سخنان مظفرالدین شاه در فرح‌آباد (۲۳ شهریور ۱۲۸۵)

تاریخ تصویب: ۱۲۸۵/۰۶/۲۳
تاریخ انتشار: ۱۲۸۵/۰۶/۲۲

سخنان مظفرالدین شاه در جمع مشیرالدوله صدراعظم و جمعی از رجال، روز شنبه بیست و پنجم رجب ۱۳۲۴ در فرح آباد

«تاریخ دنیا و تجربه ایام گذشته نشان می‌دهد که هیچ کاری صورت انجام نمی‌یابد مگر به اتحاد و اتفاق نوع بشر با همدیگر و این اتحاد و اتفاق نه فقط برای کارهای مهم و امور معظم لازم و واجب است بلکه اگر درست تدقیق و تعمق شود هویداست که کارهای عادی روزانه هم محتاج به اتحاد و اتفاق است تا آنکه بطور دلخواه صورت خارجی یابد. مثلاً همین عمارتی که مشاهده می نمائید اصلاً به دستیاری صد نفر از معمار و بنا و کارگر و غیره به این شکل و هیئت در آمده است و بدیهی است نظم و ترتیبی در میان این صد نفر بوده که هر کدام به موافقت همدیگر تکلیف خود را اجرا نموده‌اند و در ازای آن تکلیف حقی داشته تا آنکه کار آن‌ها پیشرفت نموده است.

این عمارت که اول طرح و نقشه بوده است و بس حالا به اینطور صورت خارجی یافته و رفع احتیاجات معنی را می‌نماید، در صورتی که بنای عمارتی اقلاً اتحاد و اتفاق صد نفر را لازم داشته باشد آنهم با ترتیبات مخصوص و معین و بدیهی است که تشکیل یک دولت و ترتیب و تنظیم امور یک ملت و مملکت به طریق اولی محتاج به اتحاد و اتفاق است. منتهی در اینجا به اتفاق صد و هزار نفر کار ساخته و پرداخته نمی‌شود بلکه اتفاق تمام افراد و اعضای دولت و ملت لازم است تا امور دولتی و مملکتی بطور شایسته اداره شود و هر کدام از اعضا که به منزله سر و دست و پا و تن اند به وظایف خود عمل نمایند تا هیکلی بطور صحیح تشکیل شود طبقات مختلفه و ایالات متبوعه در حوزه دولت حکم اعضا و جوارح بدن را دارند چنانکه بواسطه دردمندی عضوی تمام اعضای بدن بیقرار می‌شوند هیئت دولت هم از پریشانی و عدم رفاهیت تبعه خود آزرده و متألم می‌گردد غم رعیت غم دولت است و شادی آن‌ها شادی دولت. پس باید در آسودگی و رفاهیت مردم کوشید و مثل فرزندان خویش آن‌ها را جمع کرد و لوازم زندگی و اسباب تن آسائی ایشان را فراهم آورد تا همه دولت را مربی خود بدانند و پادشاه را پدر مهربان خویش خوانند. خردمند دانا آن کسی است که همواره به اقتضای زمان رفتار کند فی المثل در عهد کیخسرو آئین جهانداری و وضع اداره امور دولت و حفظ ثغور مملکت به طرزی بوده که آن عهد و زمان اقتضا می‌نمود ولی آن اصول و قواعد مملکت داری به کار امروزه ما نمی‌خورد چه هر عصری اقتضائی دارد و در هر دوری طرز و طوری متداول است چنانکه نمی‌توان مثلاً امروز لباس‌های قدیم و کلاه‌های یک ذرعی را دیگر باره میان طبقات نوکر از وزرا و اهل قلم و لشگر متداول نموده کذالک اصول فن اداره و قواعد سیاست و مملکت داری هم باید امروز ورای ایام گذشته باشد.

این است که من مصمم شدم مجلس شورای ملی را تشکیل و تنظیم نمایم تا بدینوسیله بنیان اتحاد و اتفاق دولت و ملت بطوری که دلخواه من است مستحکم شود و امیدوارم انشاءالله تعالی به این آرزو نائل شوم و طوری اساس اتحاد مابین دولت و ملت استوار شود که در سختی و نرمی کار و سردی و گرمی روزگار، واقعاً هر دو شریک و سهیم باشند و سعادت و خوشبختی دیگری را سعادت و نیک بختی خود دانند.

ولی هر تکلیف متضمن حقی است و بالعکس هر حقی متضمن تکلیفی باید اساس و موافقت میانه ملت و دولت بر شالوده صحیحی گذارده شود تا خیالات و نیات صحیحه نتیجه بعکس نبخشد و حدود محفوظ باشد تا در ایفای حقوق هم افراط و تفریط نشود. تکلیف ما لطف و مهربانی است و تألیف قلوب، تکلیف نوکر اطاعت فرمان است و اجرای وظایف خدمت سلطان ولی هر کدام در جای خود.
شاه اگر لطف بی عدد راند – بنده باید که حد خود داند
نوکر نظامی باید بگوید من امتثال امر و اجرای فرمان پادشاه را می‌کنم به هر چه فرماید، ولی پادشاه دانا هم که بخیر و مصلحت رعیت و تبعه خود واقف و بصیر است می داند چه بفرماید. پادشاهی که رعایای خود را مانند فرزندان خویش دوست دارد و تفاوتی مابین آن‌ها نمی‌گذارد، یقین است جز مهربانی درباره رعیت خود چیزی روا نمی‌دارد، مگر وقتی که رعیت از حد خود تجاوز نماید و نصیحت و موعظت گوش ندهد. در این صورت البته باید آن‌ها را تنبیه نمود. و این تنبیه هم باز از روی محبت است، مانند تنبیهی که پدر فرزند را می‌نماید که جز از راه مهربانی نیست.

باری باید اساس اتحاد و اتفاق دولت و ملت را استوار کرد و حدود را هم معین نمود که تمام مردم در کمال امنیت و رفاهیت و آسودگی زندگانی نموده، فرداً فرد خود را عضو هیئت معظمی که ما آن را دولت ایران یا وطن عزیز می‌نامیم بشمارند و در خوب و بد و نیکبختی و بدبختی خود را سهیم و شریک بدانند.»

دسته‌ها