مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر، در پی ملاقات هیات دولت با امام خمینی، پریشب در یک نطق تلویزیونی، پیرامون مسائل مهم مملکتی، اطلاعاتی در اختیار ملت گذاشت و ضمن آن، راه یافتن چند تن از اعضای شورای انقلاب به قوه اجرائیه و همچنین انتخاب چندتن از اعضای کایینه در شورای انقلاب را اعلام کرد.
نخست وزیر در نطق پریشب خود از تصمیم چند هفته پیش یازده تن از اعضای کابینه دایر به استعفا پرده برداشت و جزئیات مذاکرات اخیر هیات دولت با رهبر انقلاب اسلامی ایران را فاش کرد.
بازرگان، همچنین اعلام کرد که آقایان هاشمی رفسنجانی و مهدوی کنی به عنوان معاونین وزارت کشور، سید علی خامنهای به عنوان معاون سیاسی وزارت دفاع، و ابوالحسن بنی صدر به عنوان معاون وزارت دارایی و دکتر باهنر به عنوان وزارت آموزش و پرورش منصوب شده اند.
متن نطق تلویزیونی مهندس بازرگان به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از سلام دوستی دیرینه، میخواستم شما را خوشحال کنم، کسانی را خوشحال کنم که اکثریت عظیم ملت را تشکیل میدهند، معتقد و مومن به انقلاب اسلامی هستند، علاقمند به استقرار جمهوری اسلامی و قدرت و شوکت و سعادت ملک و مملکت و امنیت، کسانی که با این اعتقاد و علاقه و زحماتی که کشیده اند همکاری میکنند و رنج میبرند. رنج میبرند از اینکه ناسامانی و آشفتگی میبینند، آشفتگی در امور و تعدد مراکز تصمیم گیری و تفرق آراء و اعمال و حرکات می بینند که هر کسی از یک طرف میرود و مقامات مسئول و افراد هر کدام به نحوی عمل میکنند، بطوری که نتیجه اعمال آنها اگر نگوئیم مخالف، ولی خنثی میکند و چون در جهت واحد نیست، بنابراین مملکت ناراضی و نابسامانی دارد.
خاطره بسیار تلخ و دردناک آن واقعه چند هفته قبل فرودگاه مهرآباد هنوز فراموش نشده و همه ناراحتند و مینالند، مخصوصا این درد و رنج و غصه، از این جهت خیلی شدیدتر است که میبینیم اوضاع و احوال و خطراتی و حملاتی که از همه طرف مملکت و ملت و انقلاب ما و جمهوری و آینده ما را تهدید میکند، هر قدر ایجاب میکند که وحدت کلمه و اتحاد و اتصال و یکپارچگی باشد و در برابرش این تفرق و تشتت را میبینند و عدم قاطعیت و عدم قدرت، در آنجائی که باید با نهایت سرعت و شدت عمل بشود، از این بیبندوباریها و خودسریها بسیار رنج میبرند.
البته چنین ناراحتی و چنین رنج برای هیات دولت و کسانی که مجموعه مسئولین و مدیرانی که بنام دولت خوانده میشود ما را هم رنج میدهد، با یک نکته اضافی، و آن اینکه میبینیم اختلاف وجود ندارد و اختلاف و دشمنى و مخالفت وجود ندارد، ولى معذالک وحدت و همکاری و همگامی نیست. والا نه آنکه دولت مخالف دادگاههای انقلاب و یا مخالف سپاهیان انقلاب یا کمیته باشد، یا با شورای انقلاب اختلاف نظر و رقابت داشته باشد، چنین چیزی نیست. بلکه فکر میکنم یک هدف داریم ولى معذالک آنطوری که باید و شاید، آن طوری که ضرورت دارد همگامی و همکارى و همراهی وجود ندارد، والا با این پاسداران که مخالف نیستیم، بلکه وجودشان و ضرورتشان را خیلی بیشتر از سابق می بینیم و حتی انسان که در برابر این جوانان، در برابر اعمالشان و فداکاری آنها قرار میگیرد که با چه ازخودگذشتگی و ایمان و عشق، جانشان را براحتی میدهند و چقدر وجودشان مخصوصا در این حوادث گذشته و حوادث اخیر برای حفظ مملکت و دفاع از هموطنان و دفاع از انقلاب مفید بوده، یک اختلاطی از خجلت و مسرت به انسان دست میدهد. اینها نمونه هایی هستند که تاریخ گذشته ایران نظیر آنها را ندیده بود و باید گفت اینها ضامن پیروزی برای آینده مملکت و جمهوری اسلامی ما هستند.
