[هشتمین دفتر واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی]
د
دادگان تحلیل پروتگان proteome analysis database
[ پروتگانشناسی ] دادگان تخصصیِ پروتئین که پس از تلفیق اطلاعاتِ برگرفته از منابع مختلف، طبقهبندی و مطالعه پروتئینها را در مجموعههای کامل پروتگان تسهیل میکند
دادههای دریافت رژیمی dietary intake data
[ تغذیه] مجموعهای از دادهها درباره مصرف غذا شامل اطلاعاتی در مورد اشتها و الگوهای خوردن و برآوردهایی درباره دریافت رژیمی معمول
داربند arch
[جنگل] وسیلهای کمکی که پشت چوبکِش یا بر روی آن نصب میشود و گِردهبینهها را از زمین بلند میکند
دارتالاب Taxodium
[ گیاهی ] سردهای از کاجسانان با یک تا سه گونه که در قاره امریکای شمالی پراکندهاند؛ گونههای این سرده تا حد زیادی در برابر زمینهای غرقاب مقاوم هستند و در قسمتهای شمالی خزاندارند و در بخش جنوبی همیشهسبز تا نیمههمیشهسبزند؛ گیاهان این سرده به شکل درختان بلند به ارتفاع ۳۰ تا ۴۶ متر با تنهای به قطر دو تا سه متر هستند؛ مخروطهای ماده آنها کروی به قطر دو تا سهونیم سانتیمتر با ده تا ۲۵ فلس است که هر فلس یک یا دو دانه دارد و هفت تا نُه ماه پس از گردهافشانی بالغ و با جدا شدن فلسها آزاد میشوند و مخروطهای نر در خوشههایی آویخته ایجاد میشوند و گردههای خود را در اوایل بهار آزاد میسازند
دارتالابیان Taxodiaceae
[گیاهی] تیرهای از کاجسانان درختی تکپایه همیشهسبز و نیمههمیشهسبز یا خزاندار با نُه سرده و دوازده گونه که در آسیا و امریکای شمالی و تاسمانی پراکندهاند؛ این گیاهان دارای تنهای صاف با انشعابات فراهم و برگهایی مارپیچی یا پراکنده هستند و دانههایشان که با بالی نازک احاطه شده صاف یا سهگوش است
دارشماری enumeration
[جنگل] شمارش و طبقهبندی یک یا چند گونه جنگلی بر اساس ابعاد و سن و جز آن، عموماً هنگامی که به حد معینی رسیده باشد
متـ . آماربرداری inventory
دارواش Viscum
[ گیاهی ] سردهای از دارواشیان درختچهای نیمهانگلی چوبی با ۷۰ تا ۱۰۰ گونه که بومی مناطق معتدل و نیمهگرمسیری اروپا و افریقا و استرالیا و آسیا هستند و بر روی درختان دیگر میرویند؛ برگهای آنها سبزرنگ با آرایش متقابل یا فراهم است و کمابیش قادر به فتوسنتز (photosynthesis) هستند؛ گلها نامحسوس و سبز مایل به زرد است
دارواشیان Viscaceae
[ گیاهی ] تیرهای از صندلسانان درختچهای انگلی سبزینهدار و بدون ریشه با هفت سرده و ۴۵۰ گونه که در تمام جهان بهویژه نواحی گرمسیری میرویند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متقابل و بافت علفی یا چرمی یا غشایی با حاشیه کامل و گلهایشان منظم و برگهدار و کوچک است
دامن میز table skirt
[ گردشگری ] پارچهای که دورتادور میز را میپوشاند
دامنه کِشَند tide amplitude
[ اقیانوسشناسی] نیمی از اختلاف ارتفاع میان یک فراکِشَند و فروکِشَند متوالی
دانپوش hull
[زراعت] پوسته بیرونی دانه
دایرهزنگی tambourine, timbrel, tabor
[موسیقی ] یکی از سازهای خانواده طبلهای طوقهای یکطرفه با بدنه چوبی که در طوقه آن پولکهایی فلزی تعبیه شده است که با برخورد به هم و بدنه طوقه ایجاد صدا میکنند
دخمه dakhma
[باستانشناسی ] ساختاری دایرهشکل که بر اساس سنت زرتشتی اجساد مردگان را در آن رها میکردند و پس از متلاشی شدن بافتهای اجساد، استخوانها را در درون چاه مرکزی آن میریختند
در تابوت coffin lid
[باستانشناسی ] بخشی از تابوت که روی آن را میپوشاند
درج ← درنهش
درجاخیز vertiplane
[هوایی ] هواگردی عمودپرواز با بال ثابت و بالچههای قدرتمند برای بلند کردن هواگرد بدون داشتن سرعت روبهجلو و با تغییر زاویه حرکت ملخشار
درجهبندی سنی age gradation
[جنگل] درجهبندی درختان در ردههای سنی با تقریب یک سال یا چند سال
درجههای کمشنوایی hearing impairment degrees,
degrees of hearing loss
[ شنواییشناسی] نظام درجهبندی ششگانه برای تعیین شدت کمشنوایی
دُرج یادگاره reliquary
[باستانشناسی] ضریح یا جعبه یا تابوتی قابل حمل که بقایای قدیسان در آن نگهداری میشود
درحرکت making way
[دریایی] شناوری که با نیروی محرکه یا بر اثر لختی به جلو یا عقب یا پهلو حرکت میکند
درختاقلیمشناسی dendroclimatology
[جنگل] شاخهای از درختگاهشماری که رابطه میان تغییرات آب و هوایی و حلقههای سالانه را بررسی میکند تا بتوان از این طریق به شرایط اقلیمی گذشته پی برد
درختبومشناسی dendroecology
[جنگل] شاخهای از درختگاهشماری که روابط میان الگوهای حلقههای رشد سالانه و شاخصهای بومشناختی تأثیرگذار بر آنها را بررسی میکند
درختبین relascope
[جنگل] ابزاری دستی برای اندازهگیری قطر و ارتفاع و سطح مقطع درخت در ارتفاعات مختلف
درختبین لیزری telerelascope,
laser-relascope
[جنگل] درختبینی ـ که به عدسی و تجهیزات لیزری مجهز است
درختسنج dendrometer
[جنگل] ۱. در مفهوم عام، هر ابزاری برای اندازهگیری و برآورد ابعاد درختان یا بینهها ۲. ابزاری برای اندازهگیری قطر درختان یا بینهها
درختسنج نواری band dendrometers, growth band
[جنگل] ابزاری نواری برای اندازهگیری و ثبت مداوم یا برای به دست آوردن خوانشهای دورهای تغییرات قطر درخت
درختشناسی dendrology
[جنگل] بخشی از علم جنگلداری که به تشخیص و ردهبندی سامانمند درختان میپردازد
درخت کمکی dummy
[جنگل] درختی که از آن برای کمک به بر پا کردن دکل درختی در داربَری استفاده میشود
درختگاهشماری dendrochronology
[جنگل] مطالعه و تحلیل حلقههای رشد سالانه درختان و استفاده از آنها برای تعیین تغییرات اقلیمی در دورههای گذشته و تحقیقات باستانشناختی
متـ . تحلیل حلقه درخت tree-ring analysis
درختنگار dendrograph
[جنگل] ابزاری که محیط ساقه درخت را به طور مستمر ثبت میکند
درخش اَبر cloud flash
[جَوّ] رخداد تخلیه آذرخش در بین منطقه دارای بار مثبت و منطقه دارای بار منفی که ممکن است هر دو منطقه در یک اَبر قرار داشته باشند
متـ . درخش اَبربهاَبر cloud-to-cloud flash
درخش اَبربهاَبر ← درخش اَبر
درخش اَبربهزمین
cloud-to-ground flash, ground flash
[جَوّ] رخداد درخش آذرخش در بین زمین و یک مرکز بار الکتریکی در اَبر
درخش دروناَبر intracloud flash
[جَوّ] رخداد تخلیه آذرخش در بین مرکز دارای بار مثبت و مرکز دارای بار منفی در درون یک اَبر
درداثر noci-influence
[پایه پزشکی ] اثر ناشی از آسیب یا جراحت یا درد
دردادراک nociception, nociperception,
pain sense, algesia, algesthesia
[پایه پزشکی] توانایی احساس درد از طریق تحریک دردگیرنده
دردحفاظ nocifensor
[پایه پزشکی] ویژگی دستگاه اعصاب پوستی و غشاهای مخاطی که در معرض آسیب موضعی قرار دارند
دردگیرنده nociceptor
[پایه پزشکی] گیرنده دردی که انواع صدمات، واردشده به بافتهای بدن را دریافت میکند
دردگیرنده پوستی cutanous nociceptor
[پایه پزشکی] هر یک از انواع دردگیرندههایی که در پوست به محرکها حساس هستند و شامل دو گونه دردگیرنده چندمحرکی و دردگیرنده مکانیکی میشود
دردگیرنده چندمحرکی polymodal nociceptor,
C-fiber nociceptor
[پایه پزشکی ] دردگیرندهای در اعصاب بدون میلین که به محرکهایی مانند گرما و مواد شیمیایی و جابهجایی مکانیکی حساس است
دردگیرنده مکانیکی mechanical nociceptor
[پایه پزشکی] دردگیرندهای در اعصاب میلیندار که بیش از هر محرکی به جابهجایی مکانیکی پوست حساس است
متـ . گیرنده مکانیکی آستانهبالا
high-threshold mechanoreceptor
درراه underway
[دریایی ] شناوری که نه درلنگر باشد، نه به گِل نشسته و نه به جایی بسته شده باشد
دررفتگی طوقه bead unseating
[تایر ] خارج شدن طوقه از محل خود
درستی اطلاعات information accuracy,
accuracy of information
[ کتابداری ] میزان صحت اطلاعات
درشتبلور phenocryst
[زمین ] بلوری نسبتاً بزرگ و مشخص در سنگ
درگشت alteration,
chromatic alteration
[موسیقی] بالا یا پایین بردن یک نغمه به اندازه نیمپرده با استفاده از علائم عَرَضی
درمان سرکوبگرانه suppressive therapy
[روانشناسی ] گونهای از رواندرمانی که سازوکارهای دفاعی مُراجع را تقویت میکند و بیشتر بر سرکوب تجارب و احساسات تأکید دارد
درمان سطحی surface therapy
[روانشناسی ] نوعی رواندرمانی که به جای تمرکز بر کشف و تحلیل انگیزههای ناخودآگاه و زیربنایی، به کاهش فشارهای روانی مُراجع و تعدیل نگرشها و الگوهای رفتاری او میپردازد
درنهش insertion
[ژنشناسی ] ورود یک توالی جدید به دِنا
متـ . درج
دروازه ثبّات fare-registering faregate, turnstile
[درونشهری ] دروازهای که کرایههای پرداختشده را ثبت میکند
درونانگل endoparasite
[ میکرب] انگلی ـ که در درون بدن میزبان، در یاختهها یا بافتها، زندگی میکند
درونپوسه heart rot, heart decay
[جنگل] هر نوع پوسیدگی که به درونچوب محدود میشود
درونتیرگی dark heart
[جنگل] سرخ، خاکستری یا آبی شدن درون چوب درختان پهنبرگ که لزوماً در نتیجه پوسیدگی نیست
درونچوب heartwood, duramen,
eart
[جنگل] بخش درونی و غیرزنده ساقه درخت که به آن استحکام بیشتری میبخشد
درونچوب کاذب false-heart,
false heartwood
[جنگل] چوبی که تحت تأثیر عوامل طبیعی مانند قارچ و یخزدگی تغییر رنگ داده و شبیه به درونچوب شده باشد
درونچوب یخزاد frost heart
[جنگل] نوعی درونچوب کاذب که بر اثر یخبندان شدید به وجود میآید و سبب ایجاد قسمتهای رنگی در بخش مرکزی ساقه میشود
درونسیاه black heart ۱
[جنگل] درونچوب کاذبی به رنگ مشکی یا قهوهای تیره که معمولاً از درونچوب قابل تشخیص نیست و عمدتاً در پهنبرگان مشاهده میشود
درونسیاهی black heart ۲
[جنگل] قهوهای یا مشکی شدن قسمتهایی از درخت یا دار که لزوماً در نتیجه پوسیدگی نیست
درونفکنی introjection
[روانشناسی ] فرایندی که ازطریق آن فرد موضوع را در خیالپردازیهای خود از بیرون به درون میآورد و آن را درونی میسازد
دروننوکلئاز endonuclease
[ژنشناسی] زیمایهای که باعث شکسته شدن پیوندهای نوکلئوتیدی در نواحی میانی نوکلئیکاسید میشود
دروننوکلئاز ویژهبُر
restriction endonuclease, REase,
restriction nuclease
[ژنشناسی ] دستهای از زیمایهها که دِنا را در جایگاههای ویژه و در موقعیت منحصربهفرد بُرش میدهند
متـ . آنزیم ویژهبُر، زیمایه ویژهبُر restriction enzyme
درونیسازی internalisation
[روانشناسی] فرایند اخذ رابطهای عینی به درون روان (psyche)
دریاچه بازمانده relict lake
[زمین ] دریاچهای در منطقهای که قبلاً دریا یا دریاچه بزرگی بوده است
دریاچه بیشپرورد eutrophic lake
[محیطزیست] دریاچهای کمعمق با مواد مغذی بسیار که موجب تولید جلبک و کمبود ماهی و اکسیژن محلول میشود
دریاچه تکآمیختی monomictic lake
[محیطزیست] ویژگی دریاچهای نسبتاً عمیق که در آن سالی یک بار لایهبندی و چرخه آمیختگی رخ میدهد
دریاچه خشک dry lake
[محیطزیست] محلی که پیشتر دریاچه بوده، ولی اکنون یا باتلاقی است یا به کلی خشک شده است
دریاچه دوآمیختی dimictic lake
[محیطزیست] ویژگی دریاچهای که معمولاً سالی دو بار در آن لایهبندی و چرخه آمیختگی رخ میدهد
دریاچه روبهزوال senescent lake,
extinction lake
[محیطزیست] دریاچه بیشپروردی که براثر ازدیاد گیاهان و از دست دادن تدریجی و مستمر آب در حال تبدیل شدن به باتلاق است
دریاچه کمپرورد oligotrophic lake
[محیطزیست] دریاچهای عمیق و صاف با مواد آلی و مغذی کم و اکسیژن محلول بسیار
دریاچه گدازه lava lake
[زمین ] دریاچهای از گدازه مذاب معمولاً بازالتی در دهانه آتشفشانی
دریاچه میانپرورد mesotrophic lake
[محیطزیست] دریاچهای با مواد مغذی نه چندان کم که از نظر گیاهی و جانوری نسبتاً بارور است
دریافت روزانه پذیرفتنی
acceptable daily intake, ADI
[ تغذیه] مقدار ماده مغذی یا شیمیایی که مصرف روزانه آن در طول زندگی ظاهراً خطر قابل ملاحظهای ندارد
دریافتسنجی ماده مغذی
nutrient intake analysis, NIA
[ تغذیه] فرایندی که در آن محتوای مواد مغذی از طریق سنجش میزان دریافت مواد غذایی در یک دوره زمانی معین ارزیابی میشود
دریای پُرجزیره archipelago ۱
[ اقیانوسشناسی ] دریایی که جزایر زیادی در آن واقع است
دریایخ sea ice
[جَوّ] یخی که از انجماد آب دریا به وجود میآید و نقطه مقابل خشکی یخ است
دستباز open string
[موسیقی ] هر یک از سیمهای زهصداهای زخمهای یا کمانهای در حالتی که بدون پردهگیری (stopping) نواخته شوند
دستمال سفره napkin, table napkin,
serviette
[گردشگری] تکه پارچهای مربعشکل برای محافظت از لباس مهمان و پاک کردن دهان در هنگام غذا خوردن
دستهگاز power lever, throttle,
thrust lever
[هوایی] اهرمی در اتاقک خلبان که با آن میتوان دور یا توان موتور را تغییر داد
دشت گدازه lava plain
[زمین ] زمینی مسطح و وسیع که بستر آن از توالی نسبتاً نازک جریان گدازه تشکیل شده و معمولاً بازالتی و ناشی از فوران شکافهای است
دُش خراب fail-hard ۱
[درونشهری، ریلی، هوایی ] ویژگی جزئی از یک سامانه که خرابی آن بلافاصله شرایطی گمراهکننده یا خطرناک ایجاد میکند
دُششکست fail hard ۲
[درونشهری، ریلی، هوایی ] ویژگی قطعه یا جزئی از سازه اصلی یا هر گونه حامل بار بدون جانشین (unduplicated load path) که شـکست آن فاجعهآمیز است
دفاع غیرنظامی civil defense
[نظامی ] مجموعه اقدامات غیرنظامی برای کاهش تلفات جانی و مالی ناشی از حمله دشمن
دفترک سفر travel brochure
[ گردشگری ] نوشتهای چاپی که در آن ویژگیهای مقصد و خدمات مسافرتی و قیمت و شرایط ذخیره جا بهتفصیل شرح داده میشود
دفن کُلَش stubble incorporation
[زراعت] زیر خاک کردن کُلَش از طریق شخم
دکل ۱ mast
[دریایی ] تیرکی عمودی یا کمی مایل که در گذشته نقش تکیهگاه بادبان را داشته است، اما در کشتیهای امروزی بهعنوان پایهای برای نصب آنتنهای مخابراتی و رادار و پرچم و چراغهای ناوبَری و جز آن به کار میرود
دکل ۲ spar
[جنگل] تیر چوبی یا فلزی که تجهیزات بافهای را برای اتصال به یکی از چند سامانه حملونقل بافهای به آن میبندند
دکل درختی spar-tree
[جنگل] درختی که تجهیزات بافهای را برای اتصال به یکی از چند سامانه حملونقل بافهای به آن میبندند
دکمه button
[موسیقی] قطعه کوچکی در انتهای سازهای زهی مانند ویلن که سیمها را به حالت کشیده نگه میدارد
دکمه جوش weld nugget
[متالورژی ] منطقه جوشخورده یک جوش مقاومتی نقطهای
دگرجا allopatric
[زراعت، گیاهی] ویژگی گونههای گیاهی که در محیطهای جغرافیایی مختلف میرویند
دگرش variation ۱
[موسیقی ] فن تغییر یک ایده موسیقایی که معمولاً پس از ظهور اولیه آن ایده اعمال میشود
دگرش با طرح شکلیِ ثابت
formal-outline variation
[موسیقی ] نوعی دگرش که در آن ساختار درونمایه و جملهبندی ثابت میماند
دگرش با طرح لحنیِ ثابت
melodic-outline variation
[موسیقی] نوعی دگرش که در آن نمای کلی لحن ثابت باقی میماند
دگرش با لحن ثابت constant-melody variation
[موسیقی ] نوعی دگرش که در آن لحن ثابت باقی میماند و دیگر عوامل موسیقایی تغییر میکند
دگرش با مشخصه ثابت characteristic variation
[موسیقی ] نوعی دگرش که در آن مشخصههای اصلی از جمله لحن و طرح لحنی و هارمونی (harmony) ثابت میماند
دگرش ترتیبی serial variation
[موسیقی] نوعی دگرش مربوط به موسیقی ترتیبی که در آن درونمایه معمولاً ثابت نگه داشته میشود
دگرش فانتزی fantasy variation
[موسیقی ] نوعی دگرش که فقط عناصر اصلی خصوصاً انگارههای لحنی درونمایه را در بر میگیرد و سبب بسط آنها میشود
دگرشکلی خوردگیزاد
corrosion-induced deformation
[ خوردگی ] تغییر شکل صفحههای فلزی دیوار به علت انبساط حاصل از خوردگی
دگرشکلی نقشه ← واپیچش نقشه
دگرفامینه heterochromatin
[ژنشناسی ] بخشهایی از فامینه که در مرحله میانچهر متراکمتر و رنگپذیرترند
دگرفامینه اختیاری facultative heterochromatin
[ژنشناسی] قطعهای از دِنا که بر اثر فشردگی تبدیل به دگرفامینهای میشود که از نظر رونویسی غیرفعال است
دگرفامینهای شدن heterochromatization
[ژنشناسی] حالتی که در آن هوفامینه بر اثر مجاورت با دگرفامینه، به دگرفامینه تبدیل میشود
دگرفامینه نهادی constitutive heterochromatin
[ژنشـناسی] دگرفامینهای که همیشه فشرده است و هیچگاه رونویسی نمیشود
دگرکوک scordatura
[موسیقی ] کوک غیرمعمول سازهای زهی
دگرگردان واجدایش segregation distorter, SD
[ژنشناسی] ژن یا عامل دیگری که نسبت واجدایش دگرهها را بر هم میزند
دگرگردی واجدایش segregation distortion
[ژنشناسی ] بر هم خوردن نسبت واجدایش دگرههای ناجورتخم، که معمولاً بر اثر ناهنجاریهای کاستمانی رخ میدهد
دگره variation ۲, variant
[موسیقی ] نسخه تغییریافته یک ایده موسیقایی بر مبنای تغییراتی که در دگرش از آنها استفاده شده است
دلقرمزی red heart
[جنگل] قرمزی بارز درونچوب سوزنیبرگان و برخی پهنبرگان که عامل آن نوعی قارچ است
دماآمایی ریزموجی microwave tempering
[ فنّاوری غذا] افزایش دمای گوشت منجمد با استفاده از ریزموج
دماآمایی سردخانهای cold room tempering
[ فنّاوری غذا] افزایش تدریجی دمای گوشت منجمد در بخشی از سردخانه که دمای آن بالای صفر است
دُماسب cauda equina
[پایه پزشکی] مجموعهرشتههای عصبی که از انتهای مخروط نخاعی به پایین میروند
دماوَردنما nepheloscope ۲
[جَوّ] ابزار نشاندهنده تغییرات دما در زمانی که هوا بهسرعت منبسط یا متراکم میشود
دمای پایانی endpoint temperature endpoint temp,
[ فنّاوری غذا] دمایی که در آن عوامل بیماریزای فراورده غذایی، بهخصوص گوشتی، از بین میرود
دمای خوددوام autogenous temperature
[محیطزیست] دمای تعادل در احتراق لجن که در آن حرارت تولیدی با اُفت حرارت برابر است و سبب میشود که احتراق به صورت خوددوام انجام شود
دُمگیر sting
[هوایی] پایهای بلند و لولهمانند که در تونل باد رو به جریان بالادست قرار دارد و مدل هواگرد با حداقل تزاحم (interference) بر روی آن نصب میشود
دُمموشی Buddleja
[ گیاهی ] سردهای اغلب درختچهای و گاهی درختی از دُمموشیان خزاندار و همیشهسبز با حدود ۱۰۰ گونه که ارتفاع بلندترین آنها به ۳۰ متر میرسد، اما ارتفاع بیشتر گونههای این سرده بهندرت بیشتر از پنج متر است
دُمموشیان Loganiaceae
[ گیاهی ] تیرهای از نعناسانان بالارونده چوبی یا درختچهای یا درختی با سیزده سرده و حدود ۴۰۰ گونه که عمدتاً بومی نواحی گرمسیری جهان هستند، گیاهان این تیره ضمائمی برگمانند در قاعده دمبرگ و گلهایی مجتمع در خوشههای انتهایی دارند؛ حلقه گلبرگها از چهار تا پنج لَپ همپوش تشکیل شده است و میوههای این تیره یا پوشینهای یا شفت آبدار است
