مکشماب ناپلئون بناپارت به فتحعلیشاه پادشاه ایران
پاریس، ۲۰ مارس ۱۸۰۵ (سلخ ذیحجه ۱۲۱۹)
من باید باور کنم فرشتگانی که پاسبان سعادت دولند خواستار آنند که من با مساعی که شما در تأمین قدرت مملکت خویش بکار میبری یاوری کنم، زیرا که یک فکر در یک زمان در اذهان ما خطور کرده است. مأمورینی که حامل مکاتیب ما بودهاند در استانبول بهم برخوردهاند و در ضمن اینکه حکمران تبریز از جانب شما با فرستاده من در حلب باب مکاتبه را میگشود به مأمور مزبور از جانب من فرمان رسیده بود که با وزرای شما در سرحدات عثمانی رابطه برقرار کند.
باید تن به قضای در آسمان داد زیرا که پادشاهان را برای آن قرار داده است که ملل را سعادتمند کنند و چون قرن به قرن مردان بزرگ را بوجود میآورد این قاعده را بر ایشان هموار میکند که با یکدیگر همداستان شوند، تا اینکه اتفاق مقاصد ایشان مفاخر ایشان را بیشتر رونق دهد و ارادهای را که در نیکوکاری دارند تقویت کند. آیا جز این نظر دیگری شماانیم داشت؟
ایران شریفترین دیار آسیاست. فرانسه نخستین کشور مغرب است. بر ملل و ممالکی حکمرانی کردن که طبیعت به زیبایی ایشان مایل است و خواستار آن است که ایشان را از محصول فراوان توانگر کند. فرمانفرمایی بر مردمان صنعتگر و هوشیار و دلیری که در این دو دیار سکنی دارند آیا از هر سرنوشت پسندیدهتر نیست؟ ولی در روی زمین ممالکی هست که طبیعت آن حقناشناس و عقیم است و از تولید آنچه برای معاش ملل لازمست دریغ میورزد. در این ممالک مردم مضطر و حریص و حسود بوجود میآیند و بلای جان ممالکی میشوند که آسمان با ایشان مساعد است. چنین ممالکی در ضمن آنکه آسمان نیکی خود را در حق آنها دریغ نمیکند پادشاهان فعال و بیباک به ایشان نمیدهد تا بتوانند از نتایج جاهطلبی و حرص ممالکی که طبیعت آنها عقیم است آن را حفظ کنند.
روسها از کویرهای خود کسل شدهاند و نسبت به زیباترین قسمتهای مملکت عثمانی تجاوز میکنند. انگلیسها که به جزیرهای تبعید شدهاند که ارزش کوچکترین ایالت دیار شما را هم ندارد ولع نسبت به ثروت، ایشان را برانگیخت و در هندوستان قدرتی فراهم کردند که هر روز وحشتانگیزتر میشود. این دو دولت را باید مراقب بود و باید از ایشان ترسید، نه از این حیث که مقتدرند، بلکه از آن حیث که حاجت دارند و شهوت دارند که مقتدر گردند.
یکی از خدمتگذاران من میبایست علائم دوستی مرا به شما رسانده باشد. آجودان جنرال رومیو که امروز نزد شما میفرستم مخصوصاً مأمور است از آنچه مربوط به مفاخر شما قدرت شما و حوائج و منافع و مخاطرات تست تحقیق کند. مردیست که جرئت و فرزانگی دارد. خواهد دید رعایای شما چه کم دارند تا آنکه دلاوری طبیعی ایشان را بوسیله این صنایعی که چندان در مشرقزمین معروف نیست یاری کند زیرا که تجاوزات دول شمالی و غربی معرفت آن را برای تمام ملل عالم واجب کردهاند.
من از اخلاق ایرانیان آگاهم و میدانم که با شادی و به سهولت آنچه را که لازم است برای افتخار و امنیت خود فرا گیرند میآموزند و امروز ممکن است سپاهی مرکب از بیست و پنج هزار بیگانه ایران را قتل و غارت کند و شاید آن را به خود منقاد سازد، ولی وقتی که رعایای شما ساختن اسلحه بدانند و سربازان شما تربیت شوند که به مجموع حرکات سریع و منتظم جمع شوند و متفرق گردند، وقتی که بتوانند از آتش توپخانه متحرکی در جنگ استفاده کنند و بالاخره وقتی که سرحدات شما بوسیلهه قلاع عدیده مأمون باشد و بحر خزر در امواج خود بیرقهای بحریه ایران را ببیند شما مملکتی خواهی داشت که کسی حمله به آن نتواند و رعایایی خواهی داشت که کسی ایشان را مغلوب نکند.
من میل دارم همواره با شما روابط مفیدی داشته باشم. من از شما خواهشمندم خدمتگذار باوفایی را که نزد شما میفرستم خوب پذیرایی کنی. کسانی را که به دربار امپراطوری من خواهی فرستاد با ملاطفت پذیرایی خواهم کرد و دوباره یاری آسمان و سلطنت مدید و سعادتمند و عاقبت خیر را برای شما آرزومندم.
در قصر امپراطوری شمایلری در پاریس به تاریخ روز نوزدهم ژرمینال سال ۱۳ و سال اول سلطنت متن نوشته شد.