مذاکرات جلسه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۳۲ مجلس شورای ملی: استعفای دکتر مظفر بقایی – تقدیم ۴۱ فقره لایحه قانونی از سوی دولت

تاریخ تصویب: ۱۳۳۲/۰۲/۲۹
تاریخ انتشار: ۱۳۳۲/۰۳/۰۸

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شماره ۲۴۱۳

۵شنبه ۷ خردادماه ۱۳۳۲ – سال نهم

شماره مسلسل ۷۸

دوره هفدهم مجلس شورای ملی

مذاکرات مجلس شورای ملی – جلسه ۷۸

صورت مشروح مذاكرات مجلس روز سه شنبه بیست و نهم اردیبهشت ماه ۱۳۳۲

فهرست مطالب:

۱ – طرح صورت مجلس جلسات ۱۹ اسفند ۳۱ و ۲۰ اردیبهشت ۱۳۳۲
۲ – بیانات قبل از دستور آقایان: قنات‌آبادی – حائری‌زاده – دکتر بقایی
۳ – قرائت استعفانامه آقای دکتر بقایی از نمایندگی طهران
۴ – تقدیم ۲۸ فقره لایحه قانونی بوسیله آقای معاون نخست وزیر و چهار فقره لایحه از طرف وزارت دارایی بوسیله ایشان
۵ – تقدیم گزارش دادگستری دائر به تقاضای سلب مصونیت از آقای دکتر بقایی بوسیله آقای معاون نخست وزیر
۶ – تقدیم دو فقره لایحه بوسیله آقای معاون وزارت دادگستری
۷ – تقدیم هفت فقره لایحه برقراری یا تمدید فرمانداری نظامی در نقاط مختلفه کشور
۸ – قرائت گزارش شعبه پنجم راجع به آقای علی روحی
۹ – تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه

مجلس ساعت ۹ و چهل و پنج دقیقه صبح بریاست آقای محمد ذوالفقاری (نایب رئیس) تشکیل گردید.

(۱- طرح صورت مجلس جلسات ۱۹ اسفند ۳۱ و ۲۰ اردیبهشت ۱۳۳۲)

نایب رئیس – جلسه رسمی است. صورت غائبین جلسه گذشته قرائت می‌شود.

(بشرح زیر بوسیله آقای ناظرزاده خوانده شد)

غائبین بااجازه – آقایان: اورنگ. کریمی. عبدالرحمن فرامرزی. عامری.

غائبین بی اجازه – آقایان: مشار. دکتر شایگان. صراف‌زاده. دکتر امامی. راشد. دکتر مصباح‌زاده. امیرافشار

نایب رئیس – نسبت به صورت جلسه اعتراضی نیست؟ آقای مکی

مکی – می‌خواستم عرض کنم که آقای مشار و آقای دکتر شایگان هر دو مریضند و آنها را غائب بدون اجازه نوشته‌اند

نایب رئیس – کمیسیون محاسبات رسیدگی خواهد کرد و اصلاح خواهدشد. نسبت به صورت جلسه اعتراض دیگری نیست؟ آقای جلیلی

جلیلی – آقای دکتر شایگان تقاضای مرخصی کرده‌اند درکمیسیون محاسبات هم تصویب شده‌ است استدعا می‌کنم دستور بفرمایید اصلاح بشود

نایب رئیس – اصلاح می‌شود نسبت به صورت جلسه اعتراضی نیست؟ (اظهاری نشد) چون اکثریت برای رای نیست اعلام تصویب ان را موکول می‌کنم به بعد.

(۲- بیانات قبل از دستور آقایان: قنات‌آبادی – حائری‌زاده – دکتر بقایی)

نایب رئیس – عده‌ای از آقایان اجازه نطق قبل از دستور خواسته‌اند. آقای میراشرافی

میراشرافی – آقای قنات‌آبادی صحبت می‌فرمایند

نایب رئیس – آقای قنات‌آبادی. اجازه می‌فرمایید قبل از این که سرکار شروع بفرمایید به بیاناتتان دو ماده از آئین نامه قرائت بشود (مواد ۲۰۴ و ۲۰۶ آئین نامه بشرح زیر خوانده شد):

ماده ۲۰۴- مخبرین جراید و تماشاچیان باداشتن بلیط مخصوص همان جلسه که با مهر اداره کارپردازی و امضای یکی از کارپردازان صادر شده باشد و نیز مامورین انتظامی به دستور رئیس مجلس در محلهای مخصوص حق حضور خواهند داشت و باید در تمام مدت جلسه ساکت باشند و از هرگونه تظاهر خودداری کنند وگرنه بامر رئیس از مجلس اخراج می‌شوند.
ماده ۲۰۶- هریک از تماشاچیان و نمایندگان جراید که باعث اغتشاش یا اختلال نظم مجلس شود و یانسبت به رئیس یا نمایندگان مجلس و یا وزرا و معاونین و سایر افراد توهین و یا تهدید نماید بامر رئیس مجلس از تالار مجلس اخراج و توقیف می‌شود و در صورتی که عمل او مستوجب تعقیبات کیفری باشد در ظرف ۲۴ ساعت به مراجع صالحه تسلیم خواهد شد.

نایب رئیس – آقای قنات‌آبادی بفرمایید.

قنات‌آبادی – ما از همانجا شروع می‌کنیم که همیشه دولت شروع می‌کند و همان مطلبی را اینجا تذکر می‌دهیم که یک عده‌ای البته در این روزهایی که نان و آب دارد تذکر می‌دهند، و آن این است که اگر دولت واقعا همانطوری که ادعا می‌کرد متکی به افکار عمومی بود هیچ مانعی و رادعی برای او نداشت که مثل دوره شانزدهم اجازه دهد جریان مذاکرات مجلس بوسیله رادیو در سرتاسر کشور پخش شود. بدیهی است هیچ جای دنیا این عمل را اسمش را عدالت نمی‌گذارند که یک دسته‌ای که آن دسته اسمش دولت هم باشد راس قوه و قدرت قرار گرفته باشد ارتش و شهربانی و ژاندارمری و تمام وسایل قدرت و پول در اختیارش باشد، زندانها در اختیارش باشد رادیو در اختیارش باشد، آن وقت هر چه می‌خواهد بگوید و به هر شخص و مقامی به هر شکل و رنگی که می‌خواهد حمله کند، تهمت بزند دشنام بگوید فحش بدهد، اما اجازه ندهد آن کسانی که مورد این همه حملات قرار گرفته‌اند در مقابل این همه تهمت و افتراها از خود دفاع کنند و حقایق را به آن ملتی که آن ملت قاضی هستند و آنها باید قضاوت بکنند برساند. البته بنده لازم نمی‌دانم از جریانات اخیر راجع به تقاضای فراکسیون آزادی و فراکسیون نجات نهضت بوسیله مقام معظم ریاست مجلس از رئیس محترم دولت برای پخش مذاکرات مجلس از رادیو تذکری بدهم. آقایان می‌دانند جوابش را هم شینده‌اند ولی نمی‌دانم که چه جوری درباره این مطلب قضاوت کرده‌اند. هیچ اشکالی نداشت همان طوری که الان برنامه رادیو اغلب اوقاتش وقف کارهای بیهوده، یک کارهای بیمصرف بدون فایده می‌شود، اجازه می‌دادند مذاکرات مجلس هم بوسیله رادیو منتشر میشد. اسم این عمل را عدالت نمی‌گذارند، اسم این عمل را واقعا اتکا بافکار عمومی نمی‌گذارند، این را بهش می‌گویند زور و یک طرفه عمل کردن و لا غیر.
همه آقایان بالخصوص ملت ایران این مطلب را خوب می‌داند که قریب ۵ و شش سال است در کشور ما یک نهضت مقدس ضداستعماری بوجود آمده و البته این مطلب را هم اقایان محترم تصدیق دارند که روزهای اول این نهضت یعنی آن روزهایی که مبارزه علیه هرگونه استعمار و مبارزه با شرکت سابق نفط و مبارزه با استعمار سیاه انگلستان در ایران در این کشور دربدری حبس کتک خوردن بیچارگی و از هستی ساقط شدن لازم داشت، آن روز مدعیان نهضت و مدعیان مبارزه علیه استعمار خارجی و بالخصوص استعمار انگلستان خیلی کم بودند. غالبا در استراحتگاه تشریف داشتند. غالبا از سایه راه می‌رفتند. غالبا مبارزات را تخطئه می‌کردند و اگر خیلی شجاعت بخرج می‌دادند خیلی می‌خواستند رشادتی بخرج بدهند، از یک گوشه‌ای یک مقاله‌ای بعنوان مبارزه و تحت مطالب کلی منتشر می فرمودند. اما این مبارزه آهسته آهسته وسعت پیدا کرد. جنبش ملت زیادتر شد. جنبش ملت در اثر استقامت آن عده معدودی که حاضر شدند به هر ذلت و بدبختی به هر دربدری و مصائبی تن بدهند و در مقابل انگلستان تسلیم نشوند، سبب یک گرمی و یک غلیانی در افکار عمومی مردم ایران شد. در طهران و شهرستان‌ها مردم آهسته آهسته به هیجان آمدند. البته در خلال همه این مبارزات یک دسته‌ای کارشکنی خود را از دست نداده بود یک دسته‌ای صف شکنی خود را از دست نداده بودند. آن دسته همان کسانی هستند که امروز بسیار بسیار از بانیان نهضت ملی ایران بیشتر سنگ نهضت را بسینه می‌زنند.
اگر می‌خواهید آن دسته را من به شما ارائه کنم خواهش می‌کنم به روزنامه‌های بلشویکی امروز که صبح و عصر منتشر می‌شود مراجعه بفرمایید و در اوان نهضت یعنی آن روزهایی که بنا بود در این کشور مهره‌های سیاست استعماری، رزم آراها، هژیرها، ساعدها کوبیده بشود و پایه‌های اولیه ملی شدن صنعت نفط در سرتاسر کشور گذارده شود، آن روز هم به روزنامه‌ها و نوشته‌های این آقایان مراجعه بفرمایید. آن وقت خواهید دید که این آقایان آن روزها کارشکنیهایی که می‌کردند چه بوده‌ است و امروز خود را وارث نهضت مقدس ملی می‌دانند.
(میراشرافی – به روزهای زمان پیشه وری هم مراجعه بکنید)
(زنگ رئیس)

نایب رئیس – بین الاثنین صحبت نکنید.

قنات‌آبادی – من تمنا می‌کنم از آقایان که اجازه بفرمایند آن مقداری که قدرت دارم عرایضم را عرض کنم.
از این دسته که کعبه و قبله‌شان کرملین بوده، آن روزهایی که سیاست استعماری سابق یعنی استعمار سرخ از ما نفط می‌خواست و می‌گفت باید منابع نفتی شمال را به ما بدهید، آنها در همین خیابانهای تهران بنده نمی‌گویم در خیابان‌های زنگبار، نمی‌گویم در خیابانهای حبشه، در همین خیابانهای طهران، این آقایان حرکت کردند و گفتند که باید نفط شمال را به روس‌ها داد و باید شمال را حریم امنیت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قرار داد. و با کمال وقاحت و بیشرمی سربازهای ارتش بیگانه در همین پایتخت تهران از آنها حمایت کردند. اینها یک دسته بودند. یک دسته هم آن کسانی بودند که خودشان پدرانشان فامیلهایشان، زندگیشان همه چیزشان دربست در اختیار سیاست انگلستان بود، و اینها از شاگردان بسیار بسیار خوب و تربیت شده مکتب استعماری انگلستان بودند و اینها خود و افکارشان به همه آقایان محترم و ملت ایران معروف و مشهود است. اینها هم در مبارزات مقدس ملی ما، در نهضت پرافتخار ما حداکثر کارشکنی اخلال و صف شکنی را کردند. اما چون اگر یک ملتی از روزی تفکر و تعمق اراده بکند اگر یک ملتی مطلبی را درک کند، خدا از آن ملت حمایت می‌کند، ملت ایران هم چون درک کرده بود که یگانه راه نجات و پاره کردن زنجیرهای استعمار، ملی کردن صنایع نفط است، قیام کرد. خدا هم ملت را تایید کرد. و این مطلب در مملکت ما عملی شد و به صورت ظاهر، عمال سیاستهای بیگانه در شمال و جنوب شکست خوردند. آنهایی که می‌گفتند قرارداد ۱۹۳۳ را باید باطل کنیم یعنی می‌خواستند کارشکنی بکنند و آن کسانی که اصلا عقیده داشتند مگر می‌شود با انگلستان جنگ کرد، هر دوی این دسته‌ها شکست خوردند و در نتیجه ملت پیروز شد.
بعد از این پیروزی قطعی، بعد از این موفقیت درخشان، من می‌خواهم اینجا به ملت ایران صریحا عرض کنم که این دو دسته رویه خود را در مبارزه با بنیان گذاران نهضت عوض کرده‌اند. یعنی همانطوری که در قیام مشروطیت و در مبارزه برای بدست آوردن آزادی و حریت در صدر مشروطیت تربیت شدگان مکتب عین الدوله از آزادیخواهان شکست خوردند و بعد به مقتضای روز، ماسک را عوض کردند، رنگ خودشان را عوض کردند و آمدند خودشان را بین آزادیخواهان و مردان حق و مبارزه و قهرمان صدر مشروطیت جا زدند و با نزدیک کردن خود به منابع قدرت، آزادی خواهان و قهرمانان ایران را طرد کردند، این دو دسته هم بعد از نهضت مقدس ملی ایران همین عمل را انجام دادند. آمدند خودشان قاطی نهضت شدند. آمدند خودشان را داخل در صف این جهاد اکبر کردند. آمدند خودشان را دمساز با مبارزین بینانگذاران این نهضت کردند. خوب چون اینها اشخاص عاریه‌ای بودند چون اینها می‌خواستند خودشان را جا کنند و چون اینها می خواستند بیایند و مقاماتی را غصب کنند، هیچ برای آنها مانع و رادعی نداشت که به رویه دیرین خودشان به رویه همیشگی خودشان، یعنی به چاپلوسی و عبودیت و بندگی متوسل بشوند. اینها بتمام این فنون متوسل شدند و اینک آهسته آهسته دور آقای دکتر محمد مصدق السلطنه را محاصره کردند. یک دسته مردم سر از خواب بلند کردند دیدند مطلب خیلی صحیح و سالم و قشنگ از آب درآمده. آنهایی که در راه نهضت ملی و پایه گذاری این جهاد بزرگ ضد استعماری حبس رفتند تبعید شدند دربدر شدند خون بدل شدند خود و عائله شان چهار سال در این مملکت در بدر بودند، اینها دشمن ملت شدند و یک عده‌ای از مارکدارها و یک عده‌ای از سرسپرده‌های اجانب و یک عده از کسانی که توی این خیابانهای تهران پرچم به دوش گرفتند و گفتند شمال و جنوب مال جنوبی‌ها باشد، اینها ملی از آب در آمدند. دکتر مظفر بقایی، آیت الله کاشانی، آن کسی که ممالک اسلامی فخر بوجودش می‌کنند، آن کسی که تفنگ بدوش گرفته و در سنگرهای مجاهدین عراق دوش به دوش رخ به رخ با انگلستان جنگیده‌ است، آن کسی که انگلستان شب و روز از وجودش خواب و راحتی ندارد، آن کسی که نوکران سرسپرده انگلستان نیمه شب به خانه اش می‌ریزند و او را به خاک و خون می‌کشند و از کشورش دور می‌کنند، آن کسی که با یکتا قبا از تاریخ مشروطیت ایران با استعمار جنگیده‌ است، این جاسوس انگلستان شد. این خارجی شد.

نایب رئیس – آقای قنات‌آبادی وقت جنابعالی تمام شد

قنات‌آبادی – بنده وقت می‌خواهم صحبت کنم

نایب رئیس – بسته به نظر مجلس است. چقدر وقت می‌خواهید؟

قنات‌آبادی – یک ساعت وقت می‌خواهم

نایب رئیس – اکثریت نیست برای رای

دکتر بقایی – کسی هم مخالف نیست

نایب رئیس – باید رای گرفته شود

دکتر معظمی – آئین نامه باید اجرا بشود

اخگر – آئین نامه را اجرا بفرمایید

میراشرافی – آن وقتی که ما بیش از ۱۵ دقیقه اینجا نشستیم آئین نامه اجرا نشد

دکتر معظمی – آقای قنات‌آبادی نفر دوم وقتش را بشما بدهد صحبت کنید بعد که عده کافی شد رای بگیرد.

(با ورود چند نفر عده برای رای کافی شد)

نایب رئیس – چقدر وقت می‌خواهید؟

قنات‌آبادی – یک ساعت

امامی اهری – با نیم ساعت موافقت بفرمایید فعلا

نایب رئیس – آقایانی که موافقند نیم ساعت آقای قنات‌آبادی صحبتشان را ادامه بدهند قیام بفرمایید (عده‌ای برخاستند) (ناظرزاده و معتمددماوندی (منشی) ۲۹ نفر است یک نفر کم است) با رای خود بنده سی نفر می‌شود. تصویب شد.