دِنابسپاراز DNA polymerase,
DNA-dependent DNA polymerase,
DNA nucleotidyl transferase
[ژنشناسی ] زیمایهای که یکی از رشتههای مارپیچ دوگانه دِنا را الگوی ساخت دِنای تکرشتهای جدید قرار میدهد
دِناز DNase, deoxyribonuclease, DNAse
[ژنشناسی] زیمایهای که پیوندهای نوکلئوتیدی دِنا را میشکند
دِنام ← دِنای مکمل
دِنای آمیژهای chimeric DNA
[ژنشناسی] مولکول دِنای نوترکیب که از دو یا چند توالی با خاستگاههای ژنی متفاوت حاصل شده است
دِنای حامل carrier DNA
[ژنشناسی ] دِنای غیراختصاصی که برای آسانسازی رسوبدهی و دستورزی (manipulation) دِنای هدف به کار میرود
دِنای مکمل copy DNA complementary DNA,
[ژنشناسی ] دِنای تکزنجیرهای که مکمل رشته رِنا است
اختـ . دِنام cDNA
دِنای نارمزگذار non-coding DNA
[ژنشناسی] هر توالی دِنایی که نه در رمزگذاری رِنا و نه در رمزگذاری پروتئین نقش دارد
دنده ۱ lug
[تایر ] هر یک از آجهای پهنی که در عرض رویه قرار دارند و توان کشانش (traction power) تایر را افزایش میدهند
دنده ۲ rib ۳
[ فنّاوری غذا] بخشی از لاشه که شامل دندهها و ماهیچههای میان آنهاست
دوبرگینه bifolium
[ریاضی ] خمی در صفحه با معادله
دوبه مخزنی tank barge
[دریایی ] نوعی دوبه دارای مخزن که از آن برای حمل کالای مایع استفاده میکنند
دوپایداری bistability
[شیمی ] توانایی یک سامانه برای حضور در دو حالت پایا پیش از رسیدن به یک حالت پایدار
دوخصلتمندی amphoterism
[شیمی ] دارا بودن خاصیت واکنشدهی اسیدی و بازی
دوخصلتمندی پروتونی amphoprotism
[شیمی ] توانایی یک گونه شیمیایی در دادن و گرفتن پروتون
دودساز smoke generator, generator
[هوایی] افزارهای برای تولید دود قابل رؤیت در هواپیماهای نمایشی یا تونل باد
دودکش سفید white smoker
[ اقیانوسشناسی، زمین] مجرایی گرمابی و دودکش مانند در بستر اقیانوسها که آبهای گرم سفیدرنگی با دمای ۳۰ تا ۳۵۰ درجه سلسیوس از آن بیرون میآید
دودکش سیاه black smoker
[ اقیانوسشناسی، زمین ] مجرایی گرمابی و دودکشمانند در بستر اقیانوسها که آب گرم سیاهرنگی با دمای بیش از ۳۵۰ درجه سلسیوس از آن بیرون میآید
دودوَک nystagmus
[ شنواییشناسی] حرکات غیرارادی و ضربآهنگی و سریع چشمها که ممکن است افقی یا عمودی یا چرخشی یا ترکیبی از آنها باشد
دودوَکنگاری تصویری
videonystagmography, VNG
[ شنواییشناسی ] آزمون بررسی عملکرد دهلیز گوش درونی که در آن حرکات کاراندامشناختی چشم در خلال تحریک دستگاه دهلیزی با استفاده از دوربینهای فروسرخ مشاهده و ثبت میشود
دوربین اَبر cloud camera
[جَوّ] دوربینی با طراحی ویژه که در تهیه تصویر از اَبر برای تعیین محل و نحوه جابهجایی اَبر و درصد پوشش آسمان از آن استفاده میشود
دوربین تصویرسنجی photogrammetric camera
[ نقشهبرداری] دوربینی که برای تصویرسنجی به کار میرود
دوربین زمینی terrestrial camera
[ نـقشهبرداری ] دوربینی که برای عکسـبرداری از روی زمین طراحی شده است
دوربین نقشهبرداری ← دوربین نقشهسازی
دوربین نقشهسازی mapping camera
[ نقشهبرداری] دوربینی که برای عکسبرداری در نقشهسازی به کار میرود
متـ . دوربین نقشهبرداری surveying camera
دوربین هوایی aerial camera
[نقشهبرداری] دوربینی که برای عکسبرداری در هواگرد طراحی شده است
دوره rotation, tree-age rotation
[جنگل] فاصله زمانی میان زادآوری تا رسیدن درختان به دار قابلبرداشت
دوره ارتعاش period of vibration
[فیزیک] مدتزمان لازم برای تحقق یک ارتعاش کامل
دوره اقتصاد مبنا financial rotation,
economic rotation
[جنگل] دورهای که در آن تعیینکننده زمان برداشت یک عامل اقتصادی است که لزوماً ارتباطی با معیارهای فیزیکی رویشگاه ندارد
دوره تناوب کِشَند tidal period
[ اقیانوسشناسی ] مدتزمان میان دو فراکِشَند یا دو فروکِشَند متوالی
متـ . دوره کِشَند
دوره تودهمبنا stand-age rotation
[جنگل] مجموع دوره بهاضافه زمان تأخیر در زادآوریِ (regeneration) توده
دوره حجممبنا physical rotation,
technical rotation
[جـنگل] دورهای که در آن برداشت زمانی صورت میگیرد که درختان به اندازه یا حجم معین و متناسب با معیارهای کارخانههای چوببُری رسیده باشند
دوره زیستمبنا biological rotation
[جنگل] دورهای که در آن برداشت در هنگام مرگ درختان و قبل از پوسیدگی آنها انجام میشود
دوره شتاب acceleration period
[ خوردگی ] دورهای از کاواکزایی و فرسایش برخورد مایع که پس از مرحله شکلگیری فرا میرسد و در آن سرعت فرسایش از مقادیر نزدیک به صفر تا بیشینه افزایش مییابد
دوره کِشَند ← دوره تناوب کِشَند
دوشاخه همتاسازی replication fork
[ژنشناسی ] ساختاری دوشاخه که بر اثر باز شدن دو رشته دِنای در حال همتاسازی به وجود میآید
دوشنوی diplacusis,
paracusis duplicate, double hearing
[ شنواییشناسی ] نوعی پراشنوی که در آن یک صدا به صورت دو صدا شنیده میشود
دوقطبیت bipolarity
[سیاسی ] وضعیتی که در آن جهان به دو قطب رقیب از کشورها به رهبری دو ابرقدرت متخاصم تقسیم میشود
دوقلوی دگرشکلی glide twin deformation twin,
[زمین ] بلوری دوقلو که در نتیجه دگرشکلی در بلور قبلی به وجود میآید
دوقلویی دگرشکلی deformation twinning
[زمین ] دوقلویی یک بلور که در نتیجه لغزش به وجود آمده است
دوگانهگرایی dualism
[روانشناسی ] باور به اینکه ذهن و بدن دو قلمروِ مستقل با دو جوهر متمایزند که با یکدیگر تعامل دارند
دوگانهگویی doublespeak
[نظامی ] پنهانسازی مقصود واقعی در گفتار و نوشتار
دومحیط دوست amphiphilic,
amphipathic
[شیمی] ویژگی مادهای که در مولکولهای آن هر دو نوع گروه حلالدوست و حلالگریز وجود داشته باشد
دیپلماسی چندمسیره multi-track diplomacy
[سیاسی] پیشبرد دیپلماسی به صورت همزمان و هماهنگ از چند مسیر رسمی و غیررسمی، اما هماهنگ
دیپلماسی دومسیره twin-track diplomacy
[سیاسی ] پیشبرد دیپلماسی به صورت همزمان و هماهنگ از دو مسیر رسمی و غیررسمی
دیپلماسی مسیر دو second track diplomacy,
track two diplomacy,
citizen diplomacy
[سیاسی ] دیپلماسیای که از مجاری غیررسمی مانند سفر ورزشکاران و هنرمندان یا تبادل نظر دانشگاهیان و اندیشهوران دنبال میشود
دید view
[عمومی] جلوه بصری یک مکان یا گستره
متـ . چشمانداز، منظره
دیداریسازی اطلاعات information visualisation
[ کتابداری ] استفاده از توانمندیهای مفهومی و شناختی انسان برای درک بهتر اطلاعات پیچیده و انتزاعی به کمک بازنمودهای نگاشتاری
دیدبان look-out man, look-out ۱
[دریایی ] فردی که دیدبانی برعهده اوست
دیدبانی look-out ۲, look-outs
[دریایی ] استفاده از کلیه وسایل و تجهیزات موجود اعم از دیداری و شنیداری برای پایش خطرات احتمالی در اطراف کشتی
دیرینهزلزلهشناسی paleoseismology
[ژئوفیزیک] مطالعه زمینلرزههای پیش از تاریخ بر پایه شواهد زمینشناختی
دیمکاری dry farming,
dryland farming, rainfed agriculture
[زراعت] کشت گیاهان در نواحی خشک و نیمهخشک با استفاده از نزولات جوّی و بدون آبیاری
دیواره sidewall
[تایر ] بخشی از تایر که بین شانه و طوقه قرار دارد
ذ
ذاتگرا nativist
[روانشناسی ] فردی که به ذاتگرایی باور دارد
ذاتگرایی nativism
[روانشناسی] نگرشی که بر اساس آن ذهن ساختارهای ذاتی معینی دارد و تجربه نقش محدودی در پدیدآیی معرفت ایفا میکند
ذره اَبر cloud particle
[جَوّ] هریک از اجزای اصلی تشکیلدهنده اَبر
ذرهباران ← زیستباران
ر
رآکتور فراگرمایی ← واکنشگاه فراگرمایی
رآکتور گرمایی ← واکنشگاه گرمایی
رابطه مبدأ ـ مقصد source-sink
[زراعت، گیاهی] رابطه میان دو بخش یک سامانه یا دو اندام یک گیاه در فرایند فتوسنتز (photosynthesis) که در آن یک بخش در حکم تولیدکننده، یعنی مبدأ، عمل میکند و بخش دیگر در حکم محل تجمع یا مصرف، یعنی مقصد
راحتی سفر ride quality
[درونشهری ] میزان آسودگی و رضایتی که مسافر در یک وسیله نقلیه در حال حرکت از لحاظ شدت و بسامد ارتعاش، تاب، غلت، تکان ناشی از تغییر آهنگ شتاب و جز آن احساس میکند
رادار آشکارسازی اَبر cloud-detection radar
[جَوّ] راداری که برای آشکارسازی ذرات اَبر و متمایز کردن آنها از ذرات بزرگتر تشکیلدهنده بارش طراحی شده است
رادار شناخت دوست از دشمن
identification friend or foe
[نظامی ] سامانهای الکترونیکی در مخابرات برای شناسایی که به منظور فرمان و واپایش از طریق رادار طراحی شده است
اختـ . رشداد IFF
راستای بدن ← راستای تدفین
راستای تدفین skeletal orientation burial orientation,
[باستانشناسی ] راستای قرار گرفتن جسد در هنگام تدفین
متـ . راستای بدن body orientation
راستای گور grave orientation
[باستانشناسی ] وضعیت چاله گور نسبت به چهار جهت اصلی
راستای نَساآوند container orientation
[باستانشناسی ] وضعیت تابوت یا خمره یا هر آنچه حاوی بقایای جسد باشد نسبت به چهار جهت اصلی
راسته sirloin
[ فنّاوری غذا] بخشی از لاشه دام که در دو طرف ستون فقرات پیشتر از بالاران قرار دارد
رافلزیا Rafflesia
[ گیاهی ] سردهای انگلی از رافلزیائیان با پانزده تا نوزده گونه که همگی بومی آسیای جنوب شرقی هستند؛ این گیاهان ساقه و ریشه و برگ واقعی ندارند و تنها بخش قابل رؤیت آنها در بیرون از بافت میزبان، گلی درشت و پنجگلبرگی است که در گونههای مختلف ممکن است بیش از ۱۰۰ سانتیمتر قطر و تا ده کیلوگرم وزن داشته باشد؛ بو و ظاهر این گل مانند گوشتِ فاسد است که موجب جمع شدن مگس به دور آن و انتقال گرده از گلهای نر به گلهای ماده میشود
٭ نام این سرده و تیره منسوب به آن از نام سِر توماس استمفورد رافلز (Sir Thomas Stamford Raffles) حاکم بریتانیایی سوماترا گرفته شده است.
رافلزیائیان Rafflesiaceae
[ گیاهی ] تیرهای از مالپیگیسانان انگلی با سه سرده و حدود بیست گونه که در شرق و جنوب شرقی آسیا میرویند؛ این گیاهان ساقه و برگ و ریشه و هیچگونه بافت فتوسنتزکننده (photosynthetic) ندارند و گلهای آنها بر روی ریشهها یا بخشهای پایینی ساقه گیاه میزبان قرار دارد؛ برخی از این گیاهان انگل داخلی سردهای از انگوریان هستند
ران shank ۲
[ فنّاوری غذا] هر یک از اندامهای حرکتی پسین دام
رانه گرانیسنج gravimeter drift,
gravity-meter drift,
drift of gravimeter
[ژئوفیزیک] تغییر تدریجی و ناخواسته در مقدار مرجعی که بر اساس آن اندازهگیری گرانی انجام میشود
راهبرد گردآوری اطلاعات
information gathering strategy
[کتابداری] رویکردها و فرایندهایی که اطلاعجویان برای دسترسی اطلاعات به کار میگیرند
راه عوارضی toll road
[درونشهری] راهی که با پرداخت عوارض میتوان از آن عبور کرد
راهکنش tactics
[نظامی] ۱. نحوه بهکارگیری نیروها در رزم ۲. استفاده از حداکثر توان رزمی یگانها با آرایش و جابهجایی هماهنگ و منظم آنها در برابر دشمن
راهکنششناس tactician
[نظامی] فردی که متخصص جابهجایی نیروها و بهکارگیری آنها در میدان نبرد است
راهکنشی tactical
[نظامی ] آنچه مربوط به بهکارگیری نیروها در میدان نبرد است
راهگوناَبرتاوهای vortex cloud street
[جَوّ] راهگوناَبری که با تاوه غلتکی همراه است
رایاختمان cybernome
[ژنشناسی] نظامی هماهنگ از ساختارها و کارکردهای ثابت و متغیر یاخته زنده
رایاختمانشناسی cybernomics
[ژنشناسی] مطالعه علمی رایاختمان شامل دانشهای ژنگانشناسی و رونوشتگانشناسی و پروتگانشناسی و دگرگشتگانشناسی (metabolomics)
رایزنش caucus
[سیاسی] گردهمایی گروهی محدود، معمولاً اعضای یک حزب سیاسی، برای تعیین خطمشی یا راهبرد یا نامزد انتخابات
ربط اطلاعاتی information relevance
[کتابداری] چگونگی انطباق مجموعهای از مدارک یا مدرکی واحد با نیاز اطلاعاتی کاربر
رجحان پرچم flag discrimination,
cargo preference
[دریایی] اولویتی که یک دولت در جهت جذب کالا برای کشتیهایی که تحت پرچم آن به ثبت رسیدهاند قائل است، صرفنظر از ملاحظات تجاری حاکم بر حمل کالا
رَخ انحلال فشاری ← رَخ انحلالی
رَخ انحلالی solution cleavage
[زمین ] رَخی که با رگههای بازمانده انحلالناپذیر یا سوگیری ترجیحی دانههای طویل یا ورقههای میکا مشخص میشود
متـ . رَخ انحلال فشاری pressure solution cleavage
رخداد آلودگی هوا air pollution episode
[محیطزیست] افزایش نامعمول غلظت آلایندههای هوا در یک دوره زمانی که ممکن است موجب بیماری یا مرگ شود
رَخ سنگِ لوحی slaty cleavage
[زمین ] رَخی که در آن حوزههای کشیدهای از انبوهههای کوارتز یا فلدسپار با لایههایی از میکا از هم جدا میشوند
رَخ فاصلهدار spaced cleavage
[زمین ] رَخی با حوزههای مشخص یا سطوحی که با نواحی فاقد رَخ از هم جدا میشوند
رَخ قاعدهای basal cleavage
[زمین] رَخی کانیایی به موازات صفحه قاعدهای
رَخ کنگرهای crenulation cleavage
[زمین] رَخی ناشی از سوگیری ترجیحی لایههای سنگ یا دانههای کانی که بر اثر چینخوردگی ریزمقیاس به وجود میآید
رَخ مدادی pencil cleavage
[زمین] رَخی که باعث شکسته شدن سنگ به صورت قطعات دراز و کشیده، شبیه به مداد، میشود
متـ . ساختار مدادی pencil structure
رُخنما profile ۱
[پروتگانشناسی] خلاصه یا تحلیلی سامانیافته از دادهها، اغلب به صورت نـمودار یا جدول، که صفات و مشخصههای بارز آنها را نشان میدهد
رُخنمانگاری profiling
[ پروتگانشناسی] تهیه یا ترسیم رُخنما
رُخنمانگاری پروتگان proteomic profiling
[ پروتگانشناسی] استفاده از برچسبهای شیمیایی برای گروههایی فعال از پروتئینها در مخلوطهای پیچیده و نیز تشخیص نقش کارکردی این گروهها
رُخنمانگاری پروتئین protein profiling
[ پروتگانشناسی] تهیه فهرست کاملی از پروتئینها و پپتیدهای یک سامانه زیستی در زمانی معین
رُخنمای پروتئین protein profile
[ پروتگانشناسی] مجموعه کاملی از پپتیدها و پروتئینهای یک نمونه خاص که در رُخنمانگاری پروتئین بازنمایی میشود
رده قطری diameter class
[جنگل] بازهای که دامنهای از قطرهای ساقه درختان برای طبقهبندی و بهرهبرداری در آن قرار میگیرد
رده مزدوجی conjugacy class
[ریاضی] مجموعه همه اعضایی از یک گروه که با عضو مفروضی از گروه مزدوجاند
رژیم گیاهپایه plant-based diet
[تغذیه] برنامهای غذایی که در آن بخش اعظم انرژی و مواد مغذی با غذاهای گیاهی تأمین میشود
رُس آهکی calcareous clay
[زمین] رُسی حاوی مقدار قابل توجهی کلسیمکربنات
رسا ← رسانش استخوانی
رساسازی اطلاعات information articulation,
articulation of information
[کتابداری] شیوه عرضـه اطلاعات به گونهای که کاربر بتواند بهراحتی به آن دست یابد یا آن را درک کند
رسانش استخوانی bone conduction
[ شنواییشناسی ] انتقال صدا به حلزون از راه ارتعاش جمجمه
اختـ . رسا BC
رسانش استخوانی مطلق
absolute bone conduction
[ شنواییشناسی] رسانش استخوانی در وضعیتی که مجرای شنوایی دو گوش کاملاً مسدود است
اختـ . رسای مطلق absolute BC
رسانش استخوانی نسبی relative bone conduction
[ شنواییشناسی] رسانش استخوانی در وضعیتی که مجرای شنوایی دو گوش کاملاً مسدود نیست
اختـ . رسای نسبی relative BC
رسانش هوایی air conduction
[ شنواییشناسی] انتقال صدا به گوش درونی از طریق مجرای شنوایی و گوش میانی
اختـ . رسه AC
رسانندگی بیتقارن asymmetrical conductivity
[فیزیک] تغییر رسانندگی در سطح مقطع جسم رسانایی که نسبت به محور تقارن یکنواخت نیست
رسانندگی یکسویه unilateral conductivity
[فیزیک] ویژگی آرمانی هر جزء مداری که جریان را فقط در یک جهت هدایت میکند
رسای مطلق ← رسانش استخوانی مطلق
رسای نسبی ← رسانش استخوانی نسبی
رسوب آبسو waterside deposit
[ خوردگی] نمک و رسوب سختی که در سطوح داخلی دیگهای بخار و برجهای خنککننده بر اثر آب و محصولات خوردگی و نهشتههای عملیات شیمیایی، مانند پخشکنندهها و بازدارندههای موجود در آن ایجاد میشود
متـ . رسوب سمت آب
رسوب آتشسو fireside deposit
[ خوردگی] رسوب بالقوه خورنده حاصل از احتراق سوختهایی که سرباره تولید میکنند
متـ . رسوب سمت آتش
رسوب زیستزاد biogenous sediment,
biogenic sediment
[ اقیانوسشناسی، زمین] رسوباتی که گیاهان یا جانورانی مانند آبسنگهای مرجانی یا پوسته صدفها یا اسکلت دیاتومهها (Diatoms) یا شعاعیان (Radiolaria) یا روزنداران (Forami-nifera) یا کوکولیتوفورها (Coccolithophora) ایجاد میکنند
رسوب سمت آب ← رسوب آبسو
رسوب سمت آتش ← رسوب آتشسو
رسوب سنگزاد lithogenous sediment
[ اقیانوسشناسی، زمین] رسوباتی متشکل از ترکیبات معدنی که در نتیجه هوازدگی صخرهها ایجاد میشوند
رسوب کیهانزاد cosmogenous sediment,
cosmic sediment
[ اقیانوسشناسی، زمین] رسوبات حاصل از تهنشینی غبارهای کیهانی یا ذرات ریز شخانهای در محیطهای رسوبی
رسه ← رسانش هوایی
رسید مستقیم direct arrival
[ژئوفیزیک] انرژی ثبتشده موجی که مسیر بین چشمه و گیرنده را به طور مستقیم یا کمی مایل، بدون بازتاب و شکست، طی میکند
رسیدن پنیر cheese ripening
[فنّاوری غذا] فرایندی که در طی آن طعم و بافت پنیر به حد مطلوب میرسد
رسیدهچوب adult wood,
mature wood, outer wood
[جنگل] همه بافت چوبی بیرون هسته جوانچوب که در آن یاختهها از نظر ابعاد و ساختار کاملاً تکامل یافتهاند
رسیدهسازی گوشت meat aging
[فنّاوری غذا] فرایندی که در آن با آویختن لاشه، گوشت ترد میشود و عطر و طعم آن بهبود مییابد
رشته الگو ← رشته نارمزگذار
رشته بامعنا ← رشته رمزگذار
رشته پادرمزگذار ← رشته نارمزگذار
رشته پادمعنا ← رشته نارمزگذار
رشته پیرو lagging strand
[ژنشناسی] رشتهای از دِنا که به طور گسسته به دنبال همتاسازی رشته پیشرو ساخته میشود
رشته پیشرو leading strand
[ژنشناسی] رشتهای از دِنا که در فرایند همتاسازی به طور پیوسته در′۵ به ′۳ ساخته میشود
رشته رمزگذار coding strand,
non-transcribed strand
[ژنشناسی ] رشتهای از مارپیچ دِنا که توالی آن مشابه توالی رِناپ ژن مربوط است
متـ . رشته بامعنا sense strand
رشته مثبت plus strand
رشته ناالگو non template strand
رشتهماند sloven, beard
[جنگل] زوائد بخش قطعشده تنه درخت که به صورت رشتههایی بر روی کُنده یا در انتهای گِردهبینه به چشم میخورد
رشته مثبت ← رشته رمزگذار
رشته منفی ← رشته نارمزگذار
رشته ناالگو ← رشته رمزگذار
