی] خالی کردن بار از بارگنج
بار گلوکوز glucose load
[ تغذیه] مقدار گلوکوز دریافتی از طریق تزریق در رگ
بار مواد محلول کلیوی renal solute load
[ تغذیه] مقدار مواد زائد نیتروژنی و کانیایی که باید از کلیه دفع شود
بارهنگ Plantago
[گیاهی] سردهای از بارهنگیان اغلب علفی و بهندرت نیمهدرختچهای با حدود ۲۰۰ گونه و برگهایی با سه تا پنج رگبرگ موازی که در قسمت پهنبرگ از هم جدا میشوند و یک دمبرگ کاذب باریک در نزدیک ساقه دارند و گلآذین آنها دارای یک مخروط کوتاه یا سنبله بلند با تعداد زیادی گل ریز است و گردهافشانی در آنها با باد انجام میشود
بارهنگیان Plantaginaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان علفی یا درختچهای با سه سرده و ۲۷۰ گونه با گسترشجهانی که در مناطق معتدل تنوع فراوان دارند و برخی سردههای این تیره جزء گیاهان آبزی ریشهدار هستند؛ برگهای گیاهان این تیره ساده یا مرکب با آرایش مارپیچی یا متقابل و گلهایشان بسیار متنوع است
باریون baryon
[فیزیک] دستهای از ذرات که از به هم پیوستن سه کوارک ساخته میشوند
باریونزایی baryogensis
[فیزیک] فرایندهایی که در عالم آغازین به بیتقارنی بین ماده و پادماده انجامید و سبب چیرگی ماده شد
بازبَرازش retrofit, backfit
[محیطزیست] نصب افزاره مهار آلودگی در تأسیسات موجود بدون ایجاد تغییرات عمده در آن تأسیسات
بازپیوندخواه irredentist
[سیاسی ] کـسی که خواهان بازپیـوندی است و گرایش به این جنبش دارد
بازپیوندخواهی irredentism
[سیاسی] جنبش سیاسی قومی یا ملی در کشوری که خواهان بازگرداندن سرزمینی با مشترکات زبانی و فرهنگی و قومی است که ضمیمه خاک کشوری دیگر است
بازتدفین reburial
[باستانشناسی] جابهجا کردن بقایای یک جسد از محلی به محل دیگر
بازتدفین آتشسپرده
post-cremation burial,
secondary cremation
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن بقایای سوخته یک مرده از محل اولیه آتشسپاری جابهجا و در یک گور یا استخواندان دیگر نهاده میشود
بازتنیدگی استخوان bone remodeling
[ تغذیه] فرایند تخریب و بازسازی مداوم بافت استخوان که آن را قادر به ترمیم و رشد و تطابق با فشارهای خارجی میکند
بازتوانبخشی شنوایی
auditory rehabilitation, AR,
aural rehabilitation
[->شنواییشناسی ] نوعی درمان با هدف کاهش مشکلات ارتباطی ناشی از کمشنوایی پسازبانی، شامل مراحل تشخیصی مانند تشخیص کمشنوایی و معلولیت ارتباطی و مراحل درمانی و آموزشی مانند آموزش درک گفتار و گفتاردرمانی و مدیریت آموزشی
متـ . توانبخشی شنوایی۱
شنواییشناسی توانبخشی
rehabilitative audiology
بازخورد اَبر cloud feedback
[جَوّ] تغییر اثرهای تابشی اَبرها در واکنش به پریشیدگی اقلیمی بیرونی
بازده پیوندزنی grafting efficiency
[شیمی] در همبسپارش پیوندی، نسبت مقدار تکپار پیوندخورده بر روی یک زنجیر به کل مقدار تکپار بسپارشده
بازده ظرفیت حمل deadweight efficiency
[دریایی ] نسبت ظرفیت حمل درنظرگرفتهشده در طراحی کشتی به مقدار باری که جابهجا میشود
بازرس حمل و نقل عمومی
road supervisor,inspector,
route supervisor, street supervisor, road foreman
[درونشهری] کارمند حمل و نقل عمومی که عملیات را ارزشیابی و بر ایمنی و اجرای قوانین کار نظارت میکند و میکوشد مشکلات جاری را حل کند
بازرس سانحه دریایی marine casualty investigator
[دریایی] فرد صلاحیتداری که مطابق با قانون مسئولیت بررسی سانحه یا حادثه دریایی را بر عهده دارد
بازرسی دامپزشکی veterinary inspection
[ فنّاوری غذا] نظارت دولتی بر دام و طیور برای تضمین بهداشت و سلامت انواع گوشت
متـ . بازرسی دامپزشکی گوشت
بازرسی گوشت
بازرسی دامپزشکی گوشت ← بازرسی دامپزشکی
بازرسی کشور صاحببندر port state control
[دریایی ] نوعی بازرسی در بندر که هدف از آن حصول اطمینان از انطباق داشتن وضعیت و شرایط شناور با مقررات ملی و بینالمللی دریایی است
بازرسی کشور صاحبپرچم flag state control
[دریایی ] نوعی بازرسی که هدف از آن حصول اطمینان از انطباق داشتن گواهی ثبت با پرچم است
بازرسی گوشت ← بازرسی دامپزشکی
بازکانیگیری remineralisation
[ تغذیه] بازجذب مواد کانی در استخوان و دندان
بازگشته ← اموال بازگشته
بازمانده relict
[زمین] ویژگی کانی یا ساختار یا سیمای (feature) یک سنگ قدیمی که، با وجود فرایندهای تخریبکننده، در سنگ جدید باقی مانده است
بافتار خطی lineated fabric
[زمین ] بافتاری ناهمسانگرد که سیماهای (features) آن بیشتر خطی است
بافتار همسانگرد isotropic fabric
[زمین ] بافتاری تصادفی که از همه جهتها یکسان به نظر میرسد
بافت بازمانده relict texture
[زمین ] بافت اولیه ذخایر معدنی که پس از جانشینی کامل یا جزئی باقی مانده است
بافت پوستماری ophitic texture
[زمین ] بافتی آذرین با بلورهای الواری پلاژیوکلاز که با دانههای پیروکسن احاطه شده است
بافت ضربدری decussate texture
[زمین] ریزبافتی در سنگهای دگرگونی که در آن بلورهای همجوار به صورت نامنظم و در جهتهای متقاطع قرار گرفتهاند
بافت نگاشتاری graphic texture
[زمین] بافتی ماگمایی شامل درهمرشدی فلدسپار قلیایی و کوارتز با شکلهای مثلثی و قلابمانند که در آن دو کانی در هم فرو رفتهاند و شبیه به نوشتارهایی با خط میخی یا تصویری شدهاند
بافت نمدی felty texture, pilotaxitic texture
[زمین] بافت ماگمایی تمامبلورین و ریزبلورین شامل بلورهای کوچک درهمبافته پلاژیوکلاز
بافت نیمهپوستماری subophitic texture
[زمین ] بافتی آذرین با بلورهای الواری پلاژیوکاز که فقط بخشی از آنها با دانههای پیروکسن احاطه شده است
بافه sheaf
[زراعت] دسته کوچکی از ساقههای دارای دانه که به هم بسته میشوند
بافه پشتیبان back guy
[جنگل] یکی از چند بافه پشت دکل، واقع در مقابل بافه اصلی یا سیمنقاله، که در مقابل تنشهای وارده مقاومت میکند
متـ . کابل پشتیبان
بافه ضمیمه tagline
[جنگل] بافه اضافه متصل به سر هر بافه استوانهای (drum line) برای گسترش حوزه عمل
متـ . کابل ضمیمه
بافه کشنده ← کابل کشنده
بافه مهار guy line, guy
[جنگل] بافه ثابتی که به دکل درختی یا مانند آن بسته میشود
متـ . کابل مهار
بافه ناقل straw line
[جنگل] بافه سبکی که برای تغییر دادن محل سایر بافهها یا جعبه قرقرهها به کار میرود
متـ . کابل ناقل
باقلاسانان Fabales
[ گیاهی ] راستهای از دولپهایها با چهار تیره و ۷۵۴ سرده و بیش از ۲۰۰۰۰ گونه که حدود ۹۵ درصد آنها در باقلائیان قرار دارند
باقلائیان Fabaceae, Leguminosae
[ گیاهی ] تیرهای از باقلاسانان با ۶۵۰ سرده و ۱۲۰۰۰ گونه که دارای پراکنش جهانی هستند و برگهای آنها گوشواره (stipule) دارد و اغلب مرکب است و گلهایشان معمولاً دارای تقارن دوطرفه و میوهها به صورت نیام است؛ گیاهان خوراکی مهمی مانند سویا و باقلا و لوبیا در این تیره قرار دارند
باکتریخوار bacteriophage, phage
[->میکرب] ویروسی که در درون باکتری همتاسازی میشود و باعث تلاشی (lysis) باکتری میگردد
باکتریشناسی bacteriology
[->میکرب] دانش مطالعه باکتریها
باکتریشناسی بالینی clinical bacteriology
[->میکرب] شاخهای از باکتریشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی ناشی از عوامل باکتریایی میپردازد
باکتریشناسی پزشکی medical bacteriology
[->میکرب] شاخهای از باکتریشناسی که به مطالعه باکتریهای بیماریزا در انسان میپردازد
باکتریشناسی مولکولی molecular bacteriology
[->میکرب] مطالعه باکتریها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
باکتریمیزی bacteriuria
[->میکرب] وجود باکتری در ادرار
باکمانه ← اجرای باکمانه
بالاران round
[ فنّاوری غذا] بخشی از لاشه دام که از پایین به ران و از پهلو به قلوهگاه محدود میشود
بالاران مرغ thigh
[ فنّاوری غذا] بخش فوقانی ران مرغ که از مفصل ران شروع میشود و تا مفصل زانو ادامه دارد
بالاگَرد turn up, ply turnup
[تایر] بخش انتهـایی لایههای مَنجید که به دور مجمـوعه طوقه پیچیده میشود
بالبُرد heliborne
[نظامی ] جابهجایی نیرو به وسیله بالگرد
باله flipper, filler strip
[تایر ] نوار باریکی از منسوج آغشته به لاستیک که اجزای طوقه را در بر میگیرد و موجب کاهش تدریجی سفتی از طوقه تا دیواره میشود
متـ . باله طوقه
باله طوقه ← باله
باند اضطراری airstrip
[نظامی] باندی با تجهیزات ابتدایی و گاه امکانات سوختگیری، معمولاً در مناطق دورافتاده
بخار آب بارششو ← آب بارششو
بخش مراقبتهای قلبی coronary care unit, CCU
[علوم سلامت] بخشی حساس در بیمارستان برای درمان و پایش بیماران حاد قلبی
بخش مراقبتهای ویژه intensive care unit, ICU
[علوم سلامت] بخشی در بیمارستان که بیمارانِ نیازمند به پایش و مراقبت مستمر در آن نگهداری میشوند
بدلپیما convertiplane
[هوایی] هواپویه قادر به پرواز دستِکم در دو حالت پروازی متمایز، یکی عمودی با اتکا به چرخانه بالابر و دیگری روبهجلو با اتکا به بال
بذر اَبتر suicide seed
[زراعت] بذر گیاهی که ژنهای آن را طوری دستکاری میکنند که توانایی تولیدمثل نداشته باشد
بذر سیبزمینی potato seed
[زراعت] بذری که از گل سیبزمینی به دست میآید
بذر کمعمر recalcitrant seed,
unorthodox seed
[زراعت] بذری که نمیتوان رطوبت آن را به حدی کاهش داد تا بدون آسیب، امکان نگهداری آن در دمای کمتر از صفر درجه به مدت طولانی فراهم شود
برآمد outcome
[ریاضی ] هر یک از نتیجههای یک آزمایش تصادفی
برآورد سود سفر voyage estimate,
voyage estimating
[دریایی] تخمین سودآوری کشتی در یک سفر
برآورد نواری strip survey strip cruise,
[جنگل] آماربرداری از یک یا چند نوارنمونه در خطنمونه با فواصل منظم که دادهها در طول آنها به صورت پیوسته ثبت میشوند
برابری ردهای class equation
[ریاضی ] برای هر گروه متناهی G با عدد ردهای k ، یک برابری به صورت G | = C۱+…+ CK | ، که در آن CK,…,C۱ تعداد اعضای ردههای مزدوجی دوبهدو متمایز G هستند
برتری هوایی air superiority
[نظامی] تفوق در رزم هوایی به نحوی که نیروی متخاصم نتواند خلل جدی در روند عملیات هوایی و دیگر نیروهای همسو ایجاد کند
برج آرامگاهی tower tomb tomb tower,
[باستانشناسی] سازهای برجمانند که در قرون نخستین اسلامی برای آرامگاه بزرگان ساخته میشد، مانند گنبد قابوس در استان گلستان
برجاآوار autoclast
[زمین ] آواری که بر اثر اصطکاک یک گدازه روان یا در نتیجه خردشدن برجا (autobrecciation) به وجود میآید
برجاآواری autoclastic
[زمین] ویژگی قطعات حاصل از اصطکاک مکانیکی در حین حرکت گدازه
برج خورشید solar tower
[ نجوم رصدی] برجی که در رأس آن یک خورپا نصب شده است که نور خورشید را به طور ثابت به درون برج میتاباند و در پایین برج ابزارهای رصد مخصوص خورشید قرار دارد
برجذب سوانگاشتی chromatographic adsorption
[شیمی ] نوعی برجذب که در آن مواد مختلف تمایل دارند از یک جریان متحرک گاز یا مایع یعنی فاز متحرک به فاز جامد، با سرعتهای متفاوت جذب شوند
برجسته marcato, marcando
[موسیقی ] کیفیت نتی که متمایز و واضح نواخته میشود
برچسب اطلاعات تغذیهای nutrition facts label
[ تغذیه] برچسبی نشاندهنده اطلاعاتی درباره محتوی مواد مغذی که برای کمک به مصرفکنندگان در انتخاب مواد غذایی تهیه میشود
برچسب مومیایی mummy label
[باستانشناسی] نوعی علامت شنـاسایـی از جنس چـوب یـا سنگ کـه در مصر دوره یونانیـ رومی هنگامی که اجساد را از خانه به گورستان یا زادگاه متوفی منتقل میکردند مورد استفاده قرار میگرفته است
بر ِخرک sul ponticello
[موسیقی ] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهیِ زخمهای و کمانهای برای حرکت کمانه در نزدیکی خرک
بُرخوردگی حبه domain shuffling
[ پروتگانشناسی ] پیدایش ژنهای جدید رمزگذار پروتئین از طریق نوترکیبی آن دسته از میانههای میانجیشده (intronmediated) توالیهای بیانه که حبههای عملکردی پروتئین را مشخص میکند
برخه sprig
[زراعت] قطعهای از ساقه یا ریشه گیاهان علفی که برای تکثیر به کار میرود
برخهکاری sprigging
[زراعت] کشت از طریق قرار دادن برخه در جوی یا سوراخهای کوچک
بُردار حرکت اَبر cloud motion vector
[جَوّ] سمت و سرعتی که با ردیابی اَبرها در تصویربرداری ماهوارهای تعیین میشود
برِ دسته sul tasto, sulla tasteria
[موسیقی ] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهی با حرکت کمانه در نزدیکی یا بر روی رودسته
بررسی خواص بافت texture profile analysis
[ فنّاوری غذا] بررسی بافت ماده غذایی بر پایه خواص مکانیکی و خصوصیات هندسی و میزان چربی و رطوبت آن در هنگام جویدن
برساختگرایی constructivism
[ریاضی ] مکتبی در فلسفه ریاضی که بر اساس آن اشیای ریاضی در صورتی وجود دارند که روش یافتن یا ساختن آنها شناخته شده باشد
برش خالص pure shear
[فیزیک] نوعی کُرنش ناچرخشی که در آن ابعاد جسم در یک راستا افزایش پیدا میکند و در راستای عمود بر آن کوتاه میشود
برف بهاره spring snow
[جَوّ] برف ترِ درشت و دانهدانه، شبیه به یخ خردشده آبدار که عموماً در بهار یافت میشود
متـ . برف دانهدانه corn snow,
granular snow
برفپوسته snow crust
[جَوّ] سطح بیرونی سخت و خشک برف
برف تازه new snow
[جَوّ] ۱. برفی که تازه باریده و شکل اولیه برفبلورهای آن قابل تشخیص باشد ۲. مقدار برفی که بیش از بیست و چهار ساعت از بارش آن نگذشته باشد
برف تر wet snow
[جَوّ] برف انباشته که حاوی مقدار فراوانی آب مایع باشد
برفچشمک snow blink, snow sky
[جَوّ] منطقه نسبتاً روشن سطح زیرین اَبر که براثر بازتاب نور از برف ایجاد میشود
برف خشک dry snow
[جَوّ] برفی که بهراحتی گلوله نمیشود و دمای آن زیر صفر است
برف خیلی تر very wet snow
[جَوّ] برفی که فضاهای خالی آن کاملاً با آب مایع پر شده باشد
برف دانهدانه ← برف بهاره
برفدوست chionophile
[زراعت] گیاهی که زمستان طولانی با پوشش برف زیاد را تحمل میکند یا به آن نیاز دارد
برف سبز green snow
[جَوّ] برفی که سطح آن بر اثر رشد نوعی جلبک میکروسکوپی به رنگ سبز گراییده باشد
برف سرخ red snow
[جَوّ] برفی که سطح آن بر اثر رشد نوعی جلبک میکروسکوپی یا وجود گرد و خاکِ قرمز به سرخی گراییده باشد
برف کهنه old snow
[جَوّ] برف انباشتهای که شکل بلورین اولیه آن قابل تشخیص نباشد
برفیخ snow ice
[جَوّ] یخ حاصل از انجماد آمیزهای از برف و آب
برقزدایی bonding
[دریایی ] عملیاتی که در کشتیهای نفتکش برای تخلیه الکتریسیته ساکن انجام میدهند تا از ایجاد تخلیه الکتریکی بین کشتی و اسکله جلوگیری شود
برقکاف دوخصلتی amphoteric electrolyte ampholyte,
[شیمی ] نوعی برقکاف که همزمان دارای خاصیت اسیدی و بازی است
برگاَبر leaf cloud
[جَوّ] سامانه اَبر طویلی شبیه به برگ که در مراحل آغازین تشکیل وافشاری در تصاویر ماهوارهای دیده میشود
برگامرودی Pyrola
[ گیاهی] سردهای از برگامرودیان علفیِ همیشهسبز که بومی شمالگان و مناطق معتدل شمالی است
برگامرودیان Pyrolaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان با چهار سرده و ۳۰ گونه که وجه تمایز آنها با انواع چوبی این راسته رویش علفیشان است؛ اعضای این تیره بومی نواحی معتدل سرد و قطبی نیمکره شمالی هستند و در زمره گیاهان همیشهسبز قرار دارند
برگ انگشتنگاری fingerprint card
[نظامی] برگی مقوایی برای ثبت و نگهداری آثار انگشتان دو دست
برگ بیدی Commelina
[ گیاهی] سردهای از برگبیدیان علفی با ساقههایی ضعیف و پراکندگی وسیع با حدود ۱۰۰ گونه که فقط تعداد اندکی از آنها در باغبانی به کار میرود
برگ ترخیص landing order delivery order, DO,
[دریایی ] دستور کتبی صاحب کشتی یا نماینده او به انباردار یا متصدیان گمرک برای تحویل کالا
برگ شاخی Ceratophyllum
[ گیاهی ] سردهای آبزی از برگشاخیان با پراکندگی در سرتاسر جهان و حدود دهگونه که در آبگیرها و تالابها و نهرهای آرام نواحی گرمسیری و معتدل یافت میشوند؛ گیاهان این سرده گاه در سطح آب شناورند، اما معمولاً به طور کامل در زیر آب رشد میکنند و تحمل خشکی را ندارند؛ طول ساقه آنها به یک تا سه متر میرسد و در محل گرههای ساقه حلقههایی از برگهای سبز روشن وجود دارد که نازک و اغلب منشعب هستند؛ این گیاهان اساساً فاقد ریشه هستند، ولی گاهی برگهای تغییرشکلیافتهای با ظاهری ریشهمانند ایجاد میکنند که گیاه را به بستر متصل میکند
برگشت ← جهش برگشتی
برگ کژفشار baroclinic leaf
[جَوّ] نوعی اَبر در مقیاس همدیدی که در تصاویر ماهوارهای، درست قبل از شروع چرخندزایی، به فراوانی دیده میشود
برگ نقشه map sheet
[ نقشهبرداری] یک ورق نقشه از یک رشته نقشه (map series)
برگینه folium, folium of Descartes,
leaf of Descartes
[ریاضی] خمی در صفحه با معادله X۳+Y۳ = ۳axy
برنامهگردان activity coordinator animateur,
[ گردشگری] فردی که برنامهریزی و سرپرستی فعالیتهای تفریحی و ورزشی به عهده اوست و به زبان قابل فهم برای غالب مسافران سخن میگوید و آنها را به شرکت در برنامهها تشویق میکند
برنج آبی lowland rice
[زراعت] برنجی که آبیاری میشود
برنج دیم upland rice
[زراعت] برنجی که آبیاری نمیشود
برنمود رقمی digital object
[ کتابداری ] نوعی ساختار دادهای که شامل محتوای رقمی و شناسانه واحدی برای محتوا و دادههای دیگر از قبیل فراداده است
متـ . شیء رقمی
برونانگل ectoparasite
[ میکرب] انگلی که در سطح خارجی بدن میزبان زندگی میکند
برونانگلکُش ectoparasiticide
[ میکرب] عامل نابودکننده برونانگل
برونپوسه sap rot
[جنگل] هر نوع پوسیدگی که به برونچوب محدود میشود
برونچوب sapwood
[جنگل] بخش بیرونی ساقه درخت مرکب از یاختههای زنده که آب را به بخشهای بالاتر درخت منتقل میکند
برونفکنی projection
[روانشناسی] در روانکاوی، سازوکاری دفاعی که از طریق آن انرژی سائقهایناخوشایند از درون معطوف به عینیتهای(objects) بیرونی میشود
بروننوکلئاز exonuclease, exo
[ژنشناسی] زیمایهای که باعث شکسته شدن پیوندهای نوکلئوتیدی از هر دو طرف آزاد نوکلئیکاسید میشود
برونیسازی externalisation
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که از طریق آن اندیشهها و افکار و احساسها و ادراکها به جهان بیرون نسبت داده میشود
برهان برساختی constructive proof
[ریاضی ] نوعی برهان در ریاضیات که در آن وجود شیء مورد نظر از طریق ساختن یا ارائه روشی برای ساختن آن اثبات میشود
برهان متناهیمبنا finitary proof
[ریاضی ] برهانی که در آن هیچ مجموعه نامتناهی، چه به طور صریح و چه به طور ضمنی، به کار نرفته باشد
برینصوتشناسی hypersonics
[فیزیک] تولید و بهرهبرداری از امواج صوتی با بسامدهای بیشتر از ۵۰۰ مگاهرتز
بسامد اضطرار distress frequency
[دریایی] بسامد رادیویی معینی که در آن پیامهای اضطرار ارسال میشود
بسامد کِشَند tidal frequency
[ اقیانوسشناسی، زمین] میزان جابهجایی مؤلفه یک کِشَند حاصل از ترکیب نیروهای کِشَندزای سامانه خورشید ـ زمین ـ ماه بر حسب درجه در روز
بَسپاراز polymerase
[ژنشناسی] زیمایهای که با بَسپارش نوکلئوتیدها رشته دِنا یا رِنا را میسازد
متـ . پلیمراز
بَست تابوت coffin fastener
[باستانشناسی ] هر یک از قطعات فلزی که بخشهای مختلف تابوت را به یکدیگر متصل میکنند
بستر تراورس ← بستر ریلبند
بستر ریلبند tie bed
[ریلی] سطحی پوشیده با پارسنگ که ریلبند بر روی آن قرار میگیرد
متـ . بستر تراورس
بستر سیال fluidised bed
[ فنّاوری غذا] نوعی محیط انتقال گرما که در آن بخار گاز یا مایع در خلاف جهت بستری که ذرات بر روی آن قرار دارند، حرکت میکند
بَستک آغازگر ← عنصر آغازگر
بستهبندی زمخلئی cryovac
[ فنّاوری غذا] فرایند بستهبندی مواد غذایی از جمله گوشت در پوششهای پلاستیکی تحت خلأ و دمای بسیار پایین
بشم hoarfrost, hoar
[جَوّ] نهشتی از یخبلورهای به هم چسبیده که معمولاً به طور مستقیم بر روی اجسام نازکی که در معرض هوا قرار دارند تشکیل میشود
بشمبلور hoar crystal
[جَوّ] هر یک از یخبلورهای موجود در بشم
بشم سطحی surface hoar
[جَوّ] ۱. یخبلورهای سرخس شکل که مستقیماً بر روی سطح برف مینشینند ۲. بشمی که عمدتاً به صورت دوبعدی بر روی پنجره یا دیگر سطوح صاف رشد میکند
بطری رانهای drift bottle, floater
[ اقیانوسشناسی ] بطری یا شیئی که برای مطالعه جریانهای اقیانوسی، در آب دریا رها میشود
بقایای کشتی shipwreck ۱, wreck ۱,
wreckage ۱
[دریایی ] آنچه از کشتی شکسته یا بار آن بر جای مانده یا در دریا پراکنده شده یا به ساحل رسیده باشد
بلندی تنه fishing
[ریلی] فاصله میان بُن تاج ریل و سر پایه ریل که محل تماس ریل و صفحات اتصالی نیز هست
بلور برف snow crystal
[جَوّ] هر یک از انواع یخبلور در برف
بلور تکمحوره uniaxial crystal
[فیزیک] بلوری دوشکستی که در راستایی خاص فاقد ویژگی شکست دوگانه است
بلورجات glassware
[ گردشگری ] ظروف ساختهشده از شیشه
بلور دگرگونی metacryst
[زمین ] بلور درشتی که بر اثر بازبلورش در یک سنگ دگرگونی تشکیل شده است
بلور دوقلو twin crystal
[فیزیک] بلوری که از دو یا چند بلور با سمتگیری متقارن تشکیل شده است
بلیت ورودی entrance ticket,
admission ticket
[ گردشگری ] بلیتی که به شخص اجازه ورود به مکانی را میدهد
بمب دستساز improvised explosive device,
hand-made bomb
[نظامی ] افزارهای انفجاری که خارج از مراکز اسلحهسازی با استفاده از مواد شیمیایی زیانبار یا مرگبار یا آتشزا ساخته میشود
بُنپوستکُشی basal bark treatment
[جنگل] نوعی تیمار برای خشکاندن درخت که در آن درختکُش را در نزدیکی بُن، در حدود پنجاه سانتیمتری سطح زمین، و دورتادور درخت در تماس با نواری از پوست آن قرار میدهند
بنداک bezoar
[ تغذیه] تودهای حاصل از مواد بلعیدهشده که نمیتواند از معده وارد روده شود
بنفشه Viola
[ گیاهی ] سردهای از بنفشهایان یک یا چندساله کوچک و بهندرت درختچهای با ۴۰۰ تا ۵۰۰ گونه که در تمام دنیا مخصوصاً نواحی معتدل نیمکره شمالی میرویند؛ برگهای آنها قلبشکل یا کنگرهدار با آرایشی متناوب است، اما برخی هم برگهای پنجهای دارند و گلها در اکثر گونهها دارای تقارن دوطرفه و پنج گلبرگ است که چهارتای آنها، در هر طرف دو تا، روبهبالا و به شکل بادبزن و پنجمی که تحتانی پهن و لَپی است روبهپایین قرار دارد
بنفشه افریقایی Saintpaulia
[ گیاهی] سردهای از جِسنِریان/ بنفشهافریقائیان با شش گونه علفی چندساله که بومی تانزانیا و جنوب شرقی کنیا هستند و بیشتر گونههای آن در کوههای نگورای تانزانیا میروید
بنفشهافریقائیان ← جِسنِریان
بنفشهایان Violaceae
[ گیاهی ] تیرهای از مالپیگیسانان غالباً درختچهای یا درختی کوچک و گاهی علفی با ۲۱ سرده و ۹۰۰ گونه که گسترش جهانی دارند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متقابل یا متناوب و اغلب با گوشواره برگمانند (leafy stipule) و کوچک است؛ گلآذینشان منفرد یا خوشهای با کاسه گل پنجپر و پایا و جام گل آنها دارای پنج گلبرگِ غالباً نامساوی است
بنگاه اطلاعگزاری information agency
[ کتابداری ] سازمانی که دسترسی به اطلاعات را میسر میسازد
متـ . اطلاعگزاری
بُنگودی root concavity
[متالورژی ] حفرهای در ریشه جوش که عیب محسوب میشود
بُنلاد socle
[ریاضی ] برای یک مدول (module)، مجموع همه زیرمدولهای (submodule) ساده آن
بُنمایه motif
[ پروتگانشناسی ] بخش کوچکی از یک پروتئین که همساخت بخشهایی از دیگر پروتئینهایی است که کارکردی مشابه دارند
بُنمایه پروتئین protein motif
[ پروتگانشناسی] بُنمایههای ساختار که معمولاً تعداد عنصرشان کم است
بُنمایهپویی motif scanning
[ پروتگانشناسی ] یافتن همه بُنمایههای شناختهشدهای که در یک توالی وجود دارند
بُنمایه ساختاری structural motif
[ پروتگانشناسی ] تاب یا عنصری سهبعدی در زنجیرهای که در انواع مولکولهای دیگر نیز ظاهر میشود
بنمایه مشترک ← توالی مشترک
بوق بلند prolonged blast, long blast
[دریایی] بوقی که بین چهار تا شش ثانیه طول بکشد
بوق کوتاه short blast
[دریایی ] بوقی که حدود یک ثانیه طول بکشد
بومشناسی اطلاعات information ecology
