تصمیم قانونی دائر به ابراز رأی اعتماد به دولت جناب آقای عبدالحسین هژیر نخست‌وزیر [مصوب ۱۳۲۷/۸/۱۳]

تاریخ تصویب: ۱۳۲۷/۰۸/۱۳
تاریخ انتشار: ۱۳۲۷/۰۸/۱۳

مجلس شورای ملی در جلسه پنجشنبه سیزدهم آبان ماه ۱۳۲۷ پس از طرح استیضاح آقای عبدالقدیر آزاد و توضیحات آقای نخست‌وزیر با اکثریت ۶۷ رأی از‌ هشتاد و هشت نفر عده حاضر به دولت ایشان ابراز اعتماد نموده است.

تصمیم قانونی بالا در جلسه سیزدهم آبان ماه یک هزار و سیصد و بیست و هفت از طرف مجلس شورای ملی اتخاذ شده است.

رییس مجلس شورای ملی – رضا حکمت



متن نطق آقای عبدالحسین هژیر نخست‌وزیر:

البته دولت اعتقاد راسخ دارد که استیضاح یکى از قوائم حکومت مشروطه و یکى از اصول قانون اساسى است لیکن به طوری که یک بار دیگر نیز اشاره کردم در این دولت طرح استیضاح گویا به نحو خاصى مقرر یا مقدر شده است که پیاپى مثل باران می‌بارد در این اواخر یکى از آشنایان پرسید دولت شما چه می‌کنید گفتم می‌گویند مردى از طهران دنبال کسب و کار به محمره رفت و چندى در آنجا ماند وقتى که برگشت از او پرسیدند محمره چه می‌کردى جواب داد عرق می‌کردم حالا من هم باید بگویم دولت من به استیضاح جواب می‌دهد دوست من کسى تأمل کرد و گفت اگر شما هم مثل همان مرد تهرانى که به محمره رفته بود عرق می‌کردید حاجت نبود که مدام جواب استیضاح بدهید گفتم مقصود را ملتفت نمى‌شوم گفت می‌خواهم بگویم که مثلاً اگر یک وزیر یا یک معاون یا یک شهردار عرق می‌کرد استیضاحات کمتر می‌شد چنان که اگر آقاى ابتهاج هم در باب عوض کردن رئیس بانک ملى سبزوار طور دیگر عمل می‌کرد در این استیضاح اخیر شما مورد اسناد ناروا واقع نمی‌شد گفتم هر چه بود گذشته و حالا هم دیگر تابستان تمام شده و فصل عرق سر آمده است و از طرف دیگر حاصل بدنى چهار ماهه اخیر من را جلدتر و چابکتر کرده و به این ترتیب مرا براى جواب استیضاح آماده‌تر نموده است غرض از ذکر این مقدمه به هیچ‌وجه این نبود که تقاضا کنم نمایندگان محترم تا این درجه در طرح استیضاحات پیاپى تمجیل نفرمایید بلکه مقصود این بود که به طور کلى در هر بار اندکى هم نظر دقت و تأمل خود را به قهقرى برگردانند و وضع و دستگاه دولت را در ادوار مختلف از مد نظر بگذرانند تا اگر معلوم شود که قبل از تشکیل این دولت تمام قوانین در مجرا‌ى خود سیر می‌کرده و عدل و نصفت کامل در مملکت شمول داشته است البته امروز هم بر سر امرى ولو خیلى جزیى فوراً از دولت استیضاح کنند و دولت را بر ولو این که به قو‌ل خسرو انوشیروان بر سر گرفتن نمک از دهقان باشد اما اگر چنین نبوده است ناچار باید انصاف داد که اصلاح امور مملکت بیشتر موقوف به ثبات و پایدارى و حوصله و تذکار و اصرار و پافشارى است تا به دولت ساختن و دولت برانداختن و در این خصوص حق کلام را بسیار ى از آقایان نمایندگان و من جمله آقاى دکتر شفق مکرر ادا کرده‌اند و بر آنچه آقایان که خود صاحب خانه‌اند با احاطه و بصیر ت کامل در این خصوص فرموده‌اند بنده چیزى نمی‌توانم بیفزایم اما قطع نظر از این که دولت بماند یا برود باید عرض کنم که در حکومت‌هاى مشروطه وجود یک اقلیت صالح و زیرک به منزله برفگیرى است که دستگاه حکومت را از صاعقه مصون می‌دارد لیکن با همه شانى که در دنیا براى اقلیت قائل شده‌اند دو نکته نیز در همه جا ثابت و محرز است یکى این که انتقاد و ایرادى تا حدى دنبال شود که اساساً مجالى براى عمل و اقدام به جهت دولت باقى بماند و دیگر آن که تصمیم اکثریت همواره محترم و لازم‌الرعایه باشد و حال آن که رسم مشروطیت ایران بر این شده است که در نزد عده معدودى در خارج مجلس بدگویى و ناسزا در ضمن اعمال اغراض شخصى سر لوحه اصول وطن‌پرستى باشد صحیح است و در مجلس فرط ایراد و اعتراض چند تن مجال عمل به دولت ندهد و چه بسا اوقات که خروج یک تن از جلسه مجلس وجود شصت هفتاد نفر را عاطل سازد صحیح است و کارها را لنگ و فلج کند صحیح است و فریاد شکایت و حتى ناله و با این وصف چنان که مشهود شد کافى است که عده قلیلى با هم همداستان شوند و ماه‌ها مجلس شوراى ملى را عملاً تعطیل نمایند و کار را به جایى برسانند که حاصل عمل مجلس را در ظرف ۱۵ ماه به تصویب برنامه چند دولت و سیزده دوازدهم بودجه غیر مصوب و چند استیضاح منحصر کنند و متعاقب این وضع نیز آقاى عبدالقدیر آزاد به استناد این تعطیل مصنوعى دولت را به کناره‌گیرى دعوت نماید با این ترتیب مسلم است که در ایران حکومت مشروطه قلب ماهیت کرده است زیر‌ا که حکومت مشروطه یعنى حکومت اکثریت و حال آن که با این صورت در حکومت مشروطه ایران اختیار واقعى کار کار بست عده بسیار معدودى می‌افتد و میل آنها به سایرین تحمیل می‌شود و رخنه مهلکى که از این راه در ارکان مشروطیت و بالطبع در ارکان استقرار اوضاع ممکلت به هم می‌رسد به درجه‌اى بسط پیدا می‌کند که به وسیله استعفاى یک وزیر یا کناره‌گیرى یک دولت سد نمی‌شود بلکه این دور تسلسل می‌افتد تا جایى که خداى ناکرده دیگر علاج‌پذیر نباشد بنابراین هر‌گاه مجلس شوراى ملى به طریق قانونى هر چه زودتر این اختیارات مطلق نامریى را از این عده ممدود خارج مجلس سلب کند و به اکثریت که صحب حقیقى آن است برگرداند هم تعطیل کارها از میان می‌رود هم دولت‌ها می‌توانند به وظایف خود قیام نمایند وگرنه در هر مملکتى که چند تن بتوانند به دلخواه خود چرخ‌هاى دستگاه مشروطیت را کند و تند کنند و پیچ و مهره آن را عقب و جلو ببرند و اصل و فرع آن را در صندوق سینه خودشان محفوظ بدانند و خود خادم‏ و متولى آن بشوند و همه محسنات و مزایاى آن را وقف خود بخواهند و مردم بیچاره را مدام از دیکتاتورى مفقود ناراحت کنند و به این بهانه نگذارند تلخى دیکتاتورى نامریى خودشان که سیاه‌ترین انواع دیکتاتورى است در کام مردم اثر خود را ببخشد از مشروطیت جز اسم چیزى نمى‌ماند صحیح است ودراین راه جز فنا و زوال پایانى به نظر نمی‌رسد صحیح است و با این توضیحات چنان که در نظر عموم مشهود است برخلاف آنچه آقاى عبدالقدیر آزاد دراستیضاح خود گفتند نه تنها دولت در ظرف این چهار ماه هیچ گونه اقدامى نکرده است که برخلاف اصول مشروطیت باشد و حتى با همه اقدامات ناروایى که یک عده معدود بنا به غرض خاص کردند دولت تاکنون جز به راه مدارا و اغماض نرفت تا آنجا که بسیارى از مردم این درجه از ارفاق را زیاد و موجب تجرى مفسدین دانستند صحیح است اما برانداختن دولت قانونى و برقرارى دولتى که به دلخواه آنها عمل کند همواره آرزوى کسانى بوده و هست که در زیر نقاب مشروطه‌خواهى و آزادى‌طلبى مدتى است تیشه به ریشه مشروطیت می‌زنند و براى قواى ثلاثه مملکت آزادى رأى و اختیار قانونى قائل نیستند صحیح است و در کلیه تصمیمات آنها به طریق مختلف مداخله مى‌‌کنند صحیح است وسعى دارند که با این هیاهو و اخلال نظم نظر خودشان را بر آنها تحمیل کنند و از همه بالاتر مقام سلطنت را نیز که در رأس کلیه قواى مملکت و از مسئولیت مبرا و از معارضه مصون است انگشتر گردان خود می‌خواهند و با آن که فردى عادى بیش نیستند و هیچ گاه هم مصدر خدمت مهم مملکتى نبوده‌اند چنانکه خودشان به اشخاص مختلف و من جمله به عده‌اى از نمایندگان مجلس شوراى ملى علناً گفته‌اند توقعشان این است که هیچ دولتى بر سر کار نیاید و اگر آمد نماند مگر این که در عتبه آنها خاکسار باشد و هم چنین مجلس شوراى ملى به هیچ دولتى راى اعتماد ندهد و کار هیچ دولتى را نگذراند مگر این که قبلاً رضاى آنها راجلب کرده باشد اما اگر روزى پیش بیاید چنان که اکنون پیش ‌آمده است که دولتى بخواهد فقط براى اکثریت مجلس شوراى ملى و به امر اعلیحضرت همایون شاهنشاهى وظایف خود را انجام بدهد و توقعات این اشخاص را اصلاً نشنود و جلوى مداخلات آنها را بگیرد این اشخاص آنچه از پیرو استا‌د آموخته‌اند به کار می‌برند تا چنین دولتى را اگر از پولاد هم باشد ذوب کنند و حتى‌المقدور اشکال در کارش فراهم آورند تا ناچار به استعفا شود و در نتیجه آنها باز وضع گذشته را احیا کرده دستگاه حکومت را بازیچه خود سازند و بر خر مراد سوار شده دلى از عزا درآورند و نسبت به خود جبران مافات را بکنند این است جوهر همه اشکالات و مخالفت‌هایى که در عرض چهار ماه گذشته این عده معدود از راه‌هاى مختلف در کار این دولت پیش آورده‌اند و حال آن که اینجانب از بدو امر تاکنون همواره معتقد بوده‌ام که باید هر چه زودتر کارى کرد که اختیارات در دستگاه حکومت جمع شود و هر یک در جاى خود قرار گیرد و به عوامل خارج مجال هیچ گونه مداخله و اعمال نظر داده نشود و حکومت بتواند بیطرفانه مرکز احقاق حق و عامل جلوگیرى از تخطى و تجاوز طبقات مختلف مردم و ایجاد وسایل آسایش و رفاه عامه و ترقى مملکت باشد و امیدوارم که مجلس شوراى ملى نیز با این نظر موافقت کامل داشته باشد و چون تصمیم قطعى وقانونى با اکثریت مجلس شوراى ملى است تقاضا دارم با توجه به توضیحاتى که داده می‌شود نظر خود را در باب مسائل مورد استیضاح روشن فرمایند به نحوى که در آن واحد جواب لایقى هم به مداخلات به بودجه مدعیان خارج مجلس در مطالبى که قانوناً از وظایف آنها خارج است داده شده باشد بعد ازاین کلیات اکنون باید بپردازیم بموضوع استیضاح و بیانات آقاى آزاد که استیضاح کرده‌اند و در این خصوص باید عرض کنم که این هر دو مطلب به صورتى است که موجب کمال حیرت و تعجب می‌باشد زیرا که مملو از تباین و تناقض و مخالف منطق و حقیقت و سابقه عمل است و تنها مطلبى که در تمام رشته‌هاى مختلف استیضاح قدر مشترک آنها محسوب می‌شد یک جمله بود که آقاى آزاد در ضمن بیانات خودشان گفتند و آن این بود که من پدر همه هوچی‌‌ها هستم (فولادوند- آفرین) وقتى من این جمله را شنیدم و حساب کار خود را کردم پیش خود گفتم‏

