۲۲ شهر شوال ١٣٢۴ق [۱۷ آذر ۱۲۸۵]
خطابه جناب مخبر السلطنه در موقع نصب لوحه سردر مجلس شورای ملی
بسم اللّه لرحمن الرحیم
سپاس بیقیاس مالک الملکی را سزاست که در عقد مصالح جمهور و حل معضلات امور، صدرنشین مسند رسالت را به استشارت مامور کرد و اقامه صلوة و ایتاء زکوة را با ایمای به مشورت مترادف ساخت.
صاحبان عقول آسمانی را نکته (لن یهلک أمرء بعد المشوره) نیکو بشارتی است و مصاحبان نفوس روحانی را دقیقه (لا سعد من استغنی برایه) کافی اشارتی.
بر اصحاب فطنت و ذکا، روشن و هویداست که (من ظاهر بالمشاوره وصل إلی الصواب) و بر ارباب کیاست و دها، مبرهن و پیداست که (من استبد برایه هلک و خاب)
بشارت باد ایران و ایرانیان را که به توفیقات الهی و توجهات ظل اللهی، عدل مظفر عالمگیر شد و کوس مساوات بر بام آزادی فرو کوفتند.
از حد سرخس تا به اهواز – وز خاک بلوچ تا به گرگر
گر از گله، خود طمع ببرید – فربه نکند ستم به لاغر
دولت کهن را نوبت جوانی رسید، و ملت ممتحن را وقت شادمانی.
رشته امور که از تار عنکبوت سستتر مینمود، قوت حبل متین گرفت و بنیان سیاست که به حوادث ایام، تزلزل یافته بود، بر اساس شرع مبین نهاده شد.
شاهد مقصود، اعنی شورای ملی، روی زیبا از پرده خفا به در آورد.
(فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. اولئک الذین هدیهم اللّه و اولئک هم أولو الالباب)
(ایضا خطابه جناب آمیرزا ابوالحسن خان) در این موقع
این باب عدالت است و سعادت. این باب نیکبختی امت است و ملت.
بواسطه دخول از این باب، ابواب رحمت الاهی بر ما باز خواهد شد، و از این راه، ما ملت، به اعلی درجه سربلندی و سرافرازی توانیم رسید.
شرط مفتوح داشتن این، در ترک جان است و سر. بذل سیم است و زر.
اجتماع اتحاد و اتفاق، احتراز غرض و نفاق، دادگر آسمان نظر به رحمت کامله، امر به افتتاح این باب فرموده، و دادگر زمین او را بر روی ما دولتخواهان ملت گشوده داشت. زهی بیانصافی، زهی بیحمیتی، اگر ما این باب افتخار و اعتبار خود را که در اطراف آن، نام غیرتمندان ایران باید ثبت و نقش شود، و سالهای سال به یادگار بپاید، بر روی خود ببندیم، و آنچه منظور نظر معدلتاثر شاهانه، از گشودن این باب بوده، مرعی و اجرا نداریم.