[کتابداری] مطالعه روابط متقابلمردم و سازمانها و فنّاوریها با محیطاطلاعاتی
بومکلبه ecolodge
[گردشگری] اقامتگاهی معمولاً کوچک و گران در نزدیکی محدوده حفاظتشده یا داخل آن، به ویژه برای طبیعتگردان
بوی نری boar taint, boar odour
[ فنّاوری غذا] طعم و بوی نامطبوع گوشت ناشی از ترشح زیاد هورمونهای جنسی نر برخی از دامها
بویه روگاه mid-channel buoy fairway buoy,
[دریایی] شناوهای که روگاه را در آبراه مشخص میکند
متـ . شناوه روگاه
بویه کشتی شکسته wreck buoy
[دریایی] شناوهای که برای نشان دادن محل کشتی شکسته به کار میرود
متـ . شناوه کشتی شکسته
بهارپوسته spring crust
[جَوّ] نوعی برفپوسته که از سخت شدن پاربرف (firn) شل بر اثر کاهش دما تشکیل شده باشد
بهترین فنّاوری بازبَرازش موجود
best available retrofit technology, BART
[محیطزیست] بهترین فنّاوری در دسترس برای ارتقای عملکرد سامانههای واپایش آلایندهها در تأسیسات ثابت موجود
بهترین فنّاوری موجود best available technology
[محیطزیست] کارآمدترین و بهصرفهترین فنّاوری تصفیه در دسترس
اختـ . بِهفَم BAT
بهترین فنّاوری واپایش موجود
best available control technology,
BACT
[محیطزیست] بهترین فنّاوری در دسترس برای کاهش آلایندها تا رسیدن به استانداردهای مصوب
بهداشت hygiene
[علوم سلامت] اصول و قوانین ناظر بر حفظ سلامت و رعایت آنها
بهداشتکار hygienist
[علوم سلامت] فرد آموزشدیدهای که مطابق با اصول و قوانین بهداشتی خدمات بهداشتی ارائه میدهد
بهداشتی hygienic
[علوم سلامت] مربوط به بهداشت
بهره yield ۱
[فیزیک] کل انرژی مؤثری که در انفجار هستهای آزاد میشود
بهره شکافت fission yield
[فیزیک] ۱. مقدار انرژی ناشی از شکافت در انفجار هستهای ۲. نسبت درصد شکافتهایی که منجر به تولید نوکلیدی خاص میشود
بهره شکافت زنجیری chain fission yield
[فیزیک] مجموع بهرههای شکافتی که محصولات شکافت آنها ایزوبارهایی با عدد جرمی مشخص است
بهره صلح peace dividend
[سیاسی ] سودی که تصور میشد پس از پایان جنگ سرد بر اثر کاهش هزینههای مسابقه تسلیحاتی عاید جامعه جهانی شود
بهره هستهای nuclear yield
[فیزیک] معیاری برای انرژی تولیدشده در واکنشگاه/ رآکتور هستهای یا در انفجار هستهای
بهرهوری حمل و نقل transportation productivity
[درونشهری] نسبت بازدهی واحدهای حملونقل به هزینههای صرفشده
بهسازی رویه surface treatment
[درونشهری] پوشاندن هریک از لایههای آسفالت با قیر همراه با شن یا بدون آن
بِهفَم ← بهترین فنّاوری موجود
بیابان یخ ice desert
[جغرافیا، جَوّ] هر پهنه قطبی با پوشش دائمی یخ یا برف، بدون هیچ پوشش گیاهی، بهجز برف سرخ یا برف سبز گاهبهگاه
بیانه رمزگذار حبه domain-encoding exon
[ پروتگانشناسی] هر بیانهای از یک ژن هوهستهای که حبه خاصی از پروتئین همخوان را رمزگذاری میکند
بیتقارنی asymmetry
[فیزیک] وضعیتی که در آن جسم هیچ نظمی ندارد و با هیچ عنصر تقارنی، مانند نقطه و محور و صفحه، نمیتوان بخشی از آن را متناظر با بخش دیگری در نظر گرفت
بیتقارنی باریونی baryon asymmetry
[فیزیک] نابرابری ماده باریونی و پادباریونی آنچنان که در عالم دیده میشود
بیحسی برقی electrical stunning
[ فنّاوری غذا] بیحسی با جریان برق که در حین ذبح و قبل از خونگیری برای ثابت نگهداشتن حیوان انجام میشود
بیخاکستردانسپاری unurned cremation
[باستانشناسی] نوعی آتشسپاری که در آن از ظرف سفالی برای حفاظت از بقایای خاکسترشده استفاده نمیشود
بیخِ خرک extreme sul ponticello
[موسیقی ] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهیِ زخمهای و کمانهای برای حرکت کمانه در نزدیکترین فاصله ممکن به خرک
بیخِ دسته sul tasto extreme,
extreme sul tasto
[موسیقی] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهیِ زخمهای و کمانهای برای حرکت کمانه در نزدیکترین فاصله ممکن به رودسته
بید Salix
[ گیاهی ] سردهای از بیدیان درختی یا درختچهای خزاندار دوپایه با گلآذین دمگربهای (catkin) با حدود ۴۰۰ گونه که در خاکهای مرطوب و در نواحی معتدل و سرد نیمکره شمالی میرویند؛ گلآذین آنها در بهار قبل از برگها یا همزمان با اولین برگها میشکفد و برگهای آنها معمولاً کشیده و گاهی دایرهای یا تخممرغی با حاشیه غالباً دندانهدار است
بیدیان Salicaceae
[ گیاهی ] تیرهای از مالپیگیسانان درختی یا درختچهای خزاندار با چهار سرده و حدود ۳۵۰ گونه که غالباً در خاکهای مرطوب مناطق سرد و معتدل نیمکره شمالی میرویند و گلهایشان به صورت دمگربهای (catkin) و کرکدار است و لقاح متقابل (cross-fertile) و دورگه در آنها بسیار رایج است
بیسکویت کشتی ship biscuit, hard bread,
hard tack, pilot bread
[دریایی ] نوعی بیسکویت سفت با ماندگاری طولانی و مواد مغذی که در شناورها از آن در شرایط اضطراری استفاده میکنند
بیشبارزیت overdominance,
heterozygote advantage
[ژنشناسی] وضعیتی که در آن ارزش ژننمودی در حالت ناجورتخمی بیش از حالت جورتخمی است
متـ . اَبَربارزیت superdominance
بیشکاروتنخونی hypercarotenemia
[ تغذیه] وضعیتی که در آن سطح کاروتن خون عموماً در بیماران مبتلا به نارساییهای تغذیهای بالا میرود
بیشکلسیممیزی hypercalciuria
[ تغذیه] دفع بیشازحد کلسیم با ادرار
بیطرف neutral
[سیاسی ] دولتی که اعلام بیطرفی میکند
بیطرفی neutrality
[سیاسی ] موضع حقوقی یک دولت مبنی بر عدم جانبداری از هر یک از دو طرف درگیر در جنگ
بیطرفی دائم permanent neutrality,
perpetual neutrality
[سیاسی ] مشی سیاسی پایدار یک دولت، مبتنی بر بیطرفی، چه در جنگ و چه در صلح
بیطرفی مسلح armed neutrality
[سیاسی ] بیطرفی در عین آمادگی نظامی
بیقطبی nonpolarity
[سیاسی ] وضعیتی در نظام بینالملل که در آن کنشگران بسیار با تکیه بر توان اقتصادی یا نظامی یا هر نوع توان دیگری اعمال قدرت میکنند
بیمار معلوم identified patient,
symptom bearer,
symptom wearer
[روانشناسی ] عضوی از گروهی دارای پیوندهای قوی، مانند خانواده، که علائم اختلال روانی در او بروز میکند و درمان او نیازمند توجه و رسیدگی به وضع سایر اعضای گروه است که ظاهراً بیمار نیستند
بیماری تابِ پروتئین
protein fold disease,
protein folding-related disease
[ پروتگانشناسی] هر بیماری در انسان که ناشی از تابِ ناصحیح پروتئین باشد
بیماریزای فرصتطلب opportunistic pathogen
[ میکرب] نوعی از بیماریزاهای عفونی، از جمله ویروسها، که در افرادی که ایمنی آنها سرکوب شده است، باعث عفونتهای فرصتطلب میشوند
بیماری عفونی infectious disease
[علوم سلامت] هر نوع بیماری واگیردار که از طریق تماس مستقیم یا غیرمستقیم از فردی به فرد دیگر یا از حیوان به انسان منتقل میشود
بیماری هیدروژنی hydrogen disease
[ خوردگی ] نوعی شکست ناشی از اکسایش داخلی در امتداد مرز دانهها در مس حاوی مساکسید یک ظرفیتی که به دلیل تمایل آن به انحلال با اکسیژن، در هنگام حرارت دیدن در هوا و در نتیجه تشکیل بخار حاصل از گرم کردن فلز در معرض هیدروژن رخ میدهد
بیمانع barrier-free
[درونشهری ] ویژگی تسهیلاتی که استفاده از آنها برای کلیه افراد از جمله معلولان بهسهولت امکانپذیر باشد
بیمهنامه سفر voyage policy
[دریایی ] قرارداد بیمه دریایی که سفر دریایی از بندری به بندر دیگر را پوشش میدهد
بینک billet
[جنگل] تکه کوچکی از چوب گرد یا نسبتاً گرد که برای مصارف مختلف بریده میشود
بینه مهار anchor log
[جنگل] میلهای چوبی یا بتنی یا فلزی که به صورت عرضی در زمین فرو میکنند تا بافه مهار را محکم نگهدارد
متـ . مردهمرد dead man
بینهالوژنی interhalogen
[شیمی ] ویژگی ترکیبی شیمیایی که بین دو هالوژن شکل میگیرد
بیهنجاری ارتفاع height anomaly
[ژئوفیزیک] اختلاف میان ارتفاع بیضیوار و ارتفاع نرمال (normal height)، یا فاصله هر نقطه از سطح زمین از نقطه متناظر آن بر روی زمینسان
بیهنجاری بوگه Bouguer anomaly
[ژئوفیزیک] اختلاف گرانی نظری با گرانی مشاهدهای پس از تصحیحهای عرض جغرافیایی و ارتفاع و زمینگان
متـ . بیهنجاری گرانی بوگه Bouguer gravity anomaly
بیهنجاری گرانی gravity anomaly
[ژئوفیزیک] اختلاف میان مقدار گرانی مشاهدهشده و مقدار گرانی نظری محاسبهشده در یک نقطه
بیهنجاری گرانی بوگه ← بیهنجاری بوگه
بیهنجاری مغناطیسی magnetic anomaly
[ژئوفیزیک] انحراف میدان مغناطیسی زمین از میانگین میدان مغناطیسی پیرامون
بیهنجاری همایستایی isostatic anomaly
[ژئوفیزیک] بیهنجاری گرانی محاسبهشده بر مبنای فرضیههای همایستایی
بیهوازی اجباری obligate anaerobe
[محیطزیست] ریزاندامگانی که تنها در نبود اکسیژن میتواند زندگی کند
پ
پاداش بازگردانی salve award salvage award,
[دریایی] مبلغی که بنا بر رأی دادگاه یا داور، بر اساس قرارداد بازگردانی، تعیین میشود و بابت بازگردانی اموال در معرض خطر در دریا به بازگردان پرداخت میشود
متـ . هزینه بازگردانی salve charge,
salvage charges
پادباریون antibaryon
[فیزیک] ذرههایی که از به هم پیوستن سه پادکوارک ساخته میشوند و معمولاً در شتابدهندهها تولید میشوند
پادپایانش antitermination
[ژنشناسی ] سازوکاری که از پایانش رونویسی جلوگیری میکند
پادپایانگر antiterminator
[ژنشناسی ] پروتئینی که از پایانش رونویسی جلوگیری میکند
متـ . عامل پادپایانش antitermination factor
پروتئین پادپایانش antitermination protein
پادتن آمیژهای chimeric antibody
[ژنشناسی ] پادتن ترکیبی حاصل از ژنهای آمیژهای
پادتن حبهای domain antibody, dAb
[ پروتگانشناسی ] تکهای از پادتن به طول حدوداً ۱۱۰ آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقه پپتیدی حبه زنجیره سنگین (ناحیه VH) و نیز زنجیره سبک (ناحیه VL) باشد، اما همچنان به پادگن همخوان متصل بماند
پادزنگ جوش welding primer
[متالورژی ] نوعی رنگ یا پوشش برای حفاظت از مواد تا زمان جوشکاری
پادکوارک antiquark
[فیزیک] کوارکی که اعداد کوانتومی آن مخالف اعداد کوانتومی کوارک متناظر است
پادنوترینو antineutrino
[فیزیک] لپتونی با اعداد کوانتومی مخالف با اعداد کوانتومی متناظر نوترینو
پارسنگبردار ← ماشین پارسنگبردار
پارَک pulp
[فنّاوری غذا] ذرات نرم با قوام آبکی که عموماً با له کردن مواد غذایی بهویژه میوهها و سبزیها به دست میآیند
پارَکسازی pulping
[فنّاوری غذا] خرد کردن مواد غذایی گیاهی مانند میوهها و سبزیها به شکل پارَک
پاسخ پروتئین واتابیده unfolded protein response,
UFR, UPR
[ پروتگانشناسی ] فعالیت هماهنگ ژنهای خاصی که پروتئینیارها و پروتوآزهای مربوط به مرگ برنامهریزیشده یا وابسته به شبکه آندوپلاسمی را در پاسخ به حضور و تجمع پروتئینهای کژتابیده و واتابیده یا دیگر اشکال ناصحیح پروتئینهای تابیده در یک یاخته رمزگذاری میکند
پاسنگ footstone
[باستانشناسی ] تختهسنگی که پایین گور را مشخص میکند
پاشنه frog, heel
[موسیقی] بخشی از کمانه سازهای زهی که در دست نوازنده قرار میگیرد
پاشنه دکل mast step
[دریایی ] تکیهگاه و محل اتصال دکل به مازه شناور
پاکسازی پارسنگ undercutting
[ریلی] عملیاتی شامل تخلیه پارسنگ از زیرخط و جانشینکردن آن با پارسنگ تازه یا سرندشده و زیرکوبی و هموار کردن خط و رساندن آن به سطح لازم
پاک کردن trimming
[ فنّاوری غذا] زدودن بخشهای اضافی از ماده غذایی بهویژه زدودن چربیهای گوشت
پامچال Primula
[ گیاهی ] سردهای از پامچالیان با ۴۰۰ تا ۵۰۰ گونه از گیاهان علفی کوتاه که بومی مناطق معتدل نیمکره شمالی و جنوب کوههای اتیوپی و اندونزی و گینه و مناطق معتدل جنوب امریکای جنوبی هستند؛ بسیاری از آنها گلهای زیبا دارند
پامچالیان Primulaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان با حدود ۲۴ سرده و ۱۰۰۰ گونه که در نیمکره شمالی پراکندگی گسترده دارند و شامل گیاهان زینتی و گلهای خودرو میشوند
پایان سفر end of the journey
[گردشگری] تاریخ و ساعت ارائه آخرین خدمت گردشگری به مسافر مطابق با قرارداد
پایانش termination
[ژنشناسی ] خاتمهیافتن همتاسازی یا رونویسی یا ترجمه
پایانگر terminator
[ژنشناسی ] توالی نوکلئوتیدی در دِنا که باعث توقف رونویسی میشود
پایدارساز ساحلی hard stabilisation
[ اقیانوسشناسی ] هر نوع سازه که برای حفاظت از ساحل یا ممانعت از حرکت شن و ماسه در امتداد ساحل ساخته میشود
پایدارسازی جاذبه site hardening
[گردشگری] ترمیم و بهینهسازی جاذبه گردشگری برای افزایش ظرفیت بازدید
پایگاه رده جلو advanced base
[نظامی] پایگاهی در نزدیکی یا داخل منطقه عملیاتی که مأموریت اصلی آن پشتیبانی از عملیاتهای نظامی است
پایگاه عملیاتی رده جلو advanced operations base
[نظامی] در عملیاتهای ویژه، پایگاهی کوچک و موقتی در منطقه عملیات ویژه مشترک برای فرماندهی و مراقبت و احیاناً پشتیبانی آموزش یا پشتیبانی عملیات راهکنشی
پایه ← پایه تحتانی
پایه تحتانی endpin
[موسیقی ] میله قابل تنظیمی که به قسمت انتهایی ویلنسل یا کنترباس نصب میشود
متـ . پایه
پایه سوپ bouillon
[ فنّاوری غذا] آب صافنشده حاصل از جوشاندن گوشت مرغ یا گوشت گاو
پایه سوزن نیمهخودکار
semi-automatic switch stand
[ریلی ] پایه سوزنی که سازوکار داخلی آن عقبگرد خطنورد را از طریق یک سوزن امکانپذیر میسازد
پاییندیواره lower sidewall
[تایر ] ناحیه زیر خط حداکثر پهنای مقطع (section width)، که بخشی از آن در داخل رینگ (rim) قرار میگیرد
پتانسیل برانگیخته evoked potential, EP
[پایه پـزشکی] نشـانک الکتـریکی ثبـتشده پـس از تحـریک الکتریکی
پتانسیل برانگیخته بینایی
visual evoked potential, VEP,
visual evoked cortical potential
[پایه پزشکی ] پتانسیل برانگیخته ثبتشده پس از تحریک چشم در الکترومغزنگاری
پتانسیل برانگیخته حسیپیکری
somatosensory evoked potential,
SEP
[پایه پزشکی ] پتانسیل برانگیخته ثبتشده در نیمکرههای مغز یا نخاع پس از تحریک الکتریکی یا فعالیت کاراندامشناختی تارهای عصبی محیطی
پتانسیل برانگیخته شنوایی
audiotory evoked potential, AEP
[پایه پزشکی] پتانسیل برانگیخته ثبتشده پس از تحریک گوش در الکترومغزنگاری
پتانسیل برانگیخته شنوایی تنه مغز
brainstem audiotory evoked
potential, BAEP
[پایه پزشکی ] بخشی از پتانسیل برانگیخته شنوایی ثبتشده که از تنه مغز ناشی میشود
پتانسیل برانگیخته قشری
evoked cortical potential,
cortical evoked potential
[پایه پزشکی ] پتانسیل برانگیخته ثبتشده در قشر مخ
پتانسیل پیشآهنگ
pacemaker potential
[پایه پزشکی ] واقطبش آهسته غشاهای یاختهای که از جمله در گره سینوسیـ دهلیزی قلب روی میدهد
پتانسیل تارلرزه fibrillation potential
[پایه پزشکی ] پتانسیل الکتریکی نیزهای غیرعادیای که همراه با تارلرزه یک تار ماهیچه ایجاد میشود
پتانسیل حاشیهای satellite potential
[پایه پزشکی] پتانسیل کُنش غیرطبیعی و کوچکی که جدا از پتانسیل کنش اصلی است
پتانسیل حسی sensory potential,
sensory nerve action potential,
SNAP, compound sensory nerve action otential
[پایه پزشکی ] پتانسیل کُنش ثبتشده پس از تحریک یک عصب حسی یا شاخه حسی عصب مختلط
پتانسیل رخدادی event-related potential
[پایه پزشکی ] تغییر در الگوی پتانسیل کنش در الکترومغزنگاری بلافاصله پس از یک محرک حسی یا حرکتی یا شناختی
پتانسیل صفحه پایانی end plate potential
[پایه پزشکی ] پتانسیل کنشی که در صفحه پایانی عصب ـ عضله (motor end plate) به وجود میآید
پتانسیل کِشَندی tidal potential
[ اقیانوسشناسی] بازنمود نیروهای کِشَندی به صورت مؤلفههای یک میدان بُرداری
پتانسیل ماهیچهلرزه fasciculation potential
[پایه پزشکی] پتانسیل الکتریکیای که همراه با ماهیچهلرزه ایجاد میشود
پتانسیل مولد receptor potential generator potential,
[پایه پزشکی] واقطبش ایجادشده در گیرندهای حسی در پاسخ به انواع خاصی از محرکهای فیزیکی
پتانسیل واحد حرکتی motor unit potential, MUP,
motor unit action potential, MUAP
[پایه پزشکی ] مجموع پتانسیل کُنشهای ثبتشده تارهای ماهیچه در یک واحد حرکتی
پخشپذیری spreadability
[ فنّاوری غذا] قابلیت گسترده شدن بافت یک ماده غذایی
پخشگر diffuser
[فیزیک] وسیلهای در مکانیک شارهها که با تغییرسطح مقطع مجرای عبور، سرعت شارش را کاهش میدهد
[هوایی] مجرا یا محفظهای با نیمرخ انبساطی که از سرعت فروصوتی سیال میکاهد و بر فشار آن میافزاید
پخشگر اَبَرصوتی supersonic diffuser
[فیزیک، هوایی] پخشگری که فشار شاره در حال حرکت با سرعت اَبَرصوتی را افزایش میدهد و از سرعت آن میکاهد
پخش گرمایی thermal diffusion
[فیزیک] فرایندی که در آن شیو دما در مخلوطی از شارهها منجر به شیو غلظت در اجزای آن میشود
پدیدههای ترابُرد transport phenomena
[فیزیک] فرایندهایی در سامانههای بسذرهای که در آنها حرکت ذره باعث انتقال انرژی و تکانه و جرم و بار الکتریکی از نقطهای به نقطه دیگر میشود
پراشنوی paracusis
[ شنواییشناسی ] هر نوع نابهنجاری در شنوایی
پراشنوی کاذب ← پراشنوی ویلیس
پراشنوی مکانی paracusis localis paracusis loci, [ شنواییشناسی] کاهش توانایی مکانیابی صدا
پراشنوی ویلیس paracusis Willisi,
Willis’paracusis paracusis Willisiana,
[ شنواییشناسی ] نوعی پراشنوی که در آن فرد دارای اُفت شنوایی رسانشی صداها را در محیط پرنوفه بهتر درک میکند
متـ . پراشنوی کاذب false paracusis
پرّان ← کمانهکشی پرّان
پُربگذر pass-up
[درونشهری] وضعیتی که در آن ظرفیت اتوبوس در هنگام گذشتن از ایستگاه تکمیل است و مسافرانِ منتظر در ایستگاه مجبورند تا آمدن اتوبوس بعد صبر کنند
پرتابه ejecta
[زمین] موادی که به گونهای انفجاری از آتشفشان خارج میشوند
پرتوزایی خوشهای cluster radioactivity
[فیزیک] گسیل ذرات از هستههای پرتوزا در حالتی که جرم ذرات گسیلشونده از ذره آلفا بیشتر و از شکافتپارهها کمتر باشد
پرچم flag
[دریایی ] ۱. پارچه یا بافتهای در شکلها و رنگهای مختلف که برای نشان دادن ملیت یا علامت دادن از آن استفاده میشود ۲. ملیت کشتی که بر مبنای محل ثبت کشتی است
پرچم اضطرار distress flag
[دریایی] پرچمی که برافراشتهشدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد
پرچم ثبت flag of registration
[دریایی] پرچم کشوری که شناور در آنجا ثبت شده است
پرچم مصلحتی flag of convenience, FOC,
open registry, flag of necessity
[دریایی ] پرچم یک کشور خارجی که تحت آن یک کشتی برای اجتناب از پرداخت مالیات و هزینههای دیگر به ثبت میرسد
پرسیاوش Adiantum
[ گیاهی ] سردهای با حدود ۲۰۰ گونه از پرسرخسیان یا به عقیده بیشتر محققان از پرسیاوشیان که دارای ساقه و برگهای تیره و پهنکهای سبز روشن با بریدگیهای ظریف هستند؛ هاگینهها تقریباً در حاشیه پهنک ظاهر میشوند و در لبه برگشته آن محصور هستند و ظاهری شبیه به هاگینهپوش (indusium) دارند
پرسیاوشیان Adiantaceae
[گیاهی] تیرهای از پرسرخسسانان (Pteridales) زمینی یا بالارونده رورُست کوچک یا متوسط با ریشهای در خاک که دارای زمینساقه بلند و خزنده و اِستِل لولهای (solenostelic) است؛ قسمتهای جوان این گیاه با فلسهایی باریک و تیره و غیرسپری (non-pelate) پوشیده شده است و برگشاخههای (fronds) آنها پایکی بلند به رنگ تیره و براق دارد و پهنک آنها ساده و شانهای یا مرکب چهاربارشانهای است
پرش فامتنی chromosome jumping,
chromosome hopping
[ژنشناسی ] جداسازی پیدرپی همسانههایی از قطعات همپوشان دِنا با هدف دربرگرفتن قطعات بزرگتر فامتن
پُرفشار بسته closed high
[جَوّ] پُرفشاری که خط همفشار یا خط پَربند آن را در بر گرفته است
پَرَک برف snow flake
[جَوّ] انبوهش یخبلورهایی که از اَبر فرومیریزد
پُرکن طوقه bead filler,
apex strip, apex
[تایر ] نوار لاستیکی با مقطع مثلثی در ناحیه طوقه تایر که سطح صاف و یکدستی در بالای طوقه و پاییندیواره تایر به وجود میآورد؛ از نوع کشیده و بزرگ آن برای سفت کردن پاییندیواره استفاده میشود
پَرکَنی defeathering
[ فنّاوری غذا] کندن پرهای لاشه پرندگان گوشتی
پُرنیاز fastidious
[ میکرب] ریزاندامگانی که برای رشد به تغذیه یا محیط کشت پیچیده نیاز دارد
پرواز تراصوتی transonic flight
[هوایی ] پرواز هواگرد در سرعت تراصوتی که مشخصه آن افزایش عمده پَسار و کاهش بَرآر در هر ارتفاع و تغییرات ناگهانی و شدید در گشتاورهای وارد بر هواپیماست
پرواز زیرصوتی subsonic flight
[هوایی ] حرکت جسم متحرک در جوّ با سرعتی کمتر از سرعت صوت یا به عبارتی از صفر تا ۸۵ درصد سرعت آن
پروتگان proteome, protein-genome
[ پروتگانشناسی] مجموعه کامل پروتئینهای موجود در یک یاخته یا اندامک یا زیریاخته یا زیراندامک و جز آن در زمانی معین
پروتگانشناسی proteomics
[ پروتگانشناسی ] دانش بررسی و مطالعه پروتگان
پروتئین آبپنیر whey protein
[تغذیه] پروتئینی که بعد از جداسازی دَلَمه و خامه در شیر باقی میماند
پروتئینبازتابی protein refolding,
heat-shock protein activity
[ پروتگانشناسی ] فرایندی که هر یاخته برای احیای مجدد فعالیت زیستی یک پروتئین واتابیده یا کژتابیده باید طی کند
پروتئین بافتدار گیاهی textured vegetable protein
[فنّاوری غذا] هر پروتئین گیاهی که به صورت ذرات یا قطعاتی به شکلهای مختلف به آنها بافت میدهند و عرضه میکنند
پروتئین پادپایانش ← پادپایانگر
پروتئینتابی protein folding
[ پروتگانشناسی] خودساماندهی خودانگیخته و بیواسطه یک رشته بسپپتیدی واتابیده یا نوظهور به صورت یک ساختار سهبعدی منحصربهفرد
پروتئین تابیده folded protein
[ پروتگانشـناسی] پروتئینی که تقریباً هر اتم آن در شرایط کاراندام شناختی دارای جایگاه معینی است
پروتئین حبهای domain protein
[ پروتگانشناسی] هر پروتئینی که از یک یا چند حبه متمایز تشکیل شده است
پروتئین خانهبان house-keeping protein
[ پروتگانشناسی] هر یک از مجموعهپروتئینهای یاختهای که به مقدار زیاد بیان میشوند و احتمالاً در نگهداری از کارکردهای یاختهای پایه بسیار فعال هستند
پروتئین رشتهای fibrous protein
[ پروتگانشناسی] پروتئینی مستحکم و تا حدودی نامحلول که نقش ساختاری در حفاظت از اندامها و استحکام بخشیدن به آنها دارد
پروتئین ضدیخ antifreeze protein
[ فنّاوری غذا] پروتئین موجود در برخی موجودات زنده از جمله ماهیان آبهای سرد که از یخ زدن بافتها در دمای زیر صفر جلوگیری میکند و در تولید برخی محصولات غذایی مانند بستنی کاربرد دارد
پروتئین کانونی hub protein
[ پروتگانشناسی ] هر پروتئینی که در شبکه پروتئینی پویای یک یاخته نقش مرکزی داشته باشد
پروتئین کروی globular protein
[ پروتگانشناسی] پروتئینی که متشکل از زنجیرههای آمینواسیدی بلندی است که به شکلی پیچیده تابیده شدهاند
پروتئینکژتابی protein misfolding
[ پروتگانشناسی] فرایندی که در آن پروتئینها به صورت نامناسب تابیده میشوند
پروتئین کژتابیده misfolded protein
[ پروتگانشناسی ] پروتئینی که مسیر تابیدگی را به درستی طی نکرده است
پروتئینواتابی protein unfolding
[ پروتگانشناسی] فرایندی که به ازهمپاشیدگی اتصالات غیراشتراکی یک پروتئین یا تجمع پروتئینی کمک میکند
پروتئینهای آمیژهای chimeric proteins
[ژنشناسی ] پروتئینهای حاصل از ژنهای آمیژهای
پروتئینیار chaperone
[ژنشناسی ] هر یک از پروتئینهای گرماشوک ویژهای که به پروتئینهای نیمهتاخورده متصل میشوند و با جلوگیری از انبوهش آنها به شکلگیری نهایی ساختار پروتئین کمک میکنند
متـ . پروتئینیار مولکولی molecular chaperone
پروتئینیار مولکولی ← پروتئینیار
پرهچرخ tweel
[تایر] تایری آزمایشی و بدون هوا که پنچر نمیشود و پرههایی از جنس پلییورتان منعطف دارد که به رینگ (rim) بیرونی وصل میشود
پژواک اَبر cloud echo
[جَوّ] سیگنال/ نشانکی راداری که از اَبر بازمیگردد
پژواک فراصوتی ultrasonic echo
[فیزیک] پژواک موج فراصوتی از یک مانع که بر اثر تأخیر زمانی، از موج اصلی قابل تشخیص باشد
پژوهانه grant
[عمومی] مبلغی که برای انجام کار پژوهشی معینی از طرف دولت یا دانشگاه یا سازمان خصوصی به سازمان یا فردی پرداخت میشود
