[مورخ ۱ رجب ۱۳۰۷ق – ۱۲۶۸/۱۲/۲ – ۱۸۹۰/۲/۲۱]
جمع کثیر از خلق ایران به چندین سبب، خود را از وطن مالوف بیرون کشیده، در ممالک خارجه متفرق شده اند.
در میان این مهاجرین متفرقه، آن اشخاص باشعور که ترقی خارجه را با اوضاع ایران تطبیق میکنند، سالها در این فکر بودند که آیا به چه تدبیر میتوان به آن بیچارگان که در ایران گرفتار مانده اند جزئی امدادی رساند. پس از تفحص و تفکر زیاد، بر این عقیده متفق شدند که به جهت نجات و ترقی خلق ایران بهتر از یک روزنامه آزاد، هیچ اسباب نمیتوان تصور کرد.
آن چند نفر اشخاص وطن پرست که معنی و قدرت روزنامهجات را درست فهمیده اند، در این چهار پنج سال به یک عزم مردانه افتادند به اطراف دنیا و به هر وسیله چه به اصرار، چه به التماس، و چه به گدایی از دولتخواهان ایران و ارباب کرم و طالبین ترقی، اعانتهای وافر جمع نمودند و به عون الهی این روزها یک کمپانی معتبری ترتیب دادند به این عزم مبارک که از اطراف ایران به قدری که بتوانند روزنامهجات و کتابچههای مفید انتشار بدهند که از آن جمله یکی همین جریده قانون است.
ایران مملو است از نعمات خداداد. چیزی که همه این نعمات را باطل گذاشته، نبودن قانون است.
هیچ کس در این مملکت، مالک هیچ چیز نیست، زیرا که قانون نیست؛ حاکم تعیین میکنیم، بدون قانون. سرتیپ معزول میکنیم، بدون قانون. حقوق دولت را میفروشیم، بدون قانون. بندگان خدا را حبس میکنیم، بدون قانون. شکم پاره میکنیم، بدون قانون.
در هند، در پاریس، در تفلیس، در مصر، در اسلامبول، حتی در میان ترکمن، هر کس میداند که حقوق و وظایف او چیست.
در ایران احدی نیست که بداند تقصیر چیست و خدمت کدام.
فلان مجتهد را به چه قانون اخراج کردند.
مواجب فلان سرتیپ را به چه قانون قطع نمودند.
فلان وزیر به کدام قانون مغضوب شد.
فلان سفیه، به چه قانون خلعت پوشید.
هیچ امیر و شاهزادهای نیست که از شرط زندگی خود، به قدر غلامان سفرای خارجه اطمینان داشته باشد.
حتی برادران و پسرهای پادشاه نمیدانند فردا صبح به عراق عرب منفی خواهند شد، یا به ملک روس فرار خواهند کرد.
جمیع حرکات دولت بعد از این باید مبنی بر قانون باشد.
واضح است که حرف ما در اینجا بر عدالت شخص پادشاه نیست. کل ایران شهادت میدهد که عادلتر و رئوفتر از امروز، پادشاهی نداشتهایم.
اما عدالت شخص پادشاه، بدون قوانین حسنه و بدون دیوانخانههای منتظم، در میان این دریای مظالم، به فریاد کدام بیچاره خواهد رسید؟
تاریخ دنیا به حیرت ثبت کرده است که در این چهل ساله سلطنت، هنوز در ایران یک کلمه قانون وضع نشده است.
در ملک انوشیروان، با همه ترقیات دنیا و با همه کمالات دولتپرور وزرای ما، امروز اداره جمیع امور ایران عبارت است از دلبخواه روسا.
در ملکی که هیچ کس ماذون نباشد لفظ قانون و اسم حقوق به زبان بیاورد، در ملکی که مال و جان و ناموس و تمام زندگی خلق، موقوف به بوالهوسی روسا باشد، در ملکی که هر جاهل نانجیب بتواند بر مسند وزارت، خود را مالک رقاب کل ملت قرار بدهد، در آن ملک، همت ملوکانه و عدالت ظلاللهی چه معنی خواهد داشت؟
مطلب اصلی و فریاد خلق این است که عدالت باید حکماً مبنی بر قانون باشد، و ما در ایران هنوز هیچ قانون نداریم، و از این ناله ما، مقصود به هیچ وجه این نیست که در ایران قانون خوب نوشته نشده است؛ کتب ما و سینه علمای ما پر است از قوانین خوب، حرف در اجرای آنها است.