رشته نارمزگذار non-coding strand,
transcribed strand
[ژنشناسی] رشتهای از مارپیچ دوگانه دِنا که رمزگذار نیست و مکمل رشته رمزگذار است
متـ . رشته الگو template strand
رشته پادرمزگذار anticoding strand
رشته پادمعنا antisense strand
رشته منفی minus strand
رشداد ← رادار شناخت دوست از دشمن
رشدمایه substrate
[محیطزیست] هر مادهای که نیاز غذایی و بستر زیستِ ریزاندامگانها را فراهم کند
رشک envy
[روانشناسی ] هیجان منفی و ناشی از ناخشنودی و انزجار حاصل از مشاهده پیشرفت و موفقیت دیگری
رشک قضیب penis envy
[روانشناسی ] اشتیاق مادینه برای تملک اندام جنسی نرینه
رصدخانه ام.ام.تی. MMT Observatory, MMTO
[ نجوم رصدی] رصدخانهای که مؤسسه اسمیت سونین و دانشگاه آریزونا آن را به طـور مشترک اداره میکنند و تلسکوپ ام.ام.تی. ۵/۶ متری در آن قرار دارد
رفتار اطلاعاتی information behaviour, IB
[ کتابداری] کنش انسان در مواجهه با منابع و مجراهای اطلاعاتی
رفتار سلامتمحور health behaviour
[علوم سلامت] رفتارهایی که فرد برای به دست آوردن یا حفظ یا بازیابی سلامت و پیشگیری از بیماری انجام میدهد
رفتار کاربری اطلاعات information use behaviour
[کتابداری] کنش عینی یا ذهنی حاصل از پیوند اطلاعات کسبشده و دانش فرد
رفتگی اصطکاکی fretting fretting wear,
[ خوردگی] نوعی رفتگی بر اثر حرکت ارتعاشی یا نوسانی با دامنه محدود که حاصل آن جدا شدن ذرات بسیار ریز از سطح تماس است
رفتگی خستگی fatigue wear
[ خوردگی] رفتگی سطح یک قطعه بر اثر شکست حاصل از خستگی ماده
رفتگی سایشی abrasive wear
[ خوردگی] تخریب مکانیکی سطح ماده بر اثر حرکت نسبی آن در تماس با سطحی دیگر یا در تماس با ذرات جامد
رفتگی فرسایشی erosive wear
[ خوردگی] نوعی رفتگی در جداره داخلی تجهیزات انتقال شارهها که بر اثر برخورد ذرات جامد یا فرسایش دوغابی یا برخورد قطرکهای مایع یا فرسایش کاواکی پدید میآید
رقص محوری ← ناوش
رگبار خاکستر ← ریزش خاکستر
رگه stratum
[باستانشناسی] نهشته منفرد همگون و همجنس و همرنگ باستانی که در لایهنگاری قابل مشاهده باشد
رگهگان اَبر cloud streaks
[جَوّ] انبوهههایی از اَبر که در امتداد مسیرهای باریک، مستقیم یا خمیده، قرار گرفته باشند
رمزه آغازش initiation codon,
start codon, initiator codon
[ژنشناسی] رمزهای در رِناپ که در جریان ترجمه، نخستین آمینواسید پروتئین درحالساخت را تعیین میکند
متـ . آغازگر۲ initiator ۲
آغازگاه ترجمه translation initiation
site
رِنابسپاراز RNA polymerase,
DNA-dependent RNA polymerase
[ژنشناسی] زیمایهای که رشته پادمعنای مارپیچ دوگانه دِنا را الگوی ساخت رِنای تکرشتهای قرار میدهد
متـ . رونوشتاز transcriptase
رِناتک ← رِنای تداخلگر کوچک
رِناخاموشی ← تداخل رِنایی
رِناز RNase, ribonuclease
[ژنشناسی] زیمایهای که پیوندهای نوکلئوتیدی رِنا را میشکند
رِنام ← رِنای پادمعنا
رِنای بازدارنده کوچک ← رِنای تداخلگر کوچک
رِنای پادمعنا antisense RNA, aRNA,
asRNA
[ژنشناسی] مولکول تکرشتهای رِنا که توالی نوکلئوتیدی آن مکمل توالی نوکلئوتیدی رِنای بامعنا یا رِنای پیک است
متـ . رِنای مکمل complementary RNA
اختـ . رِنام cRNA
رِنای تداخلگر کوچک mall interfering RNA
[ژنشناسی ] رِنای کوچک ۲۱ تا ۲۲ نوکلئوتیدی که در تجزیه و منع رونویسی رِنا نقش دارد
اختـ . رِناتک siRNA
متـ . رِنای بازدارنده کوچک small inhibitory RNA
رِنای مکمل ← رِنای پادمعنا
رنگدانه گوشت عملآمده پخته
cooked cured-meat pigment
[فنّاوری غذا] رنگدانه حاصل از گلبولهای قرمز خون دام که از فراوردههای جانبی هر مجتمع کشتارگاهی است
اختـ . رنگوپخت CCMP
رنگرفتگی chlorosis
[محیطزیست] بیرنگشدگی اندامهای سبز گیاهان بر اثر بیماری یا کمبود مواد غذایی یا تأثیر آلایندههای هوا
رنگوپخت ← رنگدانه گوشت عملآمده پخته
روال جوش weld procedure
[متالورژی] سامانه کامل جوشکاری شامل متغیرهای عمدهای مانند مواد و هندسه اتصال و تنظیم و راه انداختن تجهیزات و تنظیم جریان گاز یا برق و دماهای مراحل مختلف
روال خروج check-out procedure
[ گردشگری] تشریفاتی که در زمان خروج مهمان انجام میشود
روال ورود check-in procedure
[ گردشگری] تشریفاتی که در زمان ورود مهمان انجام میشود
روانپویه psychodynamics ۱
[روانشناسی] الگوی نیروهای برانگیزنده خودآگاه یا ناخودآگاه که منجر به رخداد یا حالت روانشناختی خاصی میشود
روانپویهشناسی psychodynamics ۲
[روانشناسی] هر دیدگاهی که بر جنبههای تحول و تغییر و تعامل فرایندهای ذهنی و هیجانی و انگیزشها و سائقها تأکید داشته باشد
رواندرمانی روانکاوانه
psychoanalytic psychotherapy
[روانشـناسی] درمـان بـه روش روانکـاوی سنـتی یـا یکـی از گـونههـای خـاص آن نظـیر روان درمانـیِ روان پویشـی (psychodynamic psychotherapy)
روانشناسی تحلیلی
analytic psychology
[روانشناسی ] شیوهای از مطالعه و تفسیر روان و اختلالهای آن بر اساس ارزشهای فلسفی و نمادها و تصاویر ازلی (primordial) و سائق خودکامرواسازی (self fulfillment) که کارل یونگ آن را پایهگذاری کرده است
روانشناسی ژرفانگر depth psychology
[روانشناسی ] رویکردی عمومی در روانشناسی و رواندرمانی که منشأ آشفتگیها و هیجانات را در فرایندهای ذهنی ناخودآگاه جستجو میکند
روانکاو psychoanalyst, analyst
[روانشناسی] درمانگری که آموزشهای نظری و عملی روانکاوی را دیده است و از فنون روانکاوی در درمان اختلالات روانی بهره میبرد
روانکاوانه psychoanalytic
[روانشناسی] ویژگی آنچه مبتنی بر رویکرد روانکاوی است
روانکاو غیرپزشک lay analyst
[روانشناسی] فرد آموزشدیدهای که در حوزه روانکاوی غیرپزشکی فعالیت میکند و پزشک نیست
روانکاوی psychoanalysis
[روانشناسی] رویکردی به ذهن و اختلالهای روانی و نحوه درمان آنها با این فرض اساسی که بیشتر فعالیتهای ذهنی و پردازش آنها در ضمیر ناخودآگاه رخ میدهد
روانکاوی ادبیات literary psychoanalysis
[روانشناسی] کاربرد روانکاوی در تفسیر متون ادبی
روانکاوی با نظارت
control analysis, supervised analysis,
supervisory analysis
[روانشناسی] درمان روانکاوانهای که کارآموز با نظارت و راهنمایی روانکاو مجرب انجام میدهد
روانکاوی سنتی orthodox psychoanalysis,
classical psychoanalysis
[روانشناسی] درمان روانکاوانهای که بیهیچ جرح و تعدیلی به راهکارهای بنیادین زیگموند فروید پایبند است
روانکاوی غیرپزشکی lay analysis
[روانشناسی] درمان روانکاوانهای که فرد غیرپزشکی انجام میدهد که در حوزه نظری و عملیِ روانکاوی آموزش دیده است
روانکاوی کاربردی applied psychoanalysis
[روانشناسی ] بهکارگیری اصول روانکاوی در حوزههایی غیر از حوزه بالینی مانند ادبیات و هنر و دین
روانکاوی کودک child analysis
[روانشناسی ] استفاده از اصول روانکاوی برای درمان کودکان
روانکاوی مستقیم direct psychoanalysis
[روانشناسی] استفاده از فنون جرحوتعدیلشده روانکاوی برای ارتباط مستقیم با ضمیر ناخودآگاه بیمار روانپریش
روانکاوی ناسنجیده wild psychoanalysis
[روانشناسی] نوعی روانکاوی مبتنی بر برداشت سطحی و شتابزده که از روشها و فنون اصلی روانکاوی فاصله میگیرد و به اندرزدهی مستقیم به بیمار و تفسیر رفتار او، پیش از آنکه برای شنیدن آنها آمادگی داشتهباشد، میپردازد
رواننژندی انتقال transference neurosis
[روانشناسی] در روانکاوی، واکنشهای رواننژندانهای که فرایند انتقال آنها را ایجاد میکند اما ناشی از احیا و تجربه مجدد تعارضها و ضربههای روانی (trauma) در دوران کودکی بیمار هستند
روتختی bedspread, bedcover
[ گردشگری] پارچهای غالباً طرحدار که بر روی تخت میاندازند
روتسازی داغ hot stripping
[ خوردگی ] برداشتن و زدودن لایه رنگ با فرایندی شیمیایی که معمولاً در آن از محلول قلیایی داغ استفاده میشود
روتسازی سرد cold stripping
[ خوردگی] برداشتن و زدودن لایه رنگ غالباً به روش غوطهوری در دمای محیط
روجوش weld face, face of weld
[متالورژی] سطح آخرین ماده جوشی که بر روی قطعه مینشیند
روریز dressing ۱
[فنّاوری غذا] مخلوط روان مواد غذایی و طعمدهنده که برای تزیین و خوشطعم کردن بر روی غذا میریزند
روریزی dressing ۲
[فنّاوری غذا] افزودن روریز بر روی غذا برای تزیین و خوشطعم کردن آن
روز اَبری cloudy day
[جَوّ] روزی که در بیشتر ساعات آن بیش از ۷۵ درصد آسمان از اَبرهای کدر پوشیده شده است
روزاک ← روزدریافت برآوردی ایمن و کافی
روزدریافت برآوردی ایمن و کافی
estimated safe and adequate daily
dietary intakes
[تغذیه] مقدار دریافت توصیهشده برای آن دسته از مواد مغذی که اطلاعات کافی برای تدوین «رواداشت رژیمی توصیهشده» آنها وجود ندارد
اختـ . روزاک ESADDIs
روز قمری ← روز کِشَندی
روز کِشَندی tidal day
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] فاصله زمانی میان دو عبور متوالی ماه از یک نصفالنهار
متـ . روز قمری lunar day
روزمینی epigeal
[زراعت] ویژگی گیاهی که در هنگام جوانه زدن بذر لپههای آن در بالای سطح خاک قرار میگیرد
روزنه loophole
[نظامی] منفذ یا شکافی باریک در دیوار سنگر که از آن تیراندازی میکنند
روزهای خارج از اجاره off-hire days
[دریایی] تعداد روزهایی که کشتی در وضعیت خارج از اجاره است
روز یخی ice day
[جَوّ] در اقلیمشناسی، روزی که بیشینه دمای هوا در ابزارپوش به بیش از صفر درجه سلسیوس نمیرسد
روساخت رویه top cap, tread cap,
toe cap
[تایر] لایه فوقانی و نقشدار رویه
روش تدفین mortuary practice
[باستانشناسی] شیوه عملی اجرای آداب و رسوم تدفین درگذشتگان در یک جامعه
روش واپایی control method
[جنگل] رویکردی در مدیریت جنگل بر پایه مجموعهای از آماربرداریهای صددرصد یا نمونهای از موجودی سر پا برای واپایی مستمر روند پراکنش قطری درختان
روغن طوقه bead butter, bead lube
[تایر] لیزانه (lubricant) لازم برای جلوگیری از صدمه دیدن تایر و جااندازی آسان آن بر روی رینگ (rim)
روگاه fairway, mid-channel
[دریایی] بخشی از آبهای ناوشپذیر در رودخانهها و بین بنادر و ورودی بنادر که علامتگذاری شده است
روناس Rubia
[ گیاهی ] سردهای از روناسیان علفی و نیمهدرختچهای چندساله خزنده یا بالارونده با حدود ۶۰ گونه که بومی افریقا و نواحی معتدل آسیا و امریکا هستند؛ گلهای کوچک آنها پنج گلبرگ به رنگ زرد کمرنگ دارد و گلآذینشان خوشهای متراکم است؛ از ریشه این گیاهان رنگ سرخ تهیه میکنند
روناسیان Rubiaceae
[گیاهی] تیرهای از گلسپاسیسانان غالباً درختچهای و گاهی درختی یا بالارونده یا علفی با حدود ۶۰۰ سرده و ۶۰۰۰ گونه که در مناطق گرم مرطوب بالاترین تنوع را دارند؛ آرایش برگها معمولاً متقابل با ظاهری فراهم است و گلهایشان معمولاً دوجنسی و جام و کاسه آنها چهار تا پنج لَپی است و چهار تا پنج پرچم و دو برچه دارند
رونوشتاز ← رِنابسپاراز
رونوشتتن transcriptosome
[ژنشناسی] همتافتی از پروتئینها که در رونویسی یک ژن نقش فعال دارد
رونوشتگان transcriptome
[ژنشـناسی] مجموعه رونوشتـهای مربوط به ژنهای بـیانشده یک ژنگان
متـ . ژنگان بیانشده expressed genome
رونوشتگانشناسی transcriptomics
[ژنشناسی] مجموعه روشهایی که در تجزیه و تحلیل رونوشتگان یاخته و برخی اندامکهای درونی آن به کار میرود
روی نقشه map face
[نقشهبرداری] سویی از برگ نقشه که نقشه بر روی آن چاپ شده است
رویکرد بازساختی ـ واپسرو
regressive-reconstructive approach
[روانشناسی] روشی در رواندرمانی که در آن مُراجع تشویق میشود تا موقعیتهای هیجانی شدید ضربهزا را که در مراحل پیشین زندگانی رخ داده است دوباره تجربه کند
رویه tread ۱
[تایر] بیرونیترین بخش تایر، شامل آج و بستر آن، که با سطح جاده تماس دارد
ریاضتطلبی asceticism
[روانشناسی] خصوصیتی در فرد یا شیوه زندگی او مبتنی بر خودداری و چشمپوشی از لذت و انجام دادن فعالیتهایی مانند روزه گرفتن و سکوت و انزواجویی و کَفّنفس بدنی
ریز tremolo, tremolando
[موسیقی] تکرار سریع و ممتد یک نغمه و گاه دو نغمه
ریزآرایه پروتئین ← تراشه پروتئین
ریزبلور microcrystal
[زمین] بلوری که ماهیت بلورین آن فقط در زیر ریزبین/ میکروسکوپ قابل تشخیص است
ریزبین فراصوتی ultrasonic microscope
[فیزیک] نوعی ریزبین/ میکروسکوپ که با استفاده از امواج فراصوتی کار میکند
متـ . میکروسکوپ فراصوتی
ریزش خاکستر ash fall
[زمین] ریزش خاکستر هوابُرد از ابر فورانی
متـ . رگبار خاکستر ash shower
ریزگان microflora,
normal microbial flora, flora
[ میکرب] در میکربشناسی، مجموعه ریزاندامگانهایی که به طور طبیعی در محیط یا محل خاصی وجود دارند
متـ . ریزگان طبیعی normal flora
ریزگان طبیعی ← ریزگان
ریزگان گذرا transient flora
[ میکرب] ریزگان غیربیماریزا یا بالقوه بیماریزایی که مدت کوتاهی در بدن ساکن میشود
ریزگان مقیم resident flora,
commensal flora
[ میکرب] ریزگانی که در یک مقطع سنی و برای مدتی طولانی در اندامی مانند روده یافت میشود
ریشه چوبی woody root
[جنگل] ریشهای که حاوی بافت چوبی ثانویه است
ریشهسطحی shallow-rooted
[جنگل، زراعت] ویژگی گیاهی که همه یا بخش عمده ریشههای آن نزدیک به سطح خاک رشد کند
ریشهعمقی deep-rooted
[جنگل، زراعت] ویژگی گیاهی که ریشههای آن در اعماق خاک رشد میکند
ریل اصطکاکی friction rail
[ریلی] ریلی متفاوت با ریل حرکتی که در سرعتگیرها به کار میرود و با اعمال نیرویی معین به دو طرف چرخهای خطنورد، سرعت آنها را در تپه تنظیم کاهش میدهد
ریلبندبُر tie saw, tie shear
[ریلی ] ماشینی برای کار در خط مجهز به تیغههای ارهمانند یا ابزار برش که با آن ریلبند را به سه بخش تقسیم میکنند تا بهآسانی بتوان آنها را از زیر خط بیرون کشید
متـ . تراورسبُر
ریلبند پل bridge tie, bridge timber
[ریلـی] ریلبنـدی چـوبی کـه در ابـعادی بـزرگـتر از معـمول تهـیه میشود تـا بتـوان از آن بر روی پلـهای دارای عرشـه بـاز استفاده کرد
متـ . تراورس پل
ریلبند تابخورده warped tie
[ریلی] ریلبندی چوبی که بر اثر تر و خشک شدن تغییر شکل یافته است
متـ . تراورس تابخورده
ریلبند ترکیبی composite tie
[ریلی] ریلبندی ساختهشده از مصالح گوناگون که با مادهای چسبناک به هم متصل شدهاند
متـ . تراورس ترکیبی
ریلبند تیشهای adzed tie
[ریلی] ریلبندی چوبی که در محل با تیشه به شکل مناسب بازسازی شده باشد
متـ . تراورس تیشهای
ریلبند درز ← ریلبند درز ریل
ریلبند درز ریل joint tie
[ریلی] ریلبندی که زیر درز پیچی (bolted joint) قرار میگیرد
متـ . ریلبند درز، تراورس درز ریل
ریلبند سرو کپکی peaky tie
[ریلی] ریلبندی تهیهشده از چوب درخت سرو کپکزده
متـ . تراورس سرو کپکی
ریلبند سنگی stone block stone-block tie,
[ریلی] نوعی ریلبند قدیمی از جنس سنگ
متـ . تراورس سنگی
ریلبند سوراخدار bored tie
[ریلی] ریلبندی که برای سهولت کار، پیشتر آن را در محل نصب زینچه سوراخ کردهاند
متـ . تراورس سوراخدار
ریلبند سهگوش triangular tie three-sided tie,
[ریلی] ریلبند چوبی سهضلعی که از آن در آستانه سده بیستم استفاده میشد
متـ . تراورس سهگوش
ریلبند شیاردار grooved tie
[ریلی] ریلبندی که بر آن شیاری برای استقرار دندانه زینچه فلزی در محل نشیمنگاه ریل ایجاد شده است
متـ . تراورس شیاردار
ریلبند طولی longitudinal tie,
longitudinal timber
[ریلی] ریلبندی که در زیر ریل و در طول آن کار گذاشته میشود
متـ . تراورس طولی
ریلبند غیرچوبی substitute tie
[ریلی] هر نوع ریلبندی که از جنسی غیر از چوب ساخته شده باشد
متـ . تراورس غیرچوبی
ریلبند فرسوده failed tie
[ریلی] ریلبندی که کارایی خود را از دست داده است
متـ . تراورس فرسوده
ریلبند کپکی dotty tie
[ریلی] ریلبندی چوبی که قارچ بر روی آن رشد کرده باشد
متـ . تراورس کپکی
ریلبندکِش tie extractor
[ریلی] ماشینی که ریلبندهای کهنه و معیوب را از زیر ریل بیرون میکشد
متـ . تراورسکِش
ریلبندکوب tie inserter
[ریلی] ماشینی که ریلبندهای جدید را در زیر ریل جا میدهد
متـ . تراورسکوب
ریلبند کوتاه short tie, stub tie
[ریلی] ریلبندی که طول آن کوتاهتر از حد استاندارد است
متـ . تراورس کوتاه
ریلبند کهنه marginal tie
[ریلی] ریلبندی که هنوز قابل استفاده است، ولی ممکن است تا بازدید بعدی یا پایان چرخه تعویض ریلبند دوام نداشته باشد
متـ . تراورس کهنه
ریلبندگذار tie spacer
[ریلی] ماشینی که ریلبندها را در طول خط و در فاصلههای پیشبینیشده قرار میدهد
متـ . تراورسگذار
ریلبندگیر tie nipper
[ریلی] ابزاری برای محکم نگهداشتن ریلبند در هنگام کوبیدن میخ
متـ . تراورسگیر
ریلبندگیر دستی tie tongs one-man tie tongs,
[ریلی] ابزاری یکنفره متشکل از دو قلاب لولاشده نوکتیز و دو دسته برای بیرون کشیدن یا جاگذاری ریلبند که هر دو دسته آن در دستان یک نفر قرار میگیرد
متـ . تراورسگیر دستی
ریلبندگیر دونفره two-man tie tongs
[ریلی] ابزاری دونفره متشکل از دو قلاب لولاشده نوکتیز و دو دسته برای بیرون کشیدن یا جاگذاری ریلبند که هر دسته آن در دستان یک نفر قرار میگیرد
متـ . تراورسگیر دونفره
ریلبند لایبتن spot tie
[ریلی] ریلبندی که در عملیات روسازی خط به طور کامل در داخل بتن قرار میگیرد
متـ . تراورس لایبتن
ریلبند لبهگِرد wane tie
[ریلی ] ریلبندی چوبی که یک یا دولبه زبرین آن گرد است
متـ . تراورس لبهگِرد
ریلبند مغزکنار wing tie heart and back tie,
[ریلی] ریلبندی چوبی که مغز چوب در میانه یک سوی آن قرار گرفته باشد
متـ . تراورس مغزکنار
ریلبند مغزگوشه quartered tie
[ریلی] ریـلبندی چـوبی که مغز چوب در یکی از گوشههای آن قرار گرفته باشد
متـ . تراورس مغزگوشه
ریلبند مغزمیان boxed-heart tie,
rifle tie ۱, target tie ۱
[ریلی] ریلبندی که تماماً از مغز چوب باشد و مغز آن در مرکز یا در نزدیک به مرکز آن قرار داشته باشد
متـ . تراورس مغزمیان
ریلبند میاندرزی intermediate tie
[ریلی] ریلبندی که دقیقاً در زیر دو سر ریل در درز معلق قرار میگیرد
متـ . تراورس میاندرزی
ریلبند نیمگِرد pole tie, round tie,
slabbed tie, half-round tie,
half-moon tie, rifle tie ۲, target tie ۲
[ریلی] ریلبندی چوبی که دو طرف آن گرد است و از درختی که از مقطع آن بیش از یک ریلبند به دست نمیآید، ساخته شده است
متـ . تراورس نیمگِرد
ریلبند ویژه cull tie