قنات‌آبادی – بنده خیلی خوشحال و مشعوفم که آقایان اعضای فراکسیون نهضت ملی به بنده رای برای صحبت کردن ندادند. (حائری‌زاده – در اقلیت بودند)
بله آقایان محترم، ملت ایران باید روی این مطلب توجه کند که یک عنصری که پنجاه سال به استعمار ضربت زده و ضربت خورده، این عنصر را یک روزنامه‌ای که منتسب به شخص رئیس دولت است می‌نویسد که این جاسوس است. من مخصوصا این مطلب را پشت این تریبون تکرار می‌کنم تا ملت ایران آن نقشه‌هایی که انگلستان در صدر مشروطیت برای بیرون کردن مجاهدین حقیقی از صف ملت عمل کرده بود دوباره به عینه ببینند. دو مرتبه درک بکنند که وارد عمل می‌کند. ببینند کار مملکت به کجا رسیده. آقای رئیس دولت مرقوم فرموده بودند به دستگاه انتظامی مملکت یا دستگاه دادگستری، اگر روزنامه‌ای به شخص من بد گفت با او کاری نداشته باشید، اما اگر به کس دیگر و بر خلاف قانون مطبوعات عمل کرد، قانون را در باره‌اش اجرا کنید.
من خواهش می‌کنم از آقایان نمایندگان محترم و مخصوصا خواهش می‌کنم از آنان که طرفدار دولت هستند، بروند در زندان و ببینند این روزنامه نگارانی را که دولت توقیف کرده‌ است فقط کسانی هستند که از دولت دکتر مصدق انتقاد کرده‌اند، فقط چون از اعمال و رفتار دولت انتقاد کرده‌اند آنها را گرفته‌اند به زندان انداخته‌اند بدون محاکمه. و اما آن روزنامه‌هایی که برمی‌دارند و به بزرگترین شخصیتهای مملکت، رکیک‌ترین فحش‌ها را می‌دهند که تریبون مجلس شورای ملی را من نمی‌خواهم به این حرفهایی که آنها زده‌اند آلوده کنم، آنها کاملا آزادند.
آقایان می‌دانند آنها چه جوری روزنامه‌هایشان را بفروش میرسانند؟ اگر برنخورده‌اند خواهش می‌کنم روز شنبه تشریف ببرید میدان توپخانه، یک بچه روزنامه فروش با ده بیست تا از این روزنامه‌ها یک مامور شهربانی یک مامور حکومت نظامی و چند تا مامور کارآگاهی ایستاده‌اند، این بچه روزنامه فروش روزنامه‌ها بدستش است توی میدان توپخانه، این عوامل و مامورین دولتی هم او را حمایت می‌کنند و او داد می‌زند و فریاد می‌زند کاشانی جاسوس، بقایی قاتل، مکی فلان، حائری‌زاده فلان. همینطور می‌گوید و اگر کسی هم برود به این بچه روزنامه فروش‌ها سخنی بگوید، مامورین شهربانی متعرض او می‌شوند. یک حسابی است. یک مطلبی است که آقای دکتر مصدق السلطنه حسابش را نفرمودند و آن این است که خیال می‌کنند که همه افراد و اشخاص روی حساب سیاسی و روی حساب مقامی و روی حساب منفعتی مبارزه می‌کنند. یک مطلبی را ایشان درک نکرده‌اند و آن این است که در تاریخ بشریت بودند اشخاصی که فقط برای حق و حقیقت جنگ کردند. برای نجات فضیلت و نجات انسانیت مبارزه کرده‌اند و اینها ولو اینکه قلیل هم بودند ولو اینکه معدود هم بودند،‌ غلبه و فتح با اینها بوده.
یک قضیه تاریخی من می‌خواهم برای آقایان محترم نقل کنم. الحمدالله همه آقایان مسلمان و پیرو آئین مقدس اسلام هستید و همه اطلاع از تاریخ احکام و آیات کلام الله دارید و این قضیه را هم می‌دانید. من می‌خواهم به مناسبت تطبیقش با وضع روز، تذکر بدهم. و آن این است که تبلیغات موسی بن عمران پیغمبر وقتی وسعت پیدا کرد وقتی دزدها و غارتگرهای اجتماع دیدند کار موسی دارد نضج می‌گیرد، وقتی قارون مسلکهای آن زمان دیدند که این رویه‌ای که موسی اتخاذ کرده‌ است منتهی به پیروزی است، گفتند ما تصمیم می‌گیریم و موسی بن عمران پیغمبر را ما لجن مال می‌کنیم. این بود که قارون رفت و یک زن هرجایی را پیدا کرد و به او گفت: تو می‌روی موقعی که موسی خطابه می‌کند او را متهم می‌کنی به زنا. و قصد قارون این بود که موسی را در معرض افکار عمومی لجن مال بکند. آن زن هم آمد وقتی موسی داشت وعظ می‌کرد و خطابه و تبلیغ می‌کرد گفت: ای موسی این حرفهایی که تو می‌زنی صحیح است؟ گفت بله. گفت پس چرا خودت مرتکب عمل زشت شدی؟ گفت با کی؟ گفت با من.
معنای تکرار تاریخ همین است. قارون‌های زمان ما هم هرجایی‌ها را اجیر می‌کنند. به هرجایی‌ها ماهی هزار تومان پول می‌دهند تا به برگزیدگان اجتماع دشنام بدهند، فحش بدهند، تهمت جاسوسی و افترا بزنند. از روز اول تا حالا این رویه بوده. صف طرفداران فضیلت و حقیقت رویه خاصی داشتند و دشمنان انسانیت و فضیلت در هر لباسی که بودند رویه خاصی داشتند. آن روز قارون به آن هرجایی پول می‌داد و امروز قارونهای زمان به هرجاییهای دیگری پول می‌دهند که به برجستگان فحش بدهند.
و اما راجع به قضیه افشارطوس، اولا بنده عقیده‌ام را بعرض مجلس و ملت ایران برسانم که بنده شخصا با این نوع کشتار و ترور مخالفم و برخلاف دینم می‌دانم. (صحیح است) دین من مذهب من، اجازه این نوع اعمال را نمی‌دهد و هرکس این عمل ازش سر بزند و سبب این کار باشد، ولو اینکه نزدیکترین کسان من باشد، من با او مبارزه می‌کنم. (پورسرتیپ – احسنت)
من اولا به آقایان عرض کنم که اگر روزی ثابت شد، نه بوسیله بوق و کرنا و رادیو، بلکه حقیقتا ثابت شد که دکتر بقایی در این عمل دخالت داشته، من با او می جنگم. اما امروز که من خودم می‌بینم دولت و تمام عوامل وامانده استعمار انگلستان از تمام قدرهایی که در دست دارند استفاده کرده و همه بر علیه این مردی که در تاریخ نهضت ملی ایران سهم بسیار بسیار زیادی دارد قیام کرده‌اند و می‌خواهند نابودش کنند، باتکای خدای بزرگ دنبال او و از او حمایت کرده و مبارزه می‌کنم. مگر اینکه به من ثابت شود که من اشتباه کرده‌ام، آن وقت این حرف را من پس می‌گیرم.
این بوق و کرنایی که دولت راه انداخته، اولا راجع به موضوع شکنجه، بنده یک مطلبی عرض کنم. روزی که این آقایان را گرفتند جناب آقای دکتر بقایی به من تلفن کرد که من شنیده‌ام خطیبی (که من هم نمی‌شناسمش) او را در زندان شکنجه کرده‌اند، بیاید با هم برویم دادگستری و از قانون و از نماینده قانون بخواهیم که به این کار رسیدگی بکند. بنده عرض کردم چشم. رفتم در خدمتشان در دادگستری. جناب آقای دکتر معظمی توجه بفرمایید. ایشان اعلام جرم کردند که چون یک همچو خبری بما رسیده ما خواهش می‌کنیم مراجع قانونی به وظیفه قانونیشان عمل کنند. جنابعالی بهتر از بنده می‌دانید استادید دانشمندید، می‌دانید که بازپرس و نماینده دادسرا می‌رود این زندانی را ببیند اگر شکنجه شده صورت مجلس کند که شکنجه شده و اگر نشده بنویسد شکنجه نشده، و آقای دکتر بقایی دروغ گفته‌ است. غیر از این است؟ ما رفتیم تمام مراحل طی شد. بازپرس و نماینده دادستان حرکت کرد. وقتی به رئیس شهربانی با نماینده قانون مراجعه شد، اینکه می‌گوید میخواسته ملاقات کند ملاقات ممنوع است این خدعه‌ است این دروغ است، مثل همه دروغهای دیگر. نه آقای دکتر بقایی، نه بنده هیچکدام نمی‌خواستیم کسی را ملاقات کنیم. نماینده قانون بوده که برای اجرای یک دستور یک عمل قانونی حرکت کرده بود برود ببیند و صورت مجلس کند.
رئیس شهربانی به مجرد اینکه این دسته بازپرس و نماینده دادسرا را دید باور بفرمایید که خودش را باخت. حالا ممکن است بگوید من تکذیب می‌کنم. من این موضوع تکذیب می‌کنم را یک روز پشت این تریبون پنبه اش را زده‌ام. گفتند که اینجا نیست. به فرماندار نظامی مراجعه کردیم. اتفاقا قبل از این که از پیش رئیس شهربانی حرکت کنیم آقای دکتر بقایی گفت ما می‌دانیم این زندانی کجااست و می‌دانیم هم که فرماندار نظامی را هم پیدا نخواهیم کرد ولی معذلک می‌رویم. رفتیم آنجا فرماندار نظامی نبود. افسر نگهبان هم از خودش سلب مسئولیت کرد. یک صورت مجلس در دژبان و یک صورت مجلس در فرمانداری نظامی بوجود آمد. بازپرس و نماینده دادسرا نوشتند که ما آمدیم به ما زندانی را ارائه نکردند و رفتیم.
این عملی بود که آن روز صورت گرفت. من آن روز قطع کردم که همان عناصری که هنوز در این دستگاه‌ها رسوخ دارند برای برباددادن حیثیت ایران، این شکنجه‌ها را کرده‌اند و الا هیچ منع قانونی نداشت و هیچ مشکل هم نبود که اجازه بدهند. آخر این خیلی خنده آور است که دستگاه هیئت حاکمه به نمایندگان قانون که منتسب به خودش است اعتماد نداشته باشد. این خیلی خنده آور است که دستگاه عدالت مملکت، به دستگاه شهربانی مملکت به دستگاه آدم‌کشی مملکت، نامحرم باشد و اجازه ندهند که نماینده دادستان مطابق قانون به نص قانون برود و یک عمل قانونی انجام بدهد. آن وقت هی فریاد قانون هم می‌زنند. داد قانون هم می‌زنند. این را من می‌خواستم مقدمتا باطلاع آقایان نمایندگان محترم برسانم. چون همان شبش روزنامه گرامی باختر امروز که متعلق به آقای دکتر حسین فاطمی است، ایشان نوشتند که امروز از صبح تا غروب دو نفر نماینده مجلس بتمام مقامات مختلف مملکت برای نجات حسین خطیبی مراجعه کردند و این مقامات مختلفه مملکت که ایشان نوشتند حلال‌زاده‌ها هم نمی‌دانند کجااست و ننوشتند که این ۲ نماینده مجلس به کدام مراجع قانونی مراجعه کردند، اینها واقعا ننگ است رویشان نمی‌شود بنویسند بازپرس و نماینده دادستان آمدند بروند قانون را اجرا کنند، مامور حکومت نظامی، حکومت نظامی غیرقانونی البته (میراشرافی – صحیح است، غیرقانونی است) گفت که نمی‌شود.
این مقدمه مطلب بود. و اما راجع باصل موضوع. خوب دقت کنید آقایان من خواهش می‌کنم از صمیم وجدان به این مطلب توجه کنید. یک رئیس شهربانی کشته شده یک دولتی هم سرکار است. یک عده‌ای هم مخالف دارد مخالفهای پروپاقرص که تا پای مرگ ایستاده‌اند (بهادری – صحیح است) و از اعمال خلاف رویه دولت انتقاد می‌کنند. دولت می‌خواهد از این صحنه استفاده کند. پرونده را که برای من و شما نمی سازند، پرونده را یک جوری می‌سازند که آن بقال سر گذر هم قبول کند. آن مرد عادی هم قبول کند. آن وقت آمده‌اند خواستند پرونده را آن جور بسازند که افکار عمومی قبول کند، آمدند اینطور کردند، گفتند که دکتر بقایی میخواسته‌ است کودتا کند رئیس دولت بشود. مملکت را قبضه کند. نقشه کشیده‌اند و گفته‌اند افشار طوس را از بین می‌بریم و مملکت را قبضه می‌کنیم. ببینید در همین جمله و همین عبارات چند تا نقض و خلاف وجود دارد. البته شما می‌دانید با کشتن رئیس شهربانی کسی نمی‌تواند رئیس الوزرا بشود. فقط یک اتفاق افتاد توی این مملکت که رزم آرا کشته شد و حکومت دست لیدر جبهه ملی آمد و بس. و آن هم یک موقع خاصی بود. یک زمان خاصی بود. یک شرایط خاصی بود. اما همه می‌دانند حتی همان بقال سر گذر هم که این داستانها را برای آنها می سازند آنها می‌دانند که با کشتن رئیس شهربانی کسی رئیس الوزرا نمی‌شود. بعلاوه چطور شده رئیس ستاد ارتش آقای سرتیپ ریاحی عضو حزب ناسیونالیست و مامور خرید اسلحه از خارج (میراشرافی – و ژنرال نجیب آینده) اجازه بدهید. البته آقایان اطلاع دارید که در زمان دیکتاتوری دوره گذشته، یک کمیسیونی بود باسم کمیسیون خرید اسلحه. اینها خیلی قلدر بودند. خیلی زورشان زیاد بود. حتی دیکتاتور وقت هم حق اینکه به آنها امر و نهی بکند و به آنها بگوید بالای چشمتان ابرو است نداشت. آقای سرلشگر شفایی و یک عده‌ای دیگر عضو این کمیسیون بودند. یک عده‌ای هم بعدا عضو شدند که همین آقای سرتیپ ریاحی یکی از آنهااست. من خواهش می‌کنم از رئیس دولت که خیلی می‌خواهد از رئیس ستادش دفاع کند، پرونده خرید و پرونده باصطلاح بعد از جنگ که ایشان رفته به انگلستان که تسویه حساب بکند، این پرونده را در معرض افکار عمومی بگذارند تا آقایان بدانند این آقایی که امروز شده‌ است رئیس ستاد، چقدر پاک و پاکیزه و منزه‌ است. این مطلبی است که بعرض مجلس شورای ملی میرسانم یک مطلبی نیست که من استنباط کرده‌ام، یکی از افسران شرافتمند این مملکت که خودش هم از موسسین حزب ناسیونالیست در ارتش بوده‌ است برای یک شخصیت بزرگ این مملکت جریان را پیغام داده و اگر لایحه سلب مصونیت دکتر بقایی تصویب شد و به کمیسیون دادگستری رفت، آنجا بنده اگر اجازه بدهند شرفیاب خواهم شد و جریان را بطور تفصیل خواهم گفت. و آن افسر شرافتمند هم هیچ باکی ندارد که این حقایق را بگوید. این افسر شرافتمند گفته‌ است که تمام این بازیهایی را که درآورده‌اند برای گم کردن اصل مطلب است. این مطالب را روشن خواهد کرد. آقایان من این را بشما بگویم و دلیل هم دارم، خود قاتلین افشارطوس مامور تعقیب پرونده قتل افشارطوس هستند. خود آن کسانی که وجود افشارطوس برای آنها مانع شده بود و یک رقیب خطرناکی شده بود، خود آنها آمدند و نقشه کشیدند افشارطوس را از بین بردند. مسخره این نیست که بگویند دکتر بقایی و چهار تا سرتیپ یک دانه آشپز و دو تا دهاتی بیابان گرد می‌خواستند کودتا بکنند در این مملکت و حکومت بدست بیاورند اما رئیس ستاد ارتش که با همدیگر رقابت داشتند آن را بیگناه کنار بگذارند و خود او مامور تعقیب پرونده افشارطوس بشود. این جریانات آقا در مملکت ما تازگی ندارد، منتهی حساب هیات حاکمه این شده‌ است که تا آنجایی که زورشان می‌رسد می‌گویند تا آنجا که قدرت دارند عمل می‌کنند اما باید ما این حساب را در این مملکت به هم بزنیم و آن حساب این است که هر جا زور باشد حق هم همانجاست. و ما با خدا عهد کردیم که این حساب را به هم بزنیم، بگوییم هر جا حق هست، قدرت هم باید در استخدام حق قرار بگیرد. لذا ما می بینیم توی این مملکت هر کی زور ندارد هر کاری می‌کند می‌گویند بد است. تا زور ندارد از بدیها انتقاد می‌کند. همچو که زور بدستش می‌آید همه بدیها را مرتکب می‌شود همه را هم می‌گوید خوب است و همه را هم شما باید بگویید خوبست. آقای دکتر مصدق آن روزی که زور نداشتند قدرت نداشتند، سرنیزه در اختیارشان نبود، توپ و تانک نداشتند، شهربانی پرونده‌ساز نداشتند، مقابل زندان غش می‌کردند، حکومت نظامی را تعطیل عملی مشروطیت می‌دانستند. یک روزنامه ایشان را بنده اینجا پشت تریبون قرائت کردم و روزنامه‌ها نوشتند و متاسفانه مخبر رادیو طهران این نامه را نگرفت که به رادیو طهران بدهد و او منتشر کند. نامه همین آقای دکتر مصدق است. ایشان آن وقت که زور نداشتند، حکومت نظامی را تعطیل عملی مشروطیت می‌دانستند. الان هفت یا هشت ماه است که قاچاقی توی این مملکت حکومت نظامی است و هیچ تعطیل مشروطیت هم نیست، برای اینکه مطابق قانون نه آن پیشتر هم که یک وقتی آوردند مجلس تصویب کردند، بعد از آن هر چه حکومت نظامی بوده، بنده بنام قانون عرض می‌کنم که قاچاقی بوده (میراشرافی – خود دولتش هم قاچاقی است. رئیس الوزرایی که به مجلس نمی‌آید قاچاق است) (زنگ رئیس)
قانون حکومت نظامی این طور است، دولت می‌تواند اعلام کند و بلافاصله در ظرف یک هفته به مجلس می‌آید و مجلس هم در ظرف یک هفته تکلیف قانون حکومت نظامی را معلوم می‌کند. اگر مجلس این قانون را تصویب نکرد نمی‌تواند قانونیت داشته باشد مگر اینکه خود جناب آقای دکتر مصدق باستناد قانون اختیارات که جبرا گرفته‌اند، این قانون را هم امضا کنند. برای جناب آقای دکتر مصدق آن وقتی که زور نداشتند، این کارها بد بود، اما حالا که الحمدلله زور پیدا کردند، خیلی چیزها خوب شده متاسفانه. خیلی کارها ایشان آن وقتها می‌کردند که حالا که زور پیدا کرده‌اند بدشان می‌آید. بنده یادم می‌آید انتخابات دوره ۱۵ بود، ایشان دو مرتبه رفتند به دربار متحصن شدند. یک عده آقایانی که واقعا مصلحت…

(در این موقع مجلس از اکثریت افتاد)

نایب رئیس – آقای قنات‌آبادی اکثریت نیست تامل بفرمایید (پس از چند لحظه با ورود چند نفر اکثریت حاصل شد) بفرمایید

قنات‌آبادی – روزه آقایان را برده.
بله یک عده از کسانی که واقعا طرفدار این بودند که مقام سلطنت نباید در کارها مداخله بکند بایشان اعتراض می‌کردند که خوب آقای دکتر مصدق، شاه یک مقام غیر مسئولی است، به چه مناسبت به دربار متحصن شده‌ای؟ از شاه چه می‌خواهی؟ شاه در چه امری مداخله بکند؟…
این کارها که خلاف قانون است ایشان برای خودشان دخالت کردن را بی اشکال دیدند، اما برای دیگران اشکال می‌دانند. دخالت کردن را ما معتقدیم که دخالت کردن شاه مملکت در امورات کشور برای هر کسی غلط است. این عقیده ماست (صحیح است) اما جناب آقای دکتر مصدق، دخالت کردن به نفع خودشان را خوب می‌دانستند و به نفع عمر و زید و بکر و خالد را بد می‌دانند. این را بهش می‌گویند یک بام و دو هوا.
یک مطلب دیگری که بنده می‌خواهم اینجا عرض کنم از نظر وظیفه‌ای که دارم این است که لابد آقایان محترم اطلاع دارند که قریب چهار یا پنج ماه قبل یک فاجعه بسیار بدی برای هموطنان شما رخ داد و در یک گوشه محنت زده کشور شما بنام طرود یک زلزله‌ای اتفاق افتاد که قریب ۹۰ درصد مردم اینجا زیر آوار رفتند و کشته شدند. زندگی و سرمایه آنها از بین رفت. اقداماتی از طرف دستجات مختلف برای اعانه باین زلزله زدگان شروع شد. من آن روزها با وجودی که می‌دانستم دولت لطفی به من ندارد، دیدم روی موضوع طرود خوب تبلیغ می‌کنند گفتم خوب الحمدالله دولت اینجا ملاحظه شخص را نکرده با وجود اینکه من ارادتی به دولت ندارم و او هم لطفی بمن ندارد، اما بحمدالله چون آنجا هموطنان ما هستند خوب تبلیغ می‌کند و مشغول اخذ اعانه‌ است و درصدد است که یک کاری صورت بدهد. اکنون آقایان نمایندگان محترم قریب پنج ماه از آن تاریخ می‌گذرد و از آن روزی که بنده اینجا در مجلس شورای ملی بعرض آقایان نمایندگان محترم رساندم که اجساد آنها زیر آوار است و نزدیک است فضای آنجا را مسموم بکند و ایجاد مرض بکند و تقاضا کردم از دولت و مردم خیر که هر عملی که می‌توانند بکنند زودتر اقدام بکنند تا این محیط آلوده به مرض نشود و همان روزی که این عرض را اینجا کردم در همان روز قریب پانصد ششصد هزار تومان مردم خیر ایران و سایر کشورها برای ترمیم وضع بد و خراب مردم طرود پول داده بودند پول نقد داده بودند، بنده این مدت هر چه سوال کردم که آقای دولت برای مردم چه کرده‌اید، چیزی بدست نیاوردم. آن نقطه الان آلوده به مرض شده تمام اجسادی که زیر آوار رفته بوسیله خلل و فرجهایی که در آن منطقه هست اینها همه ورم کرده گند زده کثیف شده و تمام آن فضا را تبدیل به یک منطقه مرض وحشتناک کرده. البته می‌دانید در طرود که عمال انگلیس نبودند در طرود که چترباز خارجی نبوده، آنجا که قیام علیه امنیت مملکت نشده، آنجا کسی نمانده که قیامی علیه مملکت بکند یا چترباز خارجی بیاید. هیچ این حرفها نبوده، جز اینکه این دولت اصلا نمی‌تواند کار بکند. این دولت حرف خیلی خوب می‌تواند بزند، تبلیغ خیلی خوب می‌تواند بکند، فحش خیلی خوب می‌تواند بدهد، دشنام خیلی خوب می‌تواند بدهد، اما کار نمی‌تواند بکند ب هعلت اینکه روز به روز ارگانهای دولت و بلندگوی دولت، دشنام و فحششان به دسته انتقادکنندگان زیادتر می‌شود. فقط می‌خواهند با فحش و تهمت و افترا جبران این را که نتوانسته‌اند کار بکنند، بکنند.
از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است. مطلبی که لازم می‌دانم در خاتمه عرایضم…