من که مویى را به قوت بر نیایم اى عجب
با کسى افتاده‌ام کو بگسلد زنجیر را

اما بعد معلوم شد که خوشبختانه نه آقاى آزاد على‌الظاهر خیلى هم به من بى‌مهر نیستند زیر‌ا که در خلال بیانات خودشان جهد کردند درس عقل به من بدهند و براى من صلاح‌اندیش هم کردند و البته اگر این صلاح اندیشى از روى صدق بو ده است باید از خداوند بخواهم که وجود ایشان را براى من و براى مملکت حفظ نماید از جمله صلاح‌اندیشى‌هایى که براى من کردند این بود که دستور دادند جوابى که می‌دهم نباید از قبیل جوابى باشد که ملا در باب وسط دنیا به سائل داده بنده براى خاطر این که راحت باشند آقایان سعى کردم عرایض خودم را بنویسم ولى تا اینجا‌یش بیشتر نرسید. خوب حالا مى‌گویم. گفتند که از ملا پرسیدند وسط زمین کجاست گفت همان‌جایى که من میخ طویله الاغم را کوفته‌‌ام و ایشان گفتند که دولت‌هاى ما همیشه همین طور جواب می‌دهند والله بنده که جز این نمى‌توانم جواب بدهم و اگر دولتى هم پیدا شود که غیر از این جواب بدهد باید گفت حقیقت نگفته است آن روزی که این شخص مضحکه و مسخره بود هنوز به کرویت زمین قائل نبودند امروز چه آنجا که ملا‌میخ طویله‌اش را کوبیده چه اینجا که بنده هستم چه آنجا که آقا نشسته‌اند چه آنجایى که فلان آقا اتومبیلش را گذاشته همانجا مرکز زمین است همانجا وسط دنیا است هر چه متر مى کنند غیر از این نیست متر کردن مشکل است صحیح است اما به دلیل عقل صحیح است که هر کس هر جا هست همانجا وسط زمین است بنابراین هر جواب منطقى و استدلالى که بنده بخواهم به آقایان بدهم از این خارج نیست حالا ایشان اگر یک استیضاح غیر معقول کردند و جواب غیر معقول بخواهند از بنده نمى‌آید یک مطلب دیگری که آقاى آزاد فرمودند این بود که بى‌مهرى آقاى قوام‌السلطنه به جایى رسید که من آمدم اینجا استیضاح کردم (آزاد- استیضاح نکردم اعلام جرم کردم) فرقى نمى‌کند معلوم می‌شود که بى‌مهرى یک رئیس دولتى موجب مى‌شود که ایشان اعلام جرم بکنند به مهم اعلام جرم کردند بنابراین مبناى یک چنین اعلام جرمى معلوم است اما حالا در باب این استیضاح این یک باب تازه‌اى است. در مشروطیت‌هاى دنیا استیضاح که می‌کنند در موردى است که نقضى از قوانین به نظر یکى از نمایندگا‌ن برسد البته در صورتى که نقضى از طرف خود وزیر باشد و مسئولش خودش باشد آقاى آزاد یک دفعه استیضاح می‌دهند بعد آن را پس می‌گیرند فى‌الفور یکى دیگر می‌دهند خوب بعد چهار ماده استیضاح می‌دهند وقتى مطلب مطرح می‌شود چیزهایی مى‌گویند که اصلاً ارتباطى با این استیضاح ندارد و آنچه که در باب استیضاح هست اصلاً یکى دو تا را کان لم یکن فرض مى‌کنند و یکى دو تا را هم مى‌گویند حالا بنده نمى‌خواهم وارد این بحث قضایى بشوم که آیا استیضاحى می‌شود داد و در موقع طرح مطلب یک چیزها‌ى دیگر گفت یا نمى‌شود بنده شخصاً خیال مى‌کنم نمی‌شود چون استیضاح یعنى یک ماه وقت معین کرده‌اند که دولت مورد استیضاح برود ارقام شواهد مدارک و دلایل خودش را جمع‌آورى بکند و بیاید جواب بدهد خوب اگر بنا باشد که بعد از این عمل به این صورت دربیاید یعنى به صورت گول زدن و فریب یک کسى یک اسیتضاحى مى‌دهد مى‌گوید که قد هژیر یک متر و هفتاد سانتى متر است من اعتراض دارم بنده هم مى‌آیم جواب بدهم و بگویم آقا اندازه بگیرید نیست آن روز که بنده مى‌آیم جواب بدهم در باب قد بنده صحبت نیست در باب رخت بنده است در باب وزن بنده است خوب بندى سندى ندارم که جواب بدهم نتیجه این می‌شود که استیضاح‌کننده حرف‌هایش را می‌زند و دولت می‌خواهد جواب بدهد مدرک و دلیلى ندارد و محکوم است حالا بنده این را کار ندارم این مطلبى است به جاى خودش اگر آقاى آزاد عقیده‌تان بر این است که استیضاح یعنى دولت را بیاوریم پاى محاکمه و هر چه که از پیر استاد بلد بودند گفتند اصلاً چرا استیضاح اولشان را پس گرفتند خوب ایشان که استیضاح کرده بودند موعدش هم رسیده بود ما هم که مى‌آمدیم اینجا همین‌ها را می‌گفتند پس خودشان هم عقیده دارند که نمی‌شود یک ماده راگفت و در سایر مواد صحبت کرد (باتمانقلیج- بقیه تذکر بود) حالا آمده‌اند در باب این مطالب استیضاح کرده‌اند بنده هم از آن کسانى نیستم که در مقابل استیضاح آقا در بروم بعنى نتوانم جواب بدهم گر چه آن چیزهایى که گفتند جزء استیضاحشان نبود ولى در نمی‌روم جواب می‌دهم حالا که نبایست جواب بدهم آخر آقا لااقل باید موارد استیضاح مرتبط به من و این دولت یا اگر می‌خواهید مربوط به این دولت نباشد مربوط به شخص من و همکاران من باشد آن هم که نیست بنده جواب چه را بدهم مطالب استیضاح آقا چه بود قانون اساسى تشریفاتى بیش نیست ‏انتخاب مستخدمین دولت به سمت نماینده مجلس مطلوب طبع آقاى آزاد نیست نمایندگان مجلس نباید در فکر آینده خود باشند چنان که آقاى آزاد خودشان هم در فکر انتخاب آینده‌شان نیستند حکمیت و وزارت راه با شرکت رى به ضرر خزانه دولت بود به حیات داودى چند سال قبل تلگراف ملامت و تعرض شده و بعد از صورت ملامت او را بیرون آوردند و در سال ۱۳۲۶ خرج‌هاى گزاف در بنگاه راه‌آهن شده صدها میلیون طلب دولت از انگلیس‌ها از بابت راه‌آهن به هفتاد و دو میلیون تومان صلح شده چند سال قبل در باب املاک آقاى قبادیان عمرو با زید و زید با عمرو مکاتبه کردند در شهریور ۱۳۲۰ از مرکز اجازه داده شده است که صاحب‌منصبان بحریه یکشب مهمان شرکت نفت ایران وانگلیس باشند تغییر امتیاز دارسیکه درسال ۱۳۱۲ اتفاق افتاده است بضرر دولت ایران بوده و دولت‌ها در ظرف سنوات عدیده حق دولت را از شرکت نخواسته‌اند از چند سال قبل یک دسته قاچاقچى مشغول قاچاق جنس از گمرک بوده‌اند اگر کسى به ارتش ناسزا بگوید همه به او می‌پرند اما اگر به سایرین ناسزا بگویند کسى به آنها کار ندارد اینها همه استیضاح بنده است اینها همه به جا لااقل در مملکت ما اتفاق افتاده یک ماه قبل حکومت بین‌النهرین حکومت نظامى را اعلام کرده است دیگر از این بالاتر هست اینها همه تقصیر بنده است (خنده نمایندگان) اینها که مال گذشته اما آینده دولت هژیر می‌خواهد به وسیله‌ى ایجاد قحطى مصنوعى و اختناق مطبوعات آزادى و مشروطیت را از بین ببرد این هم استیضاح قبل از وقوع آن مال گذشته این هم مال آینده خوب فقط کارى که ممکن بود مورد ایراد ایشان واقع نشود اینجا ذکر نکردند چون بنده هر چه فکر می‌کنم جز این چند مطلبى که اینجا یادداشت کردم چیز دیگرى نبود که عرض کنم جز در مورد ارز که آن البته مربوط به خود بنده است آن هم که یک مرتبه استیضاح شد و ۹۳ رأى دادند دیگر چه می‌فرمایید یک مرتبه که صحبت شده است چرا باز دوباره جواب بدهم و الّا اگر این جور است مثلى است معروف که می‌گویند سفره را که پهن کنید هر روز نام و پنیر هست حالا بنده هم هر روز استیضاح دارم و هر روز راجع به ارز ما که پشت دستمان را داغ کردیم که دیگر کارى براى مملکت نکنیم حالا چون همان یک کار را کردیم هى باید جواب بدهیم آن که یک دفعه مطرح شد و جواب هم دادیم و مجلس هم رأى داد (دکتر طبا- مجلس رأى سکوت داد بنابراین آنچه که بنده مى‌بینم اگر این مطالبى که ایشان گفتند و موردى هم براى استیضاح بود همین ارز است و الّا بقیه را باید از دولت‌هاى گذشته استیضاح بفرمایید یا از دولت بین‌النهرین )(خنده نمایندگان) در باب مطلب اول آنچه اسباب حیرت بنده بود و تناقض و تباین داشت این بود که ایشان می‌فرمایند قانون اساسى تشریفاتى بیش نیست اما مجلس شوراى ملى اختیاراتش را به طورى گفتند که بنده خیال می‌کنم از قضا و قدر نمى‌‌دانم چه عرض بکنم بالاتر است و مقامش و پایه‌اش از عرش برین و قاب قوسین اوادنى هم بالاتر است یک کسى بگوید من عقیده‌ام بر این است که خدا نیست اما آن خدا مرا به عنوان پیغمبر فرستاده مجلس شوراى ملى مى‌گوید که قانون اساسى را قبول ندارم (جمعى از نمایندگان- ایشان مى‌گویند بلى بنده خطابم بایشان است آقاى آزاد مى گویند قانون اساسى تشریفات است امامجلس شوراى ملى که بقول معروف ازنیست بهست آمده قانون اساسى است این صاحب اختیارات است بنده آن روز که ایشان این مطالب را مى گفتند بعد در روزنامه‌ها یعنى روزنامه‌ى کیهان مراجعه کردم و مطلبى که از قول ایشان نوشته بودند دیدم حقیقت ندارد آنها را کنار گذاشتم از جمله حرف‌هایى که ایشان زده بودند این بود که ما اگر وزرا‌ را آویزان بکنیم بى‌جهت کسى نیست که حرفى بزند عجب مملکتى است عجب مشروطیتى است‏.