قوانین خوب در این چند هزار سال، به واسطه انبیا و حکما به شروح کامل نوشته شده و الان به ترتیب صحیح جمع و حاضرند، و اصول اکمل قوانین را در شرع اسلام مثل آفتاب در پیش روی خود موجود و روشن میبینیم؛ اشکال مطلب به هیچ وجه در انتخاب قوانین نیست.
اصل مسئله در این است که قوانین خوب، خواه آسمانی خواه عقلی، از هر کجا که انتخاب و به هر زبان که چاپ نماییم و کتابخانههای خود را هر قدر از این قوانین پر بکنیم، محال است که خود به خود اجرا بشوند.
پس اگر قانون میخواهیم، قبل از اقدام به کار، باید از عقل و همت خود بپرسیم که بعد از انتخاب قانون چه باید کرد که آن قانون مجرا بشود. در این مسئله بزرگ، حرفهای تازه خیلی خواهیم داشت.
یکی از حرفهای تازه ما این است که، ترقی دنیا پس از هزار قسم امتحان از برای اجرای قوانین، بعضی تدابیر مخصوص اختراع کرده که ما اهل ایران تا امروز از معانی و اثر آن به کلی بیخبر بودهایم.
علما و عقلای ایران همه وقت از قوانین حسنه اطلاع داشتهاند. نقص کار این بوده که هرگز ندانستهاند از برای اجرای قوانین چه تدبیر و چه راه باید پیش گرفت. هنوز بر این اعتقاد هستند که اجرای قوانین کار وزراست. میگویند ما قوانین خوب در سینه خود حاضر داریم، اما چه کنیم که وزرا مجرا نمیدارند.
ای عاقل مکرم! آن وزرا که طالب و قادر اجرای قانون میشوند، آنها در این نوع شورهزارها به عمل نمیآیند. پس از این انتظارها، حال دیگر قبیح خواهد بود که ما و شما باز تکلیف خود را منحصر به این قرار بدهیم که قوانین خوب پیدا نماییم. بعد از این باید تکلیف دولتخواهی و وظیفه انسانیت ما این باشد که سعی نماییم بفهمیم چه باید کرد که قوانین خوب در ایران مجرا بشوند.
ما چند نفر که به سعادت بخت و به تقدیر الهی مؤسس این جریده قانون شدهایم، بر ذمت دولتپرستی خود حتم کردهایم که از روی علوم و سرمشقهای دنیا، به قدری که در قوه ما باشد، به خلق ایران یاد و نشان بدهیم که از برای اجرای قوانین، چه نوع همت و چه قسم مساعی باید به کار ببرند.
اگر اعلی حضرت اقدس شاهنشاهی مثل بعضی سلاطین سابق، منکر و دشمن قانون میشد، ما نیز به اقتضای آئین شاهپرستی، اسم قانون به زبان نمیآوردیم. ولیکن با نهایت وجد مشاهده میکنیم که این اوقات، پادشاه ما مصرتر از هر حکیم و مجدتر از هر رعیت، هواخواه و داوطلب قانون شده است.
موافق اخبار طهران، این روزها در آستان همایون به جزء تمجید قانون و تأکید بر لزوم قانون، حرف دیگر نبوده است.
از برای شاهد این معنی، بعضی مضامینی که بر سر همین مسئله قانون در مجلس وزرا به زبان مبارک جاری شده و یکی از دوستان ما از طهران فرستاده است، محض روشنایی قلوب اهل ترقی، در اینجا با هزار لسان تشکر چاپ مینماییم.
پس از شرح امنیت و آبادی فرنگستان، اینطور فرمودهاند:
«همه این ترقیات و آسایش سایر ملل، از میامن استقرار قوانین است.
در نظر ما مثل آفتاب روشن شده است که بدون قانون، نه از برای سلاطین امنیت خواهد بود و نه از برای ملت، آسایش.
تا به حال گردش جمیع امور این دولت بسته به اراده شخص ما و اغلب موقوف به میل و اغراض وزرا بود.