[ریلی] ریلبندی که با استانداردهای رایج تولید تطابق ندارد و برای مصارف خاص تولید میشود
متـ . تراورس ویژه
ریل بیتاج head free rail
[ریلی] ریل پایهتختی ـ که تاج آن دارای شیب ملایم روبهداخل، به سمت جان ریل است
ریل پایهتخت flat bottomed rail, Vignoles rail,
tee rail, T-rail
[ریلی] ریل معمول در خطوط راهآهن که دارای تاج ریل و جان ریل و پایه ریل است
ریل تبدیل compromise rail transition rail,
[ریلی] نوعی ریل نوردشده با سطح مقطعهای متفاوت در دو سر آن که برای اتصال دو ریلِ دارای مقاطع متفاوت به کار میرود
ریل تختشده flattened rail
[ریلی] ریلی که انحنای تاجِ بخشی از آن، بهجز درزها، از بین رفته است
ریل نعلی U-rail
[ریلی] نوعی ریل آهنی به شکل نعل
ز
زانیشلیا Zannichellia
[گیاهی] سردهای از زانیشلیائیان آبزی غوطهور علفی چندساله با یک گونه و پراکنش جهانی که حاشیه برگهای آن کامل و گلآذین آن معمولاً دارای دو گل با دُمگل کوتاه و کلاله نامتقارن قیفشکل است
متـ . یال اسبی
زانیشلیائیان Zannichelliaceae
[گیاهی] تیرهای از قاشقواشسانان آبزی غوطهور چندساله با چهار سرده و شش گونه که در آبهای شور یا شیرین میرویند و در سرتاسر جهان پراکندهاند؛ زمینساقه این گیاهان خزنده بلند و باریک و برگهای آنها باریک و خطی و متقابل و فراهم یا متناوب با غلاف قاعدهای است؛ گلهای تکجنسی و کوچکشان به صورت منفرد در کنار برگ یا در سنبلههای کوچک قرار دارد
متـ . یالاسبیان
زایش خودبهخودی ← نازیستزایی
زبانه گدازه lava toe
[زمین] یکی از زائدههای کوچک و گِرد در جلوی جریان گدازه ریسمانیِ (pahoehoe lava) درحالحرکت
زِبرکُلَش stover
[زراعت] کُلَش گیاهانی مانند ذرت که ساقهای نسبتاً ضخیم دارند
زخمهای ← اجرای زخمهای
زخمهای دست چپ left-hand pizzicato
[موسیقی ] نوعی اجرای زخمهای که با یکی از انگشتان دست چپ نواخته میشود
زخمهای شلاقی Bartók pizzicato snap pizzicato,
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن زه با شدت به طرف بالا کشیده میشود و در بازگشت به دسته ساز برخورد میکند
زخمهای ناخنی finger nail pizzicato
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن از ناخن استفاده میشود
زرآوند Aristolochia
[گیاهی] سردهای علفی با حدود ۴۰۰ گونه با ساقه بهندرت بالارونده چوبی، بومی مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری و معتدل برّ قدیم و استرالیا؛ برگهای آنها متناوب و کامل و دمبرگدار با قاعده پهنک قلبشکل است؛ میوه آنها پوشینه شکوفاست که با شش شکاف باز میشود
زرشک Berberis
[گیاهی] سردهای از زرشکیان درختچهای خزاندار یا همیشهسبز با حدود ۵۰۰ گونه که اغلب آنها بومی نواحی معتدل شمالی بهویژه آسیا هستند؛ چوب گیاهان این سرده زرد و گلهای ششگلبرگی آنها نیز زرد است و معمولاً خارهایی سهشاخه در قاعده دمبرگها دارند؛ میوه آنها سته قرمز یا زرد یا آبی یا ارغوانی یا سیاه با یک یا چند دانه است؛ از گونههای این سرده برای تولید شهد و تهیه رنگ زرد استفاده میشود
زمان برآوردی خروج
estimated time of departure, ETD
[دریایی] زمان تخمینی برای خروج یک کشتی یا هواپیما یا هر وسیله نقلیه از محلی خاص
زمان برآوردی ورود
estimated time of arrival, ETA
[دریایی] زمان تخمینی رسیدن کشتی یا هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگر به مقصدی خاص
زمانپروازسنج time-of-flight ۱
[ پروتگانشناسی] نوعی طیفسنجِ جِرمی خاص که یونها را بر اساس نسبت جرم به بارشان (m/z) تفکیک میکند
زمانپروازسنجی time-of-flight ۲, TOF
[ پروتگانشناسی] اندازهگیری زمان حرکت یک شیء یا ذره در مسیری از یک محیط با استفاده از زمانپروازسنج
زمانپروازسنجی یونش الکتروافشانهای
electrospray ionisation time-of-
flight, ESI-TOF
[ پروتگانشناسی] روش حاصل از تلفیق روشِ یونش الکتروافشانهای مولکولهای هدف از یک سو و دقت آشکارسازی روش زمانپروازسنجی از دیگر سو برای تعیین دقیق طیفهای قطعهیون و اجرام آنها
زمان پیادهسوار passenger service time
[درونشهری] زمان لازم برای سوار شدن به وسیله نقلیه عمومی و پیاده شدن از آن بر حسب تعداد مسافر در ثانیه
زمان خروج check-out time
[ گردشگری] آخرین مهلت تخلیه اتاق و تصفیه حساب در روز خروج مهمانان از مهمانخانه
زمان سبز green time
[درونشهری] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص در تقاطع به رنگ سبز است
زمان سبز مؤثر effective green time
[درونشهری] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص به رنگ سبز یا زرد است، منهای زمانهای هدررفته آغازین و پایانی
زمان سفر voyage time
[دریایی] مدتزمان انجام یک سفر دریایی بین بنادر مشخص
زمان قرمز red time
[درونشهری] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص در تقاطع به رنگ قرمز است
زمان قرمز مؤثر effective red time
[درونشهری] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص یا جمعی از حرکات به رنگ قرمز است که اندازه آن برابر با مدت چرخه منهای زمان سبز مؤثر است
زمان ورود check-in time
[ گردشگری] مدتزمانی که مسافر در طی آن باید آمادگی خود را برای استفاده از مزایای خدمات گردشگریِ ازپیشذخیرهشده اعلام کند
زمان هدررفته آغازین start-up lost time
[درونشهری] مدتزمان لازم برای شروع حرکت خودروهای ابتدای صف تقاطع چراغدار
زمان هدررفته تخلیه clearance lost time
[درونشهری] مدتزمان بین مراحل چراغ راهنمایی که در طی آن هیچ حرکتی در تقاطع صورت نمیگیرد
زمین پَسچَر stubble pasture
[زراعت] مزرعهای که محصول دانهای آن برداشت شده است و کُلَش آن برای چَرای دام مورد استفاده قرار میگیرد
زمینساخت فیزیک tectonophysics
[ژئوفیزیک] شاخهای از ژئوفیزیک که در آن نیروهای بهوجودآورنده جنبشها و دگرشکلیهای پوسته زمین بررسی میشود
زمینساختکره tectonosphere
[ژئوفیزیک] زون (zone) یا لایهای از زمین در بالای تراز تعادل همایستایی که خاستگاه جنبشهای زمینساختی است
زمینساختمغناطیس tectonomagnetism
[ژئوفیزیک] مطالعه بیهنـجاریهای مغناطیسی ناشی از تنشهای زمینساختی
زمینسان telluroid
[ژئوفیزیک] سطحی که پتانسیل بهنجار هر نقطه آن برابر با پتانسیل واقعی نقطه نظیرش بر روی سطح زمین است
زمین شخمخورده broken flat
[زراعت] زمینی که سراسر آن را شخم زده باشند
زمین کُلَشدار stubble ground
[زراعت] زمینی که محصول علوفهای یا دانه آن برداشت شده است
زمینگردشگری geotourism
[گردشگری] گردشگری در مناطق طبیعی بهویژه بازدید از پدیدههای زمینشناختی و چشماندازها
زمیننما ground board
[هوایی] سطح تخت قابل نصب در آزمونگاه تونل باد برای شبیهسازی سطح زمین
زمینیخ ground ice
[جَوّ] تودهای از یخ شفاف در درون زمین یخزده
متـ . یخ زیرخاک subsoil ice
سنگیخ stone ice
یخ زیرزمین subterranean ice,
underground ice
زنبورک jew’s harp, gewgaw,
jew’s trump, jaw’s harp, trump
[موسیقی] ساز فلزی یا چوبی با بدنهای نعلشکل و زبانهای که یک سر آن به وسط انحنای ساز وصل میشود
زنجبیل Zingiber
[گیاهی] سردهای از زنجبیلیان علفی ایستاده چندساله با حدود ۷۰ گونه، بومی آسیای جنوب شرقی با ساقه باریک و نیمانند و برگهای سرنیزهای سـبز براق که از زمینساقهای غدهای میرویند؛ گلهای آنها سبز مایل به زرد با لبهای ارغوانی و لکههای کرمرنـگ و گلآذین مخروطی و کوچک و سنبلهای متراکم است که در تابستان از زمین ساقه بیرون میزند
زنجبیلیان Zingiberaceae
[گیاهی] تیرهای از زنجـبیلسانان علفی با حدود ۴۵ سرده و ۷۰۰ گونه که در نواحی گرمسیری افریقا و آسیا و امریکا میرویند و در آسیای جنوب شرقی بیشترین تنوع را دارند؛ در قاعده برگهای دوردیفه این گیاهان غلافی وجود دارد که از همپوشانی آنها ساقهای کاذب ایجاد میشود؛ گلهای نرماده آنها در گلآذین گرزنی محدود قرار گرفته و گلپوش آنها از دو حلقه تشکیل شده است
زنجیره انفجار explosive train
[نظامی] مجموعه عناصر لازم برای انفجار خرج اصلی از آغاز تا انجام
زنجیره سرمایش cold chain
[فنّاوری غذا] مجموعه امکاناتِ ویژه سرد و منجمدکردن مواد غذایی برای حملونقل و نگهداری
زندهگور vivisepulture
[باستانشناسی] محل زندهبهگور کردن یک یا چند نفر
زنگ rust
[ خوردگی] محصول خوردگی که در نتیجه فرایند برقشیمیایی در مجاورت آب و اکسیژن پدید میآید
زنگزدایی rust removal, derusting
[ خوردگی] زدودن زنگ و پوسته از سطح فلز با روشهای فیزیکی و شیمیایی
زنگزدایی برقکافتی electrolytic derusting
[ خوردگی] فرایند زدودن زنگ فلزات که در آن فلز یا آلیاژ زنگزده را در یک حمام برقکافتی قلیایی در جای آند قرار میدهند و به تناوب جریان را معکوس میکنند
زنگزدگی rusting
[ خوردگی] خوردگی آهن یا آلیاژهای آن که محصول قهوهای مایل به قرمز دارد
زنگزدگی بازگشتی rust-back,
rerusting
[ خوردگی] زنگزدگی دوباره سطح فلزی که بهتازگی تمیز شده است هنگامی که در معرض نم یا رطوبت بالا یا مواد آلودهکننده یا محیط خورنده قرار گیرد
زنگزدگی خراشی scratch rusting
[ خوردگی] زنگزدگی در امتداد خط خراش بر روی سطح رنگشده که تا سطح فلز ادامه پیدا میکند
زنگزدگی زودرس early rusting
[ خوردگی] تشکیل زودهنگام زنگ بعد از رنگآمیزی و خشک شدن سطح رنگ به دلیل نازکی پوشش و پایین بودن دمای زیرلایه و رطوبت زیاد
زنگزدگی زیرپوششی face rusting
[ خوردگی] زنگزدگی سطح فلزی که با لایه محافظتی نامناسب پوشانده شده است
زنگزدگی سرسوزنی pinpoint rusting
[ خوردگی] نوعی زنگزدگی نقطهنقطه در محلهایی که پوشش و ضخامت و قدرت محفاظتکنندگی کافی وجود ندارد
زنگزدگی فوری flash rusting
[ خوردگی] ایجادشدن فیلم (film) بسیار نازکی از زنگ در بازه زمانی بسیار کوتاه، از چند دقیقه تا چند ساعت، بر سطح فلز در محیط مرطوب
زنگزدگی فولاد پوششدار
rusting failure of coated steel
[ خوردگی] نوعی زنگزدگی که به چهار طریق روی میدهد، یکی به صورت نقطهای در ناحیه آسیبدیده، دیگری در نواحی بسیار کوچک در محل پرچ، سومی در زنگگرههایی که به زیر پوشش راه مییابند و دست آخر زنگ زدن زیر پوشش
زنگزدگی نوکناخنی nailhead rusting
[ خوردگی] زنگزدگی چدن و فولاد که پس از پوششدهی از سطح به بیرون نفوذ میکند و باعث لکهدار شدن قطعه میشود
زنگمقاوم rust-resistant
[ خوردگی] ویژگی مادهای که در برابر زنگزدگی مقاوم شده است
زهپاد ← وسیله زمینی هدایتپذیر از دور
زهکشی بسته closed drainage
[جَوّ] نوعی زهکشی سطحی که مانند زهکشی یک حوضه داخلی به سوی بخش مرکزی است و راهی به اقیانوس ندارد
متـ . زهکشی درونی internal drainage
پهنه زهکشی بسته closed-drainage area
زهکشی کور blind drainage
زهکشی درونکور interior blind drainage
زهکشی درونکور ← زهکشی بسته
زهکشی درونی ← زهکشی بسته
زهکشی کور ← زهکشی بسته
زیتبدیل bioconversion
[محیطزیست] تبدیل پسماندهای آلی به منبع انرژی به کمک میکروبها در طی فرایندهای زیستی
زیتون Olea
[گیاهی] سردهای از زیتونیان که شامل درختان و درختچههای زیتون است
زیتونیان Oleaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان درختی یا درختچهای یا بالارونده که شامل زیتون و خویشاوندان آن میشود و حدود ۲۴ سرده و ۹۰۰ گونه دارد که آرایش برگهای آنها ساده یا مرکب شانهای با آرایشی اغلب متقابل یا چرخهای و کاسه و جام آنها معمولاً چهارقطعهای است
زیتهویه bioventing
[محیطزیست] فرایند هوادهی خاک در ناحیه اشباعنشده با کارگذاشتن مجاری تهویه برای برانگیختن فعالیت زیستی درجا (in-situ) و بهینهسازی تجزیه زیستی ترکیبات آلی
زیجذبش biosorption
[محیطزیست] یکی از روشهای تثبیت و تماس که در آن آلایندههای آلی موجود در فاضلاب جذب لجن فعال موجود در مخزن تماس میشوند و در طول مرحله بازهوادهی به مصرف باکتریها میرسند
زیراُشکوب understorey
[زراعت] گیاهی که در سایه گیاهان بلند رشد میکند
زیربُره undercut
[متالورژی] شیاری در ریشه یا گوشه جوش که پرنشده باقی مانده است
زیرپروتگان sub-proteome
[ پروتگانشناسی] هر زیرمجموعهای از پروتئینها که نمایشگر جزئی از کل پروتگان است
زیرپناه bunker
[نظامی] پناهگاهی مستحکم در زیر زمین برای حفاظت از سربازان و تجهیزات و سلاح
زیرتابوتی bier
[باستانشناسی] زنبهای که پیش از خاکسپاری یا آتشسپاری، تابوت یا جسد را گاهی همراه با گورنهادهها بر روی آن قرار میدادند
زیرجوش backing pass
[متالورژی] گذر اولیه جوش برای ایجاد سطحی مناسب برای نشاندن جوش اصلی بر روی آن
زیررویه undertread
[تایر ] بخشی از آمیزه لاستیکی که بین کف شیارهای آج و بالای لایههای تسمه قرار میگیرد
زیرزمینی hypogeal
[زراعت] ویژگی گیاهی که در هنگام جوانه زدن بذر لپههای آن در زیر سطح خاک باقی میماند
زیرساخت اطلاعاتی information infrastructure,
infostructure
[ کتابداری] مبانی مشترک و ضابطهمند و تکاملیابندهای که از ایجاد و استفاده و انتقال و ذخیرهسازی و حفظ اطلاعات پشتیبانی میکند
زیرساخت رویه subtread, tread base
[تایر] یکی از دو لایه رویه که به مَنجید نزدیکتر و آمیزه آن نرمتر از آمیزه روساخت رویه است
زیرشانه buttress
[تایر] بخش پایین شانه که ناحیه شانه را تقویت میکند
زیرهمسانه subclone
[ژنشناسی] قطعه کوچکی از دِنا که با استفاده از زیمایههای ویژهبُر (restriction enzyme) از یک قطعه همسانهسازیشده بزرگتر جدا میشود و خود در یک حامل (vector) همسانهسازی میشود
زیرهمسانهسازی subcloning, recloning
[ژنشناسی] روشی برای خردکردن قطعات بزرگ دِنای همسانهسازیشده به قطعات کوچکتر از ۵ کیلوباز
زیستباران biolistics, particle gun technique,
particle acceleration technique
[ژنشناسی ] نوعی روش انتقال ژن که در آن ذرات تنگستن یا طلای پوشیده با دِنا به سمت یاختهها یا بافتها یا اندامهای هدف پرتاب میشود
متـ . ذرهباران particle bombardment,
microprojectile bombardment
زیستتراشه پروتئین ← تراشه پروتئین
زیستجُرم biocrime
[نظامی] جرمی که در ارتکاب آن از مواد زیستی از قبیل مواد شیمیایی و سمی و بیماریزا و نیز مواد ژنشناختی و بافتها و اندامگانهای دستکاریشده استفاده میشود
زیستدادهورزی bioinformatics
[ پروتگانشناسی] دانشی که در آن زیستشناسی و رایانه و فنّاوری اطلاعات در هم میآمیزند
زیستزایی biogenesis
[ژنشناسی] به وجود آمدن موجودات زنده از دیگر موجودات زنده
زیستفنّاوری biotechnol biotechnology, biotech,
[ژنشناسی] دستورزی (manipulation) و استفاده از ریزاندامگانها در تولید محصولات مورد نیاز انسان
زیستفنّاوری آبی blue biotechnology
[ژنشناسی] استفاده از روشهای زیستفنّاوری در مطالعه آبزیان
زیستفنّاوری پزشکی ← زیستفنّاوری قرمز
زیستفنّاوری زیستمحیطی
environmental biotechnology
[ژنشناسی] استفاده از روشهای زیستفنّاوری در حفظ و مراقبت از محیط زیست
زیستفنّاوری سبز green biotechnology
[ژنشناسی] استفاده از روشهای دستورزی (manipulation) ژنی و زیستفنّاوری در کشاورزی
متـ . زیستفنّاوری کشاورزی agricultural biotechnology
زیستفنّاوری سفید white biotechnology
[ژنشناسی] شاخهای از زیستفنّاوری که در آن از عوامل زیستی مانند میکربها و یاختهها برای تولید صنعتی فراوردههای زیست شیمیایی مانند زیمایه استفاده میشود
متـ . زیستفنّاوری صنعتی industrial biotechnology
زیستفنّاوری صنعتی ← زیستفنّاوری سفید
زیستفنّاوری قرمز red biotechnology
[ژنشناسی] کاربرد زیست فنّاوری در زمینههایی مانند پزشکی و داروسازی برای درمان بیماریها و تولید انواع پادزیستها
متـ . زیست فنّاوری پزشکی
medical biotechnology
زیستفنّاوری کشاورزی ← زیست فنّاوری سبز
زیستمایه libido
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، کارمایه روانیِ (psychic energy) غریزه زندگی، بهویژه کارمایه غریزه جنسی
متـ . لیبیدو
زیستنانوفنّاوری bionanotechnology
[ژنشناسی] شاخهای از نانوفنّاوری که با بهکارگیری روشهای شیمیایی و زیستشیمیایی و زیستشناسی مولکولی به شناسایی مؤلفهها و فرایندهایی میپردازد که در ساخت مواد و افزارههای خودسامان (self-assembling) کاربرد دارد
زیگانشناسی biomics
[ژنشناسی] مطالعه کلنگرانه دادههای زیستی
زیمایه پروتئینکاف proteolytic enzyme
[ تغذیه] آنزیمی که با شکستن پیوندهای پپتیدی، پروتئینها را به اجزای کوچکتر تجزیه میکند
متـ . آنزیم پروتئینکاف
زیمایه تابیار folding enzyme
[ پروتگانشناسی ] هر یک از مجموعهپروتئینها یا عمدتاً زیمایههایی که به مراحل بالقوه کُند فرایند پروتئینتابی شتاب میدهند
زیمایه ویژهبُر ← دروننوکلئاز ویژهبُر
زینچه پلهای stepped-up tie plate
[ریلی] زینچه ریلبندی که در زیر ریل حرکتی و ریل نگهبان قرار میگیرد تا سطح ریل نگهبان را در ترازی بالاتر از ریل حرکتی قرار دهد
زینچه تبدیل transition plate
[ریلی] زینچه ریلبندی که برای گذار تدریجی از زینچه تخت به زینچه شیبدار و بالعکس در بین آنها قرار میگیرد
زینچه تخت flat plate, flat tie plate
[ریلی] زینچه ریلبندی که در نشیمنگاه ریل ضخامت ثابت دارد
زینچه دوتکه twin tie plate
[ریلی] زینچهای متشکل از دو بخش که با جفت شدن آنها عرض معادل یک زینچه تخت به دست میآید و از آن در جایی که ریلهای مجاور بسیار به هم نزدیک میشوند، بهویژه در دوراههها، استفاده میشود
زینچه شیبدار canted tie plate,
canted plate
[ریلی] زینچهای با سطح شیبدار ۱ به ۲۰ که برای استقرار زاویهدار ریل به سمت میانتار آن (centre of the track) به کار میرود
زینچه یکسرخم turned-up tie plate
[ریلی ] زینچه فلزی ریلبند که یک سر آن با عملیات چکشکاری خم شده است
ژ
ژرفابشم depth hoar, sugar snow
[جَوّ] ۱. یخبلورهای سستی که بر اثر تصعید در سطح زیرین و سپس نهشت در سطح بالاتر برفِ خشک تشکیل میشود ۲. بشمی از یخبلورهای چندوجهی که یک مجموعه سهبعدی میسازند
ژرفادرمانی depth therapy
[روانشناسی] هر گونه رواندرمانی اعم از مختصر یا گسترده، شامل تشخیص و حلوفصل تعارضهای ناخودآگاهانه که زیربنایی هستند و در رفتار فرد تداخل ایجاد میکنند
ژرفای برف ← انباشت برف
ژرفای نوری اَبر cloud optical depth
[جَوّ] ضخامت نوری قائم بین قله و کف اَبر
ژندرمانی gene therapy, gene surgery
[ژنشناسی] استفاده از روشهای مهندسی ژنشناسی برای تغییر یا جانشینی یک ژن معیوب
ژنشناسی جمعیت population genetics