راهپیمائی روز سهشنبه گذشته بخوبی نشان داد که بر خلاف خواسته و گفته دشمنان ایران و ملت مسلمان ایران، وحدت و یکپارچگی خیلی با عظمت و درخشان وجود دارد و رهبری را و مقام رهبری را که از روز اول ملت انتخاب کرده بود، کماکان وفادار است نسبت به او و علاقهمند و مطیع او هستند. و مطيع او هستند. مذالك تعدد در برابر چنین وحدتى و عدم قاطعیت هم غیر قابل انکار است، منتهی آنهائی که ایراد میگیرند که در دولت قاطعیت و قدرت وجود ندارد و ضعف نشان میدهد، اینها بیشترشان در اشتباه هستند و میخواهم بگویم روی سوءنیت است و فراموش میکنند که طبیعت انقلاب ایران چگونه بوده است.
انواع انقلاب در دنیا
انقلابهائی که در دنیا رخ داده و رخ میدهد، اینها را میتوانیم بطور تقریبی به سه دسته تقسیم کنیم. انقلاب کودتایی، انقلابهای حزبی و انقلابهای ملی. انقلاب کودتایی مثل کودتای سوم حوت ۱۲۹۹ یعنی کودتای رضاخان که بعدا سردار سپه و بعد هم رضاشاه شد، به دلایل پشتیبانیهایی و چون مسئله آن مطرح نیست و به هر حال يك هنگی یا دستهای از نظامیها آمدند و تهران را فتح کردند، بزودی تسلط بر تمام قشون آن زمان را به دست آوردند. رضاشاه از اول سوار بر ارتش بود و بزودی دولت را و وزارتخانه ها را تمام را تصرف کرد و تقویت کرد و با همین دولت و قدرت هم جلو رفت و ۲۰ سال سلطنت کرد و در نهایت شوکت و قدرت تا آن زمانی که سرنگون شد و در نتیجه پیشامد جنگ و عوامل دیگر، خوب چون صاحب و سازنده ارتش و همه نیروهای دولتی اعم از مالی اداری اقتصادی، قضائی و غیره بود، اینها را در قبضه خودش داشت، بنابراین او میتوانست ادعا کند و واقعیت هم داشت. هم قاطع بود و هم قوی. حتی میخواهم بگویم که کودتای عبدالناصر افسران آزاد مصر هم همینطور بودند. یک عده افسر بودند در راس یک واحدی یا واحدهایی از ارتش خودشان که وارد عمل شدند و هدف اولیه و برنامه اول آنها در تصرف گرفتن و در اختیار گرفتن مواضع نظامی بود و بعد هم با این ترتیب شورای انقلابی هم
تشکیل دادند که همه آن هم نظامی و افسر بودند. دولت هم از خود آنها بود. یعنی اولین هدف آنها تصرف قدرت دولتی بود و با این قدرت دولتی هم جلو رفتند، ضمن اینکه اتکاء و علاقه به ملت هم داشتند. این دولتها قاطع بودند و قوی.
اما انقلابهای حزبی مثل انقلاب بعثی و یا حتی انقلاب هیتلر که حزبی بود و تشکیلات قبلی و تبلیغات و تدارکات و با يك برنامه جلو آمدند و آنها هم صحنه سیاسی و اجتماعی را تصرف کردند و مخصوصا مواضع قدرت دولتی را. حالا یا از راههای قانونی و پارلمانی، یا از راه غیر. اینها هم طبیعی است که میتوانستند قوی باشند و قاطع.