پسپتانسیل afterpotential
[پایه پزشکی] پتانسیل کُنش کوچکی که پس از پایان پتانسیل کُنش اصلی یا پتانسیل نیزهای ایجاد میشود
پسپتانسیل مثبت positive afterpotential
[پایه پزشکی ] دوره زمانی پس از پایان پسپتانسیل منفی که در آن پتانسیل یاخته تحریکپذیر از پتانسیل استراحت منفیتر است
پسپتانسیل منفی negative afterpotential
[پایه پزشکی ] دوره زمانی پس از پایان یک پتانسیل نیزهای که در آن پتانسیل یاخته تحریکپذیر با تأخیر به پتانسیل استراحت میرسد
پستصفیه posttreatment
[محیطزیست] عملیات تکمیلی پس از تصفیه برای ارتقای کیفیت آب یا پساب
پسته Pistacia
[ گیاهی ] سردهای از پستهایان درختی یا درختچهای معـطر با نُه گونه بومی اوراسیا و دو گونه که یکی در جنوب غربی امریکای شمالی و دیگری در جزایر قناری است؛ صمغ شیرین دو درخت مصطکی (P.lentiscus) و تربانتین (P.terebinthus) که به این سرده تعلق دارند در پزشکی کاربرد دارد
پسرانش reverse thrust
[هوایی] حالتی در موتورهای جت دارای پسران که پیش از نشست هواپیما بر روی زمین، از طریق اهرمی خاص، موتور برای مدتی معین روبهعقب رانش میکند تا سرعت هواپیما در حین نشست کاهش یابد
پسریل trailing rail
[ریلی ] یکی از ریلهای دو طرف درز اتصال که با توجه به جهت قراردادی عبور قطارها از خط، قبل از پیشریل قرار میگیرد
پسزده reject
[محیطزیست] بخشی از جریان ورودی که از غشای تراوا عبور نمیکند و دربردارنده ناخالصیها و آلایندههایی مثل ترکیبات آلی و یونها و مواد کلوئیدی است
پسگوشت mechanically recovered meat
[ فنّاوری غذا] گوشتی که با دستگاه از استخوان بازیابی شده باشد
پسماند آلی organic waste
[محیطزیست] پسماندی که عمدتاً منشأ گیاهی یا جانوری دارد
پسماند پوسیدنی compostable waste
[محیطزیست] پسماند جامدی که دارای مواد آلی تجزیهپذیر به وسیله ریزاندامگانهاست
متـ . پسماند فاسدشدنی putrescible waste
پسماند تجاری commercial waste
[محیطزیست] پسماند جامد بنگاههای کسب و کار شامل مراکز خرید و مراکز تفریحی و دفاتر و غذاخوریها
پسماند خانگی household waste,
domestic waste, residential waste
[محیطزیست] پسماندی تولیدشده در واحدهای مسکونی
پسماند شهری municipal waste
[محیطزیست] پسماند جامد تولیدشده در شهر اعم از پسماندهای خانگی و تجاری و حتی صنعتی
پسماند صنعتی industrial waste,
manufacturing waste
[محیطزیست] پسماند ناشی از فعالیتها یا فرایندهای صنعتی
پسماند فاسدشدنی ← پسماند پوسیدنی
پسماند کشاورزی agricultural waste
[محیطزیست] پسماند حاصل از فعالیتهای کشاورزی
پسماند معدنی inorganic waste
[محیطزیست] مواد معدنی دورریختهشده شامل شن و نمک و آهن و کلسیم، در صورتی که بسیار جزئی تحت تأثیر ریزاندامگانها قرار گرفته باشند
پسماند ناسازگار incompatible waste
[محیطزیست] پسماند خطرناکی که بهخودیخود در محل یا در مجاورت یا اختلاط با مواد یا پسماندهای دیگر ممکن است واکنش دهد و اثرات نامطلوب بر جای گذارد
پسماند واکنشگر reactive waste
[محیطزیـست] پسماندی که در حالت عادی ناپایدار است و با آب یا هوا به شدت واکنش میدهد و ممکن است مواد سمی یا انفجاری تولید کند
پسمغز rhombencephalon,
hindbrain, hindbrain vesicle
[پایه پزشکی ] بخشی از مغز که از بخش پسین سه حفره اولیه لوله عصبی رویانی تکوین یافته است
پسینچوب latewood
[جنگل] بافت چوبی ثانویه در حلقه سالانه درخت که در اواخر فصل رویش شکل میگیرد و یاختههای آن در قیاس با یاختههای رویش اوایل فصل کوچک و تیره است و قطر کمتر و سختی و چگالی بیشتری دارد
متـ . چوب تابستانه summer wood
چوب پاییزه autumn wood
پشتبند backing
[متالورژی ] مادهای که پشت جوشبُن میگذارند تا سطحی برای نشاندن اولین گذر ایجاد شود
پل عوارضی toll bridge
[درونشهری] پلی که فقط با پرداخت عوارض میتوان از آن عبور کرد
پلکان دکل mast ladder
[دریایی ] پلههایی متصل به دکل برای دسترسی به بخشهای بالاتر دکل و سردکل
پلکانی en echelon
[زمین] ویژگی سیماهای زمینشناختی با آرایش همپوشان یا پلکانی
پلیمراز ← بَسپاراز
پنیرک Malva
[ گیاهی ] سردهای از پنیرکیان با گلهای صورتی یا سفید جانبی و برگهای پنجهای و میوههای چاکبَر طَبَقمانند
پنیرکسانان Malvales
[ گیاهی ] راستهای از دولپهایها با نُه تیره و حدود ۶۰۰۰ گونه
پنیرکیان Malvaceae
[ گیاهی ] تیرهای از پنیرکسانان درختی یا درختچهای یا علفی با ۲۴۳ سرده و دستکم ۴۲۲۵ گونه با پراکندگی وسیع بهویژه در مناطق گرمسیری و معتدل که مهمترین عضو آن از لحاظ اقتصادی پنبه است
پنیرمایه گوساله calf rennet
[فنّاوری غذا] مواد استخراجشده از شیردان گوساله که در پنیرسازی از آنها برای تولید دلمه شیر استفاده میکنند
پوچدنباله null sequence
[ریاضی] دنبالهای از اعداد یا تابعها که حد آن صفر است
پوچه nullity
[ریاضی] بعد پوچفضای (null space) یک تبدیل خطی
پودر چوب ← خاکهچوب
پودرشدگی فلز metal dusting
[ خوردگی] نوعی خوردگی دمابالا ناشی از وجود گازهای حاوی کربن که محصولی پودرمانند بر جای میگذارد
پوسال compost
[زراعت، محیطزیست] پسماندهای آلی تجزیهشده و نسبتاً پایدار حاصل فرایند پوسش
پوستاندازی bark slip, bark slipping
[جنگل] جدا شدن پوست درخت از چوب در محل بُنلاد فعال
پوستسنج bark gauge
[جنگل] ابزاری برای اندازهگیری ضخامت پوست درخت
پوستکَن debarker, barker
[جنگل] دستگاه جداکننده پوست درخت یا گِردهبینه
پوستکَن چرخان ← پوستکَن غلتکی
پوستکَن دستی barking iron,
bark spud
[جنگل] ابزاری دستی با تیغهای باریک و تیز و هلالی برای کندن پوست بینه
پوستکندگی debarking ۱
[جنگل] کنده شدن پوست درخت در نتیجه قطع یا بیرونکشی درخت یا به وسیله حیوانات و حشرات
پوستکَن غلتکی barking drum,
drum debarker, drum barker
[جنگل] غلتکی بزرگ که در هنگام چرخش، بینهها درون آن میغلتند و بر اثر اصطکاک پوست آنها کنده میشود
متـ . پوستکَن چرخان rotary barker
پوستکَن کیسهای bag barker,
pocket barker
[جنگل] نوعی پوستکن مکانیکی شامل محفظهای با دیوارههای متحرک که در نتیجه اصطکاک آنها با درخت پوست از ساقه جدا میشود
پوستکَنی ۱ debarking ۲
[جنگل] جدا کردن پوست درختان برای استفاده از پوست درخت یا تنه بدون پوست یا جلوگیری از گسترش حمله حشرات
پوستکَنی ۲ skinning
[ فنّاوری غذا] جدا کردن پوست از لاشه
پوستکَنی آبی hydraulic barking
[جنگل] جدا کردن پوست درخت پس از قطع با استفاده از فشار آب در محفظه بسته
پوستکَنی حلقوی ring-barking
[جنگل] جدا کردن نواری باریک از پوست دور ساقه درخت
پوستکَنی شیمیایی
chemical barking,
chemical peeling, chemi-peeling
[جنگل] کَتزنی درخت در دوره رشد و تزریق مواد شیمیایی به بُنلاد برای جداسازی آسان پوست پس از قطع درخت
پوستکَنی ماشینی mechanical barking,
machine barking
[جنگل] جدا کردن پوست از تنه یا بینه درخت از طریق کندن یا سایش آن با دستگاههای موتوری
پوستماند bark residue
[جنگل] پوستی که از گِردهبینه جدا شده و معمولاً موادی مانند شن و سنگریزه در داخل آن فرو رفته است
پوستنوار bark bar, interspace
[جنگل] نواری از پوست درخت که آن را در میان دو شیار انگمگیری باقی میگذارند
پوسته casing ۱
[فنّاوری غذا] مادهای طبیعی یا مصنوعی که بهعنوان لفاف فراورده گوشتی به کار میرود و علاوه بر نگهداری، به آن شکل مشخصی میدهد
پوسته آهکی cale-crust calcareous crust,
[زمین] افق سختشده خاک که با کلسیمکربنات سیمانی شده است
پوسش composting
[زراعت، محیطزیست] تجزیه زیستی مهارشده پسماندهای آلی از طریق باکتریهای هوازی خاک
پوسیدگی پیشرفته advanced decay
[جنگل] مرحلهای از پوسیدگی چوب که در آن چوب از نظر ظاهر و خصوصیات و ترکیب آشکارا تغییر میکند و همراه با آن مقاومت خود را از دست میدهد
پوسیدگی حفرهای pocket rot, peck
[جنگل] هر نوع پوسیدگی موضعی چوب در سطوح کوچک که معمولاً به شکل حفرههایی گرد یا عدسمانند است
پوسیدگی خردسالی early childhood carries, ECC,
baby bottle tooth decay
[تغذیه] خرابی دندان در خردسالان ناشی از مصرف مداوم موادغذایی شیرین
پوش envelope
[ میکرب] ۱. در ویروسشناسی، خارجیترین غشا در بعضی انواع ویروس که از جنس لیپوپروتئین است ۲. در باکتریشناسی، مجموعه دیواره یاخته و غشای یاخته
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
پوش مجاز clearance envelope
[ریلی] خط فرضی پیرامون فضای لازم برای عبور خطنورد به طوری که با دیواره تونل برخورد نکند
پوشنکومهای یاختهبسته closed-cell stratocumulus
[جَوّ] تصویر ماهوارهای اَبر پوشنکومهای اقیانوسی در شرایط وارونگی
پوشه capsid
[ میکرب] پوششی پروتئینی که ماده ژنی و پروتئینهای ویروس را احاطه میکند
پوشهپار capsomere
[ میکرب] واحدهای سازنده پوشه در ویروس
پوکسنگ tufa
[زمین ] سنگ رسوبی ناشی از تهنشینی کلسیمکربنات در اطراف چشمههای شور
پونتهدریائیان Pontederiaceae
[گیاهی] تیره کوچک آبزی اغلب ناجورخامه از برگبیدیسانان با نُه سرده و ۳۰ گونه که در آبهای نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ گونه مشهور این تیره گیاه مهاجم سنبل آبی (Eichhornia crassipes) است که در آبراهها میروید
متـ . غلافیان
پهنه زهکشی بسته ← زهکشی بسته
پهنه شدیدلرزه meizoseismal area
[ژئوفیزیک] گسترهای با تکان شدید زمینلرزه
پهنه هوایی skyline road
[جنگل] ناحیهای که محدوده آن برابر است با گستره طولی و عرضی داربَرگاهِ یک سیمنقاله
پیادهپسند pedestrian friendly
[درونشهری ] ویژگیهایی که دارا بودن آنها باعث میشود پیادهرو برای پیادهروی ایمن و راحت باشد
پیادهسهم pedestrian area module
[درونشهری ] فضای مورد نیاز برای هر عابر پیاده در تسهیلات فراهمشده در واحد سطح
پیترازه neuromodulator
[پایه پزشکی] هر ماده آزادشده از عصب، بهجز پیمیانجی، که منجر به تغییر فعالیتهای عصبی میشود
پیچ اناری Campsis
[گیاهی] سردهای از پیچاناریان درختچهای یا درختی کوچک معمولاً بالارونده با دو گونه که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری آسیا و امریکای شمالی میرویند؛ گلهای این گیاهان درشت با جام قیفیـ استکانی و میوه آنها به صورت پوشینه بلند و شکوفاست؛ برگهای این گیاهان متقابل و شانهای فرد با برگچههای دندانهدار است
پیچک Convulvulus
[ گیاهی ] سردهای از پیچکیان غالباً علفی بالارونده یکساله یا چندساله و بهندرت درختچهای چوبی به ارتفاع ۳۰ سانتیمتر تا سه متر با حدود ۲۵۰ گونه که پراکندگی جهانی دارند؛ بسیاری از گونههای این سرده علفهای هرز مزاحم محسوب میشوند، اما برخی از آنها برای گلهای زیبایشان پرورش داده میشوند؛ آرایش برگهای این گیاهان مارپیچی و گلهایشان شیپوریشکل و اغلب سفید یا صورتی و در برخی گونهها آبی یا بنفش یا ارغوانی یا زرد است
پیچ کاجی Pandanus
[ گیاهی ] سردهای از پیچکاجیسانان با حدود۶۰۰ گونه شناختهشده درختچهای کوتاه به ارتفاع کمتر از یک متر یا درختی متوسط تا ارتفاع ۲۰ متر با تاجپوشی گسترده و رشدی متوسط؛ تنه تنومند آنها دارای انشعابات بسیاری است که اثرات (scar) متعدد برگ گرداگرد آن باقی مانده است
پیچکاجیان Pandanaceae
[ گیاهی ] تیرهای از پیچکاجیسانان درختچهای یا درختی دوپایه با ریشههای هوایی با حدود چهار سرده و ۷۰۰ گونه که در نواحی ساحلی یا باتلاقی گرمسیری یا نیمهگرمسیری برّ قدیم میرویند؛ این گیاهان در مجمعالجزایر مالایی و ملانِزی و ماداگاسکار بهوفور یافت میشوند و تعدادی از گونههای آنها نیز در هاوایی و زلاندنو و جنوب چین و ژاپن میرویند؛ میوههای برخی از گونههای این تیره نشاستهای و خوراکی است
پیچکاجیسانان Pandanales
[ گیاهی ] راستهای از تکلپهایها که در نواحی گرمسیری حقیقی پراکندهاند؛ بنا بر پژوهشهای اخیر، شکل رویشی گیاهان این راسته درختی یا درختچهای یا بالارونده یا علفی نخلمانند است
پیرایش افتراقی ← پیرایش دگرسان
پیرایش دگرسان alternative splicing,
alternative RNA splicing,
alternate splicing, AS
[ژنشناسی] پیرایش یک پیشرِناپ (pre-mRNA) معین به شیوههای مختلف که منجر به تولید رِناپهایی با توالیهای مختلف میشود
متـ . پیرایش افتراقی differential splicing
پیرایشِ دگرسان پیشرِناپ
alternative pre-messanger RNA splicing
پیرایشِ دگرسان پیشرِناپ ← پیرایش دگرسان
پیرایه fioritura
[موسیقی] گذر تزیینی در بداههنوازی یا آهنگسازی
پیرش شتابیافته accelerated aging
[ خوردگی] پیری زودرس یک ماده سریعتر از حالت معمول، هنگامی که تأثیر یک یا چند عامل از عوامل پیری به صورت مصنوعی در شرایط آزمایشگاهی افزایش یافته باشد
پیرگوشی presbycusis
[ شنواییشناسی] کمشنوایی ناشی از کهولت
پیرگوشی حسی sensory presbycusis
[ شنواییشناسی] پیرگوشی ناشی از فقدان یاختههای مویی در اندام کورتی
پیرگوشی رسانش حلزونی
cochlear conductive presbycusis
[ شنواییشناسی ] پیرگوشی ناشی از اختلال مکانیکی که در نتیجه ضخیمشدن غشایپایه و کاهیدگی رباط مارپیچی (spiral ligament) به وجود میآید
متـ . پیرگوشی مکانیکی mechanical presbycusis
پیرگوشی سوختوسازی metabolic presbycusis
[ شنواییشناسی ] پیرگوشی ناشی از کاهیدگی نوار عروقی (stria vascularis)
متـ . پیرگوشی نواری strial presbycusis
پیرگوشی عصبی neural presbycusis
[ شنواییشناسی] پیرگوشی ناشی از فقدان پییاختههای شنوایی در حلزون
پیرگوشی مکانیکی ← پیرگوشی رسانش حلزونی
پیرگوشی نواری ← پیرگوشی سوخت و سازی
پیسنگ مغناطیسی magnetic basement
[ژئوفیزیک] سطح زبرین لایههای سنگی گسترده با پذیرفتاری مغناطیسی زیاد
پیشامغز prosencephalon, forebrain,
forebrain vesicle
[پایه پزشکی ] بخشی از مغز که از بخش پیشین سه حفره اولیه لوله عصبی رویانی تکوین یافته است
پیشبَر آمیژهای ← بیشبَر دورگه
پیشبَر دورگه hybrid promoter
[ژنشناسی] پیشبَری ترکیبی، دارای توالیهای مشترک از دو پیشبَر مختلف
متـ . پیشبَر آمیژهای chimeric promoter
پیشبَر دوسویه bidirectional promoter
[ژنشناسی ] پیشبَر دوگانهای که در دو جهت مخالف هم از دِنا رونویسی میکند
پیشبَر گرماشوک heat-shock promoter
[ژنشناسی ] پیشبَر ویژه یک ژن گرماشوک که حاوی یک توالی دِنای حساس به شوک گرمایی است
پیشبَر مرکزی promoter core core promoter,
[ژنشناسی ] بخشی از پیشبَر که نقش اساسی در آغازش رونویسی دارد
پیشبسپار کاتورهای random prepolymer
[شیمی ] پیشبسپاری که از واکنش مخلوطی از تکپارها (که معمولاً یکی از آنها شمارِ عاملیِ بزرگتر از دو دارد) ازطریق بسپارش مرحلهای به دست میآید، اما این واکنش را میتوان پیش از تشکیل شبکه و ژل شدن با سرد کردن متوقف کرد
پیشبینی ساختار پروتئین
protein structure prediction
[ پروتگانشناسی ] پیشبینی ساختار سوم یک پروتئین از طریق توالی آمینواسید آن
پیشتصفیه pretreatment
[محیطزیست] ۱. فرایندهایی برای کاهش یا حذف یا سرشتگردانی آلایندههای فاضلاب غیرخانگی قبل از تخلیه آن به شبکه جمعآوری فاضلاب ۲. فرایند تصفیهای که آب را برای فرایندهای اصلی تصفیه آماده میکند
پیشتمیزکاری precleaning
[ خوردگی ] فرایندی که در آن با گردانیدن مخلوط گرم پلیفسفات با دمای ۶۰ درجه سلسیوس و ضدکف با pH حدود ۵/۵ تا ۷ در کل سامانه خنککننده آب، آلودگیهایی مانند گریس و روغن و محصولات خوردگی را از سطح تجهیزات فلزی نو میزدایند تا بتوان با فیلم (film) بازدارنده خوردگی از سطوح محافظت کرد
پیشدستی side plate
[ گردشگری] بشقاب کوچکی که در کنار بشقاب اصلی و کارد و چنگال برای گذاشتن نان قرار میدهند
پیشذخیره pre-booking
[ گردشگری] ابراز تمایل مسافر به عقد قرارداد بعد از پذیرش شرایط آن
پیشریل receiving rail
[ریلی] یکی از ریلهای دو طرف درز اتصال که با توجه به جهت قراردادی عبور قطارها از خط، بعد از پسریل قرار میگیرد
پیششکن fail link
[درونشهری، ریلی، هوایی] اتصال نسبتاً سستی که برای پیشگیری از آسیب جدی به دیگر سازههای حیاتی در طراحی برخی قطعات و سازهها پیشبینی میشود
پیششناسایی reconnaissance
[جنگل] بررسی یا شناسایی اولیه جنگل یا مرتع به منظور دستیابی به اطلاعات کلی برای برنامههای مدیریتی آتی
پیشصافی roughing filter,
contact roughing filter, preliminary filter
[محیطزیست] نوعی صافی که میتوان با استفاده از آن بار آلودگی و هیدرولیکی زیادی را قبل از صافش اصلی تصفیه کرد
پیشکشهای تدفینی funerary offering
[باستانشناسی ] اقلامی که سوگواران به هنگام خاکسپاری و پس از آن برای آرامش متوفی پیشکش میکردند
پیشگیری جُرم crime prevention
[نظامی] پیشبینی و تشخیص و ارزیابی خطر وقوع جرم و اقدام برای از بین بردن یا کاهش آن
پیشنهاد ویژه مسافرتی special offer of travel
[ گردشگری ] ارائه خدمات گردشگری ارزانقیمت که تابع شرایط خاصی است
پیشینچوب earlywood
[جنگل] بخشی از حلقه سالانه درخت که کمچگالتر است و از یاختههای بافت چوبی ثانویه با جدار نازک و قطر بزرگ تشکیل شده است
متـ . چوب بهاره spring wood
پیکبار courier baggage
[هوایی ] مرسوله یا مرسولههای تحویلی فرستنده یا فرستندگان کالا که به صورت توشه مسافرِ پیک (courier passenger) در هواپیما حمل میشود و مشمول شرایط حمل بار برای مسافران عادی است
پیکره بَرآرزا lifting body
[هوایی ] هواگردی با بال کوچک که بدنه آن همه یا بخش اعظم نیروی بَرآر را تولید میکند
پیمانه فشار pressure gage
[فیزیک] وسیلهای که با آن فشار شاره محصور در محفظه را اندازهگیری میکنند
متـ . فشارسنج
پیمایش survey
[علوم سلامت] جمعآوری اطلاعات کمّی مربوط به متغیرها در یک جمعیت
پیمایش سلامت health survey
[علوم سلامت] پیمایشی سامانمند برای تهیه اطلاعات از وضعیت سلامت یک جمعیت
پیوستگی فاصله گذر headway adherence
[درونشهری] وجود انسجام در جدول زمانبندیشده ناظر بر حرکت وسایل نقلیه عمومی
پیوند چندمرکزی multicenter bond
[شیمی ] پیوندی بین سه اتم و گاهی بیشتر که تنها شامل یک جفتالکترون است
پیوند چهارمرکزی دوالکترونی
four-center two-electron bond
[شیمی ] نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی که در آن چهار اتم، دو الکترون را میان خود به اشتراک میگذارند
پیوند سهمرکزی چهارالکترونی
three-center four-electron bond
[شیمی] نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی که در آن سه اتم، چهار الکترون را میان خود به اشتراک میگذارند
پیوند سهمرکزی دوالکترونی
three-center two-electron bond
[شیمی] نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی که در آن سه اتم، دو الکترون را میان خود به اشتراک میگذارند
ت
تابپار foldamer
[ پروتگانشناسی ] هر مشابه پروتئین ساختگی که برای تابیدن و تبدیل شدن به یک ساختار فضایی کاملاً شناختهشده و متراکم و ویژه طراحی شده است و در برهمکنش دو پروتئین طبیعی دخالت دارد
تابِ پروتئین protein fold
[ پروتگانشناسی ] ساختار سهبعدی منحصربهفرد یک پروتئین که در حالت محلول شکل میگیرد
تابش باریکهای beamstrahlung
[فیزیک] تابش گسیلشده از باریکهای از ذرات باردار در رویارویی با میدان الکتریکی ذرات مقابل
تابش صوتی sonic radiation
[فیزیک] تابش آکوستیکی با بسامدهای بین ۱۶ تا ۲۰۰۰۰ هرتز
تابش فراصوتی ultrasonic radiation
[فیزیک] انتشار امواج فراصوتی در محیطهای جامد یا مایع یا گاز
تابع تکهایخطی piecewise linear function
[ریاضی] تابعی پیوسته بر [a,b] که نمودار آن از تعدادی متناهی قطعه خط تشکیل شده است
تابگان foldome
[ پروتگانشناسی] مجموعه کامل پروتئینهای یاختهای که ساختارهای سوم و در نتیجه پیکربندیهای تاب خاص هر یک با جزئیات شناخته شده است
تابوت coffin
[باستانشناسی ] محفظهای چوبی یا فلزی یا سفالی یا حصیری یا سنگی برای حمل یا دفن یا سوزاندن جسد
تابوت انسانریخت anthropomorphic coffin
[باستانشناسی] تابوتی که به شکل پیکر انسان ساخته یا تزیین شده باشد
تابوت تختهای plank coffin
[باستانشناسی] تابوتی که از متصلکردن چند تختهچوب ساخته میشود
تابوت حصیری wicker coffin
[باستانشناسی ] نوعی تابوت از جنس حصیر
تابوتدان sarcophagus
[باستانشناسی ] تابوت بزرگی از سنگ یا چوب یا فلز یا سفال که معمولاً سطح خارجی و داخلی آن با نقوش یا نوشتههایی پوشیده است و گاه تابوتهای کوچکتر را درون آن قرار میدادند
تابوتدان انسانریخت
anthropomorphic sarcophagus
[باستانشناسی] تابوتدانی که به شکل پیکر انسان ساخته یا تزیین شده باشد
تابوت کُندهای monoxylous coffin tree-trunk coffin,
[باستانشناسی] نوعی تابوت یکپارچه که با برش طولی تنه درخت و تراشیدن و خالی کردن آن ساخته میشود
تابوت گیوهای slipper-shaped coffin
[باستانشناسی ] نوعی تابوت به شکل گیوه
تابوت لاوکی bathtub coffin
[باستانشناسی ] نوعی تابوت به شکل لاوک
تابوتنبشته coffin text
[باستانشناسی] مجموعهای از متون تدفینی مصر باستان شامل ادعیه و اوراد جادویی که در داخل یا بیرون تابوت مینوشتند و هدف از آن کمک به متوفی در سفر به جهان پسین بوده است
تابوتنقاب coffin mask
[باستانشناسی] نقابی فلزی یا چوبی بر روی تابوت که چهره آرمانی متوفی را نشان میدهد
تاچ ← توانمندی انهدام چندگانه
تارلرزه fibrillation
[پایه پزشکی] انقباض ضعیف و موضعی و غیرارادی ماهیچه ناشی از فعالیت خودبهخودی تارهای ماهیچهای منفرد
تارلرزهبَر defibrilator
[پایه پزشکی] دستگاهی الکتریکی که با شوکهای الکتریکی خفیف، تارلرزه بطنی یا دهلیزی را بیاثر میکند
تاره whisker
[فیزیک] تاری تکبلور از جنس فلز یا نافلز که استحکام فوقالعاده زیاد و پهنای حدود یک میکرومتر دارد
تاریکسازی ناو darken ship
[نظامی ] تاریک ساختن ناو به طوری که هیچ نوری از آن به خارج نتابد
تاژک flagellum
[ میکرب] زائده رشتهمانندی که از سطح یاخته بیرون میزند و اندام حرکتی باکتریها است
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
تاژکدار۱ flagellate ۱
[ میکرب] ریزاندامگان دارای یک یا چند تاژک
تاژکدار۲ flagellate ۲
[ میکرب] ویژگی ریزاندامگانی که یک یا چند تاژک دارد
تاژکداران mastigophora
[ میکرب] زیرشاخهای از تکیاختهایها که تاژک دارند
تاژکینه flagellin
[ میکرب] زیرواحد تشکیلدهنده پروتئین در تاژک باکتری
تاسه purse seine, purse, seine,
purse net, seine net
[دریایی ] نوعی تور ماهیگیری که با بسته شدن بخش انتهایی، به یک کیسه بدل میشود و ماهیان و دیگر آبزیان نمیتوانند از آن خارج شوند
تاسهکِش purse seiner, seine boat,
seiner, purse boat
[دریایی] نوعی شناور ماهیگیری که تاسه به پاشنه آن متصل میشود
تاسهکِشی seining
[دریایی ] صید ماهی و دیگر آبزیان با تاسه
تاولزدگی blistering
[ خوردگی] تشکیل حباب در زیرلایههای خشک یا نیمهخشک رنگ به دلیل وجود آب یا مایع یا گازهای دیگر
تاولزدگی هیدروژنی hydrogen blistering
[ خوردگی ] تشکیل برآمدگیهای تاولشکل بر سطح فلز نرم به دلیل نفوذ هیدروژن در فلز در هنگام تمیزکاری یا آبکاری یا خوردگی
تاول فلز metal blister
[ خوردگی ] نقصی که براثر تشکیل حبابهای گاز بر روی سطح یا نزدیک به سطح فلز ایجاد میشود
تایر tyre
[تایر ] قطـعهای لاستیکی که بر روی چرخ وسیله نقلیه سوار میشود به نحوی که با سطح زمین همواره در تماس است و با کاستن از شدت ضربات ناشی از عوارض جاده و تحمل بار واردشده، حرکت چرخ و جابهجایی وسیله نقلیه را بسیار آسان میکند
تایر اصل original equipment tyre,
OE tyre, original equipment, OE
[تایر ] تایری که به سفارش خودروساز ساخته شده است و با توجه به مشخصههای خودرو بهترین عملکرد را دارد
تایر اقتصادی economy tyre,
budget tyre
[تایر] تایری با کیفیت نسبتاً مناسب که از تایرهای معمولی ارزانتر و به لحاظ عملکرد ضعیفتر است
تایر باتویی tube-type tyre, tube-type
[تایر] نوعی تایر بادی که برای نگهداشت هوا به تویی نیاز دارد
تایر بادی pneumatic tyre
[تایر] تایری که با هوا یا گاز نیتروژن پُر میشود
تایر باری truck tyre
[تایر] تایری با قطر رینگ (rim) بیشتر از ۲۰ اینچ یا ۸/۵۰ سانتیمتر
