گزارش مذاکرات امیرکبیر در ارزنة الروم

تاریخ تصویب: ۱۲۲۵/۰۳/۰۲
تاریخ انتشار: ۱۲۲۵/۰۳/۰۲

بسم الله خیر الاسماء:

مذاکرات امیرکبیر در ارزنة الروم

گزارش مجلس دوم

روز گذشته پانزدهم شهر ربیع الثانی که در مجلس مکالمه، مأمورین دولتین بهیتین روس و انگریز [انگلیس] وعده کرده بودند روز شانزدهم به منزل سرکار وزیر بیایند، حسب الوعده در ساعت چهار از دسته گذشته آمدند. بعد از تعارفات رسمی آنها گفتند که چون انور افندی میگوید مادام سرکار وزیر خسارت سلیمانیه را به ترضیه تعهد نکند من به کارهای دیگر شروع نمی‌کنم. در صورتی که شما هم تعهد ترضیه نکنید هر آینه محتاج می شود به اینکه مجدداً به اسلامبول و دارالخلافه تهران نوشته شود و این کیفیت طولانی خواهد شد. آیا به خاطر شریف شما چه می‌رسد؟

وزیر [امیر کبیر] گفت: اولاً مرا از طولانی شدن سفر باکی نیست، چرا که در سر خدمت پادشاه خود هستم، چه اینجا چه تبریز چه تهران، همه یکسان است. یک سال هم اگر خواهد طول بدهد، بدهد. و ثانیاً بهتر این است قدری از حواشی صحبت بکنیم به اصل مطلب برسیم که مطلب درست واضح شود.
مأمورین سکوت کرده، گوش دادند تا وزیر گفت: آیا شماها فرمان انور افندی را دیده اید و مضامین آن حالی شما شده است یا نه؟
گفتند: نه.
وزیر گفت: او دیروز فرمان همایون مرا ایرادها گرفت و بحث ها کرد که جای ایراد و بحث نداشت.
فوراً مأمورین گفتند: ما که دیروز همگی این گزارش را ظاهراً میرزا حسن خان منشی و مترجم امیر در ارزنة الروم تهیه کرده است جواب او را دادیم.
وزیر گفت: بلی من در عالم خودم که هستم از جواب دادن منصفانه شماها هر سه که دیروز گفتید بسیار بسیار رضامندی دارم و چنین میدانم اگر این رضامندی من به اولیای دولت علیه ایران که برسد هر آینه از جانب خیریت جوانب ایشان هم رضامندی خاطر خیریت مآثر برای شماها هر سه برسد.

باز وزیر گفت: او در باب فرمان من آن طور کرد اما من در باب فرمان او با وجود اینکه جای بحث زیاد داشت و چنان نبود نفهمیده باشم آنجا که نگفتم هم نخواستم بی‌احترامی شود و هم نخواستم در مجلس اول برودتی حاصل آید. اما حالا هم اگر به شماها هم اگر نگویم البته خیال میکنید که شاید حالا هم نفهمیده‌ام. چنانکه او سواد فرمان مرا به اسلامبول میفرستد من هم سواد فرمان او را به دارالخلافه تهران خواهم فرستاد و فردا همان سواد نزد جناب غراف مدم و کرونیل شیل خوانده می‌شود. اولاً انصاف بدهید این فقره را که در اول فرمان او نوشته‌اند جای بحث است یا نه؟ نوشته است که دولت ایران آرزوی صلح کرده و التماس نموده که من مرخصی تعیین بکنم در ارزنة الروم مصالحه بکنند. آیا صاحب منصبهای دولتهای شماها آمدند قشون ما را قشون آنها را برگرداندند، یا ما چاپار فرستاده از صابر پاشا التماس نمودیم؟
مأمورین گفتند: آنها سبک و سیاقی که از دفاتر قدیم دارند کاغذها را از روی آنها مینویسند.
وزیر گفت: نه پری هم قدیم نیستند. پانصد سال بیشتر ندارند و لکن دولت ایران هفت هزار ساله است.
در جواب گفتند: خاقان چین با وجود اینکه پول وافری دارد و ولایاتش از دست رفت باز انگلیس را وقتی که میخواهد اسم ببرد، دولت نمی‌گوید. میگوید این طایفه تربیت شده.
وزیر گفت: چنانکه امروز افندی هر وقت اسم سلطان را می‌برد حضرت شاهنشاهی میگفت، و هر وقت اسم پادشاه ایران را میخواست بگوید حضرت شاهی می‌گفت. و حال آنکه از قدیم الایام همه میدانند پادشاه ایران قبله عالم و عالمیان است و پادشاه تاجدار. اما در فرمان همایون من ببینید به چه توقیر و تعظیم دولتین فخیمتین روس و انگریز و دولت علیه روم اسم برده و صلاح جویی دولتهای شما را مسطور و مذکور ساخته‌اند و دیدید من خود هم این طور اطوار او را هرگز در دل خود مایه کدورت نکرد، کمال احترام هم فرمان او را زیارت کردم و هم وقت ذکر نام نامی سلطان روم تعظیم و تکریم مالاکلام به عمل میآورم همه پسندیده تصدیق کردند. دیگر از جمله بحث های وارده به فرمان او این است که مرخصی او منحصر به همان سه فقره است که اساس و مواد میگوید و به خصوصه سند دادن او را در باب همان سه فقره نوشته‌اند، اما مرخصی من به مدلول حکم محکم فرمان همایون و تصدیق دولتهای بزرگ شماها انحصار ندارد بلکه عام است. هم اختیار مطالبه حقوق ثابته دارم که اجراء به عمل آید و هم در مقام جواب دادن مدعیات او حاضرم. دیروز همان ساعت میتوانستم جوابهای او را بدهم، سکوت اختیار کردم. حالا اگر خواسته باشید به شما و دوستان خود خواهم گفت.