اما نوع سوم که انقلاب ایران است انقلابی است صد در صد ملی؛ و شاید کم نظیر در تاریخ دنیا. همانطور که بارها گفته شد تقریبا تمام طبقات ملت و مردم در آن شرکت کردند و زحمت کشیدند و مبارزه کردند و از زمانهای خیلی گذشته کشته دادند، شهید دادند و مرارتها کشیدند، بنابراین همه منطقا و حقا یک پا سهیم و مالک بودند و توام وارد اعمال و برنامه ها شدند و هر کسی به فکر خواسته و تشخیص خودش سهمی را بعهده گرفت، بنابراین حق دخالت به خودش را داد.
انقلاب اسلامی ایران که یک انقلاب ملی است، درست برعکس آن انقلاب های دیگر، علیه دولت بود و منهدم کننده دستگاه دولت؛ مخصوصا در ابتداء ارتش و نیروهای انتظامی بر خلاف آنها که روی آن تکیه میکردند و بوسیله آن جلو میامدند، اینجا آنها را از بین بردند و بعد هم همانطور که میدانید افکار افراد و طبقات در آن اقلیتهای مخالف و غیر ملی مساعی و تبلیغات خود را روی این گذاشتند که ارتش باید بکلی متلاشی بشود، پلیس باید از بین برود، چون طاغوتی است، ژاندارمری اصلا نباید داشته باشیم. و بعد هم دامنه حملات را چه آنها چه بسیار از ملیون و انقلابی ها به دستگاه غیر نظامی دولتی هم کشیدند که اینها چون وارث و یادگار دوران گذشته هستند، آنها را نباید جلو آورد.
همانطور که گفته شده و میدانید، یکی از مشکلات دولت حاضر این است و مسئله ای که دفعه قبل مطرح کردم و روی آن بحث كافى به عمل آمد، این است که بین دولتیها یعنی دستگاه دولت و ملت و انقلاب و جمهوری، ما پیوند بودیم و این را همانطوری که حقا هستند و باید هم باشند، اینها را در استخدام و در استفاده و در همکاری همدیگر بیاوریم، بنابراین لازمه سیستم انقلاب ملت ایران، یک انقلابی است که توام است و در نطفه و در خمیره خودش عدم قدرت و عدم مرکزیت و عدم قاطعیت را دارد. من وارد طول و تفصیل آن نمیشوم، احتياج هم ندارد که این پیش آمدها و حوادثی که همه شما را رنج داد و خود ما را هم رنج داد، و بعضی از اینها آبروی ملک و ملت و انقلاب و روحانیت و رهبریت را متاسفانه میبرد و میبرد، این، دردهای ناشی از همین خصیصه است که مربوط به انقلاب ملی ایران است، ولی این بیانیست که من میکنم، من با دفاع از آن و با توجیه از آن، نمیگویم وضع خوبی است و باید هم این طور باشد. نه، مسلما و قطعا باید این انقلاب ایران و دولت ایران هم مرکزیت و قدرت و قاطعیت و تسلط بر تمام امور اجرائی را داشته باشد. اینها هیچ برو برگرد ندارد و اگر غیر از این باشد نه تنها ما پیشرفت نمی کنیم و موفق نخواهیم شد، بلکه مسلما مضمحل خواهیم شد. این مطلبی است که بدنبال آن هستیم و باید هم برسیم، و سعی و زحمت هم همهجوره میکشیم و پیشرفت هم کردیم و به همین دلیل هیات دولت هم مثل شما از این وضع متفرقی که قهرا متزلزل است خیلی رنج میبرد، بلکه چون جلوی کارش گرفته میشود، بیشتر ناراحتی و رنج دارد و در حقیقت باید بگویم که دولتیان یعنی هیات دولت و روسا و مامورینی که ما انتخاب کرده بودیم، کار به جایی رسیده بود که به تنگ آمده بودند. استاندار میرفت، فلان کمیته او را برمیگرداند. دو فرد مسلح از طرف یک کمیتهای یا به عنوان سپاهی پاسداران انقلاب می آمدند دکتری که مشغول معالجه است او را جلب میکردند به دستور دادگاه انقلاب، فرماندهای که برای ژاندارمری یا برای جای دیگری تعیین شده بود، دستور بازداشت میدادند یا از کار برکنار میشد، حتی عزل و نصب از طرف بعضی از دادگاههای انقلاب برای کارمندان مسئول گمراه یا ادارات راه و یا نیروگاههای برق یا غیره صادر میشد.