تایر بیتویی tubeless tyre
[تایر] نوعی تایر بادی که برای نگهداشت هوا به تویی نیاز ندارد
تایر پنچررو run-flat tyre, run-flat
[تایر] تایری که چنان طراحی شده است که در حالت پنچری تا رسیدن به نزدیکترین تعمیرگاه بتوان از آن استفاده کرد
تایر تابستانی summer tyre
[تایر ] تایری با ترمزگیری خوب بر روی زمینهای خشک و خیس در دماهایی بالاتر از دمایی که در آن یخزدگی جاده مشاهده میشود
تایر توپُر solid tyre, solid,
nonpneumatic tyre, NPT
[تایر ] نوعی تایر که معمولاً در چرخهایی با حرکت آرام و محدود، مانند چرخک و اسکوتر(scooter)، کاربرد دارد و با هوا پُر نمیشود
تایر جابازکرده grown tyre
[تایر ] تایری که ابعاد آن بر اثر کار کردن بزرگتر شده باشد
تایر جایگزین replacement tyre
[تایر ] هر تایری بهجز تایر اصل
تایر چهارفصل all-season tyre
[تایر ] تایری با رویه بادوام و قدرت کشانش (traction power) مناسب در جادههای خیس و خشک که حرکتی نرم و بیصدا دارد
تایر خام green tyre ۱, raw tyre
[تایر] تایر ساختهشدهای که هنوز پخت نشده است
تایر درجهدو blemish tyre, blem, second grade tyre
[تایر ] تایری که از نظر زیبایی یا یکنواختی نقص دارد، اما از نظر ایمنی و کارایی ایرادی ندارد
تایر دورسفید whitewall tyre
[تایر ] نوعی تایر که یا تمام دیواره آن سفیدرنگ است یا نوار نازک سفیدی بر روی آن کشیده شده است
تایر دوطوقه dual bead tyre
[تایر] تایری باری برای شرایط کاری سختتر که در آن به جای یک دسته سیمطوقه از دو دسته سیمطوقه یا بیشتر استفاده میشود
تایر دیوارهکوتاه low profile tyre
[تایر] تایری با دیواره کمارتفاع و مناسب برای خودروهای با عملکرد بالا
تایر راهسازی off-the-road tyre, off-the-road, OTR
[تایر] تایر خودروهای مخصوص عملیات راهسازی و ساختمانی و معدنی
تایر زمستانی winter tyre
[تایر ] تایری که در آبوهوای سرد و دمای کمتر از ۷ درجه سانتیگراد بهخوبی کار میکند
تایر سبز green tyre ۲
[تایر ] هر نوع تایر که موجب کاهش مصرف سوخت خودرو شود و در قیاس با سایر تایرها، مقاومت غلتشی کمتری داشته باشد
تایر سواری passenger car tyre
[تایر ] تایری ویژه خودرهای سواری با قطر رینگ (rim) کمتر از ۱۸ اینچ یا ۷/۴۵ سانتیمتر
تایر شنی floatation tyre
[تایر] تایری که با داشتن نقش رویه خاص، کمتر از سایر انواع تایر در خاک فرو میرود
تایر شیارخور regroovable tyre
[تایر] تایری که ضخامت آن به حدی است که شیارزنی آن امکانپذیر باشد یا بتوان بر رویه آن مجدداً نقش زد
تایر شیارخورده regrooved tyre
[تایر] تایری که بر رویه آن شیارزنی شده است
تایر صنعتی industrial tyre
[تایر ] ردهای از تایرهای بادی و توپُر که در ماشینآلات صنعتی و ساختمانسازی، مانند انواع افرازهها، به کار میرود
تایر صنعتی توپُر industrial solid tyre
[تایر] تایر توپری که از آن در افرازهها استفاده میشود و پنچر نمیشود
تایر فرسوده worn tyre
[تایر ] هر تایری که آن را به دلیل رفتگی زیاد و خطرات احتمالی ناشی از آن از روی خودرو باز کرده باشند
تایر کار commercial tyre
[تایر] هر یک از انــواع تایـرهای بـاری و بـاری ـ مسافری و صنعتی
تایر کارا high-performance tyre,
maximum performance tyre,
ultra-high-performance tyre
[تایر ] تایری که در مقایسه با تایرهای معمولی توانایی بیشتری در فرمانگیری و چنگزنی (gripping) به جاده و هدایتپذیری، بهخصوص در سرعتهای بالا، دارد
تایر کشاورزی agricultural tyre
[تایر ] تایر مخصوص خودروهای کشاورزی، مانند تراکتور و برخی از کمباینها
تایر کمفشار low-pressure tyre
[تایر ] نوعی تایر با پهنای مقطع بزرگ و حجم هوای زیاد که در فشار باد کم کارایی دارد
تایر گُلبرفی snow tyre
[تایر] تایری که نقش رویه آن طوری طراحی شده است تا در برف کشانش (traction) بهتری ایجاد کند
تایر مسابقه racing tyre
[تایر] هر نوع تایر خاص خودروهای مسابقه که برای شرایط ویژه میدانهای مسابقه طراحی شده باشد
تایر نو new tyre
[تایر ] تایر کارنکردهای که هنوز بر روی رینگ (rim) سوار نشده یا تایر کارکردهای که هنوز روکش (retread) نشده است
تبارژنگانشناسی phylogenomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با استفاده از اطلاعات تکاملی مربوط به توالیهای دِنای موجود در دادگان، کارکرد ویژه هر یک از توالیها تعیین میشود
تبدیل conversion
[روانشناسی] فرایند روانشناختی ناخودآگاهانهای که در آن تکانهها و خاطرهها و خیالها و کلاً آرزوهای واپسزده به نشانههای بدنی یا جسمی تبدیل میشوند
تبدیل ژن gene conversion
[ژنشناسی] نوعی خاص از نوترکیبی یکسویه که در آن یک دگره به دگرهای دیگر در همان ژنگان تبدیل میشود
تبدیل نقشه map transformation
[ نقشهبرداری] روشی محاسباتی برای تبدیل دستگاه مختصات یک تصویر یا نقشه به یک دستگاه مختصات دیگر
تبلیغ رومیزی table tent, tent card
[ گردشگری ] کارت چاپی تاشدهای که برای تبلیغ غذا و نوشیدنی و انواع خدماتی که در مهمانخانه ارائه میشود بر روی میز رستوران و پیشخوان نوشگاه و میز پذیرش مهمانخانه میگذارند
تثبیت سفر voyage fixture
[دریایی] روند اجاره دادن کشتی برای یک سفر دریایی مشخص
تثبیت صلح peacebuilding
[سیـاسی ] انجـام اقدامـات عـمدتاً دیپـلماتی و اقـتصادی و اجتماعی پـس از جنگ که زیرساختـها و نهادهای حکومتـی را بـرای ایجـاد تفاهم و جلوگیـری از بروز مجدد جنگ تقویـت و بازسازی میکند
تجربه تفریحی recreation experience
[گردشگری] پاسخ روانی ـ کار اندامشناختی حاصل از یک فعالیت تفریحی خاص در یک مجموعه تفریحی مشخص
تجزیه یونریزکاوندی ion-microprobe analysis
[شیمی] روشی برای تعیین ترکیب درصد سطح جامدات که در آن نمونه با یک باریکه نازک (حدود ۲ میکرومتر قطر) از یونهای پرانرژی بمباران میشود و یونهای کندهشده و پرتابشده از سطح با طیفسنجی جرمی شناسایی میشوند
تجمع ماده خشک dry matter accumulation
[زراعت] مجموع رشد گیاه اعم از رشد قدیم و جدید در طی یک دوره زمانی مشخص
تجویز رژیم diet prescription
[ تغذیه] تعیین نوع و مقدار و بافت و بسامد خوردن غذا برای یک فرد
تجهیزات پشتیبانی زمینی
ground support equipment
[هوایی] تجهیزات زمینی اعم از متحرک و ثابت که از آنها برای هدایت و پشتیبانی موشکها یا هواگردهای واپایش از راه دور استفاده میشود
تجهیزات زمینی ground equipment
[هوایی] سختافزارهای زمینی پشتیبانیکننده عملیات پرواز
تحتِ شنود bugged
[نظامی] محیطی که در آن شنودافزار نصب شده باشد
تحرکنما moving target indicator
[نظامی] راداری که تنها هدفهای متحرک را آشکار میکند
تحریک برقی electrical stimulation
[ فنّاوری غذا] روشی برای افزایش کیفیت گوشت با وارد آوردن تَپهای الکتریکی بر لاشه، بلافاصله پس از ذبح
تحلیل اطلاعات information analysis
[کتابداری] مطالعه اطلاعات بهقصد استنتاج
تحلیل الحاق حبه domain fusion analysis
[ پروتگانشناسی] جستجو و آشکارسازی پروتئینهای بههموابسته از لحاظ عملکردی با تجزیهوتحلیل توالیها برای یافتن الگوهای حبهها
تحلیل انتقال analysis of the transference,
transference analysis
[روانشناسی] در روانکاوی، تفسیر روابط و تجارب اولیه مُراجع که در روابط کنونی او با روانکاو بازتاب مییابد
تحلیل تدفینی mortuary analysis
[باستانشناسی ] بررسی نحوه واسپارش و حالتهای تدفین و نحوه رفتار با جسد و چیدمان گورنهادهها که به باستانشناسان در پی بردن به ساختارهای اجتماعی کمک میکند
تحلیل حلقه درخت ← درختگاهشماری
تحلیلگر اطلاعات information analyst
[ کتابداری ] فردی که به تحلیل اطلاعات میپردازد
تخت روانکاوی analytic couch, couch
[روانشناسی ] در روانکاوی، تخت مطب روانکاو که بیمار بر روی آن دراز میکشد و در این حالت تداعی آزاد در ذهن او تسهیل میشود و توجه او به دنیای درون و احساساتش افزایش مییابد
تختهساطور chopping board
[ فنّاوری غذا] تختهای چوبی یا پلاستیکی که بر روی آن مواد غذایی با چاقو یا ساطور خرد میشود
تخلیه شکم ماهی gutting
[ فنّاوری غذا] فرایند تخلیه اندامهای درونی ماهی
تداخل رِنایی
RNA interference, RNAi,
RNA-mediated interference,
post transcriptional RNA gene silencing
[ژنشناسی ] فرایند غیرفعال شدن یک رونوشت که با تداخل رِناهای تداخلگر کوچک صورت میگیرد
متـ . رِناخاموشی RNA silencing
تداخل مزاحم constrained operation
[درونشهری ] شرایطی در حرکت ضربدری که در آن وسایل نقلیه تداخلی به دلیل کاستیهای هندسی مسیر امکان اشغال قسمت بزرگی از خطوط عبور موجود را که برای رسیدن به عملکرد متعادل لازم است، ندارند
تداخل نامزاحم unconstrained operation
[درونشهری ] شرایطی در حرکت ضربدری که در آن وسایل نقلیه بدون تأثیر پذیرفتن از وضعیت هندسی راه بهآسانی گذر میکنند
تداعی association
[روانشناسی] در روانکاوی، پیوندی میان یک محتوای ذهنی و یک محتوای ذهنی دیگر
تداعی آزاد free association
[روانشناسی] در روانکاوی، روشی که در آن فرد آنچه را به ذهنش خطور میکـند، شامل واژه و عـدد و تصـویر و رؤیا، بدون توجـه به ارتباطشان با یکدیگر، بیان میکند
تدفین burial ۱, inhumation, interment
[باستانشناسی ] دفن کردن کالبد مردگان
متـ . خاکسپاری
تدفین امانی temporary burial,
provisional burial
[باستانشناسی] تدفین موقت یک جسد تا انتقال آن به جای مورد نظر
تدفین اولیه primary burial,
primary inhumation, simple burial,
complete inhumation, fleshed burial,
intombment
[باستانشناسی] نخستین تدفین هر جنازه بدون آنکه هیچ تغییری در شکل طبیعی جسد داده شود
تدفین بخشی partial burial
[باستانشناسی ] تدفینی ـ که در آن تنها بخشی از جسد دفن شده باشد
تدفین بندیلی bundle burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد یا بقایای آن در حصیر یا با نوارهای پارچهای یا پوستی بستهبندی شده است
تدفین پسین secondary burial ۱
[باستانشناسی ] تدفین بقایای جسد انسان پس از آنکه بافتهای آن در نتیجه آتشسپاری و هواسپاری و امثال آن از شکل طبیعی خود خارج شده باشد
متـ . واسپارش چندمرحلهای compound disposal
تدفین پیشهنگام premature burial
[باستانشـناسی] به خاک سپـردن تصـادفی یـا عمـدی انـسان یا حیوان زنده
تدفین تکی single burial
[باستانشناسی ] تدفینی ـ که در آن تنها یک جسد باشد
تدفین تمامخمیده tightly-flexed burial,
embryonic burial,
closely-flexed burial,
extreme hocker burial,
fully-flexed burial,
sharply-flexed burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد به پهلو متمایل است و پاها تقریباً به شکم چسبیدهاند (با زوایهای حدود ۱۰ درجه یا کمتر)
متـ . تدفین جنینی fetal burial, crouched burial
تدفین ثانویه secondary burial ۲,
secondary inhumation,
second burial, second funeral
[باستانشناسی ] تدفین جسد یا خاکستر آن در گوری که قبلاً نیز در آن تدفینی صورت گرفته است
تدفین جمعی mass burial
[باستانشناسی] تدفینی که در آن چندین جسد به صورت نامنظم دفن شده باشد
تدفین جنینی ← تدفین تمامخمیده
تدفین چمباتمهای ← تدفین خمیده
تدفین چندپاره fragmentary burial
[باستانشناسی] تدفینی که در آن تنها پارههایی از جسد دفن شده است
تدفین چندتایی multiple burial,
collective burial, collective tomb
[باستانشناسی] تدفینی که در آن چند جسد در یک گور قرار داده شود
تدفین چندتایی ناهمزمان
consecutive multiple burial
[باستانشناسی ] تدفین پیدرپی چند جسد در زمانهای مختلف
تدفین چندتایی همزمان
contemporary multiple burial
[باستانشناسی ] تدفین چندتایی در یک زمان
تدفین خمرهای jar burial, pithos burial
[باستانشناسی] هرگونه تدفین در ظروف سفالین مانند خمرههای بزرگ و کوچک یا تکههای خمره یا خمرههای شکسته
تدفین خمیده flexed burial,
seated burial, sitting burial,
folded burial, loosed flexure burial
[باستانشناسی] تدفینی که در آن جسد متمایل به پهلو است و پاها به سمت شکم و سینه (با زاویهای از ۹۰ تا ۴۵ درجه) جمع شده است
متـ . تدفین چمباتمهای contracted burial,
squatting burial
تدفین داربستی scaffold burial,
scaffold grave, tree burial
[باستانشناسی ] واسپارشی که در آن جسد را در پارچه یا پوست حیوان میپیچیدند و بالای داربست چوبی رها میکردند
تدفین درازکش extended burial,
lightly flexed burial, extention burial
[باستانشناسی ] تدفینی ـ که در آن جسد درازکش (۱۸۰ درجه) در گور گذاشته میشود
تدفین دَمَر prone burial
[باستانشناسی ] تدفین درازکشی که در آن شکم و صورت جسد بر روی خاک است
تدفین دوتایی double burial
[باستانشناسی ] تدفین همزمان دو جسد در یک گور
تدفین دیمی haphazard burial,
flung burial, casual burial,
disarrangement position burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد بیهیچ نظم و ترتیب مشخصی در چاله گور رها شده باشد
تدفین زانوباز knee extended burial
[باستانشناسی] تدفینی که در آن زانوان خمشدگی ندارند (۱۸۰ درجه)
تدفین زانوبرگشته reversed knee flexed burial,
backwards flexed burial,
kneeling burial,
semi-extended burial, prostrate burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد از ناحیه کمر خمیدگی ندارد، اما زاویه زانوان نسبت به بدن در نتیجه شکستن زانوان بین ۳۶۰ تا ۱۸۰ درجه است
تدفین زانوتمامخمیده knee tightly flexed burial
[باستانشناسی] تدفین خمیدهای که در آن زوایه زانوان کمتر از ۱۰ درجه است
تدفین زانوخمیده knee flexed burial
[باستانشناسی ] تدفین خمیدهای که در آن زاویه زانوان بین ۹۰ تا ۱۰ درجه است
تدفین زانونیمخمیده knee semi-flexed burial
[باستانشناسی ] تدفین نیمخمیدهای که در آن زاویه زانوان بین ۱۸۰ تا ۹۰ درجه است
تدفین زورقی boat burial, ship burial, boat grave
[باستانشناسی] نوعی تدفین که در آن جسد را درون زورق قرار میدادند یا همراه با آن در گودالی دفن میکردند
تدفین سکویی platform burial
[باستانشناسی ] قرار دادن اجساد یا بقایای آنها بر روی سکویی دستساز و اندکی بالاتر از سطح زمین
تدفین طاقباز supine burial
[باستانشناسی ] تدفین درازکشی که در آن جسد پشت بر خاک و رو به آسمان دارد
تدفینگاه burial ground
[باستانشناسی ] گورستانی در کنار محوطههای باستانی یا بر روی بخشی از لایههای استقراری قدیمیتر
تدفین گردونهای chariot burial, wagon burial
[باستانشناسی ] گونهای تدفین که در آن گردونه جنگی به همراه تمامی ساز و برگ آن و اسبها در کنار جسد دفن شده است
تدفین ناهمجنس mixed-sex burial
[باستانشناسی] تدفین دوتایی یا تدفین همجواری که در آن اجساد جنسیت متفاوت دارند
تدفین نیمخمیده semi-flexed burial,
gently flexed burial,
lossely flexed burial,
semi-crouched burial, half flexed
burial, slight hocker burial,
open flexure burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد به پهلو متمایل و پاها کمی به سمت شکم (۱۸۰ تا ۹۰ درجه) جمع شده است
تدفینهای اقماری satellite burials
[باستانشناسی ] تدفین اجساد یا خاکستر آنها در اطراف ساختار اصلی یک گورپشته در طی دوران پس از ساخته شدن آن
تدفین همبَر twin burial
[باستانشـناسی ] تدفین همزمـان دو جسد در دو گور همجوار با مرز مشترک
تدفین همجنس same-sex burial
[باستانشناسی ] تدفین دوتایی یا تدفین همجواری که در آن اجساد جنسیت یکسان دارند
ترابُرد transvection
[ریاضی ] ماتریسی مربعی که همه درایههای واقع بر قطر اصلی آن برابر ۱ و دیگر درایههای آن بهجز یکی از آنها همگی برابر صفرند
تراجهش transmutation
[فیزیک] فرایندی که در آن عدد اتمی هسته پرتوزا تغییر میکند
ترارسانی بینایی visual transduction
[پایه پزشکی ] تبدیل انرژی نور به پیامهای عصبی
ترارسانی حسی sensory transduction
[پایه پزشکی ] تبدیل پیام محرک حسی به پیام عصبی در گیرنده حسی
تراز اَبر cloud level
[جَوّ] لایهای از جوّ که در آن سرده معینی از اَبر یافت میشود
تراز ارتعاشی vibrational level
[فیزیک] تراز انرژی هسته اتم که ناشی از نوسان نوکلئونهای درون هسته است
متـ . حالت ارتعاشی vibrational state
تراز زمینه ← غلظت زمینه
تَرازش level off
[هوایی] به حالت تراز و افقی برگرداندن هواگرد پس از هر وضعیت دیگر پروازی
تراز نوفهگیری noise exposure level
[ شنواییشناسی] کمیتی بر حسب دسیبل که نشاندهنده شدت نوفه محیط نسبت به نوفه مرجع است
تراژنزایی transgenesis
[ژنشناسی] انتقال ژن یا دِنا به یاخته یا اندامگانی که به طور طبیعی فاقد آن است
تراشه پروتگان proteome chip,
proteome microarray
[ پروتگانشناسی] هر ریزآرایهای که پروتئینهای یک نمونه زیستی، با درجه خلوص بالا، بر روی آن قرار داده میشود
تراشه پروتئین
protein chip, protein microchip,
protein-protein interaction chip
[ پروتگانشناسی] صفحهای که بر روی آن هزاران پروتئین به شکلی منظم تثبیت شدهاند و به کمک آن میتوان برهمکنشهای پروتئینی را به تصویر کشید
متـ . آرایه پروتئین protein array
زیستتراشه پروتئین protein biochip
ریزآرایه پروتئین protein microarray
تراکمسنج compressimeter
[ فنّاوری غذا] ابزار اندازهگیری تراکمپذیری
تراگذار transducer
[فیزیک] وسیلهای که انرژی یک نوع سیگنال/ نشانک را به نوع دیگری از انرژی تبدیل میکند
تراگذار صوتی acoustic transducer
[فیزیک] وسیلهای که انرژی صوتی را به انرژی الکترومغناطیسی و برعکس تبدیل میکند
تراگذار فراصوتی ultrasonic transducer
[فیزیک] وسیلهای که امواج فراصوتی را به امواج الکترومغناطیسی و برعکس تبدیل میکند
تراگَرد زیرگروه
transversal of a subgroup,
traverse
[ریاضی] برای زیرگروه H از گروه G ، مجموعهای مانند T، به طوری که به ازای هر X از G ، یک و تنها یک عضو از T مانند tموجود باشد، به طوری که Hx = Ht
تراگشت ← جهش تراگشتی
تراورسبُر ← ریلبندبُر
تراورس پل ← ریلبند پل
تراورس تابخورده ← ریلبند تابخورده
تراورس ترکیبی ← ریلبند ترکیبی
تراورس تیشهای ← ریلبند تیشهای
تراورس درز ریل ← ریلبند درز ریل
تراورس سرو کپکی ← ریلبند سرو کپکی
تراورس سنگی ← ریلبند سنگی
تراورس سوراخدار ← ریلبند سوراخدار
تراورس سهگوش ← ریلبند سهگوش
تراورس شیاردار ← ریلبند شیاردار
تراورس طولی ← ریلبند طولی
تراورس غیرچوبی ← ریلبند غیرچوبی
تراورس فرسوده ← ریلبند فرسوده
تراورس کپکی ← ریلبند کپکی
تراورسکِش ← ریلبندکِش
تراورسکوب ← ریلبندکوب
تراورس کوتاه ← ریلبند کوتاه
تراورس کهنه ← ریلبند کهنه
تراورسگذار ← ریلبندگذار
تراورسگیر ← ریلبندگیر
تراورسگیر دستی ← ریلبندگیر دستی
تراورسگیر دونفره ← ریلبندگیر دونفره
تراورس لایبتن ← ریلبند لایبتن
تراورس لبهگِرد ← ریلبند لبهگِرد
تراورس مغزکنار ← ریلبند مغزکنار
تراورس مغزگوشه ← ریلبند مغزگوشه
تراورس مغزمیان ← ریلبند مغزمیان
تراورس میاندرزی ← ریلبند میاندرزی
تراورس نیمگِرد ← ریلبند نیمگِرد
تراورس ویژه ← ریلبند ویژه
ترچاشنی marinade
[ فنّاوری غذا] چاشنی مخلوط مایعی که معمولاً گوشت و ماهی را در آن میخوابانند
ترکچهزایی crazing
[ خوردگی] گسترش ترکهای ریز بر سطح ماده
ترکخوردگی تاولی blister cracking
[ خوردگی] ترکهایی که بر اثر آزاد شدن اتمهای هیدروژن حاصل از خوردگی فولاد در محیط هیدروژن سولفید و نفوذ آن به داخل فلز و افزایش فشار پدید میآید
ترکخوردگی تنشیسولفیدی sulfide stress cracking
[ خوردگی ] نوعی ترکخوردگی تنشیهیدروژنی فلز در تماس با هیدروژنسولفید موجود در محیط
ترکخوردگی تنشیهیدروژنی
hydrogen stress cracking,
hydrogen-induced cracking, HIC,
hydrogen-assisted stress cracking
[ خوردگی ] تُـردشکست (brittle fracture) خود ـ بهخودی در آلیاژهای با استحکام بالا که تحت تنش کششی و در تماس با آب یا گاز تُرش و دما و فشار بالا روی میدهد
ترکخوردگی جذبشی ـ تنشی
stress-sorption cracking
[ خوردگی] نوعی ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی که نه بر اثر واکنش برقشیمیایی که به دلیل جذب عناصر مخرب محیطی و در نتیجه ضعیف شدن پیوند میان اتمهای سطح فلز رخ میدهد
ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی
stress-corrosion cracking, SCC
[ خوردگی ] ترکخوردگی فلز یا آلیاژ بر اثر فرایندهای همزمان خوردگی و تنش کششی باقیمانده
ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی کلریدی
chloride-induced stress-corrosion
cracking, CISCC
[ خوردگی] نوعی ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی ناشی از پیل غلظتی کلرید که در صورت وجود توأمان تنش کششی و محلول کلریدی رخ میدهد
ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی مرزدانهای
intergranular stress-corrosion
cracking, IGSCC
[ خوردگی] نوعی ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی که در امتداد مرز دانهها پیش میرود
ترکخوردگی داغ hot cracking
[ خوردگی ] ترکخوردگی جوشمان در مرز دانههای فلز جوش بر اثر جدانشینی اجزای دارای نقطه ذوب پایین
ترکخوردگی سرد cold cracking
[ خوردگی] ترکخوردگی جوش که معمولاً در هنگام جوشکاری در زیر دمای ۲۰۵ درجه سلسیوس یا پس از سرد شدن فلز تا دمای محیط رخ میدهد
ترکخوردگی فلزمذاب
liquid-metal cracking, LMC
[ خوردگی ] نوعی ترکخوردگی در امتداد مرز دانهها در بعضی سامانههای فلزی بر اثر نفوذ فلز مذاب
ترکخوردگی گِلگونه mud cracking
[ خوردگی ] ترکخوردگی پوشش قطعات هنگامی که مقدار قابل ملاحظهای از حلال یا آب آن تبخیر شود
ترکخوردگی محیطی
environmental cracking
[ خوردگی] تُردشکست (brittle fracture) مادهای که به طور طبیعی انعطافپذیر است، بر اثر دخالت عوامل خورنده محیطی
ترکخوردگی موسمی season cracking
[ خوردگی] ترکخوردگی آلیاژهای برنج بر اثر خوردگی همراه با تنشهای کششی داخلی و در تماس با آمونیاک و اکسیژن و رطوبت
ترک زیرگُرده underbead crack
[متالورژی ] ترک زیرسطحی در تَفگاه جوش
ترکش shard
[زمین ] قطعهای شیشهای در آذرآوارها که دارای سطح شکستگی خمیده خاصی است
ترک مویی crizzle
[ خوردگی] ترک ریزی که بر سطح ماده ظاهر میشود
ترکه rib ۲
[موسیقی ] هر یک از نوارهای چوبی که با اتصال آنها به یکدیگر کاسه سازهای عود و لوت و سهتار ساخته میشود
ترکهای پلکانی en echelon cracks
[زمین] دستهای درزه یا رگه که با الگوی پلهای رو به چپ یا راست جابهجا شدهاند
ترکیب با کمبود الکترون
electron-deficient compound
[شیمی] ترکیبی که در آن برای تشکیل پیوندهای شیمیایی، الکترونهای کمتری، در مقایسه با آنچه لازم است، وجود دارد
ترکیب درونشبکهای interstitial compound
[شیمی ] ترکیبی که در آن یونها یا اتمهای یک ماده نافلز فضاهای خالی حفرهگون را در شبکه بلوریِ فلز پر میکنند
ترکیبسنجی زیستالکتریکی
bioelectrical impedance analysis,
BIA
[ تغذیه] روش دقیق تجزیهوتحلیل ترکیب بدن که در آن از یک جریان الکتریکی ضعیف برای برآورد مقدار کل آب و توده چربی و توده بدون چربی بدن و توده یاختههای بدن استفاده میشود
ترکیب ضدزنگ rust-preventive compound
[ خوردگی] پوششی موقت حاوی بازدارندههای خوردگی و دیگر مواد افزودنی برای محافظت از سطوح آهنی و فولادی در برابر محیطهای خورنده در هنگام ساخت یا نگهداری یا استفاده
تریگلیسیرید متوسطزنجیر
medium-chain triglyceride
[ تغذیه] تریگلیسیریدی که اسیدهای چرب آن دنبالهای کربنی به طول هشت تا ده کربن داشته باشند
تسلیم yield ۲
[فیزیک] تغییر شکل مومسان (plastic deformation) جسم جامد که بر اثر تنشِ بیشتر از حد کشسانی پدید آید
تسمه ۱ belt
[تایر ] لایهای از رسنهای آغشته به لاستیک که بین مَنجید و رویه قرار میگیرد
تسمه ۲ strap
[جنگل] بخش کوتاهی از بافه که در هر سر آن سوراخی تعبیه شده است تا قرقرهها را به کُنده متصل کند
تسمه پشتبند backing strip
[متالورژی] پشتبندی به شکل تسمه یا نوار فلزی کربنی یا سرامیکی که پس از جوشکاری از کار جدا میشود یا همانجا باقی میماند
تسمه سیمی steel belt