[ژنشناسی] شاخهای از علم ژنشناسی که به بررسی ترکیب ژنشناختی جمعیتها میپردازد
ژنکنش gene action
[ژنشناسی] کارکرد یک ژن در تعیین رُخنمود یک فرد
ژنکنش افزایشی additive gene action
[ژنشناسی] مشارکت جمعی دگرههای ژنهای متعدد در بروز صفات چندژنی
ژنگان بیانشده ← رونوشتگان
ژنگانشناسی genomics
[ژنشناسی] دانشی که به مطالعه و بررسی ساختار و عملکرد ژنگان میپردازد
ژنگانشناسی بیانی expression genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با روشهای مختلف، ژنهای بیانشده یک ژنگان معین میشود
ژنگانشناسی تکاملی evolutionary genomics
[ژنشناسی] نوعی ژنگانشناسی که در آن با مطالعه توالیهای ژنگان گونههای مختلف، تغییرات ژنگان آنها تبیین میشود
متـ . ژنگانشناسی فرگشتی
ژنگانشناسی رفتاری behavioural genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن تأثیر ژنها و ترکیب ژنگانی در رفتار موجود زنده بررسی میشود
ژنگانشناسی ساختاری structural genomics
[ژنشناسی ] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با روشهای نوین، توالی و ساختمان یا آرایش فضایی ژنگان در سطوح مختلف بررسی میشود
ژنگانشناسی فرگشتی ← ژنگانشناسی تکاملی
ژنگانشناسی کارکردی functional genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که به بررسی آزمایشگاهی و رایانهای کارکرد ژنگان در سطح پروتئین و رِنا میپردازد
ژنگانشناسی محاسباتی computational genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که موضوع آن مدیریت و ارزیابی دادههای بهدستآمده از طرحهای ژنگانی با استفاده از نرمافزار است
ژنگانشناسی مقایسهای comparative genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن ثابتماندن ترتیب و توالی ژنها و تعداد و ساختار فامتنها در گونههای خویشاوند بررسی میشود
متـ . ژنگانکاوی مقایسهای comparative genome analysis
ژنگانکاوی مقایسهای ← ژنگانشناسی مقایسهای
ژن گرماشوک heat-shock gene
[ژنشناسی] هر یک از ژنهایی که در موجودات زنده با افزایش دما فعال میشوند
ژنهای اَرتاساخت orthologous genes
[ژنشناسی] ژنهایی با توالیهای همسان و عملکرد یا عملکردهای یکسان در دو گونه متفاوت
ژنهای پَراساخت paralogous genes
[ژنشناسی] ژنهایی با توالیهای همسان در ژنگان یک گونه
ژنهای دگرساخت heterologous genes
[ژنشناسی ] ژنهایی که از نظر کارکرد و منشأ متفاوت هستند
ژنهای ناهمساخت analogous genes
[ژنشناسی] ژنهایی با توالی ناهمسان و کارکرد یا کارکردهای مشابه و منشأ تکاملی متفاوت
ژنهای همساخت homologous genes
[ژنشناسی] ژنهایی که از نظر تکاملی، از ژنی در نیای مشترک منشأ گرفته باشند
ژئوفیزیک درونچاهی borehole geophysics
[ژئوفیزیک] علم نگاشتبرداری و تحلیل اندازهگیریهای خواص فیزیکی در چاه آزمایش
س
ساچمهباری peening
[ خوردگی] شلـیک ساچمههای فلزی به سطح فلزات آلیاژی برای کاهش تنشهای باقیمـانده در آنها که باعث بهبود خستگی و به حداقل رسیدن خوردگی مرزدانهای و ترکخوردگی تنشی ـ خوردگی (stress-corrosion cracking) میشود
ساحلگردی ۳S tourism
[ گردشگری] نوعی گردشگری که در آن گردشگرها اوقات خود را در ساحل دریا و بر روی ماسه و در زیر آفتاب میگذرانند
ساختار اول primary structure
[ پروتگانشناسی] توالی ماندههای آمینواسیدی یا نوکلئوتیدی در یک بسپار
ساختار پروتئین protein structure
[ پروتگانشناسی] ساختمان نهایی و تابیده و سهبعدی اتمهای سازنده یک پروتئین که شکل هندسی آن را در فضایی سهبعدی توصیف میکند
ساختار چشمی eye structure augen structure,
[زمین ] ساختاری در برخی از شیستها و گنیسها و گرانیتها که در آن برخی از اجزای سازنده (کوارتز، فلدسپار، گارنت) به شکل بیضی یا عدسی فشرده شده و با پولکهایی از میکا احاطه شدهاند
ساختار چهارم quaternary structure
[ پروتگـانشناسی ] ساختار ناشی از تجمع چند زیرواحد بسپپتیدی به شکل یک پروتئین یا یک ساختار به همپیوسته که از طریق اتصالات عرضی با رشتههای دِنا ایجاد شده است
ساختار حفرهدار vesicular structure
[زمین] ساختار رایج در بسیاری از سنگهای آتشفشانی که در نتیجه بیرون آمدن ماگما یا نزدیک شدن آن به سطح زمین ایجاد میشود و حفرههای ریز در سنگ پدید میآید
ساختار دوم secondary structure
[ پروتگانشناسی] روابط ریختاری (steric) ماندههایی که در یک توالی خطی در یک بسپار به یکدیگر نزدیک هستند
ساختار رُمبشی collapse structure,
gravity-collapse structure
[زمین] ساختاری که بر اثر لغزش سنگ تحت تأثیر گرانش به وجود میآید
ساختار سوم tertiary structure
[پروتگانشناسی] آرایش سهبعدی ساختارهای دوم زنجیره بسپپتیدی به شکلهای ورقهای یا رشتهای یا کروی
ساختار عدسیدار flaser structure,
phacoidal structure
[زمین ] ساختاری شامل عدسیهایی از مواد نسبتاً سالم حفظشده در خمیرهای خردشده یا نیمهمتبلور
ساختار لوویس Lewis structure,
electron-dot formula,
Lewis formula
[شیمی ] نوعی فرمول ساختاری که در آن الکترونها با نقطه نشان داده میشوند
ساختار مدادی ← رَخ مدادی
سازوکار تبادلی interchange mechanism
[شیمی] سازوکار یک واکنش جانشینی که شامل فرایند همزمان تشکیل و تفکیک پیوند میان دو فلز و گروه واردشونده از یک طرف و فلز و گروه ترککننده از طرف دیگر است
سازوکار تجمعی associative mechanism
[شیمی] سازوکار یک واکنش جانشینی که شامل حد واسطی با عدد همارایی بیشتر از همتافت اولیه باشد
سازوکار تفکیکی dissociative mechanism
[شیمی ] سازوکار یک واکنش جانشینی که شامل حد واسطی با عدد همارایی کمتر از همتافت اولیه باشد
سازوکار دفاعی ← سازوکارهای دفاعی آنمن
سازوکارهای دفاعی آنمن ego defense mechanisms
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، الگوهای ناخودآگاه رفتار محافظتی آنمن برای دفاع در برابر آگاهیهای اضطراببرانگیز
متـ . سازوکار دفاعی defense mechanism
سازهای کوبکی mallet instruments
[موسیقی] گروهی از سازهای کوبهای، دارای تیغههای چوبی یا فلزی یا استوانههای فلزی که با کوبک نواخته میشوند و دارای کوک معین هستند
سازه موقت temporary structure
[درونشهری] سازهای که در هنگام ساخت یا بازسازی سازه اصلی برای حفظ جریان تردد به طور موقت در کنار راه اصلی بر پا میکنند
ساطوری کردن comminution
[ فنّاوری غذا] خرد کردن مواد غذایی بهویژه گوشت و سبزیجات به قطعات بسیار ریز
ساق مرغ chicken drumstick
[ فنّاوری غذا] بخش پایین پای مرغ که رنگ گوشت آن تیرهتر از سینه مرغ است
سالم healthy
[علوم سلامت] ویژگی فردی که بیماری و شرایط ناهنجار ندارد و از آسایش جسمی و روانی برخوردار است
سامانه اَبر cloud system, nephsystem
[جَوّ] آرایهای از اَبر و بارش که با سیمای چرخندمقیاسِ گردش جوّ همراه است
سامانه اطلاعاتی ← محیط اطلاعاتی
سامانه اطلاعاتی ناهمگن
heterogeneous information system
[ کتابداری] مجموعهای از سامانههای اطلاعاتی از قبیل مدلهای دادهای یا معناشناختی که به لحاظ نحوی و منطقی متفاوت هستند
سامانه اعتمادی honour system
[درونشهری] سامانهای برای جمعآوری کرایه بدون استفاده از روشهای واپایش بلیت
سامانه انهدام بهفرمان command destruct
[نظامی] سامانهای که موشک یا پهپاد یا سایر پرندههای بدون سرنشین را در هنگام بروز نقص فنی، برای جلوگیری از آسیبهای جانبی، منفجر میکند
متـ . انهدام بهفرمان
سامانه بسته closed system
[جَوّ] در هواشناسی همدیدی، به تسامح به جای کمفشار بسته یا پُرفشار بسته به کار میرود
سامانه پیشرفته اطلاعرسانی سفر
advanced traveler information
system, ATIS
[درونشهری] سامانهای که برای مسافران و برنامهریزان سامانههای حمل و نقل، اطلاعات موردنیاز را، از اطلاعات مربوط به سفرهای روزانه شخصی گرفته تا اطلاعاتی که در کل نظام حمل و نقل تأثیر میگذارند، فراهم میکند
سامانه تکبافهای ← سامانه تککابلی
سامانه تککابلی monocable system
[درونشهری] سامانهای که در آن برای کشیدن بار و واپایش حرکت ناوگان از یک کابل/ بافه استفاده میشود
متـ . سامانه تکبافهای
سامانه جبههای frontal system
[جَوّ] سامانهای از جبههها آنچنان که در نقشه همدیدی نشان داده میشود
سامانه جهانی اضطرار و ایمنی دریایی
Global Maritime Distress and Safety System
[دریایی] سامانه جهانی ارتباطات رادیویی زمینی و ماهوارهای برای اعلام خطر و وضعیت اضطراری و پشتیبانی عملیات تجسس و نجات
اختـ . سجاواد GMDSS
سامانه خراب ـ کارا fail-operational system
[درونشهری، ریلی، هوایی] سامانهای که در صورت بروز خرابی در آن، علیرغم هشدار خرابی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
سامانه خرابیایمن fail-safe system
[درونشهری، ریلی، هوایی] سامانهای که در صورت خرابی منبع توان و مدارهای واپایش و سازههای دیگر مانع از به خطر افتادن جان کاربران سامانه یا افراد پیرامون آن و دیگر تجهیزات میشود
سامانه خودرویاب automatic vehicle location system,
AVL system, AVL
[درونشهری] سامانهای که موقعیت وسایل نقلیهای را که دارای لوازم الکترونیکی ویژه برای ارتباط با مرکز هستند، تعیین میکند
سامانه خوردگی corrosion system
[ خوردگی] سامانهای متشکل از یک یا چند فلز و همه عوامل محیطی مؤثر در فرایند خوردگی
سامانه رایانهای اطلاعات و ذخیره جا
computer information and booking system
[گردشگری] سامانهای الکترونیکی که ضمن فراهم ساختن امکان ذخیره جا، اطلاعات مربوط به نحوه دسترسی به خدمات گردشگری و قیمت آنها را به کاربران ارائه میکند
سامانه ضدیخ anti-icing system
[هوایی] سامانهای که هوا را از یک یا چند مرحله فشردهسازی دریافت و از آن برای سرد کردن یا یخزدایی سازندهای موتور یا اجزای پیکره استفاده میکند
سامانه فرابینی ← سامانه مراقبت
سامانه مراقبت surveillance system
[علوم سلامت] سامانهای برای جمعآوری و تحلیل و انتشار دادههای مربوط به برنامههای سلامت همگانی
متـ . سامانه فرابینی
سامانه همرفتی میانمقیاس
mesoscale convective system
[جَوّ] هر سامانه اَبر مرتبط با همادی از توفانهای تندری که ناحیه بارش پیوستهای ایجاد میکند
اختـ . سهم MCS
متـ . خوشهاَبر cloud cluster
سامانه هواگرد بیسرنشین
unmanned aircraft system
[نظامی] سامانه بهکاررفته در هواگردهای بیسرنشین برای هدایت و واپایش عملکرد آنها
سامانه هوایی آزادشو slackline system
[جنگل] سامانه سیم نقاله متحرکی که شامل یک سیم نقاله و واگن هوایی و بافه اصلی و بافه برگشت است
سانحه دریایی marine casualty,
marine accident
[دریایی ] پیشامدی که در آن به افراد یا شناور یا محموله آن یا محیطزیست آسیب برسد، خواه این آسیب جزئی باشد خواه کلی
سانحه دریایی بسیار شدید
very serious casualty
[دریایی] نوعی سانحه دریایی که به مرگ افراد یا از میان رفتن کشتی یا آلودگی زیستمحیطی خطرناک یا وسیع منجر شود
سانحه دریایی شدید serious casualty
[دریایی] نوعی سانحه دریایی که علیرغم شدت، منجر به مرگ افراد یا از میان رفتن کشتی یا آلودگی خطرناک یا وسیع نشود
سایهنگاری shadowgraph ۱
[فیزیک، هوایی] روشی در عکسبرداری که در آن نور چشمه نقطهای را به موازات آزمونگاه بر شاره درحالحرکت و از آنجا بر روی فیلم میتابانند تا بر اساس شکست نور در شاره تغییرات چگالی آن به صورت ناحیههای سایهروشن مشاهده شود
سایهنگاشت shadowgraph ۲,
shadowgram
[فیزیک، هوایی] عکسی که به روش سایهنگاری برداشته میشود
سپاه صلح peace corps
[سیاسی ] سازمانی دولتی متشکل از جوانان داوطلب امریکایی که جان. اف. کندی، رئیسجمهور وقت امریکا، در مارس ۱۹۶۱ برای کمک به کشورهای جهان سوم تأسیس کرد
سپراَبر cloud shield
[جَوّ] ۱. در حالت عمومی، اَبر گستردهای که طول آن بیش از چهار برابر عرض آن نباشد ۲. در هواشناسی همدیدی، ساختار اصلی اَبر یک چرخندِ موجیِ نوعی که در سمت هوای سرد سامانه جبههای قرار دارد
سپراَبر بارشی precipitation shield
[جَوّ] در تصاویر ماهوارهای، بخشی از سپراَبر گسترده که بر مبنای دیدبانیهای سطح زمین یا راداری در آن بارش مشاهده میشود
سپر گدازه lava shield
[زمین] آتشفشانی سپری از نوع بازالتی
ستاره آبی Callitriche
[گیاهی] تنها سرده از ستارهآبیان با حدود هفده گونه که امروز بومی اروپا و امریکای شمالی است و تعداد کمی از گونههای آن بهعنوان گیاهان آبزیدانی پرورش داده میشود
ستون گدازه lava column
[زمین] ستونی از گدازه سیال یا جامدشده در مجرای آتشفشانی
سجاواد ← سامانه جهانی اضطرار و ایمنی دریایی
سختچوب hardwood
[جنگل] چوب درختان پهنبرگ که غالباً نهاندانه و خزاندار هستند
سخترویه آهکی calcrete
[زمین] خاکیآهکی که از شن و ماسه سیمانیشده با کلسیمکربنات تشکیل شده است
سخترویه آهنی ferricrete
[زمین] ماسهسنگ یا کنگلومرایی که از شن و ماسه سیمانیشده با اکسیدهای آهن تشکیل شده است
سخترویه گچی gypcrete
[زمین] نهشتهای گچی (ژیپسی) که سنگفرش صحرایی سیمانیشده را تشکیل میدهد
سخترویه نمکی salcrete
[زمین ] لایه سخت و نازکی از دانههای ماسه سیمانیشده با نمک که در سواحل دریا دیده میشود
سختیگیری با آهک lime softening
[محیطزیست] روشی در سختیگیری آب که در آن از آهک برای واکنش با بیکربنات کلسیم و تهنشین ساختن کربنات کلسیم استفاده میکنند
سُداب Ruta
[ گیاهی ] سـردهای از سُدابیان همیـشهسبز و نیـمهدرختچهای با بوی نافـذ و هشـت تا ۴۰ گـونه که بومـی نواحی مدیتـرانهای و ماکرونزی و آسیای جنوب شرقی هستند؛ برگهای آنها دو یا سه بار شانـهای (bipinnate or tripinnate) با ظـاهـری پر ماننـد به رنگهایی از سبز تا سبزآبی کبود است و گلهایشان زرد رنگ با چهار یا پنج گلبرگ است
سُدابیان Rutaceae
[ گیاهی] تیرهای از افراسـانان درختی یا درختچهای و گاهی علفی با حدود ۱۵۰ سرده و ۹۰۰ گونه که گلـهای آنها چهار تا پنج قسمتی با بوی نافذ اسـت و برگهای آنها معـمولاً متقابل و مرکـب و بدون گوشواره (stipule) است
سد گدازه lava dam
[زمین] خاکریزی در مسیر لوله گدازه
سرایت contagion
[علوم سلامت] انتقال عفونت از طریق تماس مستقیم یا انتشار قطرکها یا اشیای آلوده
سربارپروازی parasiting
[هوایی ] فن بهکارگیری هواگرد سربار
سرپابَری jumping
[جنگل] جابهجا کردن دکل درختی در وضعیت عمودی به یک مکان مناسبتر در بارانداز
سرخاب کولی Phytolacca
[ گیاهی ] سردهای از میخکسانان چندساله که بومی امریکای شمالی و جنوبی و شرق آسیا و زلاندنو هستند و موادی دارند که برای پستانداران سمی است، اما پرندگان بهراحتی میوه آنها را میخورند، زیرا پوسته دانه آنها در دستگاه گوارش پرندگان قابل هضم نیست
سرخابکولیان Phytolaccaceae
[ گیاهی] تیرهای از میخکسانان اغلب علفی گرمسیری یا درختی یا درختچهای با پانزده سرده و ۱۰۰ گونه و گلآذین خوشهای
سُرخدار Taxus
[گیاهی] سردهای از سُرخداریان همیشهسبز و زینتی با حدود هشت گونه که در سرتاسر نیمکره شمالی پراکندهاند؛ دو گونه این سرده همیشه درختچهای و بقیه گونهها درختی هستند که تا ارتفاع ۲۵ متر نیز میرسند؛ برگهای گیاهان این سرده متراکم و سبز تیره و شاخههای آنها ایستاده یا افقی است که با برگهای متراکم و خطی تخت به طول نیم تا سه سانتیمتر پوشیده شده است
سُرخداریان Taxaceae
[ گیاهی ] تیرهای از کاجسانان با شش سرده و سی گونه درختی یا درختچهای دوپایه و همیشهسبز که عمدتاً در نیمکره شمالی پراکنده هستند؛ شاخههای این گیاهان از برگهای متناوب سوزنی پوشیده شده است و دانههای معمولاً منفرد آنها دارای دانهپوشی است که حیوانات آن را میخورند و به این ترتیب دانهها منتشر میشوند
سرخس باتلاقی Thelypteris
[گیاهی] سردهای از سرخسباتلاقیان با ۸۷۵ گونه که بسیاری از آنها شبیه به هم هستند و در سرتاسر جهان یافت میشوند؛ اغلب گیاهان این سرده بهاستثنای تعداد کمی که بر روی صخره میرویند، زمینرُست هستند؛ اگرچه تعداد کمی از گیاهان این سرده در نواحی معتدل وجود دارند، اکثر گونههای آن در نواحی گرمسیری یافت میشوند
سرخسباتلاقیان Thelypteridaceae
[ گیاهی ] تیرهای از پرسرخسسانان (Pteridales) با ۹۰۰ گونه که اگرچه اغلب آنها در مناطق گرمسیری پراکنده هستند، تعدادی از آنها در نواحی معتدل نیز میرویند؛ گیاهان این تیره بهاستثنای تعدادی از آنها که صخرهرُستاند، اغلب زمینرُست هستند؛ زمینساقه این گیاهان معمولاً خزنده است و برگشاخههای (fronds) آنها از شانهای تا شانهایـ شکافتشانهای متغیر است؛ رگبندی (veining) آنها هم باز و هم پیوسته است و هاگینههایشان اغلب به شکل کلیه است
سرخس عقابی Pteridium
[گیاهی] سردهای از سرخسعقابیان درشت و خشن که در سراسر جهان بهجز نواحی بیابانی یافت میشوند؛ پراکندگی این سرخسها احتمالاً از سرخسهای دیگر گستردهتر است
سرخسعقابیان Dennstaedtiaceae
[ گیاهی ] یکی از پانزده تیره بسپایکسانان (Polypodiales) که جزو پیشرفتهترین سرخسها محسوب میشوند و فراوانترین سرخس جهان، یعنی سرخسعقابی، نیز در این تیره قرار دارد؛ گیاهان این تیره اغلب برگهای درشت و بسیار منقسم دارند؛ هاگینههای آنها کوچک است و درون حاشیهای با هاگینهپوشهای فنجانیشکل (cup-shaped indusia) قرار دارد یا دارای حاشیه خطی با هاگینهپوش کاذب است که حاصل لببرگشتگی برگ است
سردست shank ۱
[ فنّاوری غذا] هر یک از اندامهای حرکتی پیشین دام
سردکل ۱ head tree, head spar
[جنگل] دکل درختی یا دکلی ـ قابل حمل در بارانداز که از آن برای عملیات بینهبَری هوایی استفاده میکنند
سردکل ۲ masthead
[دریایی] بالاترین بخش دکل
سرده اَبر cloud genus, cloud genera
[جَوّ] هر یک از تقسیمات دهگانه اَبرهای اصلی براساس شکل ظاهری آنها مطابق با ردهبندی سازمان جهانی هواشناسی
سردیس تدفینی reserve head
[باستانشناسی] نوعی مجسمه تدفینی به شکل سر انسان از جنس سنگ آهک
سرسنگ headstone
[باستانشناسی] سنگ یادبودی که در بالای گور به صورت ایستاده قرار میگیرد
سرسینه brisket
[ فنّاوری غذا] بخشی از لاشه که شامل بخشهای پیشین و پایین دندههاست
سُرِش portamento
[موسیقی] فنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده یا خواننده محدودهای صوتی را به صورت سراندن و با گذر از همه بسامدهای آن اجرا میکند
سرشکنی نقشه map adjustment
[نقشهبرداری] هر تغییر در موقعیت افقی عوارض نقشه برای منطبق کردن آن با نقاط واپایش معین یا انتقال آن به شبکهای با مقیاس مشخص
سُرش نغمهای glissando, gliss.