نایب رئیس – دو دقیقه بیشتر وقت ندارید

قنات‌آبادی – شاید دو سه دقیقه یا بیشتر طول بکشد. باطلاع آقایان نمایندگان محترم مجلس شورای ملی میرسانم موضوع فروش نفت است. همه‌تان شنیده‌اید و دولت هم هر روز ابلاغ می‌کند و اعلام می‌کند متخصصین دولت علیه هم صحه می‌گذارند که دولت موفق شده زنجیرهای محاصره را پاره کرده، نفت را به دنیای خارج داده بازارها را دارد تصرف می‌کند. با چه قیمتی؟ صدی پنجاه تخفیف، صدی بیست و پنج هم برای غرامت کنار می‌گذارند. صد ۲۵ هم برای ایران می‌ماند. البته اینجا بر متخصصین فنی مملکت بر آنهاست که آنها بفرمایند این صدی بیست و پنج که می‌ماند آیا بهمین میزان خرج تصفیه و استخراج نفت می‌شود یا نمی‌شود.
این یک مطلب، یکی دیگر هم آقایانی که مامور تحویل اشیاء هستند در قبال این صدی ۲۵ آنها بیایند بگویند که این چیزهایی که بما می‌دهند و این صدی بیست و پنج را می‌گیرند اینها تفاوت قیمتش چه می‌شود؟ اما من باین تفاوت کار ندارم. دو چیز می‌خواهم بفهمم. یکی اینکه آن آقایانی که دارند اینطور می‌کنند و ثروت ملی ما را دور می‌ریزند آیا تضمین می‌کنند که این عمل آنها سبب بدست آوردن بازار برای آنها می‌شود؟ دولت آقای دکتر مصدق که این بذل و بخشش را می‌کند به ملت ایران ضمانت می‌دهد که این بذل و بخشش و حیف و میل سبب بدست آوردن بازار دنیا می‌شود و ما می‌توانیم بازار جهانی را بدست بیاوریم؟ این را بما بدهند ما عرضی نداریم.
یکی این مطلب، و یکی یک نکته‌ای هست که من می‌خواهم با اجازه آقایان نمایندگان محترم این حرفها را به مردم عادی مملکت بزنم و آن این است که مردم ایران باید این را بدانند که من به لسان آنها می‌گویم چون مطلبی که می‌خواهم بگویم می‌خواهم مردم عادی مملکت درک کنند تمام نفت فروشهای دنیا با همدیگر شریکند می‌خواهد این نفت فروش انگلیسی باشد می‌خواهد آمریکایی باشد می‌خواهد ایطالیایی باشد می‌خواهد ژاپنی باشد، یعنی نفت دنیا در انحصار کارتلهایی است که این کارتلها با همدیگر شریکند که دستشان توی دست یکدیگر است. این نفتهایی که از منابع نفتی ما خارج می‌شود اگر به ژاپنی بفروشند، می‌رود بحساب همان شرکا. اگر به آمریکا بفروشند می‌رود به حساب همان شرکا. و اگر به آفریقایی هم بفروشند باز می‌رود به حساب همان شرکا. یعنی نتیجه اش این می‌شود که ما نفت را ملی کرده‌ایم تا با این تخفیفهای عجیب و غریب دومرتبه به آنها بفروشیم. یعنی ما زحمت می‌کشیم و قیام می‌کنیم، پدر صاحب ملت در می‌آید، در مقابل شکننده‌ترین ضربات اقتصادی جان می‌کند، و نفت را مجانی تقدیم انگلیسها می‌کنیم. و اگر غیر از این است بیایند به اطلاع ملت ایران برسانند.
(میراشرافی – این ۵۰ درصد تخفیف مقدمه معامله با شرکت سابق است. این همان چیزی است که رزم آرا توی جیبش داشت) (زنگ رئیس)

نایب رئیس – آقای حائری‌زاده

حائری‌زاده – من سعی دارم که حتی الامکان کمتر وقت آقایان و رفقا را در نطق قبل از دستور مشغول کنم ولی حوادث و اوضاع و سم پاشی‌هایی که شده‌ است من را مجبور کرد که وقت آقایان را بگیرم.
در مجلس سه موضوع را من باید توضیح بدهم. هر قسمتی که شد امروز صحبت می‌کنم و اگر نشد آقایان اجازه می‌دهند بعدها صحبت می‌کنم.
یک موضوع چون خیلی از من پرسیده می‌شود که چرا سلب اعتماد از دولت آقای دکتر مصدق نموده‌ای، این یک موضوع است که باید در اطراف این من یک قدری توضیحات بدهم که دکتر مصدق ارتباطی که ما با هم در سیاست پیدا کردیم، روی چه اصولی بود؟ چه شد که آمد؟ اشتباهات او در سیاست چه بود؟ موافقت یا سکوت من روی چه بود؟ و مخالفت شدید من اخیرا، روی چه موضوعی است؟ این باید در اطرافش قدری صحبت شود.
یک موضوع دیگر هم برای این است که چرا در۲۷ فروردین ما مهاجرت کردیم و موجبات تعطیل موقت مجلس را فراهم کردیم. یکی اینکه چرا دومرتبه آمدیم و مشغول شدیم برای انجام وظیفه.
این سه چیز است که باید در اطرافش صحبت شود. من خیلی نمی‌خواهم سیر قهقرایی بکنم و سوابق قبل از ۹۹ جناب دکتر مصدق را صحبت کنم. چون بدیهی است که جناب دکتر مصدق از یک فامیل خیلی قدیمی هستند، مادرشان از قاجار، پدرشان هم از مستوفیهای مملکت و در دربار مظفرالدین شاه، ایشان آنجا تربیت شده‌اند و بزرگ شده‌اند و بعد هم وارد خدمت استیفاء شد. حالا فرامینی که صحبتها هست در اطرافش، من مدارکی موجود ندارم و پرونده‌هایش را هم مسلما دولت در اختیار ما نمی‌گذارد و راجع به آن فرامین که راست یا دروغ می‌گفتند ساخته شده، وارد آن موضوع نمی‌شوم، آنها مشمول مرورزمان شده، من وارد آنها نمی‌شوم. چیزی که خود من وارد این جریان شدم موقع جنگ بین المللی اول چون من بچه بودم، ولی یک آدم تسلیم و مطیع و راحتی نبودم (رفیع – مثل حالا) (خنده نمایندگان) بدتر از حالا بودم.
در آن موقع قوای انگلستان که برای جنگ آمده بود به ایران و مهاجرت پیش آمد کرد و مجلس ایران در نتیجه مهاجرت تعطیل شد، بودن من را در جنوب به صلاح قوای انگلیس تشخیص ندادند. حالا اسمش را تبعید می‌گذارید، اسمش را احضار می‌گذارید، آمدم در طهران و در تهران هم سرگردان و بلاتکلیف، تا موقعی که انقلاب روسیه پیش آمد و اوضاع صورت دیگری پیدا کرد، من توانستم دو مرتبه برگردم به یزد. با اینکه من رئیس طایفه و ایل و عشیره‌ای نبودم که بگویند ایل قشقایی اردو کشیده – من بودم و زبانم. مطالبی را که می‌فهمیدم محافظه کاری نمی‌کردم و با مردم می‌گفتم. این به مصلحت انگلیسها نبود. من تبعیدی دربدر در تهران سرگردان بودم. پرونده وزارت کشور شاهد این مدعاست. آقای عدل الملک دادگر در آن موقع معاون وزارت کشور بودند من را احضار کردند و من آنجا گفتم که آخر من را چرا احضار کرده‌اید؟ چه فرمایشی دارید؟ فرمودند که بله حوادث ایران که در داخله اتفاق می‌افتد ممکن است در خارج برای خارجیها زحمت درست کند. برای اینکه چنین مزاحمتی ایجاد نشود ما مصلحت دیدیم که بیایید تهران – و در همان موقع که ما سرگردان بودیم جناب دکتر مصدق وارد ایران شد به فارس که رسیدند استاندار فارس شدند. بنده تعبید و سرگردان، ولی ایشان طرف اعتماد حکومت و دولتی که آن روز فرمانفرمای جهان بود و انگلستان بود، بودند و استاندار فارس شدند. کودتا پیش آمد کرد. کودتا را قرار بود دایی‌زاده ایشان نصرت الدوله بکنند. حوادث در این میانه بازی کرد، آقا سیدضیاءالدین کرد. جناب قنسول انگلیس تلگراف کرد بدولت وقت که جناب دکتر مصدق خیلی خوب رفتار کردند در فارس، خوب است که دولت مرکزی بایشان اطمینان بدهد که نگران نباشند. این را که عرض می‌کنم در این مجلس چون تلگرافش را خوانده بودند من عرض می‌کنم و اسنادش هست در پرونده‌های مجلس. ایشان از حکومت مرکزی اطمینان پیدا نکردند تشریف بردند بختیاری، منزل سردار محتشم بختیاری. حکومت سید یک چند روزی بیشتر دوام پیدا نکرد و سقوط کرد. آن روز سیاستی غیر از سیاست انگلستان در ایران نبود. تمام انتخابات تمام بگیر و ببندها، تمام ماموریت‌ها در سایه تقویت آن مقام غیرصالح بود. دولتی که تشکیل شد در طهران جناب دکتر در بختیاری تشریف داشتند ولی طرف اعتماد کامل بودند، در غیاب ایشان، ایشان را بعنوان وزارت دارایی تعیین کردند و دعوتشان کردند به تهران. اینها ادله‌ایست که سوابق ایشان و وضعیت ایشان نسبت به سیاست اجنبی از چه قرار بوده. ولی یک نوکر اجنبی دیگری پیدا شد که همه را کوبید. آن رئیس قزاق بود که آمد و تهران را قبضه کرد و همه را کوبید، چه نوکرهای ارباب خودش را، چه مخالفین آنها را.
جناب دکتر مصدق در دوره رضاخانی مطرود واقع شدند، ولی البته خدای ایران خدای ایشان، خدای رضاخان، سلامتی ایشان را تامین کرد و تا به حال این ذخیره برای ما ماند و من مطمئن شدم که این مملکتی که مثل سایر ممالک شرقی، اجنبی‌ها در آنجا فرمانفرما بودند اشخاصی که از سیاست شوم اجنبی صدمه دیده‌اند حس انتقامی در آنها تولید شده و برای مبارزه با اجنبی، ساعد و جاهد هستند و می‌توان به آنها صد در صد اعتماد کرد.
حقیقتا جناب دکتر مصدق برای اینکه اقلیت تخریبی در مجلس باشد، وجودش بسیار مفید بود و من در انتخابات فعالیت بسیار کردم. مردم تهران کوشش کردند. خود ایشان کنفرانسها دادند تا موفق شدیم آمدیم به این مجلس. حمایتها و علاقه مندی من نسبت به جناب دکتر مصدق از نظر نمایندگی اقلیت و انتقاد از دستگاه حکومت بوده و حالا هم هست. اگر سنشان مقتضی باشد حالا هم معتقدم که یک وکیل انتقادی تخریبی خوبی هستند در مجلس. این را حالا هم درباره ایشان معتقدم.
اما موضوع نفت، من وارد آن کشمکشهای سی سال پیش نمی‌شوم که در مجلس نطق من هست کشمکشهایی که با کمپانی دارسی داشتیم. منتهی قدرت انگلستان مافوق این حرفها بود. ما یک چیزی می‌گفتیم خنده می‌کردند و مسخره می‌کردند. در دوره چهاردهم مجلس، بنده در مجلس نبودم در خارج که روزنامه‌ها را می‌خواندم یک طرحی جناب دکتر به مجلس داده بودند که در امتیاز بخارجی، هیچ دولتی حق ندارد وارد مذاکره بشود. بعقیده من آن طرح را اگر آقایان مطالعه بفرمایند که صورت قانون بخودش گرفته، از جنبه انشاء، املاء و معنی خیلی ساده نیست. آن چیزی را که قوام السلطنه در آخر آن قانونی که از مجلس گذشت موافقت کرد که حساب کمپانی هم رسیدگی شود، در این چیزی که مفهم این معنی باشد نبوده و فقط برای جلوگرفتن روسها مفید بوده. حالا چه اشخاصی ذینفع بودند و در کجا تنظیم شده، یک اخباری بمن رسیده که چون مدرکی در دست ندارم در اطراف آن نمی‌خواهم صحبت بکنم که مذاکره کرده‌اند که این طرح را آقا سیدضیاءالدین بدهد به مجلس، یا جناب دکتر مصدق. مصلحت دانستند که آقای دکتر مصدق بدهد. طرز انشا و عبارت آن طرح، ترجمه یک طرح خارجی است و کسانی که اطلاع دارند می‌دانند که ترجمه‌ است، انشا نیست. این طرح در مجلس مطرح می‌شود. رحیمیان‌نامی در مجلس بود که وکیل قوچان بوده و یکی از وکلایی بود که در دوره ۱۵ همکار ما بود، او طرحی حاضر می‌کند و در همان موقعی که ایشان این طرح را می‌دهند برای الغای قرارداد انگلیسها، ایشان گویا می‌گویند قرارداد است ولی توافق طرفین قابل الغاء نیست. این موضوع مسکوت می‌ماند و دوره پانزده جناب دکتر در مجلس تشریف نداشتند، کسانی که در مجلس بودند بعضی معنا کمک کردند بعضی علنا مبارزه کردند در کار نفت. جناب دکتر در این صف نبودند. ایشان بیرون تشریف داشتند. آقای مکی بود. این آقای دکتر بقایی بود. عبدالقدیر آزاد بود. یک عده‌ای بودند و آن ساعات خطرناک و آن روزهایی که خداوند برای هیچ ایرانی وجود نیاورد، که ما امید به هیچ چیز نداشتیم غیر از فضل خداوندی، و آن مبارزه با کمپانی شروع شد. دوستان خیلی نزدیک ما به ما با نظر ترحم نگاه می‌کردند که شما خودتان با پای خودتان به مسلخ می‌روید با این عملی که انجام می‌دهید. اراده خداوندی، همت ملت ایران مخصوصا مردم تهران موجب شد که آن عملی که در آن چند روز آخر مجلس راجع به مبارزه نفت و انگلستان در مجلس شروع شد و آن روز انگلستان نقشه اش شکست خورد، عملی نشد و همینطور راکد ماند. حوادث دنیا هم به ملت ایران کمک کرد و اوضاع را برای انگلستان تیره و تار کرد. پس از این که ما را حبس کردند و انتخابات صندوقش را عوض کردند، دو مرتبه تجدید کردند انتخابات را، جناب دکتر در آن جریانها هیچ وارد نبود، بقول آقای شمس قنات‌آبادی کسانی که آن روز همه را اجنبی و اجنبی‌پرست و دشمن ایران می‌دانستند، همانها خودشان مسبب این اصلاحات هستند. افتخارشان این بود که نطقهایی را که در مجلس ماها کرده بودیم چاپ و منتشر کنند، امروز هم ماها جزو نامحرمها هستیم و کسانی که بعقیده من جناح چپ انگلستان هستند، ماشین را دارند می‌چرخانند.
این عقیده من است و خدا کند اشتباه کرده باشم. موقعی که ما با جناب دکتر مصدق در مجلس شروع به همکاری کردیم اختلاف سلیقه از قدیم با ایشان بود. لازم هم نیست دو نفر در تمام مسائل با همدیگر توافق داشته باشند.

نایب رئیس – وقت جنابعالی تمام شده‌ است آقای حائری‌زاده

حائری‌زاده – من خیلی مطلب دارم اگر آقایان اجازه می‌دهند حالا صحبت می‌کنم، اجازه نمی‌دهند یک وقت دیگر صحبت می‌کنم. من این حرفها را پشت این تریبون اگر زنده ماندم باید بگویم تا ملت ایران و دنیا روشن بشوند که این آتش از کجا شعله گرفته. آن شیاطین و مخربین مملکت چه اشخاصی هستند. اینها را باید بشناسند. من وظیفه‌ام را باید انجام بدهم. اگر حالا اجازه می‌دهند حالا عرض می‌کنم و الا بعد…

نایب رئیس – چقدر وقت می‌خواهید؟

حائری‌زاده – من نیم ساعت می‌خواهم اگر اجازه بدهند

نایب رئیس – آقایانی که موافقند تا نیم ساعت آقای حائری‌زاده ادامه بدهند به صحبت قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد. بفرمایید

حائری‌زاده – عرض کنم در موضوع نفت ما جلسات زیادی تشکیل دادیم آن جلسات مرتب بود از افرادی که در مجلس بعنوان نمایندگی آمده بودند یا رفقایی که بنام جبهه ملی در خارج بودند و در مجلس وارد نشده بودند. آن مجلسهای ما صورت مجالسی نداشت ولی خوشبختانه همه‌شان حی و حاضرند و شاهد واقعه هستند. در آنجا هم اختلاف سلیقه خیلی بود برای طرز کوتاه کردن دست انگلستان. جناب دکتر معتقد بودند که قرارداد ۱۹۳۳ که با کره و اجبار تهیه و تنظیم شده بود، بر فرض ما موفق بشویم و آن را ملغی کنیم، قرارداد ۱۹۰۱ دارسی بقوت خودش باقی است و تا ۶۰ سال یعنی ۱۹۶۱ این استثمار و بهره‌برداری را انگلستان خواهد داشت.
استدلالی که من علیه ایشان می‌کردم این بود که یک قراردادی با توافق طرفین لغو شده. طرفین توافق کرده‌اند موضوعی دیگر برای این قرارداد باقی نمانده. ما وقتی بدنیا اعلام کردیم که قرارداد ۱۹۳۳ با کره و اجبار و فشار و حکومت قلدری رضاخانی بوده، موضوعی دیگر برای قرارداد باقی نخواهد ماند. باید حساب کمپانی از ۱۹۰۱ تا ۱۹۳۳ طبق قرارداد دارسی تصفیه شود و از ۱۹۳۳ به بعد باید یک حق العملی برای مباشرینی که نفط ایران را استخراج و تصفیه می‌کردند در دنیا می‌فروختند، ما قائل شویم. بیشتر به آنها نمی‌توانیم حقی بدهیم و اگر وارد این حساب بشویم میلیاردها ما طلب داریم از انگلستان. حقوق ایران را غصب کرده برده. ما طلب داریم باید بگیریم. این بحث خیلی طول کشید تا وقتی که مذاکره شد که باید اصل دیگری را که خود دولت انگلستان، دولت کارگری در مملکت خودش عمل کرده‌ است، ما این اصل را اتخاذ بکنیم تا از پیچ و تاب محاکم بین المللی و اصول حقوقی نجات پیداکنیم و آن اصل ملی شدن نفط است. و می‌گوییم گذشته هر چه بوده صحیح یا غلط، می‌گوییم امروز احتیاجات ملی ایران بما اجازه می‌دهد که اکتشاف و استخراج نفط را بطور ملی خودمان اداره کنیم. سر فرمهایی که به چه فرم بیرون بیاید بحث و انتقاد شد. من نظرم هست اولین مجلسی که این مطالب به روی کاغذ آمد، در منزل آقای نریمان بود با حضور حضرت آیت الله کاشانی و سایر رفقایی که در آن موقع با ما رفیق بودند در این موضوع. طرح ملی شدن مطرح شد و روی کاغذ آمد. جناب دکتر این را محتاج مطالعه دانستند که موافقت کنند، و بعد از چندی ایشان هم موافق شدند ولی در آن جلسه موافقت نکردند. این هم برای طرز ملی شدن تهیه شد. یکی از فرمها فرمی بود که باید اسمش را گذاشت فرمی که من تهیه کرده بودم، البته من تنها که تهیه نکرده‌ام، با رفقا مشورت می‌کردم و حسن و قبحش را می‌سنجیدیم، ولی عبارتش را من تهیه کرده بودم (مهندس حسیبی – با کی مشاوره می‌کردید؟) با کسی که بعد پشیمان شد و گفت عجالتا مسکوت می‌گذاریم. این طرح تهیه شد. برای این طرح، دو سه موضوع در نظر ما بود. یکی کوتاه کردن دست انگلستان بود از ایران، که قدم اول فکر ما بود. دوم این است که ملت ایران از منابع نفتی بهره مند بشود، نه این که در دروازه نفت را ببندیم بگوییم ما نفت نداریم. نظر ما این بود مردم ایران از این منابع ثروت استفاده بکنند و دست انگلستان هم کوتاه بشود.
و یک موضوع دیگری که طرف توجه من بود، این بود که نفت را در ایران فقط جنبه اقتصادیش مورد توجه ما باشد، جنبه سیاسیش را در ایران بکشیم که ایران بواسطه نفت ملعبه سیاست‌های خارجی نباشد تا هر روز یک مشتی به مغز این ایرانی ضعیف از طرف دولت قوی کوبیده شود. حفظ بیطرفی ملت ایران شده باشد.
یکی دیگر فکر من این بود که ما تمام ملل روی زمین را که مشتری نفت ما هستند به آنها از این نمد کلاهی بدهیم که آنها با ما کمک باشند، نه کمک انگلستان. بدیهی است یک ضعیف و قوی وقتی با هم کشمکش می‌کنند عدالت دنیا هنوز به آن درجه‌ای نرسیده‌ است که درست قوی و ضعیف را در یک کپه ترازو بسنجد. آن قوی وسایل دارد استدلال می‌کند تهیه اسباب می‌کند هو و جنجال می‌کند، رادیو دستش است تبلیغات می‌کند، همه جور وسیله دارد، ممالک قوی را هم سهیم بکنیم تا از دست انگلستان نجات پیدا کنیم. این طرح من مشعر این معنی بود (بعد عبارتش را برای آقایان قرائت می‌کنم) که ما اکتشاف و استخراج نفت را به طریق ملی اداره بکنیم، حق ندهیم به کمپانیهای اجنبی که در کوهها و دشت و بیابان و شهرهای ما بعنوان اکتشاف یله و رها باشند و به اسم نفت، هزار جور جنایت و جاسوسی را انجام بدهند. ما دست اینها را ببندیم. و همچنین استخراج نفت یک موقعی در دنیا حوادثی پیش آمد می‌کند که مصلحت ایران نیست نفتش را بفروشد، بتوانیم این شیر نفت را ببندیم اکتشاف و استخراجش تحت اختیار دولت که نماینده ملت ایران است باشد. سایر عملیات نفتی از قبیل تصفیه و حمل و نقل خرید و فروش تمام کارها صد رشته کار دارد. کمپانیهای مختلفی برای این کارها تشکیل بشود که نصف سهامش مال ایران باشد و نصف سهامش را هم همه ملل روی زمین حق داشته باشند خریداری بکنند. سهامش هم البته با اسم باشد. غیرقابل انتقال باشد و هیچ ملت و مملکتی بیش از عشر از سهام را حق نداشته باشند مالک بشود. ملیت آن ممالکی هم که سهام را می‌خرند مجلس ایران تصدیق بکند، نه اینکه پنج حکومتی که توی شکم حکومت انگلستان است یا مللی که توی شکم حکومت اتحاد جماهیر شوروی است، به اسامی مختلف این سهام را بخرند و ما به همان دردی که در مسئله شیلات گرفتار بودیم، گرفتار بشویم. این پیش بینیها را من در موقع تنظیم آن طرح کرده بودم. این طرح عبارتست از:

۱- مجلس شورای ملی دولت را مکلف می‌سازد کلیه عملیات اکتشاف و استخراج نفت را در تمام ایران، خود عهده دار شده، به طریق صنعت ملی اداره نماید.
۲- در اجرای ماده ۱ دولت مکلف است به عملیات متکی به قراردادهای غیرقانونی ۱۹۰۱ و ۱۹۳۳ کلا خاتمه دهد.
۳- دولت اجازه دارد برای حمل و نقل و لوله کشی و تصفیه و سایر عملیات فنی و تجاری و غیره، اعم از بری و بحری و هوایی داخلی و خارجی شرکتهایی تشکیل دهد که اقلا نصف سهام بااسم آن متعلق به دولت ایران بوده و بقیه سهام بااسم را سایر ممالک خریدار نفت می‌توانند مالک شوند، مشروط بر اینکه هیچیک از ممالک و اتباع آنها رویهم رفته حق مالکیت بیش از عشر سهام را نداشته باشند و مجلس شورای ملی قبلا موافقت با واگذاری سهام به هر یک از ممالک خریدار و اتباع آنها نموده باشد.

این طرح را بنده تقدیم کردم. جناب دکتر مصدق امضایشان پای این طرح هست. دکتر شایگان. آزاد. اللهیار صالح. دکتر بقایی کرمانی. دکتر بقایی تاریخ هم گذاشته‌ است ۳۰-۹-۲۹ که این معلوم می‌کند این طرح قبل از کشته شدن رزم آرا تهیه شده‌ است. و این طرح را ما نتوانستیم به ۱۵ امضا در مجلس برسانیم، زیرا مجلس آن روز هم شبیه مجلس امروز مرعوب از حکومت وقت بود و ما نتوانستیم این کار را انجام بدهیم. این ماند این طرح و بعضی از آقایان رفقا هم که اول در تنظیم این طرح با آنها مشورت شد موافقت فرمودند. بعد یکی از آقایان گفت که شما دست انگلستان را میل دارید کوتاه کنید و ممالک دیگر را وارد ایران کنید. آن هم پشیمان شد و حرفش را مسکوت گذاشت. در صورتی که من معتقدم ایران نمی‌تواند مثل چین قدیم حصار دور خودش بکشد، ما باید با تمام ممالک روی زمین روابط حسنه داشته باشیم روابط اقتصادی داشته باشیم روابط فرهنگی داشته باشیم ما باید با دنیای امروز با هم همکاری بکنیم و ملعبه هیچ یک از این دول و ممالک نباید باشیم با هیچیک از این دول و ممالک هم ستیز نباید بکنیم، ما باید وضعیت ایران را یک وضعیت بیطرف که مفید باشد وجود ایران، آبادی ایران برای تمام ملل روی زمین، درست کنیم (نریمان – مداخله هم نباید بهشان بدهیم) ما دخالت به هیچ دولت و مملکتی نباید بدهیم ولی دروازه را بروی هیچ دولتی نباید ببندیم. ما وقتی اجازه دادیم که روسها اینجا مریضخانه داشته باشند اجازه دادیم انگلستان در اینجا مریض خانه داشته باشد، اگر افغانستان و هندوستان هم اجازه خواستند مریضخانه داشته باشند باید بهشان اجازه بدهیم. ما باید همه ممالک را به چشم واحد ببینیم. سیاست بیطرفی را همیشه در نظر داشته باشیم و کاملا رعایت کنیم. حیات ایران روی سیاست بیطرفی است. ما جنبه اقتصادی نفت را باید شکلی تامین کنیم که ملت ایران منتفع بشود، نه اینکه وعده‌های دروغی به مردم ایران بدهیم که اگر یک روز دیرتر این طرح بگذرد روزی سیصد هزار لیره ضرر است. دو سال گذشته‌ است، غیر از دردسر کاری عاید ما نشده. برای اینکه با یک سلیقه خوب نبوده. با یک ایادی فاسد مرموزی به لباس دوستی وارد مغز مصدق شدند و پا را از آن خط سیری که در پیش گرفته بودیم که وحدت ملت ایران و ایجاد اختلاف بین کمپانیهای نفتی و نفت جنوب بود، از آن محور ما را منحرف کردند. امروزه در ایران رویه‌ای حکومت اتخاذ کرده که برادر با برادر، پدر با پسر، زارع با مالک، مالک و مستاجر تمام طبقات را هم با یکدیگر خونی کرده.

آن وحدتی را که ما ایجاد کرده بودیم، یعنی خود ملت ایران هوش و فراست و استعدادش فهمیده بود که در سایه وحدت می‌تواند در مقابل اجانب ایستادگی بکند، آن روزهایی که ما در محبس تهران بودیم دسته دسته مردم را میاوردند در محبس آنجا این شکنجه‌هایی که من امروز می‌شنوم نبود و امروز نشنیده بودم در مجلس ولی امروز می شنوم وقتی مرخصشان می‌کردند که بروند من فراموش نمی‌کنم من آنجا توی مریضخانه خوابیده بودم آنها پشت پنجره گریه می‌کردند که ما شما را اینجا گذاشته‌ایم کجا برویم، من می‌گفتم موقع مبارزه انتخاباتی است باید بروید جهاد کنید ما که دستمان نمی‌رسد اینجا خوابیده‌ایم شما بروید مبارزه خودتان را ادامه بدهید. مردم با یک ایمانی با یک وحدتی از تمام طبقات برای مبارزه با اجنبی کنفس الواحد قیام کردند، کوشش کردند. حالا ممکن است ما اشتباه کرده بودیم دکتر مصدق را با آن سوابقی که داشت، گفتیم که فشار دوره دیکتاتوری را دیده‌ است، نطقها و بیاناتی را که در مجلس دارد پیرمرد مجربی است، از وجود او بنفع مملکت می‌شود استفاده کرد. مع الوصف ما هیچوقت او را کاندید نخست وزیری نکردیم. از خود او بپرسید. از رفقا بپرسید. هیچوقت در صحبت ما در جبهه ملی در آن فراکسیونی که داشتیم، اسم اینکه آقای دکتر مصدق کاندید نخست وزیری است برده نشده‌ است. اگر برده میشده، همه با آن مخالفت می‌کردیم. چون اسباب حکومت نداریم. حزب و تشکیلات و اسباب و ابزار که بتوانیم تحولی در مملکت ایجاد بکنیم و مملکت را از دستگاه هزار فامیل نجات بدهیم نداریم. ما معایب را می‌توانیم تذکر بدهیم. سنگ بگذاریم لای چرخ دولت که بطرف سقوط نرود. نگاهش داریم تا این محیط رجالی تربیت کند، آدمهایی رشد و نمو کنند. چون در دوره بیست ساله هر چه رجال بود از بین بردند و یک مشت پیر و پاتال ماندند مثل بنده که یک مشت نمی‌ارزیدند و یک مشت هم نوکر تربیت کردند. آقا و آقا منشی که مملکت را مال خودشان بدانند و با تمام دنیا مبارزه کنند تربیت کردند. این مرور می خواهد، زمان می‌خواهد که آدم تربیت بشود. و یک مشت جوان‌های ما را هم فرستادند برای تحصیل به خارج، و افرادی که در مملکت برای دفاع از اجتماع بایستند و مبارزه کنند نبود. این یک چیزی نیست که شما بروید در دکان عطاری بگیرید. رجال را در دوره ۲۰ساله، دوره شاه سابق تخمش را برانداختند. در این مملکت رجالی که بایستند برای دفاع از حقوق ملت و مملکت خودشان، امروز نیست. خیلی کم شده‌اند و عاجز و ناتوان در کنارها افتاده‌اند. کسانی هم هستند که حسابگر هستند که امروزه سیاست بین المللی چطور است. روس و انگلیس و آمریکا چه می‌گویند. پول کجا می‌دهند و همه‌اش پایه اش روی قدرت‌های دیگران است. می‌خواهند زندگی کنند و همه اش با مال مردم می‌خواهند زندگی کنند و همه اش با مال مردم می‌خواهند آقایی کنند. هیچ ملت و دولتی تا خودش فداکاری نکند، نمی‌تواند در دنیا آقایی بکند. ملل و ممالکی که باتکای ملل و ممالک دیگر استقلال دارند وزن شعر است. این حرفها دروغ است. باید هر ملتی خودش برای آقایی خودش فداکاری بکند، جانبازی بکند، هر خطری را تحمل بکند تا به سر منزل مقصود برسد.
حالا جناب دکتر ضعف روحی دارند یا سوابق زندگیشان طوری بوده‌ است، هر چه هست آن خط سیری را که ما داشتیم، از آن خط ایشان منحرف شدند. نگاه کنید این دستگاه نفت، این مکی رفت آنجا فداکاری کرد. زحمت کشید. امروز مطرود دستگاه است. کسانی که در دوره پانزدهم چشم از حیاتشان پوشیدند و مبارزه کرده‌اند امروز برایشان پرونده می‌سازند. آزاد بیچاره و بدبخت گرسنگی می‌خورد توی کوچه‌ها. این وضعیت زندگانی آنهایی است که برای نفت مبارزه کردند، ولی آن کسانی که نشان وفاداری انگلستان را دارند آنها ازشان دفاع می‌شود. کسانی که قرارداد ۱۹۳۳ را در مجلس گذراندند و رای دادند و نایب رئیس بودند، اینها زمام نفت را بدست می‌گیرند. به حلوا حلوا گفتن دهنمان شیرین نمی‌شود. باید رفت روی عمل. من هیچوقت در زندگی رویه مرید و مراد نداشته‌ام که وقتی به آقای امامی اهری ارادت داشته باشم هرچه ایشان بگویند چشم بسته بگویم صحیح است. مسلما من همچو ارادتی به هیچکس نداشته‌ام. ارادت به ایشان دارم و مطلبشان را هم گوش می‌دهم. فرمایشاتشان را استماع می‌کنم، آن نکته اش که با ترازوی عقل من و منطق عقل من سنجش دارد تبعیت می‌کنم. جناب دکتر مصدق را من در ترازوی فکر خودم سنجیده‌ام، گفتم خوب راست است این سوابق را دکتر مصدق دارد. این فامیل مخلوق انگلستان هستند اینها از صد فامیلی هستند که انگلستان آباء و اجدادشان را نشان داده، فرمان داده، لقب داده، همه چیز داده. ولی این آدم کسی است که ۲۰ سال تو سری نوکر انگلستان را خورده. چه می‌خواهد آخر عمری ثروت و اندوخته و ذخیره که از سابق به هر اسم و رسمی که هست دارد نمی‌توانیم وارد رسیدگی به سیاست گذشته او بشویم که اینها را از کجا آورده. زندگی شخصیش که تامین است از حیث حیثیت حیثیت و آبرو که ملت ایران امروز او را روی شانه خودش می‌گذارد و احترام می‌گذارد. مگر چند هزار سال می‌خواهد عمر بکند در دنیا؟ عمرش هم چهار پنج ده سال دیگر بیشتر نیست. این را هم برای افتخار خودش برای مبارزه ملت خودش صرف خواهد کرد. این حساب من این ترازوی من این حکم را کرد. در موقعی که ایشان داوطلب نخست وزیری شدند و رئیس الوزرا شدند من مخالفت با ایشان نکردم. گفتم خوب این بدتر از رزم آرا و بدتر از هژیر و بدتر از ساعد نیست. خوب یک شخصی است که آمده. در یک قسمتهایی که اختلاف سلیقه داشتم، من اختلاف سلیقه خودم را اظهار کردم. بنده موضوع نفت را معتقد بودم که اگر این روش و این خط مشی را دکتر مصدق تعقیب کرده بود، امروز نه دستگاه نفت معطل بود و نه انگلستان در ایران نفوذ داشت. سطح زندگانی مردم بالا آمده بود. شما در کوچه که می‌ایستید یک لشگر گدا هوچی و جاسوس دورتان را نمی‌گرفت. مردم همه دنبال کشت و کارشان بودند. این یا مال اشتباهی است که ایشان در سیاست کرده‌اند یا آنچه من در اطراف و شواهد قضیه مطالعه می‌کنم ایشان ملعبه یک ایادی شده‌اند که آن ایادی مسلم از طرف دستگاه تخریبی انگلستان موظفند که ایران را به طرف فنا ببرند و دارند می‌برند. من وقتی این رویه را دیدم یواش یواش قسمتهای مختلفی پیش آمد کرد گفتیم که شاید اشتباه کرده باشیم. تا در ضمن عمل به جریان انتخابات رسیدیم. من فکر کردم که دکتر با این حالت مزاج علیلی که دارد، که از روی تختخوابش بلند نمی‌شود اختیار قانونگذاری را بگیرد. دخالت کردن قوه مجریه در کار قوه مقننه، این هیچ مصلحت مملکت نیست. یک سابقه بدی می‌شود برای بعدها. رضاخان این کارها را نکرد. داور آمد اختیاری برای کمیسیونهایی گرفت موقتا، و بعد هم آن قوانین در مجلس تعیین تکلیف شد و برای شخص هم اختیاری داده نشد. اختیار تشکیل کمیسیونهایی به او داده شد، و آن هم غلط بود. من آن روز اظهارات خودم را کردم. من دیدم که سنگر نفت یک سنگر عجیبی شده ناندانی برای جماعتی شده‌ است
دریا بخیال خویش موجی دارد – خس پندارد که این کشاکش از اوست.

جریان ایران نفت ایران سیاست ایران اوضاع بین المللی یک خط سیری دارد. ما اینجا بریش و سبیل خودمان بسته‌ایم که ما در موضوع نفت چه کرده‌ایم این حرفها را قبول بکنیم؟ من به سهم خودم غیر از انجام وظیفه کاری نکرده‌ام. یک فردی هستم که هیچ کاری از من ساخته نبود و حالا هم ساخته نیست. یک فردی هستم که این اندازه به خودم تحمیل می‌کنم که مصالح امور را فدای مصالح شخص خودم نکنم. من وقتی وکالت را قبول کردم باید بوظیفه نمایندگی خودم عمل کنم اگر می‌خواستم مصالح عمومی را زیر پا بگذارم برای این که چهار تا بر طرفداران خودم بیفزایم که دوره بعد هم انتخاب شوم می‌توانستم، ولی مادامی که هستم باید به وظیفه نمایندگی خودم عمل کنم.
اینجا موضوع اختلاف پیدا شد بین بنده و ایشان. در بعضی انتخاباتشان هم نرفتم خدمت ایشان. ماشاءالله ایشان حسن انتخاب داشتند، می‌گشتند می‌گشتند اشخاصی را که هیچ تناسبی برای این مقامات نداشتند انتخاب می‌کردند. من هیچوقت بایشان نگفته‌ام که این شخصی که من صحبتش را می‌کنم خیلی خوبست شما شغلی به او بدهید. هیچ من کاری نداشتم و هیچوقت هم همچو حرفی نزده‌ام. چرا، یک تقاضایی از ایشان کردم در فاصله بین مجلس شانزدهم و هفدهم که از آمریکا ایشان مراجعت کردند و من خدمتشان رسیدم، و گفتم که من پنج دوره وکیل بودم که بیشترش را هم در اقلیت بودم و جریان کار انتخاباتی را که شما شروع کردید من نمیبینم یک حزب و دسته منظمی که روش اصلاحی داشته باشد و یک تحولی در این مملکت ایجاد بکند در مجلس پیدا بکنیم و من باز بایستی بروم در صف اقلیت و انتقادکردن. در اینکه اقلیت باشم و انتقاد کنم وحشتی ندارم ولی بنیه‌ام خوب نیست و مزاجم مقتضی نیست. در این مملکت پنج دوره نمایندگی مجلس داشته‌ام، برای من کفایت می‌کند که من یک شغلی داشته باشم. کارمند دولت که هستم در دیوان کشور دیگر حوصله و حواس مطالعه دوسیه‌های مفصل و اظهار نظر کردن برای من مقتضی نیست. یکی از مشاغلی که در فاصله بین دوره ۱۵ و ۱۶ بعنوان تبعید به من رجوع کرده بودند بمن داده بشود که بروم خارج از مملکت. این تقاضا را از ایشان کرده بودم که ایشان نپذیرفتند. این تقاضای شخص من بود که از کار بروم کنار.
این مختصر فهرستی بود از این که چرا سلب اعتماد از دکتر مصدق نمودم. و اگر خواسته باشم در اطراف این، زیاد صحبت بکنم وقت مجلس زیاد تضییع می‌شود. این‌ها را باید رفت و تاریخ نوشت. وقت مجلس را برای کارهای مهمتری ذخیره کرد. در این مجلس وقتی آمدیم نمی‌دانم به چه علتی ۵۵ کرسی انتخاباتش را معوق گذاشتند و این هفتاد هشتاد کرسی که نمایندگان آن انتخاب شده‌ است اگر حساب کنیم بیشتر از ۱۶ دوره که وکیل انتخاب شده‌ است تلفات وارد شده که وکیل انتخاب شده مردم بهم ریختند زدند و کشتند تا یک کسی انتخاب شده و یک مجلس نیم بندی تشکیل شد مجلسی که با مهاجرت ۱۰ و ۱۲ نفر از اثر و قدرت می‌افتد حالا اگر نظر سوء ظنی داشته باشیم ممکن است بگوییم عمدا این کار شده که هر وقت دولت مجلس را مخل اجرای مقاصد خودش تشخیص داد ۱۰-۱۲ نفر رفقایی که در مجلس دارد باینها یک شغل و مقام و ماموریتی می‌دهد مجلس منحل می‌شود کار باستیضاح نمی‌رسد کار بودجه کشور نمی‌رسد ممکن است اگر سوء ظن داشته باشیم بگوییم فلسفه اش این بوده اگر سوء ظنی نداشته باشیم هم باید بگوییم دولت خیلی ضعیف و ناتوان است نتوانسته‌ است انتخابات را بجریان بیندازد دولتی که در تهران هست هر روز مردم دارند توی سر هم می‌زنند و سر هم را می‌شکنند در دهات و قصبات که دولت قدرتی ندارد و یا نمی‌خواهد قدرتی اعمال بشود چرا این قدرت برای کوبیدن اشخاصی که با آنها یک نظرهای خصوصی هست خیلی خوب اعمال می‌شود. دوسیه‌های جزایی در هیچ جای دنیا در مرحله تحقیق، علنی نیست. خوب آقای امامی اهری در دادگستری بودند خیلی از رفقا هستند که از قضاتند و از علمای حقوق، پرونده‌های جزایی در مراحل اولیه در مراحل تحقیقاتی مسائل جزائی در مرحله تحقیقات که هنوز به نتیجه مثبت یا منفی نرسیده، هیچ جای دنیا معمول نیست که اینها را توی روزنامه‌ها منتشر کنند…

نایب رئیس – وقت جنابعالی آقای حائری‌زاده تمام شده‌ است

حائری‌زاده – من مطلب خیلی دارم، چرا مهاجرت کردیم چرا آمدیم، این‌ها خیلی مطالب است (مهندس حسیبی – در تاریخ باید نوشته شود) اینها را می‌گذارم در جلسات بعد، از وقت استفاده کرده بعرض مجلس میرسانم

نایب رئیس -آقای پورسرتیپ

پورسرتیپ – آقای دکتر بقایی از نوبت بنده استفاده کرده و صحبت خواهند کرد.