[تایر] در تایرهای رادیال سیمی (steel radial tyre)، لایه کمعرضی از سیمهای فولادی پوشیده با آمیزه لاستیکی که زیر رویه و به موازات آن قرار میگیرد
تسمه محافظ protector ply
[تایر ] در ساختار چهارتسمهای، بالاترین تسمه سیمی که از سه تسمه دیگر محافظت میکند
تشابه دینامیکی dynamic similarity
[فیزیک، هوایی] ارتباط میان مدل و جسم تماممقیاس که بیانگر شباهت بین ابعاد و توزیع جرم و مشخصههای کشسانی و حرکتهای هواکشسانی آنهاست
تشدید باریونی baryon resonance
[فیزیک] وضعیت بسیار ناپایداری که از برهمکنش ذرات پدید میآید و با گسیل باریون واپاشیده میشود
تصحیح اتووش Eötvös correction,
Eötvös effect
[ژئوفیزیک] تصحیحی در اندازهگیریهای گرانی برای شتاب مرکزگرای حاصل از سرعت شرقیـ غربی بر روی سطح زمین چرخان
تصحیح ارتفاع دینامیکی
dynamic height correction
[ژئوفیزیک] تصحیح اندازهگیریهای ترازیابی برای تبدیل آنها به ارتفاع دینامیکی
تصحیح کِشَند tidal correction
[ژئوفیزیک] تصحیح اندازهگیریهای گرانی برای جبران اثرهای ماه و خورشید یا همان کِشَند زمین
متـ . تصحیح کِشَند زمین Earth-tide correction
تصحیح کِشَند زمین ← تصحیح کِشَند
تصحیح همایستایی ← جبران همایستایی
تصفیه درجا in-situ treatment
[محیطزیست] فرایند تصفیه بستره آلوده اعم از خاک یا لجن یا آب زیرزمینی در محل
تصفیه دگرجا ex-situ treatment
[محیطزیست] فرایند تصفیه بستره آلوده اعم از خاک یا لجن یا آب زیرزمینی در بیرون از محل
تصفیه مقدماتی preliminary treatment
[محیطزیست] مرحلهای از تصفیه، شامل آشغالخردکنی و آشغالگیری و تعدیل جریان و جز آن، که در طی آن فاضلاب برای عملیات بعدیِ تصفیه آماده میشود
تصمیم دووجهی two-level game
[سیاسی ] تصمیمی که هم برای تحقق اهداف داخلی و هم اهداف خارجی اتخاذ شود
تصویربرداری درونچاهی borehole imaging
[ژئوفیزیک] تهیه تصویر مستقیم یا غیرمستقیم از دیواره چاه با استفاده از ابزارهای نگارهبرداری (logging tools) یا روشهای اپتیکی/ نورشناختی
تصویربرداری رونوشتگان
transcriptome imaging,
transcript imaging
[ژنشناسی] مصور کردن کل رونوشتهای یاخته، در زمان معین
تطابق اضافی excessive accommodation
[پایه پزشکی ] تطابق بیش از میزان عادی
تطابق دوچشمی binocular accommodation
[پایه پزشکی ] تطابق هماهنگ با همگرایی در هر دو چشم
تطابق عصبی nerve accommodation,
accommodation
[پایه پزشکی] بالا رفتن سطح آستانه تحریک در هنگام گذر مستمر یک محرک
تطابق فروهنجار subnormal accommodation
[پایه پزشکی ] تطابق ناکافی در چشم
تطابق نسبی
relative accommodation
[پایه پزشکی ] تغییر در میزان تطابق متناسب با میزان همگرایی
تعادل انتقالی translational equilibrium
[فیزیک] حالتی برای جسم که در آن جسم یا ساکن میماند یا با سرعت ثابت بر روی خطی راست در حرکت است
تعادل دیرپا secular equilibrium
[فیزیک] تعادلی پرتوزایشی بین هستههای مادر و دختر که در آن عمر هستههای مادر در مقایسه با هستههای دختر بهقدری طولانی است که میزان فعالیتشان در عمل برای مدت زیادی ثابت میماند
تعادل گذرا transient equilibrium
[فیزیک] تعادل پرتوزایشی بین هستههای مادر و دختر که در آن طول عمر مادر بهقدری کوتاه است که مقدار آن در مدت مورد بررسی به طور قابل ملاحظهای کاهش مییابد
تعدیل adjustment
[علوم سلامت] روشی آماری برای دستیافتن به سنجههای قابل مقایسه در جمعیتهایی که از حیث متغیرهای دیگر با هم متفاوتاند
تعدیل همایستایی ← جبران همایستایی
تعمیر اساسی major repair
[هوایی ] تعمیری که اگر بهدرستی انجام نشود در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و راهاندازی موتور و خصوصیات پروازی یا کیفیتهای صلاحیت پرواز هواگرد تأثیر میگذارد
تعمیر جزئی minor repair
[هوایی] هرگونه تعمیری که در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و راهاندازی موتور و خصوصیات پروازی هواگرد تأثیرگذار نباشد
تعیین محصول yield determination
[جنگل] محاسبه حجم دارچوب بهرهبرداریشده از سطح مشخصی از جنگل به صورت سالانه یا در یک دوره زمانی مشخص
تغذیه جامعه community nutrition
[ تغذیه] حوزهای از علم تغذیه که به بررسی شیوههای پیشگیری و درمان بیماریهای مربوط به تغذیه در گروههای مختلف جامعه میپردازد
تغذیهدرمانی پزشکی
medical nutrition therapy, MNT
[ تغذیه] دخالت در نوع تغذیه فرد برای درمان یک بیماری یا جراحت یا اصلاح یک وضعیت
تغذیه رودهای enteral nutrition
[ تغذیه] فراهم کردن مواد مغذی موردنیاز بدن و رساندن آنها به لوله گوارش از طریق لوله
تغذیه لولهای ← تغذیه لولهای معده
تغذیه لولهای قطرهای drip gavage
[ تغذیه] روش تغذیه با فرمول رژیمی مایع از طریق لوله منتهی به معده
تغذیه لولهای معده gastric gavage
[ تغذیه] تغذیه از طریق لولهای نرم که از دهان یا بینی وارد معده میشود
متـ . تغذیه لولهای
تغذیه وریدی تام دورهای
cyclic total parenteral nutrition
[ تغذیه] نوعی تغذیه وریدی که عموماً بین دوازده تا هجده ساعت به طور پیوسته ادامه دارد و سپس برای شش تا دوازده ساعت قطع میشود
تغییرات روزانه diurnal variations,
daily variation
[ژئوفیزیک] تغییرات میدان مغناطیسی زمین در طول شبانهروز در هر نقطه معین از سطح زمین
تغییر اساسی major alteration
[هوایی] هرگونه تغییری که به طور محسوس در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و کارکرد موتور و خصوصیات پروازی و دیگر عوامل دخیل در صلاحیت پرواز هواگرد تأثیرگذار باشد
تغییر پرچم flagging out, flag out
[دریایی] فرایند ابطال ثبت قدیمی و ثبت مجدد کشتی در کشوری دیگر که منجر به تغییر پرچم میشود
تغییر تعداد حبه domain number variation
[ پروتگـانشناسی] کاهـش یا افزایـش تـعداد حـبهها در یـک پروتئین با وانهش یا دوتاشدگی یا درنهش بیانههای کُدگزار حبه در یک ژن ساختگی یا جدید که در بُرخوردگی بیانه در آزمایشگاه تولید شده است
تغییر جزئی minor alteration
[هوایی ] هرگونه تغییری که در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و کارکرد موتور و خصوصیات پروازی هواگرد تأثیرگذار نباشد
تغییر مسیر reroute
[درونشهری] عوض کردن مسیر برخلاف برنامه که معمولاً با پیشبینی قبلی و برای اجتناب از مسیری خاص در مقطعی معین صورت میگیرد
تغییر مغناطیسی نابهنجار
abnormal magnetic variation
[ژئوفیزیک] انحراف بیهنجار سوزن قطبنما از نصفالنهار مغناطیسی
تفاله pomace
[ فنّاوری غذا] باقیمانده جامد میوه پس از گرفتن آب آن
تفریحکده recreation setting, setting
[گردشگری] مکانی جغرافیایی دارای شاخصههای کالبدی و اجتماعی و مدیریتی که فرد در آن در فعالیت تفریحی خاصی شرکت میکند تا از نوعی تجربه تفریحی بهرهمند شود
تَفگاه heat-affected zone, HAZ
[متالورژی ] منطقهای از فلز پایه که هرچند در مراحل جوشکاری ذوب نمیشود، از نظر متالورژیکی تحت تأثیر حرارت جوشکاری قرار میگیرد
تفنگ اَبر cloud gun
[جَوّ] ابزاری زمینپایه یا هوابُرد که تیغه شیشهای دودهاندودی را در یک لحظه در معرض جریان هوای اَبری قرار میدهد
تفویض delegation
[سیاسی] واگذاری اختیار عمل یا مسئولیت تصمیمگیری در موردی خاص به فرد یا نهاد دیگر
تفویض اختیار delegation of authority
[سیاسی ] واگذاری مسئولیت تصمیمگیری به مقام زیردست
تفویض قدرت delegation of power
[سیاسی ] واگذاری اختیار از یک نهاد حکومتی به نهاد حکومتی دیگر یا مقام یا سازمانی معین
تکانه impulse, impulsion
[روانشناسی] ۱. در نظریه روانکاوی، جنبش کارمایه روانی مربوط به سائقهای جنسی و پرخاشگری ۲. در روانشناسی، میل و رغبت ناگهانی و ضروری به فعالیت فوری
تکرار حبه domain repetition
[ پروتگانشناسی] حضور تکراری یک حبه خاص در یک پروتئین
تکسکهای ← کرایه تکسکهای
تکقطبیت unipolarity
[سیاسی] وضعیتی در نظام بینالملل که در آن یک کشور یا جناح مسلط با تکیه بر توان اقتصادی و نظامی خود اعمال قدرت میکند
تکوین مغز پیشین telencephalisation
[پایه پزشکی] گذار و تکوین تدریجی ساختار پیشرفته مغز پیشین در طی فرایند تکامل
تکهتراورس ← تکهریلبند
تکهریلبند tie stub
[ریلی] قطعهای به طول یکسوم ریلبند که با استفاده از ریلبندبُر از خط جدا میشود
متـ . تکهتراورس
تکیهگاه support
[ریاضی ] برای تابع f که بر یک فضای توپولوژیک تعریف شده است، بستار مجموعه نقاطی که f در آنها صفر نیست
تلاطمگیر turbulence screen
[هوایی ] توری نصبشده در مقطعی از تونل باد برای کاستن از تلاطم جریان هوا
تلسکوپ آینه چندتکه
segmented mirror telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که آینه اصلی آن از نوع آینه چندتکه است
تلسکوپ اپتیکی optical telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که در محدوده نور مرئی کار میکند
متـ . تلسکوپ نوری
تلسکوپ استوایی equatorial telescope
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی که محور اصلی آن در امتداد محور دوران زمین تنظیم شده است
تلسکوپ اشمیت ـ کاسگرین
Schmidt-Cassegrain telescope
[ نجوم رصدی ] نوعی تلسکوپ کاسگرینی که در آن از تیغه اشمیت برای تصحیح عیوب اپتیکی استفاده میکنند
تلسکوپ اشمیتهلالی
meniscus-Schmidt telescope
[ نجوم رصـدی ] نوعی تلسکوپ با سامـانه اپتیکی اشمیت (Schmidt optical system) که عدسی تصحیحگر آن از نوع عدسی هلالی است
متـ . تلسکوپ باورزهلالی
Bouwers-meniscus telescope
تلسکوپ ماکسوتوف ـ اشمیت
Maksutov-Schmidt telescope,
Schmidt-Maksutov telescope
تلسکوپ ام.ام.تی. multi-mirror telescope ۱,
multiple mirror telescope ۱,
MMT, MMT telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی مستقر در قله هاپکینز در ۵۵ کیلومتری جنوب توسان در آریزونا
تلسکوپ بازتابی reflecting telescope,
reflector telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که در آن از یک آینه بزرگ کوژ برای جمعآوری نور اجرام نجومی استفاده میشود
تلسکوپ بالونبُرد balloon-borne telescope
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی که برای کاهش تلاطم جوّی و رصد بهتر اجرام نجومی آن را بهوسیله بالون به ارتفاعات بالای جوّ میفرستند
متـ . تلسکوپ پوشنسپهری
stratosphere telescope, stratoscope
تلسکوپ باورزهلالی ← تلسکوپ اشمیتهلالی
تلسکوپ برجی tower telescope,
solar tower telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی خورشیدی که در انتهای برج خورشید قرار دارد
تلسکوپ پرتوایکس X-ray telescope,
X-ray multi-mirror telescope
[ نجوم رصدی] ابزاری برای آشکارسازی پرتوهای ایکس
تلسکوپ پرتوکیهانی cosmic-ray telescope
[ نجوم رصدی] هر ابزاری برای آشکارسازی و جهتیابی پرتوهای کیهانی
تلسکوپ پوشنسپهری ← تلسکوپ بالونبُرد
تلسکوپ چندآینه multi-mirror telescope ۲,
multiple mirror telescope ۲
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی که در آن تصویر چند تلسکوپ معمولی، که همگی بر روی یک پایه استوارند و با سامانههای لیزری و رایانهای همتراز شدهاند، بهوسیله سامانه آینهای در یک نقطه متمرکز میشود
تلسکوپ خراشانفرود
grazing-incidence telescope
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی برای تصویرگیری (imaging) از پرتوهای ایکس و گاما که در آن نور فرودی به صورت تقریباً مماس بر آینه میتابد
تلسکوپ خورشیدی solar telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که اثر اعوجاج اپتیکیِ ناشی از گرمای خورشید بر تصاویر را کاهش میدهد
تلسکوپ راداری radar telescope
[ نجوم رصدی] دستگاهی شامل یک آنتن رادار بزرگ و تجهیزات وابسته به آن که در نجوم راداری به کار میرود
تلسکوپ رادیویی radio telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی برای رصد امواج رادیویی اجرام نجومی
تلسکوپ سمتارتفاعی
alt-azimuth telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که محور اصلی آن در جهت سمتالرأس تنظیم شده است
تلسکوپ سمتالرأسی zenith telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که جهت آن همواره در محدوده کوچکی در اطرافِ سمتالرأس قابل تغییر است
تلسکوپ شکستی refracting telescope,
refractor telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که در آن از یک عدسی بزرگ کاو برای جمعآوری نور اجرام نجومی استفاده میشود
تلسکوپ فرابنفش ultraviolet telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که برای رصد در بازه طیفی فرابنفش طراحی شده است
تلسکوپ فروسرخ infrared telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که برای رصد امواج فروسرخ طراحی شده است
تلسکوپ فضایی space telescope
[ نجوم رصدی] هر تلسکوپی که برای رصد در خارج از جوّ قرار گیرد
تلسکوپ قرص خورشید ← تلسکوپ قرصی
تلسکوپ قرصی disk telescope
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی برای رصد قرص درخشان خورشید
متـ . تلسکوپ قرص خورشید
تلسکوپ گالیلهای Galilean telescope,
Galilean glass
[ نجوم رصدی] نوعی تلسکوپ شکستی که عدسی شیئی آن کوژ و عدسی چشمی آن کاو است
تلسکوپ ماکسوتوف ـ اشمیت ← تلسکوپ اشمیتهلالی
تلسکوپ مستقیمساز inverting telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که تصویر نهاییاش مستقیم است
تلسکوپ نوترینو neutrino telescope
[ نجوم رصدی] ابزاری برای آشکارسازی نوترینوهای کیهانی
تلسکوپ نوری ← تلسکوپ اپتیکی
تل سنگ پا scoria mound
[زمین] تپهای آتشفشانی که از پوسته اخگری حفرهدار بر روی سطح گدازه بازالتی یا آندزیتی تشکیل شده است
تله انفجاری booby trap
[نظامی] ماده یا افزارهای انفجاری یا غیرانفجاری که برای وارد آوردن تلفات آن را کار میگذارند و براثر اعمال کوچکترین فشار یا حرکت فعال میشود
تلیسه heifer
[ فنّاوری غذا] گاو ماده بالغ جوانی که زادآوری نکرده یا در مرحله شیردهی به اولین گوساله خود است
تمیزکاری اسیدی acid cleaning
[ خوردگی] فرایند زدودن محصولات خوردگی از طریق تزریق اسیدهای معدنی و آلی در سازههای صنعتی
تمیزکاری برقکافتی electrocleaning,
electrolytic cleaning
[ خوردگی] تمیزکاری سطوح فلزی با الکترود قرار دادن قطعه کار در یک محلول برقکاف، در نتیجه آزاد شدن حبابهای گاز در مجاورت الکترود
تمیزکاری فراصوتی ultrasonic cleaning
[ خوردگی] تمیزکاری سطوح با غوطهورسازی در تمیزکنندههای اسیدی یا پاککنندههای آبپایه، همزمان با بهکارگیری ارتعاشات فراصوتی برای ایجاد اثر کاواکی
تمیزکننده دوفازی diphase cleaner
[ خوردگی] ترکیبی شامل یک لایه حلال و یک لایه آبی که از آن برای تمیزکاری در مخزنهای تمیزکننده بر اساس سازوکار انحلال و نامیزهسازی (emulsification) استفاده میشود
تنآسیب somatopathy
[پایه پزشکی] بیماری و نارسایی مربوط به تن، در تقابل با بیماری و نارسایی مربوط به روان
تنبَست body plug
[باستانشناسی] شیئی که در مراحل آمادهسازی جسد برای پوشاندن اندامهایی مانند گوش و دهان به کار میرفت
تنپرده somatopleure
[پایه پزشکی] قسمتی از دیواره جنینی که از برونپوست و میانپوست تنی (somatic mesoderm) ساخته شده است
تن حجمی measurement ton measurement tonne,
[دریایی] واحدی که معادل چهل پای مکعب است و از آن برای بارهای حجمی استفاده میشود
تُندوَزه کمانی arched squall
[جَوّ] تندوزه حارهای که با اَبر کمانی گسترده همراه است
تنسنجی anthropometry
[ تغذیه] سنجش اندازه و وزن و ابعاد بدن و اندامهای انسان
تنش اصلی principal stress
[فیزیک] تنش عمود بر یکی از صفحههای اصلی تنش
تنش تسلیم ← نقطه تسلیم
تنش تکمحوری uniaxial stress
[فیزیک] حالت تنشی که در آن فقط یکی از تنشهای اصلی غیرصفر است
تنش دومحوری biaxial stress
[فیزیک] حالت تنشی که در آن دو تنش از سه تنش اصلی، در حالی که در یک صفحه قرار دارند، غیرصفر و تنش سوم صفر است
تنش صفحهای plane stress
[فیزیک] نوعی تنش که در آن دو تا از تنشهای اصلی همواره با صفحهای مشخص موازی هستند
تنشکاوی صوت voice stress analysis
[نظامی] اندازهگیری تنش و لرزش صدای افراد مظنون با بهرهگیری از فنّاوری مخصوص
تنش کششی tensile stress
[فیزیک] تنشی که در جهت افزایش طول جسم بر آن وارد میشود
تنظیمگر گذرگاه
grade crossing traffic control device
[درونشهری، ریلی] افزارهای که از آن برای محافظت یا اعلام خطر در تقاطع راهآهن و خیابان یا حملونقل عمومی هدایتشده و خیابان استفاده میشود
تَنکار welding flux, flux
[متالورژی] مادهای که برای تمیزکاری شیمیایی سطوح و نیز بهمنظور جلوگیری از اکسایش به منطقه جوش زده میشود
تُنُکمِه شمالگان arctic mist
[جَوّ] نوعی تُنُکمِه از یخبلورها یا یخمِه بسیار رقیق
تنگه contraction
[هوایی] مجرایی با سطح مقطع کوچکشونده در راستای جریان
تنوع پروتگانی proteomic diversity,
proteome diversity
[ پروتگانشناسی] تغییر در تعداد و پیچیدگی و عملکرد پروتئینها در دو یا چند پروتگانِ یک سامانه زیستی
تنوع تفریحات بیرونی recreation diversity
[گردشگری] گوناگونی و توزیع و کیفیت و فراوانی فرصتهای تفریحی بیرونی
تنه ریل fishing space
[ریلی ] سطح میان لبه زیرین تاج ریل و لبه زبرین پایه ریل که وصله ریل در آن قرار میگیرد
تنه ساییده worn fishing
[ریلی] فضای خالی در تنه ریل که بر اثر ساییده شدن ریل به وصله ریل ایجاد میشود
تنه مغز brainstem
[پایه پزشکی] بخش ساقه مانندی که نیمکرههای مغز را به هم متصل میکند
تنیادگاره corporeal relics
[باسـتانشناسی] بخشهایی از بدن قدیسان که در قرون وسطی و عـصر حاضـر در کلیـساهای کاتولیـک نگـهداری میشـود و مورد احترام است
تنیزادگی sibship
[ژنشناسی ] نسبت خویشاوندی بین زادههای یک زوج والد
توالی افزایشگر ← افزایشگر
توالیبَست پایا ← توالی مشترک
توالی بازی ← توالی دِنا
توالی درنهشی
insertion sequence
[ژنشناسی] نوعی ترانهشه (transposone) که نخستین بار بهعنوان عامل جهشهای خودبهخودی در اِشِریشیا کُلی (Escherichia Coli) شناخته شده است
توالی دِنا DNA sequence
[ژنشناسی] توالی یا ترتیب خطی بازهای آدنین، سیتوزین، گوانوزین، تیمیدن که تشکیلدهنده مولکول دِناست
متـ . توالی بازی base sequence
توالی نوکلئوتیدی nucleotide sequence
توالی کِشَند sequence of tide
[ اقیانوسشناسی، زمین] ترتیب وقوع کِشَندها در یک روز، با علم به این نکته که فراکِشَند فراتر (higher high tide) بلافاصله پیش یا پس از فروکِشَند فروتر (lower low tide) رخ میدهد
توالی متعارف ← توالی مشترک
توالی مشترک consensus sequence
[ژنشناسی] توالی ویژهای از دِنا در بخشهای تنظیمکننده ژنگان که در ژنهای متفاوت یک موجود یا موجودات مختلف ثابت مانده است
متـ . توالی متعارف canonical sequence
بنمایه مشترک consensus motif
توالیبَست پایا conserved sequence box
توالی نوکلئوتیدی ← توالی دِنا
توالییابی دِنا DNA sequencing
[ژنشناسی] تعیین ردیف نوکلئوتیدها در رشته دِنا
توانبخشی شنوایی۱ ← بازتوانبخشی شنوایی
توانبخشی شنوایی۲ ← نوتوانبخشی شنوایی
توانمندی انهدام چندگانه multiple kill capability
[نظامی] میزان توانایی یک هواگرد در بهکارگیری چند نوع سلاح برای نابودی هدف
اختـ . تاچ
توپولوژی نسبی relative topology
[ریاضی] در مورد یک زیرمجموعه مفروض از یک فضای توپولوژیک، توپولوژی حاصل از اشتراک همه زیرمجموعههای بازِ فضا با آن زیرمجموعه
تور ایمنی safety net
[هوایی] نوعی تور قابل نصب در تونل باد برای مهار مدلهای در حال پرواز یا اجزای جداشده از آنها با کمترین خسارت
تورم قلیایی alkali swelling
[خوردگی] تشکیل ژل در بتن در نتیجه جذب آب توسط سیلیسهای بیشکل یا شنهای دارای تبلور ضعیف و متعاقب آن ایجاد تورم که سبب کاهش استحکام یا تخریب کامل بتن میشود
توزیع چوله skewed distribution
[ریاضی ] توزیعی که متقارن نیست
توسعه پایدار sustainable development
[محیطزیست] توسعهای که نیازهای نسل امروز را برآورده میکند بیآنکه خللی در رفع نیازهای نسلهای آینده وارد کند
توسکا Alnus
[ گیاهی ] سرده درختی یا درختچهای زینتی خزاندار از توسکائیان با حدود ۳۰ گونه که در مناطق سرد و مرطوب نیمکره شمالی و غرب امریکای جنوبی پراکنده هستند؛ گلهای بدون گلبرگ این سرده تکجنسی و یکپایه و برگهای آنها متناوب است
توفان تندری جبهه سرد cold-front thunderstorm
[جَوّ] توفان تندری همراه با جبهه سرد
توفان مغاکی abyssal storm
[ اقیانوسشناسی] رخدادهای توفانمانند ناشی از جابهجایی جریانهای تند که بر بستر اقیانوس اثر میگذارد
تونل آب water tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن برای دستیابی به عدد رینولدز (Reynolds number) بالا بهجای هوا از آب استفاده میشود
تونل اَبَرصوتی supersonic tunnel,
supersonic wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت اَبَرصوتی کار کند
تونل ارتفاع altitude tunnel,
altitude wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آزمونگاه آن شبیهسازی شرایط فشار و دما و رطوبت در ارتفاع مورد نظر ممکن است
تونل انجماد refrigeration tunnel
[هوایی ] تونل باد ویژه آزمونهای یخزدگی
تونل ایفل Eiffel-type tunnel
[هوایی ] هر تونل باد که آزمونگاه و مدار آن باز باشد
تونل باد wind tunnel
[هوایی ] اتاق مجهز تونلمانندی برای مطالعه و آزمایش ویژگیهای آئرودینامیکی مدل که در آن انواع شاره به شیوههای گوناگون و در شرایط مختلف دمیده میشود
تونل باد پلاسما PWT plasma wind tunnel,
[هوایی] تونل باد با امکان شبیهسازی ورود مجدد فضاپیما به جوّ زمین
تونل برینصوتی hypersonic tunnel,
hypersonic wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت برینصوتی کار کند
تونل پخشگر diffuser tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن بخشی برای تبدیل سرعت به فشار وجود دارد
تونل پروازآزاد free-flight tunnel,
free-flight wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن حالت پرواز آزاد را بر روی مدل هواگرد شبیهسازی میکنند
تونل تراصوتی transonic tunnel,
transonic wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در اعداد ماخِ نزدیک به یک کار کند
تونل تماممقیاس full-scale tunnel, FST
[هوایی] تونل بادی که در آن هواپیمای واقعی را میتوان آزمایش کرد
تونل جتباز open-jet tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن دیواره ندارد و باز است
تونل جتبسته closed-jet tunnel
[هوایی] تونل بادی که الزاماً مداربسته نیست، اما آزمونگاه آن با دیوارههایی محصور شده است
تونل جَست gust tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن مدل هواگرد تحت جتهـای عمـودی (vertical jets) قرار میگیرد تا جَستهای باد در هنگام پرواز واقعی بر روی آن شبیهسازی شود
تونل چگالیمتغیر variable-density tunnel, VDT,
variable-density wind tunnel
[هوایی ] تونل بادی که فشار آن در گستره بزرگی قابل تغییر است بهنحویکه متناسب با عدد رینولدز (Reynolds number) مورد نظر فشار درون آن را تغییر میدهند
تونل خلأ vacuum tunnel
[هوایی ] تونل بادی که در آن سیالِ در گردش فشار کمتری در قیاس با فشار جوّ دارد
تونل دَمِشی blowdown tunnel,
blowdown wind tunnel
[هوایی ] تونل باد مداربازی که در آن گاز انباشته تحتِفشار پس از عبور از آزمونگاه در هوای آزاد یا درون محفظه خالی دمیده میشود
تونل دود smoke tunnel
[هوایی ] تونل بادی که دارای تجهیزات تخلیه و به جریان انداختن دود یا گاز قابل مشاهده است
تونل روزندار ventilated tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن دارای سوراخها یا شکافهایی برای پیشگیری از بروز خفگی (choking) در ماخ ۸/۰ تا ۲/۱ است
تونل زیرصوتی subsonic tunnel,
subsonic wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت زیرصوتی کار کند
تونل سرعتبالا HST high-speed tunnel,
[هوایی] تونل بادی که در آن اثرات تراکمپذیری سیال قابل مشاهده است