رئیس- آقاى نخست وزیر آنچه در اینجا گفتند بگویید آنجا که درخارج گفته شده است مربوط به مجلس نیست‏

نخست وزیر- بسیار خوب در باب حیات داودى مطالبى گفتند که آن هم ارتباطى با استیضاحى که از بنده شده نداشت چون به طورى که تحقیق کردم چندى قبل دردوره‌ى یک حکومتى على ایحال غیر از این حکومت حیات داودى مورد عفو قرار گرفته حالا اگر بعد خواستندش و آمده و مدال به او دادند یا ندادند آن مطابق این عفو بوده حالا علت آن هم چه بوده است بنده نمی‌دانم شاید آقاى احمد فرامرزى نظر به سوابقى که از آن محل دارند به چگونگى و سوابقش واقف و عارف باشند و ممکن است در خارج توضیح بدهند (یکى از نمایندگان- فقط محکوم را می‌شود عفو کرد )(دکتر معظمى- حکم محکمه باید صادر شود و بعد عفو کنند و الّا مجلس شوراى ملى باید عفو کند) عرض کردم بنده اطلاع ندارم در دوره بنده که نبود که من اطلاع داشته باشم بنده هم نمى‌توانم بگویم چه جور بوده راجع به حکمیت شرکت رى هم باید عرض کنم اطلاعى از چگونگى این حکمیت ندارم و وزارت راه قضیه را به چه هیئتى رجوع کرده بنده خیر ندارم به ضرر یا نفع دولت هم تمام شده است آن را هم استحضار ندارم اگر می‌خواهید رسیدگى بکنم البته مانعى نیست (آزا‌د- پرونده‌اش را بیاورید) هر چه خواستید اینجا می‌گوییم پرونده بیاورند به هر صورت این مطلب ارتباطى با استیضاح من ندارد مطالب مفصلى فرمودند راجع به راه‌آهن و مخارج گزافى که شده من شخصاً موافقم و طرحى هم پیشنهاد می‌کنم که دولت مطابق آن طرح خواهش خواهد کرد از مجلس شوراى ملى اگر موافقت بکند در هیئت نظارت راه‌آهن تکمیلى به عمل بیاید یعنى از نمایندگان مجلس اگر مایل باشند یعنى اگر این قانون را تصویب بکنند کسانى ضمیمه بشوند به هئیت نظارت و به جزء و کل و در گذشته و آینده مخارج راه‌آهن رسیدگى کنند (صحیح است) احسنت و البته هم راه‌آهن و هم سایر مؤسساتى که از لحاظ طبیعت و اقتضاى کارشان یک نوع استثنا‌ء‌هایى در طرز اداره‌شان پیش آمده بود این دولت موافقت دارد که تجدید‌نظرى بشود و نظارت مجلس شوراى ملى در اینجا ثابت‌تر و وسیع‌تر بشود و در ضمن هم می‌خواهم خواهش بکنم که در موقع تصویب بودجه‌ى بنگاه‌ها هم ترتیبى بفرمایید که به بهانه‌ى اینکه کار لنگ می‌شود این موضوع عقب نیفتد زودتر هم این طرف قضیه روشن بشود و هم آن طرف قضیه آشکار شود بنابراین در اصل موضوع علاوه بر این که بایستى این موارد بخصوص را در نظر بگیرند یک کمیسیون دیگرى مرکب از اشخاص صالح و امین و بى‌غرض معین بکنند که بروند در راه‌آهن به این گذشته هم رسیدگى بکنند ولى على ایحال مخارجى که در راه‌آهن شده درتحت نظارت ۳ نفر به عمل آمده ولى عرض بکنم که البته مخارج ریزش و بودجه‌اش موکول به تصویب دولت است و این بودجه در تحت اختیار آن هیئت ۳ نفرى بوده است و تازه هر کس مسئول باشد آن کسى است که در ۱۳۲۶ سرکار بوده است و بنده در ۱۳۲۶ نه فقط نخست وزیر نبوده‌ام اصلاً وزیر راه هم نبوده‌ام حالا چه ایرادى ببنده است نمى‌دانم اما مطابق اطلاعاتى هم که دادند على ایحال این هزینه‌ى پذیرایى که صورت دادید که مورد استعجاب آقایان هم واقع شده که ۸ میلیون تومان خرج شده این طور هم نیست سه و چهار هزار تومان تمام مجارج شده است به این مناسبت آقاى آزاد یک مطلبى را هم گفتند و آن این بود که نماینده یک مطالبى را مى‌آید می‌گوید و وزیر هم در مقابلش تکذیب می‌‌کند این کافى نیست یک امورى در دنیا هست که با یک توضیح مختصرى خود نمایندگان محترم بهتر از هر‌‌ کس عارف می‌شوند عالم می‌شوند به کیفیت مطلب آقاى آزاد اگر می‌خواهند بگویند که همان صحبت آهنگر شوشتر و بلخ و مسگر و نمی‌دانم این حرف‌ها است که یک جایى یک کسى یک گناهى کرده و در جاى دیگر کردن گردن کس دیگرى را می‌زنند بنده عرضى ندارم اما اگر بنا باشد هر کسى مسئول کارى باشد که خودش انجام داده و به کمیسیونى برود رسیدگى بکند طرح این مطلب را وقتى شما در مجلس کردید که بنده رأى مجلس را هم موکول بکنم به کمیسیونى که بخواهد بعد رسیدگى بکند خوب چه ارتباطى با یکدیگر دارد عرض می‌کنم که اگر رفت و رسیدگى کرد و تمام ایرادات شما هم به جا بود به من چه مربوط است شما یک موضوعى را مربوط به من می‌فرمایید که ارتباط با کار من ندارد همه‌ى آقایان می‌دانند که من در سال ۱۳۲۶ نخست وزیر نبودم پس بنابراین منتظر چه بشوند؟ (صحیح است)
اما در باب مطالب دیگرى که فرمودید راجع به آقاى قبادیان مثلاً مدتى گزارش‌ها و مکاتبات خارجی‌ها و داخلی‌ها را قرائت کردید من هر چه فکر کردم ارتباطش با من چه هست نمى‌فهمم آقاى قبادیان به موجب صورت مجلس که در ۲۰ تیر ۱۳۲۴ به امضاء دکتر جلالى. دکتر شاهکار. عبدالحمید حکیمى. عباس قبادیان. کلهر یک مقدار از این املاک مورد مطالبه و مورد ادعاى او را با یک شرایطى به او اجازه داده‌اند (مهندس رضوى- کى وزیر بوده؟) آقاى بدر چه فرق می‌کند؟