 گفتند: چون این مجلس اسرار است مطالب که اینجا گفته می‌شود به بیرون نمی‌رود. به انور افندی هم نمی‌رسد و همچنین از مجلس او هم هرچه بگذرد بیرون نمی‌آید، به شما هم نمیرسد. در این صورت اگر صحبت بفرمایید عیبی ندارد.
وزیر گفت: سه مطلب از برای خود اساس چیده‌اند، که از آن جمله یکی گمرک تجارتی است و خدا را انصاف بدهید که آیا این فقره دخلی به اساس و مطالب او دارد که داخل مطالب خود نوشته است یا حق با من است؟ من باید حرف بزنم. خواهم گفت: بیست و دو سال است که پادشاه بزرگ با هم عهد بسته گمرک تجار را به صد و چهار قرار داده‌اند، تو چرا خلاف عهد کرده زیاده از معمول به گرفته‌ای باید هرچه زیاد گرفته‌ای به من رد نمایی. بعد از این هم اختیار به دست پادشاه من و رضای پادشاه تست. اگر به اینطور که بعد باز کماکان عهد بسته پادشاه ایران تجار خود را به آمد و شد مملکت روم اذن خواهد داد والا قدغن میکند تجارت را از مملکت روم بر می دارند به هر جا خواهند برد می‌برند و حال آنکه عهد معمولی تجارتی از جانب دولت علیه ایران شکسته نشده و آنها میخواهند زیاد بگیرند. دیگر به من چه بانگلتره فرانسه و بعض دول متحابه صد و نه صد و دوازده گمرک بسته زور که نیست یا دولت ایران سپرده دول متحابه نیست سودا به رضای خویش به خوشی. این جواب مختصر این فقره. اما جواب عشایر و اکراد که داخل مطالب خود کرده و اساس نام نهاده به شرح ایضاء عشایر و اکراد که عبارت از جلالی و قراپاپاق و سیبکی وحید رانلو و آیرملو و زیلان و جمادین لووتکوری و شمسکی و غیر ذلک باشد در همان عهدنامه نوشته است که عشایر ایران است و باید رد نماید. معهذا تصاحب کرده و به دستیاری آنها کرورها ضرر و خسارت به محالات بلوکات آذربایجان رسانده، از نهب مال و قتل نفوس ابقا نکرده اند حتی در همین اقرب زمان حمید بیک قائم مقام را فرستاده حسین خان زیلان را که نوکر مواجب خور قدیمی دولت علیه ایران است فریب داده با ایل و احشام آورده در قارص ساکن کرده چهارده پارچه دهات به او داده اند. این فقره داخل مطالب حقانه من است که برخاسته به مطالبه آمده ام. او از برای خود مطلب تراشی میکند و مطالب مرا واهیه می نامد.

گفتند: در باب سلیمانیه چه میگویی؟
وزیر گفت: از شما می پرسم به جهت اینکه من و او مدعی همدیگر هستیم و شماها امنای دولتهای بزرگ هستید، در هر حال انصاف و تصدیق شماها معتبر است آیا از این دو نفر مدّعی و مدعی علیه یکی پنجاه بلکه صد مطلب داشته باشد دیگری یک مطلب و آنکه یک مطلب دارد که در جنب یک مطلب جزئى مطلب صاحب مطالب کلیه مستهلک است پیش می افتد یا لااقل ده بیست فقره مطلب او را جواب شافی میدهد بعد یک مطلب خود را بگوید مضایقه نیست بنده از ده بیست مطلب هم میگذرم چهار مطلب دیگر میگویم جواب آنها را بدهد جواب سلیمانیه را هم بگویم.