مناصب دیوان و حقوق ملت، همه توی در هم. کل صنوف نوکر و رعیت، در زندگی خود متحیر. هیچ عملی در دولت ما نیست که مبنی بر قانون باشد.
بیقانونی دولت و اغراض و عدم کفایت بزرگان، وضع این دولت و بقای این سلطنت را موجب حیرت و اسباب ترحم دنیا ساخته است.
لهذا قلباً و قویاً مصمم شدهایم که سیل همه این مصایب را به سد قوانین، دفع نماییم.
جمیع حرکات دولت، بعد از این باید مبنی بر قانون باشد.
عزل و نصب عمال باید موافق قانون. تحصیل مالیات، موافق قانون. محکمات، موافق قانون. حبس، موافق قانون. جزا، موافق قانون. مصارف دولت، موافق قانون. حکمرانی سلطنت، موافق قانون. سختی و عدالت، فرمایش و اطاعت، همه باید به حکم قانون باشد.
ولیکن باید این حقیقت بزرگ را همه خوب ملتفت بشوید که استقرار قانون، فقط به اراده پادشاه میسر نخواهد بود. تا وزرا و عقلا بلکه تا عموم خلق یک ملک، طالب قانون نباشند، وضع قانون در آن ملک، یک واقعه موقتی و عوض اینکه یک درخت برومند باشد، یک گیاه بیریشه خواهد بود.
و این فقره را هم باید به خلق ایران، درست حالی نمایید که این دولت تنها مال من نیست، مال همه ماست. اگر شما در بند قانون نباشید و اگر خلق ایران از ما قانون نخواهند، همت ما و دلسوزی دیگران از برای رفاه شما چه حاصلی خواهد داشت؟
نظم دولت باید به اتفاق خلق باشد. رسما معنی اتفاق را به کلی فراموش کردهاید.
مایه کلی اغتشاش دولت ما، از عدم اتفاق شماست. اگر واقعاً نظم و قانون میخواهید، باید از روی جد در طلب قانون با هم متفق و یکدل بشوید. و این هم کافی نخواهد بود که فقط شما چند نفر با هم اتفاق نمایید، باید آنچه قدرت و تدبیر دارید بکار ببرید که عموم اهل ایران، طالب اتفاق و محرک و حامی قانون باشند.
باید مجتهدین و علما و ارباب قلم و اصحاب کلام، فواید قانون و لزوم اتفاق را در مدارس و بر منابر و بر سر کوچه و بازار، شب و روز گوشزد خلق ایران بسازند.
باید ایران را طوری مملو صدای قانون نمایید که کل صنوف مردم، ملا و تاجر، سرتیپ و سرباز، شاهزاده و رعیت، در طلب قانون همرای و همزبان و همدست بشوند. بالاتر از اینها باید معنی قانون را در قلب مردم چنان جایگیر بسازید که از برای تحصیل و حفظ قانون، هیچ نوع فداکاری حتی جان خود را مضایقه نکنند.راه نظم و شرط احیای دولت اینست که پس از سیر اوضاع سایر دول و بعد از پنجاه سال تجربه، به شما و به خلق ایران اعلام مینماییم، اگر واقعاً طالب حفظ دولت خود هستید، قبل از همه چیز، در طلب قانون و در تدبیر اتفاق باشید.»
این فرمایشات ملکوتی سماوات را یقین، فرشتگان اسلام به خط طلا بر در و دیوار مساجد ما خواهند نوشت.
پرتو و فیوض این فرمایشات شاهنشاهی، جاده تکالیف ما را به طوری صاف و روشن میسازد که بعد از این، طی مراحل آدمیت از برای ارباب غیرت، یک عیش روحپرور خواهد بود.
بعد از این، آن عقولی که از انوار معرفت شعاعی دیدهاند، و آن قلوبی که به همت و ترحم سرشته شدهاند، چه اشکالی خواهند داشت که خلق ایران را از این خواب نکبت بیدار نمایند.
ما از سفرای دول متحابه، بینهایت ممنون هستیم که محسنات و وجوب قوانین را به دولت ما حالی کردند. آن سفرا که دوست آدمیت و حقیقةً دولتخواه ایران هستند، انشاءالله باز هم در هر موقع، خاطرنشان اولیا دولت ما خواهند کرد که بعد از این، بقای دول ممکن نخواهد بود مگر بر اساس قوانین عدلیه.