( مهندس رضوى- خیلى فرق می‌کند باید بدانیم )تاریخش‏ را که عرض کردم هر کدام آقایان مى‌توانند رسیدگى کنند حالا از آن تاریخ تا الساعه که بنده خدمت آقایان هستم نه یک دینار پول نه یک وجب ملک نه به امر من نه به دستور من نه به موافقت من به آقاى قبادیان داده نشده است صحیح است حالا این را نگهداریم که کمیسیون برود رسیدگى کند بنده نمی‌دانم چه را کمیسیون باید رسیدگى کند بنده با این صراحت عرض می‌کنم و حتى حاضرم رأى درباره استیضاح هم به تعویق بیافتد که یک کمیسیونى از خود نمایندگان برود رسیدگى بکند به این شرط که اگر کمیسیون دید که به قدر یک خردل بنده در این امر مداخله خوب یابد داشته‌ام بدون هیچ حرفى خودم می‌روم به محبس ولى جنابعالى طبق آن مثل از زمین تا پشت بام مال من از پشت بام تا آسمان مال آن یکى این طور می‌فرمایید که اگر دروغ است مرا ملامت کنید اگر معلوم شد راست است بنده را ببرند محاکمه من اینجور تقاضا می‌کنم که اگر معلوم شد دروغ است با همان لایحه از شما سلب مصونیت بکنند و بروید به عنوان مفترى تعقیب بشوید تا یک عده مردمى را که خون می‌خورند براى مملکت این طور مورد اتهام قرار ندهید (صحیح است) چیز غریبى است شما به واسطه مصونیتى که یک نماینده دارد مى‌آیید اینجا و هر چه دلتان می‌خواهد به تمام افراد خدمتگزار مملکت توهین مى‌کنید آن یکى باید برود تحت محاکمه تا وقتى که شما دلتان بخواهد آقاى وارسته چند روز آمدند وزیر دارایى شدند و رفتند هر کس هر اعمال غرضى که می‌خواهد به من بکند از قول آقاى وارسته یک چیزى نقل مى‌کند ولى آنچه‌ى که خودشان در موقع استعفا به من نوشته‌اند این بود که موانع و مشکلات کار را از حوصله توانایى خودشان بیشتر دیده بودند و رفتند این خلاصه‌اش است هرکس مى‌گوید نمی‌دانم یا در باب نفت دستور داده‌ام راجع به غله دستور می‌دادم در باب اعضاء دستور می‌دادم راجع به خرید غله دستور می‌دادم یکى هم این مطلبى است که شما عنوان کردید که نمى‌دانم راجع به قاچاق گمرک و این حرف‌ها در ضمن مطالبى که در این بابت گفتید به صورت موهنى اسمى از من آوردید در این باب هم باز مثل قبادیان حاضرم اگر حاضرید بفرمایید من اصلاً کسانى را که مورد اتهام در این دعواى قاچاق چاى یا نوع چاى در گمرک صحبت شده است و شما اینجا گفتید اشخاصش را هم نمى‌شناسم دیگر چه برسد به این که شریک با کى بودم و نسبت به من بدهید اگر پاداش خدمت و صرف وقت در راه مملکت این است که وزرا را هر روز بیاورند و بى‌جهت توهین به آنها بکنند بنده عرضى ندارم ولى مملکت با این لباس به صحراى محشر نمود نمى‌کند تشویق و تقدیر از زحمت لازم است تا باز یکى حاضر شود خودش را فداى مصالح مملکت بکند و شب و صبح از خواب و آرام خودش بگذرد (صحیح است) حالا می‌خواهید مى‌گویم مدت‌ها است در مملکت ایران رسم شده است که افراد شاکى که شاید فى‌الواقع هم ظلمى به آنها شده باشد یا نشده باشد بر این که در کارشان در احقاق حقشان تسریعى به عمل بیاید به نمایندگان محترم رجوع مى‌کنند این هم به نظر من نه عیبى دارد نه ایرادى هر کدام از آقایان وقتى رجوعى مى‌کنند که فلان کس فلان شکاى را کرده خوب به بنده یا به هر کسى از آقایان رجوع بکنند رسیدگى می‌کنند که رفع شکایت بکند رفع ظلم را بکند احقاق حق بکند یک روزى در یک کمیسیونى نشسته بودیم آقایان نمایندگان بودند آقاى وارسته هم بود یکى از آقایان نمایندگان به من تذکر داد که در مورد قاچاق این که متهم کردند یک عده‌اى را گمرک دارد ظلم فاحشى می‌کند دستور بدهید جلوى این ظلم گرفته بشود (رحیمیان- آن نماینده کى بود؟) اگر بخواهید اسم آن نماینده را برایتان ببرم می‌برم (رحیمیان- کى بود بفرمایید) تشریف بیاورید به نخست وزیرى تا عرض کنم در همان جلسه در حضور سایر آقایان نمایندگان به آقاى وارسته گفتم که رسیدگى بفرمایید ببینید این شکایت چه بوده است بنده کى همچو چیزهایى گفتم که ایشان اظهار کردند اما در باب این که آیا باید نماینده مداخله بکند یا نکند یک کاغذى دارم می‌خوانم رئیس بانک کشاورزى سبزوار یک کاغذى می‌نویسد به بانک کشاورزى و پیشه و هنر ایران محترماً به عرض می‌رساند چندى است جناب آقاى آزاد نماینده محترم سبزوار به این بنده فشار آورده است که آقاى على صبورى (بزاز) را به سمت ریاست نمایندگى جوین استخدام نمایم چون از این موضوع سرباز زده‌ام بنده را مخالف جناب آقاى آزاد فرض نموده با تحریک آقایان ارژنگ و عباس ابراهیمى که اولى را رئیس شعبه و دومى را به سمت معاونت شعبه برقرار خواهند نمود نقاط ضعف شعبه را که عبارت است از عدم پرداخت وام به اهالى سنگ سفید که مستحق دریافت وام هستند ولى از لحاظ این که با هم کاملاً متحد و از طرفى فوق‌العاده بدحساب هستند رئیس این شعبه از پرداخت وام خوددارى نموده تا حفظ سرمایه به بانک‏ به عمل بیاید کشف و بناى تحریک اهالى دهستان نامبرده را فراهم نموده و موجبات هوچیگرى را که اهالى سبزوار معروف به آن هستند به حد کامل رسانیده‌اند با تقدیم نامه صریح آقاى آزاد در موضوع استخدام آقاى صبورى به سمت نماینده جوین استدعاى عاجزانه دارد امر و مقرر فرمایید بنده را از این شعبه و این شهر ملعون منفصل نمایند (آزاد- آقا آن را بخوانید) این نامه هم به امضاى آقاى عبدالقدیر آزاد جناب آقاى پروین رئیس محترم بانک کشاورزى سبزوار براى ارسال صندوق نسوز شرحى به بانک کشاورزى نوشته شده بدیهى است تا ورود صندوق شما مقدمات را فراهم و سازمان آنجا را تشکیل نمایید ضمناً خواهشمند است در تعیین آقاى على صبورى به سمت نمایندگى آن محل اهمال نفرمایید این کاغذ یک فایده‌اى براى بنده داشت و آن این بود که املاى اهمال را بنده یاد گرفتم که با حاى حطى است نه هوز (خنده حضار) این را اقلاً بنده یاد گرفتن اما راجع به اصل مقصود بنده نمی‌دانم آیا مداخله یک نماینده که می‌گوید چند نفر که دولت وقتى آنها را متهم دانسته است جنسشان را از گمرک گذرانده‌اند دستور رسیدگى داده شود براى احقاق حق آنها این عمل بیشتر مداخله در کار دولت است این معنیش این است که بنده خواستم رأى دولت را ‌زیاد کنم یا این که بنده می‌خواهم بدانم اگر رئیس بانک کشاورزى و پیشه و هنر نخواست این مضمون را دستور بدهد