نایب رئیس – آقای دکتر بقایی بفرمایید

دکتر بقایی – من خیلی متشکرم از آقایان نمایندگان محترم مجلس که بالاخره موافقت فرمودند باینکه جلسه تشکیل بشود و بنده هم لااقل یک قسمت از عرایض خودم را به سمع ملت ایران برسانم و از مقام ریاست معظم هم تقاضا می‌کنم دستور بفرمایند که نماینده دولت در همین جلسه حاضر بشود و بعد از خاتمه عرایض بنده، لایحه سلب مصونیت بنده را رسما به مجلس تقدیم کند که زودتر به جریان بیفتد.
مطالبی که بنده می‌خواهم امروز بعرض آقایان نمایندگان محترم برسانم رویهم رفته در دو قسمت است. یک قسمتش جنبه خصوصی تری دارد برای بنده و یک قسمتش جنبه عمومی تر. و به این جهت موضوع عمومی تر را بدوا عرض می‌کنم و برای توضیح آن هم مجبور هستم یک بدیهیات پیش پا افتاده‌ای را تکرار کنم. باین جهت از حوصله و لطفی که آقایان درا ستماع عرایض بنده ابراز خواهند فرمود قبلا تشکر می‌کنم.
بعضی مطالب هست که آنقدر بدیهی و پیش پا افتاده‌ است که انسان معمولا آنها را فراموش می‌کند با وجود اینکه خودش هم معمولا به آنها عمل می‌کند. یکی از این مطالب، موضوع قانون انتخابات است. همه آقایان محترمی که در اینجا تشریف دارند طبق یک قانون قدیمی که باسم قانون انتخابات موسوم است انتخاب شده‌اید و به مجلس آمده‌اید آقایان البته بخاطر دارید یک انجمن نظارتی طبق یک قانون تشکیل می‌شود اینها یک تشریفاتی را باید انجام بدهند بعد از این که آن تشریفات را انجام دادند در شهر یا ده یا هر جا شروع به اخذ رای می‌کنند بعد از این که این آراء خوانده شد معلوم می‌شود چه اشخاصی رای بیشتر داشتند و چه اشخاصی رای کمتر داشتند و باز طبق همین قانون انتخابات وقتی که معلوم شد یک فردی دارای آرا بیشتری بوده انجمن نظار می‌نویسد به فرمانداری محل که مثلا جناب آقای امامی اهری با فلان قدر رای حائز اکثریت شدند. فرمانداری محل هم این موضوع را می‌نویسد به وزارت کشور. وزارت کشور اگر جناب آقای امامی اهری در تهران باشند بوسیله نامه و اگر در یکی از شهرهای دیگر باشند بوسیله تلگراف از ایشان استعلام می‌کند می‌پرسد که طبق اطلاع واصله شما حایز اکثریت شدید آیا قبول نمایندگی مردم این شهر را می‌فرمایید یا خیر؟ وقتی که ایشان نوشتند که بنده افتخار دارم که قبول نمایندگی مردم را بکنم، این را می‌گویند ایشان سمت نمایندگی را قبول کردند. یک عمل دیگری هم انجمن نظارت انجام می‌دهد و آن این است که یک ورقه چاپی هست که خدمت همه آقایان رسیده امیدوارم که همیشه و هر دوره نصیبتان بشود (پورسرتیپ – خیلی‌ها هم نداشته‌اند) آنهایی که نداشتند هیچ به هر صورت باین ورقه می‌گویند اعتبارنامه توی این ورقه هم نوشته شده جناب آقای دکتر عبدالله معظمی فرزند مرحوم معظم السلطان گلپایگانی از گلپایگان با فلان قدر رای انتخاب شدند و حائز اکثریت شدند و بسمت نماینده مجلس انتخاب شدند پای این ورقه را هم اعضای انجمن نظارت و فرماندار شهر امضا می‌کنند می‌دهند بدست آن شخص. این عمل را می‌گویند قبول اعتبارنامه. بعد آن کسی که وکیل شد اگر قبول نمایندگی کرد می‌آید به مجلس، آن ورقه قبول اعتبارنامه را می برد خدمت آقای حمیدی ایشان آن ورقه را می‌گیرند و یک رونوشت مصدق چاپی بهش می‌دهند که خود این عمل، دلیل قبول نمایندگی است و بعد آن ورقه را همانطور که مرسوم است باضافه پرونده می‌فرستند به یکی از شعبات همانطور که می‌دانیم تقسیم می‌شود بین شعبات آنجا رسیدگی می‌کنند بوضع انتخابات می‌بینند صحیح بوده یا نبوده حالا هر کاری می‌کنند کاری نداریم موضوع داخلی است بعد شعبه یک گزارش می‌دهد که فلان آقا از فلان محل به نمایندگی انتخاب شد اعتبارنامه و پرونده اش در شعبه رسیدگی شد چون صحیح به نظر رسید باین جهت خبرش را بساحت مقدس مجلس شورای ملی عرض می‌کنیم. بعد می‌دانید که این خبر خوانده می‌شود بوسیله مخبر و رئیس می‌پرسند مخالفی هست اگر کسی مخالفت نکرد می‌گوید تصویب شد و اگر کسی مخالفت کرد می‌رود بیک کمیسیونی باسم کمیسیون تحقیق. در آنجا مجددا باین پرونده رسیدگی می‌شود. آن کسی که مخالفت کرده می‌آید دلایل مخالفت خودش را بیان می‌کند بعد او می‌رود صاحب اعتبارنامه می‌آید. البته کمیسیون تحقیق هم همانطوری که یکمرتبه عرض کردم مرتکب یک عمل تفتین می‌شود می‌گوید آقای ناظرزاده پشت سر شما این حرفها را زده شما چه می‌گویید؟ بعد آقای ناظرزاده را می‌خواهند می‌گویند فلانی این حرفها را زده. خلاصه رسیدگی می‌کنند بعد تشخیص می‌دهند که این اعتبارنامه صحیح بوده و این مخالفتی که شده صحیح نبوده. باین ترتیب خبرش را می‌آورند به مجلس باز همینطور خبر چاپ می‌شود مثل گزارشهای کمیسیون و می‌آید به مجلس. در مجلس هم مثل هر چیزی که می‌آید به مجلس بمورد رای گذاشته می‌شود یا مجلس این را تصویب می‌کند یا رد و باین ترتیب اگر تصویب شد نماینده مجلس هست و اگر رد شدنیست در این قانون انتخابات یک پیش بینی‌هایی دیگری هم کرده. این پیش بینی‌ها این است که اگر یک کسی آمد انتخاب شد و نخواست وکیل باشد قبول نکرد یا گرفتار است یا مریض است یا معترض است به هر دلیل اعتبارنامه نگرفت این شخص با اینکه وقتی که وزارت کشور از او استعلام کرد گفت نخیر آقا من متشکرم از مرحمتی که اهالی این شهر بمن کردند و این افتخار را بمن دادند ولی قبول نمی‌کنم، یا اگر چنین چیزی پیش نیامد و اگر این شخص بعد از اینکه زحماتی کشیده یا تلاشی که کرده برای اینکه وکیل شود پیش از این که اعتبارنامه اش را بگیرد و وکیل شود و پیش از این که وزارت کشور از او استعلام قبولی بکند اگر چنین شخصی لبیک حق را اجابت کرد و از دنیا رفت، البته ناکام از دنیا رفته در این صورت قانون یک پیش بینی‌هایی کرده آن پیش بینی این است که نفر بعد که دارای آرائی هست وکیل می‌شود به مجلس می‌آید. یعنی اعتبارنامه را انجمن نظار باسم آن نفر بعدی صادر می‌کند و می‌گوید تو وکیل هستی. این ماده ۵۱ قانون انتخابات می‌گوید مادام که منتخبین اعتبارنامه نمایندگی نگرفته‌اند هرگاه یکی از ایشان فوت شود یعنی از دنیا برود و یا قبول نمایندگی ننماید، یعنی در جواب وزارت کشور بنویسد من معذرت می‌خواهم نمی‌خواهم وکیل باشم، در این صورت از بقیه منتخبین کسی که نسبتا حائز اکثریت است یعنی آن نفر بعدی به نمایندگی معین می‌شود، ولی پس از دریافت اعتبارنامه باید مطابق ماده ۵۲ همین قانون عمل شود. یعنی اگر کسی اعتبارنامه اش را گرفت، چه بمیرد چه استعفا بدهد، باید طبق ماده ۵۲ قانون عمل شود. این را می‌خوانم تفسیر نمی‌کنم. عین ماده را بعرض آقایان میرسانم که می‌گوید هرگاه یکی از اعضای مجلس شورای ملی استعفا دهد یا فوت شود اگر بیش از سه ماه بآخر دوره تقنینیه باقی باشد، اهل محل بجای او انتخاب خواهند کرد. این صریح ماده‌ است که اگر کسی اعتبارنامه اش را گرفت یا اعلام قبول نمایندگی را کرد اگر این شخص استعفا داد مجددا اهل محل بجای آن انتخاب می‌کنند. یعنی پس از این که اعتبارنامه گرفت یا قبول نمایندگی هر چه به سرش بیاید دیگر نفر بعدی نمی‌تواند انتخاب بشود و آن کسی که حائز اکثریت بوده راه به مجلس ندارد. این صریح قانون انتخابات است. (میراشرافی – مثل مرحوم دهقان وقتی مرد تجدید کردند) و خیلی نظایر دیگری دارد.
تا اینجا گمان می‌کنم که هیچ حرفی نباشد. راجع به قانون انتخابات باید عرض کنم در انتخابات دوره هفدهم بطوری که آقایان نمایندگان محترم اطلاع دارند بنده افتخار نمایندگی دو محل را پیدا کردم و به دلایلی که توضیحش وقت را زیاد می‌گیرد و سابقا هم شاید گفته شده و نوشته شده‌ است از ذکر آن خودداری می‌کنم، بدلایلی بنده هر دو محل را قبول کردم. یعنی از هر دو محل اعتبارنامه گرفته‌ام و راجع به هر دو محل وزارت کشور از من استعلام کرد. من صبر کردم که استعلام وزارت کشور نسبت به هر دو برسد و در یک روز و یک ساعت و یک دقیقه جواب دادم که افتخار نمایندگی هر دو محل را قبول می‌کنم (رفیع – این نمی‌شود) (امامی اهری – نمی‌شود. این صحیح نیست) اجازه بفرمایید عرض کنم. هیچ ماده قانونی منع چنین چیزی را نکرده. عرض کنم هر دو محل را بنده قبول کردم هر دو اعتبارنامه را آوردم به مجلس دادم و رونوشت رسمی را برای هر دو محل گرفتم. اعتبارنامه هریک از این دو محل بیکی از شعب مراجعه شد. در شعبه صحت نمایندگی بنده از ۲ محل تصویب شد. خبر هر دو به مجلس آمد. با هر دو مخالفت کردند. هر دو اعتبارنامه باضافه هر دو پرونده به کمیسیون تحقیق رفت. کمیسیون تحقیق رسیدگی کرد (دکتر معظمی – کسی مخالفت نکرد با شما) چرا جناب آقای میراشرافی و جناب آقای عامری مخالفت کردند. کمیسیون تحقیق هر دو نمایندگی بنده را به رسمیت شناخت. در موقعی که بنده در تهران نبودم و به لاهه رفته بودم این موضوع مطرح شد. نمایندگی بنده از تهران به تصویب رسید. راجع به کرمان هم این جا صحبتهای زیاد شد.

نایب رئیس – آقای دکتر بقایی وقت جنابعالی تمام شده

دکتر بقایی – استدعا می‌کنم آقایان اجازه بدهند صحبت کنم

دکتر سنجابی – اجازه می‌فرمایید؟

نایب رئیس – بفرمایید

دکتر سنجابی – در فراکسیون تصمیم اتخاذ شد که نظر به موقعیت مخصوصی که برای همکار محترم ما آقای دکتر بقایی هست با تجدید وقتی که ایشان تقاضا می‌کنند از مجلس فراکسیون رای بدهد

نادعلی کریمی – برای اینکه مجلس رای می‌داد

قنات‌آبادی – اگر فراکسیون هم رای نمی‌داد مجلس رای می‌داد

دکتر بقایی – خیلی متشکرم این صحبت را هم خواهش می‌کنم حضرتعالی نفرمایید

نایب رئیس – چقدر وقت می‌خواهید آقای دکتر بقایی؟

دکتر بقایی – فعلا ۳ ربع

نایب رئیس – آقایانی که با سه ربع ساعت تقاضای آقای دکتر بقایی موافقند که ایشان بیاناتشان را ادامه بدهند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد. بفرمایید