به این ترتیب کار به جائی رسید که بعضی از روسا و مسئولین و مدیرانی که اعزام شده بودند یا در محل خودشان باقی مانده بودند، اینها یکی بعد از دیگری اعتراض یا استعفا میدادند.
طبیعی است که وزرا هم به این ترتیب میدیدند که نمیتوانند کار بکنند، یعنی کار فلج است و طوری است که وجودشان بدتر از عدم است، و بهتر است كه يك حاکم و یک دستور دهنده و يك مسئول در مملکت باشد.
تقریبا سه هفته قبل و یا شاید کمتر از آن بود که بطور غیرمترقبه موقعی که هیات وزرا تشکیل شده بود، نامهای به دست بنده داده شد که به امضای یازده نفر از وزرا بود. در این نامه، آقایان وزراء استعفای خودشان را اعلام کرده بودند که ما به این ترتیب حس میکنیم که نمیتوانیم کار کنیم و برای ما ادامه خدمت نه تنها مشکل است بلکه غیر ممکن است و میسر نیست. بنده خواهش کردم دست نگه دارند، بلکه چارهای بکنیم. و یك و دو روز بعد دستجمعی به قم رفتیم و خدمت امام رسیدیم. البته قبلا هم در شورای انقلاب گفته بودم و هشدار و اطلاع داده بودم که وضع از این قرار است و این آقایان استعفا دادهاند و اگر آنها بروند، جای آنها من کسی را ندارم و نمیتوانم. و تازه اگر کسی را پیدا بکنیم، باز همین آش است و همین کاسه.
خدمت امام رسیدیم و آنجا خدمتشان عرض کردم که در یک جلسهای این دوستان و رفقا نه برای فرار و زحمت و اشغالی و کار، بلکه در برابر اینکه وجودشان را مضر میدانند، وقتی بنا شد در مملکت تعدد قدرت و تعدد فرماندهی باشد، بقول ناپلئون «يك فرمانده بد، بهتر از دو فرمانده خوب است»، این است که آمدند و استعفای خود را خدمت جنابعالی میدهیم ولی نه اینکه بخواهند از کار شانه خالی کنند، آقایان میگویند مسئولیت و اختیار، باید یکجا باشد و اگر هم ایراد و انتقاد گرفته میشود، با توجه مشکلات اخیر و مسائل گرفته شود. اگر کسانی یکجانبه مانع يك كار یا خدمتی یا انتقالی میشوند، لازمه آن این است که خودشان آن را انجام دهند و الا یکطرفه فکر کنند کنند. زحمتکشنده و آورنده اشخاص و افراد و تصمیم گیرنده باشند ولی طرف دیگر کارش فقط انتقاد و ایراد گرفتن باشد. این دولت نمیشود و باید مشارکت وجود داشته باشد. جلسهای شد، جلسه مشترکی هفته بعد از آن جلسه مشترک از آقایان اعضای شورای انقلاب و تقریبا کلیه وزرا در خدمت امام در شهر قم رسیدیم. با ذکر تمثیلی از قول آقای مهندسی در این جلسه گفتم دولت هم میگوید چرا ما زحمت بکشیم، مقامات دیگر که آنها هم حق رای و حق دخالت و نظر دارند، ما مینشینیم کنار و ایرادکننده میشویم، ما میرویم بیرون گود و میگوئیم لنگش کن!
راه حلهای پیشنهادی
و هیچ وقت من آیتاله را ندیدم که این قدر شاد بشوند.
در هر حال در آن بحث آن روز، چون از همه طرف حسن نیت و حسن تفاهم همیشه بوده و هست و مخالفت اصولی وجود ندارد. بحثهایی پیش آمد. سه راه حل قابل توجه ایشان بود:
راه حل اول اینکه شورای انقلاب، کمیتههای انقلاب، دادگاههای انقلاب، کمیته های امام و پاسداران انقلاب، همه اینها منحل شود، و فقط دولت بماند و به رهبری و به فرمان امام. این یک راه حل.