[موسیقی ] فنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده محدودهای صوتی را به صورت سراندن و با گذر از همه نغمههای قابل اجرای آن ساز در آن محدوده اجرا میکند
سُرِشی زخمهای pizzicato slide
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن همزمان با زخمه دست راست، دست چپ با حرکت بر دسته ساز به بالا و پایین سرانیده میشود
سرعت ایمن safe speed
[درونشهری، دریایی، ریلی] سرعتی که وسیله نقلیه در آن بتواند بهآسانی از تصادف جلوگیری کند و در فاصله مناسب متوقف شود و اندازه آن بستگی به تراکم شدوآمد و وضعیت جوّی و جغرافیایی دارد
سرعت برینصوتی hypersonic speed
[فیزیک، هوایی] سرعتی با عدد ماخ پنج یا بیشتر
سرعت پیاده pedestrian speed
[درونشهری] سرعت متوسط راه رفتن عابران برحسب متر بر ثانیه
سرعت تراصوتی transonic speed
[فیزیک، هوایی] سرعت نسبی جسمی در شاره که بین ۸/۰ تا ۲/۱ ماخ باشد
سرعت در روگاه fairway speed
[دریایی] سرعت مجاز حرکت در روگاه
سرعت زیرصوتی subsonic speed
[فیزیک، هوایی] هر سرعتی در محیط شاره که در شرایط یکسان کمتر از سرعت صوت در همان شاره است
سرعت مماسی tangential velocity
[فیزیک] سرعت خطیِ لحظهایِ جسمی که در مسیری خمیده حرکت میکند
سرقت هویت identity theft
[نظامی] سرقت اطلاعات مهمی از قبیل شماره کارت ملی و گواهینامه رانندگی و رمز کارت اعتباری برای کسب اعتبار و خرید کالا و دیگر خدمات
سرکوب suppression
[روانشناسی] تلاش آگاهانه برای کنار نهادن افکار و تجارب ناخوشایند از حیطه خودآگاهی
سرمادهی chilling
[جنگل، زراعت، گیاهی] قرار دادن گیاه در سرما برای بهبود کیفیت نمو
سرنخ اطلاعاتی information cue information scent,
[کتابداری] نشانههای بصری یا زبانشناختی که جستجوگر را از ربط اطلاعات مورد جستجو آگاه میسازد
سری الکتروشیمیایی electrochemical series,
electromotive series
[شیمی] یک سری شیمیایی که بر مبنای پتانسیل الکتروشیمیایی نسبت به الکترود مرجع هیدروژن مرتب شده باشد
متـ . سری فعالیت activity series
سری غالب dominating series
[ریاضی] سریای که هر جمله آن ناکمتر از جمله متناظر در سری مفروض دیگری است
سری فعالیت ← سری الکتروشیمیایی
سطح آببندی طوقه bead sealing area
[تایر] سطح قاعده طوقه یا همان پنجه (toe) و پاشنه (heel) طوقه که بر روی رینگ (rim) مینشیند و در تایرهای بیتویی سبب آببندی و جلوگیری از نشت هوا میشود
سطح تحلیل level of analysis
[سیاسی] هر یک از مراتب بررسی جنبههای گوناگون روابط بینالملل و عوامل مؤثر بر آن در تفسیر سیاست جهان و تشریح پدیدارهای جهانی از دیدگاه فرد یا دولت یا منطقه یا کل جهان
سطح جناغی gore area
[درونشهری ] سطحی که بین سمت چپ راهگرد و سمت راست مسیر اصلی در محل واگرایی یا همگرایی واقع میشود
سطح جهانی تحلیل global level of analysis,
system-level analysis
[سیاسی] رویکرد تحلیلی به سیاسیات جهان که بر تأثیر اوضاع جهانی بر رفتار دولتها و کنشگران نادولت میپردازد
سطح خدمت به مسافر person level of service
[درونشهری] کیفیت خدماتی که در یک وسیله نقلیه عمومی به مسافران ارائه میشود که با توجه به فضای موجود برای هر مسافر تعیین میشود
سطح ضربدری دوسمته two-sided weaving section
[درونشهری] محدوده ضربدری که در آن خودروهای ورودی به بزرگراه از سمت راست وارد میشوند و خودروهای خروجی از سمت چپ خارج میشوند یا بالعکس
سطح ضربدری یکسمته one-sided weaving section
[درونشهری ] محدوده ضربدری که در آن خودروهای ورودی از همان سمتی که خودروهای خروجی خارج میشوند وارد بزرگراه میشوند
سطح فردی تحلیل individual-level analysis,
individual level of analysis
[سیاسی] رویکرد تحلیلی به سیاسیات جهان که بر روانشناسی فردی کنشگران، بهویژه رهبران سیاسی، در عرصه سیاست خارجی تأکید دارد
سطح فعالیت بدنی physical activity level,
PAL
[ تغذیه] نسبت انرژی مصرفی کل به انرژی مصرفی پایه
سطح مقطع گرمایی thermal cross section
[فیزیک] معیاری برای احتمال وقوع واکنش نوترون گرمایی با هستههای اتم
سطح ملی تحلیل state-level analysis,
state level of analysis
[سیاسی] رویکرد تحلیلی به سیاسیات جهان که بر تأثیر ویژگیهای داخلی دولتها بر سیاست خارجی تأکید دارد
سطحی جذب shallow feeder
[زراعت] ویژگی گیاهی که ریشه فعال آن در سطح خاک قرار دارد
سفر voyage, voy
[دریایی] گذار معمولاً طولانی از بندری به بندر دیگر
سفر تکحوزهای one-zone ride
[درونشهری] استفاده از حمل و نقل عمومی در حوزه تکبها
سفریاری assistance during travel
[گردشگری] ارائه اطلاعات و کمک بیستوچهارساعته به مسافران در بخشهایی از سفر که در قرارداد گنجانده شده است
سفیدپوسه white rot
[جنگل] هر نوع پوسیدگی سلولوز یا لیگنین چوب که پسماند سلولوزی سفیدرنگی با بافتی اسفنجی و نواری تولید میکند
سکوی میانی loading island,
safety island
[درونشهری] جانپناهی برای ایمنی مسافران در حریم راه و خطوط عبوری که در محل ایستگاههای حملونقل عمومی ایجاد میشود
سلاخی ← کشتار
سلامت health
[علوم سلامت] برخورداری آسایش کامل جسمی و روانی و اجتماعی و نه صرفاً فقدان بیماری و ناراحتی
سلامت همگانی public health
[علوم سلامت] شاخهای از پزشکی که به سلامت جسمی و روانی اجتماع، بهخصوص در مسائلی مانند آبرسانی و دفع فاضلاب و وضع آلودگی هوا و ایمنی غذا میپردازد
سلسهمراتب فرماندهی chain of command
[نظامـی] توالی سطـوح مختلـف فرماندهـی که در آن فرمـانها و اطلاعات از بالاترین مقام در سلسلهمراتب سازمانی به ردههای پایین انتقال مییابد
سلطه هوایی air supremacy
[نظامی] تفوق در رزم هوایی به نحوی که نیروی متخاصم نتواند کوچکترین خللی در روند عملیات هوایی ایجاد کند
سمت قوس curve hand
[درونشهری، ریلی] انحراف راستگرد یا چپگرد یک قوس از مسیر مستقیم از سمت مبدأ به مقصد
سمت مغناطیسی magnetic azimuth
[ژئوفیزیک] سمت نسبت به شمال مغناطیسی
سمژنگانشناسی toxicogenomics
[ژنشناسی] دانش تشخیص بیان افتراقی ژنها در واکنش به مواد سمی
سمعک hearing aid, HA
[ شنواییشناسی] افزارهای الکترونیکی برای تقویت صدا و ارسال آن به گوش شامل صدابَر و تقویتکننده و ریزبلندگو (receiver)
متـ . شنیدیار hearing instrument
شنیدافزار hearing device, HD
سمعک اُستراهی ← سمعک راه استخوانی
سمعک پشتگوشی behind-the-ear hearing aid,
BTE hearing aid,
over-the-ear hearing aid,
OTE hearing aid,
postauricular hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که در پشت و بالای لاله گوش قرار میگیرد و معمولاً با قالب به مجرای گوش جفت میشود
سمعک جیبی body-worn hearing aid,
body hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که صدابَر و تقویتکننده و خروجی آن درون محفظهای بر روی بدن یا در جیب قرار داده میشود و ریزبلندگوی (receiver) آن که با سیمی به خروجی محفظه مذکور متصل است در گوش قرار میگیرد
سمعک درونگوشی in-the-ear hearing aid,
ITE hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که در صدفه (concha) لاله قرار میگیرد به نحوی که بخشی از آن درون گوش میرود
سمعک دوشاخه Y-cord hearing aid
[ شنواییشناسی] نوعی سمعک جیبی که خروجی تقویتکننده آن با یک سیم Yشکل به هر دو گوش هدایت میشود
سمعک راه استخوانی bone-conduction hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که مبدل آن بر روی زائده پستانی (mastoid) گوش قرار میگیرد و ارتعاشات آن از راه استخوان به حلزون میرسد
متـ . سمعک اُستراهی
سمعک راه هوایی air-conduction hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که صدا را از راه گوش بیرونی و میانی به گوش درونی میرساند
متـ . سمعک هواراهی
سمعک هواراهی ← سمعک راه هوایی
سن برابرسینه breast-high age
[جنگل] تعداد حلقهها از مغز درخت (pith) تا بُنلاد که در ارتفاع برابر سینه شمارش میشود
سنبلالطیب Valeriana
[گیاهی] سردهای از سنبلالطیبیان چندساله علفی با حدود ۲۳ گونه که بومی اروپا و بخشی از آسیا هستند؛ برگهای قاعدهای آنها فراوان و محکم و از خطی تا تخممرغی است و برگهای ساقهای آنها کوچک و متقابل و با دو تا شش جفت برگچه شانهای بریده با قطعات باریک است و گلهای یک یا دوجنسی آنها به تعداد زیاد در خوشههای مرکب طویل قرار دارد و پرچمها کمی از جام گل بیرون زده است و کاسه گل باریک و اغلب نُه تا سیزدهقسمتی است
سنبلالطیبیان Valerianaceae
[گیاهی] تیرهای از خواجهباشیسانان یک یا چندساله علفی با هشت سرده و ۴۰۰ گونه که در بسیاری از نقاط جهان بهجز استرالیا میرویند؛ برگهای آنها مسطح دمبرگدار با آرایش متقابل است و اغلب بوی بد و تند دارد و گلهای کوچکشان برگهدار (bracteate) یا برگکدار (bracteolate) کاملاً یا کمی نامنظم و جداکاسه و جداجام هستند
سنبه تراورس ← سنبه ریلبند
سنبه ریلبند punch, track punch
[ریلی] ابزاری مربوط به خط که از آن برای سوراخ کردن جای پیچ یا میخ و فرو بردن آنها در ریلبندهای چوبی استفاده میشود
متـ . سنبه تراورس
سنت تدفین mortuary custom
[باستانشناسی] مجموعه آداب و رسوم ناظر بر تدفین درگذشتگان در یک جامعه
سنجافزار گرانی مطلق absolute-gravity instrument
[ژئوفیزیک] دستگاهی که گرانی مطلق را اندازهگیری میکند
سنجافزار گرانی نسبی
relative-gravity instrument
[ژئوفیزیک] دستگاهی که گرانی نسبی را اندازهگیری میکند
سنجش پروتئین protein assay
[ پروتگانشناسی] تعیین غلظت پروتئین در یک محلول ناشناخته
سنجه metric
[ریاضی ] با مفروض بودن مجموعهای مانند ، تابعی نامنفی بر به طوری که:
الف) به ازای هر و از ، اگر و تنها اگر ،
ب) به ازای هر و از ، ،
پ) به ازای هر و و از ،
سند انطباق document of compliance ۱,
DOC, certificate of compliance
[دریایی] مدرکی که پس از حصول اطمینان از انطباق سامانه مدیریت ایمنی شرکت کشتیرانی با الزامات آییننامه بینالمللی مدیریت ایمنی صادر میشود
سن درخت tree age
[جنگل] سن کل ساقه روزمینی درخت بر حسب سال
سن روزانه ← سن نابرابری روزانه
سن کِشَند روزانه ← سن نابرابری روزانه
سنگآوار lithoclast
[زمین ] قطعهای سنگ کربناتی با قطر بیش از ۲ میلیمتر که از یک سنگ آهک یا دولومیت قدیمیتر به صورت مکانیکی جدا شده و در درون یا مجاور یا بیرون محل رسوبگذاری نهشته شده باشد
سنگ آهکی calcareous rock
[زمین] نوعی سنگ رسوبی با مقدار قابل توجهی کلسیمکربنات
سنگ آهندار ferruginous rock
[زمین] سنگی که بر اثر وجود آهن به رنگ سرخ یا رنگ زنگ آهن درآمده باشد
سنگ پا scoria
[زمین] آذرآواری با شکل نامنظم و حفرههای فراوان
سنگپایی scoriacious
[زمین] ویژگی بافت سنگ آتشفشانی با حفرههای گازی بزرگ
سنگچین cairn, clearance cairn
[باستانشناسی] تودهای از سنگ لاشه که برای یادبود یا نشانهگذاری غالباً بر روی یک گور چیده میشده است
سنگچین حلقهای ring cairn,
ring barrow
[باستانشناسی] مرزبندی با سنگ یا خاک، به شکل دایره و دور محوطهای به قطر حداکثر ۲۰ متر
سنگر trench
[نظامی] هر یک از انواع استحکامات نظامی که از خاک و با جابهجایی و چینش آن ساخته میشود
سنگر توپ casemate
[نظامی] موضع یا سنگر بسته و سقفدار توپخانه
سنگر جنگافزار rifle trench
[نظامی] خاکریز ویژه توپخانه که بهسرعت ساخته میشود
سنگر حفرهروباه foxhole
[نظامی] گودال حفرشدهای که حکم سنگر یکنفره را دارد
سنگر گروهی slit trench
[نظامی] سنگر کوچکی برای ۳ تا ۵ نفر
سنگریزه آتشفشانی lapilli
[زمین] آذرآواری با اندازه ۲ تا ۶۴ میلیمتر که منشأ آن ممکن است اصلی یا فرعی یا تصادفی باشد
سنگِقبر gravestone, tombstone ۱
[باستانشناسی] سنگی که محل یک تدفین در خاک را مشخص میکند و معمولاً منقوش یا دارای نوشته است
سنگِلوح آتشفشانی ash slate
[زمین] سنگِلوحی متشکل از خاکستر آتشفشانی
سنگهای کلسیمی ـ قلیایی calc-alkaline rocks
[زمین] سنگهای آذرینی که مقدار کلسیم موجود در آنها از عناصر قلیایی بیشتر است و شاخص قلیایی ـ آهکی آنها بین ۵۶ تا ۶۱ است
سنگیخ ← زمین یخ
سن نابرابری روزانه age of diurnal inequality
[ژئوفیزیک] بازه زمانی میان بیشینه مِیل نیمماهانه شمالی یا جنوبی ماه از یک سو و هنگامی که اثر بیشینه مِیل در گستره کِشَند یا سرعت جریان کِشَندی رخ میدهد از سوی دیگر
متـ . سن کِشَند روزانه age of diurnal tide
سن روزانه diurnal age
سوارگاه loading area
[درونشهری] فضای سکومانندی در ایستگاه که اتوبوس برای سوار و پیاده کردن مسافر در کنار آن توقف میکند
سوانگار chromatograph
[شیمی] سنجافزاری ویژه سوانگاری
سوانگاری chromatography
[شیمی] روشی برای جداسازی اجزای یک مخلوط با عبور دادن یک فاز متحرک از روی یک فاز ساکن
سوانگاری اندازهای size exclusion chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری مایعی که در آن جداسازی صرفاً بر اساس اندازه مواد صورت میگیرد
سوانگاری تبادل یونی
ion exchange chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری مایعی که در نتیجه برهمکنشهای یونی صورت میگیرد
سوانگاری ژلتراوشی
gel-permeation chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری اندازهای که از آن برای جداسازی مواد غیرآبی بر اساس وزن مولکولی آنها استفاده میشود
سوانگاری ژلصافشی
gel-filtration chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری اندازهای که در آن از فاز متحرک آبی برای جداسازی مواد بر اساس وزن مولکولی آنها استفاده میشود
سوانگاری فازمعکوس
reverse-phase chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن زنجیرهای کربن آبگریز با گروههای آبدوست در یک ماتریس نگهدارنده مبادله میشوند
سوانگاری گاز ـ جامد
gas-solid chromatography, GSC
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن از یک فاز متحرک گاز و یک فاز ثابت برجذبنده اصلاحنشده استفاده میشود
سوانگاری گاز ـ مایع gas-liquid chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن فاز متحرک گاز است و فاز ثابت جامدی است که با یک فاز ثابت مایع پوشیده شده است
سوانگاری گازی gas chromatography
[شیمی] روشی برای سوانگاری مخلوط گازی که در آن گاز از یک ستون بلند دارای یک فاز جاذب ساکن عبور میکند و مخلوط گازها از هم جدا میشوند
سوانگاری لایهنازک
thin-layer chromatography, TLC,
planar chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن فاز متحرک از روی جذبکنندهای که بر روی لایهای نازک قرار دارد میگذرد
سوانگاری لایهنازک شعاعی
radial thin-layer chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری لایهنازک که در آن نمونه در مرکز یک صفحه گرد قرار میگیرد و حلال متحرک از مرکز شروع به خیس کردن صفحه میکند
سوانگاری مایعی liquid chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن فاز متحرک مایع و فاز ثابت جامد یا مایع بر روی یک نگهدارنده جامد قرار دارد
سوانگاری مایعی کارا high performance liquid
chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری مایعی که در آن فاز مایع بهآسانی تغییر میکند و در قدرت تفکیک و زمان تجزیه اثر میگذارد
سوانگاشت chromatogram
[شیمی ] نمودار شویش اجزای یک مخلوط برحسب زمان یا حجم
سوخت جایگزین alternate fuel
[درونشهری] سوختی که برای کاهش آلودگی هوا به جای بنزین و گازوئیل به کار میرود
سوخترسان ناوگان fleet oilers
[نظامی] ناوی که فراوردههای نفتی و مهمات را در مسیر حرکت ناوها تأمین میکند
سوراخ حشره insect hole
[جنگل] هر سوراخ یا مجرایی در پوست یا چوب درخت که حشرات بالغ یا کرمینه (larva) آنها ایجاد کرده باشند
سوراخکن تراورس ← سوراخکن ریلبند
سوراخکن ریلبند tie borer,
sleeper borer
[ریلی] ابزاری برای سوراخ کردن ریلبند برای نصب آسانتر میخ یا پیچ پابند
متـ . سوراخکن تراورس
سوراخگیر تراورس ← سوراخگیر ریلبند
سوراخگیر ریلبند tie plug
[ریلی] قطعه کوچک چوبی به اندازه میخ برای پر کردن سوراخ ریلبند
متـ . سوراخگیر تراورس
سوزانه flare
[محیطزیست] افزارهای واپایشی که با آن مواد خطرناک را برای جلوگیری از ورود آنها به محیط میسوزانند
سوزن برقی ـ دستی dual control switch
[ریلی] سوزنی که ماشین آن به دو صورت دستی و برقی کار میکند
سوزن قفلبرقی electric lock switch,