دکتر بقایی – عرض کنم موقعی که بنده در لاهه بودم این خبرها از کمیسیون تحقیق به مجلس عرضه شد باعتبارنامه بنده از طهران رای گرفته شد و تصویب گردید راجع به کرمان تولید یک اشکالی شده بود برای اینکه هیچ ماده قانونی بنده را منع نمی‌کرد. بنده هم وکالت هر دو محل را بهمان دلایلی که عرض کردم پذیرفته بودم. برای اینکه رفع اشکال بشود بعد از تذکرات بسیار در مجلس که یک جلسه ماند برای جلسه بعد آن هم لازم نمی‌دانم وارد جزئیاتش بشوم که ممکن است یک خاطره‌های بدی به یاد آقایان بیاورد، مجلس راجع بانتخاب بنده از کرمان اظهار نظر نکرد یعنی این موضوع را گذاشت مسکوت بماند. زیر خبر کمیسیون تحقیق هم که برای دفعه دوم البته مطرح شد راجع به انتخاب بنده از کرمان نوشته شده‌ است چون اعتبارنامه نمایندگی ایشان از طهران تصویب شده این گزارش مسکوت ماند. این موضوع توی پرونده هست.
اما علت اینکه بنده از کرمان نمی‌توانستم استعفا بدهم لازم است عرض کنم برخلاف آن عرض اولم در موقع انتخابات دوره شانزدهم در کرمان یکدسته بندیهایی شده بود یک اختلافاتی داشت ایجاد می‌شد که برای جلوگیری از ایجاد تشنج و اختلافات ریش سفیدهای محل که لطف و مرحمتی نسبت بما داشتند از جناب آقای مهندس رضوی و بنده دعوت کردند که برویم کرمان و از آنجا انتخاب بشویم. البته بطوری که آقایان استحضار دارند انتخاب بنده از طهران محرز بود و هیچ احتیاجی نداشتم که بروم در کرمان و از آنجا هم وکیل بشوم ولی چون در نتیجه مطالعه‌ای که کردم دیدم اگر بنده نروم به کرمان برای انتخاب نفر دوم ممکن است یک تشنجات فوق العاده‌ای رخ دهد و بالاخره شاید منجر بعدم توفیق مردم کرمان در انتخابات بشود باین جهت بنده پذیرفتم رفتم کرمان و به مردم هم گفتم که دعوت شما را پذیرفتم و افتخار هم دارم از آنجا انتخاب بشوم و آن کسانی که می‌خواستند آب را گل آلود بکنند و ماهی بگیرند، شروع کردند در شهر شهرت دادند که دکتر بقایی از طهران انتخاب می‌شود و از کرمان استعفا می‌دهد و بطور غافلگیر یک نفری را که دلشان می‌خواهد بعنوان نفر سوم می‌برند به مجلس. البته یک عده‌ای هم که دلشان می‌خواست وکیل بشوند داوطلب شوند که نفر سوم بشوند. البته کرمان دو تا وکیل بیشتر ندارد اما چون بفکر اینکه من از کرمان استعفا خواهم داد یک عده زیادی شروع کردند به هجوم آوردن و انتریک کردن برای اینکه نفر سوم بشوند. ما دیدیم که همان اشکال نفر سوم در صورت نرفتن بنده ایجاد شده بود. همان اشکال ایجاد شده یعنی زد و خوردی درگرفته یک وضع عجیبی پیش آمده برای نفر سوم. روی این اصل یک روز در مسجد جامع کرمان یک دعوتی کردم از همشهریان خودم و اتفاقا دیدم که عکس آن جلسه را در روزنامه اتحاد ملی چند وقت پیش چاپ کرده بودند با یک شرح بسیار جالب توجهی. رفتم آنجا صحبت کردم و به مردم گفتم که آقایان اگر ما آمدیم و قبول کردیم برای این نبود که شما را گول بزنیم و غافلگیر کنیم و یک نفر سومی بیاید انتخاب بشوند. اینجا بنده تعهد می‌کنم که بهیچوچه از وکالت کرمان استعفا ندهم و هیچوقت هم پای نفر سومی بمیان نیاید. البته پیش از این که بنده صحبت کنم جناب آقای مهندس رضوی صحبت کردند باین شکلی که بنده عرض می‌کنم در حضور چهار هزار نفر از اهالی کرمان گفتم؟ (مهندس رضوی – صحیح است) و بنده هم البته همین موضوع را تعهد کردم که اجرا کنم یکی اینکه بنده دکتر بقایی بهیچوجه و بهیچ عنوان از وکالت کرمان کناره گیری نکنم، استعفا ندهم و یکی هم آنکه بهیچ عنوان و بهیچ کلاه شرعی نفر سوم از کرمان به مجلس نیاید. این را صریح گفتم برای اینکه خاتمه بدهم باین تشنجات. این صحبت بود البته وقتی بنده از لاهه برگشتم دیدم موضوع تهران تصویب شده‌ است و موضوع کرمان را مسکوت گذاشتند. چون منظور حاصل بود ما هم قضیه را مسکوت گذاشتیم. عرض کنم یازده ماه گذشت این موضوع همچنان مسکوت بود هیچ کسی هم دنبالش نبود. بعد از یازده ماه یک مرتبه دیدیم که یک روز عصری توی روزنامه‌ها نوشتند که شعبه ۵ آمده دکتر بقایی را مستعفی شناخته و نفر سوم را تصویب نموده که او وکیل کرمان باشد. اولا اینجا مجبورم یک حاشیه‌ای را عرض کنم چون این جریان بی اندازه برای بنده دردناک و تاثرآور است و حتی می‌توانم بگویم که تاثر من از این جریان که پیش آمد کرده بیش از تاثریست از آن جریانی که بعدا عرض خواهم کرد. چون شخص آقای روحی را که متاسفانه پایش را کشیدند به میان یک مرد شرافتمندیست یکی از کارمندان باسابقه و درستکار دولت است یکی از دوستان صمیمی پدر بنده بوده‌ است و بنده خودم هم بایشان ارادت دارم ولی متاسفانه جریان طوری شده‌ است که جز این راهی که رفتم نمی‌توانم راهی دیگر بروم و اینست که ملاحظه فرموده‌اید آدم وقتی در مدرسه‌ است وقتی تاریخ می‌خواند این تاریخ را یک چیز خارج و دور و جدا از خودش می‌داند. یک عملی هست در حافظه آدم و باید زحمت کشید آن را حفظ کرد. چند سالی می‌گذرد یک روز آدم چشمش را باز می‌کند می‌بیند در متن تاریخ دارد زندگی می‌کند. آن تاریخی که چندین سال پیش یک چیز عجیبی به نظرش آمده بود، مثل بعضی از رمانها یا قصه‌ها یا تراژدیها است که انسان وقتی آنها را می‌خواند یا روی صحنه می‌بیند یک چیز بچه‌گانه به نظرش می‌رسد، ولی بعضی وقتها انسان می‌بیند خودش در متن یک تراژدی واقع شده یا در متن یک نمایشنامه غم‌انگیز؛ و الان یکی از این موارد است، برای اینکه همانطور که عرض کردم نسبت به اینکه پای آقای روحی در این جریان کشیده شده‌ است بنده بی اندازه متاثر هستم و ما هیچ راهی هم نداریم. علت اینکه راهی نداریم این است که بنده صراحتا به مردم یک شهری که شهر خودم هست و همولایتهای خودم هستند در خانه خدا یک تعهدی سپردم که به هر ترتیبی شده بنده نمی‌توانم آن تعهد را ملغی شده بدانم و یا سکوت بکنم. همان طوری که عرض کردم در شرایطی که ما با مردم کردیم گفتیم در تحت هیچ بهانه و هیچ کلاه شرعی نخواهیم گذاشت این کار بشود یعنی استعفای بنده و انتخاب نفر سوم البته بنده نمی‌خواستم بگویم که گرفتار بودم کارهای دیگر و کارهای تهران هم بود این را درست کردند این را نمی‌توانستم بگویم. و یک تاسف دیگری هم بنده از این جریان دارم و آن این است که یک عده از آقایان نمایندگان شریف مجلس بدون اینکه بدانند چکار می‌کنند بدون اینکه بدانند نقشه حقیقی چیست روی یک استدلالهای پوچ ظاهری فریب این جریان را خوردند و آن آقایان اعضای محترم شعبه ۵ هستند که من خیلی تاسف از این دارم که مجبورم اینجا بهشان بگویم که فریب خورده‌اند چون این استدلاتی که کرده‌اند برای آوردن آقای روحی همه پوچ بوده شما تحقیق کنید ببنید چرا این استدلالها را در یک ماه پیش نکردند دو ماه پیش نکردند چهار ماه پیش نکردند ده ما پیش نکردند یازده ماه پیش نکردند. چطور شد که این استدلال فقط در این موقع بایستی بشود که آقایان را قانع کند باینکه آقای روحی بیایند توی مجلس. حالا من علت را می‌گویم که چطور شد. علتش این بود که دکتر بقایی می‌بایست از مجلس طرد شود. و این علتش مال حالا نبود البته اگر خدا عنایتی بفرماید و وضعیتی پیش بیاید که در یک محکمه‌ای بتوانم آنچه که می‌خواهم بگویم آن وقت به ملت ایران نشان می‌دهم که این توطئه‌ها از کی شروع شده و چرا شروع شده. ولی الان جای گفتنش نیست و مخصوصا بنده خجالت می‌کشم و از حوصله آقایان دارم سوء استفاده می‌کنم. بهر حال این توطئه مال امروز و دیروز مال هشت اردیبهشت نبود این مال خیلی جلوتر بود. آن کسانی که این نقشه را می‌کشیدند بنده را خوب می‌شناسند من هم آنها را خوب می‌شناسم و آنها هم مرا خوب می‌شناسند. می‌دانند که رویه‌ام در زندگی چه جوریست. من از دوره پانزده وارد سیاست این مملکت هستم. گمان نمی‌کنم جز یک مرتبه هیچکس بتواند بمن بگوید تو فلان تعهد را کردی و از زیرش در رفتی و یا کلاه شرعی گذاشتی. این رویه من است. فقط یک دفعه زیر تعهد خودم زدم آن هم در پشت این تریبون بود. آن هم برای استیفای حقوق ملت ایران در دوره پانزدهم در موقع استیضاح بود. یک همچو سابقه‌ای از من هست. آن کسانی که این نقشه را برای من کشیدند می‌دانند همین قدر که پای وکالت مردم کرمان بمیان آمد دکتر بقایی از وکالت تهران استعفا خواهد داد. این را بطور مسلم می‌دانند که من این عکس العمل را نشان خواهم داد و شاید بسیاری از همکاران محترم که اینجا تشریف دارند و عده بیشتری از دوستان بنده بمن مراجعه کردند و گفتند که این چه حماقتی است که تو می‌کنی حالا گور پدر انتخابات کرمان، تو که وکیل تهران هستی مسلم است در یک چنین موقعی که در مبارزه افتاده‌‌ای چرا از وکالت تهران استعفا می‌دهی؟ گفتم بلی استفعا می‌دهم که قول خودم را حفظ کنم برای اینکه اگر مجلس خواست من را بدون سلب مصونیت طرد کند راه داشته باشد. چون برای سلب مصونیت باید این پرونده درست می‌شد. این پرونده مبتذلی که ساخته شده باید رسیدگی بشود و این چیز باین آسانی نیست ولی آوردن نفر سوم با پیش بینی اینکه دکتر بقایی مسلما از وکالت تهران استعفا خواهد داد این یک نقشه خیلی ساده ایست ما می‌آییم نفر سوم را درست می‌کنیم می‌آوریم توی مجلس دکتر بقایی از وکالت تهران استعفا می‌دهد بعد موضوع وکالت کرمان می‌آید روی دنده و کشمکش. بعد هم واگذر می‌شود برای مجلس و مجلس هم رای می‌دهد و دکتر بقایی بدون اینکه سلب مصونیت ازش بشود خود بخود از مجلس می‌آید بیرون. نقشه اینکه شعبه ۵ در ۸ اردیبهشت ماه یادش آمد که یک پرونده انتخابات کرمان هست و یک نفری را که هیچ حق نداشته شعبه باو نمایندگی داد این بود که دلیل اینکه شعبه این عمل را کرد. حالا البته آقایان مختار هستند اگر طبق سنن و سوابق مجلس بخواهد رفتار کنند اگر بخواهند قانون انتخابات و قانون اساسی را زیر پا بگذارند فقط یک کار کنند بنده عرض کردم اینجا و خواهش هم می‌کنم بعد از صحبت بنده این طور که تقاضا کردم و خودم رسما تقاضا می‌کنم از مقام نمایندگی تهران استعفا داده‌ام از مقام ریاست هم استدعا می‌کنم که استعفانامه بنده را بخوانند و آن وقت بوظیفه مجلسی خودشان عمل بکنند. شما یک مطلبی را ببینید و توجه کنید که شعبه پنجم یکدفعه چه طور شده شب خوابیده بودند همه یکمرتبه بهشان الهام شد. من از آقایان شعبه پنجم سوال می‌کنم الهام شده که پا شویم برویم شعبه را تشکیل بدهیم. شعبه که یک چیزی نیست مثل کمیسیون بودجه که هر روز تشکیل بشود کار دیگری هم که نبود برای این کار می بایستی با یک عده‌ای صحبت بشود و می‌بایستی مخصوصا باین عده سفارش شود که این موضوع محرمانه‌ است. آخر شما را بخدا آقایان بعضی ده دوره دوازده دوره بعضیها دوره بعضیها ۲ دوره بعضیها تازه آمده‌اید در این مجلس برای شما معقول هست که در یکی از شعبات مجلس یک موضوعی مطرح بشود مربوط بیکی از نمایندگان حاضر آن وقت او خبر نشود. این معقول هست آن هم یک همچو موضوعی که در زمان خودش آن قدر کمکش کرده آنقدر سر و صدا کرده آن همه صحبت شده‌ است آن وقت یک عده‌ای از اعضای شعبه پنج توی خانه شان بخوابند (البته یکعده شان) و صبح پا شوند بگویند شعبه را تشکیل بدهیم و پرونده کرمان را برداریم و آن را تصویب بکنیم و بعد هم آقای روحی را به مجلس بیاوریم قاچاقی. شما این توطئه عمل شعبه پنجم را مطالعه کنید بقیه اش را می‌فهمید چیست. عرض کردم کمیسیون تحقیق یک گزارشی داده‌ است روزی گزارشی که سابقا شعبه پنجم داده بوده و نمایندگی بنده را تصدیق کرده بود گزارش شماره ۴ شعبه ۵ راجع بانتخاب جناب آقای مهندس رضوی است گزارش شماره ۵ بتاریخ ۱۷ اردیبهشت ماه پارسال است که می‌نویسد پیرو گزارش شماره ۴ راجع بانتخابات کرمان و نمایندگی آقای مهندس سید احمد رضوی آقای دکتر مظفر بقایی کرمانی باکثریت ۱۹۸۴۹ از مجموع ۲۴۲۲۰ رای ماخوذه در درجه دوم بنمایندگی شهرستان مزبور انتخاب و شعبه پنجم صحت نمایندگی ایشان را تایید و اینک گزارش آن را تقدیم مجلس شورای ملی می‌نماید وقتی شعبه ۵ صحت نمایندگی بنده را تاییدکرده یعنی من اعتبارنامه دارم و یعنی من نمایندگی کرمان را قبول کرده‌ام حالا با چه حقی می‌شود این ماده را زیر پا گذاشت ماده ۵۱ می‌گوید در صورتی که اعتبارنامه نگرفته باشد یا قبول نمایندگی نکرده باشد نفر بعد انتخاب می‌شود والا طبق ماده ۵۲ عمل می‌شود این صریح قانون است طبق ماده ۵۲ اگر هر اتفاقی افتاد که به آن علت آن شخص نتوانست انجام وظیفه نمایندگی بکند باید این انتخابات تجدید بشود حالا بنده یک مطلب دیگری عرض می‌کنم بنده ازتهران استعفا داده‌ام بنده مثل یک نفر وکیل هستم که دراین یکسال نیامده‌ام مجلس فرنگ بوده‌ام رفته بودم پولهایم را آنجا خرج کنم حالا آمدم و می‌گویم شعبه صحت نمایندگی من را تصدیق کرد با نمایندگی من مخالفت شده به کمیسیون تحقیق ارجاع شده کمیسیون رسیدگی نموده صحت نمایندگی من را تصدیق کرده اینهم خبر کمیسیون پرونده انتخابات که به مخالفت آقایان میراشرافی و عامری به کمیسیون تحقیق ارجاع شده بود مورد رسیدگی قرار گرفت جریان کلی انتخابات کرمان بشرح گزارش شماره ۵ ازشعبه ۵ باستحضار آقایان نمایندگان رسیده‌است اینجا توضیحات داده راجع بشکایت و جواب و بالاخره می‌نویسد سپس آقای دکتر بقایی منتخب مورد اعتراض در کمیسیون حضور یافتند و پس از استحضار از اعتراضات آقای میراشرافی گفتند موادی که مورد استناد معترض برای عدم انتخاب یک نفر از دو محل بود موید اعتراض ایشان نیست بلکه این مواد نمایندگی اینجانب را از دو محل تایید می‌نماید و در مورد جریان کلی انتخابات کرمان هم مجلس صحت جریان انتخابات کرمان را تصویب نموده کمیسیون با توجه باعتراضات معترض و مدافعات منتخب و توجه باستناد پرونده گزارش شماره ۵ از شعبه ۵ رای به نمایندگی آقای دکتر بقایی از کرمان را تایید و اتخاذ تصمیم را در مورد انتخاب ایشان از دو محل به مجلس شورای ملی واگذار می‌کند. این یک خبری است از یک کمیسیون مجلس که تمام مراحل خودش را طی کرده‌است آمده به مجلس خبر که به مجلس می‌آید ۱۶ دوره سابقه دارد که این خبر یا دفن می‌شود می‌رود آن یک مطلب دیگریست. ولی چیزی که آمد باید رویش رای گرفته شود بنده یک وکیلی هستم نماینده کرمان یک نماینده‌ای بودم که یک سال نبودم رفته بودم لیره‌هایم را در انگلستان خرج کنم و یا دلارهایم را در آمریکا خرج کنم. حالا می گویم این خبر شعبه‌ است و اما مجلس چه می‌گوید شعبه چه کار عجیبی کرده نظرش را داده در مجلس و تمام شده‌ است و رفته کی به شعبه ارجاع کرد که تازه موضوع کرمان را رسیدگی نموده مگر این شعبه الی‌الابد باید کارهای کرمان را رسیدگی کند مگر کارهایی که بشعبه مراجعه می‌شود روی یک سنت معین قدیم به نوبت تقسیم نمی‌شود بین شعبات چطور شده شعبه پنجم یک موضوع را اظهارنظر کرده و تمام شده دو مرتبه پرونده را کشید بیرون چطورشده خودش هم بدایت بوده هم استیناف و چطور شده بعد از اینکه شعبه ۵ خودش رای داده‌ است بصحت نمایندگی من از کرمان یک نفر دیگر را وکیل شناخته‌ است مگر طبق این قانون انتخابات قبل از قبول نمایندگی مرده بودم یا نمایندگی کرمان را قبول نکرده بودم که شعبه نفر بعد را برسمیت شناخته. البته اگر این یک موضوع کوچک و عادی بود هیچ مهم نبود اگر ۸ ماه پیش این قضیه اتفاق افتاده بود شاید می‌توانستیم با بعضی از اهالی محل صحبت کنیم یک طوری بشود یک توافقی حاصل بشود ولی بنده در این ایام مبارزه نشان داده‌ام که هیچوقت از جلو خطر در نمی‌روم و همیشه می‌آیم جلو آن موقعی که باید سلب مصونیت بنده بشود در مجلس آشکار بشود چون اگر پرونده سازی نمی‌کرد احتیاجی به شکنجه نداشتند گمان نمی‌کنم یک فرد با وجدان توی این مجلس باشد که معتقد باشد آنها را شکنجه نکرده‌اند (میراشرافی – صحیح است سرتیپ مزینی مرد دیروز مرد اطلاع ندادند) خواهش می‌کنم اگر یک فرد باوجدان توی این مجلس است که معتقد است دولت دکتر مصدق مرتکب پست ترین و رذلترین شکنجه‌ها در زندان بگوید یادداشت کنید سکوت کامل یک نفر منکر نیست همه شان اعتراف دارند (حاج سیدجوادی – ما خبر نداریم اعتراف نیست) (نریمان – ما خبر نداریم) خبر ندارید ولی می‌دانید خوب. آقای نریمان می‌دانند چرا جلوی اعلام جرم من را گرفته‌اند. در یک مملکت مشروطه چطور جلوی تامین دلیل بازپرس را می‌گیرند؟ کجا دیده‌اید یک چنین چیزی را؟ خودتان را گول نزنید بگویید که نمی‌دانیم ولی فکر کنید که می‌دانید اگر شکنجه نکرده بودند بازپرس قانونی چه مانعی داشت برود آنجا؟ کدام نقطه‌ای از دنیا هست در کدام قانون حقوق یکجایی را استثناء کرده باشند که بازپرس در این نقطه حق ندارد برود در اطاق خواب شاه در خزانه بانک ملی در اطاق رئیس جمهور؟ شما یک جای دیگر را نشان بدهید یک ماده از قانون خودمان را نمی‌خواهید اجرا کنید از جاهای دیگر بگویید که بتوانند جلوی عمل بازپرس را بگیرند. این مفتضح است آقایان این عدلیه‌ای که اسمش را گذاشتید دادگستری اصلاح شده اولین اظهار وجودی که خواست بکند زدند توی دهنش، گفتند بازپرس غلط می‌کند که بیاید زندانی را ببیند (خلخالی – نسبت به تمام تامین دلیل شده یا فقط نسبت به یک نفر؟) نسبت به یک نفر بقیه را هم شکنجه داده‌اند که شرم دارم بگویم شکنجه‌هایی که در دوره پهلوی نمی‌دادند حالا می‌دهند بلی وقتی که دولت برای ادامه بقای خودش با کمونیستها ائتلاف بکند باید از شکنجه‌های کمونیستی هم استفاده کند.
بهرحال معذرت می‌خواهم از موضوع خارج شدم. موضوع سر این بود که دکتر بقایی را با یک کار آسان و ساده‌ای از مجلس دک بکنند بدون اینکه مجبور باشند تشریفات سلب مصونیت را اجرا کنند. این راه بسیار آسان بود چون عکس العمل بنده گمان می‌کنم احتیاجی به عرض این موضوع نباشد و یقین هم دارم که آقایان همکاران محترم این عرض بنده را حمل بر خودستایی نمی‌کنند عکس العمل بنده وقتی که یک تعهد شرافتی جلوی همشهریان خودم دارم وقتی که یک موضوع نفر سوم به میان می‌آید جز این نمی‌تواند باشد که فورا از وکالت تهران استعفا بدهم هر خطری می‌خواهد باشد من همین کار را هم کردم خیلی از دوستان به من مراجعه کردند و گفتند آقا این دیوانگی است که تو می‌کنی، موقعی که می‌خواهند از تو سلب مصونیت بکنند. گفتم باشد برای اینکه مردم بدانند تا آنجایی که من توانسته‌ام برای انجام تعهد خودم پافشاری کردم. البته خیلی هم متاسفم اشخاص دیگری هم که ممکن بود یک چنین تعهداتی داشته باشند فراموش کردند خیلی متاسفم ولی اینها گذران است تاریخ از این چیزها زیاد دارد نه دنیا باین دوره ختم می‌شود نه انتخابات نه چیزهای دیگر. دنیا از این چیزها زیاد دیده‌ است. ولی بنده همینطور که عرض کردم از نمایندگی تهران استعفا دادم و حالا بعنوان نماینده تازه رسیده کرمان آمده‌ام به مجلس این هم خبر کمیسیون تحقیق که زیرش هم نوشته شده چون اعتبارنامه نمایندگی ایشان از تهران تصویب شد این گزارش مسکوت ماند و حالا زیرش باید نوشته شود چون از نمایندگی تهران استعفا داده، الزاما این گزارش باید در مجلس مطرح شود. از دو حال خارج نیست یکی اینکه یا آقایان اظهار لطف می‌فرمایند و رای می‌دهند به نمایندگی بنده از کرمان. بنده هم تشکر می‌کنم. یا اینکه فکر می‌کنند این مخمصه و دردسر و کشمکش و لایحه سلب مصونیت و کمیسیون دادگستری این بدبختی را چرا برای مجلس درست کنیم یواشکی هم بهش رای نمی‌دهیم و هم سلب مصونیت بخودی خود ازش شده، در این صورت هم بنده باز متشکرم و هم افتخار می‌کنم که با داشتن دو تا کرسی نمایندگی باین مجلس وارد شدم و باین ترتیب هم از مجلس رفتم. برای من هم فرق نمی‌کند بهتان قول می‌دهم که هر کدام از آقایان هر جوری که رای بدهید کوچکترین اظهاری بنده جز تشکر نخواهم کرد.
اما حالا از تمام اینها گذشته، به چه استناد آقایان اعضای شعبه پنجم آمدند نفر بعدی را وکیل شناختند؟ حالا وکیلی بدون اعتبارنامه آمده باشد به مجلس چیزی نیست مانعی ندارد، ولی چرا پای آقای روحی را آوردند به میان که اسباب تاثر بنده بشود؟ می‌خواستید یک وکیل دیگر را بیاورید برای اینکه همان حقی که برای آقای روحی باقی مانده بود برای سایرین هم باقی بود. ممکن بود آقای دکتر امیر نیرومند را بجای آقای روحی می‌آوردند بعنوان نفر سوم کرمان. چون این پرونده طبق نص مواد قانون انتخابات خاتمه یافته وقتی که وکلای یک محلی اعتبارنامه گرفتند نمایندگیشان را هم قبول کردند دیگر حقی باقی نمانده برای کسی و ساقط شده.
بهر حال این عرایضی را که بنده می‌کنم باستناد قانون انتخابات بعنوان نماینده کرمان است تا وقتی که مجلس بنده را طرد کند و بگوید که تو نماینده کرمان نیستی. اگر با این مواد می‌توانید یک همچو چیزی بگویید سمعا و طاعتا بنده مرخص می‌شوم و بهمین جهت از مقام ریاست خواهش می‌کنم دستور بفرمایند گزارش شماره ۶ مورخ اول خرداد ۱۳۳۱ کمیسیون تحقیق مجلس شورای ملی در دستور گذاشته شود و مطرح گردد چون بنده با این استعفایی که دادم بطوری که آقایان می‌دانند از تاریخ استعفا یا طرد حقوق ندارم تا تکلیفم معلوم بشود اشکالی ندارد.
اما مطلب دیگری که عرض کردم از لحاظ بنده جنبه خصوصی تری دارد (رفیع – تا تایید نشود در مجلس حقوق شما باید پرداخته بشود) تایید ندارد، خواهش می‌کنم تعبیر نفرمایید. استعفا باید در اولین جلسه علنی مجلس قرائت بشود (رفیع – هنوز که نخوانده‌اند) و چنانچه استعفادهنده تا ۱۵ روز پس نگرفت تایید است. مجلس نباید تایید کند اینجا تخم لق حضرتعالی شایسته نیست. بنده استعفا داده‌ام و بهیچوجه و بهیچ عنوان از استعفای خودم منصرف نخواهم شد ولو اینکه برای بنده صد در صد هم مسلم بشود که آن توطئه انجام بگیرد و بنده بدون لایحه سلب مصونیت از مجلس طرد بشوم. با تمام این تفاصیل بنده از نمایندگی تهران به دلایلی که عرض کردم استعفا دادم و تمام کوشش خودم را خواهم کرد برای اینکه تعهدی را که ما ۲ نفر در جلوی ۴ هزار نفر مردم کرمان در خانه خدا در مسجد جامع کرده بودیم که این تعهد انجام بگیرد (رفیع – گفتم سلب حقوق نمی‌شود)