دوم، شورای انقلاب همانطور که بنحوی دادگاههای انقلاب را زیر نظر دارد، و کمیته های امام هم زیر نظر یکی از آقایان شورای انقلاب است، و همچنین سپاه انقلاب، وزارتخانه ها را هم در اختیار بگیرد و خودشان وزیر معین بکنند و خودشان تصمیم بگیرند، اصلا دولتی نباشد و یکپارچه و یککاسه، شورای انقلاب گرداننده مملکت، هم از نظر فکری و نهضتی و انقلابی باشد، هم از نظر اداری و اجرائی و مسئولیت کلی.
بدیهی است همانطور که گفته بودیم، آقایان وزرا حاضر بودند که هر خدمتی و هر کاری که به آنها و اگذار بشود انجام بدهند و همکاری بکنند، حتی در مقامات خیلی پائینتر از وزارت.
راه حل سوم، که راه حلی منطقی بود و پسندیده شد، این بود که شورای انقلاب، دادگاههای انقلاب، سپاه انقلاب و کمیتهها سر جای خود باشند و اصالتشان را حفظ کنند، چون هیچکدام آنها خلاف و غلط نیستند، دولت هم البته باشد، منتهى ترتیبی بوجود آید و تدبیری بیاندیشیم که این تعدد و تفرق و جدائی و فاصله زمانی و مکانی که حداقل آن باعث اتلاف وقت و اختلاف کلمه میشود وجود نداشته باشد و آنها را باید از بین ببریم، یعنی در سراسر مملکت وحدت کلمه باشد، رهبر واحد وجود داشته باشد، که همه از این تمکین کنند و بعد هم محور واحد بوجود آید. منتهی این محور واحد دولت باشد، یعنی ردیف رهبر، شورای انقلاب و دولت. آن وقت آنچه مقامات موثر و عامل و مسئول هست، در داخل و در حول این محور، عمل بکنند، نه آنکه جدا از هم و به موازات یکدیگر. به این ترتیب بالآخره در نظر گرفته شد که شورای انقلاب، اصالت و استقلال خودش را حفظ کند، و مملکت گو اینکه دولت موقت است، و هنوز قانون اساسی تصویب نشده و جمهوری دائمی مستقر که دارای مجلس خواهد بود نشده، ولی معذلک حالا هم بصورت شورائی و دمکراسی اداره میشود، یعنی شورای انقلاب باشد که نظارت بر دولت بکند. دولت هم که قوه مجریه است، برای خودش باشد. ولی باید کاری بکنیم که اینها در هم ترکیب بشوند و ادغام بشوند، و آن ترتیب، این شد که عدهای از شورای انقلاب بیایند وارد دولت بشوند، منتها به این صورت که مسئولیت بعهده بگیرند و وارد در امور اجرائی بشوند. عدهای هم از هیات دولت برگردند به شورای انقلاب. بطوری که در دولت، شورای انقلاب دارای اکثریتی باشد. در شورای انقلاب هم دولت دارای اکثریتی باشد. به این ترتیب اینها میشوند دو بدن و دو پیکر، ولی دارای روح واحد که از طریق رای اکثریت و مشورت، و روی آن وحدت کلمه جلو میروند.
بنابر این دیگر آن انتظار و آن اختلاف آراء و اختلاف نظر که دولت بنشیند فکری بکند. رای داشته باشد و پیشنهادی بکند، نظری بدهد و بعد ببرند در شورای انقلاب آن را نپسندد و تغییر بدهد، یا شورای انقلاب کاری بکند، یا پاسداران عملی بکنند، این وجود نداشته باشد.
آن وقت کسانی هم از شورای انقلاب وارد دولت خواهند شد که مسئول و مدیر و عهدهدار همان قسمت هایی که تا بحال باعث تعارض و تزاحم میشد هستند. یعنی کمیته های امام، پاسداران انقلاب و دادگاههای انقلاب و همچنین قسمت تبلیغات رادیو تلویزیون که اینها یکی و یکپارچه کار بکنند. بنا براین در عین اینکه سپاهیان انقلاب وجود دارند و قبلا هم سپاه انقلاب، در شورای هماهنگی آنها که از سه نفر تشکیل میشود، یک نفر نماینده دولت بود، حالا در واقع مثل اینکه صد در صد جزء دولت هستند و معرفین آنها و نمایندگان آنها در دولت حضور دارند. کمیته ها هم همینطور. و قسمت دادگاههای انقلاب هم بلحاظ آزادی در قضاوت، استقلال دارند، ولى بلحاظ تشکیلات و اداره، جزء دولت و تابع دولت خواهند بود که اعمال بصورت یک کاسه و به یک نحو صورت بگیرد.