electrically locked switch
[ریلی] نوعی سوزن دستی که دارای قفل برقی است
سوزن نیمهخودکار semi-automatic switch,
rubber switch
[ریلی] سوزنی که به پایه سوزن نیمهخودکار متصل شده باشد
سوزنک یخی ice needle
[جَوّ] یخبلور نازک و بلند با سطح مقطع معمولاً ششگوش
سوسیس مرغ chicken sausage
[فنّاوری غذا] سوسیس تهیهشده از گوشت بازیابیشده مرغ گوشتی یا غیرگوشتی و گاه پوست و دیگر اجزای مرغ، مانند سنگدان و دل
سوگپیشگان mortuary cult
[باستانشناسی ] گروهی که حرفه آنها برگزاری مراسم عزاداری و تقدیم پیشکشهای تدفینی برای آمرزش مردگان و سهیم شدن در رستگاری آنهاست
سوگیری bias
[علوم سلامت] هر گونه انحراف نظاممند یا خطای منظم در نتیجهگیری یا استنباط یا فرایندهای منتهی به این انحراف
سوگیری ابزار instrument bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از خطای ابزار
سوگیری اثبات ascertainment bias
[علوم سلامت] گونهای سوگیری اطلاعات که ناشی از تلاش بیشازحد مشاهدهگر برای اثبات وقوع پیامد در موردها است
سوگیری اطلاعات information bias
[علوم سلامت] سوگیری در اندازهگیری دادههای پیامد یا مواجهه (exposure) به گونهای که درستی مقایسه بین دو گروه را دچار اشکال میکند
سوگیری انتخاب selection bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از تفاوت نظاممند در ویژگیهای کسانی که برای مطالعه انتخاب شدهاند و آنها که انتخاب نشدهاند
سوگیری انتشار publication bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از گرایش نویسندگان مقالات یا سردبیران مجلات به انتشار نتایج مثبت مطالعات
سوگیری برکسونی ← سوگیری میزان بستری
سوگیری پاسخ response bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از تفاوت در خصوصیات داوطلبان شرکت در مطالعه با غیرداوطلبان، در پاسخ دادن به پرسشها
سوگیری خودانتخابی self-selection bias
[علوم سلامت] گونهای سوگیری انتخابی ناشی از تصمیم شخصی فرد انتخابشده در مطالعه
سوگیری طراحی design bias
[علوم سلامت] گونهای سوگیری که ناشی از اشکال در طراحی مطالعه است
سوگیری گزارشی reporting bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از ارائه یا عدم ارائه گزینشی اطلاعات توسط شرکتکنندگان
سوگیری مخدوشکننده confounding bias
[علوم سلامت] تحریف اثر برآوردشده یک مواجهه (exposure) در یک پیامد که ناشی از وجود عامل بدون ارتباطی است که در عین حال با مواجهه و پیامد رابطه دارد
سوگیری مشاهدهگر observer bias
[علوم سلامت] تفاوتی نظاممند که به علت بیثباتی مشاهدهگر میان مقدار واقعی و مقدار مشاهدهشده ایجاد میشود
سوگیری مصاحبهگر interviewer bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از جمعآوری انتخابی آگاهانه یا ناآگاهانه دادهها توسط مصاحبهگر
سوگیری میزان بستری admission rate bias
[علوم سلامت] تفاوت خصوصیات موردها و شاهدها در مطالعات موردشاهدی بیمارستانی که ناشی از تفاوت نسبت بستری بیمارستانی در هر کدام است
متـ . سوگیری برکسونی Berkson’s bias,
Berksonian bias
سوگیری نمونهگیری sampling bias
[علوم سـلامت] سـوگیری ناشـی از نمونهگـیری غیرتصـادفی از یک جمعیت
سوگیری یادآوری recall bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از تفاوت در یادآوری خاطرات گذشته بین موردها و شاهدها
سوی چهره face orientation,
facing
[باستانشناسی] وضعیت قرار گرفتن سر و به تبع آن صورت نسبت به راستای بدن
سویه strain
[ میکرب] یک گروه از اندامگانهایی که با سایر اندامگانهای موجود در همان گونه در یک یا چند خصوصیت وراثتی متفاوت باشند
سهکنجهخیز Trapa
[ گیاهی ] سردهای از سهکنجهخیزیان با حدود ۳۰ گونه آبزی یکساله شناور که بومی نواحی گرم و معتدل اوراسیا و افریقا هستند؛ برگهای آنها یا پرمانند غوطهور است با تقسیمات ریز که در طول ساقه قرار دارد یا شناور غیرمنقسم به صورت طوقهای که در سطح آب قرار میگیرد؛ برگهای شناور آنها تخممرغی یا مثلثشکل با حاشیه دندانهای ـ ارهای است و گلهای آنها سفید و دارای چهار گلبرگ است که در اوایل بهـار پدیدار میشود و گردهافشانی در آنها با حشرات انجام میشود
سهکنجهخیزیان Trapaceae
[ گیاهی ] تیرهای از موردسانان آبزی یکساله شناور با یک سرده و حدود ۳۰ گونه که در آبهای آرام تا عمق پنج متر میرویند و در نواحی گرم و معتدل افریقا و اوراسیا به صورت بومی وجود دارند؛ برگهای آنها یا پرمانند و غوطهور است یا غیرمنقسم و شناور و گلهایشان سفید و چهارپر است که در اوایل تابستان آشکار میشود
سهم ← سامانه همرفتی میانمقیاس
سیاست بیطرفی neutralism
[سیاسی] سیاست مبتنی بر عدم تعهد در دوران جنگ سرد که اکثر کشورهای جهان سوم به آن پایبند بودند
سیاست سلامت health policy
[علوم سلامت] خطمشی ناظر بر چگونگی مراقبتهای سلامت و تدوین برنامههایی برای آن
سیاست قدرتپایه power politics, machtpolitik
[سیاسی] آموزهای سیاسی که به موجب آن دولتها در روابط بینالملل منافع خود را با تکیه بر قدرت تأمین میکنند
سیاست واقعگرا realpolitik
[سیاسی] سیاست مبتنی بر واقعگرایی
سیاهبُرشی dark cutting defect
[ فنّاوری غذا] عیبی ناشی از فشار روانی گاو، خصوصاً گاو نر، پیش از ذبح که سبب تیره شدن رنگ گوشت و کاهش کیفیت آن میشود
سیاهخاک black soil, Chernozem,
black earth, black land
[زراعت] خاکی که به دلیل دارا بودن گیاخاک فراوان سیاه است
سیاهشدگی darkening
[ فنّاوری غذا] بدرنگ و تیره شدن تدریجی گوشت
سیبزمینی بذر seed potato
[زراعت] غده سیبزمینی که برای تکثیر غیرجنسی به کار میرود
سیرابیشیردان tripe
[فنّاوری غذا] بخشی از آلایش خوراکی که شامل معده چهار قسمتی نشخوارکنندگان است
سیر و سفر travel and tourism
[ گردشگری ] سفرها و دورانهای اقامت اشخاص در مکانهایی خارج از محل سکونت معمول برای تفریح یا کسبوکار یا مقاصد دیگر
سیری حسی sensory-specific satiety
[ تغذیه] کاهش یافتن لذت از غذا در حین مصرف آن
سیم آهنگ chanterelle, cantino,
melody string
[موسیقی] زیرترین زه در ساز زهی
سیماهای تکمیلی supplementary features,
supplementary cloud features
[جَوّ] آن دسته از سیماهای اَبر که بهعنوان ویژگیهای مکمل برای متمایز کردن اَبرها از یکدیگر به کار میروند
سیم جوش welding rod
[متالورژی] ماده پرکننده به شکل سیم یا مفتول و عموماً بدون روکش
سیمطوقه bead wire
[تایر] هر یک از سیمهای فولادی که مغزه طوقه را تشکیل میدهند و تنیدگی آنها مانع بلندشدن طوقه از لبه رینگ (rim flange) میشود
سیم همخوان resonance string sympathetic string,
[موسیقی] سیمی که معمولاً نواخته نمیشود، اما براثر پدیده صوتیِ تشدید به ارتعاش درمیآید
سینا ← حرّا
سینائیان ← حرّائیان
سینه plate
[ فنّاوری غذا] بخش نازکی از لاشه دام که در پشت سرسینه قرار دارد
ش
شاخال brushwood
[جنگل] درختچهها و سرشاخههای قطعشده یا افتاده
شاخ بزی ← مارتینی
شاخبزیان ← مارتینیان
شاخص حلقه درخت tree-ring index
[جنگل] پهنای استاندارد حلقه سالانه درخت با توجه به سن آن
شاخص خوردگی corrosion index
[ خوردگی] میزان خورندگی یا رسوبگذاری آب
شاخص سالم خوردن healthy eating index, HEI
[تغذیه] شاخصی برای ارزیابی و پایش وضعیت کلی رژیم غذایی افراد که بر اساس آن کیفیت کلی رژیم غذایی سنجیده میشود
شارش اَبَربحرانی ← شارش اَبَرصوتی
شارش اَبَرصوتی supersonic flow
[فیزیک، هوایی] شارشی که سرعت ذرات شاره در آن بیشتر از سرعت صوت در همان شاره است
متـ . شارش اَبَربحرانی supercritical flow
شارش برینصوتی hypersonic flow
[فیزیک، هوایی] شارشی با سرعت بیشتر از پنج ماخ در محیط شاره
شارش تراصوتی transonic flow
[فیزیک، هوایی] حرکت شاره در اطراف جسم غوطهور در شاره به طوری که مقـدار سرعت آن در برخـی نقاط اَبَرصـوتی و در برخـی نقاط زیرصوتی است
شارش تلاطمی turbulent flow
[فیزیک] حرکت شاره به نحوی که در آن فشار و سرعت موضعی به طور نامنظم و سریع تغییر کند
شارش زیربحرانی ← شارش زیرصوتی
شارش زیرصوتی subsonic flow
[فیزیک، هوایی] شارشی که سرعت ذرات شاره در آن کمتر از سرعت صوت در همان شاره است
متـ . شارش زیربحرانی subcritical flow
شاره ضدیخ anti-icing fluid
[هوایی] شارهای که از یخ زدن جلوگیری میکند
شاسی مفصلی articulated frame
[جنگل] قابی که دو قسمت آن با مفصل به هم متصل شده است
شال ← شمار اتصال لیگانه
شامهبرونی meningocele
[پایه پزشکی] بیرونزدگی شامهگان از جمله از مهرهشکاف
شامه ـ نخاعبرونی meningomyelocele
[پایه پزشکی] بیرونزدگی نخاع و برونشامه آن به علت آسیب دیدن یا وجود نارسایی در ستون مهرهها
شانه shoulder
[تایر] بخشی از تایر که بین رویه و دیواره قرار دارد
شاهپسند Verbena
[گیاهی] سردهای از شاهپسندیان یک یا چندساله علفی یا نیمهچوبی با حدود ۲۵۰ گونه که بومی برِّ جدید و برخی نیز بومی برِّ قدیماند؛ برگهای آنها معمولاً متقابل و ساده و در بسیاری از گونهها کرکدار است و گلهایشان کوچک و دارای پنج گلبرگ است که در گلآذین خوشه قرار میگیرند و معمولاً سایهای از رنگ آبی دارند
شاهپسندیان Verbenaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان درختی یا درختچهای یا علفی با حدود ۹۰ سرده و ۳۰۰۰ گونه که بیشـتر در نواحی گرمسیری میرویند و مشخصه بارز آنها گلهای خوشهای کوچک و معطرشان است که پنجپر یا بهندرت چهار تا هشت پر است؛ برگهایشان دمبرگدار یا بیدمبرگ است و معمولاً آرایش متقابل یا فراهم یا بهندرت متناوب دارند
شاهدانه Cannabis
[گیاهی] سردهای از شاهدانهایان یکساله علفی ایستاده ستبر با یک گونه معطر که از آسیای مرکزی منشأ گرفته است و امروزه در مناطق معتدل شمالی بهفور کشت میشود؛ یک رقم آن با ظاهری نیمانند و بلند برای تولید الیاف خاص شاهدانه کشت میشود و گیاه ماده رقم کوتاه دیگری از آن منبع اصلی ماریجوانا است
شاهدها ← گروه شاهد
شاهسرخس Osmunda
[گیاهی] سردهای از شاهسرخسیان با پنج تا ده گونه که اساساً مختص نواحی معتدل هستند؛ گیاهان این سرده دارای برگشاخههای (frond) کاملاً دوریختی یا نیمهدوریختی با فتوسنتز (Photosynthesis) سبز سترون هستند و برگچههای غیرفتوسنتزی (non-photosynthetic) بارور با هاگدانهای بزرگ و برهنه دارند
شاهسرخسسانان Osmundales
[گیاهی] راستهای از شاهسرخسها با تقریباً بیست گونه و پراکندگی وسیع که با گروه سرخسهایی که دارای هاگدان حقیقی (Eusporangiatae) هستند قرابتهایی دارند
شاهسرخسیان Osmundaceae
[گیاهی] تنها تیره از شاهسرخسسانان که گروهی ابتدایی با سه سرده از سرخسهای درشتقامت با حدود بیست گونه است؛ هاگدانهای آنها به صورت پراکنده یا متمرکز در هاگینهها (sori) در سطح زیرین برگچهها یا در هر دو سطح نواحی زایای برخی از برگشاخهها (fronds) قرار دارند، هاگینههای این سرده برعکس بسیاری از تیرههای سرخس فاقد هاگینهپوش (indusium) است
شبدرترشک Oxalis
[گیاهی] سردهای علفی کوچک از شبدرترشکیان با حدود ۸۵۰ گونه که گیاهانی گرمسیری هستند و عمدتاً بومی افریقای جنوبی و امریکای جنوبی به شمار میآیند
شبدرترشکسانان Oxalidales
[گیاهی] راستهای از دولپهایهای علفی یکساله و چندساله یا درختی یا درختچهای یا بالارونده با شش تیره و ۵۸ سرده و ۱۸۱۰ گونه که در مناطق معتدل و گرمسیری پراکندهاند
شبدرترشکیان Oxalidaceae
[گیاهی] تیرهای از شبدرترشکسانان با سه سرده و حدود ۸۷۵ گونه با گلهای منظم و پرچمهایی دو تا سه برابر تعداد گلبرگها یا کاسبرگها و میوههایی از نوع پوشینه حجرهگشا (loculicidal) و بدون منقارک (beakless)
شبکه rose
[موسیقی] روزنهای صوتی، معمولاً به شکل گُل، که بر روی صفحه سازهای زهی، بهویژه خانواده بربطها، ایجاد میشود تا بین هوای داخل جعبه صوتی و هوای خارج ساز ارتباط برقرار شود
متـ . گُل
شبکهبندی نقشه map grid
[نقشهبرداری] شبکهای که برای فراهم کردن یک دستگاه مختصات مناسب بر روی نقشه افکنده میشود
شبکه لولههای گدازه lava tube system
[زمین] شبکهای از لولههای گدازه انشعابی که خاص جریانهای گدازه ریسمانی (pahoehoe lava) است
شبهتقارن pseudosymmetry
[فیزیک] وضعیتی که در آن بلور با توجه به زاویهها و نسبت محورها تقارنی بیشتر از تقارن واقعی از خود نشان میدهد
شبهزمینوار quasi-geoid
[ژئوفیزیک] سطحی غیرهمپتانسیل در نزدیکی زمینوار که فاصله هر نقطه روی آن تا سطح زمین، ارتفاع نرمال (normal height) است
شبهگوشت meat analogue
[فنّاوری غذا] غذایی شبیهسازیشده که از لحاظ خصوصیات ساختاری و مکانیکی قابل قیاس با گوشت طبیعی است
شبهویروس viroid
[ میکرب] عامل عفونتزایی شامل یک رشته کوتاه رِنا که با هیچ پروتئینی همراه نیست و برای تکثیر کاملاً وابسته به یاخته میزبان است
شتابدهنده دومرحلهای tandem accelerator
[فیزیک] شتابدهندهای ایستابرقی/ الکتروستاتیکی که در آن یونهای منفی هیدروژن از پتانسیل زمین تا پتانسیل زیاد شتاب میگیرند و سپس با گذار از محفظهایگازی یا برگهای نازک، هر دو الکترونِ یون از آن کنده میشوند و پروتون باقیمانده مجدداً شتاب میگیرد و به پتانسیل زمین میرسد
شتاب سقوط آزاد ← شتاب گرانی
شتاب گرانی acceleration of gravity
[ژئوفیزیک] شتاب یک جسم بر اثر ربایش گرانشی یک سیّاره
متـ . شتاب سقوط آزاد acceleration of free fall
گرانی ظاهری apparent gravity
شتاب مماسی tangential acceleration
[فیزیک] مؤلفهای از شتاب خطی که مماس بر مسیر حرکت خمیده خط ذره است
شخصیت خوددوست نراندامهای ← شخصیت نراندامهای
شخصیت نراندامهای phallic personality
[روانشناسی] الگویی شخصیتی که وجه مشخص آن رفتار خودستایانه و خوددوستدارانه (narcissistic)، لافزنی، اعتماد به نفس افراطی، تکبر، رفتار جنسیـ اجباری (sexual-compulsive behaviour) و در برخی موارد خودنمایشگری (exhibitionistic) یا پرخاشگری است
متـ . منش نراندامهای phallic character
شخصیت خوددوست نراندامهای
phallic-narcissistic character,
phallic-narcissistic personality
شدت زمینلرزه earthquake intensity
[ژئوفیزیک] شاخصی از ویرانگری محلی هر زمینلرزه در پهنهای کوچک
شرایط تنظیم control conditions
[درونشهری] شرایط و مقررات حاکم بر واپایش تردد وسایل نقلیه شامل نوع و فازبندی و زمانبندی چراغهای راهنمایی برای محدوده مشخصی از خیابان یا بزرگراه
شرایط زمینه background conditions
[محیطزیست] شرایط زیستی و شیمیایی و فیزیکی آب در بالادست محل تخلیه
شرایط لغو cancellation clause
[گردشگری] بندی از قرارداد که در آن شرایطی که ممکن است به فسخ قرارداد منجر شود ذکر میشود
شرط بازگردانی salvage clause
[دریایی] بندی در قرارداد حمل بار که چگونگی و شرایط انجام خدمات بازگردانی در هنگام بروز حوادث را تعیین میکند
شرط بیمه سفر voyage clause
[دریایی] بندی در بیمهنامههای دریایی که دوره زمانی مجاز برای یک سفر یا یک مجموعهسفر را مشخص میکند
شرط پرچم flag clause
[دریایی] بندی در بارنامه که مطابق با قوانین کشور ذیربط چگونگی رسیدگی به مسئولیتهای حملکننده در آن قید میشود
شرط خارج از اجاره off-hire clause,
breakdown clause
[دریایی] بندی در قراردادهای اجاره که چگونگی محاسبه مدت زمان خارج از اجاره را مشخص میکند
شروع زنگ rust bloom
[ خوردگی] بیرنگ شدن فلز که نشاندهنده آغاز زنگزدگی است
شریک کشتی joint owner,
joint owners, part owners
[دریایی] هر یک از صاحبان کشتی یا کشتیهایی که به دو نفر یا بیشتر تعلق دارد
شستشوی بازدارنده زنگ rust-inhibitive wash
[ خوردگی] ایجاد پوشش تبدیلی بر روی سطح آهن پیش از رنگ کردن
شقایق Papaver
[گیاهی] سردهای از شقایقیان با حدود ۱۲۰ گونه یکساله یا دوساله یا چندساله مقاوم در برابر سرما که در نواحی معتدل افریقا و اوراسیا و امریکای شمالی میرویند و شامل گیاهانی مانند شقایق قرمز و خشخاش میشوند
شقایقیان Papaveraceae
[گیاهی] تیرهای از آلالهسانان شیرابهدار اغلب علفی و گاهی درختچهای یا درختی کوتاه با حدود ۲۳ سرده و ۲۰۰ گونه و پراکنش جهانی و برگهای ساده و لَپدار یا بریده شانهای (pinnatifid) با دُمبرگ و بدون غلاف که آرایششان متناوب یا چرخهای است
شقه کردن splitting
[ فنّاوری غذا] فرایند نصف کردن لاشه از قسمت تیره پشت
شکاف اطلاعاتی information gap,
information divide