ما نمیگوییم قانون پاریس یا قانون روس یا قانون هند را میخواهیم. اصول قوانین خوب، همه جا یکی است؛ و اصول بهترین قوانین، همان است که شریعت خدا به ما یاد میدهد. اما از عدم اجرای این اصول، به حدی ضرر و ستم دیدهایم و الان به طوری محتاج و تشنه قانون هستیم، که راضی شدهایم به هر قانون، اگر چه قانون ترکمن باشد؛ زیرا که پستترین قوانین، بهتر از بیقانونی است.
سال گذشته، یعنی سنه ۱۸۸۹ عیسوی، از خاک فرانسه موافق حسابهای گمرکها، مبلغ هزار و سی دو کرور تومان امتعه به خارج حمل شده. و از قرار حساب گمرکهای داخله و خارجه، از ممالک ایرانی سالی پانزده کرور تومان مال به خارج میرود.
ممالک ایران خیلی وسیعتر، خاک ایران خیلی حاصلخیز. خلق ایران خیلی باهوش، خیلی کارکن. پس چرا از استعداد ملک و از هنرهای ذاتی خود، به این درجه کمتر از دیگران منفعت میبرند؟
سببش این است که در سایر ممالک، قانون مجراست و در ایران، هنوز لفظ قانون معمول نیست.
یک شخصی بسیار محترم که میتوان گفت مملو دولتخواهی است، از ایران مینویسد:
از این دولت علیه، چندین فقره طلب بیحرف دارم و در این چند سال، از برای ابطال طلبهای من، هیچ بلایی نیست که بر سر من نیاورده باشند. بعضی از غربا که واقف مظلومیت من هستند، میگویند چرا نمیروی به دیوانخانه. تعصب ذاتی قبول نمی کند که جواب بگویم کدام دیوانخانه، کدام قانون، کدام انصاف، کدام انسانیت!
اولیای ما صد تومان پیشکش میگیرند و یکی از نوکرهای خود را امیر دیوانخانه قرار میدهند و بعد به ما یعنی به این ملت سیاهبخت ایران میگویند اگر طلب و حقی دارید بروید به دیوانخانه.
خدا در این سی سال به من و چندین هزار امثال من خیلی حوصله داد. حالا دعا میکنم که هم به من و هم به خلق ایران یک قدری هم شعور و یک فی الجمله غیرت کرامت فرماید.
در ایران مردمان باغیرت و صاحبان افکار خیلی هستند اما افکار اشخاص تنها که هر کدامی در یک گوشه مفقود مانده، هرگز هیچ حاصلی نخواهد داشت، چنانکه چندین هزار سال است افکار حکماء این صفحات از برای ترقی و آسایش این خلق بکلی مجهول و بیثمر مانده است.
افکار مفید تا با هم جمع نشوند، هیچ قدرتی پیدا نمیکنند. و اجتماع افکار، ممکن نمیشود مگر به روزنامه.
به جهة اتفاق آرا و احیای ناموس یک ملت، هنوز در دنیا بهتر از آواز یک روزنامه آزاد هیچ ندایی شنیده نشده است.
ماموریت مخصوص این روزنامه آزاد، مبنی بر این چهار فقره خواهد بود:
انتشار حقایق . ترتیب اتفاق . طلب قانون ، امداد مظلومین .
ما که به دولت و اقبال، مؤسس و خادمان این روزنامه واقع شدهایم، در حضور خلاق عالم و در پیش خلق ایران تعهد میکنیم که مال و جان و کل قوای خود را صرف انجام این ماموریت مقدس نماییم. این روزنامه جارچی اتفاق و علمدار حقوق ایران خواهد بود. هر درد و هر عرضی که خلق ایران داشته باشند، با کمال دوستی، به خاکپای اقدس همایون شاهنشاهی خواهیم رساند و از برای احقاق حق، آنچه وظیفه غیرت آدمیت باشد، به عمل خواهیم آورد.
این روزنامه در مقابل ایران یک میدان وسیعی باز کرده که اهل غیرت و ارباب فضل میتوانند هنر و افکار خود را در خدمت ملت، به آزادی ابراز نمایند.