نامه رئیس بانک کشاورزى سبزوار و به غیر از این عبارت چیز دیگرى می‌نوشت این مداخله در کار دولت نبود مداخله در امور قوه مجریه غیر از این چیز دیگرى هست (دکتر معظمى- کاش کاغذ تمام نمایندگانى که دخالت می‌کردند می‌خواندید) مطالبى هم راجع به ارز فرمودید (رحیمیان- کاغذ آقاى آزاد را ایراد گرفتید ولى آیا نمایندگان به طور خصوصى در عزل و نصب مأمورین دخالت ندارند این را هم می‌خواهم وجداناً سوال کنم این ایراد آقاى آزاد صحیح و وارد است؟) ایراد به کسانى وارد است که هم مداخله می‌کنند و هم ایراد به مداخله می‌گیرند (آزاد- حق نداشته باشند براى حوزه انتخابیه خودشان حرفى بزنند) به هر صورت موضوع گمرک این است که دو مطلب در آن هست یکى موضوع این که یادداشتى داده‌اند از وزارت دادگسترى راجع به چاى که در انبار گمرک ایستگاه راه‌آهن سوء‌استفاده‌هایى شده و مقدار مهمى از چاى برداشت شده پرونده تشکیل و رسیدگى به شعبه‌ى ۷ دیوان کیفر ارجاع و شروع به تحقیق شده است شده است در نتیجه متهم یحیى اسکندرپور انبار‌دار تشخیص و روز گذشته مشارالیه براى جلوگیرى از تبانى باز داشت شده این یک مطلبى است که وقتى تذکى دادید رسیدگى شده و انباردار را هم باز داشت کردند هر نوع تحقیقى راهم که باید بکنند الته خواهند کرد و نتیجه‌اش هم معلوم می‌شود این یک مطلب دیگرى که مربوط به گمرک خوزستان بود آقاى افخمى نمی‌دانم تشریف دارند یا خیر در حضور یک عده از نمایندگان بود که این مطلب را به بنده یادآورى فرمودند که خلاصه‌اش این بود برطبق اطلاعاتی که به ایشان رسیده است یک قاچاق‌هایى درگمر ک شده و اشخاصى درصدد هستند که جلوى این عمل را بگیرند و من جمله احتمال می‌رفت که برکنار کردن محمد آبادى کفیل سابق گمرک و نصب پیرزاده که آن روز رئیس گمرک شده بود آن هم به وسیله و به حکم آقاى وارسته و بدون اطلاع من حالا که این تغییر به عمل آمده این را یکى از آن اقداماتى می‌دانند که می‌خواهم جلوى آن اتهامات و آن تبلیغات گرفته شود بنده گفتم هم کسى این عمل را می‌خواهد بکند و براى اطمینانشان حالا هم دیگر پیر‌زاده انجا نیست پیر‌زاده را من برداشتم بعد از رفتن آقاى وارسته و همان محمد آبادى را دو مرتبه منصوب کردم حکمش را هم آقاى بهنیا امضاء کردند به دستور من حالا عملى را که با این تذکر بنده کردم براى تعقیب سر کار آمده‌اید اینجا می‌گویید پیر‌زاده را برداشته که تعقیب نشود بنده که حى و حاضرم اینجا هستم بنده از خلط و مزج بیزارم که هر کس مطالب عجیب و غریبى اینجا هر چه دلش می‌خواهد بگوید بنده تعجب می‌کنم با این وضع آخر چطور می‌شود این مملکت را اداره کرد مطالبى مجدداً در باب تصفیه حساب راه‌آهن با دولت انگلیس فرمودند متأسفانه در برابر سرکار مطلب طورى است که وقتى با سند هم صحبت می‌کنند باز باور نمی‌کنید مطالبى فرمودند که هر چه گوش کردم اصلاً مقصود ایشان را نفهمیدم گفتند من چند سال پیش به لندن رفته بودم در مقابل لیره‌‌ها باید طلا می‌دادند من لیره گرفتم و لیره‌ها باید طلا می‌دادند من لیره گرفتم و لیره‌ها را آن وقت گرفتم و در بانک گذاشتم مقصود این بود که به من دادند یا به دولت دادند اگر به من می‌گویید دادند بنده اینجا در پشت این تریبون حاضرم به هر بانکى که دلتان می‌خواهد بنویسم اگر از لیره تا صد لیره نمی‌دانم تا ۵۰ میلیون لیره هر پولى در هر بانکى داشته باشم طیب و طاهر از شیر مادر حلال‌تر مال جنابعالى به هر بانکى هم که خیال کنید حاضرم کتباً هم بنویسم که به جنابعالى بدهند اگر به نام و نشانى می‌فرمایید بنویسم اگر به طور کلى می‌فرمایید این طور عرض مى کنم این در حکم وکالتنامه رسمى مصدق مسجل هست و اگر می‌فرمایید به دولت دادند بنده نمی‌دانم چه چیز را به دولت دادند که هنوز هم مورد بحث است آن دفعه هم گفتم حالا هم می‌گویم امروز مادامى که دولت ایران رسماً ننویسد به دولت انگلستان که کلیه مطالبات ما از بابت حمل و نقل راه‌آهن با پرداخت این وجه تصفیه حساب می‌شود یک لیره می‌دهند به ما در این صورت می‌فرمایید آن موقع به من لیره دادند آن وقت من اصلاً نمی‌توانم وارد حساب بشوم بیست و دو میلیون و هشتصد هزار تومان گفتم على‌الحساب دادند ولى نه هنوز جنگ تمام شده بود و نه هنوز محاسبه خاتمه یافته بود که به من چیزى بدهند در باب آن لیره یا طلا که گفتند نمی‌دانم اصلاً نفهمیدم چه چیز فرمودند یک دوره‌اى دولت ایران با دولت انگلستان قرار‌دادى در باب تبدیل یک مقدار از لیره‌هاى طلا داشت در موقعى که من در وزارت دارایى بودم و این حساب هنوز تصفیه نشده بود چنانچه هنوز هم تصفیه نشده آقاى صادقى هستند آن وقت عضو دولت بودند من اصرار کردم که یک ماده‌اى انگلیس‌ها گذاشتند که وقتی‌که این حساب تصفیه شود به هر مبلغى که قطع بشود آن تفاوت طلا را هم باید به ما بدهند این مملکت غریب است آقا انسان اصراری‌ را که با براى خدمت به مملکت براى تأمین مصالح دولت و مملکت مى کند عکس آن را جلوه می‌دهند مى‌گویند که بنا بود طلا بدهند و تو رفتى صرف نظر کردى محض رضاى خدا فکر به حال این مملکت بکنید من اصرار کردم که این ماده را بگذارند که هر روز تصفیه شد باید طلا بدهند آن وقت امروز به من ایراد می‌گیرند که قرار بود طلا بدهند هژیر گفته است که ندهند شما به من می‌گویید که باید نفوذ خارجى را از این مملکت برانداخت من به بهاى جان و شرافت خودم اصرار کردم هر جا که بودم نفوذ خارجى را عملاً از آنجا برانداختم به قدر قوه خودم احسنت آن وقت شما به من ایراد می‌گیرید من این را به چه چیز تعبیر کنم‏؟