[کتابداری] فاصله میان میزان و نوع اطلاعات در دسترس جامعه با آنچه مورد نیاز آن است
شکافبشم crevasse hoar
[جَوّ] یخبلورهایی که بر دیواره شکاف یخسارها یا حفرههای بزرگ سرد تشکیل میشود
شکستایمن fail-safe ۲
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی قطعهای که در صورت شکست آن خطری برای افراد یا خللی جدی در عملکرد کلی دستگاه ایجاد نشود و آسیب به حداقل برسد
شکست کشتی shipwreck ۲, wreck ۲,
wreckage ۲
[دریایی] غرق شدن یا شکستن یا متروک شدن کشتی
شکل پیرایشی دگرسان alternative splice form
[ژنشناسی] هر یک از شکلهای متفاوت رونوشتهای ساختهشده از یک پیشرِناپ، در نتیجه پیرایش دگرسان
شکلگیری آنمن ego development,
ego formation
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، فرایندی که بخشی از فرومن را به مقتضای محیط بهتدریج به آنمن تبدیل میکند
شکلگیری اَبر cloud formation
[جَوّ] فرایندی که در آن گونههای مختلف اَبر تشکیل میشود
شکمبه stomach
[فنّاوری غذا] بخش خوراکی آلایش شامل سیرابیشیردان و بقیه دستگاه گوارش دام
شکمغُره borborygmus
[تغذیه] صدای ناشی از حرکت گاز در روده
شمار اتصال لیگاند hapticity
[شیمی] تعداد الکترونهایی که در یک لیگاند به طور مستقیم با فلز در همارایی شرکت میکنند
اختـ . شال
شمارگر هستههای میعان اَبر
cloud condensation nuclei counter
[جَوّ] افزارهای برای اندازهگیری فراوانی ذرات جوّی که بخار آب بر روی آنها در مقادیر کمِ اَبَراشباعشدگی میعان میکند
اختـ . شمارگر هماب CCN counter
شمارگر هماب ← شمارگر هستههای میعان اَبر
شمال ← جهان شمال
شمشاد Buxus
[گیاهی] سردهای از شمشادیان با حدود ۷۰ گونه که اغلب گونههای آن گرمسیری یا نیمهگرمسیری است و فقط گونههای اروپایی و برخی گونههای آسیایی آن در برابر سرما مقاوم هستند، برگهای آنها متقابل و دایرهای تا سرنیزهای با بافت چرمی و گلهایشان کوچک سبز مایل به زرد تکجنسی و تکپایه است؛ میوه آنها پوشینه کوچکی است با تعدادی دانههای ریز
شناسانه اطلاعات information identifier
[کتابداری] مجموعهای از نشانهها که برای تشخیص هویت بسته اطلاعاتی به کار میرود
شناسانه برنمود رقمی digital object identifier, DOI
[کتابداری] نشانه واحدی که ناشران برای تشخیص و مبادله محتوای یک برنمود رقمی به کار میبرند
متـ . شناسانه شیء رقمی
شناسانه شیء رقمی ← شناسانه برنمود رقمی
شناسایی اَبر cloud identification
[جَوّ] تعیین سرده و گونه و ورده (variety) و سیماهای تکمیلی و اَبرهای فرعی و مادراَبر و پدیدههای هوایی مرتبط با اَبرها
شناور آبخورتنگنا
vessel constrained by her draught
[دریایی] شناوری موتوری که به دلیل اندازه آبخور نسبت به عمق و پهنه آبراه میدان عمل بسیار محدودی دارد
شناور بادبانی sailing vessel
[دریایی] شناوری که با بادبان و نیروی باد حرکت میکند
متـ . قایق بادبانی sailing boat
کشتی بادبانی sailing ship
شناور بازگردانی salvage vessel
[دریایی] شناوری مجهز به تجهیزات ویژه که از آن برای بازگردانی استفاده میکنند
متـ . کشتی بازگردانی salving ship
شناور تندرو high-speed craft, HSC
[دریایی] شناوری با طراحی و ویژگیهای خاص که سرعت بسیار بالا دارد
شناور خارج از فرمان
vessel not under command, NUC
[دریایی] شناوری که تحت شرایط خاصی قادر به اجرای قوانینِ راه نیست و مطابق ضوابط باید از علائم هشداردهنده استفاده کند
شناور راهده give-way vessel,
burdened vessel
[دریایی] شناوری که مطابق با قوانینِ راه باید از مسیر شناور دیگر دور شود
متـ . کشتی راهده burdened ship
شناور راهگیر privileged vessel stand-on vessel,
[دریایی] شناوری که مطابق با قوانینِ راه بر شناور راهده حق تقدم دارد و با حفظ سرعت و مسیر به راه خود ادامه میدهد
متـ . کشتی راهگیر privileged ship
شناور سبقتگیر overtaking vessel
[دریایی] شناوری که با زاویهای بیش از ۵/۲۲ درجه نسبت به ورگه شناور دیگر در حال سبقت گرفتن از آن باشد
شناور موتوری power-driven vessel
[دریایی] شناوری که با نیروی محرکه موتور خود حرکت میکند
متـ . قایق موتوری motorboat, power boat
شناور نورانی light vessel
[دریایی] شناوری با چراغهای پرنور که در نقطهای از دریا درلنگر است و از آن بهعنوان علامت دریایی استفاده میشود
متـ . قایق نورانی lightboat, gas boat,
boat beacon, unattended lightboat
کشتی نورانی lightship
شناور هدایتپذیر از دور
unmanned underwater vehicle
[نظامی] شناوری که میتواند در زیر آب حرکت کند و نیاز به هدایت و واپایش مستقیم نیروی انسانی ندارد
اختـ . شهپاد UUV
شناوه روگاه ← بویه روگاه
شناوه صوتی sonobuoy
[نظامی] فرستندهـ گیرنده صوتی کوچکی که از هواگرد بر سطح آب رها میکنند تا صدای زیردریایی را ردگیری و به هواگرد ارسال کند
شناوه کشتی شکسته ← بویه کشتی شکسته
شناوه نجات life buoy
[نظامی] وسیلهای شناور برای نجات افرادی که در آب افتادهاند
متـ . حلقه نجات life ring
شناوه نشانگذار dan buoy
[نظامی] شناوهای که از آن در عملیات مینروبی برای مشخص کردن مسیر یا منطقه مینروبیشده استفاده میشود
شنواییبانی ← حفاظت شنوایی
شنواییسنجی بازتابشرطی جهتی
conditioned orientation reflex
audiometry, conditioned orientation reflex
[ شنواییشناسی] روشی در شنواییسنجی رفتاری برای ارزیابی حساسیت شنوایی کودکان دوساله و کمتر که در آن گردش سر به طرف منبع صدا با پاداش دیداری تقویت میشود
اختـ . شنواییسنجی جهتی COR audiometry
شنواییسنجی جهتی← شنواییسنجی بازتابشرطی جهتی
شنواییشناس آموزشی educational audiologist
[ شنواییشناسی] فردی که در زمینه شنواییشناسی آموزشی تخصص دارد
شنواییشناسی آموزشگاهی ← شنواییشناسی آموزشی
شنواییشناسی آموزشی educational audiology
[ شنواییشناسی] شاخهای از شنواییشناسی که به تشخیص عیوب شنوایی و توانبخشی شنوایی کودکان در مراکز آموزشی میپردازد
متـ . شنواییشناسی آموزشگاهی school audiology
شنواییشناسی توانبخشی ← بازتوانبخشی شنوایی
شنودافزار bug
[نظامی] هر یک از افزارههای مخفی شنود
شنودزدایی debugging
[نظامی] عملیات شناسایی و برچیدن شنودافزار از محیط
شنودگذاری bugging
[نظامی] عملیات نصب شنودافزار
شنیدافزار ← سمعک
شنیدیار ← سمعک
شوخطبعی humour
[روانشناسی] توانایی درک یا بیان جنبههای طنزآمیز موقعیتها
شورابی Ruppia
[گیاهی] تنها سرده شورابیان که اغلب در آبهای شور میروید؛ گلآذین آن بلند و نازک و راست یا اندکی پیچخورده منتهی به دو گل ریز است و ساقه آن منشعب و بلند و برگهایش اغلب سرنیزهای است
شورابیان Ruppiaceae
[ گیاهی] تیرهای از قاشقواشسانان با یک سرده و حدود ده گونه که معمولاً در آبهای شور یا کمنمک میرویند و برگهایشان نواری با غلافی در قاعده و گلهایشان ریز و بدون گلپوش است که در گلآذین خوشهای انتهایی و کوتاه قرار میگیرند
شویش elution
[شیمی] فرایند انتقال ماده جذبشده از طریق شستشوی آن با یک جریان مایع یا گاز
شوینده دوخصلتی ampholytic detergent
[شیمی] شویندهای که در محلول اسیدی، کاتیونی و در محلول بازی، آنیونی است
شهپاد ← شناور هدایتپذیر از دور
شهر مردگان necropolis
[باستانشناسی] گورستان یا محوطه تدفینی بزرگ غالباً در نزدیکی یک شهر باستانی
شهوانیسازی ← جنسیسازی
شهودگرایی ریاضی mathematical intuitionism
[ریاضی] مکتبی در فلسفه ریاضی که بر اساس آن ریاضیات نمیتواند ویژگیهای اغلب مجموعههای نامتناهی را در بر گیرد و فقط گزارههایی موجهاند که بتوان اثباتپذیری آنها را با روشهای متناهی نشان داد
شیار groove, tread groove
[تایر] فضای خالی میان دو آجنوار مجاور
شیاراندازی grooving
[تایر] در طراحی تایر، ایجاد شیارهایی با عمق و زاویههای مختلف بر روی رویه برای بهبود کشانش (traction)، ترمزگیری یا پایداری جانبی
شیار پلهای step groove
[تایر] نوعی شیار با طرح پلهای که باعث افزایش قدرت چنگزنی (gripping) تایر در برف میشود و به دوام رویه کمک میکند
شیارزنی regrooving, tyre siping
[تایر] ایجاد شیارهای جدید بر رویه تایر، پس از رسیدن رویه اصلی به حد رفتگی
شیارک sipe, tread sipe
[تایر] شکاف کوچک و باریکی که بر روی آجقطعه ایجاد میکنند تا کشانش (traction) تایر بر روی جاده خیس افزایش یابد
شیار کناری ← شیار کناری بطنهای مغز
شیار کناری بطنهای مغز
sulcus limitans ventriculorum cerebri
[پایه پزشکی] شیاری در میانه طول هر یک از دیوارههای جانبی لوله عصبی
اختـ . شیار کناری sulcus limitans
شیببَر moving ramp
[درونشهری] پیادهروِ متحرک شیبدار
شیب جوش weld slope
[متالورژی] زاویه خط جوشبُن نسبت به خط افق
شیبسنج clinometer
[ژئوفیزیک] وسیله کوچک دستی برای اندازهگیری شیب
شیبگَرد جوش weld rotation
[متالورژی] زاویه بین جوشبُن و خط منصّف رویههای ذوب
شیب مرکب composite grade
[درونشهری] مجموعهای از چند شیب متوالی در طول بزرگراه که اثر ترکیبی آنها بر حرکت خودروها خیلی بیشتر از مجموع اثر آنها به صورت تکتک است
شیپوره اَبَرصوتی supersonic nozzle
[هوایی] شیپوره تونل باد یا شیپوره پیشرانشی که سرعت جریان نسبی در آن اَبَرصوتی است
شیرآور Polygala
[گیاهی] سردهای از شیرآوریان علفی چندساله یا درختی کوتاه یا درختچهای با حدود ۵۰۰ گونه که دارای پراکنش تقریباً جهانی هستند و کرمینه (larva) برخی از پروانهسانان از گونههای این سرده تغذیه میکنند
شیرآوریان Polygalaceae, Diclidantheraceae,
Moutabeaceae, Xanthophyllaceae
[گیاهی] تیرهای از باقلاسانان درختی یا درختچهای یا علفی با هفده سرده و ۸۰۰ گونه که دارای پراکنش تقریباً جهانی هستند و بیشتر از نیمی از گونههای آن متعلق به سرده شیرآور است
شیرفلکه توازن kingstone valve
[نظامی] هر یک از شیرفلکههای بزرگ زیردریایی که امکان ورود آب را بـه مخـزنهای ترازه فراهـم میکنـد تا زیـردریایی بتوانـد به عمق فرو رود
شیء رقمی ← برنمود رقمی
شیشهآواری vitroclastic
[زمین] ویژگی ساختار سنگی آذرآواری که در آن خردهشیشه وجود دارد.
ص
صافش چلیپایی crossflow filtration
[محیطزیست] نوعی صافش که در آن جریان ورودی موازی سطح بستر صافی است و فقط قسمتی از جریان ورودی از داخل صافی عبور میکند
صافشدگی قوس flat spot
[ریلی] انحراف بخشی از قوس به سمت خط مماس
صافش مستقیم direct filtration
[محیطزیست] سلسلهای از فرایندهای مشتمل بر انعقاد و صافش که فاقد مرحله تهنشینی است و منجر به حذف ذرات میشود
صافی دوسویه biflow filter
[محیطزیست] صافی بستردانهای که در آن جریان آب از بالا و پایین وارد و از وسط خارج میشود
صافی شنی sand filter
[محیطزیست] نوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و به صورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
صداگیر silence cloth
[گردشگری] مشمع یا هر پارچه لایهداری که آن را برای گرفتن صدای ظروف زیر رومیزی قرار میدهند
صفت چندعاملی multifactorial trait
[ژنشناسی] هر یک از صفتهایی که تحت تأثیر یک یا چند ژن و همچنین عوامل محیطی قرار دارند
صفحه اصلی تنش principal plane of stress
[فیزیک] یکی از سه صفحه متعامد در نقطهای که تنش برشی در آن نقطه و در امتداد آن صفحه صفر میشود
صفحه زیر back
[موسیقی ] قسمت زیرین یا پشتی جعبه صوتی سازهای زهی
صلح آرمانی ← صلح ماندگار
صلحآفرینی peacemaking
[سیاسی] اقدامی که برای ایجاد تفاهم و توافق میان طرفهای درگیر به شیوهای آشتیجویانه انجام گیرد
صلح ایجابی positive peace
[سیاسی] ۱. صلحی که ویژگی آن وجود باورها و هنجارهای آشتیجویانه اجتماعی و فرهنگی، و عدالت در همه عرصهها و استفاده مردمسالارانه از قدرت و نبود خشونت میان دولتهاست ۲. نبود جنگ همراه با رفع اختلاف میان دولتها به شیوه سازنده
صلحپژوهی peace research
[سیاسی] شاخهای از پژوهشهای علوم انسانی که هدف آن شناخت و فراهم کردن زمینههای برقراری صلح است
صلح دیرپا long peace
[سیاسی] صلح طولانیمدت میان قدرتهای بزرگ
صلح سلبی negative peace
[سیاسی] فقدان جنگ و خشونت آشکار و مستقیم در عرصههای داخلی و خارجی
صلحکوشی peace offensive
[سیاسی] اقدامات دیپلماتی هماهنگ و جدی در موردی خاص، با هدف دستیابی به صلح
صلح ماندگار perpetual peace
[سیاسی ] صلحی که بر پایه آرای کانت محصول وضعیتی است که در آن دولتها با پذیرش نظام مردمسالار به اتحاد آشتیجویانه و قوانین جهانگستر دست مییابند
متـ . صلح آرمانی ideal peace
صلح مردمسالاران ← نظریه صلح مردمسالاران
صندل Santalum
[گیاهی] سردهای نیمهانگلی از صندلیان با حدود ده گونه که معروفترین آنها همان صندل واقعی یا صندل سفید با چوب معطر است؛ گونههای این سرده در سرتاسر جنوب شرقی آسیا و جزایر جنوبی اقیانوس آرام پراکنده است
صندلیان Santalaceae
[گیاهی ] تیرهای از صندلسانان درختچهای و علفی و درختی نیمهانگلی با حدود ۳۸ سرده و بیش از ۴۰۰ گونه که در نواحی گرمسیری یا معتدل میرویند؛ در برخی از سردهها برگهای غیرمنقسم و معمولاً متناوب به ساختارهایی فلسمانند تبدیل شده است؛ برگهای سبز آنها مقداری سبزینه دارد که به آنها امکان ساخت غذا را میدهد، اما این گیاهان مقداری از آب و مواد غذایی مورد نیاز خود را از طریق اندامهای مکنده (haustoria) از میزبان تأمین میکنند؛ اکثر صندلیان انگلریشهای، ولی برخی از آنها انگلساقهای هستند و بیشتر آنها گلهای کوچک و ناپیدای یکجنسی یا دوجنسی دارند
صندلی سلمانی barber chair,
tombstone ۲
[جنگل] کُندهای که بر اثر قطع ناقص درخت به شکل صندلی درآمده است
صندوق تدفینی burial chest
[باستانشناسی] صندوقی که همراه جسد دفن میشده است
صوتپردازی sonics
[فیزیک] فنّاوری پردازش و تحلیل صوت
صورت چندخطی multilinear form
[ریاضی] تابعی متغیره از حاصلضرب دکارتی فضای بُرداری روی میدانی مفروض به آن میدان که نسبت به هر یک از متغیرها خطی است
صورتحساب سفر voyage account
[دریایی] شرح هزینهها و درآمدهای سفر دریایی یک کشتی در پایان یک سفر
صورت درجه دوم quadratic form
[ریاضی] یک چندجملهای همگن درجه دوم
صورت درجه دوم دومتغیره binary quadratic form
[ریاضی] یک صورت درجه دوم با دومتغیر
صورت دوخطی bilinear form
[ریاضی] تابعی دومتغیره از حاصلضرب دکارتی دو فضای بُرداری روی میدانی مفروض به آن میدان که نسبت به هر یک از متغیرها خطی است
متـ . نگاشت دوخطی bilinear mapping
صورت دیفرانسیلی differential form
[ریاضی] یک چندجملهای همگن بر حسب چند دیفرانسیل
صورتگرایی formalism
[ریاضی] مکتبی در فلسفه ریاضی که بر اساس آن ریاضیات مجموعهای از دستگاههای صوری است که گزارههای هر یک از آنها با استفاده از نمادهای دستگاه بر طبق قواعد معینی ساخته میشوند
صورت یک و نیم خطی
sesquilinear form, semi-bilinear form
[ریاضی] تابعی دومتغیره از حاصلضرب دکارتی دو فضای بُرداری روی میدانی مفروض به آن میدان، که نسبت به متغیر اول خطی و نسبت به متغیر دوم نیمخطی است
ض
ضامن کردن ← غیرمسلح کردن
ضخامت بیشینه شانه shoulder gauge
[تایر] ضخیمترین بخش تایر که در ناحیه شانه قرار دارد و بر دمای تایر در حال حرکت تأثیر مستقیم دارد
ضخامت پوست bark thickness
[جنگل] پهنای پوست درخت در محل قطرِ برابرِ سینه
ضدپوسیدگی anticariogenic
[تغذیه] ویژگی ترکیباتی که از تشکیل پُژکهای ناشی از غذاهای اسیدی جلوگیری میکند
ضدیخ anti-icing ۱, anti-icer
[هوایی] مواد یا تجهیزاتی که از آنها برای پیشگیری از یخ بستن آب بر سطوح مختلف هواگرد استفاده میشود
ضدیخزنی anti-icing ۲
[هوایی] پیشگیری از یخ بستن آب بر سطوح مختلف هواگرد به روشهای گرمایی یا مکانیکی یا شیمیایی
ضربدر decussation, decussatio
[پایه پزشکی] حالت بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که از روی یکدیگر عبور میکنند
ضربدری decussate
[پایه پزشکی] ویژگی صوری بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که از روی یکدیگر عبور میکنند
ضریب افزاینده گردشگری tourism multiplier
[گردشگری] ضریبی عددی برای اندازهگیری تأثیر کل هزینه اولیه یا مستقیم گردشگری در چرخه اقتصاد یک منطقه
ضریب بهرهوری گرمایی thermal utilization factor
[فیزیک] ضریبی که احتمال جذب نوترون گرمایی را در ماده شکافتپذیر نشان میدهد
ضریب مَنجید casing factor
[تایر] کسری از کل بار وارد بر تایر که مَنجید آن را تحمل میکند