تونل سرعتپایین low-speed tunnel,
low-speed wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که سرعت بیشینه در آن ۴۸۰ کیلومتر در ساعت است
تونل شوک shock tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن سیال با سرعت بالا جریان مییابد و شوکهایی با ماخ ۶ تا ۲۵ تولید میکند
تونل عوارضی toll tunnel
[درونشهری] تونلی که تنها با پرداخت عوارض میتوان از آن عبور کرد
تونل فروچرخش spin tunnel,
spinning tunnel, vertical tunnel,
vertical wind tunnel,
vertical spin tunnel
[هوایی] تونل بادی که جریان هوا در آزمونگاه آن عمودی و روبهبالا و مدل متصل، اما شناور است و در آن مشخصههای فروچرخشی مدل بررسی میشود
تونل فروچرخش آزاد free-spinning tunnel
[هوایی] نوعی تونل فروچرخش که در آن مدل رها و بدون اتصال است
تونل گدازه ← لوله گدازه
تونل گوتینگن Göttingen-type tunnel
[هوایی] تونل باد مداربستهای که آزمونگاه آن باز است
تونل مدارباز open-circuit wind tunnel,
open circuit, non-return-flow
tunnel, non-return-flow wina tunnel
[هوایی] تونل بادی که مسیر بازگشت ندارد
تونل مداربسته closed-circuit wind tunnel,
closed circuit, return-flow tunnel,
return-flow wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که سیال موجود در آن در مسیری بسته جریان مییابد
تونل مدل model tunnel
[هوایی] مدلی کوچک از تونل باد بزرگی که در دست طراحی و ساخت است
تونل مَکشی induction tunnel
[هوایی] تونل بادی که عامل حرکت سیال در درون آن موتور جت یا مخزن هوای فشرده از طریق سامانه پرانش (ejector system) است
تونل هوافشرده compressed-air tunnel,
compressed- air wind tunnel
[هوایی] تونل باد مداربستهای که با گاز یا هوای تحتِفشار پُر میشود
تویی tube, inner tube
[تایر] محفظهای استوانهشکل در درون تایر بادی برای نگهداشت هوا
تهدکل tail tree, tail spar
[جنگل] دکل درختی یا دکلی که انتهای سیمنقاله به آن وصل میشود
تهنشینی تراکمی compression settling
[محیطزیست] نوعی تهنشینی در غلظتهای زیاد که در آن ذرات در ساختارهای خاصی متشکل میشوند و تنها با متراکم شدن این ساختارها امکان تهنشینی بیشتر فراهم میشود
تهنشینی تودهای zone settling,
hindered settling
[محیطزیست] نوعی تهنشینی در غلظتهای متوسط که در آن ذرات نسبت به هم در موقعیت ثابتی قرار میگیرند و توده ذرات بهصورت یکپارچه تهنشین میشود
تهنشینی ذرهای discrete particle settling
[محیطزیست] نوعی تهنشینی در غلظتهای کم که در آن ذرات جدا از هم تهنشین میشوند و برهمکنش قابل توجهی بین آنها وجود ندارد
تهنشینی لختهای flocculent settling
[محیطزیست] نوعی تهنشینی در غلظتهای نسبتاً کم که در آن ذرات ابتدا به صورت لخته درمیآیند و سپس با سرعت بیشتری تهنشین میشوند
تهیگور cenotaph
[باستانشناسی] آرامگاهی بدون جسد که برای یادمان ساخته شده باشد
تیر تعادل equalizer beam
[جنگل] تیر متقاطعی که به زیر بینهگیرها (log stringer) اضافه میشود تا تعادل آنها را در جهت عمودی برقرار کند
تیزک Najas
[ گیاهی] سردهای آبزی از تیزکیان با حدود ۵۰ گونه که در سرتاسر جهان پراکنده هستند
تیزکیان Najadaceae
[ گیاهی ] تیرهای از قاشقواشسانان آبزی با یک سرده و حدود ۵۰ گونه که برگهای آنها باریک و گلهایشان کوچک است
ث
ثابت توری فراصوتی
ultrasonic grating constant
[فیزیک] فاصله بین گرههای متوالی در امواج فراصوتی ایستاده که همانند توری اپتیکی عمل میکند
ثابت گرانش gravitational constant,
constant of gravitation
[ژئوفیزیک] ثابت تناسب در قانون گرانشی نیوتن
ثبت ذخیره booking
[ گردشگری] تثبیت ذخیره بلیت و اتاق در مهمانخانه و جز آن در زمانی معین
ثبت ذخیره بهنگام early booking
[ گردشگری] ثبت ذخیره سفر در محدوده زمانی معین بعد از اعلام شرایط که همراه با تخفیف یا دیگر مزایا خواهد بود
ثبت ذخیره سفر travel booking
[ گردشگری] انعقاد قرارداد مسافرتی مشروط به تأیید نهایی
ثبت ذخیره مکرر duplicate booking double booking,
[ گردشگری] ذخیره یک اتاق یا یک صندلی به طور همزمان به اشتباه به نام دو نفر
ثبت ذخیره مهلتدار option
[ گردشگری] نوعی ثبت ذخیره که شرکتهای ترابری و مهمانخانهها و گشتپردازها به برخی مسافران تخصیص میدهند و در آن به مسافر اختیار قبول آن را برای مدت محدودی واگذار و در صورت عدم مراجعه آن را لغو میکنند
ثبت ذخیره یکجا block booking
[ گردشگری] ثبت ذخیره شماری صندلی یا اتاق مهمانخانه و جز آن به طور همزمان
ثعلب Orchis
[ گیاهی] سردهای از ثعلبیان که اغلب در اروپا و شمال غربی افریقا تا تبت و مغولستان و چین و ژاپن پراکنده هستند
ثعلبیان Orchidaceae
[ گیاهی] تیرهای بزرگ و جهانی از مارچوبهسانان با حدود ۸۵۰ سرده و ۱۷۰۰۰ گونه که بزرگترین تیره گیاهان گلدار محسوب میشود و شامل گونههای چندساله زمینی و رورست یا بالارونده است که دارای غدههای گوشتی یا پایه با گلهای نامنظم و ساختار خاص و دانههای ریز هستند
ثعلهباقلا Nelumbo
[ گیاهی] تنها سرده ثعلهباقلائیان آبزی با دو گونه که گلهای درشت و زیبایی شبیه به گلهای نیلوفر آبی دارند
ثعلهباقلائیان Nelumbonaceae
[ گیاهی ] تیرهای از چنارسانان آبزی با یک سرده و دو گونه که به طور گسترده، در جنوب شرقی آسیا و جنوب شرقی امریکا به صورت علفی چندساله میرویند؛ دانههای آنها در نهنج گوشتی منفرد قرار دارد و گلهای کامـل و بـزرگ و زیـبایشان با تـقارن شعاعی در بالای سـطح آب قرار میگیرد؛ گلآذین آنها تکگل و برگهایشان ساده و سپریشکل است
ج
جابهجایی displacement
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که در آن عاطفه فرد از تصور یا موضوعی خاص معطوف به تصور یا موضوع دیگری میشود
جابهجایی مجازی virtual displacement
[فیزیک] تغییر مکان جزئی سامانه مکانیکی در حالتی که با قیدهای (constraints) سامانه سازگار باشد، ولی در زمان ثابت صورت گیرد
جاتابوتی casket
[باستانشناسی] صندوقی چوبی یا سنگی یا فلزی که جسد یا تابوت اصلی را در آن قرار میدادند
جاذبهپردازی interpretation
[ گردشگری ] روالی در طبیعتگردی که در آن اهمیت و مفاهیم پدیدههای طبیعی و فرهنگی مرتبط با هم برای بازدیدکنندگان آشکار میشود
جاذبه نمادی iconic attraction
[ گردشگری ] جاذبهای که نماد مقصدی خاص است
جارو brush
[موسیقی ] ابزاری برای به صدا درآوردن سازهای کوبهای که سر آن دارای رشتههایی عموماً فلزی است که از یک سو به هم بسته شدهاند
جاگوشتی meat safe
[ فنّاوری غذا] محلی خنک با تهویه مناسب که گوشت برای مدت کوتاهی در آن نگهداری میشود
جام آخوری cribbing bucket
[ریلی ] جامی باریک برای برداشتن پارسنگ میان دو ریلبند
جامعه آماری تدفینی burial population
[باستانشناسی] شمار مردگان کاوششده در یک محوطه یا گورستان در یک دوره زمانی معین
جامعه اطلاعاتی information society, InSoc
[ کتابداری] جامعهای که در آن اطلاعات بیش از کالای مادی، نیروی محرکه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به شمار میآید
جانپناه clearance bay, nitch
[ریلی ] فرورفتگی در دیوار تونل به منظور تأمین فضای ایمن برای کارگران در هنگام عبور قطار
جانپناه پل clearance platform
[ریلی ] سازه عرشهمانند کوچکی متصل به پلهای بدون پیادهرو به منظور تأمین فضای لازم برای پناه گرفتن کارگران در هنگام عبور قطار
جانشینسازی substitution
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که از طریق آن فرد به جای اعمال و احساسهای ممنوع یا دستنیافتنی به اعمال یا احساسهای موجه یا دستیافتنی متوسل میشود
جانشین گوشت meat substitute,
meat alternative
[ فنّاوری غذا] غذایی شبیهسازیشده که از آن به جای گوشت در فراوردههای گوشتی یا رژیمهای افراد گیاهخوار استفاده میشود
جانشینی متقابل metathesis,
double displacement, double decomposition
[شیمی] واکنشی که در آن دو عنصر یا گروههایی از عناصر مربوط به دو مولکول جابهجا میشوند
جبران همایستایی isostatic compensation
[ژئوفیزیک] فرایندی که در آن سنگکره زمین برای برقراری توازن میان واحدهایی با جرم و چگالی متفاوت سازوکاری تنظیمی دارد
متـ . تعدیل همایستایی isostatic adjustment
تصحیح همایستایی isostatic correction
جبهه سرد cold front
[جَوّ] جبهه بندنیامده یا بخشی از آن که به گونهای حرکت میکند که هوای سردتر جانشین هوای گرمتر میشود
جبهه سرد چپراه backdoor cold front
[جَوّ] جبهه سردی که در نوار ساحلی اقیانوس اطلس در امریکای شمالی تودههوای سرد را به سوی جنوب و جنوبِغرب هدایت میکند
جبهه گرم warm front
[جَوّ] جبهه بندنیامده یا بخشی از آن که به گونهای حرکت میکند که هوای گرمتر جانشین هوای سردتر میشود
جداسازی isolation
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، سازوکاری دفاعی که از طریق آن ارتباط میان اندیشهها و احساسهای ناخوشایند با اندیشهها و احساسهای دیگر مرتبط با آنها قطع میشود
جداسازی عاطفه isolation of affect
[روانشناسی ] سازوکار دفاعی ناخودآگاهانهای که از طریق آن فراخوان ذهنی تصاویر یک حادثه ناخوشایند بدون یادآوری هیجانها و احساسهای دردناک مرتبط با آن صورت میگیرد
جداسازی مسیر flank protection,
route isolation
[ریلی] جدا کردن مسیر برای جلوگیری از ورود احتمالی قطارهایی که در خطوط جانبی حرکت میکنند
جدانشینی segregation ۱
[ خوردگی] جدا شدن بعضی عناصر از آلیاژ و تجمع آنها در نواحی خاصی از فلز
جدایش انجمادی freeze separation
[ اقیانوسشناسی] نمکزدایی آب دریا با استفاده از فرایندهای متوالی انجماد و شویش و ذوب یخ
جدول تعرفه tariff table
[جنگل] مجموعهای از جدولهای حجم تکعاملی هماهنگ که تنها برای تودههای همسال قابل استفاده است
جدول حجم volume table
[جنگل] جدول میانگین تخمینی حجم توده یا درخت بر اساس مقدار متغیرهای منتخب که بهآسانی قابل اندازهگیری هستند
جدول حجم استاندارد standard-volume table
[جنگل] جدولی که متغیرهای مستقل آن قطر برابر سینه و ارتفاع درخت است و دادههای مربوط به آن از یک محدوده وسیع مانند یک استان یا ایالت یا ناحیه جمعآوری میشود
جدول حجم تکعاملی single-entry volume table,
single-variable volume table
[جنگل] جدول حجمی با تنها یک متغیر
جدول حجم چندعاملی multiple-entry volume table
[جنگل] جدول حجمی با بیش از یک متغیر شامل قطر برابر سینه و محیط برابر سینه برای درختان و قطر میانی و انتهایی برای بینهها
جدول حجم درخت tree-volume table
[جنگل] جدولی که برای یک یا چند گونه تهیه شده است و در آن میانگین حجم چوب درختان درج میشود
جدول حجم رده شکل form-class volume table
[جنگل] جدولی که در آن معادلههای حجم استاندارد درخت برای ردههای شکلی مختلف تنظیم میشود
جدول حجم گِردهبینه log-volume table
[جنگل] جدولی که برای یک یا چند گونه تهیه شده است و در آن میانگین حجم چوب بینهها نشان داده میشود
جدول حجم محلی local-volume table
[جنگل] جدولی که قطر برابر سینه تنها متغیر مستقل آن است و دادههای مربوط به آن از محدوده کوچکی جمعآوری میشود
جدول حجم هوایی aerial-volume table
[جنگل] جدولی که متغیرهای مستقل آن از روی عکسهای هوایی قابلاندازهگیری است و اغلب شامل ارتفاع توده و درصد تاجبَست است
جدول محصول yield table
[جنگل] جدولی که محصول دارچوب مورد نظر از یک توده همسال را بر اساس سن و ردههای شاخص رویشگاه نشان میدهد و شامل کمیتهایی چون قطرِ برابرِ سینه و تعداد ساقه و ارتفاع ساقه و سطحِ برابرِ سینه و حجم در واحد سطح توده است
جدولمحصول بهنجار normal-yield table
[جنگل] نوعی جدولمحصول که میانگین رشد یک توده با تراکم مناسب را در طول زمان و معمولاً بر اساس ردههای شاخص رویشگاه نشان میدهد
جدولمحصول پولی money yield table,
financial yield table
[جنگل] جدولمحصولی که بر اساس ارزش پولیِ حجم چوب، درآمد آینده را پیشبینی میکند
جدول محصول تجربی empirical yield table
[جنگل] نوعی جدولمحصول که معمولاً بر مبنای موجودی تهیه میشود و بیانگر میانگین حجم و سایر آمارهای مربوط به سن توده و گاه ردههای شاخص رویشگاه است
جدول محصول تراکم
variable-density yield table
[جنگل] نوعی جدول محصول که در آن تراکم توده علاوه بر شاخص رویشگاه و سن توده مورد توجه قرار میگیرد
جدول محصول مدیریتشده
managed-yield table
[جنگل] نوعی جدول محصول بر اساس اندازهگیری مجدد قطعات نمونه که در آن تأثیر خاستگاه توده و تراکم توده و تیمارهای مدیریتی مورد توجه قرار میگیرد
جرثقیل داربَری skyline crane
[جنگل] تجهیزات داربَری که با آن میتوان بینهها را به طرف سیمنقاله برد و نیز آنها را سوار سیمنقاله کرد یا در بارانداز پایین آورد
جرم خدمه barratry
[دریایی] عملی که خدمه و فرمانده کشتی بدون اجازه یا اطلاع صاحب یا صاحبان کشتی انجام میدهند و موجب آسیب رسیدن به کشتی یا بار آن میشود
جُرم نفرتمحور hate crime
[نظامی] اقدام مجرمانهای که انگیزه آن نفرت و تعصب و پیشداوری برخاسته از نژاد و رنگ پوست و مذهب و ملیت و قومیت و جنسیت یا گرایش جنسی فرد یا افراد است
جریان پیوسته non-interrupted flow
[درونشهری] جریان عبوری که در حالت عادی قطع نمیشود
جریان خاکستر ash flow
[زمین] بهمنی از خاکستر و گازهای آتشفشانی که بر روی دامنههای آتشفشان به فرودست حرکت میکند
جریان خوردگی corrosion current
[ خوردگی] آهنگ خوردگی که معمولاً بر حسب آمپر بر سانتیمتر مربع بیان میشود
جریان ژن gene flow
[ژنشناسی] انتشار تدریجی ژنها از یک جمعیت به جمعیتهای دیگر به علت پراکنش کامهها
جریان گدازه lava flow
[زمین] بیرونریزی جانبی و سطحی گدازه مذاب از دهانه یا شکافه
جریان ناپیوسته interrupted flow
[درونشهری] جریان عبوری که به علت وجود چراغ راهنمایی یا تابلوهای ایست و رعایت حقّ تقدّم به صورت دورهای قطع میشود
جزء اَبر cloud element
[جَوّ] کوچکترین اَبر یا بخشی از اَبر که با افزاره دورکاوی یا دستگاهی دیگر قابل تفکیک باشد
جسم پایه basal body, flagellar motor
[ میکرب] ساختاری درونیاختهای که قلاب را در پوش ثابت نگه میدارد
جِسنِریان Gesneriaceae
[ گیاهی ] تیرهای از نعناسانان با حدود ۱۴۰ سرده و ۲۰۰۰ گونه که گلهای آنها دوجنسی با تقارن دوطرفه است که با جامی دولبه مشخص میشود؛ جام آنها دارای پنج گلبرگ پیوسته و کاسه پنجقسمتی و دو تا پنج پرچم است؛ بساک پرچمها یا دوبهدو یا همگی به یکدیگر اتصال ضعیفی دارند؛ تخمدان گیاهان این سرده فوقانی یا نیمهتحتانی و تکحجرهای با تمکن جداری (parietal placentation) است
متـ . بنفشهافریقائیان
جعبه سیاه کشتی
voyage data recorder, VDR,
black box, voyage event recorder,
VER
[دریایی] دستگاهی که پیوسته اطلاعات مختلف را درباره تجهیزات و سامانههای واپایی کشتی ضبط و ذخیره میکند
جعبه قرقره برگشت haulback block
[جنگل] جعبهقرقرهای که برای هدایت بافه برگشت به کار میرود
جلبکهای آهکی calcareous algae
[زمین] گروهی از جلبکها که برای ساخت بدن خود، از کلیسمکربنات موجود در آب کمعمق محل زندگیشان استفاده میکنند
جمودسنج rigorometer
[ فنّاوری غذا] ابزاری برای اندازهگیری میزان پیشرفت جمود لاشه بر اساس طول و کشش ماهیچه
جمود لاشه rigor mortis
[فنّاوری غذا] سفت شدن تدریجی ماهیچهها پس از کشتار به علت کاهش آدنوزینتریفسفات و گلیکوژن در تارهای ماهیچهای
جناح fraction
[عمومی] دستهای از اعضای یک حزب یا گروه سیاسی همفکر که برای دستیابی به هدفهای معیّن سیاسی، در مجالس قانونگذاری یا در درون یک حزب فعالیت میکنند
جنبش عدم تعهد nonaligned movement
[سیاسی] جنبش کشورهای جهان سوم در دوران جنگ سرد برای ابراز هویت جمعی مستقل از شرق و غرب که به کوشش نهرو و ناصر و تیتو به دنبال اجلاس ۱۹۵۵ باندونگ شکل گرفت
جنبش نیرومند زمین strong ground motion
[ژئوفیزیک] جنبش زمین با چنان توانی که بتواند به ساختمانها و آنچه در آنهاست خسارت چشمگیر وارد کند
جنسیسازی sexualisation,
eroticisation, libidinisation
[روانشناسی ] فرایند تخصیص کارمایه جنسی به عضوی یا عملی که به طور معمول صرفاً جنسی نیست
متـ . شهوانیسازی erotisation
جنگل سختچوب hardwoods
[جنگل] جنگلی که در آن درختان سختچوب میرویند
جنگل نرمچوب softwoods
[جنگل] جنگلی که در آن درختان نرمچوب میرویند
جنوب ← جهان جنوب
جوانچوب juvenile wood,
ore wood, immature wood,
uvenile core, pith wood
[جنگل] هسته داخلی بافت چوبی اطراف مغزه (pith) که در آن یاختهها از نظر ابعاد یا ساختار به حد نهایی تکامل خود نرسیدهاند
جوجهخروس cockerel
[فنّاوری غذا] پرنده اهلی نر تازهبالغ متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان
جوجه گوشتی pullet
[ فنّاوری غذا] پرنده ماده متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان که سن آن کمتر از دوازده ماه باشد
جوشبُن weld root
[متالورژی] سطحی از فلز پایه که اولین گذر جوش بر روی آن مینشیند
جوشپذیری weldability
[متالورژی] قابلیت یک ماده برای انجام جوشکاری بر روی آن
جوشپُرکن weld filler
[متالورژی] ماده پرکنندهای که در حین جوشکاری به محل اتصال افزوده میشود
جوشکاری القایی induction welding,
IW
[متالورژی ] فرایندی که در آن گرمای لازم برای جوشکاری از یک جریان القایی متناوب به دست میآید
جوشکاری الکترونی
electron beam welding, EBW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری که در آن از باریکه متمرکزی از الکترونها بهعنوان منبع گرما استفاده میشود
جوشکاری انفجاری explosive welding,
EXW, explosion welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری فشاری که در آن انفجار موجب برخورد قطعات و ایجاد اتصال میشود
جوشکاری برقی گازی
electrogas welding, EGW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری برقی که در آن مذاب با گاز محافظت میشود و قوس الکتریکی در طول مدت فرایند برقرار است
جوشکاری برنشاند
projection welding, PW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری مقاومتی که در آن با ایجاد یک یا چند برجستگی بر روی یک یا هر دو سطح جوشدادنی، محل مناسبی برای انتقال برق و اعمال فشار فراهم میشود
جوشکاری پُتکی forge welding
[متالورژی ] فرایند اتصالدهی زیر دمای ذوب، در شرایط مومسان (plastic condition)، که عامل تعیینکننده در آن نیروی سطحی بین دو قطعه است
جوشکاری پخشی ← جوشکاری نفوذی
جوشکاری پسراند backhand welding,
backward welding
[متالورژی] روشی در جوشکاری گازی که در آن ابزار جوشکاری در جهت مخالف پیشرفت جوشکاری حرکت میکند
متـ . جوشکاری راستراند rightward welding
جوشکاری پیشراند forehand welding,
forward welding
[متالورژی ] روشی در جوشکاری گازی با دست که در آن شعله را بر روی محل جوشنداده حرکت میدهند
متـ . جوشکاری چپراند leftward welding
جوشکاری ترمیتی ← جوشکاری گرمازایی
جوشکاری جرقهای flash welding, FW,
flash-butt welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری مقاومتی که در آن ابتدا دو سطح جوشدادنی به هم نزدیک میشوند و پس از ایجاد جرقه و گرمای الکتریکی، با اعمال فشار سطحها به هم جوش میخورند
متـ . جوشکاری درخشی
جوشکاری چپراند ← جوشکاری پیشراند
جوشکاری درخشی ← جوشکاری جرقهای
جوشکاری راستراند ← جوشکاری پسراند
جوشکاری سربارهای electroslag welding, ESW
[متالورژی] نوعی جوشکاری برقی که گرمای لازم در آن از طریق مقاومت الکتریکی یک لایه ضخیم سرباره بر روی محل اتصال انجام میشود
جوشکاری سرد cold welding, CW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری جامد که در آن سطوح جوشدادنی بدون حرارت و تحت فشار زیاد به هم جوش میخورند
جوشکاری ضربهای percussion welding, PEW
[متالورژی] فرایندی که در آن گرمای لحظهای از طریق قوس متمرکز بین سطوح جوشدادنی ایجاد میشود و سطوح بیدرنگ با ضربه به هم کوبیده میشوند
جوشکاری قوسی arc welding
[متالورژی] هر گونه جوشکاری که در آن گرمای ورودی از یک قوس الکتریکی تأمین شود
جوشکاری قوسیکربنی carbon arc welding, CAW
[متالورژی] نوعی فرایند جوشکاری که در آن قوس الکتریکی میان دو الکترود کربنی یا میان یک الکترود کربنی و قطعه جوشدادنی ایجاد میشود
جوشکاری گداختی fusion welding
[متالورژی] هر گونه فرایند جوشکاری که در آن سطوح قطعات جوشدادنی ذوب و یکپارچه شوند
جوشکاری گرمازایی thermite welding
[متالورژی] فرایندی که در آن فلز یا آلیاژ مذاب آزادشده از واکنش گرمازای آلومینیم با یک اکسید فلزی، فضای میان دو جزء جوش را پر و آنها را به یکدیگر متصل میکند
متـ . جوشکاری ترمیتی
جوشکاری گرمفشاری hot-pressure welding, HPW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری جامد که در آن جوش فلزات از طریق حرارتدهی و اعمال فشار کافی انجام میشود و دگرشکلی ماکروسکوپی (macrodeformation) در فلز پایه ایجاد میکند
جوشکاری لببهلب butt welding
[متالورژی ] روشی در جوشکاری که در آن دو لبه قطعات کار در مقابل هم و تحت فشار قرار میگیرند و خط تماس آنها جوش داده میشود
جوشکاری لیزری laser beam welding,
LBW, laser welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری با استفاده از باریکه لیزر به عنوان منبع گرما که در آن شدت بالای انرژیِ باریکه متمرکز امکان نفوذ عمقی و جوشکاری با کمترین واپیچش را فراهم میکند
جوشکاری مقاومتی resistance welding
[متالورژی] فرایند اتصالدهی که در آن گرمای لازم از طریق عبور دادن جریان برق از میان سطوح تماس قطعات جوشدادنی فراهم میشود
جوشکاری مقاومتی لببهلب
resistance butt welding,
upset welding, UW,
upset butt welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری مقاومتی که در آن اتصال، در سرتاسر سطوح نزدیک به هم، به طور همزمان و از طریق حرارت حاصل از مقاومت الکتریکی، صورت میگیرد
جوشکاری میلپایه stud welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری برای اتصال یک میله یا شیئی شبیه به آن به قطعه کار
جوشکاری نفوذی diffusion welding,
DFW
[متالورژی] هر گونه جوشکاری که عمدتاً بر اثر نفوذ حالت جامد در دو طرف سطح اتصال انجام میشود
متـ . جوشکاری پخشی
جوشکاری نقطهای spot welding
[متالورژی ] نوعـی جوشکاری مقاومتی که در آن قطعات را میان دو الکترودی که جریان گرما را در نقاط اتصال تأمین میکنند میبندند
جوشگاه weld zone
[متالورژی ] مجموعه قسمتهای منطقه ذوب و قسمتهای مجاور آن شامل گدازگاه و تَفگاه و کل موادی که در آن دخالت دارند
جوشمان weldment
[متالورژی] مجموعه سرهمشده قطعات بر اثر جوشکاری
جوشماند weld deposit
[متالورژی] فلز جوش ذوبشده که عمدتاً شامل جوشپرکن به همراه مقداری فلز پایه است که در محل جوشکاری میماند
جوف bore
[موسیقی] سطح مقطع ستون هوای تشکیلشده در لوله یک ساز بادی
جوف استوانهای cylindrical bore
[موسیقی] جوفی که قطر آن از ابتدا تا انتهای لوله یکسان است
جوف مخروطی conical bore
[موسیقی] جوفی که قطر آن از ابتدا تا انتهای لوله به تدریج افزایش مییابد
جهان اطلاعاتی information universe
[کتابداری] دنیایی آرمانی برآمده از فنّاوریهای نوین که در آن اطلاعات به صورت آزاد و یکسان در دسترس همگان باشد
جهان جنوب global south
[سیاسی ] واژهای که امروز به جای جهان سوم به کار میرود و به معنای کشورهای کمترتوسعهیافته است که اکثراً در نیمکره جنوبی قرار دارند
متـ . جنوب
جهان شمال global north
[سیاسی] کشورهای ثروتمند توسعهیافته جهان که اکثراً در نیمکره شمالی قرار دارند
متـ . شمال
جهتیاب خودکار
automatic direction-finder, ADF
[هوایی] وسیله ناوبری رادیویی که نشانکهای نشانفرست چندجهته را دریافت میکند
جهش افزایشگر enhancer mutation
[ژنشناسی ] هر یک از جهشهایی که در یک توالی افزایشگر رخ میدهد
جهش بدنی somatic mutation
[ژنشناسی] جهشی که در یاختههای غیرجنسی بدن رخ میدهد
جهش برگشتی reverse mutation,
back mutation