گفت هر دم از روى تو نقشى زنده‌م راه خیال
با که گویم که در این پرده چه‌ها مى‌بینم‏

آفرین این آقا صورت جلسات هئیت وزرا‌ است می‌خواهید خودتان بخوانید نمی‌خواهید بخوانم موضوع تصفیه حساب ما ازبابت مطالبات راه‌آهن به این مبلغ در کابینه آقاى حکیمى تصمیم گرفته شده است در هئیت وزرا‌ موافقت مقدماتى شده است آقاى اردلان وزیر را موقت آمدند در کمیسیون قوانین دارایى وزرا‌ این مطلب را به اطلاع آقایان رسانیدند (صحیح است) آقایان هم مسبوق شدند من که براى شما آن روز عین کاغذى که آنجا نوشتیم به عنوان سفارت انگلیس خواندم و دادم در تند‌نویسى ضبط کردند باز می‌فرمایید که آلاف و الوف لیره حق ما بوده است و تمام را هژیر به ۷۲ میلیون صلح کرده است کى صلح کرده است کى بخشیده است من که به اسم دولت حرف می‌زنم به نام مصالح مملکت می‌گویم براى این که اگر در مجلس شوراى ملى گفته شود که صلح شده می‌گویم نشده تمام نشده قطعیت پیدا نکرده این که نمی‌شود شما بگویید هژیر به ۷۲ میلیون تومان صلح کرد (آزاد- در بودجه نوشتید امضاء کردید آوردید اینجا تبصره ۲ ماده ۲) آقا هزار‌ها قرارداد عهد‌نامه می‌بندند براى تأیید شد قطعیت دارد اگر نشد رد می‌شود اگر شما اصرار دارید که رد بشود مسلم بشود وظیفه وجدانى خودتان را می‌دانید بنده چکار کنم پس دوباره می‌خواهید بخوانم شماره‌اش ۲۸۶۰ است ۲۰ مرداد ۱۳۲۷ یادداشت وزارت خارجه است به سفارت انگلیس وزارت امور خارجه شاهنشاهى تعارفات خود را به سفارت کبراى اعلیحضرت پادشاه انگلستان اظهار و عطف به نامه مورخه ۳۱ خرداد ۱۳۲۷ شماره ۴۸/ ۳۴/ ۱۹۵ راجع به مطالبات بنگاه راه‌آهن ایران از دولت انگلستان نسبت به استفاده نیروى انگلیس که به عنوان جناب آقاى نخست وزیر ارسال فرموده بودند زحمت می‌دهد نتیجه تصمیم دولت در این خصوص قریباً به استحضار سفارت کبرى خواهد رسید با این قضیه چه حرف بزنم چه توضیحى بدهم اما راجع به ارز بنده راجع به ارز وقت آقایان را زیاد نمگیرم یک جلسه مفصل توضیح دادم و نتیجه‌اش هم همان است که آقایان دیده‌اند قیمت ارز را بالا نبردم قیمت رسمى لیره همان ۱۲۸ و ۱۳۰ ریال است که بود گواهینامه فروش ارز قبل از این تصمیم هم قیمت داشت قیمتش بیش از ۱۳ تومان بود وحالا کمتر از ده تومان است صحیح است جنس هم در بازار تنزل کرده است فرمایش جنابعالى هم مؤثر نیست و من نمى‌دانم آقاى آزاد که خودشان گفتند وقتى که آقاى ابتهاج خواستند در باب مسائل ارزى به من توضیح بدهند چون دیدیم از مسائل اقتصادى است من درش وارد نیستم گوش ندادم پس این ۲ ساعت راجع به ارز چه توضیحاتى می‌دهند