دو نفر از آقایان شورای انقلاب (البته نظر این بود، بلحاظ هیات دولت هیچ اشکالی نداشت که دولت، وزارت را به آن آقایان تفویض کنیم، ولی این طور ترجیح دادند که سمت معاونت ولی معاونت رسمی که مسئول و مجری و صاحب رای در هیات دولت باشند) دو نفر از آقایان در وزارت کشور تشریف دارند. (آقایان هاشمی رفسنجانی و مهدوی کنی)
یک نفر بعنوان معاون سیاسی وزارت دفاع (علی خامنهای)
یک نفر در وزارت دارائی که بیشتر سرپرستی مجمع عمومی بانکهای ملیشده را بعهده خواهند داشت (آقای بنی صدر)
و یک نفر هم معاونت وزارت آموزش و پرورش (جناب دکتر باهنر)
رادیو تلویزیون هم که راسا جزئی از دولت است و حساب جدا ندارد، منتها بواسطه اهمیت و حساسیتی که رادیو تلویزیون در مملکت دارد، شورای هیات مدیره و شورای مدیریتی دارد که البته ابلاغ از رئیس دولت میگیرند، ولی در بحث و مشورتشان آنچه که مصلحت هست، روی آن خط مشی کلی انقلاب و دولت و جمهوری اسلامی و خواستهها و نظرات و الهامات رهبری انقلاب و ملت در نظر خواهند داشت، ولی مجری و مسئول، یک نفر خواهد بود که اداره کار را بعهده خواهد داشت.
ضمنا هیچوقت نظر این نبوده، نظر دولت هم این نبود، ضمن اینکه رادیو تلویزیون انطباق و هماهنگی با سیاست عمومی دولت، یعنی سیاست ملت و سیاست انقلاب و سیاست جمهوری اسلامی خواهد داشت، بلحاظ انعکاسدهنده و بیان کننده افکار عمومی و طبقات مردم هم حالت دموکراتیک را حفظ میکند و سانسور به آن معنی که فقط یک نفر و یک حالت دیکتاتوری باشد نخواهد داشت.
این آن خوشحالی بود که من خواستم بدهم و تقریبا سه هفته است که روسی آن عمل و کار میشود و در پیام گذشته که گفته بودند که آیا راجع به این مذاکرات میخواهید صحبت بکنید، گفتم خیر، هنوز پختوپز آن تمام نشده و غذا دم نکشیده، بحمدالله حالا دم کشیده؛ و این را گذاشتم به عنوان اینکه آن وحدت و اتفاق نظر و احترام و اعتمادی که مابین این مقامات اصلی مسئول وجود داشت، این بصورت عملی و بصورت تنظیم شده و تشکیلات یافته و ترکیب شده، صورت خارجی پیدا کرده و نهایت امیدوارم و انتظار و آرزو را از خداوند و این انتظار را هم از مردم داریم که با این نزدیکی و تقارب و وحدت کار بتوانیم در برابر این مشکلات عظیم و وظایف خطیر پیروز بشویم، و همچنین سایر مقامات هم که آنها هم نمیخواهم بگویم سوءنیت دارند، بلکه حسن نیت دارند و حق هم دارند، و از جهاتی هم صلاحیت دارند، آنها هم در همین کانال و در همیین خط و در محور بیایند و از تفرقه و خودسری و تعدد مراکز در این مملکت، که بلای جان ملت و اسلام و انقلاب و مملکت خواهد بود پرهیز بشود و بعد به اعتبار و مصداق اینکه «واعتصمو بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» ما تفرقه نداشته باشیم و این ریسمان خدا را همه چنگ بزنیم، بنابراین خداوند پشتیبان و رساننده ما به آنچه که خواسته و رضا و مصلحت ما و انتظار ملت و دنیا است برسیم.