نایب رئیس – حقوق خودتان را تا ۱۵ روز دیگر می‌توانید بگیرید

میراشرافی – اصلا خوانده نشده‌ است

دکتر بقایی – طبق قانون باید خوانده بشود

نایب رئیس – می‌خوانیم آقا بفرمایید

دکتر بقایی – اما موضوع دیگر که عرض کردم موضوع این جنایتی است که در تهران صورت گرفت. البته هیچکس نمی‌تواند منکر این باشد که یک جنایتی که صورت گرفت باید تعقیب بشود و کسانی که مرتکب جنایت شده‌اند یا همدست جنایتکاران بوده‌اند یا معاونت کرده‌اند یا بهر عنوانی دخالت داشته‌اند در این جنایت، باید مطابق قوانین تعقیب بشوند. این یک مطلبی است که گمان نمی‌کنم هیچکس منکرش باشد. البته دراین جریان یعنی جریانی که اسمش را تعقیب گذاشته‌اند یک عملیاتی صورت گرفته‌است که اینها جنبه قانونی نداشته‌ است مثلا همین مطلبی که بنده الان عرض کردم راجع به شکنجه زندانیان من خیلی متاسف هستم از این که می‌بینم بعضی از آقایان همکاران ما توجه باصل موضوع ندارند یعنی باصل شکنجه. بعضی‌ها با کمال خونسردی می‌گویند خوب این شکنجه‌ها که شد منجر به کشف جرم شد و اقرار کردند و وقتی که من این را از بعضی از آقایان شنیدم باور کنید وحشت کردم که چقدر ممکن است بعضی اشخاص از مرحله دنیای امروز پرت باشند. این موضوع شکنجه آقایان یک چیزی نیست که بگوییم در یک مورد صحیح است و در یک مورد صحیح نیست. در یک مورد قانون اجازه بدهد و در یک مورد اجازه ندهد. این یکی از وحشیانه ترین کارهایی است که بشر مرتکب می‌شد و قرنها برای از بین بردن آن مبارزه شد خونها ریخته شد جنگ شد برای اینکه شکنجه از بین برود برای اینکه شکنجه دیگر وجود نداشته باشد. من حالا کاری ندارم که بعضی از ممالک متمدن هستند که حتی توقیف متهم را یک نوع شکنجه تلقی می‌کنند و اجازه نمی‌دهند کسی توقیف بشود مگر اینکه جرمش ثابت شده باشد. همینطور هست آقای دکتر معظمی؟ (دکتر معظمی – نمی‌دانم) در انگلستان این طرز هست. تا وقتی که دلائل جرم را کاملا بدست نیاوردند قطعی ندانند، حتی توقیف نمی‌کنند. ولی بالاخره یک چیزی هست و آن این است که دنیای متمدن امروز غیر از بهشت کرملین و اقماری که دور کرملین می‌چرخند همه شکنجه را محکوم کرده‌اند نه تنها قانون مجازات عمومی ما شکنجه و شکنجه دهنده و آمر شکنجه و کسی که سمت نظارت داشته باشد و اطلاع پیدا بکند و جلوگیری نکند تمام اینها را محکوم کرده. قانون حقوق بشر، اعلامیه جدید حقوق بشر این موضوع را ممنوع کرده و بطوری که آقایان می‌دانند این اعلامیه به تصویب مجلس شورای ملی ایران هم رسیده‌ است ولی معذلک ما اطلاع پیدا کردیم که زندانیان را شکنجه داده‌اند و شکنجه‌های مختلف. اگر جنابعالی آقای نریمان خیلی میل دارید که این را بدانید الان سوار اتومبیل بشوید تشریف ببرید جمشیدیه آنجا یک سالنی است ممکن است برچینند ولی اگر الان تشریف ببرید برچیده نیست عرض کنم یک سالنی است در آنجا جناب آقای نریمان که انواع و اقسام چیزها از قبیل شلاق تنقیه آب جوش چراغ پریموس هست برای داغ کردم آب لوله مخصوص و اشکلک و از این قبیل چیزها در آنجا هست ولی یک چیز دیگر هم هست که این را من در دوره پهلوی هم ندیده بودم و بطوری که یکی از دوستان مبارز ما را که چندروزی گرفتار شده بود برده بودند آنجا ولی نرسیده بودند که شکنجه بدهند و با یک مختصر کتکی مرخصش کردند آقای دیوشلی که عضو هیات اجراییه حزب زحمتکشان ملت ایران است این موضوعی که در انجا دیده بود و تعریف می‌کرد و بعدا هم تایید شد موضوع این صندلی است که مسلما از اختراعات جدید است چون سابقا ما هیچ جا نشنیده بودیم این یک صندلی است که از آهن یا فولاد لوله‌ای است البته تمامش سیاه رنگ هم هست بلاتشبیه مثل صندلیهای مجلس هم هست فقط با این تفاوت که نشیمنگاه صندلی بجای اینکه یک تخته باشد فقط چند تا نوار آهنی است و بقیه اش خالی است متهم را می‌نشانند روی این تسمه‌هایی دارد که کرم رنگ است و نو هم هست متهم را می‌نشانند روی این صندلی تسمه‌ها را می‌بندند زانو و کمر و ران و شکمش را می‌بندند سینه اش را می‌بندند دستهایش در توی یک حلقه‌هایی قرار می‌گیرد و فقط یک مقداری جا دارد که می‌تواند چیز بنویسد و می‌نشیند یک تخته آهن هست که از این دسته صندلی برمی‌گردد تا اینجا اشکالی ندارد که همین طور است که آقایان نشسته‌اید آزادی زیادی برای حرکت ندارید و می‌توانید چیز بنویسید ولی در آن صندلی زیر این نوارهای آهنی صفحه آهنی است و تویش چند تا شمع است و زیر این صفحه آهنی پیچ دارد پیچ را می‌چرخانند می‌آید یک مقداری بالا یک مقداری که آمد بالا بعد به متهم می‌گویند اقرار کن آقای دکتر مصدق آزادیخواه دستور داده که اینها را شکنجه بکنند. دستور داده برای اینکه هیچ ماموری پیدا نمی‌شود بعد از آن مجازاتی که به مامورین زمان پهلوی داده شده جرات بکند از پیش خودش این کار را بکند دستور داده اقرار بگیرند این مردی آزادی خواه (میراشرافی – آزادیخواه بود، حالا دیگر نیست) این صفحه را می آورند بالا و بعد شمع‌ها هم روشن است. حالا ببینید آن کسی که روی آن صندلی نشسته‌ است چه حالی دارد. اگر شما را روی آن صندلی بنشانند اقرار نخواهید کرد؟ با این ترتیب پرونده تشکیل شد. ولی با این پرونده خودشان هم می‌دانند که نمی‌توانند آنجوری که دلشان می‌خواهد عمل بکنند باین جهت برای اینکه این پرونده کشیده بشود دست بدست بگردد و مردم نفهمند که توی این پرونده چیست برای اینکه مطرح نشود، راهی پیدا می‌کنند. برای اینکه دکتر بقایی را بدون لایحه سلب مصونیت از مجلس بیرونش کنند آن را هم بهمان ترتیبی که عرض کردم عمل می‌کنند.
در هر صورت بنده امروز هیچ در نظر ندارم که راجع باین جریاناتی که هست از خودم دفاعی بکنم و مطلبی بگویم برای اینکه منتظر هستم پرونده به یک مرجع صلاحیتداری رجوع بشود یک مرجعی که دیگر نتوانند اوراق پرونده را عوض بکنند چون الان دست خودشان است و اگر دیدند یکجایی هست که اقرار اشتباهی گرفته‌اند این ورق را در می‌آورند و عوضش می‌کنند نظیر کاری که راجع به آقای زهری کردند که لابد بعضی از آقایان استحضار دارند توی یک از این اقرارهایی که گرفته‌اند یکی از متهمین گفته‌است یک جلسه‌ای بوده‌ است که در آن جلسه افشارطوس ربوده شده‌ است و در آن جلسه عده‌ای حضور داشته‌اند که علاوه بر بنده آقای زهری هم بوده‌اند البته همه اقرار کرده‌اند و پای اقرار امضا کرده‌اند اگر شما جای اینها باشید اقرار نمی‌کنید آقای ناظرزاده روی آن صندلی؟ (ناظرزاده – چرا قربان) اقرار کرده‌اند بعد بنا بود روز یکشنبه‌ای ساعت یک بعد از ظهر یک کمیسیون عالی که جناب آقای نخست وزیر تعیین کرده بودند اعلامیه بدهد راجع باین جریانات روزنامه‌ها هم هست اینها چاپ شده‌ است صحبت هوایی نیست ساعت ۹ صبح آن کمیسیون عالی تشکیل شد برای اینکه ساعت یک بعدازظهر اعلامیه بدهد. البته این نکته را هم بنده باید تصریح بکنم تمام کسانی که جزآن کمیسیون عالی بودند تمام پرونده ساز نیستند و تمامشان اشخاص بیشرفی نیستند. کما اینکه در شعبه پنجم هم همینطور است اعضای محترم شعبه ۵ رو دست خوردند به آنها گفته‌اند آقا بیایید یک وکیلی می‌آید چنین و چنان در حد نصاب تاثیر دارد بالاخره رو دست خوردند و این کار را کردند. در آن کمیسیون عالی هم یک عده‌ای هستند که رو دست می‌خورند. عرض کنم آن کمیسیون عالی بشهادت مندرجات روزنامه‌ها می‌بایست ساعت یک بعد از ظهر گزارش بدهد اعلامیه بدهد برای اینکه در رادیو خوانده بشود مخبرین روزنامه‌ها رفته بودند بهشان گفته بودند یک و نیم حاضر نیست دو و نیم بیایید. دو و نیم رفتند گفتند حاضر نیست پنج بیایید. ۵ رفتند گفتند ساعت ۹ بعد از ظهر بیایید و آن اعلامیه به امضای کمیسیون عالی نه تنها آن یکشنبه صادر نشد حالا هم که چند روز گذشته هنوز صادر نشده و صادر هم نخواهد شد برای اینکه چند نفری از اشخاص شرافتمندی که در آن کمیسیون عالی بودند فهمیدند قضیه از چه قرار است گزارش ماشین شده را که باید به امضای آقایان اعضای کمیسیون عالی برسد آورده بودند یکی از اشخاصی که خیلی دقیق است پیش از این که امضا بشود خواسته بود ببیند چیست. شروع کرده بود به خواندن گزارش در ضمن خواندن متوجه یک نکته شده بود یک نکته کوچک که سایرین توجه نکرده بودند یعنی آن مجرمینی که اقرار کرده بودند توجه نکرده بودند و آنهایی هم که اقرار کرده بودند توجه نکرده بودند و آن این بود که آن شبی که افشارطوس ربوده شد آقای زهری تهران نبوده آقای زهری در دزفول بوده. البته نمی‌شد بگویند که هم آقای زهری در تهران بوده و هم در دزفول

نایب رئیس – آقای دکتر بقایی وقت شما هم تمام شد

دکتر بقایی – بیست دقیقه دیگر وقت بدهید که این مطلب تمام بشود بقیه بماند برای بعد

گنجه – می‌خواهید رای بگیرید؟ بماند برای جلسه بعد آقای دکتر بقایی خواهش می‌کنم بگذارید برای جلسه دیگر چون مطابق تصمیمی که داشتیم ما دو ساعت و نیم رای دادیم یک جلسه فوق العاده بخواهید ما حاضریم

نایب رئیس – دو ساعت و نیم هم بیشتر شد

دکتر بقایی – اجازه بفرمایید از این حرفم نتیجه بگیرم ۱۵ دقیقه بیشتر استفاده نمی‌کنم ۱۵ دقیقه هم استفاده نمی‌کنم فقط می‌خواهم نتیجه بگیرم.

مهندس حسیبی – تمام بکنند هر چه می‌خواهند رای می‌دهیم

نایب رئیس – آقایانی که موافقند ده دقیقه دیگر آقای دکتر بقایی صحبت بکنند قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد.

دکتر بقایی – عرض کنم در آن دفعه آخر آن شخص دقیق متوجه شد که آقای زهری در آن شب قضیه در تهران نبوده و در دزفول بوده چون در روزنامه‌ها نوشته بودند و آقای زهری نمی‌توانست هم در تهران باشد هم در دزفول این بود که فکر کردند چه کار کنند دیدند که این گزارش باید تغییر پیدا کند ساعت یک را گفتند دو و نیم و بعد دیدند اگر اسم زهری را حذف کنند پرونده را چکار کنند خلاصه داستان مفصل است نتیجه این شد که آن کمیسیون عالی دیگر اعلامیه‌ای صادر نکرد هرچه اعلامیه صادر شد بامضای شهربانی و فرمانداری نظامی است و دیگر از طرف کمیسیون عالی اعلامیه صادر نشد بهر حال این عرض بنده شاهدی بوده برای اینکه بگویم الان پرونده در دستگاهی هست که همه جور آزادی عمل برای تغییر اوراق پرونده دارد یک مطلبی راهم ما اطلاع پیدا کردیم که در روزنامه هم نوشتیم حالاممکن است تایید یا تکذیب بشود دو پوشه از این پرونده دو هزار صفحه‌ای دو پوشه مهمش مفقود شده. مفقودشده باین معنی که تویش یک چیزهای خلافی درآمده بود دیدند نمی‌توانند که چیزی جایش بگذارند و هنوز هم فرصت پیدا نکرده‌اند و این اصراری که دارند که هر شب در روزنامه‌ها بنویسند در گاو صندوق می‌گذارند و لاک می‌شود و حمل می‌شود و ۱۵ تا سرباز مامور حفاظت آن است فقط دو نفر حق دیدن را دارند برای این است. و اگر جناب آقای معاون وزارت دادگستری و یا جناب آقای معاون وزارت دفاع ملی علاقه داشته باشند که این موضوع را ببینند البته اگر بهشان اجازه بدهند بروند ببینند چون عمل متوجه هر دو آقایان می‌شود دو تا پوشه از آن نیست و جایش را هم هنوز فرصت نکرده‌اند که درست بکنند. بهرحال غرض بنده این بود که بنده انتظار دارم این پرونده به یک مرجع صلاحیتداری رجوع شود که دیگر در اوراقش نتوانند دستبردی بزنند تا دفاع‌های خودم را در آن موقع بتوانم بکنم. ولی خیلی امیدواری دارم به کمیسیون دادگستری مجلس و مطمئن هستم در این کار دقت خواهد کرد مخصوصا از جناب آقای میلانی برای مصاحبه‌ای که کرده بودند و راجع باین جریان وعده دادند که بیطرفانه رسیدگی بشود صمیمانه نه از لحاظ خودم تشکر می‌کنم بلکه از لحاظ اینکه یک حقیقتی روشن خواهد شد و یک عده‌ای روسیاه خواهند شد و بنده بحول و قوه خداوند متعال ایمان دارم که از این جریان روسیاه بیرون نخواهم آمد ولی یک کسانی روسیاه خواهند شد که مقدمات روسیاهیشان از همین حالا فراهم شده.
بهرحال مطلبی که می‌خواستم عرض کنم این است که دولت به جای اینکه در برابر این جنایتی که اتفاق افتاده شروع بکند با کمال شدت و دقت به رسیدگی و تعقیب و دستگیری مجرمین شروع کرده به هوچی گری آقایان در کجای دنیا اعترافات متهمین را پیش از این که پرونده بسته شود پیش از این که بیک محکمه‌ای ارجاع بشود توی رادیو می‌خوانند. در کجای دنیا آقای دکتر معظمی شما یک چنین چیزی سراغ دارید؟ شما جز مشاورین دولت هستید استاد دانشکده حقوق هستید و رئیس دانشکده حقوق هم بوده‌اید. یک عده دکتر حقوق هم اینجا نشسته‌اند. در کجای دنیا یک همچو چیزی سابقه دارد؟ در کجای دنیا سابقه دارد روی اقرار صحیح یا غلطی که گرفته شده بنده مجرم پیش از این که محکمه رای داده باشد رادیویی که از ارگان رسمی دولت است اشخاص را جانی و قاتل بخواند؟ آیا اینها غیر از هوچی بازی غیر از تهیه کردن زمینه غیر از تهیه کردن پرونده برای محکومیت من معنای دیگری دارد؟ مگر این اولین جرم و جنایتی است که در این مملکت اتفاق افتاده؟ چرا برای یک جنایت دیگری این کار را نمی‌کنند؟ رادیویی که فرصت ندارد طبق مقررات بین المللی صحبت نمایندگان را پخش بکند فرصت ندارد برای اینکه این صحبت‌ها بگوش مردم ولایات می‌رسد افتضاح بیشتر می‌شود باین جهت فرصت ندارد این رادیویی که فرصت ندارد مذاکرات مجلس را منتشر کند، آن وقت ساعتها اقاریر آشپز و نمیدانم کی را تو رادیو می‌گوید. اینها برای چیست؟ کدام جرم تا بحالا اینجور تعقیب شده بود؟ این اولین دفعه‌ای بود که یک چنین جرمی در این مملکت اتفاق افتاده؟ یا تازه امروز رادیو پیدا کرده‌ایم؟ یا یک قوانین جدیدی برای دادگستری اصلاح شده به تصویب آقای دکتر مصدق رسیده؟ این هوچی بازیها مگر غیر از این است که می‌خواهند زمینه بر علیه من فراهم بکنند؟ غیر از این است که اگر بفرض محال من در دادگاه هم تبرئه حاصل کردم همینطور آلوده بمانم برای اینکه آلوده کردن دکتر بقایی کار آسانی نیست. آلوده کردن دکتر بقایی کار سهل و ساده‌ای نیست. این را زرم آرا و ساعد در دوره ۱۵ خیلی امتحان کردند در دوره ۱۶ هم امتحان کردند بعد از آن هم شد. ولی خیلی تبریک عرض می‌کنم بتمام حقوق دانهایی که با آقای دکتر مصدق همکاری می‌کنند بسیار بسیار راه خوبی پیدا کردند بسیار راه خوبی است. در هرصورت بنده میل دارم که باز هم این صفحاتی را که پرکرده‌اند که بعضی‌هایش با صدای غیر صدای متهم طرف ادعاست باز هم میل دارم که اینها گذاشته بشود.
خوب دولت یک لایحه سلب مصونیت آورده‌ است. اولا بنده از روز اولی که این جریان پیش آمد و معلوم شد که این شتر باید در خانه من بخوابد گفتم تقاضا می‌کنم که سلب مصونیت من را بیاورند و گفتم که اگر لایحه را هم آوردند و مجلس معطل کرد من استعفا می‌دهم. ولی بعضی‌ها که وارد جریانات پارلمانی نیستند می‌گویند تو چرا از اول استعفا ندادی. این یک مطلب دقیقی است بنده می‌خواهم این پرونده را از دست آن جانیهای پرونده ساز بکشم بیرون و بیک دستهایی برسد که مطمئن بشوم که آنها دیگر پرونده سازی نخواهند کرد. ممکن است رای له یا علیه من بدهند ولی یک اشخاصی که مطمئن باشند دیگر حاضر نیستند وجدان خودشان را بفروشند یک ورق از لای پرونده در بیاورند و یک ورقه دیگر بگذارند جایش. مقصود من از این که تقاضا کردم لایحه سلب مصونیت بیاورند برای این است که پرونده بیاید در کمیسیون دادگستری مجلس. ولی من از فرد فرد آقایان اعضای کمیسیون دادگستری یک تقاضایی دارم چون این یک موضوع کوچکی نیست موضوع دکتر بقایی هم نیست یک موضوع خیلی مهمی است. بنده خواهش می‌کنم آقایان درست چشمهای خودشان را باز بکنند مثل آقایان اعضای شعبه پنجم رودست نخورند چون اینجا رودست خیلی می‌زنند می‌گویند مجلس اینجور است و دارد از اکثریت می‌افتد و دولت هم اینطور است و بله یک نفر است اینجا پهلوی دست خودمان هست یک نفر به فراکسیون خودمان اضافه می‌شود و از این حرفها آنها هم فکر می‌کنند تصویبش بکنند چه مانعی دارد یک نفر هم به اعضای فراکسیون اضافه می‌شود آدم خوبی هم هست واقعا آدم خوبی هم هست حقیقتا شایستگی وکالت دارد من خودم هم بهش رای می‌دهم ولی آوردنش با این حقه بازی با این پنهانکاری با این توطئه مطلب دیگری است و من یقین دارم که الان یکعده از آقایان اعضای شعبه پنجم پیش وجدان خودشان شرمنده هستند که چرا نیامدند از من یک کلمه بپرسند این جریان چه بوده که رای داده‌اند حالا خواهش می‌کنم اعضای کمیسیون دادگستری که هنوز هم فرصت نکرده‌ام اسامیشان را بخوانم که ببینم کی‌ها هستند خواهش می‌کنم چشمهایشان را خوب بازکنند رودست نخورند و مخصوصا توجه داشته باشند بسوکمیسیون نیندازند این قضیه را چون سوکمیسیون خیلی کارها را آسان می‌کند در همان کمیسیون هر رسیدگی که بخواهند بکنند. این تنها استدعای بنده‌ است ضمن تشکری که از جناب آقای میلانی برای مصاحبه‌ای که کرده بودند کردم در هر صورت دولت بجای اینکه موضوع را تعقیب بکند تبلیغات علیه متهمین که یکیش بنده هستم می‌کند برای چه؟ برای اینکه دولت منظورش بهیچوجه کشف حقیقت نیست یک پرونده سیاسی ساخته شده می‌خواهند این را به آخر برسانند برای این می‌خواهند یک عده‌ای که بنده هم جز آنها هستم یا بودم یا برخوردم یا خوراندم بهر حال هرچه بگویید آسان است اینها را پیش از این که جلوی یک دادگاه صالحی فرستاده شوند و محاکمه بشوند قبلا زمینه را در اذهان حاضر بکنند و با این تبلیغات خودش همه را و حتی قضات دادگاه را تحت تاثیر قرار بدهد و الا گمان نمی‌کنم برای دولت و آنهم با این رادیویی که این قدر اشکالات فنی دارد که نمی‌تواند مذاکرات مجلس را پخش بکند دلیل دیگر بتوانیم اقامه کنیم که روزها وقت رادیو صرف پخش اقاریر بشود.