گفتند: چهار مطلب یکی کربلاست.
وزیر گفت: استغفر الله، هرگز اسم کربلا می‌برم به این زودی که آن هم پنج روز دیگر واهی شود. همین که مطلب یک دفعه گفته میشود دفعه دویم اسمش را واهی میگذارند. از شما هم توقع دارم اسم کربلا را نبرید. اما چهار مطلب یکی ردّ شاهزادگان فراری، یکی خسارت و قتل وافر اردوی والی است، یکی ردّ عشایر موافق عهدنامه، دیگر به حسابات گمرک و بدرفتاری با تجار. حالا مثل من و افندى مثل دزد و صاحب خانه است، دزد رفت خانه را برید و اموالش را برد. وقتی که از دیوار او پایین می آمد افتاد پای او شکست. صاحبخانه را گرفت نزد قاضی برد که بیا دیت پای مرا هم بده. حالا کدام چیز باقی مانده است که از طرف دولت عثمانیه بر اهالی ایرانیان نکرد که خراب کردن بلاد و قتل نفوس عباد تجاوز حدود و نهب و غارت اموال و خسارت زیاد و از ماجرای کربلا که حیرت بر همه عالم دست داد مثل آفتاب است نمی توان زیر گل اندود. حالا آمده‌اند سلیمانیه پیدا کرده‌اند. چه سلیمانیه معنا؟

حضرات مأمورین متحیر ظاهراً ساکت شدند و هرچه در این مجلس صحبت میشد موخی ترجمان روس مینوشت. آنها پرسیدند که آنها چه میگویند گذشته.
وزیر گفت: حرف انور افندی و شما این است که مطالب تسعه را جواب داده شده و گذشته است و حال آنکه هیچ کدام نگذشته است. اگرچه من دخیل این کارها نبودم و لکن بعد از آنکه مأمور شدم امنای دولت علیه من مرا استحضار داده‌اند این شوخی نیست کار سلطنت و پادشاهی است ابراز کند سندی را که فلان مطلب موافق همین سند گذشته است یا جواب بدهد. این موسی جان ترجمان حاضر هم ترجمان میرزا جعفر خان بود. اگر مطلبی گذشته است بگویند.

بعد ذلک مأمورین دو مرتبه از چگونگی گذشتن و نگذشتن کارها پرسیدند. وزیر گفت: حق مطلب اوقاتی که صارم افندی به ایران آمد و به اصفهان رفت که آن اوقات سرکار اقدس شاهنشاهی روحنا فداه به اصفهان تشریف فرما بود، امنای دولت علیه در باب مطالب معهوده با صارم افندی گفتگو می‌کردند. حتی در مراجعت به تهران عالی جاه خدادادخان را همراه کردند مکالمه میکردند و صارم افندی مکرر به توسط جناب غراف که حامل وزیر مختار دولت بهیه روسیه خدمت اجل اکرم حاجی دام اجلاله رسیده چون آنجا نتوانست قرار کار به جایی بگذارد و مدت چهار ماه مهلت خواست که بیاید به اسلامبول یا در عرض چهار ماه مطلب را انجام بدهد یا جواب بدهد چنانچه دار او ساخته میشد. البته جناب غراف که حامل بایست مستحضر باشد و سندی در میانه میگذشت. از اوضاع مراجعت عالی جاه میرزا جعفر خان معلوم است که کارها چگونه ساخته شده است.

و نیز مأمورین دو مرتبه اظهار از وزیر در باب سلیمانیه جواب خواستند. وزیر گفت: جواب این فقره را در همین مجلس گفتم نباید فراموش نمایید. مضمون فرمان او به قرارى است که مرخصى او براى سه فقره است و زیاد بر آن اختیارى ندارد. مطابق مضمون فرمان خود به جواب مطالب من نمى‌تواند اقدام بکند، اگر بکند هم قبول ندارم، مگر اختیارنامه دیگر ابراز نماید. در این صورت، مادامى که مطالب من پرداخته نکرده‌اند و اجرا نشده و رضامندى نرسیده است، چگونه به یک جواب سلیمانیه اقدام می‌کنم. بعد از آنکه با اختیارنامه مجدداً به این مقام آمد، چه مضایقه در باب سلیمانیه و ادعاى او، یا جوابى مى‌دهم که هم شماها تصدیق نمایید و هم او ساکت شود. والا تعهد ترضیه خواهم کرد.

بنابر این مامورین رفتند به منزل خودشان، بلکه در میان کاغذهاى جناب غراف که حامل مشتمل بر این مطالب پیدا نمایند و بعد از آن به منزل انور افندى بروند.