ذات نایافته از هستى بخش
کى تواند که شود هستى بخش‏

به ما یاد می‌دهند چیزى را که خودشان می‌گویند وارد نیستم خوب پس اول یا آن را بفرمایید یا این که ما را در این موضوع وارد نکنید اما راجع به مطلب دیگر آن هم باز از لحاظ حفظ مصلحت ایران در مقابل یک شرکت خارجى باید عرض کنم آن دفعه هم عرض کردم حالا هم تکرار می‌کنم بنده گفتم و نوشتم به شرکت نفت که ما اسعارى را که شرکت می‌فروشد حاضر نیستیم به هیچ‌وجه من‌الوجوه از ۱۲۸ ریال یک دینار هم بیشتر بدهیم (احسنت احسنت) و تا هستم موافقت نخواهم کرد حالا آقاى آزاد یک بار نه دو بار هى می‌گویند که شرکت قبول نخواهد کرد مگر شما وکیل شرکت هستید از آن طرف عمل هم اگر بخواهید بانک ملى ایران ارقام آن را در جراید منتشر می‌کند در شش ماهه اول پارسال پنج میلیون و خورده‌اى لیره گرفته است از شرکت به ۱۲۸ ریال در شش ماهه اول امسال هفت میلیون و خورده‌اى گرفته قیمت آن هم همان ۱۲۸ ریال نمی‌دانم آقا چه می‌فرمایند؟ (مهندس رضوى- تصویب گواهى‌نامه ارز از چه تاریخى است؟) از مرداد (مهندس رضوى- در این صورت از شش ماهه اول فقط پانزده روزه است )حساب جنابعالى اگر یک ماه یا پانزده است که بنده با این حساب نمی‌دانم چه عرض کنم به هر صورت آقا در ماه مهر هم حساب کنید در حدود نه میلیون لیره است اما این که می‌فرمایید این کسانى که رفته‌اند به فلان جا از کجا ارز آورده‌اند می‌گویم آقا فکر بفرمایید بر فرض فرض بفرمایید به یک وسایلى توانسته‌اند ارز قاچاق بخرند این ارز قاچاق خریدن یا نخریدن چه تأثیرى دارد در تغییر وضع ارز این تصویب‌نامه هم که می‌فرمایید اگر شرکت قبل از این تصویب‌نامه از قرار ۱۲۸ ریال ارزش را می‌‌فروخت به موجب این تصویب‌نامه هم گفته شده است از قرار ۱۲۸ ریال بفروشد حالا اگر شرکت وسیله داشته باشد ارزش را به قاچاق بفروشد و قبل از تصویب‌نامه هم می‌توانست بعد از این تصویب‌نامه هم می‌تواند تصویب‌نامه که قاچاق درست نکرده است این تصویب‌نامه گفته است کسانى که می‌خواهند ارزشان را به بانک ملى بفروشند ۱۲۸ ریال والسلام بنده زاید بر این نمى‌خواهم به آقایان تصدیع بدهم صحیح است و یک مطلبى که جزء استیضاحشان بود موضوع اختناق مطبوعات بود.

رئیس- در این بابت صحبتى نشده‏

نخست وزیر- اجازه بدهید بنده عرضم را بکنم. یک کلمه می‌خواهم بگویم که در دوره این حکومت نه فقط اختناق مطبوعات نبود بلکه جراید در دوره این حکومت آزادانه مطبوعات نبود بلکه جراید در دوره این حکومت آزادانه آنچه که خواستند نوشتند و این چند رقم را باید مخصوصاً بیش از هر کس به خود من حمله کردند من براى حفظ آزادی مطبوعات حالا اگر آنها بى‌لطفى می‌کنند به من براى این که مقام مطبوعات محفوظ بماند تا جایى رفتم که خودم مثل فرد عادى به محاکمه رفتم بنابراین دلیلى ندارد که در یک همچو موقعى موجبى براى اختناق فراهم بکنم تصمیم شخص من و دولت بر این بوده که آقایان مدیران جراید بتوانند حرف خودشان را بزنند البته گله‌گزارى مملکتى وشخصى زیاد دارند ولى امید‌واریم که این هم به تدریج رفع شود و ابداً بنده اختناقى براى مطبوعات ایجا‌د نکرده‌ام بهترین دلیلش معامله‌ای است که با خودم کردند و هر روز می‌کنند اما راجع به قحطى مصنوعى که فرمودند براى این موضوع هم وقت آقایان را زیاد نمى‌خواهم بگیرم براى آقایان بخوانم تابدانند استدعا می‌کنم توجه بفرمایید در اول شهریو‌ر ۱۳۲۴ صد هزار تن گندم در مملکت موجود بود پنجاه و هشت هزار تن جو جمعاً صد و پنجاه و هشت هزار تن در اول شهریور ۱۳۲۶ نود و یک هزار تن گندم موجود بوده است بیست و دو هزار تن جو جمعاً صد و سیزده هزار تن در اول شهریور ۱۳۲۷ فقط نوزده هزار تن گندم موجود بوده است و نوزده هزار تن جو جمعاً سى و هشت هزار تن با این ارقام بنده باید مملکت را اداره کنم اگر آقایان قانونى که مربوط بود به جمع‌آورى غله با آن سرعت تصویب نمى‌فرمودند من نمی‌دانم امروز وضع مملکت چه جور بود ولى در نتیجه آن تصویب ما توانستیم این وضع را تعدیل بکنیم تا امروز که ۱۷۵ هزار تن تعهد گرفته شده و در حدود صد هزار تن جمع‌آورى شده احسنت نان مملکت هم تأمین شده پنجاه هزار تن گندم هم الان موجود داریم و سى هزار تن جو یعنى آن چیزى را که بنده با سى و هشت هزار تن تحویل گرفتم این چند ماهه گذشته است و هشتاد و سه هزار تن هم موجود است صد هزار تن هم تعهد داریم حالا زاید بر این اگر بخواهید دیگر بنده نمی‌دانم (آزاد- بنده توضیحاتى دارم )عرض بنده تمام نشده امایک مطلب را می‌خواستم به طور خلاصه عرض کنم و آن راجع به کار شرکت نفت بود باز در این مورد هم خواهش مى‌کنم آقایان یک قدرى از کسى که خودش را در زحمت و عذاب فکرى و روحى مى‌اندازد و فراموش نمی‌کند مصالح و آسایش مملکت را قدردانى کند باز ایشان می‌فرمایند صورت حساب‌هایى دارند ارقامى دارندکه خساراتى به مملکت در نتیجه اوضاع چند سال اخیر به شرکت نفت ایران و انگلیس وارد شده و ایراد دارند که چرا دولت‌ها در مقام جبران این کار برنیامده‌اند آقا در این سنوات اخیر فقط دولت بنده بود که این کار را کرد و جنابعالى اعتراض به بنده می‌فرمایید این اعتراض را باید به آنها بکنید که نکردید شما به من اعتراض مى کنید این جور مصالح مملکت را شما تأمین می‌فرمایید (مهندس رضوى- در این زمینه هر اقدامى بفرمایید مورد تقویت تمام مجلسید )(صحیح است) بنده آقا خدمت آقایان عرض مى‌کنم به طور خلاصه به محض این که این قانون در مجلس تصویب شد سال گذشته بنده به سمت وزیر دارایى و با اجازه دولت وقت رفتم اقدام کردم آمدند و نشستن مطالبى گفتیم و یادداشت کردند و رفتند که جواب بدهند حالا به طوری که سابقاً هم خدمت آقایان عرض کردم ۵‌۶ ماهى این وسط گذشت یک کاغذ هم به شرکت نوشته‌اند که آقا جوابى که وزیر دارایى وقت به شرکت نوشته بود چه هست بعد از این که این اعلامیه را بنده دادم یکى از همکاران من در کابینه آقاى حکیمى لازم دانستند که در این باب تبلیغات توضیحى در جراید بدهند بنده نخواستم که توضیح در توضیح بشود ولى مقصود بنده از قید آن جمله در آن اعلامیه این بود که با شرکت کسى در باب این مطالب کلى در ظرف این چند ماه مذاکره نکردند آقاى دکتر شادمان رئیس آن کمیسیون بودند و مذاکره مى‌کردند راجع به ماده ۱۶ بود و ۱۷ یعنى این که ساختمان‌هاى شرکت جنوب چه جور باید بشود و اتباع ایرانى چه جور باید اتباع خارجى را بگیرند (مهندس رضوى- این کافى نبود) من اگر آمدم این کار را دوباره تجدید کردم حالا به من ایراد است باید نمى‌کردم وتکلیف خودم را بدانم بعد ازاین حالاکردم باید تقویت بفرمایید اما چه کردم موقعش می‌آید سؤال هم کردید البته جواب می‌دهم اگر رأى آقایان به بنده اجازه بدهید آقا این عبارت بود از یک کمیسیونى که ما کلیه مطالبى را که به عقلمان می‌رسد به آقایان بگوییم که ایرادات ما مطالبات ما دعاوى ما اینها است به نماینده شرکت هم کتباً گفتیم و هم شفاهاً درست توضیح دادم و در متن اعلامیه هم که امضاء کردیم و منتشر کردیم قید کردیم که کاملاً به طور جامع‌الاطراف با توضیح مطالبات و دعاوى و وجوهى که از آنها مطالبه مى‌کنیم مطلع شدند منتها توضیحاتى که آن وقت‏ می‌توانست بدهد داد منتها گفت آقا من که نمی‌دانستم آن وقت شما چه می‌گویید من که اجبارى نداشتم که بیایم با شما حل کنم ناچار‌م موضوع این مطالب را بگویم بعد بیایم اینجا با شما حل کنم بنده هم اصرار کردم مدت بگذارند بالاخره گذاشتند سه ماه یک مطلب دیگرى هم که رعایت کردم از آنچه که کتباً نوشتم در آنجا نوشتم عجالتاً آنچه به نظر دولت ایران رسیده است این است و این براى این بود که بعداً هم اگر به نظر خودم یک چیزى برسد بتوانم بگویم تا وقتی که این مطلب حل نشده و آقایان هم اگر یاد‌آورى یک مطلبى را فرمودید بشود گفت و اگر کسى جاى من آمد که از من اعقل و اولى و الیق باشد و مطالب تازه‌اى به نظرش برسد بتواند بگوید پس در باب ذکر حقوق دولت آنچه که ممکن بود گفت گفته‌ام و راه را هم باز گذاشته‌ام که آنچه دیگرى هم لازم بداند باز بگوید (احسنت)متخصصینى هم که رسیدند هر چه هم به نظر آنها برسد باز آنها را هم بتوانم بگوییم آقایان ما که هنوز چیزى از دست نداده‌ایم مذاکره به موافقتى نکردیم که بنده حقى از دولت داده باشم ولى این موقوف بر این است که آقایان بیایند مذاکرات خودشان را بکنند نظریات خودشان را بدهند اگر توافقى شد آن روز ممکن است به من ایراد بکنند که حق دولت از دست رفته است حالا اگر تمام این هیاهوها مثلاً یک روز در روزنامه‌ها نوشتند تا هنوز که اینجا بودند مذاکرات را با این دولت قطع کردند یک روز اینجا نوشتند چون این دولت مورد اعتماد مجلس شوراى ملى نیست هر چه بگوید ترتیب اثر نمی‌دهند حالا اگر آنچه را که در خارج نوشته شده است در این مجلس منعکس است بنده که مقصر نیستم (جمعى از نمایندگان- اینطور نیست آقا) اگر نیست پس تقویت بفرمایید پس این هیاهویى که در خارج هست براى این است که در رأس سه ماه بنده نباشم و یکى از آن دولت‌هاى صالح پیشتر سر کار باشد بنده که بیشتر از این نمى‌توانم جان خودم را روى این کار بگذارم گفت‏.