[ژنشناسی] جهشی که باعث برگشت ژن جهشیافته به توالی نوکلئوتیدی اولیه میشود
متـ . برگشت reversion
جهش بیمعنا nonsense mutation
[ژنشناسی ] جهشی که در یک رمزه صورت میگیرد و آن را به رمزه پایان (stop codon) یا برعکس تبدیل میکند
جهش تراگشتی transversion mutation
[ژنشناسی ] جهشی که در آن یک باز پورین جانشین یک باز پیریمیدین میشود یا برعکس
متـ . تراگشت transversion
جهش خاموش silent mutation,
silent site mutation
[ژنشناسی] جهشی که در آن جانشینی یک نوکلئوتید در یک رمزه به تغییر در رُخنمود نمیانجامد
متـ . جهش هممعنا samesense mutation,
synonymous mutation
جهش درنهشی insertion mutation,
insertional mutation,
addition mutation
[ژنشناسی] جهشی که در آن یک یا چند نوکلئوتید وارد دِنا میشود
جهش دگرمعنا missense mutation
[ژنشناسی ] جهشی که سبب تغییر رمزه یک آمینواسید به رمزه آمینواسیدی دیگر میشود و ممکن است منجر به تولید پروتئینی غیرفعال یا ناپایدار شود
جهش رگه زایشی ← جهش زایشی
جهش زایشی germinal mutation
[ژنشناسی] جهش در یاختههای مولد یاختههای جنسی
متـ . جهش رگه زایشی germ-line mutation
جهش وانهشی deletion mutation
[ژنشناسی] جهش حاصل از وانهش یک یا چند جفت باز از یک ژنگان
جهش همگشتی transition mutation,
transitional mutation
[ژنشناسی] جهشی که در آن یک باز پیریمیدین جانشین پیریمیدینی دیگر یا یک باز پورین جانشین پورینی دیگر میشود
متـ . همگشت transition
جهش هممعنا ← جهش خاموش
جیره فشرده ration dense
[نظامی] غذاهایی که از طریق فراوری، با حفظ ارزش غذایی، از حجم و کمیت آنها کاسته میشود
چ
چاشنیدان cruet set, cruet
[ گردشگری] مجموعهای از ظروف برای سرکه و روغن زیتون و نمک و فلفل و خردل و مانند آن که بر روی میز در چاشنی جا (cruet stand) میگذارند
چاشنیزنی seasoning
[ فنّاوری غذا] عمل افزودن چاشنی یا چاشنی مخلوط به غذا
چاشنی مخلوط seasonings,
seasoners
[ فنّاوری غذا] مخلوطی از ادویهها و طعمدهندهها و دیگر افزودنیها که از آن برای بهبود طعم و عطر یا ظاهر غذا استفاده میشود
چال آتشسپاری cremation pit
[باستانشناسی] گودالی که در آن آتشسپاری انجام میشد یا بقایای آتشسپاری در آن دفن میشد
چای Camellia
[ گیاهی ] سردهای درختچهای یا درختی همیشهسبز از چائیان با حدود ۱۲۰ گونه پراکنده در شرق آسیا؛ برگهای آنها براق و تخممرغی است و گلهایشان در حالت خودرو پنج تا هفت گلبرگ دارد که تعداد زیادی پرچم زردرنگ را در بر گرفتهاند و کاسبرگهایشان همزمان با شکوفایی گلبرگها میریزد
چائیان Theaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان درختچهای یا درختی با هجده سرده و حدود ۵۰۰ گونه که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ برگهای همیشهسبز آنها ساده و معمولاً براق با آرایش متناوب یا مارپیچی و در حاشیه دندانهدار است؛ گلهایشان معمولاً بزرگ و صورتی یا سفید و زیبا و اغلب دارای بویی نافذ است و کاسه گل آنها پنج کاسبرگ یا بیشتر دارد و جام گل آنها نیز پنجپر است
چراغ اضطرار distress light
[دریایی] چراغی که روشن شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد
چراغ تمامدور all-round light
[دریایی] چراغی که نور ممتد ۳۶۰ درجهای در سطح افق میتاباند
چراغ چشمکزن flashing light, FL
[دریایی، ریلی، نظامی] چراغی که دوره روشنی آن کوتاهتر از دوره خاموشی آن است
چراغ دکل masthead light,
steaming light
[دریایی] چراغ سفید درخشان نصبشده بر روی سردکل در راستای میانخط شناور که نوری ممتد را در شعاع ۵/۲۲ درجه در سطح افق میتاباند و به نحوی تعبیه شده است که نور آن از جلو تا ۵/۲۲ درجه پسورگه در دو طرف شناور قابل رؤیت است
چراغ زرد یدککشی towing light ۱
[دریایی] چراغ زردرنگی در پاشنه کشتی یدککننده بالاتر از چراغ پاشنه که در هنگام یدککشی باید روشن باشد
چراغ سفید یدککشی towing light ۲
[دریایی] هر یک از دو یا سه چراغ سفیدرنگ از نوع چراغ دکل در کشتی یدککننده که در هنگام یدککشی روشن میشود و تعداد آنها طول یدک و طناب یا زنجیر را مشخص میکند
چراغهای جانبی ۱ side lights
[دریایی] چراغ سبزی در طرف راست (starboard side) و چراغ قرمزی در طرف چپ (port side) کشتی درحالحرکت که هر یک نور ممتدی را به شعاع ۵/۱۱۲ درجه در سطح افق میتابانند و به نحوی تعبیه شدهاند که نور آنها از جلوی کشتی تا ۵/۲۲ درجه پسورگه در طرف مربوط قابل رؤیت است
چراغهای جانبی ۲ wing bar, W-BAR,
wing bar runway lights
[هوایی] ردیفی از چراغهای تقرب (approach lights)، عمود بر محور باند که خارج از لبه باند قرار گرفتهاند
چربی حیاتی essential fat
[ تغذیه] چربی موجود در بخشهایی از بدن که برای حیات ضروری است و سه تا دوازده درصد از وزن بدن را تشکیل میدهد
چرخ جابهجایی زمینی ground handling wheel
[هوایی] چرخی که از آن برای جابهجایی بالگرد بدون چرخ در مسافتهای کوتاه استفاده میشود
چرخشگیر straightener
[هوایی] تیغه (vane) یا آبشاره یا صفحهای تخت و شبیه به لانه زنبور که برای از بین بردن چرخش یا تلاطم جریان هوا، در تونل باد نصب میشود
چرخشگیر پروانه fan straightener
[هوایی ] پرههای شعاعی نصبشده در جلو یا پشت پروانه تونل باد برای از بین بردن چرخش ایجادشده در جریان درون تونل باد
چرخند موجی wave depression wave cyclone,
[جَوّ] چرخندی که در امتداد جبهه تشکیل میشود و با آن حرکت میکند
چرخه تعویض تراورس ← چرخه تعویض ریلبند
چرخه تعویض ریلبند tie renewal cycle
[ریلی] چرخه زمانی که پس از طی آن ریلبندهای معیوب بازسازی یا تعویض میشوند
متـ . چرخه تعویض تراورس
چرخه جوشکاری welding cycle
[متالورژی ] کل مجموعهفعالیتهای مربوط به جوشکاری
چرخه کِشَند tide cycle, tidal cycle
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] دوره ظهور کامل پدیدههای کِشَندی مانند روز کِشَندی یا ماه قمری
چریک guerrilla
[نظامی ] جنگجوی جنگهای ناهمگون
چشمانداز ← دید
چشمک blink
[جَوّ] روشن شدن پایه یک لایه اَبر بر اثر بازتاب نور از برف یا یخ
چشم همتاسازی ← حباب همتاسازی
چگالیسنج pycnometer, pyknometer
[فیزیک] ظرف مدرجی با حجم معین که چگالی مایع درون آن را از طریق توزین مشخص میکنند
متـ . چگالیسنج مایع
چگالیسنج مایع ← چگالیسنج
چگالیسنجی pycnometry
[فیزیک] اندازهگیری چگالی مایع از طریق توزین آن در ظرفی با حجم معین
متـ . چگالیسنجی مایع
چگالیسنجی استخوان bone densitometry
[تغذیه] اندازهگیری چگالی استخوان از طریق سنجش میزان جذب پرتو ایکس در بافتها
چگالیسنجی مایع ← چگالیسنجی
چگالی کانی استخوان bone mineral density, BMD
[ تغذیه] اندازه جرم استخوان پس از پایان رشد که بر حسب گرم در یک سانتیمتر مربع استخوان بیان میشود
چلیپا chiasm, chiasma
[پایه پزشکی] حالت بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که صلیبوار از روی یکدیگر یا از کنار یکدیگر عبور میکنند
چلیپای بینایی optic chiasma,
chiasma opticum, optic chiasm, optic decussation
[پایه پزشکی] محلی که در آن اعصاب بینایی به صورت چلیپایی عبور میکنند
چلیپایی chiasmal chiasmatic, chiasmic,
[پایه پزشکی] ویژگی صوری بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که صلیبوار از روی یکدیگر یا از کنار یکدیگر عبور میکنند
چنار Platanus
[ گیاهی ] تنها سرده درختی خزاندار از چناریان که بومی نیمکره شمالی است و ارتفاع آن به طور طبیعی در کنار رودخانهها و تالابها از ۳۰ تا ۵۰ متر است
چنارسانان Proteales
[گیاهی] راستهای از دولپهایها با گلهای پیرامادگی (perigynous) و کاسه گلبرگنمای (corolla-like) چهارقطعهای که یا گلبرگ واقعی ندارند یا تعداد گلبرگهایشان کاهش یافته است؛ این راسته سه تیره دارد که یکی از آنها ثعلهباقلائیان (Nelumbonaceae) است که از لحاظ ریختشناسی با بقیه فرق دارد
چناریان Platanaceae
[ گیاهی ] تیرهای از چنارسانان با یک سرده و شش تا ده گونه درختی بلند که بومی مناطق معتدل و نیمهگرمسیری نیمکره شمالی هستند
چندقطبیت multipolarity
[سیاسی ] وضعیتی در نظام بینالملل که در آن سه یا چند کشور چیرگی اقتصادی و نظامی دارند
چندل Rhizophora
[ گیاهی ] سردهای از چندلیان درختی که در مناطق میانکشندی نواحی گرمسیری میرویند؛ ریشههای چوبپایی (stilt-roots) آنها گیاه را بر روی آب نگه میدارد تا بتواند تنفس کند، در حالی که ریشههای پایینی در آب غوطهورند و با سازوکاری مولکولی نمکهای اضافی یاختههایشان را دفع میکنند؛ گلهایشان که در بهار میشکفد، زرد کمرنگ است
چندلیان Rhizophoraceae
[ گیاهی] تیرهای از مالپیگیسانان چوبی با حدود پانزده سرده و ۱۲۰ گونه که بیشتر در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ آرایش برگهای آنها فراهم یا متقابل و گلهایشان دارای پنج گلبرگ و صفحهای حاوی شهد است و گردهافشانی در آنها با باد انجام میشود
چنده کُشنده پنجاهدرصد lethal dose fifty, LD۵۰
[محیطزیست] چنده یک ماده سمی که در مدتزمان معین ۵۰ درصد اندامگانهای مورد آزمایش را میکُشد
متـ . چنده نیمکُش
چنده کلر chlorine dose
[محیطزیست] مقدار کلر افزودهشده به یک مایع که معمولاً بر حسب میلیگرم در لیتر بیان میشود
چنده نیمکُش ← چنده کُشنده پنجاهدرصد
چنگالگی fang
[زراعت] چندشاخه شدن ریشه گیاهان غدهای
چوببَست زانویی A-frame
[جنگل] دو تیرک چوبی یا فلزی که رأس آنها به هم متصل شده و در میانه آنها تیرکی موازی با زمین به بدنه دو تیرک اصلی وصل شده و به شکل حرف A درآمده است
چوب بهاره ← پیشینچوب
چوب پاییزه ← پسینچوب
چوب تابستانه ← پسینچوب
چوبخوار wood borer
[جنگل] حشرهای که برای استقرار یا تغذیه بافت آبکش و چوب درخت را سوراخ میکند
چوبک stick
[موسیقی ] نوعی کوبه ساده که معمولاً از آن برای نواختن طبلها و سنجها استفاده میشود
چوب کاغذ pulpwood, paper wood
[جنگل] قطعات چوبی بریدهشده که برای تولید خمیر چوب مناسب است
چوبکمانهای ← اجرای چوبکمانهای
چوبکمانهای زنشی col legno battuto
[موسیقی] نوعی اجرای چوبکمانهای که در آن صوت با زدن چوب کمانه بر روی سیمها ایجاد میشود
چوبکمانهای کششی col legno tratto
[موسیقی ] نوعی اجرای چوبکمانهای که در آن صوت با کشیدن چوب کمانه بر روی سیمها ایجاد میشود
چولگی توزیع skewness of distribution
[ریاضی ] نامتقارن بودن یک توزیع احتمال و نیز میزان آن
چیکو Sapota
[ گیاهی ] سردهای از چیکوئیان همیشهسبز با عمر طولانی و بومی نواحی گرمسیری قاره امریکا که ارتفاع آن به ۳۰ تا ۴۰ متر میرسد پوسته تنه آن مملو از شیرابه سفید و چسبنده است و برگهای زینتی آن بیضوی و متناوب با حاشیه کامل به رنگ سبز کمرنگ براق است و گلهای آن سفید و زنگولهای با جام ششلَپی است
چیکوئیان Sapotaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان درختی یا درختچهای با حدود ۵۵ سرده و ۸۰۰ گونه که در تمام مناطق گرمسیری میرویند و برگهای آنها همیشهسبز چرمی و با آرایش متناوب یا مارپیچی و حاشیه کامل است و گلهای آنها یا منفرد است یا در گلآذین مجتمع قرار گرفته است
چین آخر top crop
[زراعت] غوزههای پنبه که در بخشهای زبرین ساقه گیاه میرویند و در پایان فصل چیده میشوند
چینیجات crockery
[ گردشگری ] ظروف غذاخوری از جنس چینی
ح
حادثه دریایی marine incident
[دریایی] پیشامدی که در آن افراد یا شناور یا محموله آن یا محیطزیست به مخاطره بیفتد به نحوی که احتمال آسیب رسیدن به آنها وجود داشته باشد
حاکمیت تجمیعی pooled sovereignty
[سیاسی] اختیار قانونی که تعدادی از دولتها برای تصمیمگیری جمعی و سیاستگذاری عمومی به یک سازمان از میان خود واگذار میکنند
حالت ارتعاشی ← تراز ارتعاشی
حالت تدفین burial position,
funeral position,
skeletal position
[باستانشناسی ] حالت و وضعیت قرار دادن جسد در درون گور
حالت شبهپایدار metastable state
[شیمی] حالتی که در آن ماده در زیر دمای سیرشدگی در فشار معین به صورت بخار همگن وجود دارد
حالت فعالشده activated state
[شیمی] حالتی با انرژی زیاد که گونه شبهپایدار برای رسیدن به حالت پایدار از آن عبور میکند
حامل دِنا DNA carrier
[ژنشناسی ] هر مولکول یا اندامگانی که دِنا را به یاختههای هدف منتقل میکند
حباب همتاسازی replication bubble
[ژنشناسی] بخشی از دِنای در حال همتاسازی که با ریزبین الکترونی به شکل حبابی کوچک دیده میشود
متـ . چشم همتاسازی replication eye
حبه domain
[ پروتگانشناسی] قطعهای بسپپتیدی که به یک واحد ساختاری منفردِ دارای هسته آبگریز تابیده شده است
حبهپیمایی domain walking
[ پروتگانشناسی] روشی رایانهای برای تعیین توالیهای دِنای رمزگذار نواحی مجاور یک حبه خاص
حبه حفظشده conserved domain, CD
[ پروتگانشناسی] حبهای در پروتئین که برای عملکردی خاص ضرورت دارد و به همین دلیل در طی تکامل حفظ شده است
حبهدرآمیزی domain swapping
[ پروتگانشناسی] تلفیق دو یا چند توالی دِنای رمزگذار حبههای مختلف در پروتئینهای متفاوت برای تولید ژنی آمیژهای که یک پروتئین نوترکیب را رمزگذاری میکند
حبهزایی domain expansion
[ پروتگانشناسی] افزایش تعداد حبههای متفاوت در یک پروتئین در طی فرایند تکامل
حجره آرامگاهی tomb chamber
[باستانشناسی] حجرهای که از آن به جای آرامگاه استفاده میشود
حجم تجاری خالص
net merchantable volume
[جنگل] حجم ساقه اصلی بهجز کُنده و تاج و بخشهای پوسیده و آسیبدیده
حجم تجاری ناخالص
gross merchantable volume
[جنگل] حجم ساقه اصلی بهجز کُنده و تاج، اما با احتساب بخشهای پوسیده و آسیبدیده
حجم تقاضا demand volume
[درونشهری ] تعداد وسایل نقلیهای که پیشبینیمیشود از یک نقطه یا قطعهراه در واحد زمان عبور کنند
حجم ناخالص کل gross total volume
[جنگل] حجم ساقه اصلی با احتساب کُنده و تاج و بخشهای پوسیده و آسیبدیده
حداقل اقامت minimum stay
[گردشگری] کوتاهترین زمان لازم برای اقامت مسافر در یک مقصد مشخص در ازای نرخ ثابتی که دستاندرکاران گردشگری تعیین کردهاند
حداکثر اقامت maximum stay
[ گردشگری ] طولانیترین زمان لازم برای اقامت مسافر در یک مقصد مشخص در ازای نرخ ثابتی که دستاندرکاران گردشگری تعیین کردهاند
حد رده قطری diameter-class limit
[جنگل] حد بالا یا پایین در یک رده قطری
حد قطر diameter limit
[جنگل] کمینه یا بیشینه قطر درختان که بر اساس آن درخت یا گِردهبینه اندازهگیری یا قطع یا بهرهبرداری میشود
حدمجاز مسافر maximum number of travellers
[گردشگری] حداکثر مسافر مجاز که در پیشنهادها و قراردادهای مسافرتی قید میشود
حدنصاب مسافر minimum number of travellers
[گردشگری] حداقل مسافر مورد نیاز برای ارائه خدمات گردشگری که در قراردادهای مسافرتی و تأییدیههای ذخیره جا قید میشود
حذف ← وانهش
حرّا Avicennia
[ گیاهی ] سردهای از حرّائیان درختی کوچک با حدود یازده گونه با برگهای متقابل خاکستری و گلهای کوچک و منظم و کاسه و جام همپوش و تخمدان فوقانی
متـ . سینا
حرّائیان Avicenniaceae
[ گیاهی ] تیـرهای از نعـناسانان درخـتی یا درختـچهای با یـک سـرده و حدود یازده گـونه که در نواحی میانکشـندی دریا در نزدیـکی پایـرودها (estuaries) میروینـد و دارای ریشـههای هوایی هستند
متـ . سینائیان
حرکت اداری administrative movement
[نظامی] حرکت سازمانیافته نیروها و خودروها برای تسریع در حرکت و صرفهجویی در وقت و انرژی، هنگامی که خطر مداخله نظامی دشمن در میان نباشد
حرکت مداری بیضوی elliptical orbital motion
[ اقیانوسشناسی] حرکت بیضوی ذرات آب که عبور موج آن را ایجاد میکند
حرکت مداری دایرهای circular orbital motion
[ اقیانوسشناسی] حرکت دایرهای ذرات آب که عبور موج آن را ایجاد میکند
حریم اطلاعاتی information privacy,
data privacy, privacy of information
[ کتابداری] حوزه حفاظت از مدارکی که تنها افراد مجاز به آنها دسترسی دارند
حسادت jealousy
[روانشناسی] هیجانی منفی در یک رابطه سهسویه شامل حسود و محبوب و رقیب که بین حسود و رقیب شکل میگیرد
حساسشدگی sensitisation
[ خوردگی] کاهش ویژگیهای مقاومتی فولاد زنگنزن به هنگام عملیات حرارتی و جوشکاری که منجر به تشکیل کرومکاربید در مرز دانهها و فقیر شدن کروم میشود
حسانگیخته pathogenic
[موسیقی ] ویژگی نوعی موسیقی آوازی که در آن لحن غالب است و کاملاً مستقل از نحو یا معنای کلام است
حسگرریزی sensor seeding
[نظامی] رهاسازی شماری حسگر کوچک باتریدار برای ردیابی تحرکات دشمن از طریق ارسال دادههای دریافتی، اعم از نشانکهای صوتی و نوری و رادیویی، به مرکز پایش
حسی ـ مکانیکی mechanosensory
[پایه پزشکی] مربوط به فعال شدن حسی در پاسخ به تحریک مکانیکی
حصارسنگ peristalith
[باستانشناسی] حلقه یا ردیفی از سنگهای عمودی به دور یک گورپشته یا بر لبه یک سنگچین
حفاظت از خوردگی corrosion protection
[ خوردگی] بهکارگیری هر یک از روشهایی که به کاهش خوردگی فلز منجر میشود
حفاظت شنوایی hearing protection
[ شنواییشناسی] انجام اقدامات لازم و بهکارگیری روشها و وسایل مورد نیاز برای کاهش اثرات زیانبار نوفه
متـ . شنواییبانی
حفره vesicle
[زمین] کاواکی با شکلهای متنوع در گدازهها که بر اثر به دام افتادن حباب گاز در حین سرد شدن گدازه به وجود میآید
حفرهدار vesicular
[زمین ] ویژگی بافت سنگی با حفرههای فراوان
حفرهزایی آب داغ hot water pitting
[ خوردگی] حفرهزایی برقشیمیایی در لولههای مسی سامانه آب گرم خانگی، ناشی از رسوب ذرات بسیار ریز در جداره داخلی لولهها که نقش کاتد را ایفا میکند و سبب از میان رفتن فیلم (film) محافظ مس میشود
حفرهزایی آب سرد cold water pitting
[ خوردگی ] حفرهزایی برقشیمیایی در لولههای مسی سامانه آب سرد خانگی بر اثر اکسیژن و کربندیاکسید موجود در آب
حفظ کُلَش stubble retention
[زراعت] نگهداشتن کُلَش بر روی زمین به صورت خاکپوش
حقِّ ممتاز بازگردانی salvage lien
[دریایی ] نوعی حق ممتاز دریایی که برای بازگردان نسبت به کشتی یا کالاهای آن در روند بازگردانی تا زمان وصول مطالبات محفوظ است
حقِّ ممتاز دریایی maritime lien
[دریایی] حقی که بر کشتی و تجهیزات و کالاهای آن برای تضمین پرداخت بدهی و خسارت برای مدعی وجود دارد و تسهیم آن به موجب قانون است
حقِّ ممتاز مالک کشتی shipowner’s lien
[دریایی] حق قانونی مالک کشتی برای در اختیار گرفتن کالا تا زمان تصفیهحساب امور مربوط به کرایه بار یا قرارداد اجاره کشتی یا خسارت دیرکرد یا سایر موارد
حکومت یکپارچه unitary state,
unitary government
[سیاسی] نوعی حکومت که در آن تنها دولت مرکزی اقتدار دارد
حلزوننگاره electrocochleogram
[ شنواییشناسی] نمودار حاصل از الکترو حلزون نگاری
حلزوننگاری ← الکتروحلزوننگاری
حلقه آتشزاد fire ring
[جنگل] حلقه آسیبزادی که بر اثر آتش در بُنلاد به وجود میآید
حلقه آسیبزاد traumatic ring,
traumatic zone
[جنگل] بخشی از بافت زخمیشده که در نتیجه آسیبدیدگی بُنلاد ایجاد میشود
حلقه برقزاد lightning ring
[جـنگل] حلقه آسـیبزادی که بر اثر آذرخش خفیف در بُنلاد به وجود میآید
حلقه پشتبند backing ring
[متالورژی] پشتبندی به شکل حلقه که عموماً در جوشکاری لولهها به کار میرود
حلقهپوسه ring rot
[جنگل] هر نوع پوسیدگی در حلقههای رشد که عمدتاً در چوب پیشین حلقههای رشد به وجود آید
حلقه خشکیزاد drought ring
[جنگل] حلقه آسیبزادی که بر اثر خشکسالی در بُنلاد به وجود میآید
حلقه رشد growth ring
[جنگل] شکل حلقوی لایه رشد در برش عرضی درختان
حلقهقرمزی red ring decay,
red ring rot
[جنگل] نوعی بیماری که بر اثر نوعی قارچ بر روی درختان سوزنیبرگ نیمکره شمالی ایجاد میشود
حلقه کاذب false ring
[جنگل] حلقه دوم یا حلقه رشد تأخیری که در یک دوره رویش در نتیجه شرایط نامساعدی مانند خشکی یا سرمای دیررس یا خزان زودرس ایجاد میشود
حلقه ناپیوسته discontinuous ring
[جنگل] حلقه رشدی که به سبب خفته بودن بخشهایی از بُنلاد دورتادور ساقه را بهطور کامل فرا نگرفته باشد
حلقه نجات ← شناوه نجات
حلقه یخزاد frost ring
[جنگل] حلقه آسیبزادی که بر اثر یخبندان دیررس در بُنلاد به وجود میآید
حمل و نقل رابط connecting transport
[ گردشگری ] جابهجا کردن مسافران از نقطهای به نقطه دیگر برای برقراری ارتباط میان دو وسیله نقلیه غالباً متفاوت
حمله برخوردی impingement attack
[ خوردگی ] نوعی خوردگی فرسایشی موضعی که بر اثر تلاطم یا برخورد جریان مایع به وجود میآید
متـ . خوردگی برخوردی impingement corrosion
حمله سولفیدی sulfide attack
[ خوردگی ] خوردگی آلیاژهای مس در آبهای خنککننده که به دلیل آلودهکنندههای سولفیدی و پلیسولفیدی موجود در آب شور دریا رخ میدهد
حمله هالیدی halide attack
[ خوردگی ] خوردگی فلز یا آلیاژ توسط هالیدها (هالوژنها) که اتمهای فلز را اکسید میکنند و یک پوسته هالیدی تشکیل میدهند
حمله هیدروژنی hydrogen attack
[ خوردگی] تشکیل متان یا گازهای حاصل از واکنش هیدروژن با اکسیدها یا کاربیدهای احیاشده داخل آلیاژ در دمای بالا که به ساختار آلیاژ آسیب میرساند
حمله هیدروژنی دمابالا
high-temperature hydrogen attack
[ خوردگی] کاهش استحکام و انعطافپذیری فولاد به دلیل واکنش دمابالای هیدروژن با کاربیدهای موجود که منجر به کربنزدایی و ایجاد شکافهای داخلی میشود
حنا Lawsonia
[گیاهی] سردهای از حنائیان که بومی مناطق نیمهخشک گرمسیری و نیمهگرمسیری افریقا و جنوب آسیا و شمال استرالیا است و از قدیم از آن برای رنگآمیزی پوست و مو و ناخن و چرم و پشم استفاده میشده است
حنائیان Lythraceae
[ گیاهی ] تیرهای از موردسانان علفی چندساله یا درختچهای با حدود ۳۱ سرده و حدود ۶۲۰ گونه که اغلب در نواحی گرمسیری پراکنده هستند و در امریکای جنوبی و افریقا تنوع زیادی دارند
حوضچه کِشَندی tidal pool, tide pool
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، زمین ] حوضچه آب باقیمانده از فعالیت کِشَندی
حوضه ژرفاقیانوس ← حوضه ژرفدریا
حوضه ژرفدریا deep-sea basin
[ اقیانوسشناسی] بخشی از بستر عمیق اقیانوس که فاصله بسیار با خشکی دارد و در زیر آن پوسته بازالتی قرار دارد
متـ حوضه ژرفاقیانوس deep-ocean basin
حوضه کِشَندی tidal basin
[ اقیانوسشناسی، زمین، نقشهبرداری] حوضه طبیعی یا مصنوعی که تحت تأثیر فعالیت کِشَندی قرار دارد
حوله قدی bath sheet, bath blanket
[ گردشگری ] حوله بسیار بزرگ حمام
حوله لباسی bathrobe
[ گردشگری] حوله گشاد و آستینداری که قبل یا بعد از استحمام به تن میکنند
حیطهبندی compartmentation
[نظامی ] فراهم ساختن امکان دسترسی محدود به اطلاعات برای افرادی که برای انجام کاری مشخص به اطلاعات خاصی نیاز دارند
خ
خار spike
[ میکرب] نوعی برجستگی بر روی سطح ذره ویروسی
خاراشکنیان Saxifragaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خاراشکنسانان علفی همیشهسبز یا خزاندار با ۳۰ سرده و ۵۸۰ گونه که به طور گسترده در نواحی سرد و معتدل شمالی و خصوصاً در مناطق صخرهای میرویند و برگهای آنها قاعدهای و ساده و گلهایشان دارای تقارن شعاعی است و کاسه و جام مجزا با پنج کاسبرگ و پنج گلبرگ دارند
خارج از اجاره off-hire
[دریایی ] ویژگی کشتی تحت اجارهای که اجارهکننده به دلیل عدم امکان استفاده از آن از پرداخت اجاره معاف میشود
خارعروس Morina
[ گیاهی ] سردهای از خارعروسیان با حدود ده گونه که از اروپا تا شرق آسیا پراکنده هستند
خارعروسیان Morinaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خواجهباشیسانان علفی ضخیم چندساله با سه سرده و هفده گونه که به صورت بومی در اوراسیا از بالکان تا چین پراکنده هستند، برگهای آنها طوقهای و گلها با تقارن دوطرفه است که در چرخههای متوالی قرار دارند و حلقهای اضافی به نام کاسه فرعی (epicalyx) گلها را احاطه کرده است
خاس Ilex
[ گیاهی ] سردهای از خاسیان درختی کوچک یا درختچهای معمولاًٌ همیشهسبز و بهندرت خزاندار با بیش از ۲۷۰ گونه که در مناطق گرمسیری جنوب امریکا و مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری آسیا پراکندهاند؛ گلهای این گیاهان معمولاً چهارپر و بهندرت پنج تا نُهپر است؛ میوه آنها شفت کروی یا کروی کشیده به رنگ قرمز یا سیاه و بهندرت زرد است