نایب رئیس – وقت شما تمام شد

دکتر بقایی – در خاتمه بنده یک تقاضایی از هیات محترم رئیسه مجلس دارم که چون یک مقدار اسنادی هست که ممکن است اینها در این محاکمه بدرد من بخورد و یک مقدار اسنادی هم هست که تسجیل اینکه این اسناد در این تاریخ یک جایی گذاشته شده خیلی اهمیت دارد چون یک سندی است که برای بنده خیلی اهمیت دارد ولی اینکه خواسته بشود یک سندی امروز توی پاکتی گذاشته شده لاک و مهربشود این ممکن است دارای یک ارزشی باشد که اگر ۶ ماه بعد این سند را ارائه بدهند آن ارزش را نداشته باشد مگر اینکه دانسته شود که این کاغذ شش ماه پیش در پاکتی گذاشته شده مثل آن سندی که آن دوست غایب ما آقای دکتر شایگان که آن سند را گفتند رای بدهید باختیارات سندش ممکن است بعد افشاء بشود طبق آن سند رای داده شد و هنوز از سندش خبری نیست در هر صورت می‌خواهم تسجیل بشود که در این تاریخ این سند در پاکت گذاشته شده و لاک و مهر شده استدعا می‌کنم برای امروز بعد از ظهر یا برای فردا صبح یک وقتی را هیات محترم رئیسه تعیین بفرمایند که بنده حاضر بشوم اینجا و با لاک و مهر خود آقایان آن اسناد را در پاکت بگذاریم و در صندوق مجلس حفظ بشود این تنها تقاضایی است که بنده از آقایان دارم

میراشرافی – دست سرهنگ نادری بسپارید بهتر است

۳- قرائت استعفانامه آقای دکتر بقایی از نمایندگی طهران

نایب رئیس – با اجازه آقایان وارد دستور می‌شویم. استعفانامه آقای دکتر بقایی قرائت می‌شود (بشرح زیر قرائت شد)

مقام ریاست معظم مجلس شورای ملی
بطوری که باستحضار خاطر عالی رسیده‌ است در انتخابات دوره هفدهم تقنینیه اینجانب بسمت نمایندگی از طرف مردم کرمان و تهران انتخاب شدم. نظر باینکه قبول کاندیدشدن از کرمان بنا به تقاضای همشهریان خودم صرفا به منظور جلوگیری از اختلاف و تشتتی بود که پیش بینی می‌شد بهمین جهت با اینکه افتخار نمایندگی تهران هم برایم محرز بود ناگزیر از پذیرفتن افتخار نمایندگی مردم کرمان شدم نظر باینکه برای جلوگیری از هر گونه تشنج و اختلاف قبل از شروع انتخابات کرمان در حضور عده زیادی از موکلین که در مسجد جامع آن شهر مجتمع بودند قول صریح دادم که بهیچوجه و بهیچ عنوان در دوره هفدهم دست از نمایندگی کرمان برندارم و نظر باینکه اخیرا جریاناتی صورت گرفته‌ است که ممکن است موهم این معنی باشد که اینجانب از نمایندگی کرمان منصرف شده‌ام لذا برای اینکه هیچگونه سوء تفاهمی در این خصوص ایجاد نشود استعفای خود را ازنمایندگی طهران تقدیم مجلس شورای ملی نموده و از این پس فقط با عنوان نمایندگی کرمان به خدمتگذاری (چنانچه از دستم برآید) ادامه خواهم داد. خواهشمنداست مقرر فرمایید طبق قانون و مقررات استعفای اینجانب از نمایندگی تهران اعلام بشود.
با تقدیم احترامات فائقه.
نماینده کرمان. دکتر مظفر بقایی کرمانی

(۴- تقدیم ۲۸ فقره لایحه قانونی بوسیله آقای معاون نخست وزیر و چهار فقره لایحه از طرف وزارت دارایی بوسیله ایشان)

نایب رئیس – آقای معاون نخست وزیر

دکتر ملک اسمعیلی (معاون نخست وزیر)- با اجازه آقایان محترم ۲۸ فقره لایحه قانونی که بر طبق قانون تمدید مدت اختیارات بموقع اجرا گذاشته شده و بایستی بعد از سه ماه به مجلس شورای ملی تقدیم بشود بشرح زیر تقدیم می‌کنم:

– لایحه سازمان صنایع کشور و متمم آن.
– لایحه قانونی متمم لایحه قانونی اصلاح اصول تشکیلات اداری وزارت دادگستری.
– لایحه قانونی مطبوعات.
– لایحه قانونی مجازات اعتصاب کارمندان دولت.
– لایحه قانونی متمم قانون لایحه قانونی طرز تعقیب مامورین دولتی در محل خدمت.
– لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری.
– لایحه قانونی اساسنامه بانک توسعه صادرات.
– لایحه قانونی معافیت شرکت سهامی تلفن ایران از پرداخت حقوق و هزینه گمرکی.
– لایحه قانونی انحصار صید ماهی غضروفی و خاویار به شرکت سهامی شیلات ایران.
– لایحه قانونی مجازات تخریب وسایل نقلیه مامورین تعقیب.
– لایحه قانونی اصلاح قانون ثبت اسناد و املاک.
– لایحه قانونی دادرسی و کیفر ارتش و لوایح قانونی متمم آن.
– لایحه قانونی ساختمان سد سفیدرود.
– لایحه قانونی متمم قانون سازمانی قضایی کشور.
– لایحه قانونی متمم لایحه قانونی تاسیس بانک ساختمانی و اساسنامه آن.
– لایحه قانونی اعتبار تنخواه گردان خزانه داری کل.
– لایحه قانونی راجع به ادامه عمل کمیسیونهای حل اختلاف مالیاتی.
– لایحه قانونی تمدید قانون بودجه ۱۳۲۸. لایحه قانونی تمدید بخشودگی جرائم مالیات مستغلات.
– لایحه قانونی مجازات پاسخهای خلاف واقع.
– لایحه قانونی راجع به مرور زمان مالیاتی. لوایح متمم قانونی تسویه و وصول مطالبات غیرمالیاتی دولت.
– لایحه قانونی اصلاح و الغای مواد ۱۶و ۱۷ قانون استخدام کشوری و قانون کمک.
– لایحه قانونی پرداخت حقوق و کمک و سایر مخارج کشور بابت فروردین ماه ۱۳۳۲.
– لایحه قانونی متمم لایحه قانون بازنشستگی کارمندان شهرداری تهران
– لایحه قانونی اصلاح و تکمیل قانون راجع به آموزش و پرورش عمومی
– لایحه قانونی دادگاه نظامی برای رسیدگی به جرائم اشرار مسلح.

ضمنا چهار فقره لایحه‌ است که از طرف وزارت دارایی تقدیم می‌شود

یکی راجع باستخدام چهار نفر متخصص دخانیات
۲- راجع باستخدام دو نفر مهندس
۳- لایحه استخدام دو نفر از مهندسین اتباع کشورهای بیگانه
۴- لایحه واگذاری عرصه و اعیان کشتارگاههایی که متعلق بدولت بود و بایستی به شهرداری تحویل شود.

(۵- تقدیم گزارش دادگستری دائر به تقاضای سلب مصونیت از آقای دکتر بقایی بوسیله آقای معاون نخست وزیر)

معاون نخست وزیر- ضمنا آقای وزیر دادگستری گزارشی تقدیم داشته‌اند که تقاضا می شود طبق ماده ۱۸۲ آئین نامه اقدام فرمایند

نایب رئیس – به کمیسیونهای مربوطه ارجاع خواهد شد. فقط سلب مصونیت از آقای دکتر بقایی قرائت می‌شود (بشرح زیر قرائت شد)

مطابق گزارش وزارت دفاع ملی و دلایل و مدارک پیوست آن، جناب آقای دکتر مظفر بقایی کرمانی نماینده مجلس شورای ملی متهم است به معاونت در قتل تیمسار سرلشگر افشارطوس و چون تحقیقات از نامبرده با مصونیت پارلمانی میسور نیست، برطبق ماده ۱۸۲ آئین نامه داخلی مجلس شورای ملی که مقرر داشته‌است هرگاه نماینده‌ای بارتکاب جنحه یا جنایتی متهم شود اعم از این که تاریخ عمل منشا اتهام زمان نمایندگی یا قبل از آن باشد، وزیر دادگستری باید گزارشی مشتمل بر موضوع اتهام و دلایل و مدارک قانونی آن به مجلس شورای ملی تقدیم نماید. گزارش مزبور در اولین جلسه علنی مجلس قرائت و بدون تاخیر به کمیسیون قوانین دادگستری ارجاع خواهد شد. تقاضا دارد مقرر فرمایند هرچه زودتر جلسه علنی مجلس شورای ملی تشکیل شده و مفاد ماده ۱۸۲ آئین نامه را درباره مشارالیه بموقع اجرا گذارند.
وزیر دادگستری. لطفی

(۶- تقدیم دو فقره لایحه بوسیله آقای معاون وزارت دادگستری)

نایب رئیس – به کمیسیون دادگستری ارجاع می‌شود آقای معاون وزارت دادگستری بفرمایید

معاون وزارت دادگستری (مصطفوی)- بطوری که آقایان محترم استحضاردارند درتاریخ ۱۹ بهمن ۳۱ قانونی راجع به منع تهیه و فروش و مصرف نوشابه‌های الکلی و همینطور منع استعمال تریاک به تصویب مجلس شورای ملی رسیده و بموجب آن قانون مقرر شده بودکه وزارت دادگستری لایحه مجازات را تهیه کند این لایحه در تاریخ ۱۲ فروردین تهیه و برای تقدیم به مجلس آماده شد و چون مجلس تشکیل شد تقدیم نشد فعلا این لایحه را در دو نسخه تقدیم می‌کند یکی لایحه راجع به منع خرید و فروش و تهیه نوشابه‌های الکلی و یکی هم لایحه مجازات متخلفین تهیه و خرید و فروش تریاک

(۷- تقدیم هفت فقره لایحه برقراری یا تمدید فرمانداری نظامی در نقاط مختلفه کشور)

نایب رئیس – به کمیسیونهای مربوطه ارجاع می‌شود آقای معاون وزارت دفاع ملی

معاون وزارت دفاع ملی – هفت فقره لوایح مربوط به تمدید یا برقراری فرمانداری نظامی در بعضی نقاط برای تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم می‌کنم (مهندس رضوی – نقاطش را بفرمایید) عرض می‌کنم آقایان البته استحضاردارند در خلال مدتی که جلسات علنی مجلس شورای ملی تعطیل بوده ضرورت ایجاب می‌نموده‌است که در بعضی نقاط فرمانداری نظامی برقرار شود و در بعضی نقاط دیگر که فرمانداری بوده تمدید بشود و این هفت فقره از لوایح مربوط به نقاطی است که عرض می‌کنم:

در چهارمحال و بختیاری از ساعت هشت صبح ۱۰-۱-۳۲ برای مدت سه ماه
بخش شادگان از ساعت ۸ صبح روز ۸-۲-۳۲ برای مدت یکماه
شهرستان شیراز از ساعت ۱۲ روز ۲۷-۱- ۳۲ برای مدت ۳۷ روز.
شهر کرمانشاه از ساعت ۲۰ شب سه شنبه اول اردیبهشت ۳۲ برای مدت دو ماه و هفت روز.
شهرستان دزفول از ساعت ۱۲ روز ۲۸-۱-۳۲ برای مدت سه ماه و ۷ روز و همچنین
در هشت نقطه استان ششم (آبادان – آغاجاری – بندر معشور – خرمشهر – گچساران – لالی – مسجدسلیمان – هفتگل) از ساعت ۵ صبح روز ۲۶-۳۲ برای مدت سه ماه
شهرستان تهران برای مدت سه ماه از تاریخ انقضا (ساعت ۵ صبح روز ۲۹ – ۲ – ۱۳۳۲) برای مدت سه ماه

و البته چون جلسات مجلس تعطیل بود تقدیم لوایح به تاخیر افتاد تا اولین جلسه رسمی مجلس

نایب رئیس – به کمیسیونهای مربوطه ارجاع می‌شود (دکتر معظمی – کمیسیون ندارد)

(۸- قرائت گزارش شعبه پنجم راجع به آقای علی روحی)

نایب رئیس – گزارشی از شعبه پنجم رسیده که قرائت می‌شود آقای دادور بفرمایید

قنات‌آبادی – جناب آقای رئیس خواندن این گزارش برخلاف قانون است

دکتر بقایی – گزارش کمیسیون تحقیق مقدم است (آقای دادور منشی شعبه پنجم گزارش شعبه مبنی برانتخاب آقای علی روحی را از کرمان به قرار ذیل قرائت نمودند) گزارش ازشعبه پنجم به مجلس شورای ملی پیروگزارش شماره ۴ راجع به جریان انتخاب کرمان در هفدهمین دوره تقنینیه که انجمن مرکزی درتاریخ بیست و یکم اسفندماه ۱۳۳۰ اعتبارنامه بنام آقایان مهندس رضوی و دکتر مظفر بقایی صادر و انحلال خودرا اعلام داشته‌اند اشعارمی‌دارد نظرباینکه آقای دکتر مظفربقایی ازدوحوزه انتخابیه تهران و کرمان انتخاب شده بودند و باتصویب گزارش شعبه چهارم مشعربه نمایندگی ایشان ازطهران موضوع وکالت کرمان منتفی گرددیدوآقای علی روحی منتخب سوم درتاریخ دوم تیرماه ۱۳۳۱ کتبا از مجلس شورای ملی تقاضای رسیدگی به پرونده انتخاب خود از کرمان راداشته و هیات محترم رئیسه مجلس شورای ملی رسیدگی امر رابه شعبه پنجم ارجاع نموده بودند(قنات‌آبادی – هیات رئیسه را نکرده این کار را آقای مهندس رضوی کرده) (مهندس رضوی – مودب باشید) (قنات‌آبادی – جنابعالی هیات رئیسه نیستید این خلاف قانون است) ولی بعلت عدم تشکیل شعبه رسیدگی به موضوع تاخیرافتاد اینک آقای علی روحی طی نامه مورخه ۵-۲-۳۲ تجدید تقاضا نموده‌اند و رسیدگی امرمجددا به شعبه پنجم احاله گردید شعبه در تاریخ هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۳۲ تشکیل و پس از مطالعه پرونده مربوطه و صورت مذاکرات مجلس شورای ملی در موقع طرح و تصویب گزارش شعبه چهارم راجع به نمایندگی آقای دکتر مظفر بقایی از تهران که موید نظر شعبه‌ است و یک نفر نمی‌تواند سمت نمایندگی دو حوزه انتخابیه را دارا باشد لذا شعبه پنجم نمایندگی آقای علی روحی را از کرمان که دارای ۲۳۶۵ رای و در درجه دوم حائز اکثریت می‌باشند تصویب نموده گزارش آن را به مجلس شورای ملی تقدیم می‌دارد.

قنات‌آبادی – این خلاف قانون است جناب آقای رئیس جنابعالی مامورید آئین نامه را اجرا کنید (آقایان دکتر بقایی و زهری و قنات‌آبادی و میراشرافی اظهارمخالفت نمودند)

نایب رئیس – با مخالفت آقایان دکتر بقایی و زهری و قنات‌آبادی و میراشرافی به کمیسیون تحقیق فرستاده می‌شود.

دکتر بقایی – بنده اصلا این را بی اساس می‌دانم مخالفت نمی‌کنم این گزارش اساسا قابل طرح درمجلس نیست

نایب رئیس – اجازه بفرمایید با مخالفت آقایان قنات‌آبادی و زهری و میراشرافی به کمیسیون تحقیق مراجعه می‌شود

(۹- تعیین موقع و دستورجلسه بعد- ختم جلسه)

نایب رئیس – با اجازه آقایان جلسه را ختم می‌کنیم. جلسه آینده بساعت ۹ صبح روز پنجشنبه موکول می‌شود. دستور هم لوایح موجوده.

(مجلس یک ساعت و ربع بعدازظهر ختم شد)

نایب رئیس مجلس شورای ملی. – محمد ذوالفقاری

دسته‌ها