بی مزد بود و منت هر خدمتى که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بى‌عنایت‏

آقا بنده که این طور خالصاً مخلصاً جان خودم را برحسب وظیفه ملى که دارم در اختیار مملکت می‌گذارم این پاداشى است که ایشان به من می‌دهند اگر کردم البته برحسب وظیفه ملى بوده برحسب امر اعلیحضرت همایونى بود بنا به هشتاد و هشت رأى و نود و سه رأیى بود که آقایان نمایندگان به من دادند براى این بود که در مجلس در خارج مجلس از من تقویت کردند براى این بود که گفتند برو بگو مى‌ایستیم (جمعى از نمایندگان- حالا هم مى‌ایستیم) بنده تردیدى ندارم ولى می‌خواهم عرض کنم حالا که وظیفه خودم را انجام داده‌ام بر فرض که مجبور باشیم در نتیجه تحریکات مسند که سهل است اگر جانم را هم روى این کار بگذارم می‌گذارم من اول که این کار سرداشتم دل از سر به یک بار برداشتم.
(احسنت‏)


اسامى آقایان رأى دهندگان:

آقایان اورنگ- بهبهانى- صادقى- دکتر راجى- دهقان – رفیع- امامى خویى- بهادرى- سزاوارى- بهبهانى- اسدى- منصف- افشار- صاحب‌دیوانى- گلبادى- اردلان- دکتر فلسفى- مکرم- دکتر آشتیانى- نراقى- عباسى- مهندس رضوى- دکتر مصباح‌زاده- دکتر معظمى- دکتر طبا‌ء- پالیزى- اسلامى- محمد‌على مسعودى- حائرى‌‌زاده- امامى اهرى‌- صفوى- رضوى- عزیز زنگنه- اعظم زنگنه- ابوالقاسم امینى- افخمى- عباس میرزا- اسکندرى- امین- صاحب جمع- اسفندیارى- کشاورز صدر- محمد ذوالفقارى- رحیمیان- دولتشا‌هى- ملک‌مدنى- نیک‌پور- سلطان‌العماء- عبدالقدیر آزاد- مکی- وثوق- نبوى- گنابادى- دکتر مجتهدى- امیر‌نصرت اسکندرى- بوداغیان- سید هاشم وکیل- قهرمان- محمود محمود- معتمد دماوندى- ابوالمکارم- اغزاز- نیک‌پى- لیقوانى- خوئیلر- ساعد- باتمانقلیج- دکتر شفق- دکتر اعتبار- امیر‌حسین ظفر ایلخان بختیارى- مشایخى- ارباب مهدى یزدى- خسروانى- محمد آخوند- جرجانى- عرب‌شیبانى- سلطانى- معین‌زاده- خسرو هدایت- هراتى- نواب- ظفرى- ارباب گیو- فرامرزى- دکتر متین‌دفترى- ناصر ذوالفقارى- وکیلى- موسوى- حسن اکبر- فولادوند- صدر‌زاده- ملکى‏

فولادوند: آقایانی که رأى نداده‌اند یا اسمشان فراموش شده اگر تشریف دارند تشریف بیاورند رأى بدهند

پس از استخراج آراء ۶۷ ورقه سفید و ۸ ورقه کبود شماره شد.

رئیس: با ۶۷ رأى از ۸۸ نفر حضار به دولت رأى اعتماد داده شد.

اسامى موافقین
آقایان: امامى اهرى- دهقان- ارباب- دکتر مصباح‌زاده- رفیع- د‌کتر راجى- ابوالقاسم امینى- افخمى- مکرم- دکتر آشتیانى- پالیزى- اسلامى- حبیب‌الله امین- افشار- خسرو  هدایت- صفوى- عباسى- محمد‌على مسعودى- محمد ذوالفقارى- کشاورز صدر- نورالدین امامى- سلطان‌العلماء- باتمانقلیج- گنابادى- زنگنه- رضوى- شیرازى- على بهبهانى- خسروانى- گرگانى- صاحب جمع- بهادرى- صاحب‌دیوانى- نواب- اورنگ- دکتر شفق- على وکیلى- اکبر- ارباب گیو- هراتى- ایلخان- معین‌زاده- لیقوانى- خوئیلر- قهرمان- بوداغیان- امیر‌نصرت اسکندرى- اعزاز نیک‌پى- نراقى- دکتر مجتهدى- دولتشاهى- ظفرى- ساعد- فولادوند- دکتر فلسفى- منصف- سزاوار- نبوى- عدل اسفندیارى- ملکى- نیکپور- ملک‌مدنى- اسدى – سطانى- عرب شیبانى- موسوى- دکتر طبا- ناصر ذوالفقارى‏

اسامى مخالفین
آقایان: رحیمیان- مکى- دکتر معظمى- حائر‌ى‌‌زاده- آزاد- اردلان- عباس اسکندرى- احمد فرامرزى‏

ورقه‌ى سفید علامت امتناع ۳ ورقه‏