خاسسانان Aquifoliales
[ گیاهی ] راستهای از گیاهان پیوستهگلبرگ با بیش از ۵۰۰ گونه و پنج تیره
خاک آهکی calcareous soil
[زمین ] خاکی که مقدار کلسیمکربنات آزاد آن به حدی است که در هنگام واکنش با اسید میجوشد
خاکارّه sawdust
[جنگل] خردههای بسیار ریز چوب که بر اثر ارّهکشی به وجود میآید
خاک بازمانده relict soil
[زمین] خاک تشکیلشده بر روی یک چشمانداز قدیمی که با رسوبات جوانتر پوشیده نشده است
خاکچال زیواکنشی bioreactor landfill
[محیطزیست] نوعی خاکچال که در آن برای تسریع تجزیه زیستی شیرابه تولیدشده به پسماند برگشت داده میشود
خاک خودپوش self-mulching soil
[زراعت] خاکی که لایه سطحی آن بهقدری فشرده است که بر اثر ضربه قطرههای باران از میان نمیرود و مانند خاکپوش از لایه زیر محافظت میکند
خاکریز parapet
[نظامی] دیواره دفاعی خاکی برای حفاظت در برابر آتش توپخانه دشمن
خاکریز گدازه lava levee
[زمین ] ورقههای سنگپایی از گدازه که بر روی مسیرهای طبیعی خود جریان یافته و خاکریزی جامد به وجود میآورد
خاکسپاری ← تدفین
خاکسترخانه cinerarium
[باستانشناسی ] محل نگهداری خاکستردانها
خاکستردان cinerary vessel,
burial urn, funerary urn, funeral urn,
cremation urn, cinerary urn,
burial pot
[باستـانشناسی] ظرفی برای نگـهداری خاکـستر سوخته یک یا چند جسد
خاکستردان سپاری urned cremation
[باستانشناسی] قرار دادن بقایای سوخته استخوانهای انسان یا جانور در درون خاکستردان
خاکسترسنگ ash stone
[زمین ] سنگی متشکل از خاکستر آتشفشانی
خاکورزی تکمیلی after cultivation
[زراعت] انجام عملیات خاکورزی بعد از سبز شدن گیاه زراعی
خاکهبلور frazil crystals, frazil
[جَوّ] یخبلورهایی که در آب اَبَرسرد متلاطم شکل میگیرند و تلاطم مانع از به هم چسبیدن آنها میشود
متـ . یخ سوزنکی needle ice
خاکهچوب wood flour
[جنگل] چوب کاملاً خردشده که با گذراندن از الکهای متعدد درجهبندی میشود
متـ . پودر چوب
خاکهیخ frazil ice
[جَوّ] ۱. انباشت خاکهبلور در حجمی از آب ۲. مرحله آغازین تشکیل یخ در آب متلاطم
خالجوش tack weld
[متالورژی ] هر یک از جوشهای کوچک فاصلهدار برای همراستا نگاه داشتن قطعات در حین جوشکاری اصلی
خالیماند ایستگاه berth clearance time
[درونشهری] کمترین فاصله زمانی ممکن بین خروج یک اتوبوس از ایستگاه و ورود اتوبوس دیگر به آن
خاموشسازی ژن gene silencing
[ژنشناسی ] منع بیان ژن
خاموشگر silencer
[ژنشناسی] توالی کوتاهی از دِنا، در نزدیکی یا داخل یک ژن، که مانع بیان آن میشود
متـ . عنصر خاموشگر silencer element
خانواده حبه domain family
[ پروتگانشناسی ] مجموعهپروتئینهایی که از لحاظ ساختاری و عملکردی متنوع، اما در بخشی از توالی مشترک هستند و این اشتراک نقش ساختاری و عملکردی خاصی به آنها میدهد
خانواده همپیوسته تابعها
equicontinuous family of functions
[ریاضی ] خانوادهای از تابعها مانند از فضای سنجهای به فضای سنجهای ، با این ویژگی که به ازای هر عدد یافت شود، به طوری که به ازای هر و از و هر ، اگر ، آنگاه
خدمات اختیاری گردشگری optional tourism service
[ گردشگری ] بخشی از خدمات گردشگری که هزینه آن در قیمت برنامه سفر در نظر گرفته نشده است، اما مسافر امکان انتخاب و خرید آن را دارد
خدمات اطلاعاتی information services
[ کتابداری ] فعالیتهای مربوط به عرضه اطلاعات و خدمات مرتبط با آن بنا به نیاز کاربران
خدمات اطلاعاتی کتابخانه library information services
[ کتابداری] خدماتی که کتابخانه در پاسخ به نیازهای کاربران درباره یک موضوع ارائه میدهد
خدمات تهیه بلیت ticket service
[ گردشگری ] تهیه و فروش انواع بلیتهای ورودی به جاذبههای گردشگری در مراکز اقامتی
خدمات جنبی ancillary services
[ گردشگری ] خدماتی از قبیل تمیز کردن و جابهجایی وسایل مهمانان در مراکز اقامتی
خدمات روادید visa service
[گردشگری] کمک به مسافران برای اخذ مجوز قانونی از کنسولگری یا اداره مهاجرت محلی برای ورود به یک کشور یا خروج یا عبور از آن
خدمات سلامت health services
[علوم سلامت] خدماتی که زیر نظر متخصصان سلامت یا مستقیماً به دست آنها برای حفظ یا بهبود یا بازیابی سلامت انجام میشود
خدمات گردشگری tourism services
[ گردشگری ] مجموعِ خدماتی که به مسافران و بازدیدکنندگان و گردشگران ارائه میشود
خراب ـ کارا fail-operative fail-operational,
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی، علیرغم هشداردهی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
خرابیایمن fail-safe ۱
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی خطری برای افراد یا خللی در سامانههای دیگر ایجاد نشود و آسیب به حداقل برسد
خرابیایمن باز fail-safe open, FSO
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی قطعه یا دریچهای خرابیایمن که در صورت بروز خرابی همچنان باز باقی میماند
خرابیایمن بسته fail-safe close, FSC
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی قطعه یا دریچهای خرابیایمن که در صورت بروز خرابی همچنان بسته باقی میماند یا بسته میشود
خرابیتاب fail-active
[درونشهری، ریلی، هوایی ] ویژگی سامانهای که در صورت بروز خرابی، بدون هشداردهی، همچنان به کار خود ادامه میدهد
خرابیناتاب fail-passive
[درونشهری، ریلی، هوایی ] ویژگی سامانهای که در صورت بروز خرابی، بدون هشداردهی، از کار میافتد
خربزه درختی Carica
[ گیاهی ] سردهای از خربزهدرختیان به ارتفاع حداکثر ده متر، بدون انشعاب، با ۴۵ گونه که اغلب در مناطق گرمسیری امریکا پراکنده هستند؛ برگهای گیاهان این سرده نرم و لَپدار به طول ۳۰ تا ۶۰ سانتیمتر با دمبرگ بلند است که در بالای تنه به صورت خوشهای قرار گرفتهاند؛ گلهای آنها تکجنسی با ده پرچم در دو حلقه و مادگی آنها دارای یک کلاله بدون پایه پنجلَپی است
خرد بومشناسی اطلاعات
micro-ecology of information
[ کتابداری] مطالعه روابط متقابل فرد و سازمان و فنّاوری با محیط اطلاعاتی در مقیاس فردی در مسئولیتهای اجتماعی و حرفهای و شخصی
خُردفیزیک اَبر cloud microphysics
[جَوّ] فرایندهای مرتبط با اَبر مانند رشد و تبخیر که در مقیاس هواویز منفرد یا ذرهبارش رخ میدهد
خُردکانی micromineral, trace element
[ تغذیه] ماده کانیایی که نیاز بدن به آن کمتر از صد میلیگرم در روز است
خُردمغذی micronutrient
[ تغذیه] ماده مغذیای که نیاز روزانه به آن نسبتاً کم است، شامل ویتامینها و مواد کانیایی
خرزهره Nerium
[ گیاهی ] سردهای از خرزهرهایان درختچهای شیرابهدار با پنج تا هشت گونه که در ناحیه مدیترانه و مناطق نیمهگرمسیری آسیا تا ژاپن پراکندهاند، برگهای گیاهان این سرده متقابل یا سهتایی و گلآذین آنها انتهایی با گلهای زیباست
خُرفه Portulaca
[ گیاهی ] سردهای از خُرفهایان علفی یکساله گوشتی گسترده بر روی زمین با ۴۰ تا ۱۰۰ گونه که برگهای قاشقیشکل و ساقههای قرمز و گلهایی دارند که در نور خورشید میشکفد
خُرفهایان Portulacaceae
[ گیاهی] تیرهای از میخکسانان علفی یا درختچهای با حدود بیست سرده و ۵۸۰ گونه که پراکنش جهانی دارند، اما بیشتر در مناطق نیمهخشک نیمکره جنوبی مثل افریقا و استرالیا و امریکای جنوبی میرویند
خرک bridge, ponticello
[موسیقی ] قطعه کوچکی در سازهای زهی که زهها را از صفحه صوتی بالاتر نگه میدارد
خرما Phoenix
[ گیاهی] سردهای از خرمائیان درختی با حدود سیزده گونه که در جزایر قناری و افریقای شمالی و خاورمیانه و پاکستان و هند و ایالت کالیفرنیا در امریکا یافت میشوند؛ درخت خرما تقریباً تا ۲۳ متر رشـد میکند؛ ساقه آن پوشـیده از بقایای قاعده برگهای قـدیمی اسـت و به تاجی زیبا از برگهای شـانهای بلند به طـول حداکثر پنـج متر منتهی میشود؛ سنبلـه گلها از محور برگـهای سال قبل خارج و منشعب میشود و گلهای نر و ماده بر روی پایههای مجزا ظاهر میشوند و گردهافشانی در آنها به شکل مصنوعی صورت میگیرد
خرماسانان Arecales
[ گیاهی ] راستهای نخلمانند با فقط یک تیره و ۱۸۹ سرده و حدود ۲۴۰۰ گونه که برخی از آنها اهمیت اقتصادی دارند؛ با اینکه همه گونههای خرماسانان بهجز تعداد کمی، محدود به مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میشوند، از لحاظ جغرافیایی و شکل ظاهری با یکدیگر فرق دارند
خروج check-out
[ گردشگری ] تخلیه اتاق و تصفیه حساب
خروج با تأخیر late check-out
[ گردشگری ] خروج مسافر از مهمانخانه دیرتر از زمان مقرر
خروج رایانهای in-room check-out
[ گردشگری] انجام رایانهای روال خروج و تصفیه حساب در مهمانخانه با استفاده از رایانه
خروس اخته capon
[ فنّاوری غذا] خروس بالغی ـ که آن را عقیم کرده باشند
خروس بالغ cock
[ فنّاوری غذا] پرنده نر بالغ اهلی اختهنشده متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان
خزانه nursery
[زراعت] محلی که در آن گیاهان را برای انتقال به زمین اصلی یا پیوند زدن میکارند
خسارت لغو cancellation charge
[گردشگری] هزینهای که مسافر در صورت لغو کردن قرارداد سفر باید بپردازد
خستگی fatigue
[روانشناسی] واکنشی بهنجار و گذرا در برابر فشار و تنشهایعاطفی و جسمی که در آن فرد احساس ناراحتی میکند و کارایی خود را از دست میدهد
خستگی اصطکاکی fretting fatigue
[ خوردگی] خستگی قطعهای که هم در معرض اصطکاک و هم تحت بار است و در نتیجه از عمر خستگی (fatigue life) آن کاسته میشود
خستگی فلز metal fatigue
[ خوردگی ] کاهش فزاینده استحکام فلز بر اثر تنشهای مکرر به نحوی که هیچ یک از آنها از حد استحکام کششی نهایی فلز بیشتر نباشد
خشکییخ land ice
[جَوّ] هر قسمت از پوشش یخ فصلی یا دائمی کره زمین که بر اثر انجماد بارش تشکیل میشود و نقطه مقابل دریایخ است
خط اَبر cloud line
[جَوّ] نوار باریکی از اَبر که اجزای منفرد آن به هم پیوستهاند و پهنای آن کمتر از یک درجه عرض جغرافیایی است
خط تاج crown line
[درونشهری] خطکشیای که دماغه ورودی و خروجی سطح ضربدری را به یکدیگر وصل میکند
خط چراغجنگی light line
[ نظـامی ] خط مشـخصی که پـس از آن خـودروهـا، در شب، مـلزم بـه خـاموش کـردن چـراغهای معمـول خود و استفـاده از چراغـهای فـروتـاب خـاصی هستنـد کـه از دیـد دشـمن پنهان میماند
خط حد boundary
[نظامی ] خطی فرضی که ناحیه تحت پوشش هر یک از یگانها را برای هماهنگیِ بهتر و جلوگیری از اختلال مشخص میکند
خط خیز phase line
[نظامی] خطی برای واپایش و هماهنگی عملیات نظامی که معمولاً به گونهای انتخاب میشود که در منطقه عملیاتی به سهولت قابل تشخیص باشد
خط دیدبان ـ هدف observer-target line
[نظامی] خطی فرضی میان دیدبان و هدف در هنگام ثبت مشاهدات
خط عبور یک lane one
[درونشهری] اولین خط عبور راه در مجاورت شانه راه
خط عزیمت line of departure
[نظامی] خطی فرضی در جنگ زمینی که از آن برای ایجاد هماهنگی در حرکت عناصر حمله استفاده میشود
خط عقبروی line of retirement
[نظامی ] خط حرکت به عقب نیروهای گشت
خط فرود line of fall
[نظامی] خطی فرضی و مماس بر منحنی مسیر گلوله توپ در نقطه برخورد با هدف
خط قبضه ـ هدف gun-target line, GTL
[نظامی] خطی فرضی و مستقیم از توپ تا هدف
خط کرانه shoreline
[ اقیانوسشناسی، زمین، نقشهبرداری ] اثر سطح آب بر ساحل که با کِشَند تغییر میکند
خط کناره coastline
[ اقیانوسشناسی، زمین، نقشهبرداری] خطی که حداکثر پیشروی امواج توفانی بر روی ساحل/ کرانه را نشان میدهد
خط مجال turnout
[درونشهری] خط عبور کوتاهی که به یک راه دوخطه دوجهته اضافه میشود تا وسایل نقلیه کَُندرو بتوانند به آن وارد شوند یا در آنجا توقف کنند و در نتیجه عبور وسایل نقلیه تُندرو امکانپذیر شود
خط مورب transversal line
[ریاضی ] خطی که دو یا چند خط را قطع کند
خط نشانهروی line of aim
[نظامی] خطی فرضی از نگاه شخص توپچی یا تیرانداز که در امتداد آن، هدف قابل رؤیت است
خطنمونه transect
[جنگل] نوارنمونه بسیار باریکی که در میان پوشش گیاهی مورد مطالعه قرار دارد
خطوارگی lineation
[زمین ] خطواره بودن ساختار یک سنگ
خطوارگی پلهای ـ جدایشی
parting-step lineation
[زمین ] نوعی خطوارگی جدایشی که ویژگی آن وجود تیغههای پلهمانند تقریباً موازی است
خطوارگی تقاطعی intersection lineation
[زمین ] نوعی خطوارگی حاصل از تقاطع دو سطح تخت
خطوارگی جدایشی parting lineation
[زمین ] نوعی خطوارگی که در آن بینظمیها یا رشتههای نامشخص بر روی صفحات لایکبندی (lamination) دیده میشود
خطوارگی جریانی current lineation,
parting-plane lineation
[زمین] نوعی خطوارگی جدایشی که در آن تیغههای خطی کوچک در فواصل چند میلیمتری تا چند سانتیمتری از یکدیگر قرار گرفتهاند
خطوارگی کنگرهای crenulation lineation
[زمین] نوعی خطوارگی که ویژگی آن وجود لولاهای چینهای کوچک یا کنگرههایی است که در ایجاد رَخ کنگرهای مؤثر هستند
خطواره lineament
[زمین] سیمای (feature) عارضهنگاشتی خطیای با گستره ناحیهای که تصور میشود ساختار پوسته را نمایش میدهد
خفگی choking
[ هـوایـی ] وضعـیتـی در جـریـان شـاره تـراکـمپـذیـر (compressible fluid flow) که در آن جـریـان جـرمی (mass flow) به بیشترین حد خود افزایش مییابد یا سرعت آن در مجرا به سرعت صوت میرسد
خم اَبر nephcurve
[جَوّ] در اَبرکاوی، خطی که بخش قابل ملاحظهای از یک سامانه اَبر را محدود میکند تا استخراج اطلاعات برای تحلیلگر آسانتر شود
خم پادکی pedal curve
[ریاضی ] برای خمی مفروض نسبت به نقطه ثابت ، مکان هندسی پای عمود وارد از بر مماس متغیری بر آن خم
خم تکهایهموار piecewise smooth curve
[ ریاضی ] خمی که به جز در تعدادی مـتناهی از نقاط، پیوسته مشتقپذیر باشد
خمیدگی سر head orientation
[باستانشناسی] وضعیت قرار گرفتن سر و گردن هنگامی که راستای بدن و راستای مهرههای گردن یکی نباشد
خمیدهچوب bentwood
[جنگل] چوبی که آن را ابتدا در محیط گرم و مرطوب و احیاناً با بهرهگیری از برخی مواد شیمیایی خم و سپس سرد و خشک میکنند
خمیر چوب wood pulp
[جنگل] الیاف چوبی تفکیکشده با ابزار مکانیکی یا مواد شیمیایی برای تولید فراوردههای سلولوزی
خمیر گوشت meat paste
[ فنّاوری غذا] فراوردهای خمیرمانند تهیهشده از حدود ۷۰ درصد گوشت ساطوریشده که بافتی با نرمی متوسط دارد
خوابشکنی dormancy breaking
[زراعت، گیاهی] تغییر طبیعی یا مصنوعی در رویان بذر به منظور تحریک آن برای جوانهزنی
خواص عملکردی functional properties
[ فنّاوری غذا] آن دسته از خواص ماده غذایی که بر رفتار آن ماده و مادهای که به آن افزوده میشود اثر میگذارد
خود self
[روانشناسی ] کلیت فرد شامل همه ویژگیهای آگاهانه و ناآگاهانه و جسمی و ذهنی او
خودانکاری self-denial
[روانشناسی ] سرکوب آرزوها و امیال و چشمپوشی از ارضای آنها
خود ـ روانشناسی self-psychology
[روانشناسی] نظریهای روانشناختی که در آن کلیه رفتارها با ارجاع به « خود» تفسیر میشود و بر روابط فرد با دیگری و پاسخگویی والدین به نیازهای هیجانی فرزند تأکید دارد
خودروِ برونجادهای off-road vehicle,
ORV, off-highway vehicle
[جنگل] خودروی که از آن در بیرون از جادهها یا در جادههای فرعی، مانند راههای جنگلی، برای دسترسی به نواحی سختگذر استفاده میکنند
خودروِ دوربیندار cam-car
[نظامی] خودروِ مجهز به دوربین مخفی که از آن در عملیات مراقبت و تعقیب نامحسوس استفاده میشود
خودروِ سنگین heavy vehicle
[درونشهری] خودروی با بیش از چهار چرخ فعال
خودروِ همهجارو all-terrain vehicle,
ATV
[جنگل] خودروِ بنزینسوز برونجادهای که مختص دسترسی به نواحی دوردست است
خودگردهافشان self-pollinated
[زراعت، گیاهی] ویژگی گل یا گیاهی که گردهافشانی آن در خود گیاه صورت میپذیرد
خودگردهافشانی self-pollination
[زراعت، گیاهی] نوعی گردهافشانی که در آن گرده گیاه مادگی همان گیاه را بارور میکند
خودمحور egocentric
[روانشناسی ] فردی که به خودمحوری تمایل دارد
خودمحوری egocentrism,
egocentricity
[روانشناسی ] تمایل به تمرکز بر نیازها و مسائل فردی به جای نیازها و مسائل گروه یا اجتماعی که فرد به آن تعلق دارد
خوربین helioscope
[ نجوم رصدی] ابزاری برای مشاهده قرص خورشید که از چشم رصدگر در مقابل پرتوهای درخشان خورشید محافظت میکند
خورپا heliostat
[ نجوم رصدی ] ابزاری مجهز به ساعتران که همواره جهت خورشید را در آسمان دنبال میکند
خورپوسته sun crust
[جَوّ] نوعی برفپوسته ناشی از یخ زدن دوباره بلورهای سطحی برف که آفتاب آنها را ذوب کرده است
خورتصویرنگار photoheliograph
[نجوم رصدی] تلسکوپی ـ شکستی که ویژه عکسبرداری از قرص خورشید است
متـ . خورشیدنگار
خوردگی آتشی ـ دودی fire and smoke corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که بر اثر واکنش شیمیایی میان گازهای حاصل از احتراق و لایه محافظ اکسیدی آلیاژهای فلزی در نقاطی که در معرض آتش و دود هستند، رخ میدهد
خوردگی آهن سهظرفیتی ferric ion corrosion
[ خوردگی ] خوردگی فلزات آهنی بر اثر تماس با آباسیدهای معدنی و یونهای فریک موجود در آنها که در طی آن سرعت خوردگی تحت تأثیر اکسیژن هوا افزایش مییابد
خوردگی آهننشین embedded iron corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی شیاری در سازههای فولاد زنگنزن که در آن آهن غیرآلیاژی باقیمانده در سطح فولاد در تماس با رطوبت هوا زنگ میزند
خوردگی برخوردی ← حمله برخوردی
خوردگی جوّکاهشی ← خوردگی فاز گازی
خوردگی جیوهای mercury corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی فلزمذاب که در آن جیوه فلز مذابِ خورنده است
خوردگی چنگالهای chelant corrosion
[ خوردگی] انحلال یا نازک شدن لولههای دیگ بخار که بیشتر در نواحی تحت تنش رخ میدهد و ناشی از غلظت بیش از حد چنگالههای نمک سدیمی است که در مدتی طولانی برای واپایش حلالیت رسوب به کار رفته است
خوردگی خاکسترسوختی fuel-ash corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که بر اثر مواد خورنده موجود در رسوب خاکستر سوخت مذاب رخ میدهد
خوردگی خاکسترنفتی oil-ash corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی بر اثر رسوب خاکستر مذاب حاصل از سوختهای حاوی وانادیم که سبب انحلال لایههای محافظ اکسیدی و نفوذ سریع اکسیژن و دیگر گازهای حاصل از احتراق به سطح فلز میشود
خوردگی خط آب waterline attack
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که در آن مرز میان جداره لوله یا ظرف فلزی و شاره درون آن همزمان تحت تأثیر پیل اختلافدمشی (differential aeration cell) و خوردگی شیاری قرار میگیرد
خوردگی در خاک soil corrosion
[ خوردگی] نوعی خوردگی الکتروشیمیایی که به دلیل اختلاف غلظت اکسـیژن و همچنیـن رطوبت و نمک موجـود در خاک اتفاق میافتد
خوردگی دریایی marine corrosion,
seawater corrosion
[ خوردگی] خوردگی تجهیزات و سازههای فلزی و بتنی در دریا و مناطق ساحلی
خوردگی رسوبی deposit corrosion,
deposit attack
[ خوردگی] نوعی خوردگی که در زیر یا اطراف یک رسوب ناپیوسته بر سطح فلز به وجود میآید
خوردگی زردزخمی ringworm corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی موضعی در دیواره لولههای نفت خام بر اثر شیو حرارتی (temperature gradient) و حمله عوامل خورنده محیطی در مجاورت فلز
خوردگی سایشی abrasion corrosion
[ خوردگی ] فرایند توأم سایش و خوردگی که بر اثر آن فلز به صورت مکانیکی از بین میرود
خوردگیسنج corrosometer, corrator
[ خوردگی ] هر یک از افزارههایی که با اندازهگیری افزایش مقاومت الکتریکی نمونه فلزی در محیط خورنده یا با استفاده از پدیده الکتروشیمیایی موسوم به قطبش خطی، میزان خوردگی را اندازهگیری یا پایش میکنند
خوردگی سولفیدی sulfidic corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی ناشی از ترکیب انواع سولفیدها با فلز در دمای بالا که موجب ایجاد محصولات سولفیدی میشود
خوردگی شکوفهلحیمی solder bloom corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که در نواحی لحیمشده تبادلگرهای گرمایی پدید میآید
خوردگی شیارچاقویی knife-line attack, KLA
[ خوردگی ] نوعی خوردگی مرزدانهای در آلیاژ فولاد زنگنزن که بر اثر حساسشدگی در راستای خط جوش یا بر روی خط جوش رخ میدهد
خوردگی فاز گازی gas phase corrosion
[ خوردگی] نوعی خوردگی موضعی که غالباً در نتیجه واکنش احیایی مستقیم در نیروگاههای سوخت فسیلی که در معرض گازهای محیطی حاوی گوگرد یا رسوبات حاوی پیریتهای آهنی هستند، رخ میدهد
متـ . خوردگی جوّکاهشی
reducing-atmosphere corrosion
خوردگی کاواکی cavitation corrosion
[ خوردگی ] فرایند توأم خوردگی و کاواکزایی در تماس با شاره
خوردگی گِل حفاری drilling mud corrosion,
drilling fluid corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که بر اثر استفاده از سیال حفاری نفت آبپایه (water-base) به وجود میآید
خوردگی لانهمورچهای ant nest corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی موضعی شبیه به لانه مورچه که بر اثر کربوکسیلیکاسیدهای حاصل از آبکافت حلالهای آلی کلردار و روغنهای روانساز به وجود میآید
خوردگی لایهای layer corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی موضعی به صورت لایههای نازک موازی در سطح فلز
خوردگی مجاز corrosion allowance
[ خوردگی ] میزانی از خوردگی که در طراحی ضخامت قطعات صنعتی در نظر گرفته میشود تا در صورت کاهش ضخامت ناشی از خوردگی، طول عمر از آنچه پیشبینی شده است کمتر نشود
خوردگی مخفی sheltered corrosion
[ خوردگی] خوردگی در جایی که آب یا رطوبت در آن انباشته یا چگالیده شده است و برای مدتزمان طولانی خشک نمیشود
خوردگی میلگرد بتن rebar corrosion
[ خـوردگی ] خـوردگـی میـلههای فـولادی تقـویتکننـده بتـن مسلح
خوردگی نهشتی deposition corrosion
[ خوردگـی] نوعی خـوردگی دو فلـزی که در آن یـک فلز با پتانسـیل مثبت در بالادست جریـان خورده میشود و یونهای حلشده آن در پاییندست جریان در جایی که فلز فعالتر قرار دارد، تهنشـین میشود
خوردگی هوافضایی aerospace corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی ناشی از اکسیدکنندهها و سوختها و حرارت بالای گازهای خروجی فضاپیماها و تنش واردشده بر آنها در هنگام ورود به جوّ زمین
خوردگی یاتاقان bearing corrosion
[ خوردگی] حمله شیمیایی ـ اسیدی به آلیاژ یا یکی از فلزهای آلیاژ یاتاقان که ناشی از تجزیه روغن یا گریس است
خورسنج heliometer
[ نجوم رصدی] تلسکوپی با عدسی دوتکه برای اندازهگیری قطر خورشید و فاصله زاویهایِ دو ستاره
خورشیدنگار ← خورتصویرنگار
خورکِشَند solar tide
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، زمین، نقشهبرداری ] جزئی از کِشَند که فقط بر اثر گرانش خورشید ایجاد میشود
خوست atoll
[ اقیانوسشناسی] آبسنگهای مرجانی حلقوی که بر روی برجستگیهای آتشفشانی در آبهای آزاد گرم رشد میکنند و غالباً در میان خود کولاب (lagoon) ایجاد میکنند
خوشهاَبر ← سامانه همرفتی میانمقیاس
خونآهن heme iron
[ تغذیه] آهنی که از هموگلوبین و میوگلوبین موجود در گوشت به دست میآید
خونابه drip
[ فنّاوری غذا] مایعی که در هنگام باز شدن یخ فراوردههای گوشتی منجمد از آنها خارج میشود
خونگیری bleeding, exsanguination
[ فنّاوری غذا] خارج کردن بیشترین خون ممکن از بدن حیوان در هنگام ذبح
خیز bound
[نظامی] حرکت سربازان از یک جانپناه به جانپناه دیگر که اغلب در زیر آتش دشمن انجام میشود
خیز کِشَند rise of tide, tidal rise
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، نقشهبرداری ] فاصله عمودی از سطح مبنای کِشَندی تا سطح بالاتر آب
خیز گدازه lava rise
[زمین] بخش کم و بیش سرتخت یک میدان جریان گدازه ریسمانی (pahoehoe lava) که در نتیجه فشار گدازههای زیر لایه سطحی برآمده شده است
متـ . فلات فشاری pressure plateau